11 01 2006 4852734 شناسه:

تفسیر سوره ابراهیم جلسه 46

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

﴿يَوْمَ تُبَدُّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الوَاحِدِ القَهَّارِ (٤۸) وَتَرَي المُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الأَصْفَادِ (٤۹) سَرَابِيلُهُم مِن قَطِرَانٍ وَتَغْشَي وُجُوهَهُمُ النَّارُ (۵۰) لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الحِسَابِ (۵۱) هذا بَلاَغٌ لِلنَّاسِ وَلِيُنذَرُوا بِهِ وَلِيَعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلهٌ وَاحِدٌ وَلِيَذَّكَّرَ أُولُوا الالبَابِ (۵۲)

تبديل زمين به زمين ديگر غير از تبديل كوه‌ها به دشت است غير از تبديل خيابان به بيابان است و مانند آن يك وقت است كه خود زمين محفوظ است منتها كوهها را مي‌كوبند دره‌ها را صاف مي‌كنند هم سطح مي‌كنند كه ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الجِبَالِ فَقُلْ يَنسِفُهَا رَبِّي نَسْفاً ٭ فَيَذَرُهَا قَاعاً صَفْصَفاً ٭ لاَّ تَرَي فِيهَا عِوَجاً وَلاَ أَمْتاً﴾[1] اين يك نحو دك زمين است ﴿دُكَّتِ الأَرْضُ دَكّاً دَكّاً﴾[2] يك وقت است كه خود زمين تبديل مي‌شود به زميني ديگر البته حقيقت بايد محفوظ بماند بنابراين آنها يعني كوبيدن كوه‌ها دره‌ها را تسطيح كردن سطح زمين را هموار كردن شايد اينها اشراط الساعه باشد اما تبديل زمين به زمين ديگر يعني خود زمين عوض مي‌شود رواياتي كه دارد زمين تبديل مي‌شود به زمين طيب و طاهر كه روي آن گناه نشده همين را تأييد مي‌كند يا تبديل مي‌شود به زميني كه به خبز نقي كه قابل خوردن است همين را تبديل مي‌كند و مانند آن مطلب دوم آن است كه همان طوري كه در ساختار اولي زمين قبل از آسمان ذكر شده است يعني مجموعه آسمان و زمين را خدا در شش طور و دور آفريد و اول زمين را تسطيح كرد بعد آسمان را كه ﴿خَلَقَ الأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ﴾ بعد فرمود: ﴿ثُمَّ اسْتَوَي إِلَي السَّماءِ وَهِيَ دُخَانٌ﴾[3] و ﴿فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ﴾[4] در جريان نوسازي و بازسازي هم به شرح ايضاً اول زمين را مي‌كوبد و عوض مي‌كند بعد آسمان را در سوره مباركه «فصلت» به اين صورت آمده است آيه نُه و ده ﴿ قُلْ ءَإِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَاداً ذلِكَ رَبُّ العَالَمِينَ ٭ وَجَعَلَ فِيهَا﴾ يعني در زمين ﴿وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا اقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِينَ ٭ ثُمَّ اسْتَوَي إِلَي السَّماءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلأَرْضِ ائْتِيَا﴾ و در آيات ديگر هم دارد كه ﴿ثُمَّ اسْتَوَي إِلَي السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ﴾ خوب ظاهر اين آيات اين است كه اول زمين را تسطيح كرده و آفريده بعد به آسمان پرداخت كل مجموعه يك جريان بسته بود يعني زمين كه به منزله يك ستاره است يك كُرهٴ كوچك است با كهكشانها و با نظام سماوات جمع‌اند يك مدار بسته يا يك كُرهٴ بسته بودند كه ﴿يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ كَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا﴾[5] كه در سوره مباركه «انبياء» فرمود كل اين جريان آسمانها و زمين يك موجود مادي بسته بود، رتق بود بسته بود بعد ما اين را باز كرديم زمين در يك جايي آسمانها را در جايي اول زمين را تسطيح كرديم به همين صورت كه كوه برايش درست كرديم دريا برايش درست كرديم دره برايش درست كرديم به اين وضع در آورديم ﴿ثُمَّ اسْتَوَي إِلَي السَّماءِ وَهِيَ دُخَانٌ﴾ بعد ﴿فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ﴾ خوب در ساختار اولي خلقت، زمين قبل از آسمان ساخته شده جريان ﴿وَالأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحَاهَا﴾[6] هم توجيه خاص خودش را دارد در جريان بازسازي و نوسازي اين نظام و مجموعه هم همين طور است يَوْمَ تُبَدُّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾ گرچه با فاء و ثم عطف نشده ولي اين تقديم ذكري مشعر به آن است كه اين بازسازي مجدد شبيه آن آفرينش ابتدايي است كه فرمود: يَوْمَ تُبَدُّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾.

