اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَّ مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ (43) مَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِأَنفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ (44) لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ (45) وَمِنْ آيَاتِهِ أَن يُرْسِلَ الرِّيَاحَ مُبَشِّرَاتٍ وَلِيُذِيقَكُم مِن رَحْمَتِهِ وَلِتَجْرِيَ الْفُلْكُ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (46) وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ رُسُلاً إِلَي قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَانتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَكَانَ حَقّاً عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ (47) اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَاباً فَيَبْسُطُهُ فِي السَّماءِ كَيْفَ يَشَاءُ وَيَجْعَلُهُ كِسَفاً فَتَرَي الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ (48) وَإِن كَانُوا مِن قَبْلِ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْهِم مِن قَبْلِهِ لَمُبْلِسِينَ (49) فَانظُرْ إِلَي آثَارِ رَحْمَةِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذلِكَ لَمُحْيِي الْمَوْتَي وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (50)﴾
ضرورت توجه به زندگي توحيدي قبل از فرا رسيدن قيامت
اين بخش از آيات سورهٴ مباركهٴ «روم» در چند سوره آمده است لذا اين بخش را با اجمال و سرعت ميگذريم. عمده آن است كه بعد از بيان توحيد كه در كلّ هستي ذات اقدس الهي هم خالق است هم ربّ و بعد از اينكه فطرت انسان را تشريح كرد كه خداي سبحان جان انسان را خالي از معارف خلق نكرد كه به او بگويد از بيرون علم تهيه كن بلكه سرمايه ديني را به او داد و از آن به عنوان فطرت ياد كرد در آيه 43 همان مطلبي كه قبلاً در آيه سي همين سورهٴ مباركهٴ «روم» بازگو شد تكرار ميكند ميفرمايد: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ﴾ قبل از اينكه روزي فرا برسد كه مَردّي نيست يعني قبل از اينكه قيامت فرا برسد فرصت هست انسان بايد متوجه حق باشد.
بررسي تلاش انسان در نجات از برزخ و فرار از قيامت و عدم امكان آن
جريان قيامت از چند جهت محلّ بحث است يكي اينكه افرادي كه وارد صحنه برزخ ميشوند يا نشنيدند يا باور نكردند و مانند آن درخواست رجوع ميكنند ﴿رَبِّ ارْجِعُونِ ٭ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً﴾[1] وقتي هم وارد صحنه قيامت شدند آن اوضاع را ميبينند ميگويند: ﴿أَيْنَ الْمَفَرُّ﴾[2] بعد وقتي فهميدند راه فرار نيست همه جا حكم خدا در صحنه قيامت حاكم است ميگويند آيا ميشود به دنيا برگرديم حتي اگر به دوزخ هم بروند ميگويند آيا ميشود به دنيا برگرديم درباره آنها هم آيهٴ سورهٴ «انعام» گذشت كه فرمود: ﴿لَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ﴾[3] ردّ به دنيا ممكن نيست براي اينكه دنيا برچيده شد اگر ﴿يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾[4] شد و اگر ﴿إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ﴾[5] شد ﴿إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ﴾[6] شد, تناثر نجوم شد, كلّ نظام هستي دنيا عوض شد دنيايي نيست تا اينها برگردند بر فرض محال اگر دنيايي باشد و برگردند ﴿لَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ﴾ بنابراين اينها گاهي طلب رجوع ميكنند ميگويند: ﴿رَبِّ ارْجِعُونِ﴾ گاهي ميخواهند فرار كنند ميگويند ﴿أَيْنَ الْمَفَرُّ﴾ كه در سورهٴ مباركهٴ «قيامت» آمده است فرمود: ﴿فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ ٭ وَخَسَفَ الْقَمَرُ ٭ وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ٭ يَقُولُ الْإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ﴾[7] كه اين در آستانه قيامت است گاهي هم ميگويند ما را برگردانيد در دوزخ پاسخ ميآيد ﴿لَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ﴾ گاهي هم در صحنه قيامت خواهان رجوعاند ميگويند آيا ميشود ما برگرديم پاسخ ميدهند كه مردّي نيست ردّ و برگشتي در كار نيست اين براي افراد است نسبت به قيامت كه در طليعه قيامت درخواست فرار ميكنند درخواست رجوع ميكنند در خود صحنه قيامت درخواست رد ميكنند در دوزخ درخواست رجوع ميكنند و مانند آن.
