اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿54﴾ وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّي تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ ﴿55﴾ الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ﴿56﴾ وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأَُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ ﴿57﴾
اختياري بودن تأثير القاي شيطان در انسان
بعد از اينكه فرمود هر پيامبري كه براي هدايت مردم مبعوث بشود شيطان در جامعه وسوسه ميكند و مانع نفوذ هدايتِ آن پيامبر است بعد فرمود خداي سبحان اين وسوسههاي شيطان را نسخ ميكند سپس آيات الهي را تحكيم ميكند. براي روشن شدن اينكه هم آنها كه هدايت شدند به اختيار خود هدايت شدند گرچه به نعمتِ الهي مُهتدياند و آنها كه گمراه شدند به اختيار خودشان گمراه شدند گرچه با لطف خدا همراه بود كه به آنها مهلت داد. فرمود: ﴿فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ﴾ فتنهٴ شيطان در گروهي اثر كرده و در گروهي اثر نكرده در آيات ديگر هم فرمود: ﴿قُلِ الْحَقُّ مِن رَبِّكُمْ فَمَن شَاءَ فَلْيُوْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكُفُرْ﴾[1] بنابراين از همان زماني كه خداي سبحان انبيا را فرستاده إلي يوم القيامه كه آثارش به وسيلهٴ اهل بيت محفوظ است مردم دو قسماند: آنها كه مؤمناند به اختيار خود مؤمناند آنها كه كافرند به اختيار خود كافرند و هر دو فعل را خداي سبحان به آنها اسناد داد، ولي آنها در برابر وحي الهي محكوماند براي اينكه فرمود: ﴿فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ﴾[2]
جعل سخن پيامبر(ص) بر اساس معناي تمناي
برخي از مفسّران عربزبان تلاش و كوششي كردند و ثابت كردند كه اصلاً «تَمنّي» به معناي تلاوت و قرائت نيامده عدّهاي آن قصّه را ساختند (اولاً)، به دنبال سند گشتند (ثانياً)، شعرِ حسّانبنثابت را پيدا كردند (ثالثاً)، آن شعر هم كه دارد «تمنّي كتاب» به معناي «قرأ كتاب» نيست (رابعاً) ايشان با اينكه عربزبان است ميگويد براي ما معهود نيست كه در لغت عرب «تمنّي» به معني تلاوت يا قرائت باشد. [3] به هر تقدير حالا چه باشد چه نباشد دليلِ قطعيِ قرآني، روايي، عقلي هست كه حوزهٴ هويّت و رسالتِ پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) از اينكه سهو و نسيان داشته باشد، جهل داشته باشد، آيه را كم بكند، آيه را زياد بكند خطئاً، سهواً، نسياناً محال است بنابراين آن جريان غرانيقي كه «وإنّ شفاعتهنّ لترجيٰ»[4] اِفكي است و دستساز. آنگاه فرمود علم اگر الهي باشد ايمان را به همراه دارد و اگر ايمان محفوظ بماند مراقبت بشود اِخبات را هم به دنبال دارد. اينكه در سورهٴ مباركهٴ «آلعمران» از يك طرف و در سورهٴ «انفال» از طرف ديگر فرمود: ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾[5] يا ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾[6] كه چندين بار اين دو آيه ذكر شد اول براي مؤمنان درجات است وقتي اين درجات از حال به مَلكه منتقل شد از ملكه به منزلهٴ فصل مقوِّم منتقل شد خودِ شخص ميشود درجه، حالا به تعبير اصطلاحي در روايات نيست ولي حقيقتش در روايات است كه دربارهٴ عمار وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود: «مِن قَرنه إلي قَدمه» ايمان است[7] يعني ايمان در جانِ او رسوخ كرده اين مرحلهٴ كاملهٴ ايمان است. خب اين قسمت با ﴿إِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ هماهنگ است آنها كه مؤمناند خداي سبحان به آنها پاداشي عطا ميكند گرايشي عطا ميكند به آساني اهل شبزندهدارياند به آساني اهل گذشتاند به آساني فداكاري ميكنند كه ﴿نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرَي﴾[8] اين راهها را به سرعت و به آساني طي ميكنند ميشوند مُخبِت كه بعد فرمود: ﴿وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ﴾[9] اين اِخبات نتيجهٴ همان هدايتِ پاداشيِ خداست كه نسبت به مؤمنين است و اينكه فرمود: ﴿الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ اين با اصلِ ايمان همراه است نه اينكه عالِماند و مؤمن نشدند و بعداً ميخواهند بشوند. اين ايماني كه بعد دارد ايمانِ متكامل است ايمانِ كماليافته است زيرا در سورهٴ مباركهٴ «روم» وقتي از اين گروه سخن به ميان ميآيد ميفرمايد: ﴿قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِيمَانَ﴾ فرمود اينها كسانياند كه هم اهل علماند هم اهل ايمان بيان سورهٴ مباركهٴ «روم» اين است كه ﴿وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَيْرَ سَاعَةٍ كَذلِكَ كَانُوا يُؤْفَكُونَ ٭ وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِيمَانَ﴾[10] خداي سبحان به كساني ميگويد ﴿أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ كه علمشان نافع باشد وگرنه علمي كه غيرنافع باشد كه خدا از آنها به عنوان ﴿أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ ياد نميكند، اگر قرينهاي آن را همراهي كرد ممكن است، پس بنابراين اينجا كه فرمود: ﴿وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ يعني «اوتوا العلم و الإيمان» و آن ﴿فَيُؤْمِنُوا بِهِ﴾ ايمانِ متكامل است كه ايماني است روي ايمان كه فرمود: ﴿وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَاناً﴾[11] اينها مؤمنانياند كه ايمانشان افزوده ميشود و به مرحلهٴ كمال كه برسد به مقام اِخبات نائل ميشوند كه فرمود: ﴿فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ﴾.
اما جريان كفار، با فعل مضارع كه نشانهٴ استمرار است از يك سو، با كلمهٴ ﴿لاَ يَزَالُ﴾ هم كه مادّهٴ او استمرار را در بردارد از سوي ديگر فرمود اينها دائماً درصدد كذب و تكذيباند هم خودشان اهل دروغاند هم وحي را ـ معاذ الله ـ تكذيب ميكنند ﴿وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ﴾ از اين وحي و كتاب الهي ﴿حَتَّي تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً﴾ گرچه اشراطالساعه تدريجي است ولي خود ساعه بَغته است فرض ندارد كه ساعه تدريجي باشد يعني وقتي زمان ميخواهد برداشته بشود زمان ديگر در لازمان برداشته ميشود، اگر كلّ آسمان و زمين يكجا به هم ميريزد ديگر زماني نميماند ما آفتابي بايد داشته باشيم، زميني بايد داشته باشيم اين زمين به دور خود بگردد تا بشود شب و روز، به دور آفتاب بگردد تا بشود سال و ماه، اگر شمس و زمين، شمس و قمر كلاً بساطش برچيده شد ﴿دَكَّتِ الأرض﴾[12] شد تناثر نجوم شد[13] ﴿وَالأرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ﴾[14] شد، ﴿وَالْسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ﴾[15] شد زماني نميماند لذا دربارهٴ قيامت فرمود بغته است اما اشراطالساعه چرا، تدريجي است. فرمود قيامت دفعتاً قيام ميكند يا عذابِ يوم عَقيم كه برسد تا آن روز اينها كفر ميورزند بعد ديگر كفرشان، كفرورزيشان تمام ميشود نه ايمان ميآورند براي اينكه انسان كه مُرد ديگر نه ايمان دارد نه كفر، نتيجهٴ عمل خودش را ميبيند نه ميتواند كافر بشود چون عملي در كار نيست نه ميتواند ايمان بياورد اينچنين نيست كه ميتواند ايمان بياورد يا ميتواند كفر بورزد ولي كارش لغو و بياثر است اين طور نيست زيرا اگر انسان در آن صحنه مختار بود از نظر عمل و ميتوانست احدهما را انجام بدهد خب اگر اين نعمت و اين قدرت و انتخاب و اراده در قيامت براي او باشد يك نحوه كمالي است حتماً خداي سبحان اين قدرت را كه داد راهنمايي هم ميكند اينچنين نيست كه در قيامت بتواند كفر بورزد ولي بياثر يا ايمان بياورد بياثر، نه ايمان ممكن است نه كفر. نظير همان مثالي كه
ناتواني کفار در احراز ايمان يا کفر در صحنه قيامت
در سورهٴ مباركهٴ «نور» كه به خواست خدا در پيش داريم فرمود: ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً﴾[16] يك انسانِ تشنهاي كه حرفِ راهيانِ راه را و كوثرشناسان را گوش نميدهد سرابي از دور ميبيند كه آبنماست او خيال ميكند آب است هر چه به او ميگويند آن آبنماست و آب نيست گوش نميدهد تشنه است دوان دوان به طرف سراب ميرود تمام نيروهاي او از دست ميرود تمام دست و پاي او ميشكند بعد وقتي به كرانهٴ افق رسيد ميبيند خبري نيست عطش هست (يك)، راه برگشت نيست (دو)، فرمود جريان كفار همين طور است ديگر نميتوانند راهي براي تحصيل كوثر داشته باشند خودشان را سيراب بكنند انسان بعد از مرگ كلاً از عمل محروم است نه ميتواند ايمان بياورد نه ميتواند كفر بورزد فقط خيلي از حقايق را كه نفهميده بود برايش كشف ميشود و اگر ـ خداي ناكرده ـ سنّتهاي سيّئهاي گذاشته باشد تا آن سنّتهاي سيّئه هست دركاتش براي او ميرسد اگر سنّتهاي حَسنه گذاشته باشد تا آن سنّتهاي حسنه هست حسناتش و درجاتش به او ميرسد اينها همه محصول كار اوست نه اينكه كارِ جديدي بكند ايماني بياورد يا كفر بورزد خب، اينكه فرمود: ﴿لاَ يَزَالُ﴾ اينها كافرند ﴿حَتَّي تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ﴾ يعني كفرشان تمام ميشود ديگر كافر نيستند ديگر فعل نيست نه اينكه حالا ايمان ميآورند ﴿وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّي تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً﴾ يا نه، عذاب آن روز بيايد ﴿يَأْتِيَهُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ﴾ روزي را عَقيم ميگويند كه فرمود: ﴿لاَ تُبْقِي وَلاَ تَذَرُ﴾[17] اين طور باشد برخيها گفتند كه آن روز عقيم است براي اينكه نه شب را به دنبال دارد[18] و نه روزِ بعد را به دنبال دارد روزي است مُستمرّ از اين جهت عقيم است.
بررسي امان الهي بودن وجود پيامبر(ص) در برابر عذاب
ميماند اين مطلب كه در قرآن كريم خداي سبحان فرمود دو چيز باعث امنيّت مردم از عذاب است يكي وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) يكي هم استغفارِ مردم. اين مضمون را كه قبلاً هم بحثش گذشت فرمود: ﴿وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمُ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ مَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾[19] خب، وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) امانِ الهي است و با بودِ پيامبر عذاب بر كسي نازل نميشود و چون اهل بيت(عليهم السلام) نورِ واحدند امروز وجود مبارك وليّعصر(سلام الله عليه) در بين مردم هست پس نبايد عذاب نازل بشود. اين سخن ناصواب است براي اينكه اين آيه جزء مختصّات پيامبر را بيان ميكند درست است كه اينها در آن عالَم نور واحدند چون آنجا كه نور واحدند كثرت نيست تمايز بين آنها نيست ولي در نشئهٴ دنيا كه كثرت هست تمايز هست يكي از مختصّات وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اين است كه با بودِ آن حضرت عذاب هرگز نازل نميشود. پرسش:...
پاسخ: بله، استغفار هست حالا استغفار رافعِ عذاب است البته، ولي اينها كه استغفار نميكنند كه. نه، آن اشكال اين است كه چون اهل بيت نور واحدند و امروز وجود مبارك حضرت حجّت(سلام الله عليه) هست نبايد عذاب باشد اين اشكال و سؤال كه خدا در قرآن فرمود با بودِ پيامبر عذاب نيست[20] اين مطلب اول، اهل بيت هم نور واحدند مطلب دوم، امروز وجود مبارك وليّعصر وليّ عالَم است اين اصل سوم، طبق اين نبايد عذاب در روي زمين راه پيدا كند اصل چهارم.
پاسخش اين است كه مستفاد از آيه، بيان مختصّات شخص پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است در آن عالَم كه نور واحدند كثرتي نيست تا بگوييم كدام نور پيامبر است كدام نور امام، در عالَم دنيا كه كثرت است خب يكي پيامبر است حكم خاصّ خودش را دارد نماز شب بر او واجب است ديگري نماز شب بر او واجب نيست اين احكام خاصّهاي است كه در كتابهاي فقهي بخشي از اينها آمده در كتابهاي كلامي بخشي از اينها آمده.
بيان حضرت علي(ع) درباره وجود دو أمان الهي بر روي زمين
وجود مبارك حضرت امير بياني دارد كه آن بيان را وجود مبارك امام باقر(سلام الله عليه) نقل ميكند و مرحوم سيّدرضي(رضوان الله عليه) آن را در نهجالبلاغه بيان كرده. آن روايتي را كه سيّدرضي(رضوان الله تعالي عليه) از وجود مبارك امام باقر(سلام الله عليه) در نهجالبلاغه نقل كرده اين است كه حضرت فرمود يعني وجود مبارك امام باقر و از او حكايت شده است «ابوجعفر محمدبنعلي باقر(عليهما السلام) أنّه قال» كه وجود مبارك امام باقر فرمود وجود مبارك حضرت امير فرمود: «كَانَ فِي الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ» دو امان از طرف خداي سبحان در زمين بود «كَانَ فِي الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا» اين بيان را وجود مبارك حضرت امير بعد از رحلت پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود، فرمود يكي از اين دو امان رفت، رفع شد به طرف آسمان شما بكوشيد «فَدُونَكُمُ الْآخَرَ» بكوشيد آن امان ديگر را حفظ كنيد «فَتَمَسَّكُوا بِهِ» آن امان ديگر را بگيريد متمسّك بشويد به آن امان. آن وقت توضيح ميدهد ميفرمايد: « أَمَّا الْأَمَانُ الَّذِي رُفِعَ فَهُوَ رَسول اللَّه(صلي الله عليه وآله وسلم)» كه رحلت كرده است «وَ أَمَّا الْأَمَانُ البَاقِي فَالْاِسْتِغْفَارُ» چون در آيه دارد كه ﴿وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمُ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ مَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾[21] عامل دوم استغفار است بعد خود حضرت يعني حضرت امير استدلال كرد فرمود: « قَالَ اللَّهُ تَعَالَي: ﴿وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمُ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ مَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾» بعد مرحوم سيّدرضي(رضوان الله عليه) ميگويد كه «وهذا مِن محاسن الاستخراج و لطائف الاستنباط»[22] اهل بيت كه خودشان قرآنِ ناطقاند يك استنباط لطيفي وجود مبارك حضرت امير از اين آيه كرده است. خب طبق اين بيان درست است اينها در عالَم ديگر نور واحدند ولي در عالم كثرت هر كدام حكم خاصّ خودشان را دارند اين حكم مخصوص پيغمبر است با اينكه حضرت امير بود, حضرت زهرا بود, امام حسن بود, امام حسين(سلام الله عليهم اجمعين) بود در اين ظرف وجود مبارك حضرت امير ميفرمايد آن امان رفت, بنابراين خداي سبحان آن عذاب را به بركت پيغمبر برميدارد.
بررسي زمان و مکان رفع عذاب با حضور پيامبر(ص)
مطلب ديگر اينكه آيا در زمان خود حضرت عذاب را از كلّ مردم برداشت يا از حجاز برداشت يا از خصوص مكّه؟ برخي از مفسّران ذيل همين آيه ميگويند منظور آن است كه خداي سبحان اهل مكّه را مادامي كه تويِ پيغمبر در ميان اينها هستي عذاب نميكند اما وقتي شما از مكه به مدينه مهاجرت كردي اينها را عذاب ميكند[23] كه صناديدشان را در چاه مياندازي خب بالأخره در جنگ بدر همين طور بود ديگر الآن شما كه بين مكّه و مدينه اگر سَري به بدر زده باشيد يك ديوار كوچكي است دورِ اين قبرستان كه شهداي بدر(رضوان الله عليهم) آنجا دفناند پشت ديوار چاهي است كه صناديد قريش را آنجا انداختند ديگر كه حضرت فرمود: «فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدكم رَبُّكُمْ حَقّاً»[24] خب اين عذاب است اينها ميگويند كه منظور آيه اين است كه حضرت تا در مكّه باشد خدا بر مردم مكّه عذاب نازل نميكند وقتي از مكّه به مدينه مهاجرت كرد خدا اينها را به عذاب ميسپارد و عذاب بر اينها نازل ميكند اثبات اينكه در زمان حضرت در دنيا عذابي اتفاق نميافتاد خيلي كارِ سخت است چون حضرت هم ﴿أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ﴾[25] است ديگر خب.
پرسش:...
پاسخ: امانِ اهل ارض از نظر هدايتِ مردم مثل اينكه ستارهها اماناند[26] فرمود ستارهها اماناند ستاره كه امان است معنايش اين نيست كه سيل و زلزله نميآيد كه معنايش اين است كه نور ميدهد حالا اگر كسي نخواست نور بگيرد خودش ميافتد در چاه. در زمان خود آنها عذابهاي فراواني آمده همان جريان زيدبنعلي از همين مورد است خود حسينبنعلي كه قرآنِ ناطق است به آن روز در آمده ديگر, شما چه توقّعي داريد كه ديگر عذابي نيايد. بنابراين آن عذاب به آن معنا رفع شدن مخصوص وجود خود پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است.
تأثير اعمال آدمي در نزول عذاب و مصائب
مطلب ديگر اينكه آنچه در دنيايِ كنوني ميگذرد ميبينيم خداي سبحان اصلِ كلي را مشخص كرد كه هر مصيبتي كه هست به وسيلهٴ كار خود مردم است خداي سبحان ابتدائاً كسي را عذاب نميكند (يك) و ﴿سَرِيعُ الْعِقاب﴾[27] هم به لحاظ دنيايي نيست (دو), چندين بار مهلت ميدهد تا توبه كنند اِنابه كنند برگردند (سه), اگر نشد آنگاه ميگيرد. اصل كلي را قرآن كريم مشخص كرده است كه هر گونه عذابي كه دامنگير ملّت ميشود در اثر سوء رفتار خود ملّت است اين اصل كلي, حالا ما كم كم بياييم به جريان ژاپن برسيم جرياني كه در خاورميانه دارد ميگذرد بررسي كنيم ببينيم از منظر قرآن اينها را چطوري بايد حل كرد. آيهٴ سي سورهٴ مباركهٴ «شوريٰ» اين است ﴿وَمَا أَصَابَكُم مِن مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ﴾ اين اصل كلي است كه هر مصيبتي كه دامنگير بشر ميشود در اثر سيّئاتي است كه او كسب كرده است البته با اينكه ﴿وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ﴾ چون خداي سبحان رحمتش بيش از غضب است هم بيش از غضب هم پيش از غضب, غضبش به رهبري رحمت حركت ميكند در خيلي از موارد هم رحمتش اقتضاي عفو ميكند اين دعاي معروف «يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير»[28] از همين آيه سي سورهٴ مباركهٴ «شوريٰ» است كه فرمود: ﴿وَمَا أَصَابَكُم مِن مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ﴾
سوء استفاده از نعمات الهي در جهت قتل و جنايت
خب. حالا بياييم وضع دنياي كنوني را ببينيم گاهي ممكن است در عدلِ الهي, رحمت الهي, سِعهٴ عفو الهي كسي نقد كند اشكال كند كه اين سيلي كه ميآيد اين زلزلهاي كه ميآيد اينها چيست؟ پاسخش ﴿فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ﴾[29] است خداي سبحان سفرهاي به اندازهٴ نظام خلقت پهن كرد (يك), يعني زمين تا اعماقش لبريز از بركت است اين سفره را خلق كرد آسمانها لبريز از بركتاند اين سفره را پهن كرد, بين الأرض و السماء مملو از حركت است اين سفره را پهن كرد, بعد مهمان دعوت كرد به نام انسان فرمود تو خليفهٴ مني همه از سپهر تا عمق دريا و اقيانوسها مسخّر توست من همه را براي تو مسخّر كردم ﴿سَخَّرَ لَكُم مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الأرْضِ﴾[30] از هر غذايِ آسماني, زميني, بين الأرض و السماء بخواهي استفاده كني من راه را براي تو فراهم كردم براي تو مسخّر كردم با يك دست جهان را ميبيني به نام عقلِ نظر كه ميفهمي, با دست ديگر جهان را ميسازي با اراده ميسازي به نام عقلِ عمل آنجايي كه راه افتادي زيردريايي ساختي خودت ديدي ديگران هم ديدند من اقيانوس را مسخّر تو كردم الآن شما ميبينيد شهرهاي كوچك براي مترو ساختن در زحمتاند اما اين شهرهاي پيشرفته زير دريا مترو ساختند كه كشوري را به كشور ديگر وصل ميكند اين را مسخّر كردم مثل جادهٴ عادي, خب همان طوري كه جادهٴ عادي روي زمين گذاشتند در عمق دريا مترو ساختند آن هم چند طبقه اين ديگر افسانه كه نيست كه هر روز دارند رفت و آمد ميكنند خب اين را خدا مسخّر كرده از نظر اوجِ سپهر هم كه الآن مريخپيما درست كرديد رفتيد خداي سبحان مسخّر كرده فرمود آسمان بخواهيد برويد راه باز است زمين بخواهيد برويد راه باز است دريا بخواهيد برويد راه باز است هم هوش به شما دادم هم وسايل را به شما دادم برويد اين كار را بكنيد. اما بشرِ امروز تمام اين بودجههاي كرهٴ زمين را شما ارزيابي بكنيد الآن اينچنين نيست كه بودجههاي نظامي مستور باشد گرچه بعضي از بودجههاي امنيتي مستور است اما غالب بودجههاي نظامي ميرود مركز قانونگذارياش مشخص است اكثر درآمدهاي كُرهٴ زمين صرف آدمكُشي است اين كارخانههاي اسلحهسازي كه مرتب دارد اسلحه توليد ميكند براي آدمكُشي است آن دانشكدههايي كه افسران آدمكُش تربيت ميكنند همه براي اين است قسمت مهمّ بودجهٴ كُرهٴ زمين صرف آدمكشي است بخشي از آن بودجهها هم صرف مفاسد اخلاقي است مختصري ميماند صرف خوراك و پوشاك مگر بشر چقدر غذا ميخورد اين بشر است صداي انبيا هم به اينها ميرسد, صداي اوليا هم به اينها ميرسد, صداي مسجد و حسينيه و قرآن و عترت هم به همه ميرسد همه ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾[31]
عواقب تهاجم و لشکرکشي استکبار در نظام زيباي آفرينش
خب در قرآن فرمود: ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ﴾[32] ما عالمِ زيبا آفريديم هيچ نقصي در آن نيست ﴿هَلْ تَرَي مِن فُطُورٍ﴾[33] شما اين بشرِ استكباري صهيونيستي را بگذار كنار كلّ جهان را نگاه كني يك تابلوست اگر در سورهٴ مباركهٴ «انبياء» فرمود: ﴿لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا﴾[34] در سورهٴ «ملك» فرمود بالا برويد پايين برويد بين الأرض و السماء فراهم كني غير از تابلوي زيبا چيز ديگر نميبيني ﴿هَلْ تَرَي مِن فُطُورٍ﴾ دو بار, ده بار, صد بار بالا و پايين بروي يك تابلو ميبيني اين قدر ما عالم را زيبا آفريديم از ابوريحان بيروني نقل شده كه اگر عالم به حرف در بيايد ميشود موسيقي از بس منظّم است خب اين حرف از ابوريحاني بيروني قابل قبول است چون اين گونه از افراد در هر هزار سال شايد يك نفر دو نفر پيدا بشود اين عالم است خب اگر اين عالم با اين نظم خلق شده اينها دريا را فاسد كردند صحرا را فاسد كردند ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ﴾ بعد يك سونامي كه پيش ميآيد ميگويند در عالم شرّ زياد است خب شما كه ميتواني زيردريا و مترو بسازي چرا آنجايي كه گُسل هست خانه ميسازي چرا به اين فكر نيستي كه بفهمي كجا گسل زلزله است كجا نيست اين را كاملاً ميشود تشخيص داد خيلي آسان است منتها به دنبال اين نرفتي به دنبال آدمكشي رفتي هر چه به شما گفتند خدايي هست باور نكرديد, قيامتي هست باور نكرديد, پيغمبري هست باور نكرديد, اهل بيتي هست باور نكرديد آن وقت يك تكان مختصري به اقيانوس ميدهد ده پانزده هزار نفر را خاك ميكند اين ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ﴾ است اين در شرقِ ما, در غربِ ما ميبينيد يك عدّه مدّعياند خادمالحرميناند اين بيان نوراني عليبنابيطالب(سلام الله عليه) كه براي مالك نوشت اين در دست يك عدّه به اسارت رفته «فإِنَّ هذا الدِّيْنَ قَدْ كَانَ أَسِيْراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ»[35] مهمترين برنامههاي رسمي دين حرمين است حرف از كنار كعبه بالأخره بايد بلند بشود پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) از كنار كعبه كه مَهبِط وحي است صدايش را به جهان رساند ابراهيم خليل اينچنين بود وجود مبارك حضرت(سلام الله عليه) كه ظهور ميكند پشت به ديوار كعبه ميدهد ميفرمايد: «أنا بقيّة الله»[36] حرف بايد از آنجا به عالَم برسد. اين در اسارت آنهاست كسي خود را خادم حرمين ميداند لشكركشي ميكند براي كشتن مسلمانها و هيچ كسي هم حرف نميزند خب شما دلتان ميخواهد نه سونامي بيايد نه زلزله بيايد نه سيل بيايد. يك عدّه از علما هم كه مشايخ سوءاند كه يا ساكتاند كه «السّاكت عن الحق شيطانٌ أخرس»[37] اين از بيانات نوراني پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است فرمود اينها شيطانِ دهنبستهاند «السّاكت عن الحق شيطانٌ أخرس» يا حرف اين خادمان حرم و قلاّبي را تصديق ميكنند يا جلوي تظاهرات مسلمانهاي عربستان را ميگيرند روز روشن در بين بيش از ميليونها نفر با حضور علما از مقدّسترين مكان كُرهٴ زمين لشكركشي ميكنند براي كُشتن مسلمانها و شيعههاي بحرين اينها دعاي فرج ميخوانند آنها گلوله ميزنند آن وقت دلتان ميخواهد نه سونامي, نه سيل, نه زلزله اين طور نميشود عالم را با اين وضع نگه داشت حالا علماي ما, بزرگان ما, مراجع ما, مسئولين ما همه فرمودند ما هم وظيفهمان اين است كه اين دعا را فراموش نكنيم بگوييم خدايا! تو را به پيغمبرت, تو را به عليّات, تو را به زهرايت, تو را به حسن و حسينت, تو را به زينالعابدينت, تو را به باقرت, تو را به صادقت, تو را به كاظم و رضايت, تو را به جواد و هاديت, تو را به عسكري و حجّتت به داد مسلمانها برس!
تو را به اهل بيت و قرآن و عترت اين مسلمانها را از شرّ اين حاكمان نجات مرحمت كن!
دست استكبار و صهيونيست را قطع بكن!
آمريكا و اسرائيل را به خاك مذلّت بنشان!
خدايا! اينها با دعاي فرج و نماز دارند دين تو را ياري ميكنند تو را به قرآن و عترت به دادِ اينها برس!
اميدواريم آن نظامها و نظام ما تا ظهور وليّ عصر از هر خطري محفوظ بماند!
«غفر الله لنا و لكم والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . سورهٴ كهف، آيهٴ 29.
[2] . سورهٴ حج، آيهٴ 52.
[3] . التحرير والتنوير، ج17، ص216.
[4] . مجمع البيان، ج7، ص144.
[5] . سورهٴ آلعمران، آيهٴ 163.
[6] . سورهٴ انفال، آيهٴ 4.
[7] . بحارالأنوار، ج19، ص35.
[8] . سورهٴ اعلي، آيهٴ 8.
[9] . سورهٴ حج، آيهٴ 34.
[10] . سورهٴ روم، آيات 55 و 56.
[11] . سورهٴ انفال، آيهٴ 2.
[12] . سورهٴ فجر، آيهٴ 21.
[13] . سورهٴ انفطار، آيهٴ 2.
[14] . سورهٴ زمر، آيهٴ 67.
[15] . سورهٴ زمر، آيهٴ 67.
[16] . سورهٴ نور، آيهٴ 39.
[17] . سورهٴ مدثر، آيهٴ 28.
[18] . المحرر الوجيز، ج4، ص130.
[19] . سورهٴ انفال، آيهٴ 33.
[20] . سورهٴ انفال، آيهٴ 33.
[21] . سورهٴ انفال، آيهٴ 33.
[22] . نهجالبلاغه، حكمت 88.
[23] . مجمعالبيان، ج4، ص829.
[24] . تصحيح الاعتقاد، ص92.
[25] . سورهٴ فتح، آيهٴ 29.
[26] . كمال الدين، ج1، ص205؛ مستدرك الوسائل، ج4، ص148.
[27] . سورهٴ انعام، آيهٴ 165.
[28] . من لا يحضره الفقيه، ج1، ص132.
[29] . سورهٴ شوري، آيهٴ 30.
[30] . سورهٴ جاثيه، آيهٴ 13.
[31] . سورهٴ آلعمران، آيهٴ 187.
[32] . سورهٴ روم، آيهٴ 41.
[33] . سورهٴ ملك، آيهٴ 3.
[34] . سورهٴ انبياء، آيهٴ 22.
[35] . نهجالبلاغه، نامه 53.
[36] . كمال الدين، ج1، ص331.
[37] . فقهالسنّة، ج2، ص611.