03 07 1983 4845233 شناسه:

تفسیر سوره رعد جلسه 54

دانلود فایل صوتی

بسم الله الرحمن الرحيم

﴿اللَّهُ يُبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ مَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الآخِرَةِ إلاّ مَتَاعٌ (26) وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ (27) الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (28) الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَيٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ (29)

همان‌طوري كه ملاحظه فرموديد قرآن كريم معارف و علوم را كه طرح كه مي‌كند به همان برهان فطري اكتفا نمي‌كند بلكه اوّلاً مطلب را با براهين عقلي حلّ مي‌كند در مرحلهٴ دوّم براي اينكه دست همگان به آن معارف برسد آن معارف برهاني شده را در قالب مَثَل تبيين مي‌كند تا آنها كه اهل برهانند با اين تمثيل مطلب را تأييد كنند و آنها كه اهل برهان نيستند با اين تمثيل مطلب را درك كنند بعد از اينكه آن مطلب را با تمثيل تأييد فرمود راه اعتقاد و ايمان به آن مطالب و معارف را هم بيان مي‌كند و خطر بي‌ايماني را هم گوشزد مي‌كند و منشأ بي‌ايماني را هم تحليل مي‌كند و راه علاجش را بيان مي‌كند كه در نتيجه قرآن مي‌شود نور و هدايت نتها يك كتاب علمي نيست يك مسئله را با برهان حلّ كند و بس در اين معارف ملاحظه فرموديد اصول كلّي دين را با برهان اثبات فرمود شبهات منكران را نقل فرمود و آنچه كه درخور اين سوره بود حلّ كرد بعد همهٴ آن معارف را به صورت يك مَثَل تبيين كرد كه همگان بهتر بفهمند آنگاه عامل ايمان آوردن يك عدّه يا عدم ايمان عدهٴ ديگر را كه حُبّ دنيا است آن را هم ذكر فرمود و خطر مسئلهٴ حب دنيا را هم گوشزد كرد دوباره رفتند به سراغ مسئلهٴ نبوّت در پايان آيهٴ محل بحث فرمود اينها ﴿و فرحوا بالحيوٰة الدنيا﴾ كه منشاء بي‌ايماني دنيا زدگي است و ﴿و ما الحيوٰة الدنيا في الاخرة الاّ متاع﴾ دنيا را در برابر آخرت شما بخواهيد بسنجيد جز يك مطاع كم چيز ديگر به حساب نمي‌آيد در تفاسير اهل سنّت هست شايد در جوامع روايي ما هم اگر عين اين لفظ نباشد اين مضمون باشد كه رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مي‌فرمايد اگر كسي انگشتش را در دريا بگذارد چقدر از دريا استفاده مي‌كند يك نمي به دست او مي‌رسد اين نم در برابر دريا همانند دنيا در برابر آخرت است لذا فرمود ﴿و ما الحيوٰة الدنيا في الاخرة﴾ يعني دنيا در جنب آخرت جز يك متاع زود گذر چيز ديگري نيست پس اصلش به عنوان آزمايش است و ثانياً اين دنيا هم كم است هم گذرا لذا فرمود ﴿و ما الحيوٰة الدنيا في الآخرة﴾ يعني دنيا در جنب آخرت جز متاع و تمتع و بهره‌برداري زود گذر چيز ديگر نيست آنگاه به مسئلهٴ اصلي مي‌پردازند و آن شبههٴ منكران وحي و رسالت است ﴿و يقول الذين كفروا لولا أنزل عليه آيهٴ من ربه﴾ در اين سوره چند جا سخن از رسالت است و چند جا سخن از شبهات منكرين وحي و رسالت است و چند جا سخن از پيشنهاد اعجاز است بعضي از قسمتها قبلاً گذشت بحث شد در همين سورهٴ رعد آيهٴ هفتم كه بحثش گذشت مبسوطاً ﴿و يقول الذين كفروا لولا انزل عليه آيهٴ من ربه انما انت منذر و لكل قوم هاد﴾[1] باز بعداً هم در همين سورهٴ رعد خواهد آمد كه آيهٴ 38 همين سورهٴ رعد ﴿و ما كان لرسول ان يأتي بآيهٴ الا باذن الله و لكل اجل كتاب﴾[2] باز در پايان همين سورهٴ رعد آمده كه ﴿و يقول الذين كفروا لست مرسلاً﴾[3] سخن آنها اين است كه تو پيامبر نيستي منكرين گاهي مي‌گفتند انسان نمي‌تواند حامل وحي و رسالت باشد فرشته است كه مي‌تواند رسول باشد اين در سورهٴ انعام و ديگر سُور مطرح است گاهي پيشنهاد معجزه مي‌دادند مي‌گفتند فلان معجزه را براي ما حاضر كن و مانند آن دربارهٴ اين طرح اعجاز گاهي به خود پيامبر مي‌گفتند براي ما آيتي بياور گاهي مي‌گفتند اگر او پيامبر هست