اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَاباً فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِيّاً ﴿17﴾ قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّاً ﴿18﴾ قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاَماً زَكِيّاً ﴿19﴾ قَالَتْ أَنَّي يَكُونُ لِي غُلامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيّاً ﴿20﴾ قَالَ كَذلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِّلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكَانَ أَمْراً مقْضِيّاً ﴿21﴾ فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَكَاناً قَصِيّاً ﴿22﴾ فَأَجَاءَهَا الْمضخَاضُ إِلَي جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذَا وَكُنتُ نَسْياً مَنْسِيّاً ﴿23﴾ فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلاَّ تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيّاً ﴿24﴾ وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيّاً﴿25﴾
انسانهاي معصوم گرچه مكتب نرفتند ولي بالأخره اگر در بخش علمي شكّي داشتند يا در بخش عملي هراس و تردّدي و خوفي داشتند به وسيلهٴ همان فرشتهٴ وحي برطرف ميشود نبايد گفت كه اگر مريم(سلام الله عليها) داراي مَلكهٴ عصمت بود چگونه ترديد كرد و نشناخت اينها كه عالِم بالذّات نيستند به وسيلهٴ تعليم الهي عالِم ميشوند. وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اوّلين باري كه در كوه حرا آن صحنه را ديد با تعليم الهي عالِم شد وجود مبارك موساي كليم در طور وقتي اوّلين بار عصا را القا كرد به صورت مار در آورد هراسناك شد آنگاه خدا فرمود نترس ﴿لاَ تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَي﴾[1] بعد ديگر براي او عادي شد غرض آن است كه انبياي الهي, اولياي الهي اگر بخواهند عالِم بشوند بايد به تعليم پروردگار باشد اگر بخواهند خوفشان برطرف بشود بايد به تعليم الهي باشد پس آنچه را كه وجود مبارك مريم(عليها سلام) احساس كرد با عصمت او منافاتي ندارد.
پرسش:...
پاسخ: خب بله, اينها تا به آن درجه برسند در اوايل اينچنين نيست آن عدالت را هميشه دارند اما آن مراحل بالاتر را بايد به تعليم الهي و افاضهٴ الهي پيدا كنند ديگر اينكه دربارهٴ حضرت رسول فرمود: ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ﴾[2] از همين قبيل است.
مطلب دوم آن است كه تنها بودن, خلوت كردن, مقداري از كثرت فاصله گرفتن, با هياهو اُنس نداشتن اين سهم تعيينكنندهاي دارد كه انسان با ملكوت رابطه برقرار كند به همان دليل كه انسان در خواب با ملكوت رابطه برقرار ميكند در بيداري برقرار نميكند اگر افرادي در بيداري مواظب خود باشند و مقداري هم به تنهايي اُنس پيدا كنند اينها هم ببينند آنچه را كه ديگران ميديدند كوه حرا را, غار حرا را وجود مبارك حضرت براي همين انتخاب كرده آن طوري كه در نهجالبلاغه است وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) فرمود وجود مبارك پيامبر هر سال مجاور حرا ميشد فقط من باخبر بودم و ديگران بياطلاع بودند وجود مبارك مريم(سلام الله عليها) هم اين ﴿انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَاناً شَرْقِيّاً﴾[3] يك, ﴿فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَاباً﴾ دو, هم فاصله گرفت هم در حجاب بود كه با تنهايي خدا را عبادت كند چنين حال مناسب است براي مشاهدهٴ ملكوت.
مطلب بعدي آن است كه اين اوّلين بار يك وقت است كسي براي او رعبآور است نظير آنچه را كه مثلاً زكريا(سلام الله عليه) يا حضرت ابراهيم(سلام الله عليه) فرشتهها را ديدند براي آنها آشنا نبود غذا حاضر كردند و ديدند كه ﴿فَلَمَّا رَأي أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ﴾[4] براي حضرت ناشناس شد مقداري هم احساس كردند خب بعد فرشتهها گفتند ما فرشتهايم مأموريم اهل غذا نيستيم و مانند آن, اين يك مقدار هراس دارد يا مثلاً ناشناختگي دارد اما نامحرمي را چنين شخصيتي ببيند گذشته از آن تازگي, هراس را هم به همراه دارد لذا آن فرشتهٴ وحي وقتي شروع كرد به صحبت كردن با كلمهٴ حصر در طليعهٴ سخن مطلبي گفت كه آرامبخش بود گفت ﴿إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ﴾ بدان تنها صبغهٴ من رسالت است من مأمور الهيام بشر نيستم هراسي نداشته باش و مانند آن ﴿قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ﴾, خب.
پرسش:...
پاسخ: تشخيص اينكه تمثّل بود يا تجسّم بود خب بالأخره بايد با همين وحي مشخص بشود الآن انسان كسي را ميبيند از كجا تشخيص بدهد كه اين تمثّل است آن هم در آن حالت ولي وقتي كه گفت ﴿إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ﴾ ديگر آرام شد طرزي گفت كه گفتن همان و آرام شدن همان ديگر حضرت سؤال نكرد از كجا بفهمم تو راست ميگويي اين براي اولياي الهي ديگر نيست اگر كسي به اين صورت در بيايد بگويد من فرستادهٴ خدا هستم و بشر نيستم از كجا آدم باور كند ولي گفتن همان و باور كردن همان براي اينكه طرزي ادا كردند و طرزي او دريافت كرد كه براي او مشخص شده است كه اين رسالت الهي را به همراه دارد.
جريان تمثّل الاّ ولابد ما بايد روي آن بيشتر كار بكنيم نه كار حوزوي يا دانشگاهي كاري كه بالأخره با زندگي ما ارتباط دارد ما حالا امروز نشد فردا, فردا نشد پسفردا بالأخره با اينها كار داريم ديگر ماييم از اين به بعد با تمثّل يعني با وجود ملكوتي, با وجود مثالي, با تمثّلات اعمال, با تمثّلات عقايد, با تمثّلات اخلاق روبهروييم آن 56 روايتي كه مرحوم مجلسي(رضوان الله عليه) نقل كرده اين براي «ما يعاين المحتضر عند الاحتضار و الموت» بود كه مربوط به مشاهدهٴ اهل بيت(عليهم السلام) و اينها اين يك بخش بود اما حالا مال او براي او متمثّل ميشود, فرزندان او براي او متمثّل ميشوند, عمل او براي او متمثّل ميشود اين در دالان ورودي به آن عالَم است مرحوم مجلسي(رضوان الله عليه) و ساير بزرگان در جوامع رواييشان اين تمثّلات حال احتضار را از تمثّلات ورود در عالَم برزخ و اين دو را از تمثّلات در برزخ اينها همه را از هم جدا كردند مرحوم فيض(رضوان الله عليه) در وافي يك مقدار روايت را چون جمع كرده روايات ابواب چهارگانه را كتب اربعه را آن بيشتر از تك تك اينها دارد در جلد 25 وافي از اين طبع جديد وافي را شيخناالاستاد مرحوم علامه شعراني تعليقات پربركتي دارند با آن تعليقات ايشان چاپ شده در جلد 25 طبع جديد صفحهٴ 599 آنجا بابي دارد به عنوان «باب ما يَحلق الميّت مِن نَعيم القبر و عذابه» آن روايت را از كافي نقل ميكند و همچنين از من لا يحضره الفقيه نقل ميكند كه وجود مبارك اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) اينچنين فرمود: «قال اميرالمؤمنين(عليه السلام) إنّ العبد إذا كان في آخر يومٍ مِن أيّام الدنيا و أوّل يومٍ مِن أيّام الآخرة مُثِّل له ماله و ولده و عمله» براي او متمثّل ميشوند حالا چشم او يا باز است يا بسته بستگانش را نميشناسد و فرزندانش را نميشناسد پرستارانش را نميشناسد هيچ كس را نميشناسد اما ميبيند كه مال او و فرزند او و عمل او نزد او صف بستند «فَيلتفت إلي ماله» حالا اين با مالش گفتگو ميكند «فيقول والله إنّي كنت عليك حريصاً شحيحاً» به مال ميگويد من خيلي نسبت به تو بخل ميورزيدم آزمندانه در تحصيل تو ميكوشيدم چه كار از دست تو برميآيد در اين روز خطر مشكل مرا حل كني «فمالي عندك» چه سهمي من نزد تو دارم؟ «فيقول» مال به او ميگويد «خُذ مِنّي كَفنك» فقط به اندازهٴ كفن از من حق داري «قال» وجود مبارك اميرالمؤمنين فرمود: «فيلتفت إلي ولده» اين از مال كه نااميد شد رو به بچه ميكند كه چقدر كار از تو برميآيد؟ «فيقول» يعني اين كسي كه محتضر است در حال رفتن است به فرزندش ميگويد «والله إنّي كنتُ لكم بِوُلده» نه «وَلده» از اينكه ضمير جمع آورد فرمود وُلد است «إنّي كنت لكم مُحبّاً و إنّي كنتُ عليكم مُحامياً فماذا لي عندكم فيقولون» فرزندان ميگويند «نؤدّيك إلي حُفرتك نواريك فيها» ما تا كنار گور ميآييم تو را در خاك دفن ميكنيم همين, «قال فيلتفت إلي عمله فيقول والله إنّي كنتُ فيك لزاهدا» به عمل ميگويد من در تو بيرغبت بودم زهد اگر با «في» استعمال بشود يعني بيرغبتي زاهدِ در او ﴿وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ﴾[5] يعني بيرغبت بودن «إنّي كنتُ فيك لزاهدا و إن كنتَ عليّ لثقيلا» تو براي من دشوار بودي و من در تو بيرغبت «فمالي عندك» من چه سهمي نزد تو دارم؟ «فيقول» عمل به او ميگويد «أنا قرينك في قبرك و يوم نَشرك حتّي اُعرضَ أنا و أنت» من با تو هستم تا در صحنهٴ قيامت كه بر ذات اقدس الهي عرضه بشوي درست است كه درس و بحثهاي حوزه خوب است بالأخره ما بايد چيزهايي را ياد بگيريم و عمل بكنيم اما اينها براي ما اصل است اينها با سرنوشت ما, با سرشت ما ارتباط تنگاتنگ دارد معلوم نيست چه موقع ما با اينها روبهرو ميشويم لذا اينها بايد هميشه براي ما نقد باشد اين مسئلهٴ تمثّل براي همه ما هست اگر اينها را خوب روي آن كار كرده باشيم وقتي آن صحنه پيش آمد ميبينيم كه چيز آشناست يك چيز ناآشنايي نيست هم سؤالهاي ما خوب خواهد بود, هم جوابهاي آنها خوب خواهد بود خود فشار مرگ براي ما بس است ديگر اينها ما را در فشار قرار نميدهد اما اگر اينها را بحث نكرده باشيم همان بحثهاي اين طرف مرگ باشد آنجا كه ميرويم چيزي به دردخور باشد فراهم نكرديم اين روايت اول بود كه نقل كردند. بعد روايت دوم دربارهٴ عمل هست كه باز مبسوط است كه ملاحظه بفرماييد خيلي اينها «كلامكم نور».[6]
پرسش: فرمود: ﴿كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّي لَكِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ يعني حضرت مريم لطف خدا و رحمت خدا را ديده بود آشنا بود برايش.
پاسخ: خب بله, اينها هراسآور نيست اما همان حضرت كه داراي مَلكهٴ عصمت است يك نامحرم را ببيند هراس دارد ديگر.
در حديث صفحهٴ 604 از كليني نقل ميكند كه وجود مبارك امام صادق فرمود: «إذا وُضِعَ الميّت في قبره مُثِّل لَه شخصٌ» خب پس يك سلسله تمثّلات است در حال احتضار, يك سلسله تمثّلات است در حين ورود به عالَم برزخ, يك سلسله تمثّلات است بعد از ورود در برزخ وقتي سؤال كردند كه برزخ چه موقع است امام(سلام الله عليه) فرمود: «مُنذ القبر»[7] ما چهارتا عالم نداريم يكي دنيا, يكي قبر, يكي برزخ, يكي قيامت سهتا عالم داريم دنيا داريم و برزخ داريم و قيامت, برزخ از همان وقتي است كه انسان را گذاشتند در قبر اين قبر يك حسابِ فقهي دارد احكامي دارد بايد رو به قبله باشد انسان از همين قبر و بركات اين قبر آثاري نصيبش ميشود اما قبرِ حقيقي در برزخ است ميبينيد قبر يا «روضة مِن رياض الجنّة» يا «حفرة مِن حفر النيران»[8] در روايات قبر دارد وقتي انسان مؤمن وارد قبر شد «مَدّ البصر»[9] قبر او وسيع ميشود تا آنجا كه چشم ميبيند از طرفي قبر كفّار «حفرة مِن حفر النيران» وقتي مشهد مشرّف ميشويم قبري است كه «روضة مِن رياض الجنّة», «مدّ البصر» آن قبر وجود مبارك امام هشتم(سلام الله عليه) است گودالي از گودالهاي عميق و وسيع جهنّم آنجاست كه قبر هارون است اينها كنار هم است در دنيا از نظر زمين كنار هماند ولي فاصله فراوان است يكي در روضه است يكي در حفره شبيه اينها نه خود اينها مثل اينكه دو نفر مسافرند و در مسافرخانه خوابيدند يكي مؤمن است و ديگري كافر, مؤمن خوابهاي بسيار خوبي ميبيند «في روضة من رياض الجنّة» آن كافر خوابهاي بد و مار و عقرب ميبيند كه به او نيش ميزنند نه او از اين باخبر است نه اين نه از او باخبر است چون كاري با هم ندارند هر دو در برزخاند ديگر چنين صحنهاي براي همه ما هست اين روايت را كه حضرت نقل ميكند فرمود كسي در قبر متمثّل ميشود اين شخص به او ميگويد «يا هذا كنّا ثلاثه» ما سه نفر بوديم «كان رزقك فانقطع بانقطاع أجلك و كان أهلك فخلّفوك و انصرفوا عنك و كنت عملك فبقيتُ معك» به اين شخص مُرده ميگويد كه ما سه نفر بوديم مال تو بود و فرزند تو بود و من آنها رفتند و من ماندم «أمّا إنّي كنتُ أهون الثلاثة عليك» در بين اين سه نفر يعني مال و فرزند و من, من نزد تو بيارزشتر از همه بودم اين مسئله قبل.
روايت بعدي كه باز در صفحهٴ 605 آمده سالم از وجود مبارك ابيعبدالله(عليه السلام) نقل ميكند «ما مِن موضع قبرٍ الاّ و هو يَنطق في كلّ يوم ثلاث مرّات أنا بيت التراب, أنا بيت البلاء, أنا بيت الدود» اينها را كه نميشود بر تشبيه و امثال ذلك حمل كرد يكي دوتا روايت هم نيست هر روز قبر ميگويد «أنا بيت الوحده, أنا بيت الوحشه» به ياد من باش اينجا بايد بيايي اينجا خانهٴ توست اينجا را آباد بكن اينجا را قبلاً بخر اينهاست آنهايي كه اهل ملكوتاند اينها را ميشنوند اين صداها را ميشنوند يعني با تمثّلات, آنهايي كه مثل ما چشمبسته و گوشبستهاند يا از اينها خبر نداريم يا اينها را بر تشبيه حمل ميكنيم.
پرسش: حاج آقا مظهريّت مرگ چون آناً دارد متعفّن ميشود جا براي مميّزي نميماند.
پاسخ: خب حالا آنها به بركت معصومين به جايي ميرسند.
و روايتي كه مرحوم كليني(رضوان الله عليه) نقل ميكند مرحوم فيض در وافي در همين جلد 25 صفحهٴ 606 نقل ميكند اين است كه وجود مبارك امام صادق فرمود: «كلّ شيعتنا في الجَنّة علي ما كان فيهم قال» از حضرت سؤال كرد همهٴ شيعهها در بهشتاند فرمود بله همه شيعهها در بهشتاند عرض كردم «إنّ الذنوب كثيرةٌ كِبار» و چطور اينها در بهشتاند؟ «قال(عليه السلام) اما في القيامة» اينكه من ميگويم در بهشتاند اين مربوط به بهشت كبراست يعني قيامت «و كلّكم في الجَنّة بشفاعة النبيّ المطاع أو وصيّ النبيّ» أمّا «ولكنّي والله أتخوّف عليكم في البرزخ» قسم به خدا من از برزخ ميترسم براي شما «قلت و ما البرزخ؟ قال القبر مُنذ حين موته الي يوم القيامة» خب مگر انسان ميتواند تحمل بكند فشار قبر يك روزش, يك لحظهاش عذاب برزخ و آتش را نميتواند تحمل بكند در اين عذاب برزخي بالأخره مدّتي سوخت و سوز هست انسان وقتي كه طاهر شد بله در قيامت وارد بهشت ميشود اما يك لحظهاش قابل تحمل نيست تا اينكه چند سال آدم در قبر در برزخ در عذاب الهي باشد ديگر, خب.
مطلب بعدي ساير رواياتي كه ايشان نقل ميكنند
پرسش: اين روايتي كه قبر حرف ميزند مربوط به برزخ است يا قبر در زمين است.
پاسخ: برزخ حرف ميزند ما از اينجا ميشنويم ولي اينجا به بركت همان برزخ حرف ميزند.
پرسش: استاد در برزخ شفاعت نيست.
پاسخ: چرا, ولي دسترسي از اين طرف كم است آنها اولياي الهي قدرتشان چه در برزخ چه در قيامت كبرا محفوظ است اگر فشاري هست محروميّتي هست از اين طرف است.
در باب ديگر مرحوم فيض(رضوان الله عليه) اين حديث را نقل ميكند اين حديث را ملاحظه بفرماييد چند بار ما اين حديث را در اين سالها خوانديم در همان جلد 25 صفحهٴ 641 اين روايت است البته در روضهٴ كافي در جلد هشت كافي اين روايت هست و اينجا هم به همين صورت است سرّ اينكه ما چندين بار اين روايت را خوانديم اين است كه شيخناالاستاد مرحوم علامه شعراني(رضوان الله عليه) يك تعليقهٴ پربركتي در همين وافي دارند ميفرمايند اين روايت مثل اين در جوامع روايي اهل سنّت اصلاً نيست اين از بركات اهل بيت است كه مشكل برزخ را حل ميكند آنها چون چنين روايتي ندارند در جريان برزخ واقع با دشواري ميخواهند مشكل را حل كنند خب قبر از طرفي «روضة مِن رياض الجنّة»[10] شما لابد بعضي از شما كه مكّه مشرّف شديد بين راه به بدر رسيديد وجود مبارك حضرت الآن به بركتهاي عنايتهاي اسلامي در همين بدر ديواري كشيدند كه قبور شهداي بدر درون ديوار است بيرون همان قَليب و چاهي است كه كفار را دفن كردند وجود مبارك پيغمبر با يك فاصلهٴ معيّني چاهي كَند و اجساد نحس اين كفار و مشركين را دستور دادند در آن چاه بيندازند الآن براي اينكه يك قبرستان نباشد چون نميشود قبرستان مشترك باشد كاملاً ديواري كشيده شده در همين صحنهٴ بدر كه بين مكه و مدينه است يك چاه و دَلو نماديني هم آنجا دارد كه چاه بدر را دارد نشان ميدهد كساني هستند كه به خوبي معرفي ميكنند كه شهداي بدر را ميشناسند شناسنامههاي آنها, تاريخ آنها را ميشناسند معرفي ميكنند كه اينجا چه كساني شهيد شدند قبر چه كسي است و چه كسي در جريان قليب بدر كه عدهاي به آن صورت دفن شده بودند وجود مبارك حضرت فرمود به آنها آيا «هل وجدتم ما وَعدكم ربّكم حقّا»[11] به حضرت عرض كردند كه با مُردهها داري حرف ميزني فرمود: «ما أنتم بأسمع لما أقول منهم»[12] اينچنين نيست كه شما حرفهاي مرا بهتر از آنها بشنوي آنها حرفهاي ما را ميشنوند ولي قدرت جواب ندارند اين گونه از تعبيرات كه قبر مؤمن «روضة مِن رياض الجنّة» و قبر كافر «حُفرة مِن حفر النيران»[13] كم نيست آنها چون اين روايتي كه الآن ميخواهيم بخوانيم اين را و امثال اين را ندارند در حلّ اين معضل ماندند كه خب فاصلهٴ آن قليب و چاه بدر كه اجساد نحس مشركان آنجا انداخته شد با قبور شهدا بسيار كم است اينجا «روضة مِن رياض الجنّة» است «مدّ البصر» آنجا «حُفرة مِن حفر النيران» اينها را چطور توجيه بكنيم؟ شيخناالاستاد مرحوم علامه شعراني در همين تعليقه ميفرمايند چون مشابه اين روايت در جوامع روايي اهل سنّت نيست آنها براي توجيه جريان برزخ ماندند آن روايت كه مرحوم كليني(رضوان الله عليه) در روضه كافي جلد هشتم نقل ميكند و مرحوم فيض اين روايت را بازگو كرده اين است از وجود مبارك ابيالحسن(عليه السلام) است كه حضرت فرمود: «إنّ الأحلام لم يَكن فيما مضيٰ» در گذشتهٴ دور بشر ميخوابيد ولي خواب نميديد رؤيا نبود «لم يكن فيما مضيٰ في أوّل الخَلق و إنّما حَدَثت» اين أحلام و رؤيا بعداً پديد آمد راوي عرض ميكند «قلت و ما العلّة في ذلك» چطور شد خدا رؤيا را نصيب مردم كرد؟ «فقال» سرّش اين است «إنّ الله تعاليٰ بعث رسولاً إلي أهل زمانه» در گذشتهٴ دور پيامبري آمده براي هدايت مردم «ودعاهم إلي عبادة الله و طاعته فقالوا إن فعلنا ذلك فما لنا» به پيامبرشان گفتند اگر ما به اين راهنماييهاي شما عمل بكنيم چه ميشود و اگر نكنيم چه ميشود؟ «فوالله ما أنت بأكثرنا مالاً و لا بأعزّنا عشيرةً» نه سرمايهدارتر از مايي نه قوم و قبيلهات از ما بيشترند ما چرا حرفت را گوش بدهيم اگر اينها را عمل بكنيم چه ميشود مگر؟ «فقال» آن پيامبر فرمود: «إن أطعتموني أدخلكم الله الجنّة و إن عصيتموني أدخلكم الله النار» اگر اطاعت كرديد بهشت ميرويد و اگر اطاعت نكرديد جهنم ميرويد «فقالوا و ما الجنّة و النار» بهشت و جهنم چيست؟ «فوصف لهم ذلك» آن پيامبر بهشت و جهنم را كه به بعد از مرگ است براي آنها معرفي كرده «فقالوا متيٰ نَصير إلي ذلك» چه موقع به بهشت و جهنم ميرسيم؟ «فقال إذا مِتّم» وقتي مُرديد ميرسيد «فقالوا لقد رأينا أمواتنا صاروا عظاماً و رُفاتا» گفتند كه ما ديديم مُردهها همه رفتند و خاك شدند كسي برنگشته «فأزدادوا له تكذيباً و به استخفافا» تكذيبشان بيشتر شد, استخفاف و استهزا بيشتر شد و مانند آن, از اين به بعد «فأحدث الله تعاليٰ فيهم الأحلام» رؤيا را نصيب اين مردم كرد كه اينها در خواب چيزهايي را ميديدند براي اينها تازگي داشت «فأتوه فأخبروه بما رأوا و ما أنكروا من ذلك» به حضور پيامبرشان رسيدند جريان رؤيا را بازگو كردند گفتند اينها چيست كه ما ميبينيم «فقال» آن پيامبر فرمود: «إنّ الله تعاليٰ أراد أن يَحتجّ عليكم بهذا هكذا تكون أرواحكم إذا مِتّم» اينكه من ميگويم بعد از مرگ چنين عالمي را ميگويم توقّع نداشته باشيد كه مُردههاي شما از اين قبرستان بيايند در كوي و برزن شما ما سيرِ رفتني داريم رجوع ما الي الله است نه الي الدنيا «إنّ الله تعاليٰ أراد أن يَحتجّ عليكم بهذا هكذا تكون أرواحكم إذا مِتّم و إن بَليت أبدانكم» گرچه ابدانتان كهنه بشود, فرسوده بشود ولي أرواحتان «تصيروا الأرواح إلي عِقابٍ حتي تُبعث الأبدان» تا دوباره ذات اقدس الهي بدنها را در قيامت زنده كند ولي در برزخ با وجود مثالي شما مأنوس هستيد بنابراين با اين سرشت ما, سرنوشت ما, زندگي ما, حيات ما, با همهٴ شئون ما مرتبط است اين بحثهاي برزخي آنهايي كه در بصائرالدرجات نقل كردند كه مؤمن وقتي وارد قبر شده كسي طرف راست كسي طرف چپ يكي بالا, يكي پايين, يكي فوق او ميايستد آنها ميگويند نگران نباش اگر خطر از طرف راست آمده من دفاع ميكنم, آن يكي ميگويد خطر از طرف چپ آمده من دفاع ميكنم يكي نماز اوست, يكي روزهٴ اوست, يكي زكات اوست, يكي حجّ اوست آنكه از همه شفافتر و درخشانتر است مسئله ولايت است كه از همه مقتدرتر اين را در بصائرالدرجات دارند مرحوم كليني(رضوان الله عليه) در جلد دوم كافي در باب ادخال سرور مؤمنين در جلد دوم كافي كه ايمان و كفر است آنجا نقل ميكند وقتي مؤمن را وارد قبر كردند يك جوان خوشچهرهاي, زيبايي به عنوان حامي او وارد قبر ميشود اين از او سؤال ميكند تو چه كسي هستي؟ ميفرمايد اين ادخال سروري هستم كه تو در قلب كسي انداختي مشكل كسي را حل كردي, مريضي را درمان كردي, به كسي وام دادي, به دنبال كار كسي رفتي, گِره كسي را گشودي نه خنديدي و خنداندي اينكه ادخال سرور نيست ادخال سرور واقعاً اين است كه نياز كسي را انسان برطرف بكند فرمود ادخال سرور در قلب مؤمن به صورت يك انسان زيبا در ميآيد يكي و دوتا و دهتا و صدتا نيست روايات در باب تمثّل, اگر كسي حالا وسيلهٴ كامپيوتر و امثال ذلك دارد واژهٴ تمثّل و اينها را جستجو كند كه خيلي است در بعضي از مطالب روايات كلمهٴ تمثّل نيست نظير همين روايتي كه الآن خوانده شد عرض شد مرحوم كليني در جلد دوم كافي در بحث ايمان و كفر باب ادخال سرور مؤمن اين روايت را نقل ميكند كلمهٴ تمثّل در آن نيست يا آن كه مرحوم صاحب بصائرالدرجات نقل ميكند كه زيباتر از همه ولايت است اينها كلمهٴ تمثّل در آن نيست اين روايات را آدم مأنوس باشد با تمثّل اُنس ميگيرد آن وقت با زندگيِ ما سر و كار دارد ما اگر مُرديم آنها را ميبينيم چه با موت طبيعي چه با موت ارادي.
«و الحمد لله ربّ العالمين»
[1] . سورهٴ طه, آيهٴ 21.
[2] . سورهٴ نساء, آيهٴ 113.
[3] . سورهٴ مريم, آيهٴ 16.
[4] . سورهٴ هود, آيهٴ 70.
[5] . سورهٴ يوسف, آيهٴ 20.
[6] . من لا يحضره الفقيه, ج2, ص616.
[7] . الكافي, ج3, ص242.
[8] . بحارالأنوار, ج6, ص214.
[9] . الكافي, ج3, ص241.
[10] . بحارالأنوار, ج6, ص214.
[11] . شرح نهجالبلاغه, ج11, ص47.
[12] . شرح نهجالبلاغه ابنابيالحديد, ج14, ص179.
[13] . بحارالأنوار, ج6, ص214.