اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿ وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَي المَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ المَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ (۷)﴾[1]
در بيان اصول اعتقادي و علم و قدرت ذات اقدس اله اشاره شد
سوال: جواب: نه براي اينكه رازق خداست و خدا كار حرام نميكند ﴿و هو الذي خلق السموات والارض﴾ ناظر به بيان قدرت الهي است چون قبلاً فرمود ﴿و هو علي كل شيءٍ قدير﴾[2] خدايي كه ربوبيتش مطلق است بايد قدرتش هم مطلق باشد بيان قدرت خداي سبحان گاهي در جريان آفرينش انسان است گاهي هم در جريان آفرينش نظام كلي گاهي هم در تنظيم رابطه انسان و عالم خلقت آسمان و زمين در شش روز قبلاً در سوره مباركه اعراف و همچنين يونس بحث شد در سوره اعراف آيه 54 به اين صورت بحث شد ﴿ان ربكم الله الذي خلق السموات و الارض في ستّة ايام ثم استوي علي العرش يغشي الليل النهار يطلبه حثيثا﴾[3] در سوره مباركه يونس آيه سوم اين بود ﴿ان ربكم الله الذي خلق السموات والارض في ستّة ايام ثم آشتوي علي العرش﴾[4] در تفاوتي كه بين آيه محل بحث هست با آيه سوره اعراف و سوره يونس اين است كه گرچه سخن از استواي علي العرش آمده چه در سوره اعراف چه در سوره يونس اما عرش بر آب مستقر است اين در سوره هود آمده نه در اعراف و نه در سوره يونس بنابراين خصوصيت اين آيه اين است كه عهدهدار بيان استقرار عرش است علي الماء اين بايد عليحده بحث بشود مطلب دوم آن است كه كلمه يوم و يومئذٍ در قرآن كريم غالباً ناظر به قيامت است گرچه حوادث دنيا هم گاهي به عنوان يوم و اليوم و امثال اينها مطرح است لكن غالباً كلمه يوم و يومئذ به مهمترين روز جهان كه قيامت است نظر دارد يوم مخصوصاً يومئذٍ مطلب بعدي آن است كه كلمه يوم گاهي در مقابل شب است مثل اينكه ميگويند نافله يوميه و ليليه و مانند آن گاهي مجموع روز و شب است ميگوييم صلاة يوميه در مقابل صلاة آيات و مانند آن، صلاة يوميه نه يعني نمازي كه در روز خوانده ميشود بلكه نمازي كه در شبانه روز خوانده ميشود اين يوميه در مقابل نمازهاي ديگر است نه قبال ليليه پس روز گاهي در مقابل شب است گاهي مجموع شبانه روز است گاهي به معني دوره و دوران وامثال ذلك است «الدهر يومان يوم لك و يوم عليك»[5] يعني روزگار دو روز است ميگويند روزي در اين كشور فلان رژيم حاكم بود روزي فلان رژيم روزي فلان رژيم يعني اين دوره، اين كه فرمود آسمانها و زمين را در شش روز خلق كرد روزِ معني اول نيست روزِ معني دوم نيست آيا روز به معناي سوم هست كه برخي پنداشتند؟ روز در مقابل شب نيست براي اينكه شب و روزي نبود آن وقت، شب و روز از گردش حركت زمين به دور خود و پيدايش سال و گردشِ حركت زمين به دور شمس پديد ميآيد وقتي شمسي نباشد قمري نباشد نه شب است و نه روز و نه ماه است و نه سال پس روز در مقابل شب يا روز به معناي مجموع شبانه روز نيست آيا روز به معناي دوره و دوران هست يا نه؟ آياتي كه ميفرمايد آسمان را بعد از اينكه به صورت دخان بود ما در دو روز خلق كرديم بله آن ميتواند به معني دوران باشد تطور دورهاي باشد آيهاي كه دارد ما زمين را در دو روز خلق كرديم اين هم ميتواند به معني تطور و دورهاي باشد اما آيه محل بحث كه دارد ما مجموعه نظام آسمانها و زمين را در شش روز خلق كرديم آيا اين هم ميتواند به معني دوره تاريخي و زماني باشد در سوره مباركه فصلت به اين صورت بيان شده آيه 9 سوره مباركه فصلت تا آيه 12 اينها را ترسيم ميكند كه اينكه فرمود به منزله تبيين و تفسير و تحليل و شرح اين آيه سوره اعراف و سوره يونس و سوره هود است اين آياتي كه دارد خداوند آسمان و زمين را در شش روز خلق فرمود يعني اين مجموعه را در شش روز خلق فرمود آيات سوره مباركه فصلت تبيين ميكند كه چند روزش مال آسمانها بود چند روزش مال زمين بود و ضمناً هم برميآيد چند روز مال موجودات بين الارض والسماء است عهدهدار اين كار است آيه 9 سوره مباركه فصلت اين است كه ﴿قل اَئِنَّكُمْ لتكفرون بالّذي خلق الارض في يومين﴾[6] پس آياتي كه دارد ﴿خلق السموات والارض في ستّة ايام﴾[7] معلوم شد كه دو روزش مال زمين است ﴿خلق الارض في يومين و تجعلون له اندادا ذلك رب العالمين﴾[8] بعد در آيه 11 و 12 فرمود ﴿ثم استوي الي السماء و هي دخان فقال لها وللارض ائتيٰا طوعاً او كرها قالتا اتينا طائعين﴾ ﴿فقضاهن سبع سمٰوات في يومين و أوْحٰي في كل سماءٍ امرها و زيَّنا السماء الدنيا بمصابيح و حفظا ذلك تقديرُ العزيزِ العليمِ﴾[9] خوب پس اينكه فرمود آسمانها و زمين را در شش روز خلق فرمود اين جامع اين متنْ جامع را شرح داد آيه 9 سوره فصلت فرمود زمين را در دو روز آيه 12 سوره فصلت فرمود آسمانها را هم در دو روز قهراً آن دو روز ديگر ميماند براي آفرينش آنچه كه بين آسمان و زمين و مانند آن است پس ساختار زمين در دو روز ساختار آسمانها در دو روز آن دو روز ديگر ميماند براي تامين حيات و آفرينش و هستي موجوداتي كه در آسمانند يا در زميناند. ميماند تأمين ارزاق آن آيه 10 سوره مباركه فصلت كه فرمود خداوند زمين را در دو روز آفريد ﴿و جعل فيها رواسي من فوقها و بارك فيها و قدر فيها اقواتها في اربعة ايامٍ سواءً للسائلين﴾[10] تأمين ارزاق مردم را در چهار روز قرار داد اين چهار روز جزء آن شش روز نيست وگرنه ميشد هشت روز براي اينكه دو روز كه مال زمين است دو روز كه مال آسمان است اگر اين اقوات هم چهار روز باشد كه ميشود هشت روز معلوم ميشود به تعبير سيدنا الاستاد (رضوان الله عليه) اين اربعه ايام ارتباط به آن ستة ايام ندارد از او نبايد كم كرد اين چهار روز را از آن شش روز نبايد كم كرد مجموعه آسمان و زمين در شش روز خلق شد يك، زمين در دو روز خلق شد دو، آسمان در دو روز خلق شد سه، معلوم ميشود موجودات آسماني موجودات زميني هم در دو روز خلق شدند اين چهار اين شش روز تأمين ميشود اما تامين ارزاق مردم در ﴿اربعة ايام﴾[11] است يعني فصول چهارگانه چون اگر روزگار به يك منوال بود همهاش تابستان يا بهار يا پاييز يا زمستان بود رزقي حاصل نميشد بالاخره يك مدتي بايد باران بيايد اينها بايد آماده بشوند تا بهار سبز بشود پس اين ﴿اربعة ايام﴾[12] قابل انطباق بر فصول چهارگانه است اين فصول چهارگانه زيرمجموعه همين اين ايامي است كه روي زمين واقع ميشود نه روي آن ايام كلي كه ﴿خلق السموات والارض في ستّة ايام﴾[13] خوب اين تقسيم اين آيات سوره مباركه فصلت به منزله شرح و تبيين و تفصيل آن سوره اعراف و يونس و هود و سوره مباركه حديد هم همينطور است كه ﴿خلق السموات والارض في ستة ايام﴾[14] اين ﴿ستة ايام﴾[15] آيات فراواني دارد
سوال: جواب: ديگر حالا اين مربوط به چيز الهي است اصل تدريج را ذات اقدس اله به ما ميفهماند كه تأني در كار شتاب در كار روا نيست تدريج چيز نافعي است و اگر خداي سبحان كه ﴿انما أمْرُه إذا أرٰاد شيئا أنْ يقول له كن فيكون﴾[16] دفعتاً ميتواند بيافريند اگر مصلحت بود دفعتاً ميآفريد چه اينكه در جريان معاد اينطور است در حشر اكبر اينطور است حشر اكبر كه بساط كل آسمانها و زمين را تغيير ميدهد به هم ميزند نوسازي را شروع ميكند ﴿و ما أمر السّاعة إلاّ كلمحِ البصر أوْ هو أقْرب﴾[17] اين در حشر اكبر است اما در پيدايش دنيا تدريج را و تأني را برابر حكمت دانستند تا انسان اهل شتاب و از عجله و امثال ذلك نباشد اما حالا چرا شش روز است هفت روز نيست اين اعداد اين اطوار اين مراحل گاهي رقم هفت اثر دارد مثل سماوات سبع اشوات هفتگانه سبع مثاني و دهها موردي كه روي رقم هفت تكيه ميشود گاهي روي رقم اربعين تكيه ميشود گاهي روي رقم هشت تكيه ميشود كه درهاي بهشت هشت تا است و مانند آن گاهي هم روي شش تكيه ميشود مثل ﴿ستة ايام﴾[18] هر كدام از اينها يك حكمت خاصي دارد كه ذات اقدس اله ميداند و اولياي الهي كه به علم غيب مجهزند
سوال: جواب: نه بالاخره قرآن كه اينجور عوامي نيست قرآن حكيمانه است تحقيق ميكند برويد به سراغِ علم ببينيد كه چه خبر است حالا بايد قرآن وقتي جلوتر ميرود قرآن حكيمپرور است عالمپرور است فقيهپرور است خوب بنابراين اين ﴿ستة ايام﴾[19]
سوال: جواب: بله اگر منظور اين باشد ولي منظور اين نيست ديگر منظور زمين است و آسمان قهراً آنچه كه در زمين است و آنچه كه در آسمان است ميماند آنها در دو روز خلق شدند خوب، بعد فرمود به اينكه حالا ملاحظه ميفرماييد كه يوم كه گاهي در قبال شب است يك، يوم كه گاهي به معني مجموع شب و روز است دو، يوم كه گاهي به معني تطور و دوره و دوران است سه، معني اول و دوم كه اينجا راه ندارد يعني شب و روزي نبود معناي سوم كه خيلي از مفسران بر آنند اينجا راه دارد يا اين هم راه ندارد دوره كه ما ميگوييم مثلاً «الدهر يومان»[20] يا روزي در اين مملكت فلان رژيم بود روزي مشروطه بود روزي استبداد بود روزي استعمار بود روزي به لطف الهي جمهوري اسلامي شد اينها يعني تاريخ زمانمند اينها قابل تصور هست يعني يك زميني هست و يك شمسي هست و يك حركتي هست و زماني پيدا ميشود اين زمان با اين متزمنها همراه هست كه در اين زمان مستقرند اما حالا آن عناصري كه با آنها زمان پيدا ميشود دورهاي ما قبلاً نداشتيم كه ظرف اين آفرينش باشد يك دوره تاريخي داشته باشيم كه آفرينش آسمانها و زمين در شش دوره باشد اين يعني چه؟ در جريان اين آيات سوره مباركه فصلت اين تفسير سوم قابل پذيرش است كه يوم به معناي دوره تطورات ايام دوران و مانند آن براي اينكه زمين به صورت چيزي بود كه ذات اقدس اله آن را دو روزه تنظيم كرد ﴿ثم استوي الي السماء و هي دخان﴾[21] حالا يك ماده گازي بود يا ماده ديگر بود دود بود هر چه بود «اَوْ ما شِئْتَ فصَنِّع» يك جرمي بود اگر جرم است حركت دارد اگر حركت است زمان ميآفريند با زمان همراه است و متزمن است دوره معنا دارد ميشود گفت خداي سبحان اين دخان را اين ماده گازي را، «اَوْ ما شئت فصنّع» اين را در دو دوره به صورت هفت آسمان درآورد اين هم قابل قبول است در سوره مباركه انبيا آيه 30 به اين صورت فرمود ﴿أوْلَمْ يَرَ الذين كفروا أنَّ السموات والارض كانَتٰا رتقاً ففتقناهما و جعلنا من الماء كل شيءٍ حي أفَلاٰ يومنون﴾[22] اين تدبر در آيات كه ما مأموريم ما را به همه اين علوم فراميخواند فرمود اينها چرا نميبينند يعني اگر بررسي كنند ارزيابي كنند تدبر كنند اين را مييابند كه اين مواد خام به صورت حالا يا گاز بود يا ماده ديگر بود بسته بود ما بازش كرديم حالا چه كسي بست را آن را در خلقت اوليه ذكر ميكند اول رتق بود بسته بود سماوات و ارض به هم بسته بودند الان شما ميبينند پشت سرهم ميگويند ستاره توليد ميشود از فلان منظومه ستاره توليد ميشود از فلان كره بزرگ ستارههاي كوچك توليد ميشود هر بزرگ سنگي كه هزارها تن خواهد بود وقتي از يك كره برتر جدا شد براي خودش يك كوكب است كوكب است يعني ما او را روشن ميبينيم الان اينهايي كه ميروند كره قمر خوب زمين براي آنها يك كوكب است درخشان است ميگويند ماه از دور خوب است وگرنه از نزديك كه جز ظلمت و تاريكي چيز ديگر نيست شفاف بودن ماه براي ماها است كه در زمينيم و نور شمس ميتابد به جرم قمر ما قمر را روشن ميبينيم وگرنه اينكه ميگويند صداي طبل از دور خوب است رنگ ماه هم از دور خوب است وگرنه بقيه يك مشت خاك و سنگ و گل چيز ديگري نيست زمين هم همينطور است كسي كه برود يك كره ديگر زمين براي او يك ستاره است خوب اين مجموعه بسته بود و خدا اينها را باز كرد اين هم باز قابل فهم است يعني چون يك جرم بستهاي بود اين جرم بسته بي حركت نيست وقتي حركت هست زمان را به همراه دارد وقتي زمان را به همراه داشت دوره را به همراه دارد وقتي دوره را به همراه داشت ميشود گفت كه اين را بخواهد خداي سبحان زمين را از آسمان جدا كند آسمان را از زمين جدا كند اين كرات را از هم جدا كند چند دوره طول ميكشد بله اين قابل درك است پس بنابراين آيات سوره مباركه فصلت قابل درك است آيه سوره مباركه انبيا قابل درك است آيه سوره مباركه اعراف و يونس قابل درك است اما حالا اين بخش از آيات ميفرمايد مجموعه آسمان و زمين در شش روز خلق شده شش دوره يعني چه؟ شش مقطع زماني يعني چه؟ شش مرحله تاريخي يعني چه؟ اگر ما قبلاً يك جرمي داشتيم و يك مادهاي ميداشتيم و يك حركتي و متحركي ميداشتيم و يك زماني ميداشتيم اين ميشد متزمن حالا ميشد در شش دورهٴ آن زمان اين حادثه رخ بدهد اما حالا اصل نظام طبيعت را دارد خدا خلق ميكند آن اگر بخواهد مرحله بپذيرد ديگر مرحله ﴿وَذكرِّهُمْ بأيّام الله﴾[23] درميآيد نه روز تاريخي نه به معناي دوره تاريخي اگر روز هست روزي است كه قدرت خدا ظهور ميكند كه يك معناي چهارمي خواهد بود غرض آن است كه تا ماده هست تا حركت هست زمان هست آن وقت در اين زمان هر متزمني را خداي سبحان بيافريند چه طولاني مدت چه ميان مدت چه كوتاه مدت قابل تفسير و درك است اما اگر اصل زمان را بخواهد خلق بكند يعني اصل ماده را بخواهد بيافريند اين زمان بردار نيست خودش متن زمان است نه اينكه در ظرف زمان قرار ميگيرد و شش مرحله يا شش دوره زماني براي او خواهد بود اگر ايامي هست معناي چهارم خواهد بود خوب اينكه فرمود ما اين را آفريديم ﴿و هو الذي خلق السموات والارض في ستة ايام﴾ و ما را هم ترغيب كرد فرمود شما اينها را برويد ياد بگيريد ببينيد كه بسته بود و ما باز كرديم خوب آنهايي كه در اختر شناسي زمين شناسي سپهر شناسي و آسمان شناسي كيهان شناسي تلاش و كوشش كردند يك سلسله رهآورد علمي دارند اين رهآورد علمي آنها اگر در حد فرضيه است پيش فرض است امثال ذلك او ميتواند در حد احتمال آيه را معني كند و اگر رسيد به حد جزم رياضي و قطعي شد بله ميتواند مفسر خوبي باشد براي آيات چه اينكه رواياتِ مسئله هم همين است رواياتي كه در ضمن اين عرش آمده معناي آب آمده معناي اينكه عرش بر آب است يعني چه اينها هم اگر در حد خبر واحد محفوف به قرينه قطعي بودند بله ميتوانند مفسر خوبي باشند و اگر متواتر بودند ميتوانند مفسر خوبي باشند حالا يا تواتر لفظي يا تواتر معنوي يا اجمالي يا تفصيلي در آن قلمرو تواتر كه يقين آور است در همان محدوده يقين آور ميتواند مفسر خوبي باشد اگر خبر واحدي بود كه سندش اشكال داشت يك، يا سند تام بود جهت صدور اشكال داشت دو، يا سند و جهت صدور هر دو تامين بود دلالت مشكل داشت سه، اين با آن نميشود آيات را تفسير كرد و اگر در همه جهات صحيحه بود نظير صحيحه زراره بود يعني سند معتبر بود جهت صدور معتبر بود دلالت معتبر بود ولي چون بالاخره خبر واحد است اگر در فروع دين بخواهيم عمل بكنيم كه حجت خدا است كاملاً ميشود به او در فقه و امثال فقه عمل كرد ولي در مسائل علمي و در مسائل اعتقادي فقط اسناد ظني اين مطلب را به شارع تصريح ميكند يعني يك مفسر بايد اينجور بگويد گمانم اين است كه شارع اينطور فرمود چون مسئله عملي كه نيست كه انسان ترتيب اثر عملي بدهد ميشود مسئله علمي، مسئله علمي جزم و يقين هم كه به دست كسي نيست و قابل تعبد هم نيست بگويند كه تو يقين بدان اينچنين است آن استصحاب كه ميگويند «لا تنقض اليقين بالشك»[24] يك اصل عملي است يعني خود را يقيندار فرض كن در مقام عمل چون تعبد عملي است اما در مسائل علمي به انسان بگويند كه تو يقين پيدا كن كه فلان چيز است با چه يقين پيدا كنند با يك خبر ظني؟ مگر يقين به دست كسي است مظنه به دست كسي است؟ مظنه يك مبادي دارد يقين يك مبادي دارد اگر آن مبادي در فضاي ذهن و علم پديد آمد يقين و ظن پديد ميآيد اگر نيامد خوب نميآيد به دست كسي نيست لذا تعبدبردار نيست اگر ما يك روايت معتبري داشتيم در حد خبر واحد محفوف به قرينه قطعي بود فوراً يقين پيدا ميكند كه منظور آيه طبق بيان ائمه (عليهم السلام) اين است يا متواتر بود اين است و در غير اين صورت در حد مظنه ميتواند به شارع مقدس نسبت بدهد گمانم اين است كه وجود مبارك امام (سلام الله عليه) اينچنين فرمودند نه اثر عملي دارد چون نميخواهيم كار بكنيم روي آن نه علم بيش از اين در دست ما است حالا برخي از روايات را اگر فرصت كرديم در تفسير كنز الدقائق و اينها ميخوانيم رواياتي كه عرش را، كه ﴿عرشه علي الماء﴾ را معني كرده
سوال: جواب: نه محكمات است ما نرفتيم به سراغش اين دو پهلو و سه پهلو نيست كه يك عده را راه بيندازد براي فتنهگري متشابهات آنهايي است كه ﴿فأمَّا الذين في قلوبهم زيغً فيتبعون ما تَشٰابَه منه ابْتِغٰاءَ الفتنه وَابتغاء تأويله﴾[25] يك ترفندها را راهاندازي ميكند اما اينها نه، مطالب علمي است كه انسان بايد برود به سراغش و ياد بگيرد ديگر چون اينها اصلاً رويش كار نشده آنهايي كه بحثهاي كيهان شناسي دارند ارتباطي با قرآن ندارند آنهايي كه در خدمت قرآناند از اين علوم كيهان شناسي بيخبرند اين است كه نه اطلاعات آنها راهگشاي تفسير مفسران است نه مفسران از علم آنها بهره ميگيرند اين رابطه حوزه و دانشگاه وحدت حوزه و دانشگاه بركات فراواني دارد كه يكي از آنها هم همين است بالاخره يك نفر كه نميتواند در علوم فراوان صاحب نظر باشد كه، در بخش وسيعي از كيهان شناسي زمين شناسي آسمان شناسي ماده اول شناسي اگر از حد پيش فرض و فرضيه و تئوري به درآمده به حد جزم و رياضي رسيده خوب يك تحفه علمي است كه از صاحب نظران كيهان شناسي انسان بهره ميگيرد و آيه را معني ميكند و وقتي ميشود آيه را معنا كرد كه انسان با جزم رياضي بداند كه آسمان و زمين رتقشان به اين بود بعد فتق شد و البته هر رتقي راتقي دارد هر فتقي فاتقي دارد مشكل كيهان شناسي علوم روز آن است كه اينها اولاً از حد فرضيه و پيشفرض و تئوري و امثال ذلك بخواهند برسند به آن جزم رياضي خيلي طول ميكشد يك، مشكل ديگر اين است كه اينها سير افقي دارند كه قبلاً هم بحث شد هرگز سير عمودي ندارند يعني بحثهايشان اين است كه اين زمين قبلاً اينچنين بوده است حالا يا زمين يا آسمان يا اين منظومه كيهاني مثلاً ده سال قبل يا ده ميليون سال قبل يا ده ميليارد سال قبل اينچنين بوده است الان اينچنين است پيش بيني ميشود كه در آينده نزديك يا دور به آن صورت در بيايد اين محصول علوم تجربي است اما حالا چه كسي كرد براي چه كرد اين در فضاي علوم كيهان شناسي نيست متأسفانه اين ﴿هو الاول و الاخر﴾[26] كه سير عمودي است بايد به اين لاشه علوم كيهان شناسي نصب بشود تا اين علم را پرواز دهد يعني علمي كه اول و آخرش سخن از خدا نيست اين يك علم سردي است يك لاشه علم است سير افقي علم است خداي سبحان ميفرمايد شما بررسي كنيد اين رتق يك راتقي دارد اين فتق يك فاتقي دارد اگر نظم صد در صد هست و حكمت است اين ناظم حكيم اين كار را كرده ديگر اگر ميليونها بشر در ساليان متمادي بايد تلاش و كوشش بكنند يك گوشه اسرار او را بفهمند معلوم ميشود نظمِ عالمانه است نظمِ عالمانه را يك ناظم عالم درست كرده ديگر نظم حكيمانه است نظم حكيمانه را يك ناظم حكيم درست كرده ديگر﴿اولم ير الذين كفروا ان السموات و الارض كانتا رتقا ففتقناهما﴾[27] اينها ممكن است رتق و فتق را بفهمند اما راتق و فاتق را نميبينند لذا محصول كارشان هم يا بمب سازي است يا فخر فروشي است و مانند آن ميفرمايد شما اگر راتق و فاتق را بفهميد ميفهميد كي شما را آفريده شما منظورتان چيست كجا بايد برويد چه كار بايد بكنيد ﴿ليبلوكم ايكم احسن عملا﴾ ما اين مجموعه را سفره شما قرار داديم و اگر انساني نبود كه ما مجموعه نميآفريديم كل اين مجموعه براي آن است كه ﴿ليبلوكم ايكم احسن عملا﴾ تا شما را ما در اين مدرسه بيازماييم ببينيم چه كسي بهتر از ديگري كار ميكند نفس نفس زنان برويد بدنبال شيء نفيس اين كه فرمود ﴿فَلْيتَنٰافَسِ المتنافسون﴾[28] يعني اين شما ديديد در ميدان مسابقه در ميدان دو حالا اين بيچاره ها نميدانند جوانيشان را براي چه سرف كنند براي چهار تا كف زدن يا براي چهارتا مدال گرفتن فرمود اگر ميخواهي نفس بزني نفس گير در مسائل علمي و عملي و اعتقادي نفس بزن آنجا چيز نفيس گيرت ميآيد اگر بخواهي منافسه كني نفس گير كني نفس بزني بدوي ﴿ففروا الي الله﴾[29] اينجا بدو كه چيزي گيرت بيايد اين كار نفيس گيرتان ميآيد كار ارزنده گيرتان ميآيد ... گيرتان ميآيد اگر منافسه است اينجا است ﴿فاستبقوا الي الخيرات﴾[30] اگر ميدان مسابقه است به مغفرت است به بهشت است به لقاي ائمه و اولياي الهي است (عليهم السلام) و مانند آن بنابراين اين هم ثمره جهان بيني توحيدي را به همراه دارد و هم مسائل اخلاقي را يعني هم حكمت نظري را هم حكمت عملي را ﴿ليبلوكم ايكم احسن عملاً﴾ اين اصلاً خلق كرده براي اينكه شما بهره صحيح ببريد در مسأله رزق كه اين روزها گذشت شما ملاحظه فرموديد الان تقريباً شصت يا هفتاد در صد بركت الهي روزي الهي صرف آدم كشي است سي درصد آن صرف اين شش ميليارد بشر بيچاره است شما اينها را رقم بگيريد آمار بگيريد ببينيد كه آن مقدار بودجه اي كه صرف كارخانه هاي اسلحه سازي هست صرف ساختن سلاحهاي كشتار جمعي هست صرف ساختن بمبهاي اتمي هست اين چقدر بجا صرف ميشود هزارها نفر در چندين دانشكده بايد اينها را بخوانند و ميلياردها دلار بايد صرف بودجه تهيه پروژه هاي اتم سازي و امثال ذلك بشود ميلياردها دلار هم بايد صرف شود كه اينها را كار بگذارند تا افغانستان و عراق و فلسطين و امثال ذلك را تل خاك بكنند و ميلياردها دلار هم صرف ميكنند تا جاسوسي كنند به مبلغانشان بگويند ما داريم دموكراسي مي آوريم خوب اين هفتاد در صد بودجه همين است آنچه كه صرف گندم و لباس ميشود آن سي در صد است ذات اقدس اله كل هزينه را داده اما اينها گرفته اند هفتاد درصدش را صرف آدم كشي كردند سي در صدش را صرف تأمين نيازهاي مواد عذايي بشر كردند حالا گذشته از اينكه تلاش و كوشش قاچاقچي ها هم هست براي انحراف جوانها هست براي مفاسد اخلاقي هم هست براي ميكده و عشرت كدهها هم هست آنها هيچ، اينهايي كه براي كشتن بصورت مطابقه دلالت بر فساد دارد ﴿ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت أيْدِي النّاس﴾[31] بررسي كنيد دريا برويد همين است صحرا برويد همين است در همين هفتاد در صد است وگرنه ذات اقدس اله ﴿و ما من دابة في الارض الا علي الله رزقها﴾[32] روزي را تأمين كرده كاملاً و بايد بشر به سمت علم و عدل برود كه راسا اين كارها برداشته بشود تا مردم در كمال رفاه زندگي كنند آنگاه هيچ مشكلي نيست مشكلي از نظر رزق نيست هيچ كسي از گرسنگي رنج نميبرد در خيابان و بيابان سرگردان نيست الان شما ببنيد در مهد تمدن يعني اروپا بيابان نشين و خيابان گرد كم نيستند خوب، فرمود اگر اين را بدانند اين مسئله ﴿ليبلوكم ايكم احسن عملاً﴾ شكل ميگيرد آنوقت بلا فاصله مسئله قيامت را ذكر كردند بحثهايي كه،
سوال: جواب: بله اين بايد مشخص شود اين ما اگر به معناي آب باشد كه خوب خود آب جزء مخلوقات است اين آب بالاخره جايي بايد مستقر بشود اگر هوا هست در هوا مستقر است بالاخره هوايي بايد قبلاً خلق بشود اگر در مكان است آن مكان بايد قبلاً خلق شود يك جايي بايد باشد كه اين آب وجود داشته باشد يك بعدي بايد باشد كه آن بعد وجود داشته باشد آن بالاخره يا من الارض است يا من السماء اگر منظور از اين آب آب ظاهري باشد در قبال هوا و در قبال خاك و در قبال آتش اين بالاخره يا در هوا است يا در آسمان است يا در زمين است يك جا هم ميخواهد اين جزء مجموعه نظام كيهاني است اما اگر ما به معناي علم و معرفت و امثال ذلك بود كه بعضي از روايات آنها را توضيح دادند كه در كتاب شريف كنز الدقايق هست كه آن روايت حتماً ملاحظه فرموديد يا ميفرماييد يا ما ميخوانيم آن قابل تبيين هست و عرش ذات اقدس اله هم به معناي مقام فرمانروايي و تدبير است نه عرش يعني تخت خدايي كه از اسناد استوي به خدا معلوم ميشود كه اين عرش، عرشِ تختي و امثال ذلك نيست ﴿ثم استوي علي العرش﴾[33] يك وقت است كه متحجران مالكي، در موطأ ا زمالك نقل كرده يعني صاحب موطأ از مالك نقل كرده از بزرگان اهل سنت است صاحب كتاب موطأ ديگران هم نقل كردند وقتي از مالك سؤال كردند كه ﴿الرحمن علي العرش استوي﴾[34] يعني چه فرمود «الاستوي معلوم و الكيفية مجهول و السوال بدعة» برو بيرون معناي استوي معلوم است كيفيتش را ما نميدانيم سؤال كردن از اين امور بدعت است برو بيرون اين را نه تنها در كتابهاي ما از مالك نقل شده در كتابهاي آنها هم از مالك نقل شده اين بستن جلوي ذهن است و مخالف آياتي است كه فرمود ما اصلاً اين قرآن را براي فكر شما فرستاديم ﴿كتاب انزلناه اليك مباركً ليدّبّروا آياته﴾[35] بعد فرمود مگر شما بررسي نكرديد نميبينيد كه آسمان از زمين رتق بود و ما فتق كرديم خوب ترغيب ميكند تحريض ميكند به مطالعه و تأمل اگر اين ما به معناي آب ظاهري باشد در قبال هوا بالاخره جزء مجموعه نظام كيهاني است حالا يا در آسمان است يا در زمين است يا بين الارض و السماء است يا با جاذبه نگه داشته ميشود كه باز جاذبه را ذات اقدس اله خلق ميكند كه جاذبه هم جزء نظام كيهاني است اما اگر نه معرفت بود علم بود و مانند آن خوب يك حساب خاصي دارد كه بعضي از روايات اين كنزالدقائق اين كان عرشه علي الماء را مقام علم و حاملان عرش و كاملانِ آن علم انسانهاي كامل مثل اهل بيت ارواح مطهرهٴ اينها ميدانند اين خوب تاحدودي قابل فهم است حالا تتمهاش براي روز بعد
و الحمد لله رب العالمين
[1] ـ سوره هود، آيه 7.
[2] ـ سوره هود، آيه 4.
[3] ـ سوره اعراف، آيه 54.
[4] ـ سوره يونس، آيه 3.
[5] ـ نهج البلاغه، حكمت 396.
[6] ـ سوره فصلت، آيه 9.
[7] ـ سوره اعراف، آيه 54.
[8] ـ سوره فصلت، آيه 9.
[9] ـ سوره فصلت، آيات 11 و 12.
[10] ـ سوره فصلّت، آيه 10.
[11] ـ سوره فصلت، آيه 10.
[12] ـ سوره فصلت، آيه 10.
[13] ـ سوره اعراف، آيه 54.
[14] ـ سوره اعراف، آيه 54.
[15] ـ سوره اعراف، آيه 54.
[16] ـ سوره يس، آيه 82.
[17] ـ سوره نحل، آيه 77.
[18] ـ سوره اعراف، آيه 54.
[19] ـ سوره اعراف، آيه 54.
[20] ـ نهج البلاغه، حكمت 396.
[21] ـ سوره فصّلت، آيه 11.
[22] ـ سوره انبياء، آيه 30.
[23] ـ سوره ابراهيم، آيه 5.
[24] ـ ر.ك وسائل الشيعه، 1، ص 245.
[25] ـ سوره آل عمران، آيه 6.
[26] ـ سوره حديد، آيه 3.
[27] ـ سوره انبياء، آيه 30.
[28] ـ سوره مطففين، آيه 26.
[29] ـ سوره ذاريات، ياه 50.
[30] ـ سوره بقره، آيه 148.
[31] ـ سوره روم، آيه 41.
[32] ـ سوره هود، آيه 6.
[33] ـ سوره اعراف، آيه 54.
[34] ـ سوره طه، آيه 5.
[35] ـ سوره ص، آيه 29.