مطلب ديگر اينكه مجرمين اين تبهكارها را جمع مي‌كنند اينها كه مقرّن‌اند بسته‌اند هم دست و بال خود آنها بسته است هم به يكديگر بسته‌اند دست و بال اينها بسته است براي اينكه در سوره مباركه «زمر» فرمود وقتي آتش مي‌آيد اينها با صورتشان مي‌خواهند از آتش دفاع بكنند يعني صورت را سپر قرار بدهند كه به خود آنها نرسد خوب مستحضريد چون صورت مهم‌ترين، شريف‌ترين و اساسي‌ترين عضو بدن است چون سر در اوست چشم در اوست مجاري ادراكي در اوست هر حادثه‌اي كه پيش مي‌آيد انسان با دست خود سپر قرار مي‌دهد كه آن حادثه به صورت و سر نرسد حالا اگر دست بسته بود چه مي‌كند؟ اينها با دست بسته مي‌آيند لذا ناچارند با صورت خودشان دفاع بكنند دستي كه در اختيارشان نيست آن آيه كه دارد ﴿أَفَمَن يَتَّقِي بِوَجْهِهِ سُوءَ العَذَابِ﴾ ناظر به همين است در سوره مباركه «زمر» آيه 24 اين است ﴿أَفَمَن يَتَّقِي بِوَجْهِهِ سُوءَ العَذَابِ يَوْمَ القِيَامَةِ﴾ همه‌اش مي‌خواهد با سر دفاع كند كه آتش نيايد خوب دستش چه شد دستش بسته شد پايش بسته است اين است كه هيچ چاره ندارند ﴿أَفَمَن يَتَّقِي بِوَجْهِهِ سُوءَ العَذَابِ يَوْمَ القِيَامَةِ وَقِيلَ لِلظَّالِمِينَ ذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ﴾ شما كه آبروي مردم را برديد اين طور مي‌شود نه «ذوقوا جزاء ما كنتم تكسبون» نه خود همين هم آن كه كاري كرديد همين است الآن آبرو بردن همين است ﴿ذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ﴾ خوب بنابراين اينها چون دست و پايشان بسته است ناچارند با صورت دفاع كنند حالا چرا صورتشان با آن قطران قير اندود نمي‌شود؟ براي اينكه هم يكديگر را بشناسند و شرم، عذاب معنوي است دامنگيرشان بشود هم شناخته بشوند و گرنه آن قطراني كه به بدن رسيده به صورت هم برسد خوب شناخته نمي‌شود كسي آن وقت آن عذاب معنوي كه خزيه است دامنگيرشان نمي‌شود فرمود: ﴿لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ﴾[7] خوب آن كه آبروي ديگريان را ريخت چطور بايد در قيامت كيفر ببيند؟ آن كه با تازيانه نمي‌تواند كيفر كند آن با خزي بايد كيفر ببيند خزي هم به صورت است اگر شناخته نشود چه خزيي است بنابراين اين قطران كم نيست كه حالا به صورتشان نمالند به صورت نمي‌مالند براي اينكه شناخته بشوند و به خزي بيايد و اين دست و پا بسته است با يكديگر هم بسته است هم قرناء سوء با اينها بسته‌اند هم خود آنها را در سوره مباركه.

پرسش ...

پاسخ: هر كسي كه بالاخره آبروي ديگري را برد بايد گرفتار خزي بشود آنها كه در قيامت «لهم عذاب الخزي» دارند در قرآن كريم براي همه خزي و رسوايي مقرر نفرمود براي يك عده آبروريزي مقرر فرمود، فرمود اينها كه گرفتار عذاب خزي هستند اينها وضعشان اين است.

در سوره مباركه «انفال» آيه 37 اين است كه ﴿ لِيَمِيزَ اللّهُ الخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ﴾ صحنهٴ قيامت دستور مي‌رسد ﴿وَامْتَازُوا اليَوْمَ أَيُّهَا المُجْرِمُونَ﴾[8] اصل پارسايان و پرهيزكاران‌اند اينها را نگه مي‌دارند بعد مي‌فرمايد: ﴿وَامْتَازُوا اليَوْمَ أَيُّهَا المُجْرِمُونَ﴾[9] شما برويد بيرون شما برويد بيرون براي اينكه اينها اسيرند بايد بمانند ﴿وَامْتَازُوا﴾ امر است ﴿وَامْتَازُوا اليَوْمَ أَيُّهَا المُجْرِمُونَ﴾ يعني يا ايها المجرمون برويد بيرون خوب پس اينها مؤمنان مي‌مانند آنها را كه از صحنه بيرون كردند آنها را چكار مي‌كنند؟ آنها را بعد از ﴿ لِيَمِيزَ اللّهُ الخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ﴾ كه در سوره مباركه «انفال» آيه 37 آمده است آن‌گاه مي‌فرمايد كه اينها را كه بيرون ريختند يعني از صف جدا كردند اين مجرمين را ﴿وَيَجْعَلَ الخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَي بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ﴾ اين تبهكارها را متراكم مي‌كنند انباشته مي‌كنند انباري اينها را مي‌اندازند در جهنم خوب بايد انباشته بشود بشود و انباري راهش هم بستن به يكديگر است پس اينها كه دسته دسته نظير علف هرز اينها را مي‌خواهند بريزند دور اينها را به هم مي‌بندند و يكجا مي‌اندازند جهنم ﴿فَيَرْكُمَهُ﴾ اينها را متراكم مي‌كنند روي هم قرار مي‌دهند بعد از اينكه ﴿فَيَرْكُمَهُ﴾ شد ﴿فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ﴾  شايد ﴿مُقَرَّنِينَ﴾ به اين معنا باشد كه هم دست‌وپاي خودشان بسته است هم با آن شياطينشان كه ﴿نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ﴾[10] مقرن‌اند هم با ﴿الأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ﴾[11] كه ﴿كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا﴾[12] با اينها مقرن‌اند كه فرمود: ﴿فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ﴾[13] آن عنوان جامع است خبيث است چونه خبيث اسم جنس است شامل همه اينها مي‌شود خوب.

مطلب ديگر اينكه در جريان تجسم اعمال كه ظاهر آيات فراوان همين است حتماً يك مجسّمي مي‌طلبد يعني اين‌چنين نيست گناه خود به خود بدون عامل و تربيب و تربيت رب العالمين خود به خود به صورت آتش در بيايد اين‌چنين نيست در دنيا هم همين طور است در دنيا اگر كسي غذاي سمي خورد اين خود به خود كه به صورت سرطان در نمي‌آيد كه به صورت فلان ويروس در نمي‌آيد به صورت فلان ميكروب در نمي‌آيد به صورت فلان بيماري در نمي‌آيد اين تحوّل است تحرّك است هر تحوّلي يك محوّل مي‌طلبد هر تحركي يك محرّك مي‌خواهد يك تدبيري لازم است عالمانه و حكيمانه كه اين عمل را به آن صورت در بياورد لذا تجسم اعمال حق است ولي مجسم مي‌خواهد چه در دنيا چه در آخرت لذا ذات اقدس الهي مي‌فرمايد كه ما اين كارها را مي‌كنيم نه اينكه عمل خود به خود ـ معاذالله‌ـ بدون احتياج به رب العالمين خودش اين‌چنين بشود سمّ هم اگر بخواهد دستگاه گوارش را آسيب برساند به وسيله تدبير رب العالمين است هيچ كاري در جهان بدون تدبير نيست منتها هر حركتي محرك مي‌طلبد اينها متحرك‌اند نه محرك منتها اگر كسي مواد صالح فراهم كرد ذات اقدس الهي به فرشتگان دستور مي‌دهد كه اين را به صلاح تبديل كنند اگر مواد فاسد تحويل داد دستور مي‌رسد كه به فساد تبديل بكنند در جريان اينكه جهنم، ما حتماً جهنم منقول داريم جهنم غير منقول نداريم اين درست نيست براي اينكه در بهشت هم همين طور است مواد اوليه را انسان فراهم مي‌كند يا به حسن اختيار يا به سوء اختيار و آنها آنجا مي‌سازند اين معراج وجود مبارك پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خيلي از معارف اعتقادي را به همراه دارد حضرت وارد بهشت شدند از نزديك ديدند جهنم را از دور عنايت كردند اشرافي بر جهنم داشتند بعد ديدند كه فرشتگان رحمت خشتي از طلا و خشتي از نقره دارند قصري مي‌سازند گاهي مي‌سازند گاهي دست از كار بر مي‌دارند حضرت به همراهش فرمود اين فرشتگان كه خسته نمي‌شوند چرا گاهي يك آجر مي‌گذارند گاهي صبر مي‌كنند به حضرت عرض كردند يعني كل اين جريان براي اينكه ما متوجه بشويم به حضرت عرض كردند براي اينكه اين فرشته‌ها مواد ساختماني و مواد ساختماني را بايد از انسان بگيرند عقايد اينها اخلاق اينها اعمال اينها اذكار اينها هر ذكري هر عبادتي هر توسلي هر كار خيري كه اينها انجام مي‌دهند به منزله لبنة من ذهب و لبنة من فضة است هر وقت اذكاري قرآني تلاوتي دعايي عبادتي از يك انسان برسد مصالح مي‌رسد اينها مي‌سازند نرسد اينها صبر مي‌كنند بنابراين تجسم اعمال منافات ندارد با اينكه بهشت غير منقول باشد جهنم غير منقول باشد الان آنها دارند مي‌سازند بعد آدم مي‌رود عين كار خودش را مي‌بيند اگر در دنيا مصالح ساختماني را داد كسي در جايي براي او يا قصر ساخت يا زندان بعد از يك مدتي او را وارد آن قصر كردند يا وارد زندان كردند بعد به او گفتند اين مصالحي است كه خودت فرستادي اين زميني است كه خودت خريدي اين نقشه‌اي است كه خودت تهيه كردي خودت خواستي زندان بسازي ما هم ساختم خودت خواستي قصر بسازي ما هم ساختيم اين مستلزم آن نيست كه حتما منقول باشد البته حصري هم نيست كه فقط الا و لابد ما جهنم غير منقول داريم منقول نداريم اصلاً كه ظاهر آيات سوره «فجر» را آدم تأويل ببرد نه اگر ظاهر اين بود كه غير از آن جهنم معروف جهنم ديگري هست يا غير از آن بهشت بهشت ديگري هم هست آدم به ظاهرش اخذ مي‌كند در همان بيانات نوراني رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) كه مرحوم صدوق (رضوان الله عليه) در كتاب شريف امالي شان نقل كردند در حدود 28 روايت است كه «انا مدينة العلم و علي بابها»[14] «انا مدينة الحكمة وهي الجنة و أنت ياعلي بابها»[15] يكي از آن روايات 27 و 28 گانه اين است كه «انا مدينة الحكمة و هي الجنة و انت يا علي بابها»[16] فرمود من مدينه حكمتم شهر حكمتم و اين حكمت بهشت است و اي علي تو در اين حكمتي خب اين بهشت منقول كاري با آن بهشت غير منقول ندارد كه منافاتي هم با او ندارد كه بنابراين تجسم اعمال حق است ولي مجسم مي‌طلبد و تجسم اعمال مستلزم آن نيست كه جهنم فقط منحصر در منقول باشد جهنم غير منقول نداشته باشيم براي اينكه تجسم اعمال هم درباره بهشت حق است هم درباره جهنم در حالي كه بهشت يقيناً غير منقول است جهنم هم يقيناً غير منقول است حالا اگر يك آياتي يك رواياتي بر منقول بودن بعضي از اينها دلالت كرد اين هم دليل بر نفيش نيست.

پرسش ...

پاسخ: آن جنت آخرت نبود چون جنت آخرت كسي وارد بشود ديگر خارج نمي‌شود آن قبل از اينكه حضرت تشريف بياورند به زمين و قبل از اينكه شريعتي بيايد آنجا وارد شدند لذا آن جنت خاص خودش را دارد چون بعد فرمود كه ﴿اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعاً﴾[17] همه شما يعني حضرت آدم و حضرت حوا (سلام الله عليهما) و شيطان فرمود برويد ﴿اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعاً﴾ از آن به بعد ﴿ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُديً فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ﴾[18] از آن به بعد وقتي شريعتي آمد كسي تابع بود حكمه كذا معاند بود حكمه كذا.

پرسش ...

پاسخ: بله خب چون در برزخ «القبر روضة من رياض الجنة او حفرة من حفر النيران»[19] همين است ديگر در جريان آل‌فرعون آمده است كه ﴿النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوّاً وَعَشِيّاً وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ﴾[20] مي‌گويند كه ﴿أدخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ العَذَابِ﴾[21] الآن اينها در جهنم برزخي‌اند ديگر كه «القبر اما روضة» از امام (سلام الله عليه) سؤال كردند كه برزخ چه زماني شروع مي‌شود؟ فرمود: «القبر منذ»[22] ما چهار عالم نداريم دنيا قبر برزخ قيامت سه عالم است دنيا برزخ قيامت قبر همان برزخ است عالم قبر همان برزخ است وقتي از حضرت سؤال مي‌كنند كه برزخ چه‌وقت است؟ فرمود: «القبر منذ» همين كه انسان وارد قبر شد وارد برزخ شد احكام فقهي حقوقي سر جايش محفوظ است اما احكام كلامي مطلب ديگر است ما به اين قبر بايد احكام فقهي و احكام حقوقي‌مان و تلقين‌مان رو به قبله‌مان زيارت قبورمان محفوظ باشد ولي اين شخص خود را در برزخ مي‌بيند نه اينكه يك مدتي در زمين باشد بعد وارد برزخ بشود آن هم از روايات لطيف ماست كه وقتي از امام (عليه السلام) سؤال مي‌كنند كه برزخ چه‌وقت شروع مي‌شود؟ فرمود: «القبر منذ».

پرسش ...

پاسخ: قبر ظاهري حكم فقهي و حقوقي دارد و قبر اصولاً در روايات يعني همان برزخ.

شاهد اين كه در تجسم اعمال مجسم مي‌خواهد همان آيه سورهٴ مباركهٴ «نساء» است كه ﴿كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا﴾[23] خب در دنيا كساني كه هر وقت از يك گناهي دست مي‌كشيدند وارد گناه ديگر مي‌شدند و هر وقت مي‌خواستند توبه كنند توبه مي‌شكستند دوباره آن گناه را انجام مي‌دادند اين معاصي متكرره باعث مي‌شود كه در جهنم هم هر وقت اين پوست بدنشان و گوشتشان سوخته بشود خاكستر بشود دوباره ذات اقدس الهي به صورت گوشت جديد و پوست جديد در بياورد كه فرمود: ﴿كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا﴾ مبدّل خداست بالأخره گرچه اين شخص معاصي متكرره داشت گرچه آن معاصي متكرره به صورت عذابهاي متكرره در مي‌آيد ولي مكرّرش مبدلش و مجسّمش ذات اقدس الهي است.

مطلب ديگر اينكه همان طوري كه در امور ديگر همه اين كارها بر اساس توحيد افعالي زير نظر رب العالمين است جريان مرگ هم همين‌طور است جريان نعمتي كه به بهشتيها مي‌رسد همين‌طور است جريان نقمتي كه دامنگير كفار و جهنميها مي‌شود همين‌طور است در جريان مرگ خداي سبحان مي‌فرمايد وقتي اجلشان آمد ديگر تقديم و تاخير ندارد ﴿إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَيَستَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ﴾[24] اين مطلب اول اما اجل خود به خود مي‌آيد يا كسي مي‌آورد؟ ظاهرش اين است كه اجل مي‌آيد بله مي‌آيد اما آورنده‌اي دارد يا نه؟ ظاهر آيه ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ المَوْتِ﴾[25] اين است كه انسان مرگ را مي‌چشد اما كسي اماته مي‌كند يا نه؟ ظاهر خيلي از آياتي كه خوانديم اين است كه عمل مجسم مي‌شود اما مجسِم دارد يا نه همان طوري كه اجل خود به خود نمي‌آيد ﴿إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ﴾ يك آورنده‌اي دارد يك همان طوري كه انسان خود به خود مرگ را نمي‌چشد بلكه يك مميتي دارد اين دو در جريان تجسم اعمال هم به شرح ايضاً [وهمچنين].