بهتآور بودن جريان وقوع قيامت و عدم توان بر جلوگيري از آن
يك بحث هم اين است كه خود قيامت امرٌ ضروري ﴿لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾, آن امر ضروري ﴿لاَ رَيْبَ فِيهِ﴾ در سورهٴ مباركهٴ «انبياء» به اين صورت گذشت فرمود: ﴿لَوْ يَعْلَمُ الَّذِينَ كَفَرُوا حِينَ لاَ يَكُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلاَ عَن ظُهُورِهِمْ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ ٭ بَلْ تَأْتِيهِم بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلاَ يَسْتَطِيعُونَ رَدَّهَا﴾[8] بهتان از اين جهت به بهتان ناميده شد كه آدم را مبهوت ميكند براي اينكه كاري كه انسان نكرده حرفي كه نزده به او نسبت ميدهند از اين جهت به اين دروغ ميگويند بهتان. فرمود اين جريان قيامت دفعتاً ميآيد اينها را مبهوت ميكند ميخواهند جلويش را بگيرند نميتوانند ﴿فَلاَ يَسْتَطِيعُونَ﴾ ردّ اين ساعت و قيامت و معاد را بنابراين قيامت امري است ضروري به طوري كه به هيچ وجه نميشود جلويش را گرفت.
دلالت آيه ﴿لاَ مَرَدَّ لَهُ مِن الله﴾ بر عدم امكان ردّ قيامت
يك ﴿لاَ مَرَدَّ﴾ است كه مصدر ميمي است به معناي رد است لاي نفي جنس است يعني ردپذير نيست اين همين آيه سورهٴ مباركهٴ «روم» بود كه خوانده شد ﴿لاَ مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ﴾ يكي مسئله استرجاع و رجوع و ردخواهي تبهكاران است كه آن را هم قرآن كريم نفي كرد در سورهٴ مباركهٴ «شوري» دو مطلب هست يكي اينكه فرمود اينها مردّي ندارند يكي اينكه ردپذير نيست در سورهٴ «شوري» آيه 44 به اين صورت است ﴿وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن وَلِيٍّ مِن بَعْدِهِ وَتَرَي الظَّالِمِينَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ يَقُولُونَ هَلْ إِلَي مَرَدٍّ مِن سَبِيلٍ﴾ حالا يا اين ﴿مَرَدَّ﴾ اسم مكان است يا مصدر يعني «هل الي ردّ من سبيل, هل الي مكان الردّ من سبيل» و مانند آن. در همان سورهٴ مباركهٴ «شوري» آيه 47 به اين صورت است ﴿اسْتَجِيبُوا لِرَبِّكُم مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَ مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ﴾ به هيچ نحو نه خدا رد ميكند نه ديگري, خدا رد نميكند چون به احسن وجه آفريد ديگري رد نميكند مطابق آيه سورهٴ «انبياء» ﴿فَلاَ يَسْتَطِيعُونَ رَدَّهَا﴾[9] لذا در آيه محلّ بحث سورهٴ مباركهٴ «روم» فرمود: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَّ مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ﴾.
آميختگي كيفر دنيوي با رحمت الهي و محض بودن كيفر اخروي
مطلب بعدي آن است كه كيفرهايي كه در دنياست گذشته از اينكه صِبغه كيفري دارد يك صبغه رحمت هم دارد براي اينكه اميد است كه شخص متنبّه بشود و توبه كند و برگردد اما كيفر آخرت ديگر عذاب محض است ديگر جا براي صبغه توبه و انابه و امثال ذلك نيست لذا جزاي دنيا از جزاي آخرت از اين جهت اهون و انفع است.
تشويقي بودن تعابير دال بر پاداش و تقييد آن به فضل الهي
مسئله جزا را ذات اقدس الهي جزا تعبير كرده اجر تعبير كرده بيع و شراء تعبير كرده همه اين تعبيرها تشويقي است در كنار همه اين تشويقها آن فضل را ذكر ميكند تا كسي خيال نكند كه واقعاً مالك چيزي است دارد با خدا معامله ميكند يا مالك عمل است به خداي سبحان ميدهد اگر جان خود را ميدهد اين بيع راستين نيست اگر عمل خود را ميدهد اين اجاره راستين نيست اگر فرمود: ﴿فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم﴾[10] كه بيعت را از آن جهت بيعت ميگويند كه شخص بيع ميكند جان و مال خود را به خدا ميفروشد در آن آياتي كه دارد ﴿مَن يَشْتَرِي﴾[11] يا ﴿يَشْرِي﴾[12] يا ﴿فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم﴾ همه اين تعبيرات با اين امر تشويقي همراه است فرمود: ﴿مِن فَضْلِهِ﴾ زيرا آن مبيع كه براي خداست, ثمن را كه خدا ميگيرد عوض و معوَّض هر دو را به او ميدهد اينطور نيست كه معوَّض را بگيرد عوض را به او بدهد جان او را از او بگيرد چيزي به او بدهد وقتي او جاني ندارد مالك چيزي نخواهد بود.
سرّ سودآوري معامله انسان با خدا و زيانباري آن با شيطان
معامله با خدا از اين جهت سودآور است كه عوض و معوّض هر دو را خدا به انسان ميدهد معامله با شيطان از اين جهت خسارتآور است كه عوض و معوّض هر دو را او ميگيرد اينطور نيست كه شيطان چيزي به آدم بدهد و مال آدم يا حيثيت آدم يا دين آدم را بگيرد خود انسان را به بردگي ميكشد و براي اينكه از اين برده استفاده كند يك مقدار كاه و جو به او ميدهد اين معنايش اين نيست حالا يك كاه و جو را به او تمليك كرده است هزينه اين مركوب را براي حفظ خود اين مركوب ميدهد.
پرسش:... پاسخ: در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» گذشت كه ذات اقدس الهي فرمود شيطان تهديدش اين است كه ﴿لَأَحْتَنِكَنَّ﴾[13] من احتناك ميكنم احتناك كه باب افتعال است «احتنك الفرس» يعني سوار اسب شد حنك و تحت حنك آن را گرفت اينها كه سواركار مسلّطاند آن افساري كه به دهنه اسب ميزنند آنچه در گردن اسب است اينها ميگويند احتناك كردند حنك اسب را گرفتند گفت من احتناك ميكنم سواري ميخواهم خب اگر كسي سواري خواست مركوب خودش را هم مقداري جو ميدهد معامله با ابليس به اين است كه عوض و معوّض هر دو را به او تسليم ميكنند معامله با خدا اين است كه ذات اقدس الهي عوض و معوّض هر دو را برميگرداند پس اگر تعبير به بيع كرد تعبير شراء كرد تعبير به اجر كرد تعبير به جزا كرد همه با اين ﴿مِن فَضْلِهِ﴾ همراه است كه مبادا كسي خيال بكند مالك چيزي است و به خدا ميدهد و در برابر آن امري ميگيرد پس در عين حال كه فرمود: ﴿لِيَجْزِيَ﴾ تعبير ﴿مِن فَضْلِهِ﴾ هم آمده. بالاتر از اين, اين تعليل است اين تعليل براي هر دو قسم است بعد از اينكه فرمود وقتي قيامت فرا رسيد مردم ﴿يَصَّدَّعُونَ﴾ دو گروه ميشوند متفرّق ميشوند يك عده كفر ورزيدند كه ﴿فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ﴾ يك عده عمل صالح كردند كه ﴿فَلِأَنفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ﴾ درباره مؤمنان تعبير به جزا و فضل كرد درباره كفار فرمود: ﴿إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ﴾ يعني «إنّه يحب المؤمنين» پس اين ﴿إِنَّهُ﴾ هم ميتواند تعليل منطوقي باشد براي كفار, هم تعليل مفهومي باشد چون در سياق تحديد است براي مؤمنين چون «يحبّ المؤمنين», ﴿لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِن فَضْلِهِ﴾ چون ﴿لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ﴾, ﴿مَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ﴾.
بررسي آيتهاي توحيدي در پيدايش و حركت باد و ابر و باران
بعد چون در سورهٴ مباركهٴ «روم» آيات توحيدي مطرح است باز همين آيات توحيدي را درباره پيدايش و پرورش نسيم و تبديل نسيم به باد و بعد به طوفان و بعد به پيدايش ابر و تحريك ابر و بارداري ابر و زايمان ابر را مطرح ميكند اين بخش از آيات چندين بار از اول قرآن تا اينجا ذكر شده يكي آيه 164 سورهٴ مباركهٴ «بقره» بود كه صدر آيه اين است ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ﴾ بعد فرمود: ﴿وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ﴾ در اين بحثهاي اخير هم در سورهٴ مباركهٴ «فرقان» باز جريان باد و باران مطرح شد آيه 48 اين است فرمود: ﴿وَهُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً طَهُوراً﴾. در سورهٴ مباركهٴ «نمل» هم باز همين آيات مطرح است كه فرمود: ﴿أَنزَلَ لَكُم مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَا كَانَ لَكُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا أَءِلهٌ مَّعَ اللَّهِ﴾,[14] بعد از چند آيه فرمود: ﴿أَمَّن يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَن يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرَاً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَإِلهٌ مَّعَ اللَّهِ تَعَالَي اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾[15] اصلِ پيدايش باد كه چگونه ميشود كه باد پيدا بشود, چه چيز عامل پيدايش باد است و چه چيز عامل پرورش باد و افزايش باد و امثال ذلك است چه چيزي اين باد را حركت ميدهد كه باد بتواند ابرها را حركت بدهد همه اينها تدبير حكيمانه ذات اقدس الهي است اول يك مقدار نسيم توليد ميكند بعد كم كم افزايش اينها را به عهده دارد پرورش اينها را به عهده دارد جهتيابي اينها را به عهده دارد ابرها را هم كه بعضيها نر هستند بعضيها ماده آنها را تلقيح ميكنند بعد از نكاح ابرها و بارداري ابرها كجا بايد ببارند اين بارشان را كجا بايد بنهند تنظيم ميكند به بادها دستور ميدهد كه اين ابرها را تا كجا هدايت بكنند.
مأمور الهي بودن ارسال باد و تلقيح ابر و گياهان
فرمود اينها رسالت ما را به عهده دارند ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ﴾[16] هم اين رياح از يك طرف اين گياهها را تلقيح ميكنند نكاحي بين گياهها و برگهاي درختها و خود درختان ايجاد ميكنند نر و ماده را به هم نزديك ميكنند هم گياهها آماده ميشود هم ابر براي بارش و باران آماده ميشود هم هنگام زايمان به اين ابرهاي باردار رَحم ميدهد كه اين ابرها شلنگي نبارند قطرهاي ببارند خب اگر اين همه باراني كه ابر به همراه دارد اين اگر شلنگي ببارد زميني نميماند جايي براي زيست نيست فرمود ما آنها را غربالي ميكنيم براي آنها رَحم درست ميكنيم كه اين باري را كه اينها در بر دارند قطره قطره بريزند نه شلنگي ﴿فَتَرَي الْوَدْقَ﴾ يعني قطرات ﴿يَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ﴾ لابهلاي اين مثل غربال يك وقت آدم يك طشت آب دارد يك دفعه سرازير ميكند اين ديگر خلال نيست يك وقت آب را ميريزد در غربال خب آب در غربال قطره قطره از لابهلاي اين بندهاي غربال ميريزد فرمود: ﴿فَتَرَي الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ﴾.
مغفول بودن نظم عالمانه در باد و باران و لزوم پژوهش پيرامون آن
اين نظم است. ده برابر آيه ﴿مَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّي نَبْعَثَ رَسُولاً﴾[17] را ما درباره باد و باران داريم حالا اين ﴿مَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّي نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ را حوزههاي علميه آمدند بحث كردند درباره آن و آن شده برائت نقلي, اگر دانشگاههاي ما درباره كيفيت پيدايش باد, درجهبندي باد, تبديل نسيم به طوفان, فاصله اينها, كيفيت تلقيح اين بادها نسبت به گياهان, كيفيت بارداري ابرها, كيفيت زايمان ابرها, دهها جلد كتاب است الآن شما اين برائت نقلي را وقتي ميبينيد علماي ما ـ حشر اينها با اوليا ـ در اين پنجاه سال اخير حداقل پنجاه جلد كتاب نوشتند درباره برائت نقلي درباره همين كمتر از يك سطر است, بعضيها قبول كردند بعضيها قبول نكردند اگر برائت هست در اقل و اكثر ارتباطي چيست اقل و اكثر استقلالي چيست ارتباطش با ساير اصول چيست خب اين شده علم اسلامي ولي اگر همين آيات را دانشگاه درباره پيدايش نسيم و ابر و باد و باران انجام بدهد ديگر علم اسلامي نيست ما هواشناسي اسلامي نداريم, ابرشناسي اسلامي نداريم, بارانشناسي اسلامي نداريم؟! اينكه درست نيست اينها هم ميشود علوم اسلامي.
تبيين بعضي از منافع باد در حركت كشتيها
مطلب ديگر اينكه امروز هواپيما پيدا شده سابقاً كه فقط كشتي بود و سفرهاي اسب و استر بود قسمت مهمّ اين مسافرتها را در شب انجام ميدادند براي اينكه روز گرم بود شب براي سفر آسانتر بود سفرهاي كشتي كه بالأخره قسمت مهمّش چه شب چه روز بر اساس نجوم و ستارهها و شمس و قمر بود آنها با قطبنما و جهتيابي كه دارند حركت ميكنند راهنماي اين ناوخداها, كشتيبانها همين ستارههاست كه خداي سبحان فرمود ما نجوم را وسيله اهتدا قرار داديم[18] اين براي اين, آن روز كه وسيله بخار و امثال ذلك نبود همين بادها بود كه كشتيها را جابهجا ميكرد اينها بايد بدانند كه باد چه وقت حركت ميكند زمان باد را بشناسند درجات باد را بشناسند قدرت تحريك بادها را بشناسند كه كشتيها را برابر آن برانند اين باد مخالف ميوزد باد موافق ميوزد چه وقت باد ميآيد كجا باد ميآيد چطور باد ميآيد الآن هم كه با وسيله هوايي دارند دارند حركت ميكنند آنها هم با تنظيم باد دارد حركت ميكنند اينكه ميخواهد سوختگيري كند ميفهمد از اين طرف بخواهد برود دو ساعت فاصله است از آن طرف ميخواهد بيايد كمتر فاصله است براي اينكه آن طرف باد همراه است مزاحم نيست پشت اين هواپيماست آسانتر ميآيد از اين طرف در جهت مخالف باد است سوختگيري او بايد بيشتر باشد بايد دو ساعت رفت تنظيم بكند الآن هم زمان و زمين با تنظيم باد و باران و ابر و اينها دارد پيش ميرود.
زندگي سَفهي نتيجه ديدن اين نظم و رويگرداني از دين الهي
حالا اگر كسي بخشي از اين حوادث را شناخت ميشود دانشمند, آن كسي كه اين مبدأ اساسي اين كارهاست و همه اينها را آفريد مبدأ حكيم نيست ـ معاذ الله ـ طبيعت است؟! اگر كسي از روش ابراهيم خليل(سلام الله عليه) كه روش توحيدي است فاصله بگيرد قرآن او را سفيه ميداند ﴿وَمَن يَرْغَبُ عَن مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ﴾[19] اين خودش را تسفيه كرده سفيهانه دارد به سر ميبرد اين بخش از آيات چون قبلاً هم گذشت ديگر بحث تفصيلي ندارد.
بررسي بعضي از منافع باد در دريا و خشكي
فرمود: ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَن يُرْسِلَ الرِّيَاحَ﴾ اينها رسول الهياند پيك الهياند ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ﴾ اينها صيغه عقد بايد بخوانند بين گياهان ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ﴾ اينها ميروند تلقيح ميكنند شما ميبينيد درختهاي توت اينطور است يك توت نر است يك توت ماده است هر درختي باردار نيست هر برگي باردار نيست تا تلقيح نشود تا نكاح نشود تا نر و ماده جمع نشود نه آن گُل, گل ميدهد نه آن ميوه, ميوه ميشود. فرمود: ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ﴾ اينها براي چند كار است اينجا به عنوان اسم ذكر كرده است فرمود: ﴿مُبَشِّرَاتٍ﴾ يعني «ليبشّركم» اينها بشارت ميدهند يك كارشناس يك بادشناس ميداند اين باد كم كم به دنبالش ابر بارنده است اينها بشارتآورنده است در آياتي كه در سورهٴ مباركهٴ «فرقان» بود «نمل» بود فرمود: ﴿بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ﴾ يعني قبل از اينكه رحمت الهي, باران الهي بيايد اين بادها بشارت باران را به عهده دارند.
يادآوري منافع بدون «لعلّ» و سپاسگزاري آن با «لعلّ»
﴿مُبَشِّرَاتٍ﴾ يعني «ليبشّركم» (يك) ﴿وَلِيُذِيقَكُم﴾ كه اين ﴿لِيُذِيقَكُم﴾ كه فعل است عطف بر ﴿مُبَشِّرَاتٍ﴾ شده است براي اينكه اين ﴿مُبَشِّرَاتٍ﴾ به منزله «ليبشّركم» است ﴿وَلِيُذِيقَكُم مِن رَحْمَتِهِ﴾ آنجا هم مبشّرات رحمت است اين ﴿مِن رَحْمَتِهِ﴾ به صورت تنازع هم متعلّق به ﴿مُبَشِّرَاتٍ﴾ است هم به «إذاقه» يعني بشارت ميدهند از رحمت خدا, اذاقه ميكنند از رحمت خدا ﴿وَلِتَجْرِيَ الْفُلْكُ بِأَمْرِهِ﴾ كشتيهاي دريا هم به امر همين ذات اقدس الهي جابهجا ميشوند و جريان پيدا ميكنند اين كشتي سنگينوزن را اين باد جابهجا ميكند; چهارم: ﴿وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ﴾ تجارتهاي دريايي, صيد كردن, سفرها بهرهبرداري از فضل الهي است اينها همه با «لام» ذكر شده بدون «ليت» و «لعلّ» اما اين پنجمي ﴿وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ چون اين گاهي تخلّفپذير است آنها كه تخلّفپذير نيست آن باد كه ميآيد ابر را ميآورد باران را ميآورد كشتي را ميبرد فضيلت الهي را منتشر ميكند همگان استفاده ميكنند اما درباره سپاسگزاري بعضي كفران نعمت دارند بعضي شكرگزارند چون تخلّفپذير است در اينگونه از موارد با «ليت» و «لعلّ» و امثال ذلك ذكر ميكند ﴿وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾.
جمع بين تعليم و تزكيه, نشانه نور بودن قرآن
در اين وسط قبل از اينكه مسئله باد و باران را به پايان برسانند يك جمله معترضه دارند چون مستحضريد كه قرآن, كتاب علمي محض نيست, نور است وقتي نور شد علم را يعني ﴿يُعَلِّمُهُمُ﴾ را با ﴿يُزَكِّيهِمْ﴾ ذكر ميكند[20] اگر يك جا يك مطلب علمي ذكر كرد فوراً آن تزكيه و تربيت و يادآوري و توحيد و اينها را كنارش ذكر ميكند ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ رُسُلاً إِلَي قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُم بِالْبَيِّنَاتِ﴾ قبل از تو انبيايي فرستاديم كه اينها به اقوامشان بيّنات و معجزات را ارائه كردند يك عدّه پذيرفتند يك عدّه نپذيرفتند ﴿فَانتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا﴾ و مؤمنين را ياري كرديم, چرا, چون خودمان وعده داديم كه ياور مؤمن باشيم و وعدهاي كه داديم به منزله حق است بر ما ﴿وَكَانَ حَقّاً عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ﴾ يعني مؤمنين را ياري كرديم چون به آنها وعده داديم وقتي وعده داديم حق است. يكي از بيانات نوراني اهل بيت(عليهم السلام) اين است كه «إنّا أهل بيت نري وعدنا علينا دِيْنا»[21] ما خانداني هستيم اگر وعده داديم خود را بدهكار ميدانيم يعني حتماً به وعده عمل ميكنيم آنها مظهر الهياند «إنّا أهل بيت نري وعدنا علينا دِيْنا» فرمود: ﴿وَكَانَ حَقّاً عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ﴾ اين آيه معترضه است كه اين تعليم را با تزكيه هماهنگ كرده است كه ما فقط نميخواهيم كيهانشناسي يا بادشناسي يا هواشناسي يا زمينشناسي يا كشتيشناسي يا درياشناسي يادتان بدهيم اينها آيات الهياند ما ميخواهيم بهره بگيريد نه بيراهه برويد نه راه كسي را ببنديد بعد دنباله بحث فرمود: ﴿اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ﴾ اين رياح ﴿سَحَاباً﴾. چگونه بشارت باران ميدهد راهش اين است ما بادها را ميفرستيم اين ابرها را جابهجا ميكند و خداي سبحان در فضاي بالا ابر را هر جا بخواهد به هر سبك و طبقهاي كه بخواهد ميگستراند.
مقصود از «سماء» در ﴿فَيَبْسُطُهُ فِي السَّماء﴾ و كاربرد عرفي آن
﴿فَيَبْسُطُهُ﴾ خدا آن سحاب را در سماء [ميگستراند]. مستحضريد كه قرآن در عين حال كه كتاب نور است كه جمع تعليم و تزكيه است ادبيات عرفي را هم در نظر دارد منظور از سماء آسماني نيست كه شمس و قمر در آن هستند «كلّ ما علاك فهو سماء»[22] الآن براي همه روشن است كه زمين ميگردد و آفتاب طلوع نميكند در حقيقت زمين طلوع ميكند ماييم كه برميگرديم روبهروي شمس قرار ميگيريم و شمس را ميبينيم و قرآن كريم كه ﴿مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا﴾[23] تعبير كرده است ميتواند بر اساس همين جهت باشد اما تعبيرات عرفي و ادبيات عرفي قرآن براي هر زمان و زمين قابل قبول است وقتي ميفرمايد آفتاب طلوع كرد معنايش اين نيست كه زمين ساكن است و آفتاب حركت ميكند الآن همه آن اساتيدي كه خودشان كتابها نوشتند و شاگردان زيادي تربيت كردند زمين حركت ميكند وقتي ميخواهند حرف بزنند چه ميگويند, ميگويند ما طلوع كرديم يا ميگويند آفتاب طلوع كرد همينها كه خودشان كتاب نوشتند كه آفتاب, محور است زمين به دور آن حركت ميكند ادبيات محاوره يك مطلب است و مطالب علمي مطلب ديگر است ادبيات محاوره اين است كه ميگويد وقتي آفتاب درآمد همين اين معنايش اين نيست كه اگر قرآن فرمود: ﴿فَلَمَّا رَأي الشَّمْسَ بَازِغَةً﴾[24] اين طرفدار حركت آفتاب است و سكون زمين اينجا هم از همين قبيل است «كلّ ما علاك فهو سماء».
«اثاره» و حركت ابرها توسط باد و ريزش آن به امر الهي
پرسش:... پاسخ: اثاره ميكند و شكوفا ميكند اين رياح آن ابرها را جابهجا ميكند گاهي پراكنده ميكند گاهي جمع ميكند اين بادها اين ابرها را اثاره ميكنند آن وقت همه اينها به دستور حق است و خداي سبحان اين سحاب را هر جا و هر طور بخواهد در آسمان ميگستراند در رواياتي كه از اهل بيت(عليهم السلام) رسيده است ملاحظه بفرماييد گاهي خداي سبحان دارد اين ملت لايق نيستند به اين بادها دستور ميدهد كه اين ابرها را ببر در دريا اين بارانها در دريا بريزند اينكه ميگويند استسقا, نماز باران, دعا, توسل, ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا﴾ همه اينها براي اين است كه اين بركات به موقع نازل بشود وگرنه هيچ تشنهاي بيآب نميماند.
ريزش قطرهاي باران از لابهلاي ابرها نشاندهنده حكمت الهي
فرمود: ﴿وَيَجْعَلُهُ كِسَفاً﴾ قطعه قطعه قرار ميدهد آنگاه ﴿فَتَرَي الْوَدْقَ﴾ به همين قطرههاي تگرگ, برف, باران اين را ميگويند وَدق اينها ﴿يَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ﴾ نه از دهنه آن بريزد كه شلنگي باشد از لابهلاي آن ميريزد ميگويند اين كار مختلّ است يعني چه, يعني اين كار منسجم نيست وسطها شكاف برداشت غربال, مختل است يعني اين بندها به هم متصل نيست در خلال اينها راه براي ورود باز است اگر چيزي منسجم و متصل باشد ميگويند امر منسجم است اما اگر شكافي بين اين اجزا باشد اينها از هم گسيخته باشند ميگويند اين كار مختل شده است يعني لابهلا پيدا كرده وسط پيدا كرده اين را ميگويند خلال. فرمود از لابهلاي اين ابر باران ميريزد نه از دهنه ابر ﴿يَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ﴾ آنگاه وقتي كه باراني نصيب سرزميني شد ﴿فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ﴾ اين ﴿إذَا﴾, «إذا»ي مفاجات است دفعتاً ميبينيد اينها خوشحال ميشوند براي اينكه مدتها بود باران نديدند با عنايت الهي وقتي باران ميآيد اينها خوشحال ميشوند به يكديگر هم تهنيت ميگويند.
استفاده تزكيهاي از آيات با تشبيه زنده شدن مردگان به زنده شدن زمين
﴿فَانظُرْ إِلَي آثَارِ رَحْمَةِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذلِكَ لَمُحْيِي الْمَوْتَي وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ اين هماهنگي تزكيه و تعليم است آن راه كه چگونه باد پيدا ميشود چگونه باران پيدا ميشود چگونه ابر باردار ميشود چگونه ابر زايمان دارد كجاها ميبارد اينهاست اما حالا چه كسي كرد براي چه چيزي كرد را قرآن كريم در كنارش ذكر ميكند فرمود نگاه كن نظريه بده به آثار رحمت خدا كه چگونه خدا زمين را بعد از مرگ زنده ميكند اين مهم است اين درختها الآن كه زمستان است خواباند مرده نيستند وقتي كه بهار شد بيدار ميشوند وقتي بيدار شدند غذا ميخواهند غذاي اينها به اين است كه اين خاكِ مُرده اين كود مرده آن آب مرده آن هواي مرده را جذب ميكند به اينها خدا حيات ميدهد همينها ميشوند خوشه و شاخه و ميوه با رسيدن فصل بهار كه فرمود: «إذا رأيتم الربيع فأكثروا ذكر النشور»[25] براي اينكه هم خوابيدهها را بيدار ميكند هم مردهها را زنده ميكند درختها خواباند بيدار ميشوند اين خاكي كه كنار درخت است مرده است جماد است بعد اين خاك به وسيله ريشههاي همين درخت جذب ميشود, ميشود برگ ميشود خوشه مرده را زنده ميكند اين بهره تزكيهاي در كنار تعليمي اين از رهاوردهاي الهي است در قرآن كريم كه هر جا يك مطلب علمي را ذكر كرد نتيجه هشدار قيامت را هم در كنارش ذكر ميفرمايد ﴿فَانظُرْ إِلَي آثَارِ رَحْمَةِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذلِكَ لَمُحْيِي الْمَوْتَي وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾.
پرسش:... پاسخ: بله خب حيات جمادي ندارند وگرنه آن حيات, حيات مطلق براي هر شيئي هست هيچ چيزي مُرده ما در عالَم نداريم اگر موجود است زنده است منتها زندگي مثل خود وجود مراتبي دارد مرتبه جمادي دارد نباتي دارد حيواني دارد انساني دارد و بالاتر, هيچ موجودي نيست كه حيات نداشته باشد براي اينكه هيچ موجودي نيست كه علم نداشته باشد در همين سورهٴ مباركهٴ «روم» آيه نه قبلاً گذشت فرمود: ﴿أَوَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ﴾[26] اين سيري كه به ما در اينجا فرمود شما سير كنيد بررسي كنيد در همين سورهٴ مباركهٴ «روم» آيه نه هم گذشت فرمود اگر بررسي كنيد ميبينيد كه خيليها در اثر تبهكاري به عذاب الهي گرفتار شدند پس آنچه در آيه 47 امروز خوانده شد كه فرمود: ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ رُسُلاً إِلَي قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَانتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَكَانَ حَقّاً عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ﴾ اين مطابق با همان آيه نُه همين سورهٴ مباركهٴ «روم» است كه فرمود اينها چرا سير نميكنند ببينند انبيايي آمدند اقوامشان را دعوت كردند بعضيها پذيرفتند قبول كردند بعضيها نپذيرفتند نكول كردند آن پذيرندهها به فيض رسيدند اين ناكلان گرفتار عذاب الهي شدند كه «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سيّئات أعمالنا»
«و الحمد لله ربّ العالمين»
[1] . سورهٴ مؤمنون, آيات 99 و 100.
[2] . سورهٴ قيامت, آيهٴ 10.
[3] . سورهٴ انعام, آيهٴ 28.
[4] . سورهٴ ابراهيم, آيهٴ 48.
[5] . سورهٴ تكوير, آيهٴ 2.
[6] . سورهٴ تكوير, آيهٴ 1.
[7] . سورهٴ قيامت, آيات 7 ـ 10.
[8] . سورهٴ انبياء, آيات 39 و 40.
[9] . سورهٴ انبياء, آيهٴ 40.
[10] . سورهٴ توبه, آيهٴ 111.
[11] . سورهٴ لقمان, آيهٴ 6.
[12] . سورهٴ بقره, آيهٴ 207.
[13] . سورهٴ اسراء, آيهٴ 62.
[14] . سورهٴ نمل, آيهٴ 60.
[15] . سورهٴ نمل, آيهٴ 63.
[16] . سورهٴ حجر, آيهٴ 22.
[17] . سورهٴ اسراء, آيهٴ 15.
[18] . سورهٴ نحل, آيهٴ 16.
[19] . سورهٴ بقره, آيهٴ 130.
[20] . سورهٴ بقره, آيهٴ 129; سورهٴ آلعمران, آيهٴ 164; سورهٴ جمعه, آيهٴ 2.
[21] . تحفالعقول, ص446.
[22] . ر.ک: لسان العرب، ج 14، ص 398.
[23] . سورهٴ اعراف, آيهٴ 137.
[24] . سورهٴ انعام, آيهٴ 78.
[25] . التفسير الكبير, ج17, ص194.
[26] . سورهٴ روم, آيهٴ 9.