اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿وَ مَنْ يُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدي وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبيلِ الْمُؤْمِنينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلّي وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصيرًا ﴿115﴾ إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعيدًا ﴿116﴾ إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاّ إِناثًا وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلاّ شَيْطانًا مَريدًا ﴿117﴾ لَعَنَهُ اللّهُ وَ قالَ َلأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصيبًا مَفْرُوضًا﴿118﴾
رابطه تماميت حجت با عقاب در مسئله شقاق رسول الله
آيهاي كه شقاق رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را تحريم ميكند در كنارش تماميت حجت را هم ذكر ميكند، همان طوري كه در اصل كلي درباره بعضي از قريٰ ميفرمايد: ما اهل هيچ قريهاي را عذاب نميكنيم، مگر اينكه در آن مركز يك پيامبري اعزام بكنيم[1]. درباره مسئله مشاقه پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اينچنين است، فرمود: ﴿وَ مَنْ يُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدي﴾ يعني بعد از تماميت حجت. پس مشاقه سنت پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) يعني مخالفت با سنت پيغمبر كه انسان در يك شقي قرار بگيرد و سنت پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در شق ديگر قرار بگيرد، اين مايه هلاكت است؛ اما بعد از تماميت حجت، لذا فرمود: ﴿مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدي﴾ اين مطلب دوم يعني آن هم ثبوت، اين هم اثبات.
اعتبار سيره متشرعه بر اساس آيه صد و پانزده
مسئله ﴿وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبيلِ الْمُؤْمِنينَ﴾ اين براي بيان اعتبار سيره متشرعه است كه سيره متشرعين يكي از راههاي كشف سنت پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است و آنچه زمخشري در كشاف گفته يا ديگران اين را پذيرفتند كه ﴿وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبيلِ الْمُؤْمِنينَ﴾ ناظر به حجيت اجماع است[2] _چه اينكه اهل سنت برآناند_ اين ناتمام است، زيرا در عصر پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) معنايي براي حجيت اجماع نبود، اين نكته را در تفسير المنار هم ملاحظه ميفرماييد[3]. آيه مطلبي را دارد كه اين مطلب هم در زمان پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مورد قبول است هم بعد، در حالي كه اجماع در زمان آن حضرت معنا ندارد ولي در زمان آن حضرت، سيره متشرعه به عنوان كاشف دليل معتبر است؛ اگر كسي خواست سنت آن حضرت را بفهمد از راه سيره ميفهمد چه در آن عصر چه در عصر بعد. سيره متشرعه دليل خوبي است براي كشف سنت پيغمبر، پس مسئله اجماع در كار نيست.
صاحب تفسير المنار ميگويد اين آيه دليلي بر حجيت اجماع نيست ولي آيه اولواالامر دليل بر حجيت اجماع است كه ﴿أَطيعُوا اللّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ﴾[4] حكمشان مشخص و اولواالامر همان اهل الحل و العقدند[5] و در آن بحث هم گذشت كه اولواالامر هرگز به معناي اهل حل و عقد نيست. اينها اصراري دارند كه اولواالامر شامل اهل بيت(عليهم الصلات و عليهم السلام) نميشود؛ منظور از اولواالامر اهلبيت ائمه(عليهم السلام) نيستند. بعد گفتند منظور از اين اولواالامر يا علمايند يا مسئولين سياسياند يا مسئولين نظامياند، بعد گفتند اهل الحل و العقدند كه چند قول در تبيين اولواالامر از اهل سنت نقل شد[6] و از اطلاق امر به اطاعت هم عصمت فهميدند گفتند اين اولواالامر بايد معصوم باشند براي اينكه اگر اولواالامر معصوم نباشند خداوند ما را به طور مطلق امر به اطاعت اينها نميكند[7]. اينها آمدند عصمت را از اهل بيت(عليهم السلام) گرفتند [و] به اهل الحل و العقد دادند، بعضيها از اين اولواالامر امت اسلامي فهميدند. به هر تقدير عصمت را از اهل بيت گرفتند و به اهل الحل و العقد به گمان باطل خود دادند. به هر تقدير نه اين آيه دليل بر حجيت اجماع است كه زمخشري ياد كرده است[8] و شافعي به اين آيه استدلال كرد[9] و نه آيه اولواالامر دلالت ميكرد بر حجيت اجماع، چه اينكه بحثش گذشت.
آزاد بودن انسان در انتخاب راه و گمراهي
اما اينكه فرمود: ﴿نُوَلِّهِ ما تَوَلّي﴾ اين ناظر به يك اصل كلي است. خداوند راه را مشخص كرد فرمود اين صراط مستقيم است: ﴿وَ أَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيمًا فَاتَّبِعُوهُ﴾[10]؛ به پيامبرش فرمود به مردم ابلاغ بكن. غير از اين راه چه در طرف راست چه در چپ هرچه باشد گمراهي است [و] هر كس اين راه را طي كرد، وارد اين راه شد خدا رهبري او را به عهده ميگيرد و توفيق ادامه اين راه را به او ميدهد. راه باطل را طي كرد يعني از اين سبيل مستقيم منحرف شد، باز هم خدا او را در همان بيراهه رَوي ادامه ميدهد. اصل كلي در سورهٴ مباركهٴ «بقره» بحثش گذشت كه فرمود: ﴿لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّيها﴾؛ هر كس چهرهاي دارد راه انتخابي دارد كه خدا آن راه انتخابي را براي او ادامه ميدهد آيه 148 سوره «بقره» ﴿وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّيها﴾. چون ﴿لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّيها﴾ شما ﴿فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ﴾؛ در راه خير مسابقه بدهيد و اگر بيراهه رفتيد هر راهي را كه شما انتخاب كرديد در طي آن راه خدا شما را كمك ميكند: ﴿فَأَمّا مَنْ أَعْطي وَ اتَّقي ٭ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْني ٭ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْري ٭ وَ أَمّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْني ٭ وَ كَذَّبَ بِالْحُسْني ٭ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْري﴾[11] تا چه راهي را آدم انتخاب بكند. اينچنين نيست كه اگر كسي راه تباهي را انتخاب كرده است وسيلهاش فراهم نشود [بلكه] همه امكانات را خدا فراهم ميكند. در سورهٴ مباركهٴ «اسرا» فرمود: ﴿كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ﴾[12] هم افراد مؤمن را هم افراد غير مؤمن را در سورهٴ «اسرا» ياد ميكند، بعد ميفرمايد: ﴿كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ﴾؛ هم مؤمنين را هم كافران را، آن طور نيست كه اگر كسي كافر باشد خدا وسيلهاش را فراهم نكند اگر كسي كفر ورزيد خدا وسيله او را فراهم نكرد كه او بالاضطرار برميگردد مؤمن ميشود. اگر كسي راه فسق را انتخاب كرد اگر خدا وسيلهاش را فراهم نكند كه او بالاضطرار برميگردد مطيع ميشود نه، وسيله براي هردو كار فراهم است. لذا بعد از بيان دوگروه در سورهٴ «اسرا» فرمود: ﴿وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا﴾[13] منتها انسان را در انتخاب راه آزاد گذاشت. فرمود اگر راه خير را انتخاب كرديد ما شما را در كارهاي خير موفق ميكنيم كه به آساني كارهاي خير را انجام بدهيد؛ كار شر انتخاب كرديد وسايل كار شر را فراهم ميكنيم كه به آساني معصيت بكنيد ﴿فَأَمّا مَنْ أَعْطي وَ اتَّقي ٭ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْني ٭ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْري ٭ وَ أَمّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْني ٭ وَ كَذَّبَ بِالْحُسْني﴾ باز هم ﴿فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْري﴾[14]، خب لذا اصل جامع را در سورهٴ مباركهٴ «بقره» مشخص كرد كه فرمود: ﴿وَ لِكُلِّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّيها﴾[15].
خب اينجا كه فرمود: ﴿نُوَلِّهِ ما تَوَلّي﴾ يعني هر راهي را كه او انتخاب كرد ما همان راه را براي او مشخص ميكنيم و ادامه ميدهيم او را والي همان راه قرار ميدهيم.
پس اصل كلي آن است كه يك راه مستقيمي است و يك بيراهه كه در حقيقت، آن راه نيست ترك راه است اين يك مطلب. انسان در انتخاب راه يا طي بيراه آزاد است، اين دو مطلب: ﴿فمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ﴾[16] هر راهي را كه انسان انتخاب بكند وسيلهاش فراهم ميشود، اين سه مطلب. هر راهي را كه طي كند زمامش را خدا ميكشاند ميبرد، اين چهار مطلب. در همين جرياني كه فرمود اگر كسي مشاقه پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را اختيار كرد، خداوند ﴿نُوَلِّهِ ما تَوَلّي﴾ هم براساس همان مطلب است [و] مطلب پنجم اين است كه همين مطلبي را كه ذات اقدس الهي به خود اسناد ميدهد به شيطان نسبت ميدهد.
تبيين نقش شيطان در عالم تكوين و تشريع
در سورهٴ مباركهٴ «حج» اينچنين است ﴿وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطانٍ مَريدٍ﴾ اين آيه سه سورهٴ «حج» است. آيه چهار اين است: ﴿كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْديهِ إِلي عَذابِ السَّعيرِ﴾؛ اينچنين ترسيم شده است كه اگر كسي جزء اولياي شيطان باشد زمامش را شيطان به دست ميگيرد به سمت جهنم ميبرد باهم وارد جهنم ميشوند. خب پس شيطان كاري را انجام ميدهد كه خدا آن كار را به خود اسناد داد و خدا كاري را انجام ميدهد كه همان كار را به شيطان اسناد ميدهد. سرّش آن است كه شيطان گرچه در آن جريان معصيت كرده است و اهل جهنم است؛ اما شيطان در برابر ديگران عاصي است و آنها را به گمراهي فرا ميخواند؛ لكن در نظام تكوين جزء مأموران الهي است مثل كلب معلَّم و خدا اگر بخواهد كسي را بگيرد بعد از تماميت حجت به وسيله شيطان ميگيرد. اينكه فرمود: ﴿أَنّا أَرْسَلْنَا الشَّياطينَ عَلَي الْكافِرينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا﴾[17] رسالتي را به شيطان واگذار كرد يا ولايتي براي شيطان تثبيت كرد[18] براي آن است كه در نظام تكوين، همه سربازان الهياند: ﴿لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾[19] فرشتههاي رحمت جنود الهياند براي مؤمنين، شيطان و ذريه او سپاه اضلالاند براي كافران. شيطان در نظامهاي تكويني جز خير كار ديگري ندارد در نظام تشريعي معصيت كرد و اهل عذاب هم هست و جهنم جاي اوست و ما هم مؤظفيم او را رجم كنيم و مانند آن ولي در نظام تكوين، آيا كاري را انجام ميدهد كه عالم را به هم بزند؟ كاري را انجام ميدهد كه اختيار كسي را سلب بكند؟ كاري را انجام ميدهد كه برخلاف قسط و عدل الهي باشد؟ هرگز اينچنين نيست. شيطان را ذات اقدس الهي فرمود تو فقط مأموري دعوت كني همين، اين دعوت به صورت وسوسه و گرايش نسبت به مردم آزادي و اين دعوت هم يك چيز خوبي است، براي اينكه تا جنگ نباشد تا جهاد نباشد تا درگيري و تضارب خواستهها نباشد كه كسي به جايي نميرسد. از آن طرف فرمود من مردم را دعوت ميكنم، ملائكه مردم را دعوت ميكنند، انبيا مردم را دعوت ميكنند عقل از درون مردم را دعوت ميكند ماها همه مردم را به خير دعوت ميكنيم تو هم مردم را به شرّ دعوت بكن تا در اين تضارب دعوتها انسانها پخته بشوند. اگر مسئله تضارب نباشد جهاد نباشد كه كسي به جايي نميرسد، خب اينجاست كه ﴿الَّذينَ جاهَدُوا فينا﴾[20] و امثالذلك خودش را نشان ميدهد. پس شيطان كار او دعوت كردن است يك بلندگويي دست اوست به گناه دعوت ميكند، گناه را به انواع حيل زيبا نشان ميدهد _چه اينكه آيات بعد همين است_. از آن طرف هم ذات اقدس الهي دعوت كرده است انبيا دعوت كردهاند: ﴿أَدْعُوا إِلَي اللّهِ عَلي بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني﴾[21] فرشتگان دعوت ميكنند عقل از باطن و فطرت از درون ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾[22] دعوت ميكند، اين هم دعوت ميكنند.
انحصار قدرت شيطان در دعوت
انسان در اين تضارب آرا پخته ميشود، اين دعوت ميكند. روز قيامت كه روز احتجاج است شيطان به تبهكاران ميگويد كه چرا مرا ملامت ميكنيد؟ من يك وعده دروغي گفتم خدا يك وعده راست خب ميخواستيد نياييد، شما كه تجربه كرديد چندبار: ﴿ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ﴾[23]؛ نه شما به داد من ميرسيد نه من به داد شما ميرسم. شما هيچ حجتي بر من نداريد من كه مجبورتان نكردم. من يك دعوتنامه نوشتم آمديد، خدا و پيامبر و انبيا و مرسلين و ملائكه و عقل و فطرت دعوت كردند نرفتيد. شيطان در قيامت، پيروان خود را محكوم ميكند. پس شيطان كاري جز دعوت ندارد. حالا اگر كسي راه انبيا را انتخاب كرد دعوت شيطان نسبت به او كم ميشود كمرنگ ميشود ضعيف ميشود تا به جايي كه اصلاً فرياد شيطان به گوش اين بنده صالح نميرسد. اين همان است كه ﴿إِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ﴾[24] اصلاً دسترسي ندارد شيطان تا نامه دعوت را براي آنها بفرستد. چنين شخصي از وسوسه مصون است ديگر فتح كرده است وقتي فتح كرده است و دشمن را اسير گرفت ديگر جا براي جنگ نيست.
خب اگر كسي اين راه خير را طي كرد اين دعوت شيطان كمرنگ ميشود ضعيف ميشود تا به جايي كه اصلاً در دسترس دعوت شيطان نباشد و اگر ـ معاذ الله ـ راه باطل را انتخاب كرده است، هرچه را كه شيطان گفته است او پذيرفته است به جايي ميرسد كه ديگر كم كم دعوت انبيا به گوشاش نميرسد: ﴿صُمُّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ﴾[25]؛ ﴿ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ﴾[26] و مانند آن چنين كسي اصلاً نميشنود. خب اين شخص تحت ولايت شيطان است ﴿وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطّاغُوتُ﴾[27] كه رأس همه طواغيت، شيطان است. اين در تحت ولايت شيطان است؛ عمري را ده سال بيست سال سي سال تحت ولايت اوست و اصلاً درك نميكند كه چه كاره است. اينكه كسي ميگويد من هرچه دلم بخواهد ميكنم هرجا بخواهم ميروم، اين در حقيقت تحت ولايت شيطان است. چنين كسي زماماش را شيطان ميگيرد و شيطان در اين مقطع، رسالت خدا را دارد ايفا ميكند كه فرمود: ﴿أَنّا أَرْسَلْنَا الشَّياطينَ عَلَي الْكافِرينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا﴾[28]، اينكه شيطان بر كسي مسلط شد عذاب الهي است و اين كيفر است كه خدا به عنوان اضلال كيفري چنين افرادي را گرفتار كرده است.
بيان هدايتها و اضلال از جانب خداوند
در بحثهاي قبل ملاحظه فرموديد كه خداوند داراي دوتا هدايت است و يك اضلال، هدايت ابتدايي دارد كه ﴿هُدًي لِلنّاسِ﴾[29] كه همه را ابتدائاً هدايت كرده است اين هدايت ابتدايي است كه نسبت به همه انجام شد. يك هدايت پاداشي است كه اگر كسي به اين هدايت تشريعي اعتنا كرد خدا ايصال مطلوب دارد؛ گرايشي ايجاد ميكند علم تازهاي فروغ بيشتري شرح صدري به او عطا ميكند كه اينها هدايتهاي پاداشي است. پس هدايت خدا دو قسم است: يك قسم ابتدايي است [و] يك قسم هم پاداشي. ولي اضلال خدا فقط كيفري است هرگز خدا اضلال ابتدايي ندارد كه بدئاً كسي را گمراه بكند اين هيچ ممكن نيست. تنها اضلال خدا اضلال كيفري است يعني بعد از تماميت حجت، مشخص شدن راه ﴿قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ﴾[30] اگر كسي بيراهه رفته است خدا مهلت ميدهد كه برگردد و توبه كند. اگر مهلت داد و فراغت توبه هم گذشت و اصرار ورزيد راه بازگشت را به سوي خود بست و توبه نكرد از آن به بعد خدا او را اضلال ميكند اين اضلال كيفري است كه ﴿وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ﴾[31] اين اضلال كيفري است.
شيطان، مظهر اضلال كيفري
اين اضلال كيفري، مظهر طلب ميكند و شيطان مظهر اين مُضل است، همان طوري كه فرشتهها و انبيا(عليهم السلام) مظهر هادياند. اينجا آن آياتي كه ميگويد شيطان رسالت ما را ايفا ميكند مشخص ميشود، شيطان ولايت ما را ايفا ميكند مشخص ميشود: ﴿إِنّا جَعَلْنَا الشَّياطينَ أَوْلِياءَ لِلَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ﴾[32] ﴿أَنّا أَرْسَلْنَا الشَّياطينَ عَلَي الْكافِرينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا﴾[33]. با اين مقدمه بين آيه سورهٴ «حج» و آيه سورهٴ «نساء» يك جمعي حاصل خواهد شد. آيه محلّ بحث در سورهٴ «نساء» فرمود: اگر كسي بيراهه رفت خدا زمام و افسار او را ميكشاند به طرف جهنم. در سورهٴ «حج» فرمود اگر كسي بيراهه رفت، زمامش به دست شيطان است: ﴿كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْديهِ إِلي عَذابِ السَّعيرِ﴾[34] يعني زمام اين انسان تبهكار به دست شيطان است كه اين را به جهنم راهنمايي ميكند. خب، شيطان كه در نظام تكوين در كار خدا دخالت نميكند، او كلب معلَّم است سگ تربيت شده است.
پرسش:...
پاسخ: آن در بحثهاي تشريعي است. همين كلب شدنش در اثر عذاب اوست؛ اينكه فرمان خدا را اطاعت نكرد سجده نكرد در برابر خدا گفت شما نظرتان اين است ولي من نظرم آن است كه از آدم بالاترم[35] همين مايه عذاب اوست. از آن به بعد مثل خود سگ، سگ نجس العين است ولي اينچنين نيست كه كاري در نظام تكوين بكند و عالم را به هم بزند اين طور كه نيست. اينها در برابر ذات اقدس الهي مخلوقاند و مطيع. در نظامهاي تشريعي، شيطان يك حساب خاص خود را دارد. پس اينكه در سوره «حج» فرمود: ﴿كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْديهِ إِلي عَذابِ السَّعيرِ﴾ و در اين آيه فرمود: ﴿نُوَلِّهِ ما تَوَلّي﴾ همان است كه گاهي خدا در كارهاي هدايت بعضي از افعال را به فرشتهها نسبت ميدهد و در موارد ديگر، همان افعال را به خود اسناد ميدهد يا گاهي كار را به پيغمبر نسبت ميدهد بعد به خود اسناد ميدهد. در مسئله اضلال، كار را به شيطان نسبت ميدهد بعد به خود نسبت ميدهد، چون هيچ هادي و مضلي غير از خدا نيست؛ منتها هرچه هستند مظهر و وسيله اويند و خدا دوتا هدايت دارد و يك اضلال. از اينجا سبقت رحمت او بر غضب او مشخص ميشود، هرگز خدا اضلال ابتدايي ندارد كه ابتدائاً كسي را گمراه بكند.
پرسش:...
پاسخ: نه، در مرحله تكوين اين گرايش [را] ايجاد ميكند، آن ميلي كه در شما ايجاد ميكند آن يك امر تكويني است. در مسئله تشريع دين فرموده است كه خمر و ميسر حرام است، اينكه گرايشي در شما پيدا ميشود و ميلي پيدا ميكنيد بدانيد كه او ميخواهد با اين گرايش، فسادي در شما ايجاد بكند.
لزوم وجود شيطان در نظام تكوين
پرسش:...
پاسخ: يك شيطان ديگري خلق ميشد، بالأخره نظام تكوين بدون شيطان نيست يعني اين نظام را ذات اقدس الهي به عنوان نظام احسن ياد ميكند. ميگويد خدا همه اشياء را خلق كرد: ﴿اللّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾[36]، اين يك مقدمه يعني هرچه كه مصداق شيء است مخلوق خداست. در يك آيه فرمود هرچه مصداق شيء است مخلوق خداست: ﴿اللّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾. در آيه ديگر هم فرمود: ﴿الَّذي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ﴾[37]؛ هر چيزي را كه خلق كرد زيبا خلق كرد پس اين نظام، نظام خوبي است. مثل اينكه اگر مرض نبود، پزشكي پيشرفت نميكرد ولي تك تك ما موظفايم كه سرماخوردگي پيدا نكنيم و مريض نشويم ولي اصل مرض در عالم خير است پي بردن به خواص اشياء، پي بردن به خواص گياهان پي بردن به خواص اسرارآميز علم پزشكي به بركت مرض است. خب اگر كسي مريض نبود بسياري از اسرار عالم مكتوم و مجهول ميماند، در عين حال كه مرض در كل نظام خير است ولي ما موظفايم كه پرهيز كنيم و خودمان را بپوشانيم و مريض نشويم. اصل وجود شيطان در نظام عالم، زمينه تضارب آراست (اصل وجود شيطان) همه ما موظفايم كه از شيطنت بپرهيزيم حالا تنها ابليس كه نيست، شياطين الانس و الجن هم فراواناند. اگر كسي رفيق بدي به سراغ آدم آمد او شيطان الانس است.
در بعضي از جنگها كه مسلمين را ميترساندند و وادارشان ميكردند عقبنشيني كنند آيه آمد كه ﴿ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ﴾[38]، بعضيها واقعاً شيطاناند. خب اينكه دارد رفيقش را منحرف ميكند اين واقعاً شيطان است: ﴿ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ﴾، اصل وجود شيطان در نظام احسن زيباست، چون او رأيي دارد بايد اين رأي ابطال بشود اين رهزني ميكند بايد با جهاد اكبر جلوي رهزني او را گرفت تا انسان به مقامي برسد منظور آن است كه اينكه ذات اقدس الهي گاهي كار را به خود اسناد ميدهد و گاهي همان كار را به شيطان، براي اينكه شيطان گرچه اهل جهنم است در نظام تشريع بد كرده است ولي در نظام تكوين، مثل كلب معلّم است. سگ در عين حال كه نجسالعين است اگر تربيت شده باشد براي هركسي پارس نميكند. الآن اينها كه در رمهسرا سگ تربيت شده دارند اين براي هركسي پارس نميكند و به هر كسي هم حمله نميكند هر كسي را هم نميگزد، چون تعليم شده است. شيطان يك چنين حالتي دارد هركسي را هم گاز نميگيرد هر كسي را هم دعوت نميكند قدرت ندارد نسبت به انبيا و اوليا براي آنها حريم ميگيرد ولي در دلها يك عده ﴿إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلي أَوْلِيائِهِمْ لِيُجادِلُوكُمْ﴾[39]؛ نسبت به يك عده وسوسهاي دارد. اگر كسي يك گرايشهاي باطلي در خود احساس ميكند بايد بداند كه اين در تحت ولايت شيطان قرار ميگيرد، چه اينكه اگر گرايشهاي خيري احساس كرده است بايد خدا را شكر كند كه در تحت ولايت رحمان قرار گرفته است.
پرسش:...
پاسخ: نه، چون شيطان جن است زاد و ولد دارد.
پرسش:...
پاسخ: آنها هم جن بعضي مؤمناند بعضي كافرند، مثل انسان. جن مثل انسان دو گروه دارند ولي فرشتگاناند كه يك گروه دارند و انتخاب راه هم به عهده خودشان هست آن هم تكليف دارند بهشت و جهنم دارند و مانند آن
عدم خلود اكثر مردم در عذاب الهي
پرسش:...
پاسخ: نه، اكثري اهل نجاتاند. شما وقتي كل جهان را از بيكران تا بيكران حساب ميكنيد ميبينيد آنها كه مخلد در نارند خيلي كماند و كل عالم را كه شما وقتي حساب ميكنيد، ميبينيد كه اين مخلدين در نار كماند و ابديت را در نظر بگيريد. البته خيليها اهل عذاباند خيليها سوخت و سوز دامنگيرشان ميشود؛ اما آنها كه سرانجام از جهنم بيرون ميآيند و از عذاب الهي ميرهند، چندين برابر كسانياند كه در جهنم ميمانند. شما يك مقطع خاص را نسنجيد از بيكران تا بيكران حساب بكنيد به ابديت قيامت و جهنم هم بينديشيد، آن وقت با توجه به ابديت حساب كنيد ببينيد كه آيا معذبين زيادند يا مرحومين. آنهاي كه از جهنم نجات پيدا ميكنند زيادند يا آنها كه براي ابد ميسوزند آنها كه براي ابد ميسوزند كماند.
پرسش:...
پاسخ: بله ﴿كَثيرًا مِنَ الْجِنِّ﴾[40]؛ اما عده زيادي بيرون ميآيند مشمول رحمتاند آنها كه مخلد در نارند يك گروه كمياند و در نتيجه، وقتي شما حساب ابديت را ميكنيد ميبينيد مخلدين كماند، آن وقت حدي هم ندارد وقتي كه از عذاب الهي بيرون آمدند براي ابد، مشمول عنايت الهياند اينها عذاب آنها منقطع الآخر است. تنها يك گروه در جهنم ميمانند و آن معانديناند؛ كافري كه معاند حق باشد او البته مخلد است.
مقطعي بودن دخول در جهنم
پرسش:...
پاسخ: دخول در جهنم يك امر مقطعي است دخول در جهنم هست؛ اما منقطع الآخر است يعني وقتي شما اين ابديت را در نظر ميگيريد، ميبينيد كه خيليها مشمول شفاعتاند و عدهاي هم معذباند اين عدهاي كه معذباند بعد از مدتي سوخت و سوز مشمول رحمت قرار ميگيرند و از جهنم ميآيند بيرون. آنها كه مخلدند يك گروه كمياند، آن وقت شما از بيكران تا بيكران حساب ميكنيد آن جمعنهايي، ميبينيد مرحومين بيش از معذبيناند در آن جمع نهايي.
پرسش:...
پاسخ: اينها اكثرشان مستضعفاند، مخلّد نيستند.
عدم عذاب مستضعفين عقيدتي
پرسش:...
پاسخ: بله اينها خيليهايشان قبلاً هم فرمودند كه ﴿لا يَسْتَطيعُونَ حيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبيلاً﴾[41] اينها آن چنان معذب نيستند. الآن هم بسياري از مشركين هستند كه مسائل براي آنها حل نشده است وقتي حل نشد اينها معذب نيستند ﴿مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدي﴾ نيست. در همين آيه محلّ بحث فرمود: ﴿وَ مَنْ يُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدي﴾ الآن مشركين منطقههاي دوردست چين و غير چين، الآن اينها همين آقاياني كه رفتند چين گفتند اهل يك محلي مسلمان بودند. وقتي شنيدند از ايران اسلامي كسي دارد ميآيد زن و مرد، كوچك و بزرگ تا آن اوايل شهر آمدند به استقبال، اينها فقط از اسلام همين «لا اله الا الله» را بلد بودند هيچ، نه نمازي نه روزهاي اصلاً نشنيدند سرّش اين است كه ما همه اينجا جمع شديم و آنجاها را اصلاً برايمان سخت است رفتن، اينها فقط از اسلام همين كلمه را شنيدند. آيه هم ميفرمايد: ﴿مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدي﴾ يعني «لم يتبين»؛ اينها اصلاً نماز را نشنيدند خب يك چنين كسي را كه خدا جهنم نميبرد. اگر ﴿لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيي مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ﴾[42] باشد البته جهنم ميبرد؛ اما كسي كه اصلاً نه وجود مبارك سيدالشهداء اسمش را شنيده نه پيغمبر را شنيده فقط «لا اله الا الله» را ميداند، نه قرآن را در عمر خود ديده آن بحبوحه قدرت كمونيستي در چين اصلاً قرآن را نديدند يك صفحه قرآن براي بعضي از منطقههاي كمونيستنشين قاچاق بود لاي كفن مردهها از راه گوناگون ميبردند، حالا به بركت نظام اسلامي بود كه اين نظام كمونيستي در شوروي متلاشي شد. غرض اين است كه اينها اصلاً قرآن را نديده بودند، يك صفحه قرآن براي اينها قاچاق بود حكم اعدام را داشت و اين آيه ميفرمايد: ﴿وَ مَنْ يُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدي وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبيلِ الْمُؤْمِنينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلّي﴾.
خلود معاندين در آتش جهنم
پرسش:...
پاسخ: آنها بله معذّب هستند ولي مخلد نيستند. آنهايي كه مخلدند معاندينشان مخلدند يعني آنهايي كه حجت بر آنها تمام شد و فهميدند حق با پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است [اما] عالماً عامداً انكار كردند، اينها مخلدند چنين افرادي هم كم هستند. لذا اينكه در رحمت الهي آمده است كه ماه مبارك رمضان اين همه را ميبخشد براي همان جهت هست ديگر. غرض آن است كه رحمت خدا بيش از غضب اوست، چه اينكه هدايت او هم بيش از اضلال اوست و شيطان مظهر مُضل است، لذا در اين آيه محلّ بحث همان كاري را كه به خود نسبت داد در آيه چهار سوره «حج» آن كار را به شيطان نسبت داد.
پرسش:...
پاسخ: آنجا هم همين است ديگر، اضلال يك امر عدمي است در حقيقت. اينكه فرمود: ﴿فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْديهِ إِلي عَذابِ السَّعيرِ﴾[43] اين هدايت كاذب است ديگر، هدايت صادق كه نيست، خب.
پرسش:...
پاسخ: همان؛ از آن طرف چون سرّش اين است كه جهنم محدود است نسبت به بهشت. بهشت كه ميگويند هشت در دارد چون اضعاف مضاعف جهنم است و رحمت خدا بيشتر است. پر شدن غير از مخلد بودن است، نفرمود من مخلد ميكنم، خدا تهديد كرد فرمود: ﴿لأَمَْلأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ أَجْمَعينَ﴾[44] اما خلود نيست. اين در جملههاي نوراني دعاي «كميل» اين است كه اگر آن قسم تو نبود «ما كانت لِأَحدٍ فيها مَقراً و لا مُقاما و لكن» قسم خوردي كه «أَن تُخَلِّد فيها المعاندين»[45] نه همه را [بلكه] معاندين را مخلد ميكند. پس يك عده كه مشمول شفاعت و رحمتاند معذب نيستند، يك عده زيادي معذباند ولي عذابشان منقطع الآخر است. آنها كه مخلدند، معانديناند. معاندين كه كم هستند يعني الآن شما كل اين جهان را در عصر كنوني هم بررسي كنيد آنكه عالماً عامداً در مقابل دين خدا ايستاده است كم است. بسياري از مردم حق براي آنها روشن نشد و اين آيه هم فرمود كسي كه ﴿مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدي﴾ معذب است نه هر كسي، خب.
تبيين فايده خلقت شيطان در نظام تكوين
پرسش:...
پاسخ: البته اين تشبيه، از يك جهت هست و خود شيطان از آن جهت كه در نظام تكوين مايه بركت است از آن جهت يك نفع نظامي دارد. الآن هر كس به هر جايي رسيده است به بركت همين شيطان است، براي اينكه جهاد اگر نباشد _جهاد نفس اگر نباشد_ چه جنگي هست؟ انسان در همان حد مشخصاش هست؛ مثل ملائكه. اينكه انسان از ملائكه بالاتر ميرود براي آن است كه در جهاد اكبر پيروز ميشود. خب آن كه مهمات اين جهاد را و جنگ افروزي جهاد اكبر را فراهم ميكند شيطان است ديگر. اگر شيطان نبود جهاد اكبر هم نبود، هر كس در جبهه جهاد اكبر به جايي ميرسد براي اينكه شيطان جنگ افروزي كرده. اين شخص شيطان رجم كرده لعن كرده از شيطان به خدا پناه برده در مقابل شيطان ايستاد و پيروز شد. پس در نظام اكبر در نظام احسن الهي اينچنين نيست كه چيزي در عالم باشد و در نظام احسن اثر نداشته باشد؛ حتي خود جهنم، ما ديگر جايي بدتر از جهنم كه نداريم. ولي وقتي انسان بررسي ميكند ميبيند كه جايي بهتر از جهنم نيست، براي اينكه بسياري از ماها از ترس جهنم دست به تباهي نميزنيم. اگر جهنم نبود ما چه ميكرديم؟ نه آن معناي بلند «وجدتك اهلاً للعبادة»[46] در ما بود، نه «شوقاً الي جنتك»[47] چون «شوقاً الي جنتك» براي بعضي راهگشاست، اكثري مردم از ترس جهنم آدم خوبياند ما جايي كه ديگر بدتر از جهنم نداريم. يك وقت است كه انسان، جهنم را نسبه به بهشت ميسنجد جهنم جاي بسيار بدي است؛ يك وقت جهنم را در نقشه و هندسه عالم ميسنجد. اگر مهندس اين كارگاه، ذات اقدس الهي است بهشت آفريد جهنم آفريد [و] اگر كسي جهنم را با چشم مهندس بخواهد ببيند ميگويد وجود جهنم لازم است، جاي پربركتي هم است، چون اكثري مردم به بركت جهنم دست به گناه نميزنند. مثل زندان در يك نوع حكومت عدل، اين زندان را رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) داشت حضرت امير(سلام الله عليه) داشت عدهاي از ترس زندان دست به گناه نميزنند. خب پس يك حكم قياسي است كه ما وقتي شيطان را نسبت به فرشته ميسنجيم موجود بدي است بايد او را لعنت كنيم رجم كنيم [و] از او به خدا پناه ببريم و مانند آن، چه اينكه جهنم را وقتي به بهشت ميسنجيم ميگوييم جاي بسيار بدي است بايد از او پناه به خدا ببريم و مانند آن. يك وقت است كه در كل نظام ميسنجيم وقتي در كل نظام سنجيديم، چون مجموع اين نظام را ذات اقدس الهي آفريده است آن وقت خود اين جهنم وسيله بركت ميشود _وقتي در كل اين نظام ميسنجيم_. از اين جهت ذات اقدس الهي جهنم را مخلوق خود ميداند و زيبا، شيطان را هم مظهر مضل ميداند.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] - ر.ك: سورهٴ قصص، آيه 59.
[2] - الكشاف، ج 1، ص 565؛ التفسير الكبير، ج 11، ص 219.
[3] - تفسير المنار، ج 5، ص 417.
[4] - سورهٴ نساء، آيه 59.
[5] - ر.ك: تفسير المنار، ج 5، ص 417.
[6] - ر.ك: التفسير الكبير، ج 10، ص 113 و 114 و 117؛ روح المعاني، ج 3، ص 62 و 63.
[7] - ر.ك: التفسير الكبير، ج 10، ص 113.
[8] - الكشاف، ج 1، ص 565.
[9] - ر.ك: التفسير الكبير، ج 11، ص 219.
[10] - سورهٴ انعام، آيه 153.
[11] - سورهٴ ليل، آيات 5-10.
[12] - سورهٴ اسراء، آيه 20.
[13] - سورهٴ اسراء، آيه 20.
[14] - سورهٴ ليل، آيات 5-10.
[15] - سورهٴ بقره، آيه 148.
[16] - سورهٴ كهف، آيه 29.
[17] - سورهٴ مريم، آيه 83.
[18] - ر.ك: سورهٴ اعراف، آيه 27.
[19] - سورهٴ فتح، آيات 4 و 7.
[20] - سوره عنكبوت، آيه 69.
[21] - سورهٴ يوسف، آيه 108.
[22] - سورهٴ شمس، آيه 8.
[23] - سورهٴ ابراهيم، آيه 22.
[24] - سورهٴ حجر، آيه 40.
[25] - سورهٴ بقره، آيه 18.
[26] - سورهٴ بقره، آيه 171.
[27] - سورهٴ بقره، آيه 257.
[28] - سورهٴ مريم، آيه 83.
[29] - سورهٴ بقره، آيه 185.
[30] - سورهٴ بقره، آيه 256.
[31] - سورهٴ بقره، آيه 26.
[32] - سورهٴ اعراف، آيه 27.
[33] - سورهٴ مريم، آيه 83.
[34] - سورهٴ حج، آيه 4.
[35] - ر.ك: سورهٴ اعراف، آيه 12.
[36] - سورهٴ رعد، آيه 16؛ سورهٴ زمر، آيه 62.
[37] - سوزهٴ سجده، آيه 7.
[38] - سورهٴ آل عمران، آيه 175.
[39] - سورهٴ انعام، آيه 121.
[40] - سوزهٴ اعراف، آيه 179.
[41] - سورهٴ نساء، آيه 98.
[42] - سورهٴ انفال، آيه 42.
[43] - سورهٴ حج، آيه 4.
[44] - سورهٴ هود، آيه 119.
[45] - اقبال الأعمال، ص 708 و 709.
[46] - الألفين، ص 128.
[47] - الألفين، ص 128.