درباره توفّي در بعضي از آيات دارد كه فرشتگان مأمور روح را قبض مي‌كنند ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا﴾[26] در بخش ديگر دارد كه ﴿يَتَوَفَّاكُم مَلَكُ المَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ﴾[27] حضرت عزرائيل (سلام الله عليه) كه ملك الموت است فرشته مرگ است و مأمور قبض ارواح است جانتان را قبض مي‌كند در بخش ديگر از آيات دارد كه ﴿اللَّهُ يَتَوَفَّي الأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا﴾[28] خب اينها را وقتي از وجود مبارك حضرت امير  سؤال كردند كه شما كه مدعي هستيد و قرآن ادعا دارد كه اختلافي در قرآن نيست ﴿وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلاَفاً كَثِيراً﴾[29] اين اختلافات چيست؟ حضرت فرمود مراتبي دارد هم فرشتگان مأمور كارشان را انجام ‌مي‌دهند هم عزرائيل (سلام الله عليه) كارشان را انجام مي‌دهد و همه اينها در تحت تدبير رب العالمين است كه او مميت است و او متوفي است البته مراتب اشخاص هم فرق مي‌كند بعضيها فقط فرشتگان زيرمجموعه را مي‌بينند بعضيها حضرت عزرائيل (سلام الله عليه) را مي‌بينند خيلي كم اتفاق مي‌افتد كه افراد عادي حضرت عزرائيل (سلام الله عليه) را ببينند اينها معمولاً با همان ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا﴾ آن اوحدي از انبيا و اوليا روح را به ذات اقدس الهي تقديم مي‌كنند خب اينها در مسئله جهنم هم چنين است عذاب هم چنين است گاهي دارد خود اين عمل به آن صورت در مي‌آيد گاهي دارد فرشتگان عذاب اين عمل را به آن صورت در مي‌آورند گاهي هم دارد كه ذات اقدس الهي اين‌چنين تعذيب مي‌كند فرمود: ﴿يَوْمَ نَبْطِشُ البَطْشَةَ الكُبْرَي إِنَّا مُنتَقِمُونَ﴾[30] گاهي هم مي‌فرمايد كه ملائكه عذاب هستند كه ﴿لاَ يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ﴾[31] اينها در جريان بهشت هست خب كساني كه ذات اقدس الهي را در حد خودشان مشاهده كنند و روح را تسليم كنند هست اما جهنمي‌ها اين‌چنين نيست كه اينها خدا را مشاهده كنند اينها معمولاً ﴿إِنَّهُمْ عَن رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ﴾[32] اينها هرگز جمال الهي را مشاهده نمي‌كنند اينها فرشتگان عذاب را فقط مي‌بينند كه فرمود: ﴿عَلَيْهَا مَلاَئِكَةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَ يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ﴾[33] يا موارد ديگر كه فرمود اينها به دستور خداي سبحان عمل مي‌كنند در بهشت و بهشتيان كساني هستند كه خداي سبحان را ملاقات كنند به اندازه خودشان ولي درباره جهنم اين‌چنين نيست جهنمي هرگز خدا را با آن وضع مشاهده نمي‌كند ﴿إِنَّهُمْ عَن رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ﴾.

پرسش ...

پاسخ: بله بله يعني مواد اولي‌اش را فراهم مي‌كند ديگر مثل آدم ناپرهيز آدم ناپرهيز وقتي غذاي مانده را مي‌خورد يا پرخوري مي‌كند خودش را كه مريض نمي‌كند طبيب مي‌گويد خودت را مريض كردي عرف هم مي‌گويد كه خودت را مريض كردي اما در بحثهاي علمي عقلي و كلامي كه اين‌چنين نيست اين مقدمات را فراهم كرده مگر اين خبر دارد كه اين غذاي مانده كه وارد دستگاه غذايي مي‌شود در روده چه‌ وقت هست در معده چه وقت هست چطور مي‌شود چطور به روده آسيب مي‌رساند چطور به معده آسيب مي‌رساند اصلاً خبر ندارد كه تازه آن كه طبيب هست ساليان متمادي بايد درس بخواند تا ابتدائياتش را بفهمد بالأخره چه كسي اين غذاي مانده را به آن صورت در مي‌آورد كه در روده گير كند در معده گير بكند با روده چالش داشته باشد با معده چالش داشته باشد يك كسي هست كه جابه‌جا بكند يا خودكار است هرگز يك موجودي به موجود ديگر خودبه‌خود تبديل نمي‌شود در عصر وجود مبارك امام صادق (سلام الله عليه) يك كسي پيدا شده يك مختصر خاك ريخته در شيشه يك قدري هم آب ريخته درش هم بسته از همين ملاحده خب يك قدري خاك در شيشه باشد يك قدري آب در شيشه باشد درش را هم ببندند بعد از مدتي اينها تبديل به كرم شده اين را به عوامها گفته كه خلقتي ـ معاذالله‌ـ در كار نيست اين آب و خاك كنار هم جمع شده حيوان و انسان پيدا شده به همان دليل كه ما يك قدري خاك اينجا جمع كرديم يك قدري آب جمع كرديم در شيشه را بستيم اين شد بعضي از اين عوامها هم رفتند فريب بخورند فوراً خبر به وجود مبارك امام صادق (عليه السلام) رسيد فرمود اگر او اين كار را كرده بگويد چند تا نر است چند تا ماده است عددشان چند تا است دوباره به حال اول برگرداند ديد جايي كه وجود مبارك امام صادق است و مهد علم است جا براي عوام فريبي نيست آنجا فرار كرد رفته بالأخره يك كسي مي‌خواهد كه تبديل بكند يا نه مي‌شود كه خودبه‌خود خاك بشود زير و رو مي‌شود حركت باشد محرك نباشد حركت شش چيز مي‌خواهد مبدأ مي‌خواهد منتها مي‌خواهد كه آغاز و انجام اوست مسافت مي‌خواهد زمان مي‌خواهد متحرك مي‌خواهد و محرك كه عنصر مهم است هيچ چيزي به چيز ديگر تبديل نمي‌شود مگر به مبدأ فاعلي؛ مبدأ فاعلي آنچه را كه اين شيء ندارد به او عطا مي‌كند انسان هر كاري كه كرده است مستعد يك صورت است پذيراست فاقد آن صورت است يك كسي بايد اين صورت را به او عطا بكند اين فقط استعداد تهيه مي‌كند حالا يك كسي استعداد خوبي دارد با استعداد خوب كه كسي عالم نمي‌شود كه بالأخره يك معلم مي‌طلبد اگر اين بنزين استعدادش براي اشتعال زياد است ولي بالأخره يك كبريت مي‌خواهد يا نمي‌خواهد؟ هيچ موجودي خودبه‌خود پديد نمي‌آيد در بيانات نوراني حضرت امير (سلام الله عليه) در نهج‌البلاغه هست كه اين روايت هم قبلاً از نهج‌البلاغه خوانده شد كه اينها خيال كردند كه «انهم زرع بغير زارع» خيال كردند مثل علف هرزند خودرو هستند در عالم اينكه نمي‌شود كه تجسم اعمال حق است ولي مبدل مي‌طلبد مجسم مي‌طلبد و مانند آن.

پرسش ...

پاسخ: آن خودش را ديده يك بيان نوراني سيدنا الاستاد امام (رضوان الله عليه) در همان تعليقاتشان بر فصوص‌مصباح دارند كه اينها كه يك مختصري در راه‌اند يك كشف و شهود باطني دارند گاهي با مثال متصل تماس مي‌گيرند خيال مي‌كنند با مثال منفصل اينها فرمودند كه خودش را ديده خيال كرده كه رافضه را ديده مثال منفصل يعني جهان خارج مثال متصل آن است كه نظير خوابهاي اضغاث و احلام انسان خودش را عقايدش را خاطراتش را به اين صورت مي‌بيند خيال مي‌كند ديگري را ديد.

پرسش ...

پاسخ: همين ديگر تأييد معاد جسماني است ديگر براي اينكه اين زمين هست منتها زمين كه از بين نمي‌رود جسم است ديگر جسمي به جسم ديگر تبديل مي‌شود.

پرسش ...

پاسخ: بله خب چون نظام آخرت بالأخره غير از نظام دنياست همين زمين است براي اينكه شهادت بايد بدهد عينيتش در بحثهاي قبل گذشت كه بايد ثابت مأخوذ بماند براي اينكه اگر اين زمين نابود بشود يك زمين ديگري بيايد كه نه شاهد است نه شاكي اين را كه نمي‌گويند تبديل اين را مي‌گويند اعدام يك زمين به ايجاد زمين ديگر اين را كه تبديل نمي‌گويد تبديل مي‌گويند عين اين حقيقت اين به يك صورت ديگر در مي‌آيد پس حقيقت بايد محفوظ باشد همين مسجد است به صورت ديگر در مي‌آيد براي اينكه او بايد شهادت بدهد او بايد شكايت بكند اگر زمين از بين برود يك زمين ديگر بيايد كه نه شاهد است نه شاكي عين اين به همان صورت در مي‌آيد اين تثبيت معاد جسماني است ديگر.

پرسش ...

پاسخ: بله خب ديگر چون زمين است زمين ديگر غير از جسماني بودن چيز ديگر ندارد.

پرسش ...

پاسخ: بله همين عمل مي‌شود قطران بالأخره يك كسي هست الآن وقتي يك كسي ناپرهيزي كرده به دل درد مبتلا شده به او نمي‌گويند آقا اين نتيجه كار خودت است؟ نتيجه ناپرهيزي‌ات است؟ مي‌گوييم ديگر چه در تازي چه در فارسي شما در سراسر اين عالم به هر زباني كه برويد مي‌بينيد اين‌طور حرف مي‌زنند اين يك ادبيات بين المللي است يعني آقا كار خودت است ديگر خب اگر يك كسي ناپرهيزي كرد يك كسي بدون تصديق تند روي كرده روي موتور يا اتومبيل و تصادف كرده مگر نمي‌گويند كار خودت است يعني يك آدمي كه بيراهه مي‌رود خب سرش به سنگ مي‌خورد مي‌گويد تند روي بيجا بيراهه‌روي بيجا بدون اطلاع سر به سنگ خوردن است ديگر اين ديگر كار خودت است بنابراين مي‌گويند: ﴿ذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ﴾[34] ولي بالأخره يك حساب و كتابي هست يا نه؟ يك نظمي هست يا نه؟ هيچ مدبري ـ معاذالله‌ـ نيست هيچ محركي در كار نيست اين‌طور نيست كه همانه‌جا ممكن است كه ذات اقدس الهي جلويش را بگيرد گاهي هم براي كرامت گاهي ممكن است حوادثي بيايد زلزله‌اي بيايد يك سالمندي يك زن سالمندي يك مرد سالمندي يا يك كودك نوزادي چند روز زير آوار بماند اين براي اينكه نشان بدهد كار به دست ديگري است گاهي مانع ايجاد مي‌كند گاهي مانع ايجاد نمي‌كند اما وقتي واقع بشر چشمش كور باشد و گوشش كرد باشد اين صداها را نمي‌شنود آن سالي كه هيئتي از ايران رفته بود پيام امام (رضوان الله عليه) را به گورباچف برساند همان وقت يك زلزله سنگيني در مسكو آمد همان وقت همان روزنامه‌ها نوشتند كه يك كسي بعد از يك هفته از زير آوار درآمد من به اين معاون رئيس جمهور كه آمده بود به استقبال ما گفتم كه چطور مي‌شود كه يك هفته يك كسي در اين آوارها بماند ببينيد ديوانگي و سفاهت گفت آنجا يك سيلوي گندم بود باران آمد اينها خيس شد و نان خيس شد و اينها خوردند اين سفه تعجب مي‌كنم گفتم اين يعني چه آنجا يك سيلويي بود خب زلزله آمد سيلو را ويران كرد همه‌اش خيس شده كسي آنجا تنور درست نكرده گندم درست نكرده آدم تعجب مي‌كند گفت بله اين‌طور شد گفتم آخر چطور شد يك نفر يك هفته بعد از زلزله زنده از زير آوار درآمد گفت آنجا يك سيلويي بود و باران و برف آب شد و آن گندم هم خمير شد و اين نه ﴿لَهُمْ قُلُوبٌ لاَيَفْقَهُونَ بِهَا﴾[35] هستند نه ﴿وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَيُبْصِرُونَ بِهَا﴾[36] هستند اين‌طور است ديگر پس بنابراين اين‌چنين نيست كه هر كسي هر كاري كرده خودبه‌خود بشود گاهي ذات اقدس الهي جلويش را مي‌گيرد ديگر اين‌طور نيست كه حالا هر كسي مريض شد بايد بميرد نه گاهي نشان مي‌دهند كه علم غيب ائمه (عليهم السلام) هم در بحث ديروز داشتيم او هم همان طور است اين يك كمال برجسته حد فرشتگان است اينها از اسرار گذشته باخبرند از اعمال باخبرند شاهد ما هم هستند اگر اينها نبينند كه ما چه مي‌كنيم كه در قيامت نمي‌توانند شهادت بدهند يا شكايت بكنند كه منتها اين علم برتر از آن است كه كارهاي دنيا را با او انجام بدهند حالا شما ممكن است يك مرجع تقليدي را يك حكيمي را شما بگوييد كه بيايد ـ معاذالله‌ـ اين زباله‌هاي شهر را جمع بكند آخر او يك كار ديگر مي‌خواهد علم ملكوتي ﴿وَإِنَّكَ لَتُلَقَّي القُرْآنَ مِن لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ﴾[37] اين علم براي اين نيست كه ببيند چه‌گسي دزدي كرده چه‌كسي مثلاً نگاه نامحرم كرده شلاق بزند او براي چيز ديگر است آن علم حيف است كه در مسائل جزئي حقوقي اينها صرف كرد مرحوم كاشف الغطاء (رضوان الله عليه) كه همين مطلب را ايشان نقل مي‌كند كه آن علم ملكوتي باعث كارهاي فقهي نيست ايشان هم اين را نقل مي‌كند كه وجود مبارك حضرت امير (سلام الله عليه) در كوفه مشغول خطبه و سخنراني بودند جاسوسها و مأموران سري اموي اينها خواستند بفهمند كه بالأخره در اين جبهه‌هاي جنگ صفين و اينها علي‌بن ابي‌طالب (سلام الله عليه) قبل از معاويه شهيد مي‌شود يا معاويه قبل از حضرت امير به هلاكت مي‌رسد دلشان مي‌خواست بفهمند گفتند تنها راه اين است كه از خود علي‌بن ابي‌طالب سؤال بكنيم كه او مي‌داند بالأخره خب اين‌طور كه نمي‌شود سؤال كرد كه آيا شما قبل از معاويه مي‌ميري يا معاويه قبل از شما كه يك جاسوسي فرستادند وجود مبارك حضرت امير مشغول سخنراني بود در مسجد كوفه آن طوري كه مرحوم كاشف الغطاء (رضوان الله عليه) نقل مي‌كند اين جاسوس آمده خيلي به عنوان خوشحال و بانشاط گفت خبر جديد خبر مهم همه گفتند چيست؟ گفت خبر رسيد كه معاويه مرد ديد وجود مبارك حضرت امير هيچ اعتنايي نكرد بار دوم به حضرت عرض كردند خيليها باورشان شد ديدند حضرت اعتنايي نكرد بار سوم وقتي گفتند باز حضرت اعتنا نكرد گفتند عرض كردند چرا خبر رسيده گزارش رسيده فرمود خير او به اين زوديها نمي‌ميرد معاويه به اين زوديها نمي‌ميرد اين كسي هم كه خيلي بلوا مي‌كرد پايين منبر حضرت بود فرمود او نمي‌ميرد مگر اينكه يك آشوبي به پا كند يك عده‌اي تا مسير كوفه بود يك عده‌اي از همين در اشاره كرد به در معيّن فرمود از همين در بيايند و پرچم آن عده مهاجم هم به دست فلان كس است كه الآن اينجا حضور دارد آن عرض كرد يا علي‌بن ابي‌طالب يا اميرالمؤمنين من؟ فرمود بله تو عرض كرد من؟ فرمود بله تو تو بالأخره پرچمدار معاويه خواهي بود همين‌طور هم شد حضرت امير شهيد شد بعد جريان جنگهاي بعدي پيش آمد و يك عده‌اي اوباش حركت كردند و وارد مسجد كوفه شدند و پرچم هم به دست همين بود اينها علم غيب است اينها آثار ملكوتي است اين باعث مي‌شود يك كسي هزارها سال بماند آن علم براي اين نيست كه ببيند چه‌كسي نگاه به نامحرم كرده چهار تا شلاق بزند آن يك راه ديگري دارد چه‌كسي لباس كسي را برده فرش كسي را برده فرمود: «انما اقضي بينكم بالبينات و الإيمان»[38] اما اين در بيان نوراني خود حضرت است در نهج‌البلاغه فرمود قسم به خدا «والله لوشئت ان اخبر كل رجل منكم بمخرجه و مولجه و جميع شانه لفعلت ولكن اخاف ان تكفروا فيّ برسول الله(صلّي الله عليه وآله»[39] قسم به خدا اگر بخواهم سرنوشت تك تك شما را بگويم مي‌توانم ولي مي‌ترسم ـ معاذالله‌ـ شما غلو بكنيد خب اين را مي‌گويند علم غيب اين را مي‌گويند امامت نبايد گفت حالا اگر حضرت مي‌دانست چرا به محراب رفته اين كار حقوقي كار فقهي يك مطلب است مسئله كلام و امامت و اينها يك مطلب ديگر است يك سلسله اشكالات يا سؤالاتي مربوط به تعارض علم و دين مطرح شد چون ما هر چه فكر كرديم كه مثلاً به آيه مناسب برسيم نرسيديم حالا ان‌شاءالله در بحثهاي بعد آن اشكالات و آن سؤالها مطرح مي‌شود ما منتظريم كه به آيات ديگر برسيم ان‌شاءالله.

«و الحمد لله رب العالمين»

 

[1] ـ سورهٴ طـٰه، آيات 105 ـ 107.

[2] ـ سورهٴ فجر، آيهٴ 21.

[3] ـ سورهٴ فصت، آيهٴ 11.

[4] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 29.

[5] ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 30.

[6] ـ سورهٴ نازعات، آيهٴ 30.

[7] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 33.

[8] ـ سورهٴ يـٰس، آيهٴ 59.

[9] ـ سورهٴ يـٰس، آيهٴ 59.

[10] ـ سورهٴ زخرف، آيهٴ 36.

[11] ـ سورهٴ          ، آيهٴ    .

[12] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 38.

[13] ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 37.

[14] ـ امالي صدوق، ص345.

[15] ـ امالي صدوق، ص388.

[16] ـ امالي صدوق، ص388.

[17] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 38.

[18] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 38.

[19] ـ بحارالانوار، ج6، ص214.

[20] ـ سورهٴ غافر، آيهٴ 46.

[21] ـ سورهٴ غافر، آيهٴ 46.

[22] ـ كافي، ج3، ص242.

[23] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 56.

[24] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 34.

[25] ـ سورهٴ عنكبوت، آيهٴ 57.

[26] ـ سورهٴ انعام، آيهٴ 61.

[27] ـ سورهٴ سجده، آيهٴ 11.

[28] ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 42.

[29] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 82.

[30] ـ سورهٴ دخان، آيهٴ 16.

[31] ـ سورهٴ تحريم، آيهٴ 6.

[32] ـ سورهٴ مطففين، آيهٴ 15.

[33] ـ سورهٴ تحريم، آيهٴ 6.

[34] ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 24.

[35] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 179.

[36] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 179.

[37] ـ سورهٴ نمل، آيهٴ 6.

[38] ـ كافي، ج7، ص     .

[39] ـ نهج‌البلاغه، خطبهٴ 175.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق