15 12 2005 4849523 شناسه:

تفسیر سوره ابراهیم جلسه 23

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

﴿وَبَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعاً فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِن شَي‏ءٍ قَالُوا لَو هَدَانَا اللَّهُ لَهَدَيْنَاكُمْ سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِن مَحِيصٍ(۲۱) وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِن سُلْطَانٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنفُسَكُم مَّا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتمُ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(۲۲)

بعد از اينكه فرمود نظام آفرينش به حق است اين حق يك وقتي بايد ظهور بكند در آيه قبل فرمود: ﴿ألَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ بِالحَقِّ﴾[1] هدفمند بودن نشانه آن است كه اين نظام حق است باطل نيست صدق است كذب نيست حكمت است سفه نيست و مانند آن اما اين حق بايد ظهور بكند نه به طور علم اجمالي كه ما بدانيم جهان حق است به طور علم تفصيلي و بيّن‌الرشد يك صحنه‌اي بايد براي همه روشن بشود قيامت يك چنين روزي است هم هدف است و هم حق بودن آن نظام در آن روز روشن مي‌شود قيامت نه روز است و نه شب ولي از آن به روز تعبير مي‌كنند ما يك روز داريم در مقابل شب اما اين‌چنين نيست كه يك شبي باشد و يك روزي باشد و از اين جهت روز قيامت باشد اين هميشه شفاف و روشن است از اين جهت به روز تعبيره كرده‌اند نه روز كه در مقابل شب باشد شبي در كار نيست روزي هم در كار نيست چون ﴿إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَت﴾[2] هست ﴿وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَت﴾[3] هست سخن از حركت زمين دور شمس نيست سخن از حركتهاي وضعي و انتقالي نيست ليل و نهار نيست اما روز است ما اگر خواستيم از يك مطلبي كه روشن است به شفافي ياد كنيم مي‌گوييم مثل روز روشن است قيامت روز است يعني شفاف است بنابراين نه چيزي براي افراد مستور مي‌ماند و نه چيزي به علم اجمالي معلوم مي‌شود همه چيز مشهور است چيزي مستور نيست اولاً مشهور بودنش هم به نحو علم تفصيلي و بيّن‌الرشد و شفاف است نه علم اجمالي ثانياً اين كه فرمود: ﴿ألَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ بِالحَقِّ﴾[4] اين‌چنين است قيامت هم حق ظهور مي‌كند و چون تمام حقهايي كه در قبل از دنيا و در دنيا و بعد از دنياست حق مجعول‌اند تابع آن حق بالذات‌اند كه ذات اقدس الهي است او اين حقيقتهاي را روشن مي‌كند لذا فرمود در قيامت من به همه اختلافها پايان مي‌دهد و شما اصلاً براي حل اختلاف وارد صحنه معاد مي‌شويد آيه 48 سورهٴ مباركهٴ «مائده» اين بود: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الكِتَابَ بِالحَقِّ مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الكِتَابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً وَلَوْ شَاءَ اللّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلكِن لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ﴾ بعد به آن نكته اصلي مي‌پردازند مي‌فرمايند: ﴿إِلَي اللّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾ مرجع همه شما خداست و خداي سبحان گزارش تفصيلي كار را كه شما در چه چيزي انتخاب داشتيد وحق با چه بود به شما مي‌گويد اختلاف افراد با هم اختلاف اقوام و امم با هم اختلاف مستضعفان و مستكبران با هم اختلاف عابد و معبود يا اتحاد عابد و معبود و اختلاف عبادت كننده‌ها با هم پيوندي كه عابد و معبود داشتند بت با بت‌پرست و بت‌تراش و بت‌فروش داشتند اين يك پرستشي كه نسبت به فرشته‌ها مي‌كردند و فرشته‌ها از پرستش پرستنده‌ها بيزار بودند اين هم يك عبادت قدّيسين بشر مثل وجود مبارك عيساي مسيح (سلام الله عليه) اين هم يك آن عداوتهايي كه بين شيطان و تبهكاران هست كه ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً﴾[5] اين هم يك و مستكبران و مستكبران هم يك همه اين اختلافها و داوريها آن روز حل مي‌شود اين‌چنين نيست كه خداي سبحان بفرمايد در قيامت مي‌فهميد نه‌خير همين الآن همه را مشخص كرده كه فرمود بساط قيامت پهن مي‌كنيم استدلالهايشان اين است اشكالاتشان اين است جوابهايشان اين است اگر كسي اهل استدلال باشد مي‌فهمد كه در قيامت چه خواهد گذشت خب اين طايفه آيات كم نيست كه مي‌فرمايد قيامت براي حل اختلاف است ﴿إِلَي اللّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾[6] نه اينكه بگويد شما اختلاف داشتيد خب اختلاف را خودشان مي‌فهمند حل اختلاف آن گزارش مي‌دهد خبر مي‌دهد آن نبأ عظيم اين است كه بالأخره حق با چه كسي است

پرسش ...