چرا خدا او را با معجزه تأييد نمي‌كند گاهي مي‌گفتند ﴿فليأتنا بآيةٍ كما ارسل الاولون﴾[4] يعني اين شخص كه داعيهٴ نبوّت دارد يك معجزه‌اي همانند معجزات انبياي پيشين براي ما بياورد كه فعل را به پيامبر نسبت مي‌دادند مي‌گفنتد ﴿فليأتنا﴾[5] يعني اين پيامبر ﴿بآية كما ارسل الاولون﴾[6] همان‌طوري كه انبياي پيشين با معجزات آمدند نظير عصاي موسيٰ و مانند آن اين پيامبر هم مانند آنها معجزات بياورد گاهي فعل را به خداي سبحان نسبت مي‌دادند مي‌گفتند اگر اين شخص پيامبر است چرا از طرف خداي سبحان براي او آيت يا آياتي نازل نمي‌شود ﴿لولا انزل عليه آية من ربه﴾ نمي‌گفتند تو بياور مي‌گفتند چرا بر تو نازل نمي‌شود يك سلسله جوابهاي مشترك دارد اين پيشنهادها و يك سلسله جوابهاي خاص آنجا كه به خود پيامبر پيشنهاد مي‌دهند كه تو معجزه بياور خدا يا مستقيماً به پيامبر مي‌فرمايد يا به پيامبر مي‌فرمايد تو در جواب آنها بگو كه من آن قدرت را از پيش خود ندارم كه هر لحظه شما يك پيشنهاد بدهيد من در عالم اثر كنم پيشنهاد داديد من اين كوهها را كنار ببرم پيشنهاد داريد من اين دشت را پر از چشمه كنم پيشنهاد داريد مرده ها را زنده كنم هر روز يك پيشنهاد مي‌دهيد من هم به خواستهٴ شما در نظام اثر كنم من عبدي از عباد خداي سبحان هستم كه به اذن او كار مي‌كنم اين يك جواب اين جواب را گاهي خدا به پيامبر مي‌فرمايد تو به اينها بگو گاهي مستقيماً خداي سبحان به پيامبر مي‌فرمايد كه ﴿إنّما انت منذر لكل قوم هاد﴾[7] تو كارت انذار است تو كارت اين نيست كه هر روز آنها پيشنهاد جديد بدهند تو هم در نظام اثر بگذاري گاهي مي‌فرمايد به اينكه اينها بهانه مي‌گيرند اگر معجزه مي‌خواهند اين كتاب الله معجزه است ما كه تعدّي كرديم گفتيم اين كتاب الله معجزه است يك انسان درس نخوانده كتابي اين‌چنين آورد شما همه درس خوانده‌هاي عالم را جمع كنيد يك سورهٴ كوچك مثل اين بياوريد اين كه معجزه است مگر معجزه آن نيست كه توان‌فرسا باشد در حدّ طبيعت و عادت اين كتاب را يك اُمّي آورد شما همهٴ دانشمندان جنّ و انس را به مظاهره و كمك فرا بخوانيد و يك سورهٴ كوچك مثل اين بياوريد ﴿لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان ياتوا بمثل هذا القرآن لايأتون بمثله و لو كان بعضهم لبعضٍ ظهيرا﴾[8] اين تحدّي هم اكنون هم هست نه تنها تحدّي به اصل قرآن كرد ﴿فلياتوا بحديث مثله﴾[9] و نه تنها تحدّي به ده سوره كرد ﴿فأتوا بعشر سور مثله مفتريات﴾[10] بلكه در مرحلهٴ سوّم به نازل‌ترين تحدّي اكتفا كرد فرمود ﴿فاتوا بسورة من مثله﴾[11] اگر كتابي مثل قرآن اگر ده سوره مثل سور قرآن مقدورتان نيست لااقل يك سوره مانند سور قرآن بياوريد و همهٴ جن و انس را هم جمع كنيد اين مي‌شود معجزه اينها چون قرآن كريم را سبك شمردند به حساب معجزه نياوردند گفتند يك معجزهٴ ديگري بر ايمان بياور مثل اينكه عصا را اژدها بكن و مانند آن با اينكه اين‌گونه از معجزات هم فراوان بود آن‌طوري كه در نهج البلاغه در خطبهٴ قاصعه ملاحظه مي‌فرماييد كه مفصل‌ترين خطبهٴ نهج است آنجا حضرت امير(سلام الله عليه) مي‌فرمايد اينها پيشنهاد دادند اين درخت را از جا بكن به حضور خودت بياور ما ايمان مي‌آوريم حضرت مي‌فرمايد كه به دستور رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اين درخت از جا با ريشه كنده شد آمد شاخه‌هاي آنها روي دو دوش ما قرار گرفت و اينها ايمان نياوردند اينها گفنتد به اينكه اين درخت را دو نيم بكن يك نيم از درخت اينجا بماند نيم ديگر به جاي اوّل برگردد ما ايمان مي‌آوريم رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اين كار را كرد باز اينها ايمان نياوردند بار سوم پيشنهاد دادند كه اين نيم دوم به نيم اوّل ملحق بشود كما كان بجاي اوّلي‌اش برگردد حضرت مي‌فرمايد من شاهد بودم كه پيامبر اين كار را هم كرد آنها ايمان نياوردند اين سه تا معجزه را در خطبهٴ قاصعه نهج البلاغه حضرت امير مي‌فرمايد من شاهد بودم اينها معجزات اين‌چنيني فراوان مي‌ديدند منتها منشأ ايمان نياوردن را اين آيه مطرح مي‌كند اين آيه مي‌فرمايد معجزه اتمام حجّت است نه عامل ايمان معجزه ﴿ليهلك من هلك عن بينةٍ و يحييٰ من حيّ عن بينةٍ﴾[12] است معجزه كه باعث نمي‌شود كسي ايمان بياورد معجزه زمينه را فراهم مي‌كند ايمان آوردن يك نور دروني است كه انسان بايد از آن نور دروني مدد بگيرد چگونه مي‌شود انسان ايمان بياورد و چونه مي‌شود انسان ايمان نمي‌آورد هدايت و ضلالت به دست كيست؟ چگونه مي‌شود كه معجزه در بعضي اثر مي‌گذارد در بعضي اثر نمي‌گذارد در اين كريمه فرمود ﴿ويقول الذين كفروا لولا انزل عليه آية من ربه﴾ كفّار مي‌گويند چرا يك معجزه‌اي بر پيامبر نازل نشده نظير آنچه كه بر انبيا پيشين نازل مي‌شد ﴿قل ان الله يضل من يشاء و يهدي اليه من اناب﴾ آن مسئله را قبلاً جواب دادند كه در همين سورهٴ رعد گذشت فرمود اينها مي‌گويند در آيهٴ 7 همين سوره گذشت كه ﴿و يقول الذين لولا انزل عليه آية من ربه﴾[13] جواب اين است كه ﴿انما انت منذر و لكل قوم هاد﴾[14] تو كه براي اين مبعوث نشدي هر روز اين نظام را عوض كني تو براي بيم دادن و تبشير و انذار مبعوث شدي جابجا كردن اين نظام باذن الله است و به قدرت حقّ چه اينكه باز در همين سورهٴ رعد آيهٴ كه مروبوط به اعجاز است در آيهٴ 38 همين سوره فرمود ﴿و ما كان لرسول ان ياتي بآية الا باذن الله﴾[15] اگر پيامبر معجزه‌اي مي‌آورد به اذن الله است نه اينكه هر پيشنهادي هرروز شما طرح كرديد او انجام بدهد ﴿لكل اجل كتاب﴾[16] هر چيزي براي خود يك نظم و قراري دارد اما در اين كريمه مي‌فرمايد معجزه كه انسان را مؤمن نمي‌كند معجزه حجّت خدا را تمام مي‌كند ﴿معذرةً الي ربكم﴾[17] است ايمان و هدايت و ضلالت عامل ديگري دارد فرمود ﴿قل ان الله يضل من يشاء و يهدي اليه من اناب﴾ در بحثهاي قبل در باب هدايت آنجا گذشت كه هدايت دو قسم است يك هدايت تشريعي و ابتدايي و يك هدايت تأييدي و ادامه‌اي هدايت تشريعي براي همهٴ بشر خداي سبحان مقرّر فرمود فرمود ما رسول را به عنوان رحمت للعالمين فرستاديم ﴿وَ ما ارسلناك إلاّ كافة للناس﴾[18] تمام بشر را با اين امور و معارف آشنا كرديم ﴿انا هديناه السبيل﴾[19] انسان هر انساني باشد در هر شرايطي باشد خداي سبحان او را به هدايت تشريعي هدايت مي‌كند يعني راه نشان مي‌دهد ﴿انا هديناه السبيل﴾[20] همه را هدايت كرده است يعني راهنمايي كرده است فرمود ﴿وَ هديناه النجدين﴾[21] ﴿انا هديناه السبيل﴾[22] كار خداي سبحان راهنمايي و ارائهٴ طريق است كه تمام انسانها را با اين راهنمايي و ارائهٴ طريق هدايت مي‌كند راه مستقيم را بيان مي‌كند عقل و وحي را به كمك او اعزام مي‌كند خطر انحراف را هم بيان مي‌كند همهٴ اين قسمتها را به طور وضوه تشريح مي‌كند كه هيچ كس نگويد امر بر ما پوشيده است اين هدايت همگاني است كه حجّت خدا بر همه تمام است و احدي عند الله معذور نيست اگر انسان اين دو راه را خداي سبحان براي او تعيين كرد فرمود ﴿انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا﴾[23] او آزاد است ﴿وَ هديناه النجدين﴾[24] نجد خير و نجد شر راه سعادت و راه شقاوت همه و همه را بيان كرديم اگر انسان به سوء اختيار خودش راه حقّ را پشت سر گذاشت و راه باطل را در پيش گرفت خداي سبحان به او مهلت مي‌دهد بلكه توبه كند و برگردد اگر اين راه باطل را ادامه داد و از مرز توبه و انابه گذشت ديگر خداي سبحان آن توفيق بازگشت را نسيبش نمي‌كند ديگر موعظه و هدايت در او اثر نمي‌كند آن نعمت توفيق را از او مي‌گيرد ولي اگر انساني به حسن اختيار خودش راه حقّ و خير را طي كرد يعني به اين هدايت تشريعي احترام گذاشت خداي سبحان او را به عنوان ايصال به مطلوب در بين راه كمك مي‌كند وسايل هدايت او را بيش از پيش فراهم مي‌كند حقّ را كه روشن است بر او روشن‌تر مي‌كند موانع را از جلوي راه او برمي‌دارد كوششها و كششها را در او اضافه مي‌كند علاقهٴ او را به خودش بيشتر مي‌كند و اين را به مقصد مي‌رساند اين مي‌شود هدايت پاداشي نتيجه اينكه يك هدايت است هدايت تشريعي و ابتدايي آن براي همهٴ انسانها است خدا هيچ انساني را از هدايت ابتدايي محروم نكرد و در برابر اين هدايت ابتدايي ضلالت نيست خدا احدي را بدواً گمراه نمي‌كند هدايت ابتدايي مقابل ندارد كه در مقابل هدايت ابتدايي ضلالت ابتدايي باشد يعني بدواً خداي سبحان كسي را گمراه كند اين‌چنين نيست زيرا او حقّ مي‌گويد ﴿فالحق و الحق اقول هو يقول الحق و يهدي السبيل﴾[25] خدايي كه اين‌چنين است ﴿و كفيٰ بربك هاديا و نصيرا﴾[26] ممكن نيست بدواً كسي را گمراه كند پس هدايت ابتدايي همگاني است و احدي از اين هدايت ابتدايي مستثنيٰ نيست كه خدا او را هدايت نكرده باشد و اين هدايت ابتدايي مقابل ندارد كه ضلالت ابتدايي مقابل اين هدايت باشد كه خداي سبحان بدواً كسي را گمراه بكند اين چنين نيست و امّا كسي كه راه را انتخاب كرد حالا يا راه بد يا راه خوب ﴿و هديناه النجدين﴾[27] اگر راه را انتخاب كرد در بين راه هم هدايت پاداشي هست هم اضلال كيفري يعني خداي سبحان انسان مهتدي و اهل طريق را پاداشي مي‌دهد به نام هدايت تكويني و ايصال به مطلوب و انسان بي‌راه‌رو را كيفري مي‌چشاند به نام اضلال كيفري نه اضلال بدوي بيان ذلك اگر كسي به سوء اختيار خودش عقل را از درون خاموش كرد وحي را از بيرون نديد «ان لله علي الناس حجتين»[28] اين دو حجّت را كنار گذاشت به سوء اختيار خودش راه فساد را طي كرد اوائل خداي سبحان مهلت مي‌دهد كه توبه و انابه نسيب او بشود علل و عوامل بازگشت را هم براي او فراهم مي‌كند اگر از توبه و انابه هم گذشت اگر به عوامل بازگشت هم پشت پا زد از آن به بعد است كه خدا دلش را مهر مي‌كند و ديگر چيزي در اين دل اثر نمي‌كند از آن به بعد است كه ﴿ختم الله علي قلوبهم﴾[29] ديگر حرف در دل اينها اثر نمي‌كند نه مي‌شود آن عقائد باطل و شبهات را از دل اينها بيرون آورد نه مي‌شود علوم و معارف را در دل اينها وارد كرد زيرا اگر دل ختم شد و مهر شد نه آن شبهات باطل بيرون مي‌آيد نه آن معارف حقّ درون مي‌رود اين مال بين راه است به نام اضلال كيفري خداي سبحان آدمي كه عقل درون و وحي بيرون هر دو را ناديده گرفت و تلاشهاي عقل و وحي را كنار زد و به سوء اختيار زمامش را به دست شهوت و غضب داد و خداي سبحان مهلت توبه و انابه به او داد او از اين مهلت هم استفاده نكرد و متنبّه نشد از آن به بعد خدا مي‌فرمايد ﴿فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم﴾[30] يعني فلما انحرفوا وقتي زيغ و انحراف در دلشان جا كرد خدا توفيق را از دل اينها گرفت اينها را به حال خود رها كرد ﴿فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم﴾[31] چون ﴿في قلوبهم مرض﴾[32] بود ﴿فزادهم الله مرضا﴾[33] بيماري جهل و ديگر بيماريها در دلها بود خداي سبحان قرآن را نازل كرد ﴿و شفاء لما في الصدور﴾[34] اين قرآن ﴿شفاء لما في الصدور﴾[35] جهل شك اشكال انتقاد به معارف الاهي همه و همه امراض قلب است وحي آسماني شفا بخش همهٴ اين اشكالات است در مسائل عملي آن تكبّر آن حسادت آن حميّت آن تعصّب و ديگر فسادهاي اخلاقي اين امراض ﴿لما في الصدور﴾[36] است تهذيب و تذكيه ﴿شفاء لما في الصدور﴾[37] است هم روي مسائل علمي قرآن ﴿شفاء لما في الصدرو﴾[38] هم روي مسائل تهذيب و تذكيه قرآن ﴿شفاءٌ لما في الصدور﴾[39] هم جهل را درمان مي‌كند بالعلم هم كفر را درمان مي‌كند بالايمان هم فسق را معالجه مي‌كند بالعدل همهٴ اين بيماريهاي قلبي را او درمان مي‌كند اگر كسي با داشتن همهٴ اين علل درمان بر بيماريش ادامه داد آنگاه هست كه ﴿في قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا﴾[40]

سؤال ...

جواب: آن‌را هم بيان مي‌فرمايد كه من كه را مي‌خواهم و كي را نمي‌خواهم او را در همين آيه بيان مي‌فرمايند

سؤال ...

جواب: بله اين بيماري كه مي‌دهد اين هم قبلاً بحث شد خداي سبحان نه مرض مي‌دهد نه مرض را مي‌افزايد بلكه بهترين و شيرين‌ترين و سالم‌ترين غذاها را به اين مريضها مي‌دهد آنها در برابر اين عكس‌العمل نشان مي‌دهند مرضشان بيشتر مي‌شود بيان ذلك اين است اگر يك كسي به ضعف دستگاه گوارش و زخم معده و مانند آن مبتلا باشد شما اگر بخواهيد بر بيماري او بيافزاييد وقتي بهترين گلابي و شيرين‌ترين سيب را به او بدهيد هرچه درشت‌تر و پر آب تر و شيرين‌تر باشد مرضش بيشتر مي‌شود اين نقص اين گلابي نيست اين سوء هاضمه دارد و زخم معده دارد چيزي به نام مرض از بالا نمي‌آيد آيات الاهي را عرضه مي‌كنند اين شخصي كه در برابر آيات الاهي عكس العمل حاد نشان مي‌دهد بيماريش بيشتر مي‌شود خداي سبحان ليلهٌ قدر را كه ﴿خير من الف شهر﴾[41] است مقرّر كرده مي‌فرمايد در اين شب برگرديد و عبادت كنيد همان انسان تيره در اين شب سفرهٴ گناه پهن مي‌كند اين ليلة قدر براي او باعث اضافة مرض شد و الا خداي سبحان كه طاعون و اينها نفرستاد كه همين شخص كافر بيماريش در شب قدر بدتر شد آن شخص فاسق بيماري او در شب و روز جمعه بيشتر مي‌شود همان شخص كافر و فاسق اهانتي كه به كتاب الله مي‌كند مرض او افزوده مي‌شود يك انساني كه تازه از اتاق عمل آمده رو تخت آسايشگاه كه پزشك جرّاح گفته بود به او آب نرسانيد عطش او عطش كاذب است اگر شما يك قدح آب چشمه و آب زلال به او داديد آب بد است يا او چون مريض است در برابر اين آب نمي‌تواند جذب كند و فربه بشود عكس العمل نشان مي‌دهد و بيماريش افزورده مي‌شود همين قرآن عامل مرض است فرمود ﴿و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمومنين و لا يزيد الظالمين إلاّ خسارا﴾[42] همين قرآن مرض را اضافه مي‌كند نه اينكه يك چيز ديگري مثل اينكه شما بهترين ميوه‌هارا به افراد سالم مي‌دهيد آنها جذب مي‌كنند فربه مي‌شوند نمو پيدا مي‌كنند همين ميوه هاي

....نه اينكه اين گلابي بد باشد نه اينكه خداي سبحان زخم معده بفرستد خداي سبحان سيب و گلابي مي‌فرستاد همين قرآن است كه انسان را نور مي‌دهد و همين قرآن است كه انسان را گمراه مي‌كند مثل اينكه همان گلابي است كه انسان را تقويت مي‌كند و همان گلابي است كه انسان را تضعيف مي‌كند اين مربوط به ضعف و مرض خود شخص است هيچ شبي در ايّام سال براي انسان گناه‌كار بدتر از شب قدر نيست زيرا گناه در شب قدر با گناه شبهاي ديگر كه يكسان نيست اين تقصير شب قدر نيست تقصير اين شخصي است كه في قلبه مرض است دو جور مرض نيست انسان اگر در برابر اين نور خود را تطبيق داد و استفاده كرد پيش مي‌رود و اگر نتوانست در برابر اين نور خود را تطبيق بدهد همين نور چشمش را مي‌زند تقصير نور نيست مربوط به ضعف باصرهٴ اوست لذا دو چيز را ذكر نفرمود

سؤال ...

جواب: بله ديگر فرمود ﴿فلما زاغوا﴾[43] زيغ يعني انحراف يعني فلما انحرفوا ازاغ الله قلوبهم يعني ديگر آن هدايت و نور را به اينها نمي‌دهد اينها را به حال خودشان رها مي‌كند

سؤال ...

جواب: در آنجا طوري كه مرحوم صدوق(رضوان الله عليه) يك ضلع اين حديث را نقل مي‌كند و از امام(عليه السلام) توضيح مي‌خواهد مي‌فرمايد خداي سبحان مي‌داند اين بچّه كه در رحم مادر هست خداي سبحان مي‌داند كه اين در آينده با حسن اختيار خودش به عقل و وحي اعتنا مي‌گذارد و سعيد مي‌شود يا خداي سبحان مي‌داند كه آن شخص كه در بطن مادر هست وقتي به دنيا آمده به سوء اختيار خودش عقل و شرع را پشت پا مي‌زند و شقي مي‌شود نه اينكه به شقي گفتند شقي باش راه هدايتت بسته است به سعيد گفتند سعيد باش راه شقاوتت بسته است ان الله سبحانه تعالي يعلم كه اين شخص بعد از اينكه به دنيا آمد با اختيارش سعيد مي‌شود يا اين شخص با اختيار خود شقي مي‌شود حالا در همين آيه ملاحظه مي‌فرماييد در اين آيه فرمود معجزه باعث هدايت نيست كه اگر معجزه آمد يقيناً اينها هدايت بشود زمينه هست حجّت خداست ولي هدايت و اضلال به دست خداست خدا هر كه را بخواهد هدايت مي‌كند و هر كه را بخوهد گمراه مي‌كند و همين مطلب را هم در اين آيه بيان فرمود هم در آيهٴ سورهٴ بقره كه ارادهٴ خداگزاف نيست كه هر كه را بخواهد بي‌حساب هدايت كند و هر كه را بخواهد بي‌حساب گمراه كند خب كي را مي‌خواهد؟ فرمود ﴿يضل من يشاء و يهدي من يشاء﴾[44] آيا معين كرد كه آنها كيانند يا معيّن نكرد همين‌طور فرمود هر كه را بخواهد هدايت مي‌كند؟ و هر كه را بخواهد گمراه مي‌كند يا معيّن فرمود كه چه كساني را مي‌خواهد هدايت كند و چه كساني را مي‌خواهد گمراه كند در سورهٴ بقره راجع به ضلالت فرمود در اين آيهٴ سورهٴ رعد راجع به هدايت فرمود در اين آيهٴ محل بحث فرمود ﴿قل ان الله يضل من يشاء و يهدي اليه من اناب﴾ پس ﴿يهدي اليه من أناب﴾ مطلق نيست كه تبيين نشده باشد هر كه را خدا بخواهد بي‌حساب هدايت مي‌كند يا نه ﴿يهدي اليه﴾ گروه خاص را؟ در اينجا فرمود ﴿يهدي اليه﴾ گروه خاص را چه كساني را ﴿يهدي اليه من اناب﴾ كسي كه انابه كرد انابه هم قبلاً به عرضتان رسيد كه يا اجوف واوي است يا يايي يا از باب ناب ينوب است يا از باب ناب ينيب اگر از ناب ينوب باشد كسي كه چندين نوبت به خدا برمي‌گردد پشت سر هم نوبت مي‌گيرد دَرِ رحمت خدا را دق الباب مي‌كند اين انسان را مي‌گويند منيب اين حالت را مي‌گويند انابه پشت سر هم نوبت مي‌گيرد يا نه اجوف يايي است ناب ينيب يعني انقطع ينقطع انابه يعني انقطاع الي الله ﴿منيبين﴾[45] يعني منقطعين الي الله اين همان مناجات شعبانيه را تبيين مي‌كند كه «هب لي كمال الانقطاع اليك»[46] منيب مي‌شود منقطع الي الله اگر كسي منيب شد و منقطع الي الله شد خدا آن هدايت پاداشي را نسيبش مي‌كند حالا دستش را مي‌گيرد به مقصد مي‌رساند كارها براي او سهل‌اند هيچ كاري را به عنوان اينكه برايم سخت است روبرو نمي‌شود موانع را خداي سبحان يكي پس از ديگري از پيش راهش برمي‌دارد و علل پذيرش را يكي پس از ديگري براي او روشن‌تر مي‌كند تا دستش را گرفته به مقصد برساند اين هدايت پاداشي است كه مال منيبين است و نوبت گيرنده‌ها پس اگر فرمود ﴿يهدي اليه من أناب﴾ در جاي ديگر فرمود هركه را خدا بخواهد هدايت مي‌كند آن هر كه را با اين خصوصيّات ذكر كرده يعني هركه را كه نوبت گرفتند مثل اينكه كسي بگويد هر كه را ما بخواهيم اين كتاب را به او مي‌دهيم بعد بگويد هر كه قبلاً نوبت گرفت ما اين كتاب را به او مي‌دهيم معلوم مي‌شود كتاب دادن روي حساب و نظم است نه بي‌حساب دربارهٴ ضلالت هم همين‌طور است دربارهٴ ضلالت اگر فرمود ﴿يضل من يشاء﴾ اين را در سورهٴ بقره تبيين فرمود در سورهٴ بقره آيهٴ 26 اين‌چنين آمده اوايل سورهٴ بقره.

سؤال ...

جواب: بله همين آيهٴ است فرمود ﴿و اما الذين كفروا فيقولون ماذا اراد الله بهذا مثلا﴾[47] فرمود ﴿يضل به كثيرا و يهدي به كثيرا﴾[48] خدا با اين تمثيل و تبيين عدّه‌اي را گمراه مي‌كند عدّه‌اي را هدايت مي‌كند خب آيا اين هدايت و اضلال خداي سبحان حساب شده است يا گزاف است فرمود نه حساب شده است ﴿و ما يضل به الا الفاسقين﴾[49] يعني در هدايت ابتدايي ما همگان را هدايت كرديم راهنمايي كرديم ﴿انا هديناه السبيل﴾[50] ﴿و هديناه النجدين﴾[51] و مانند آن اگر كسي فسق ورزيد فَسَقَ يعني انحرف عن الطريق اگر كسي به سوء اختيارش فسق ورزيد و راه توبه و انابه را هم بست «نبذ كتاب الله وراء ظهره»[52] عقل را هم با شهوت خاموش كرد اين شخص مي‌شود فاسق اگر فاسق شد خداي سبحان او را گمراه مي‌كند اين اضلال كيفري است نه اضلال ابتدايي كه بدواً خداي سبحان كسي را گمراه كرده باشد اين‌چنين نيست.

سؤال ...

جواب: بله، بچه‌ها با فطرت توحيد آفريده مي‌شوند و قبل از سنّ بلوغ تكليفي ندارند محيط خانواده اينها را به يهوديّت يا مسيحيّت مي‌كشاند ولي طليعهٴ عقل طليعهٴ تحقيق است انسان نه بايد مقلّد پدر و مادر باشد نه مقلّد ديگران اگر كسي دينش را از مردم گرفت مردم ديگر اين را از دين بيرون مي‌برند اين هم در نهج البلاغه آمده هم در بيانات امام صادق(سلام الله عليه) كه شما دين‌تان را روي عقل و وحي بگيريد نه تقليد اين و آن اين شخص قبل از بلوغ تكليفي ندارد بعد البلوغ طليعهٴ تحقيق اوست بايد ببيند كه دين آباء و اجداد دين تحقيقي است يا دين غير تحقيقي در اين كريمه فرمود جز فاسقين خدا كسي را گمراه نمي‌كند پس موضوع اضلال خدا فاسقين است مثل اينكه شما بگوييد اين گلابي جز براي افرادي كه زخم معده دارند براي كسي ضرر ندارد كه فقط براي آنها ضرر دارد ما هم گفتيم خودتان را معالجه كنيد ما هميشه به شما سيب و گلابي مي‌دهيم و راه معالجه را هم مي‌گوييم كار خداي سبحان جز فرستادن نور چيز ديگر نيست اين‌طور نيست كه از يك راه ديگري خداي سبحان آدم را گمراه بكند نه همين نور كسي كه در برابر اين، اين را مي‌تواند هضم بكند اين را غذاي روحي قرار بدهد كه ﴿فلينظر الانسان الي طعامه﴾[53] را امام ششم(سلام الله عليه) تطبيق فرمود، فرمود «فلينظر الانسان الي علمه الذي ياخذه عمّن ياخذه»[54] كه منظور غذاي فكر است اگر اين طعام الاهي نازل شده است كسي توانست با اين طعام فربه شود كه نمو مي‌كند اگر نه بايد خودش را معالجه كند ما غذاي ديگري غير از اين نداريم به پيامبر گفتند او اعتنا ﴿ائتِ بقرآن غير هذا او بدله﴾[55] يا كتاب ديگر بياور يا اگر همين است اين را عوض بكن كم و زياد بكن فرمود اين كه حرف من نيست من كم و زياد بكنم كه ﴿قل ما يكون لي ان ابدله﴾[56] من كه حق عوض كردن ندارم كه من چيزي عوض بكنم غير از اين هم كه برنامه‌اي ديگر نيست غذاهايي كه خداي سبحان نازل مي‌كند آيات و حكم همين سيب و گلابي است غذاي هر روز آدم است اگر كسي زخم معده داشت چاره جز اين نيست كه خودش را معالجه كند مثل اينكه سيب و گلابي بدهيد و آب چشمه هم بدهيديك كسي تازه از اتاق عمل آمده مي‌گويند يك قطره آب به او بدهيد ضرردارد و كسي كه زخم معده دارد اين سيب و گلابي براي او ضرر دارد شما جز آب زلال و جز ميوهٴ شيرين چيز ديگر نداديد همين قرآن است كه مرض را اضافه مي‌كند همين قرآني كه ﴿و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين﴾[57] همين قرآن است ﴿ولا يزيد الظالمين الا خسارا﴾[58] موضوع ظالمين است در آيهٴ سورهٴ بقره موضوع فاسقين است موضوع بايد قبلاً باشد تا حكم پياده بشود ﴿و ما يضل به الا الفاسقين﴾[59]

سؤال ...

جواب: بله الا اي حال ممكن است كه اين اُمْ همان مادر باشد مادر طبيعي اين اُمْ هم ممكن است كه به معناي مركز ... باشد امّا اُمْ ممكن است به معناي دنيا باشد اُمْ ممكن است به معناي مركز مهمّ باشد اما بطن الام را نمي‌گويند تعبير به بطن اُمْ نمي‌كنند هر يك از اينها باشد راهش همان است كه به عرض رسيد بياني كه امام(سلام الله عليه) در توجيه يك قسمت از اين حديث شريف دارد اين است كه خداي سبحان مي‌داند اين شخص با حسن اختيار خودش چه مي‌كند آن شخص با سوء اختيار خودش چه مي‌كند بنابراين اگر در اين كريمه فرمود خدا هر كه را بخواهد هدايت مي‌كند هر كه را بخواهد گمراه مي‌كند آن هر كه را با خصوصياتش بيان كرده است اين‌طور نيست كه بفرمايد هر كه را بخواهد هدايت مي‌كند بدون بيان اوصاف او هر كه را بخواهد گمراه مي‌كند بدون بيان اوصاف او نه فرمود هر كه را بخواهد هدايت مي‌كند كه را مي‌خواهد ﴿يهدي اليه من اناب﴾ هر كه را بخواهد گمراه مي‌كند چه كسي را مي‌خواهد ﴿و ما يضل به الا الفاسقين﴾[60].

سؤال ...

جواب: نه منظور اين است كه اين اضلال اضلال كيفري است يعني ديگر خداي سبحان توفيق را از او گرفته.

سؤال ...

جواب: يعني لياقت ندارد ديگر قابليّت را چون از دست داد فيض از ناحيهٴ خداي سبحان است ولي وقتي كه اين شده شوره‌زار شده انساني كه في قلبه مرض ديگر لياقت هدايت را ندارد خداي سبحان هم كه ميوه‌هاي خوب مي‌فرستد آبهاي زلال مي‌فرستد اگر خدا او را گمراه مي‌كند يعني اين تكليف را بر او تحميل كرده است او هر روز مرضش افزوده مي‌شود چون تا زنده است مكلّف است و تازنده است در برابر قرآن مي‌ايستد مثل اينكه تا زنده است آب زلال مي‌خورد و مرضش افزوده مي‌شود تا زنده است آن سيب و گلابي را مي‌خورد و مرضش افزوده مي‌شود تا ﴿ليهلك من هلك عن بينه﴾[61]

سؤال ...

جواب: البته زمينهٴ لياقت را از دست داده.

سؤال ...

جواب: همين ديگر خداي سبحان كه كسي را گمراه مي‌كند ابتداءً كسي را گمراه نمي‌كند موضوع اضلال فسق اينهاست يا موضوع ازدياد مرض مرض خود آنها است در اين كريمه فرمود ﴿و ما يضل به الا الفاسقين﴾[62] پس موضوع قبل از حكم محفوظ است آنهايي كه ﴿فسقوا﴾ به سوء اختيار خودشان از نعمت هدايتِ به معناي ايصال به مطلوب محروم‌اند همين‌ها را هم خدا هدايت مي‌كند هر روز هم انبيا هم عقل هر روز اين‌ها را خدا هدايت مي‌كند همهٴ كفّار و منافقين و فاسقين را هر روز و هر لحظه خدا دارد هدايت مي‌كند اما هدايت تشريعي هر روز دارد هدايت مي‌كند اما آن هدايتي كه دستش را بگيرد به مقصد برساند به معناي ايصال به مطلوب موانع را از جلوي سرش بردارد آن را نسيب اين نمي‌كند بسياري از موارد است كه انسان مي‌خواهد يك كاري بكند كه اگر آنجا برود براي او خطر دارد خداي سبحان يك كسي را راهنمايي مي‌كند با آن شخص فلان مسئله را در ميان بگذار ده دقيقه ايشان را معطل بكن كه آن حادثه به سرش نيايد هزارها اين گونه از خيرات هر روز خدا دارد مي‌كند.

سؤال ...

جواب: نه او اگر ظلم به ناس كرده باشد توفيق توبهٴ اين‌چنيني پيدا نمي‌كند مگر اينكه با آن توبه حق الناس را هم مثل حق الله ترميم كرده باشد اگر ترميم كرده باشد مثل يك بيمار سختي است كه خداي سبحان معالجه كرده چون در رحمت باز است ديگر توبه براي اين است كه انسان همهٴ اين حقوق را استيفا بكند ديگر اگر اين كار را كرد شفا پيدا مي‌كند.

«و الحمد لله رب العالمين»

 

[1]  ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 7.

[2]  ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 38.

[3]  ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 43.

[4]  ـ سورهٴ أنبياء، آيهٴ 5.

[5]  ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 5.

[6]  ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 5.

[7]  ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 7.

[8]  ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 88.

[9]  ـ سورهٴ طور، آيهٴ 34.

[10]  ـ سورهٴ هود، آيهٴ 13.

[11]  ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 23.

[12]  ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 42.

[13]  ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 7.

[14]  ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 7.

[15]  ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 38.

[16]  ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 38.

[17]  ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 164.

[18]  ـ سورهٴ سبأ، آيهٴ 28.

[19]  ـ سورهٴ انسان، آيهٴ 3.

[20]  ـ سورهٴ انسان، آيهٴ 3.

[21]  ـ سورهٴ بلد، آيهٴ 10.

[22]  ـ سورهٴ انسان، آيهٴ 3.

[23]  ـ سورهٴ انسان، آيهٴ 3.

[24]  ـ سورهٴ بلد، آيهٴ 10.

[25]  ـ سورهٴ ص، آيهٴ 84.

[26]  ـ سورهٴ فرقان، آيهٴ 31.

[27]  ـ سورهٴ بلد، آيهٴ 10.

[28]  ـ كافي، ج 1، ص 26.

[29]  ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 7.

[30]  ـ سورهٴ صف، آيهٴ 5.

[31]  ـ سورهٴ صف، آيهٴ 5.

[32]  ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 10.

[33]  ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 10.

[34]  ـ سورهٴ يونس، آيهٴ 57.

[35]  ـ سورهٴ يونس، آيهٴ 57.

[36]  ـ سورهٴ يونس، آيهٴ 57.

[37]  ـ سورهٴ يونس، آيهٴ 57.

[38]  ـ سورهٴ يونس، آيهٴ 57.

[39]  ـ سورهٴ يونس، آيهٴ 57.

[40]  ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 10.

[41]  ـ سورهٴ قدر، آيهٴ 3.

[42]  ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 82.

[43]  ـ سورهٴ صف، آيهٴ 5.

[44]  ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 93.

[45]  ـ سورهٴ روم، آيهٴ 31.

[46]  ـ بحار الانوار، ج 91، ص 99.

[47]  ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 26.

[48]  ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 26.

[49]  ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 26.

[50]  ـ سورهٴ انسان، آيهٴ 3.

[51]  ـ سورهٴ ؟؟؟ آيهٴ 10.

[52]  ـ الحمل، ص 255.

[53]  ـ سورهٴ عبس، آيهٴ 24.

[54]  ـ كافي، ج 1، ص 50.

[55]  ـ سورهٴ يونس، آيهٴ 15.

[56]  ـ سورهٴ يونس، آيهٴ 15.

[57]  ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 82.

[58]  ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 82.

[59]  ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 26.

[60]  ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 26.

[61]  ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 42.

[62]  ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 26.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق