بسم الله الرحمن الرحيم
﴿أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَي إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُوا الآلْبَابِ (19) الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلاَ يَنقُضُونَ الْمِيثَاقَ (20) وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ (21) وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلاَنِيَةً وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَي الدَّارِ (22)﴾
...نه شعار اهل تفويض را ميگوئيم كه شعار اهل تفويض اين است كه لاحول و لاقوة لله و نه حرف اهل جبر را ميگوئيم كه ميگويند لاحول ولا قوة الا لله, كه انسان هيچكاره است ميشود مورد فعل نه مصدر فعل اصلاً فاعل نيست بلكه بر اساس مكتب اماميه ميگوئيم لاحول ولا قوة الاّ بالله, در عين حال كه انسان مسئول است فيضش به وسيلهٴ خداي سبحان است كه ميشود امر بين الامرين اگر لاحول ولاقوة الا بالله صبر هم يك فضيلت و يك نعمتي است كه بالله خواهد بود اين تحول صبر به سبب اله خواهد بود ﴿و اصبر و ما صبرك الا بالله﴾[1], اينطور نيست كه اگر كسي توفيق صبر پيدا كرد بگويد من خودم صبر كردم اينچنين نيست چون صبر يك نعمتي است كه جميع نعم من الله است آنطوري كه در سورهٴ نحل آمده ﴿و ما بكم من نعمة فمن الله﴾[2], در خصوص آيهٴ پاياني سورهٴ نحل هم فرمود ﴿و اصبر و ما صبرك الا بالله﴾, اين بافت دروني صبر از لحاظ مبدأ فاعلي كه بدان از خداي سبحان است و اما بافت دروني صبر از لحاظ انگيزه و هدف براي كي صبر كنيم؟ يك انسان صابر بردبار براي اينكه نامش در تاريخ بماند؟ براي اينكه از او بعداً مداحان مداحي كنند خوشنام در بين ديگران باشد معنايش اين است؟ اينها كه اهداف وهمي است انسان كه مرد همهٴ اين اهداف را پشت سر ميگذارد از اينها لذت نميبرد ما ممكن است از يك تعريف و مداحي بعد از مرگ لذت ببريم خيال ميكنيم آن مرده هم مثل ما لذت ميبرد اگر عكس يك كسي را چاپ كردند و تكثير كردند و گرامي داشتند ما خيال ميكنيم او هم از اين كار لذت ميبرد او لذتش به لقاء معصومين است نه به اين پوستر چاپ كردن اين براي تشويق ماندههاست نه براي لذت بردن او او كه رفته است لذتش چيز ديگر است او اين آداب و سنن دنيا را پشت سر گذاشت و معناي ﴿لسان صدق في الآخرين﴾[3] اين نيست كه تعريف او بكنند اين طلب مغفرت اين گراميداشت سنت حسنهٴ او لسان صدق است و الاّ آن ثوابهايي كه نصيب مؤمنين و شهدا ميشود به آن ثوابها دلگرم است و لذت ميبرد نه به اين كارهايي كه ما الآن داريم اين براي تشويق احياست نه براي كسي كه ﴿احياء عند ربهم يرزقون﴾[4], او حساب ديگري دارد اگر كسي براي اين تلاش ميكند كه نامش در تاريخ بماند اين صبر كرد ولي انگيزهٴ صبرش الهي نبود در سورهٴ مدثّر كه اوائل بعثت نازل شده است خداي سبحان ميفرمايد ﴿و لربك فاصبر﴾ انگيزهٴ صبرت او باشد اينها در اوائل بعثت نازل شده است سورهٴ مدثّر آيهٴ هفتم فرمود ﴿يا ايها المدثر ٭ قم فانذر ٭ و ربك فكبر ٭ همهٴ اين موارد تقديمي است كه مفيد حصر است نفرمود كبّر ربك فرمود و ربك فكبر و ثيابك فطهر ٭ و الرجز فاهجر ٭ و لا تمنن تستكثر ٭ و لربك فاصبر﴾[5], بگذار اين بردباري و صبرت براي خدا باشد انگيزهاش الهي باشد پس مبدا غايياش خدا مبدا فاعلياش هم خدا اوست كه ﴿هو الاول و الآخر﴾[6] اگر در سورهٴ نحل فرمود ﴿و اصبر و ما صبرك الا بالله﴾[7], در سورهٴ مدثّر ميفرمايد ﴿و لربك فاصبر﴾ بقيه جزو اوهام و سنني است كه معلوم نيست بعد از اين عالم از اين سنن لذت ببرد انسان مرده آن چيز ديگر لذيذ است به حال او حالا كه روشن شد بافت دروني صبر اين است كه من الله است بالله است و لله حالا ميپردازيم به متعلقات صبر كه در چه صبر كنيد.
سؤال ...
جواب: اين به مسلمين است نه در برابر كفار چون در سياق آيات جهاد نيست, اما اين اصلش طبق ﴿فعاقبوا بمثل ما عوقبتم﴾[8], در جريان حمزهٴ سيد الشهداء(سلام الله عليه) كه بعضيها تصميم به مُثله گرفتن داشتند دستور آمد كه ﴿بمثل ما عوقبتم﴾ اين كار را انجام بدهيد و اما به همان طرز استدلالي كه مرحوم صاحب جواهر دارد به آن استدلال ميكند پيداست كه دربارهٴ داخلهٴ داخلهٴ مسلمين است.
سؤال ...
جواب: تنها نيست البته نه، در برابر ديگران صبر كنيد نه يعني ستم را تحمل كنيد استقامت كنيد تا آخرين لحظهٴ پيروزي اما در داخلهٴ مسلمين اينطور نيست كه اگر يكي يك بدي گفت يك طعني زد انسان تا آخرين لحظه هم جواب بدهد اينطور نيست كه دوتا برادر مسلمان اگر يك كسي به ديگري يك طعني زد اين تا آخرين لحظه جواب بدهد بالاخره يك طرف بايد ساكت شود و صبر كنند اين در داخلهٴ اسلامي است اما دربارهٴ كفار نه هرگز چنين دستوري نيامده كه شما گذشت كنيد.
سؤال ...
جواب: نه دستور مُثله دادن صدر اين آيه دستور مُثله كه مثلاً جريان حمزهٴ سيد الشهداء كه اتفاق افتاد شايد بعضي به اين فكر بودند كه جبران كنند آنها را هم مُثله كنند ميفرمايد نه اگر خواستيد عقاب كنيد ﴿بمثل ما عوقبتم﴾ عقاب كنيد نه اينكه بيش از اين عقاب كنيد اين صدر آيه است اين مطلق است چون خطاب به مسلمين است آنكه مسلمين در برابر كفار دارند اين صبر به معناي احسان و گذشت نيست صبر به معناي استقامت و پايداري است.
سؤال ...
جواب: بله دربارهٴ آن ميشود ﴿بمثل ما عوقبتم به﴾ يعني بيش از اين نكنيد اما صبر دو قسم است صبر به معناي احسان و گذشت و عفو و بردباري و شكيبايي اين در داخلهٴ مسلمين به قياس بعضهم الي بعض است كه ﴿رحماء بينهم﴾[9] اما صبر به معناي بردباري و استقامت و تا آخرين لحظه ايستادن و مقاومت كردن است كه مسلمين در برابر كفار دارند.
سؤال ...
جواب: بله منظور اين است كه در داخلهٴ مسلمين دستور صبر است و احسان كه ﴿ان الله يأمر بالعدل و الاحسان﴾[10], صاحب جواهر ميگويد اگر قرآن نفرموده بود صبر كنيد ما هم به صدر آيه عمل ميكرديم آن يك طعني زد ما هم جوابش را ميداديم.
سؤال ...
جواب: البته هر دو قسم صبر يك جامع مشترك دارند
سؤال ...
جواب: نه، انسان ميكوشد در داخل جهاد اكبر ميكند اين غريزهٴ خودخواهي را كنترل ميكند و از طرف ميگذرد صاحب جواهر ميفرمايد اگر نبود ذيل اين آيه ما جواب آن آقا را ميداديم صدر آيه ميفرمايد به اندازهاي كه او حد زد شما هم به اندازهٴ او عقاب كنيد ﴿و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم﴾[11], ما هم به همان اندازه قلم دستمان بود اما ذيل آيه ميفرمايد ﴿لئن صبرتم لهو خير لصابرين﴾[12], لذا يك ايشان يك بدي گفتند نسبت به علماي اصول ما ديگر جواب نميدهيم خويشتندار بودن و مقاومت كردن و بر غريزهٴ سركش پيروز شدن مستلزم آنست كه انسان از ديگري كه برادر مسلمان است بگزرد اينها بافت دروني صبر است اما حالا متعلقات صبر اگر در روايات ما صبر را به چند قسم تقسيم كردند فرمودند صبر عند المصيبهٴ است و صبر عن المعصيهٴ است و صبر علي الطاعهٴ فرمودند اگر يك حادثهٴ تلخي و ناگواري رخ داد شما جزع نكنيد و اگر مورد امتحان قرار گرفتيد مبتلا شديد يه يك گناه صبر كنيد و تن به گناه ندهيد و صبر عن المعصيهٴ كنيد يعني تجاوز كنيد از معصيت و اگر مورد امتحان قرار گرفتيد خداي سبحان شما را به يك امري تكليف كرده است خود را بر مأمور به وادار كنيد صبر علي الطاعهٴ داشته باشيد اين موارد در قرآن كريم مبسوطاً آمده مخصوصاً صبر علي الطاعهٴ و صبر عند المصيبهٴ اينها در قرآن كريم زياد است قسمت مهم صبر را قرآن كريم به انبيا نسبت ميدهد در برخورد با كفار و بيگانگان, وقتي انبيا را ميستايد و اوصافشان را ميشمارد ميفرمايد ﴿كل من الصابرين﴾[13] همهٴ آنها اينگونهاند كه در برابر ناكاميها و رنجها صابرند و بردبارند و با استقامت و مؤمنين را هم ميفرمايد من شما را ميآزمايم تا معلوم شود كه صابر كيست, در سورهاي كه به نام مبارك رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است سورهٴ محمد(ص) آيهٴ 31 اين است فرمود ﴿و لنبلونكم﴾ ما شما را ميآزمائيم ﴿حتي نعلم المجاهدين منكم و الصابرين و نبلوا اخباركم﴾[14], ما شما را ميآزمائيم اين آيه در مدينه نازل شد در مدينه مسلمين از يك فيض عظيم برخوردار بودند براي اينكه تمام نمازها را در مسجد ميخواندند كه بعد از مسجد الحرام بهترين مسجدهاي روي زمين است و نمازها را به امامت رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ميخواندند كه امامي به اندازهٴ او نيست و پاي سخنان حضرت مينشستند در محضر حضرت بودند و فكر ميكردند كه به بهترين فيض رسيدند در اين برههٴ از زندگاني مبارك حضرت در مدينه اين آيات نازل شد كه در اين حد از ايمان به سر بردن آدم را به بهشت نميبرد ﴿ام حسبتم ان تدخل الجنة﴾, به همين مقدار اكتفا ميكنيد كه پشت سر بهترين پيشنمازها نماز ميخوانيد در بهترين نماز پنج وقت را به جماعت ميخوانيد پاي درس و سخنان بهترين معلم و مفسر مينشينيد اينها شما را بهشت نميبرد ﴿ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما يأتكم مثل الذين خلوا من قبلكم مستهم البأساء و الضّرّاء﴾[15] درد و گرفتاري و رنج و مشكلات جهاد و دفاع و نبرد را ديگران طي كردهاند شما هم به آن اوضاع برسيد تا اهل بهشت شويد فكر نكنيد اين كار ساده شما را به بهشت ميبرد اينها در مدينه نازل شد اين آيهٴ سورهاي كه الآن خوانده شده اين هم در مدينه نازل شد فرمود ﴿ولنبلونّكم﴾ اين آزمايش قطعي است ما حتماً شما را ميآزمائيم تا معلوم بشود آنكه مجاهد في سبيل الله است كيست و آنكه صابر لله است آن هم كيست؟ ما گزارشهاي درونيتان را هم ميآزمائيم خلاصه خبرتان را دست ميآوريم اينكه فرمود ﴿حتي نعلم المجاهدين منكم والصابرين﴾[16] در اينجا به دو صبر از اقسام سهگانهٴ صبر اشاره شده, زيرا انسان رزمنده وقتي به جبهه ميرود و در جبهه شركت ميكند صبر علي الطاعهٴ دارد وقتي آسيب ميبيند صبر عند المصيبهٴ دارد به هر دو قسمش اشاره كرده آنكه حاضر نيست در صحنه شركت كند و صبر علي الطاعة داشته باشد حاضر هم نيست وقتي يك آسيبي ديد صبر عند المصيبة داشته باشد آنها را خدا ميآزمايد و از امتحان موفق شده معرفي ميكند كه ﴿امتحن الله قلوبهم للتقوي﴾[17] كه بدواً صبر علي الطاعة داشته باشند واگر آسيبي در اثناي آن طاعت ديدند صبر عند المصيبة داشته باشند هم اول حاضر است اين رنج...
در جريان حضرت ابراهيم سلام الله عليه دو صبر است براي ابراهيم و يك صبر است براي اسماعيل كه هر دو را اينجا مطرح ميفرمايد سورهٴ صافات آيهٴ 102 ميفرمايد به اينكه ﴿فلما بلغ معه السعي قال يا بني اني اري في المنام اني اضبحك فانظر ماذا تري﴾[18], فرمود آنچه كه در عالم رؤيا به من وحي شده اين است كه من دارم تو را ذبح ميكنم نظرت چيست؟ من آمادگيام را اعلام كردم من هم صابرم علي الطاعهٴ هم صابرم عند المصيبهٴ قبل از ذبح و قرباني تو خودم را وادار ميكنم بر اين طاعت چون بر من خيلي دشوار است كه با دست خودم فرزندم را قرباني كنم ولي امر خداست خود را بر اين امر واميدارم ميشود صبر علي الطاعة بعد از ذبح تو فراق تو را هم تحمل ميكنم ميشود صبر عند المصيبة تو چه ميكني اين هم عرض كرد ﴿يا افعل ما تؤمر ستجدني ان شاء الله من الصابرين﴾[19] من صابر علي الطاعة هستم چون بعد كه رفتم مصيبتي نيست تو صابر علي الطاعتي قبل از امتثال صابر عند المصيبتي بعد از امتثال اما من صابر علي الطاعة هستم چون بعد از امتثال ديگر نيستم تا رنجي داشته باشم و تحمل و صبر كنم.
سؤال ...
جواب: قبل از اينكه ذبحي واقع بشود انسان موظف است اين كار را انجام بدهد مأمور است بايد خودش را وادار كند به امتثال بعد از امتثال موضوع ساقط هست ديگر جا براي اطاعت نيست ...
سؤال ...
جواب: نه، اينكه تا آنجا كه قدرت دارد و خود را در معرض قرار ميدهد مكلف است بعد وقتي كه ذبح دارد محقق ميشود ديگر مصيبتي نيست براي او بعد از اينكه مصيبت محقق شده است اگر فرض شد كه لحظه, لحظه تدريجاً مثلاً آن دردها را تحمّل ميكند آن هم فرض دارد ولي براي حضرت ابراهيم(سلام الله عليه) دوتا صبر به خوبي تصور ميشود يكي صبر علي الطاعة قبل از امتثال يكي صبر عند المصيبة بعد الامتثال ولي براي حضرت اسماعيل(سلام الله عليه) همان صبر علي الطاعة است امتثال او به اين است كه خودش را د رمعرض قرار بدهد عرض كند به اينكه ﴿يا ابت افعل ما تؤمر ستجدني ان شاء الله من الصابرين﴾[20], بعد از ذبح و نحر هم كه ديگر مصيبتي براي اسماعيل نيست تا او صبر عند المصيبة داشته باشد.
سؤال ...
جواب: چرا, اين يعني انساني كه موفق ميشود به صبر بر طاعت از گناهان پرهيز كرده است نوعاً اينچنين است اما معصيت در كار نيست چون يك شيء همان طوري كه در بحثهاي قبل گذشت اينطور نيست كه فعلش واجب باشد تركش حرام كه براي يك كار انسان دو تا عقاب داشته باشد نماز خواندن فعلش واجب است نه تركش حرام, كه انسان اگر نماز نخواند دو تا گناه كرد يكي اينكه واجب را انجام نداد يكي اينكه حرام را مرتكب شد اين چيزي كه فعلش واجب است شرعاً تركش حرام است عقلا ً نه اينكه تركش حرام شرعي باشد كه دو تا معصيت كبيره كرده باشد بنابراين در اينگونه از موارد صبر علي الطاعة هست چه اينكه صبر عند المصيبة اين صبر عند المصيبة را در سورهٴ مباركهٴ بقره مبسوطاً بيان فرمود سورهٴ بقره آيهٴ 153 به بعد فرمود ﴿يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر والصلاة﴾, چرا؟ چون ﴿ان الله مع الصابرين﴾[21], شما صابر باش تا آن معيت خاصه كمك شما باشد چون ﴿ان الله مع الصابرين﴾ شما اگر صبر كرديد از آن معيّت خاصه بهره ميبريد آنگاه صبر علي الطاعة و صبر عند المصيبة را در اينجا تبيين ميفرمايد به هر دو قسم ميفرمايد ﴿ولاتقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموات﴾[22], نگوئيد اينها مردهاند بلكه ﴿بل احياء ولكن لاتشعرون﴾[23] اينها آياتي است كه در سياق صبر است ﴿و لنبلونكم بشيء من الخوف والجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات﴾[24], آزمايشهاي نظامي, آزمايشهاي اقتصادي, آزمايشهاي ديگر ميكنيم ﴿و بشر الصابرين﴾[25] صابرين كيانند؟ صابر كسي كه قبل از وقوع حادثه خود را بر طاعت وابدارد و هنگام مصيبت هم عند المصيبة جزع نكند بگويد ﴿انا لله و انا اليه راجعون﴾[26] ﴿و بشر الصابرين﴾ صابرين كيانند؟ ﴿الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا﴾ منطقشان اين است كه ﴿انا لله و انا اليه راجعون﴾[27] اولاً چيزي را ما از خود مايه نگذاشتيم چون مال او بود و ثانياً ما از آن قفس پرواز كرديم و از يك عالم پستي رها شديم به جاي بهتري رسيديم اينكه شكر دارد اين كه درد نيست لذا در كنار صبر مسئلهٴ شكر مطرح است كه ﴿ان في ذلك لآيات لكل صبار شكور﴾[28] آنها كه اهل معنايند شكر ميكنند چون مشكلي نيست براي اينكه از آن طرف ﴿احياء عند ربهم يرزقون﴾[29], از اين طرف هم فرمود ﴿اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون﴾[30], با اين تأكيدهاي فراوان آوردن ضمير فصل نشانهٴ حصر است معلوم ميشود اينها مصداق كامل مهتدياند نفرمود مهديونند فرمود مهتدياند, اهتدا با هدايت همان فرقي را دارند كه اقتدار با قدرت دارد آن قدرت كامله را ميگويند اقتدار آن هدايت تامّه را ميگويند اهتدا فرمود اينها مهتدياند خوب هدايت شدند و صلوات خدا بر اينها خداي سبحان اگر فرمود بر همهٴ مؤمنين ما صلوات ميفرستيم مواضعش هم مشخص كرد كه كجاها خدا صلوات ميفرستد اگر در سورهٴ احزاب فرمود ﴿هو الذي يصلي عليكم و ملائكته ليخرجكم من الظلمات الي النور و كان بالمؤمنين رحيماً﴾[31] اگر فرمود خدا بر شماها صلوات ميفرستد شماها را هم توضيح داد كه چه كساني مراديد چه شرطي لازم است تا انسان استحقاق دريافت صلوات خدا را داشته باشد چه اوصافي لازم است تا انسان استحقاق دريافت صلوات فرشتگان را داشته باشد خدا بر مؤمنين صلوات ميفرستد انسان ميتواند به جايي قرار بگيرد كه خدا بر او صلوات بفرستند فرشتگان بر او صلوات بفرستند اما فرشتگان بر يك چنين آدمهائي صلوات ميفرستند ﴿اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة﴾[32] وقتي از مرحوم علامه سؤال كردند در آن مجلس مناظره كه شما چرا بر آل پيامبر صلوات ميفرستيد ميگوئيد اللهم صل علي محمد وآل محمد فرمود اينها مصيبت ديدهٴ صابرند رنجهائي بر اهل بيت تحميل شده اينها صبر كردند و خدا فرمود اگر كسي براي رضاي من مصيبت را تحمل كند و صبر كند ﴿اولئك عليهم صلوات﴾ من ربهم ما هم بر اهل بيت عصمت و طهارت صلوات ميفرستيم اين مصيبت ديدهاي كه لله صبر كند استحقاق دريافت صلوات الهي دارد ﴿اولئك عليهم صلوات من ربهم﴾, اين بازماندهٴ شهيد كه صبر عند المصيبة دارد ﴿اولئك عليهم صلوات من ربهم﴾ اين مقام بلند است لذا فرمود اگر صبر علي الطاعة داشتيد و طاعت بدون مصيبت و زحمت و آسيب نيست صبر عند المصيبة داشتيد ﴿اولئك عليهم صلوات من ربهم﴾ صبر داشتيد يعني چه؟ يعني منطقتان اين بود نه اينكه گفتيد در كف شير نر چاره غير آنكه صبر نيست آن دهن كجي است كه انسان بگويد در كف شير نر خونخوار غير صبر اينكه صبر نيست اينكه تسليم نيست اينكه رضا نيست صبر يعني چه بشر الصابرين صابرين كيانند؟ صابرين كساني هستند كه منطقشان اين است ﴿الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون﴾[33] اين منطقشان توحيد و معاد را در بر دارد اين گروه صابرند اگر منطقشان اين بود نه براي اينكه نامشان در تاريخ بماند اينها يك اهداف وهمي است بعد از اينكه انسان از اين عالم رفت ميبيند كه هرگز اين موهومات دنبالش نيست آنجا چيز ديگر ميبيند اگر كسي منطقش اين بود كه ﴿انا لله و انا اليه راجعون ٭ اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون﴾[34] اينها معمولاً صبر علي الطاعة است و صبر عند المصيبة خصوص جريانهاي جنگي را كه قرآن زياد مطرح ميكند در همين سورهٴ بقره آيهٴ 177 آمده كه صدر آيه اين است ﴿ليس البرّ ان تولوا وجوهكم قِبل المشرق و المغرب﴾ ميفرمايد نيكان را كه خداي سبحان معرفي ميكند بعد از اينكه بسياري از اعمال و فضائل را از اينها ياد كرده است ميفرمايند كه ﴿و الصابرين في البأساء و الضراء و حين البأس﴾[35] يك وقت است انسان در زمان انقلاب در زمان جنگ صبر ميكند يك وقتي در خط مقدم جبهه است و صبر ميكند او حين البأس است يك وقت است كه باران دارد ميآيد انسان در حال باران كه صبر بكند ميگويند صبر حين الامطار است يك وقتي يك تير دارد ميآيد آن صبر حين البأس است گذشته از اينكه اينها در بأساء و ضرّاء صابرند حين بأس هم صابرند صابر كسي است كه در تمام شرايط منطقش اين است كه ﴿انا لله و انا اليه راجعون﴾ منطق صابرين را قرآن تبيين كرد نه خون جگر بخور انسان اگر به اين مقام برسد صبر پيدا ميكند كه «الصبر من الايمان بمنزله راس من الجسد»[36] منطق اين باشد ﴿انا لله و انا اليه راجعون﴾ بسيار دشوار است آن كه در حين آمدن تير منطقش اين باشد كه ﴿انا لله و انا اليه راجعون﴾ در همهٴ حالات صبر ممدوح است ﴿الصابرين في البأساء والضراء و حين البأس﴾[37] آن كه پشت جبهه است يك جور صبر ميكند آنكه در جبهه است يك جور صبر ميكند آنكه در خط مقدم جبهه است حين البأس است يكجور ديگه صبر ميكند
سؤال ...
جواب: يعني در شدت جنگ در حالت خطر حين بأس يعني آن وقتي كه دارد ميآيد مثل اينكه الآن ما در بأساييم در ضرائيم و اما رزمندههايمان حين البأسند اين منطق در همهٴ حالات اين باشد كه ﴿انا لله و انا اليه راجعون﴾ اگر منطق اين شد
سؤال ...
جواب: تمام ديگر خوب خيلي است ديگر ما الآن صابر در بأساء و ضراء داريم اما صابر حين البأس نداريم اگر يك موشكي صدام افلقي كافر انداخت دزفول را به آن صورت درآورد آن زن و بچهها حين البأس هستند ديگر با ما فرق دارند ديگر
سؤال ...
جواب: نه دارند گاهي اين هست گاهي اين نيست كم است زياد است و امثال ذلك اما آنكه در متن جريان سوزش هست آن حين البأس است ديگر او وقتي كه از زير آوارها درميآيد بگويد ﴿انا لله و انا اليه راجعون﴾ او محبوب خداست كه ﴿و الله يحب الصابرين﴾[38] صابر را هم با اين منطق قرآن تبيين كرده و صابر منطقش همواره يكي است در سورهٴ مباركهٴ يوسف وقتي جريان يعقوب سلاماللهعليه را نقل ميكند ميفرمايد وقتي برادران يوسف را بردند و نياوردند گفت ﴿سولت لكم انفسكم امراً فصبرٌ جميل﴾[39], وقتي آن برادر ديگر را بردند او را هم به همان وضع نياوردند فرمود ﴿سولت لكم انفسكم امراً فصبرا جميلاً﴾ اين صبر جميل گفتن يعني ﴿انا لله و انا اليه راجعون﴾ را از دل معتقد بودن صبر جميل نه معنايش اين است كه آدم ساكت باشد منطق صابر اين است كه بگويد ﴿انا لله و انا اليه راجعون﴾ اين صبر جميل است دو حادثه را كه در سورهٴ يوسف نقل ميكند يكي در اوائل يكي در پايان سورهٴ يوسف اين است يكي در آيهٴ 18 سورهٴ يوسف وقتي جريان يوسف(سلام الله عليه) رخ داد اينها آمدند حضرت فرمود ﴿بل سولت انفسكم امرا فصبر جميل و الله المستعان علي ما تصفون﴾[40] ما ميگوئيم ﴿اياك نستعين﴾[41] و خدا مستعان است و لا غير اما فرمود ﴿و استعينوا بالصبر و الصلاة﴾[42] يعقوب ميگويد من صبر ميكنم خدا هم مستعان است با صبر ميگويد ﴿و الله المستعان﴾[43] نه بيصبر ﴿فصبر جميل و الله المستعان﴾ يعني من اين نردبان بلند را دارم اينطور نيست كه بگويند بك نستعين به نستعين و آن نردبان را نداشته باشند ﴿فصبر جميل و الله المستعان﴾[44] اين ديگر تعيين است براي اينكه خداي سبحان فرمود اگر صبر كرديد اين استعانت شما با اعانت ما همراه خواهد بود ما معينيم ما معين صابريم شما هم كه نردبان صبر را داريد اين تعبير را هم در جريان اول يعقوب(سلام الله عليه) فرمود هم در جريان آن فرزند ديگرش وقتي آمدند به حضور يعقوب(سلام الله عليه) و اين مسائل را مطرح كردند گفتند كه ما تقصير نداريم ﴿و سئل القرية التي﴾ آية 83 سورهٴ يوسف ﴿قال بل سولت لكم انفسكم امرا فصبر جميل عسي الله ان يأتيني بهم جميعا انه هو العليم الحكيم﴾[45] كه اين خلاصهٴ استعانت است.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 127.
[2] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 53.
[3] ـ سورهٴ شعراء، آيهٴ 84.
[4] ـ سورهٴ آلعمران، آيهٴ 169.
[5] ـ سورهٴ مدثر، آيات 1 ـ 7.
[6] ـ سورهٴ حديد، آيه3.
[7] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 127.
[8] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 126.
[9] ـ سورهٴ فتح، آيه29.
[10] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 90.
[11] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 127.
[12] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 126.
[13] ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 85.
[14] ـ سورهٴ محمد، آيهٴ 31.
[15] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 214.
[16] ـ سورهٴ محمد، آيهٴ 31.
[17] ـ سورهٴ حجرات، آيهٴ 3.
[18] ـ سورهٴ صافات، آيهٴ 102.
[19] ـ سورهٴ صافات، آيهٴ 102.
[20] ـ سورهٴ صافات، آيهٴ 102.
[21] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 153.
[22] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 154.
[23] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 154.
[24] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 155.
[25] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 155.
[26] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 156.
[27] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 156.
[28] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 5.
[29] ـ سورهٴ آلعمران، آيهٴ 169.
[30] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 157.
[31] ـ سورهٴ احزاب، آيهٴ 43.
[32] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 157.
[33] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 156.
[34] ـ سورهٴ بقره، آيات 156 ـ 157.
[35] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 177.
[36] ـ الكافي، ج 2، ص 87.
[37] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 177.
[38] ـ سورهٴ آلعمران، آيهٴ 146.
[39] ـ سورهٴ يوسف، آيهٴ 18.
[40] ـ سورهٴ يوسف، آيهٴ 18.
[41] ـ سورهٴ فاتحه، آيهٴ 5.
[42] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 45.
[43] ـ سورهٴ يوسف، آيهٴ 18.
[44] ـ سورهٴ يوسف، آيهٴ 18.
[45] ـ سورهٴ يوسف، آيهٴ 83.