پاسخ: نه خداي سبحان تعليمشان مي‌كند ديگر مي‌فرمايد اين حرف انبيا بود اين حرف عقل و فطرت بود اين هم اوهام شياطين بود اين هم اتمام حجت بود شما مي‌توانستيد به دليل اينكه حجت بر شما تمام شد ﴿لُومُوا أَنفُسَكُم﴾.

پرسش ...

پاسخ: ترقي ديگر نيست يك انساني كه به سوء اختيار خود حق را كتمان مي‌كند بعد وقتي ﴿تُبْلَي السَّرَائِرُ﴾[7] شد توجيهي ندارد يك دسيسه بازي دارد توجيه مي‌كند حرفهاي خود را وقتي درونش بيرون آمد كالبد شكافي شد او حرفي براي گفتن ندارد در و ديوار هم شهادت مي‌دهند كه شما در آن مجلس در پشت درهاي بسته اين حرفها را زدي خب اگر زمين شهادت داد زمان شهادت داد اعضا و جوارح شهادت دادند انگشت شهادت داد كه شما امضا كرديد ديگر مشكلي ندارد كه آن مرحله عاليه علم كه لازم نيست به او برسند چون اختلافشان هم در آن مرحله نيست.

پس حق بودن نظام اين است كه نظام هدفمند است يك و بالأخره براي مردم روشن مي‌شود دو و آنهايي كه مي‌گويند يك روز بالأخره روشن مي‌شود به نحو علم اجمالي اطيمنان دارند كه خدا مسئله را حل مي‌كند و اينها كه در خدمت قرآن هستند مي‌توانند امروز بفهمند كه فردا چطور روشن مي‌شود و قرآن همه راهها را باز كرده آن محكمه فرشته‌ها با فرشته‌پرست را گفته محكمه بت با بت‌پرست را گفته محكمه فرعون و فرعون‌پرست را گفته محكمه شيطان و مطيعان شيطان را گفته محكمه مستكبران و مستضعفان را گفته محكمه اختلافات داخلي را گفته محكمه‌اي كه افراد با خودشان مشكل دارند آن را هم گفته اينها را در چند طايفه از آيات گفته لذا قيامت روز است يعني شفّاف است هيچ ابهامي در آن نيست فرمود ما يك صحنه‌اي درايم كه آن صحنه روز است يعني همه چيز معلوم مي‌شود حتي آنهايي كه با خودشان مشكل دارند وقتي مشكل خودشان حل شد ﴿فاعترفوا بذنبهم﴾ كسي اينها را با شكنجه كه اقرار نمي‌گيرد كه اين دستش حرف مي‌زند پايش حرف مي‌زند همه حرف مي‌زنند عين آن صحنه حاضر است عين آن صحنه را دارد بازبيني مي‌كند و اينها خب پس اصل اولي اين است كه قيامت حق است اصل دوم اين است كه وقتي حق است بايد روشن بشود ديگر همه بطلانها آن روز روشن مي‌شود همه اختلافها آن روز حل مي‌شود و اينها يك طايفه از آيات اين است كه شما به قيامت مي‌رويد به ذات اقدس الهي برمي‌گرديد ﴿فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[8] آن مربوط به پاداش و كيفر است نه مربوط به حل اختلاف اما اين طايفه از آيات كه اصل دوم است اين است كه برابر اصل اول كه قيامت حق است لذا از او به روز ياد شده است و ياد مي‌شود شما به ذات اقدس الهي برمي‌گرديد تا آن محور اختلافاتتان را بيان كند كه شما در چه چيزي اختلاف داشتيد حق هم با چه كسي بود ﴿فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾[9] يك حل اختلافي است كه انبيا دارند اين براي كسي كه در راه است و بهانه‌اي ندارد خوب است همان آيه 213 سورهٴ مباركهٴ «بقره» كه ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً﴾ ما انبيا فرستاديم با كتاب ﴿لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيَما اخْتَلَفُوا فِيهِ﴾ آنهايي كه مشكلي نداشتند پذيرفتند ﴿وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ البَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُم﴾ يك سلسله اختلافات بعد از علم است يعني با اينكه حق برايشان روشن شده حاضر نيستند بپذيرند خب اين ديگر در دنيا قابل علاج نيست اختلافاتي كه تحريف كننده‌هاي انجيل و تورات با هم داشتند اختلافات سقيفه و غدير اختلافات كذا و كذا الي يوم القيامه هست فرمود: ﴿وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ البَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُم﴾ خب اين اختلافي كه در دنيا قابل حل نيست در آخرت اين اختلاف حل مي‌شود براي اينكه انسان چه چيزي را مي‌تواند كتمان بكند درون خودش كه ﴿وَلاَ يَكْتُمُونَ اللّهَ حَدِيثاً﴾[10] اعضا و جوارح هم شهادت مي‌دهدن ﴿إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَي مِنَ القَوْلِ﴾[11] آن بيتوته‌ها و تبيت و پشت درهاي بسته شبها در محفلها تصميم مي‌گرفتند آن صحنه هم كه دارد شهادت مي‌دهد چيزي نمي‌ماند كه او بتواند كتمان بكند بنابراين قيامت روز است يعني شفّاف است نه اينكه در برابر شب ما يك زماني داريم به نام روز پس اصل قيامت حق است طايفه اولي اصل دوم اين است كه حالا كه حق است بايد مشكل را حل كند ديگر و مهم‌ترين مشكل هم مشكل اختلافات است اصل سوم حالا تك تك اين اختلافات را حل مي‌كند درباره فرشته‌ها فرمود كه فرشته‌ها در قيامت چون يك عده‌اي ملائكه را مي‌پرستيدند اول ملائكه را مي‌پرستيدند اينها را بنات الله مي‌پنداشتند بعد مجسمه‌اي براي آنها ساختند بعد كم كم اين تمثالها را مي‌پرستيدند سورهٴ مباركهٴ «سبأ» آيه چهل به بعد اين است ﴿وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ يَقُولُ﴾ ذات اقدس الهي ﴿لِلْمَلاَئِكَةِ أَهؤُلاَءِ إِيَّاكُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ﴾ اينها شما را مي‌پرستيدند ﴿قَالُوا﴾ آن ملائكه مي‌گويند: ﴿سُبْحَانَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الجِنَّ أَكْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ﴾ اينها حرف جني‌ها را گوش مي‌كردند شيطان ﴿كَانَ مِنَ الجِنِّ﴾ حرف او را گوش مي‌كردند شيطان اينها را اغوا كرده كه ملائكه بنات‌الله اند اينها را پرستش كنيد براي اينكه كار به دست اينهاست وگرنه ما كه چنين حرفي نزديم ما از اينها بيزار بوديم ولي ما تو بودي ما دائماً تو را مي‌پرستيديم شيطان اينها را اغوا كرده كه اينها ما را بپرستند ﴿فَاليَوْمَ لاَ يَمْلِكُ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ نَّفْعاً وَلاَ ضَرَّاً وَنَقُولُ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّتِي كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ﴾[12] اين براي فرشتگان درباره بت‌پرستها و بت‌فروشها و بت‌پرستها آيه چهارده سورهٴ مباركهٴ «فاطر» اين است ﴿إِن تَدْعُوهُمْ لاَ يَسْمَعُوا دُعَاءَكُم﴾ خب اين بتها را بخوانيد كه مشكل شما را حل نمي‌كنند كه اينها اصلاً نمي‌شنوند شما چه مي‌گوييد شما اصلاً اينهارا براي چه مي‌پرستيد؟ براي اينكه مشكل شما را حل كنند ديگر يا اينها مقرب الى الله باشند، شفعاء عندالله باشد اينها كه حرف اينها را نمي‌فهمند كاري از اينها ساخته نيست اولاً حرف شما را نمي‌فهمند يك ﴿إِن تَدْعُوهُمْ لاَ يَسْمَعُوا دُعَاءَكُم﴾ دو ﴿وَلَوْ سَمِعُوا﴾ برفرض بفهمند شما چه مي‌گوييد: ﴿مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ﴾ قدرت استجابت ندارند قدرت اجابت دعوت ندارند همينها يعني اين بتها ﴿وَيَوْمَ القِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُم﴾ اينها از شرك شما بيزارند ﴿يَكْفُرُونَ﴾ يعني يتبرئون همين سنگ و چوب مي‌گويند اينها كار بدي كردند اگر همه حرف مي‌زنند ﴿قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنطَقَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ﴾[13] اين بتها هم حرف مي‌زنند مي‌گويند ما از عبادت اين صنمي و وثني بيزاريم ﴿يَكْفُرُونَ﴾ يعني يتبرئون اعلام انزجار مي‌كنند مي‌گويند ما از اين بت‌پرستها منزجريم اين هم حل اختلاف بين بت و بت‌پرست جريان فرعون هم كه ﴿يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ القِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الوِرْدُ المَوْرُودُ﴾[14] كه مشخص است جريان شيطان همين است كه در اين آيه مي‌بينيم در جريان شيطان شيطان مي‌گويد من هيچ سلطاني بر شما ندارم منظور از سلطان تنها در بخش تحريك و قوه عمليه و تصميم و عزم نيست در بخشهاي جزم هم همين‌طور است مستحضريد كه هيچ كس اشتباه نمي‌كند هيچ كس به غلط نمي‌افتد هيچ كس گرفتار مغالطه نمي‌شود الا به نفوذ الشيطان چون خداي سبحان فطرت را و عقل را مستقيم آفريد فرشتگان الهام‌بخش را هم آنها انسان را در علوم صحيح كمك مي‌كنند هرجا مغالطه هست بر اساس ﴿وَمَا أَنْسانِيهُ إِلاَّ الشَّيْطَانُ﴾[15] است بالأخره يك دخالتي كرده آيه ﴿وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ﴾[16] هم همين است اين كسي كه شش هزار سال عبادت كرده و همه را يكجا سوزانده اين به احدي رحم نمي‌كند خيلي چيز هم بلد است براي اينكه شش هزار سال با فرشته‌ها بود مشغول عبادت بود شبهه‌اي نيست در علوم فلسفي كلامي فقهي اصولي كه اين آنجا حضور نداشته باشد اين براي جابه‌جا كردن خوب است صغرا را به جاي كبرا كبرا را به جاي صغرا موضوعها را عوض مي‌كند محمولها را عوض مي‌كند مغالطه پيش مي‌آيد بالأخره اين سيزده قسم مغالطه منشأش همين‌هاست ديگر.

پرسش ...

پاسخ: ديگر حالا آن را «لا يدري أمن سني الدنيا ام من سني الآخرة»[17].

فرمود به اينكه ﴿وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ﴾ اگر شما مي‌بينيم بعضي از افراد شبهه‌هاي خيلي قوي دارند براي اينكه كسي در ذهن اينها القا كرده كه شش هزار سال سابقه حشر با ملائكه دارد اين‌چنين نيست كه اين شبهه براي خود اين شخص باشد كه تا بگوييد فلان كس خيلي محقق خوبي است نه‌خير اين يك سمّ مهلكي است كه ديگري به او داده همه شبهه‌ها از آنجاست ﴿وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ﴾ تا با شما جدال كنند و تمام شبهات آنها هم مغالطه است هيچ كدام سلطان نيست سلطان در فرهنگ قرآن عبارت از وحي است در درجه اول معجزه وحي اينها سلطان است برهان عقلي سلطان است دليل نقلي معتبر سلطان است كه مي‌فرمايد: ﴿فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ﴾[18] شما دليل بياوريد برهان سلطان است براي اين كه مسلط بر وهم و خيال است چه در محدوده جزم علمي او سلطان ندارد چه در محور عزم عملي او سلطان ندارد در محدوده علم او وهم وخيال دارد در محدوده عمل او شهوت و غضب دارد هوا و هوس دارد هيچ جايش سلطان نيست اينكه گفت من سلطاني براي شما ندارم تنها براي كساني كه معصيتهاي عملي مي‌كنند نيست اينها ملحداني هم كه شبهه آوردند نحله آوردند بدعت گذاشتند شبهاتي در دين ايجاد كردند آنهايي كه به دنبال معصيتهاي عملي نبودند سرقت كنند مال مردم را امثال ذلك يك جايي را منفجر كنند آنها در صدد آوردن نحله بودند يك بدعتي را بگذارند يك عده‌اي را هم به دنبال خودشان بكشاند خوب بدعت‌گذاري نحله آوردن يك شبهاتي مي‌طلبد اين شبهات از همان ﴿وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ﴾[19] اگر از آن قبيل هست خداي سبحان مي‌فرمايد كه در قيامت او خودش اعتراف مي‌كند كه هيچ حرف برهاني من نداشتم هرچه بود شبهه بود نه تنها مسلط نيست بر انسان در بخشهاي عزم و اراده و تصميم در بخش جزم و فرهنگ و انديشه هم به شرح ايضاً [وهمچنين] اين نه در انگيزه سلطنت دارد نه در انديشه خدا خداي مهربان است ما را فقط در تحت ولايت خودش اداره كرده و مي‌كند با فرشتگان اداره مي‌كند با انبيا و اوليا اداره مي‌كند هرگز كسي را تحت سلطه شيطان قرار نمي‌دهد آنجايي هم كه استثنا كرد اگر خوب بررّسي كنيد مي‌بينيد بازگشتش به استثناء منقطع است ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ﴾[20] بعد دارد ﴿علي الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ﴾[21] اين در حقيقت تسليط است نه سلطنت نه خودش شيطان مسلط است يك نه ذات اقدس الهي شيطان را بر كسي مسلط كرده دو اما خب تسليط است مثل اينكه خود اين اتومبيل خيلي حساب شده حركت مي‌كند در اثر راه بردن آن راننده معتبر اما كسي خودش را عمداً بزند به اين اتومبيل اين نه قتل عمد است نه شبه عمد است نه خطا اين هيچ چيزي ندارد مستحضريد اگر كسي خودش را بزند به اتومبيل و تصادف بشود و حادثه‌اي پيش بيايد آن راننده هيچ ضامن نيست اگر اين شخص كشته بشود اين قتل نه عمد است نه شبه عمد نه خطا او زد نه راننده يك وقت است راننده دارد مي‌رود بي‌احتياط است تصديق ندارد حساب شده كار نمي‌كند اين مي‌شود عمد يك وقت است رعايت بعضي از قوانين را نكرده و مانند آن مي‌شود شبه عمد يك وقت است نه مي‌خواست يك جايي برود فشار آورده روي اين گاز به جاي اينكه روي ترمز بگذارد پايش رفته روي گاز بالأخره راننده اين راه را رفته و تصادف كرده اين مي‌شود قتل خطا كه قتل فعلي است به اين راننده اسناد دارد يك اسنادش هم به احد انحاء ثلاثه است يا عمد، يا شبه عمد، يا خطأ اما يك موتورسواري كه خودش را به اين اتومبيل اصلاً فعل، فعل راننده نيست وقتي فعل، فعل راننده نبود به احد انحاء ثلاثه به او اسناد ندارد بدهكار هم نيست فرمود شما خودتان را زديد به او ما او را مسلط نكرديم اين بله كارش اين است اين بازيگر است خب نرو نزدش ﴿إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ﴾[22] شما متولي شديد ولايت او را امضا كرديد او را والي خود قرار داديد او را برخود مسلط كرديد او كه سلطه‌اي نداشت اين‌چنين نيست كه اين استثنا متصل باشد كه شيطان واقعاً مسلط باشد اين در حقيقت از سنخ تسليط خود تبه كاران است مثل آدمهاي معتاد خب بنابراين سلطنتي در بخشهاي انديشه ندارد سلطنتي در بخشهاي انگيزه ندارد يك چيزي الآن مدتي در دهنا راه افتاده كه بعضي مي‌گويند ما نمي‌خواستيم خدا ما را خلق كند خب چرا ما را خلق كرده اصلاً؟ خب بله خيليها اگر خدا را از اهل توحيد مي‌پرسيد او مي‌داند كه چه كسي از خدا مي‌خواهد چه كسي از خدا نمي‌خواهد آنهايي كه استعداد آفرينش ندارند تقاضاي آفرينش ندارند اقتضاي آفرينش ندارند اينها همان نطفه‌هاي غير مخلقه هستند كه در شبهاي احتلام در همان لباسهايشان ريخته مي‌شود آن نطفه را خدا خلق نمي‌كند فرمود نطف مخلقه داريم غير مخلقه داريم چه كسي صلاحيت آن دارد كدام نطفه صلاحيت آن دارد كه عرضه بشود كدام نطفه صلاحيت آن را ندارد كه عرضه بشود تمام ذرات ريز و درشت خاك و غير خاك را مي‌داند تا برسد به نطفه اگر به نطفه شد در صورت احتلام و مثال احتلام مي‌ريزد به روي لباس مي‌شود نطف غير مخلقه اما شما از زبان نطفه‌ات كه خبر نداري ببيني چه چيزي است گفته كه از اين نطفه فرزندان صالح بعد پيش مي‌آيد كه ﴿يُخْرِجُ الحَيَّ مِنَ المَيِّتِ﴾[23] فرزندان خوبي آدمهاي خوبي پيدا مي‌شود كه حتي شما را هم لعن مي‌كنند الآن ما يك قدري جلوتر كه برويم اين آباء و اجدادي كه مي‌گوييم اينها كه در حوزه اسلام بودند آن گبرها را كه براي آنها طلب مغفرت نمي‌كنيم يك قدري جلوتر كه مي‌رويم آنها وضعشان آن است اينكه مي‌گوييم: «اللهم لآباءنا و أجدادنا و جداتنا و امهاتنا» يعني تا زمان اسلام وگرنه آن جلوتر‌ها را كه نمي‌گوييم كه بنابراين اگر از يك موحّد سؤال بكني اين موحّد پاسخش اين است كه تمام ذرّات عالم حرف مي‌زنند تقاضا دارند اقتضا دارند ذات اقدس الهي مي‌داند كه مصلحت چيست آن كه نباشد خلق بشود او را به عنوان نطف غير مخلقه در لباسها مي‌ريزد آن را هم كه مي‌داند مصلحت در اين است او را خلق مي‌كند از خاك گرفته تا آن مراحل عاليه و اگر از غير موحد سؤال بكنيد كه خب اعتراضي نداريد غرض آن است كه شيطان حرفي براي گفتن ندارد نه در بخشهاي علم نه در بخشهاي عمل سلطان منظور سلطنت تحريكي و قدرت عملي نيست در كارهاي علمي هم همين‌طور است هر كس گرفتار شبهه شد يك قدري بيشتر اين با وضو درس بخواند با وضو مطالعه كند به اين فكر باشد كه علم را لله ياد بگيرد علم را لله عمل بكند علم را لله منتشر بكند تا «يدعي في ملكوت السماوات عظيماً» اين اگر به هوس آيت الله العظمي شدن دارد كار مي‌كند اين به جايي نمي‌رسد اين مطئمن باشد الآن اگر ان‌شاء‌الله به اين فكر است كه «من تعلم لله و عمل لله و علّم لله دعي في ملكوت السماوات عظيماً»[24] اين در نزد فرشته‌ها آيت الله العظمي است فرشته‌ها از او به اين نام ياد مي‌كنند اين از غرر روايات ماست كه مرحوم كليني (رضوان الله عليه) در كتاب قيم كافي ذكر كرده اين يك چيز خوبي است كه انسان به جايي برسد كه فرشته‌ها وقتي نام مي‌برند بگويند حضرت آيت الله عظماي شيخ انصاري اين‌چنين گفته است حضرت آيت الله عظماي بحر العلوم اين‌چنين گفته است اما اگر كسي خداي ناكرده به دنبال نان و آب باشد اين به جايي نمي‌رسد غرض آن است كه شيطان هيچ سلطنتي ندارد ماييم و ما «دعي في ملكوت السماوات عظيماً» خب ﴿إِن تَدْعُوهُمْ لاَ يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ القِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُم﴾[25] همين سنگ و گل همين سنگ و گلي كه شما مي‌پرستيد وثنيها مي‌پرستند اينها اعلان انزجار مي‌كنند بارها اين حديث شريف از مرحوم شيخ طوسي خوانده شد و جناب زمخشري در كشاف هم همين حديث را نقل كرده است كه وجود مبارك پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود كه يك سنگي بود در جاهليت هر وقت من رد مي‌شدم «كان يسلّم عليّ و أن لا أعرفه» يك سنگي است كه الآن هم مي‌شناسم آن را هر وقت در جاهليت قبل از نبوت من عبور مي‌كردم اين به من سلام مي‌كرد الآن هم مي‌شناسمش خب اين‌طور اوضاع عالم اين است و در قيامت همين معنا روشن مي‌شود ديگر اعضا و جوارح حرف مي‌زند اين مي‌شود ﴿فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾[26] نه اينكه گزارش مي‌دهد شما با هم اختلاف داشتيد خب اختلاف كه يقيني بود در عالم با هم اختلاف داشتند اين حل اختلاف را به عهده مي‌گيرد اين راجع به بتها و بت‌پرستها.

پرسش ...

پاسخ: آنها هم همين است آنها براي كسي كه يك مقدار جلوتر بيايند آنها اين خوب را درك مي‌كنند براي كسي كه مبادي حاصل نيست مشكل است اينها را باور بكند اما وقتي كه يك قدري حل بشود قبول دارد.

آيه 35 سورهٴ مباركهٴ «غافر» ناظر به همين است ﴿الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ﴾ ﴿سُلْطَانٍ﴾ هم يا سلطان عقلي است يا سلطان نقلي برهان عقلي سلطان عقلي است دليل معتبر نقلي سلطان نقلي است بالأخره در سورهٴ مباركهٴ «غافر» مشخص كرد بالأخره حرفي كه مي‌زنيد يا سند عقلي داشته باشد يا سند نقلي ديگر فرمود: ﴿الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ﴾ چه اينكه در همان سورهٴ مباركهٴ «غافر» بخشي از همان آيات ناظر به جدال اينهاست آيه 56 همان سوره «غافر» اين است ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِن فِي صُدُورِهِمْ أَلاَّ كِبْرٌ مَا هُم بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ﴾ اگر چنانچه شيطان چهار تا شبهه دارد اين همه فرشته‌ها مأمور تدوينند ﴿الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ المَلاَئِكَةُ﴾[27] اين همه فرشتگان رحمت براي نزول فيض الهي‌اند براي تعليم‌اند اين‌چنين نيست كه خداي سبحان آدم را تنها بگذارد خب فتحصل كه نظام حق است اولاً و اين حق يك وقتي در يك زماني ظهور مي‌كند آن زمان چون ظرف ظهور حق است از او به روز ياد مي‌شود مي‌شود يوم القيامه اين دو، و آن يوم القيامه هم براي حل اختلاف است كه آيات ﴿فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[28] حلش مي‌كند سه، نموداري از حل اختلاف بين فرشته‌ها و فرشته‌پرست بين شيطان و شيطان‌پرست هست اين چهار يا پنج در جريان پرستش قديسين بشر مثل وجود مبارك عيساي مسيح (سلام الله عليه) آن در بخش پاياني سورهٴ مباركهٴ «مائده» است كه در آن بخش ذات اقدس الهي به وجود مبارك عيساي مسيح مي‌فرمايد كه ما به حضرت عيسي مي‌گوييم ﴿ءَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلهَيْنِ مِن دُونِ اللّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ﴾[29] ـ معاذالله‌ـ هرگز من نگفتم تو مي‌داني من نگفتم اينها خودشان درآوردند اين بين قديسين بشر و پرستندگان قديسين بشر خب آنها مربوط به عبادتها بود پس آنهايي كه با فرشته رابطه داشتند آنهايي كه با قديسين بشر رابطه داشتند آنهايي كه با ظالمان رابطه داشتند آنهايي كه با شياطين رابطه داشتند آنهايي كه با مستكبران رابطه داشتند يكي پس از ديگري بازگو شد جريان شيطان همين است كه مي‌گويد من هيچ سلطنتي بر شما نداشتم و خداي سبحان هم بارها اين را امضا كرده كه او وهم است و شبهه‌انداز است نه سلطان عقلي دارد و نه سلطان نقلي خب مي‌ماند مشكلي كه انسان با خودش دارد مستكبران و مستضعفان هم كه بحثش مبسوطاً گذشت كه ﴿إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِن شَي‏ءٍ﴾ اين ﴿فَهَلْ أَنتُم مُغْنُونَ﴾ با توقع همراه است يك استفهامي است كه با استعطا همراه است يعني كمك مي‌خواهند در سورهٴ مباركهٴ «غافر» و اينها هم گذشت كه آيه 47 سورهٴ مباركهٴ «غافر» هم اين بود ﴿وَإِذْ يَتَحَاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنتُم مُغْنُونَ﴾ اين يك استفهامي است كه با استعطا همراه است مثل همين استفهامي كه در سورهٴ مباركهٴ «ابراهيم» با استعطا همراه است آيا مي‌شود يك كمكي به ما بكنيد؟ يعني درخواست كمك است گاهي استفهام با استنكار همراه است گاهي با استعطا همراه است ﴿فَهَلْ أَنتُم مُغْنُونَ﴾ يعني اغننا اينجا هم همين‌طور است آنها مي‌گويند از ما كاري ساخته نيست ﴿إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ بَيْنَ العِبَادِ﴾[30] پس همه اختلافات پنج شش‌گانه حل شد مي‌ماند مشكلي كه شخص با خودش دارد اين را اوايل انكار مي‌كند بعد ديگر چاره نيست ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ﴾[31] اين اعتراف در يوم القيامه اعتراف حسرت است نه بركت و نعمت اعتراف در دنيا بركت است انسان با خداي خود نه نزد ديگران اعتراف بكند پيش خداي سبحان اقرار بكند اين توسل است گفتند: ﴿وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الوَسِيلَةَ﴾[32] خب هر عمل خيري كه انسان را به خدا نزديك مي‌كند نماز وسيله است روزه وسيله است حج وسيله است بالاترين مصداق وسيله ولايت اهل بيت (عليهم السلام) وسيله است همه درس و بحث همه اينها وسيله است اقرار به بندگي از بهترين وسائل است «و جعلت الاقرار بالذنب إليك وسيلتي»[33] گاهي توسلت اليك بربوبيتك هست گاهي انسان بندگي خود را وسيله قرار مي‌دهد گاهي ربوبيت خدا را وسيله قرار مي‌دهد اعتقاد به ربوبيت خدا وسيله است اقرار به ذنب و بندگي وسيله است «و جعلت الاقرار بالذنب إليك وسيلتي» اين چيز خوبي است در دنيا البته با خداي خود نه نزد ديگران اما همين اعتراف در قيامت حسرت است چون فايده‌اي ندارد دنيا چون دار عمل است اقرار عبادت مي‌شود و وسيله ولي قيامت كه تمام اعمال حسابش برچيده شد «اليوم عمل ولا حساب و غداً حساب ولا عمل»[34] جا براي تأثير نيست لذا آن روز اين اقرار مي‌شود حسرت ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقاً لأَصْحَابِ السَّعِيرِ﴾[35] اما در دنيا در سورهٴ مباركهٴ «توبه» بحثش گذشت كه از اينها به نيكي ياد كرد فرمود: ﴿وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَيِّئاً﴾[36] بعضيها هستند كه به گناهانشان اعتراف دارند نزد خدا البته نه نزد ديگران و اين يك نعمتي است خدايا اين غفلت را كردم اين لرزش را داشتم اين اشتباه را كردم پس اعتراف در دنيا وسيله رحمت است و در آخرت وسيله حسرت مي‌ماند مطلب ديگر كه شيطان حالا كه مسلط نيست پس چرا خداي سبحان فرمود: ﴿إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَتَرَوْنَهُم﴾[37].

 

«و الحمد لله رب العالمين»

 

[1] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 19.

[2] ـ سورهٴ تكوير، آيهٴ 1.

[3] ـ سورهٴ تكوير، آيهٴ 1.

[4] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 19.

[5] ـ سورهٴ فاطر، آيهٴ 6.

[6] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 48.

[7] ـ سورهٴ طارق، آيهٴ 9.

[8] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 105.

[9] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 48.

[10] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 42.

[11] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 108.

[12] ـ سورهٴ سبأ، آيهٴ 42.

[13] ـ سورهٴ فصلت، آيهٴ 21.

[14] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 98.

[15] ـ سورهٴ كهف، آيهٴ 63.

[16] ـ سورهٴ انعام، آيهٴ 121.

[17] ـ نهج‌البلاغه، خطبهٴ 192.

[18] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 10.

[19] ـ سورهٴ انعام، آيهٴ 121.

[20] ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 42.

[21] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 100.

[22] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 100.

[23] ـ سورهٴ روم، آيهٴ 19.

[24] ـ امالي شيخ طوسي، ص167.

[25] ـ سورهٴ فاطر، آيهٴ 14.

[26] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 48.

[27] ـ سورهٴ فصلت، آيهٴ 30.

[28] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 105.

[29] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 116.

[30] ـ سورهٴ غافر، آيهٴ 48.

[31] ـ سورهٴ ملك، آيهٴ 11.

[32] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 35.

[33] ـ مفاتيح الجنان، مناجات شعبانيه.

[34] ـ نهج‌البلاغه، نامهٴ 42.

[35] ـ سورهٴ ملك، آيهٴ 11.

[36] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 102.

[37] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 27.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق