اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿إِن تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَيُكَفِّرُ عَنْكُم مِن سَيِّآتِكُم وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (271)﴾
در جريان انفاق و مقابل انفاق كه امساك و بخل باشد مراتبي است كه همه اين مراتب را تا حدودي بيان فرمود و بعضي از اين مراتب مانده است كه بيان ميكند.
بيان مراتب سه گانه منّ و أذي
درباره منّ و اذي كه كيفيت مشئومه بخل است سه مقطع بود كه گذشت يعني اول فرمود اگر كسي منّ و اذي در كارش بود ثواب ندارد،[1] پس اگر كسي در انفاق با منّ و اذي انفاق كرد و صدقه داد اجر ندارد. مرتبه دوم اين بود كه اگر امر دائر بشود بين اينكه اصلاً صدقه ندهد يا با قول معروف، سائل را رد كند يا صدقهاي بدهد كه با منّ و اذي همراه است آن قول معروف بهتر است از صدقهاي كه «يتبعها المن و الاذي»،[2] اين دو مرحله. مرحله سوم مرحله بيان كيفر منّ و اذي است كه فرمود اگر كسي منّ و اذي در صدقاتش بود مايه بطلان صدقه است، نظير ريا كه ﴿لاَ تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأَذَي كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ﴾[3] اين مقاطع سه گانه كه براي منّ و اذي بود، تقريباً شامل همه مراتب منّ و اذي شد.
مروري بر مباحث مربوط به انفاق
درباره انفاق كه منزه از منّ و اذي است و مبراي از رياست، مراحلي بود كه يكي پس از ديگري بيان فرمودند، يك مرحلهاش آن بود كه يكي هفتصد برابر ميشود،[4] يك مرحلهاش آن بود مثل باغي است كه دو برابر پاداش بدهد[5] و مانند آن. خصوصيات مسئله انفاق را هم بيان فرمود كه بايد ﴿فِي سَبِيلِ الله﴾[6] باشد ﴿ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾ باشد ﴿تَثْبِيتَاً مِنْ أَنْفُسِهِم﴾[7] باشد، منفَق بايد مال حلال باشد، مال طيب باشد و مانند آن و معيار تشخيص اينها را هم مشخص كرد و عامل رهايي از آن سيئات و رسيدن به حسنات را هم بازگو كرد، معيار تشخيص را خود نفس انسان قرار داد كه نفس انسان چه ميپذيرد و چه نميپذيرد و منشأ اين شرور را هم شيطان معرفي كرد كه شيطان در دَوَران امر بين بد و خوب وادار ميكند كه بد را انجام بدهيد و در دَوَران امر بين خوب و خوبتر سعي ميكند كه خوب را انجام بدهيد نه خوبتر را؛ اما حكمت الهي كه فرمود: ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ﴾[8] اقتضا ميكند در دَوَران امر بين خوب و بد حتماً خوب را انجام بدهيد، بد را ترك كنيد و در دَوَران امر بين خوب و خوبتر آن خوبتر را انجام بدهيد كه اين بحث ما از اين قبيل است.
دوران أمر بين خوب و خوبتر در صدقهٴ علني و مخفي
در اينجا امر دائر بين خوب و بد نيست، بلكه بين خوب و خوبتر است. فرمود اخفاي صدقه بهتر از اظهار صدقه است، در اينكه فرمود اگر صدقه را علني بدهيد خوب است و اگر مخفيانه بدهيد بهتر است، اين را به طور مطلق نفرمود، فرمود اگر مصرف صدقه، فقير بود اخفاي آن بهتر است، اگر مصرف صدقه، فقير نبود ابداي آن بد نيست حالا يا مساوي با اخفاست يا گاهي از اخفا هم بالاتر است ولي اگر صدقه، مصرفش فقير بود اخفاي آن بهتر است و تاكنون بحث در خصوص صدقه واجب يا صدقه مستحب نبود همه اين آيات، شامل صدقه واجب و صدقه مستحب هم خواهد شد يعني از همان آيهٴ 261 «سورهٴ بقره» كه سرفصل اين بحث انفاق و صدقات است كه فرمود: ﴿مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ﴾ شامل صدقه واجب و مستحب ميشود هر دو، تا اين آيه محل بحث؛ منتها در آياتي كه در پيش داريم ميفرمايد گرچه يكي از مصارف صدقات، فقرا هستند كه ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ﴾[9] هشت مصرف دارد كه يكي از آن مصارف ثمانيه فقرا هستند؛ لكن همان طوري كه مال منفَق اگر دائر شد بين طيب و خبيث، بكوشيد كه طيب را بپردازيد و اگر امر دائر شد بين سرّ و علن آن سرّ و اخفا را انتخاب كنيد.
مقدّم بودن فقير آبرومند بر معروف در مصرف صدقات
در دَوَران امر بين مصرف صدقاتي كه فقيرند اگر امر دائر شد بين فقيري كه معروف به فقر است با فقير آبرومندي كه جز، اهل سِرّ كسي او را نميشناسد اين گونه از فقرا مقدماند كه فرمود: ﴿لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الأَرْضِ﴾؛ توان كار ندارند ﴿يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ﴾؛[10] آنها كه به وضع داخلي اين اشخاص آشنا نيستند جاهل به وضع خانوادگي و داخلي اين افرادند اينها را غني ميپندارند، چون يك لباس آبرومندي در بر دارند و ظاهرشان هم ظاهر توانگران است آنها بر اساس تعفف، خود را توانگر معرفي ميكنند در حالي كه تهيدستند، ديگران كه از وضع خانوادگي اينها بيخبرند اينها را توانگر ميپندارند: ﴿يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ﴾ و منشأ حِسبان اينها هم عفت آنهاست ﴿يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ﴾ خب، اگر بنا شد صدقات را به اين گونه از فقرا بدهيم در اين گونه از موارد اخفا بالاتر است چرا؟ بر اساس همان معياري كه قبلاً به ما فرمود.
معيار در خصوص مال منفق و نحوه انفاق
قبلاً به ما فرمود مالي راكه ميدهيد سعي كنيد طيب باشد نه خبيث و معيار هم خودتان باشيد يعني اگر خودتان به عنوان سيدالاعمال داراي انصاف بوديد،[11] اين معنا در شما ظهور ميكرد كه مال خبيث را بدون تسامح و اغماض قبول نميكرديد، مال طيب را با گشادهرويي ميپذيرفتيد و مال خبيث را اگر به شما بدهند با سهلانگاري و تسامح و اغماض بايد قبول كنيد، چيزي كه خودتان با اغماض قبول ميكنيد به ديگري ندهيد،[12] اين درباره مال منفَق كه دائر بين طيب و خبيث است، نحوه انفاق من الاخفاء و الابداء هم بشرح ايضاً [همچنين] اگر كسي مالي را خواست به شما علن بدهد بدون اغماض قبول نميكنيد، سخت ميگذرد بر شما، شما هم در انفاق كردن علن به كسي انفاق نكنيد، چون بالأخره سخت ميگذرد. اين مسئلهاي نيست كه انسان معيارش را نداند، آن گيرنده هم مثل ما يك انسان است داراي همه عواطف و احساسات مشترك هستيم، اگر به ما بخواهند در علن، مالي بدهند از اين وجوهات سخت ماست، سخت است براي ما كه بپذيريم ما هم همين كار را نكنيم يعني علن به كسي صدقه ندهيم چرا، چون خودمان بدون اغماض قبول نميكنيم خب، او هم اينچنين است؛ بدون اغماض قبول نميكند. پس معيارش مشخص است چون اصل كلي را قبلاً بيان فرمود و عواملي كه ما را وادار ميكند كه بطور علن صدقه بدهيم تا آن حب جاه دروني را ارضا بكنيم، همان مسئله شيطنت شيطان است و عللي كه ما را وادار ميكند حكيمانه كار كنيم، همان ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ﴾ است ﴿وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً﴾[13] پس همه معيارها مشخص شد.
قاعدهٴ کلي در صدقه مخفي و علن
ميماند اين قاعده كلي كه آيا صدقه مخفيانه مطلقا بهتر است و صدقه علني مطلقا مرجوح است يا بين واجب و مستحب فرق است يا بين مصرف كننده اگر فقير بود يا شخصيت حقوقي بود، نظير راه و ساختمانهاي عامالمنفعه فرق است؟ از قرآن نميشود استفاده كرد كه صدقه مخفي، إخفاي صدقه مطلقا بهتر از اعلان اوست، چون فرمود: ﴿وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ﴾[14] از اين ذيل بيش از اين استفاده نميشود كه اخفاي صدقه در صورتي كه مصرفش فقير باشد بهتر است، آن هم اين فقيري كه در آيه بعد يعني آيهٴ 273 «سورهٴ بقره» شرحشان را مشخص ميكنند كه ﴿يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ﴾ حالا رواياتي كه در اين زمينه است خوانده بشود تا ببينيم اين روايات همان معنايي را ميفهماند كه در فقه آمده يا مجموعه روايات و اين آيه معناي ديگري را افاده ميكند كه بخشي در فقه آمده و بخشي نيامده.
علت استحباب اقامهٴ نوافل در منزل
اصولاً يك سلسله از مسائل فقهي براي آن است كه راه نجات از ريا را به ما بياموزانند، مثلاً فرمودند نماز واجب را در مسجد بخوانيد و نماز مستحب را در منزل اين را فتوا دادند. در بحث مكان مصلي در بيان احكام مساجد آنجا مشخص كردند كه مستحب است انسان فرائض را در مسجد بخواند و نوافل را در منزل[15] البته بعضي از نوافل است كه مخصوص مساجد است مثل تحيه مسجد يا بعضي از نمازهاست كه مخصوص مسجد است، نظير آن حالاتي كه در اعتكاف است و امثال ذلك به استثناي آن نوافلي كه مخصوص مساجد است نوافل عادي و مرتب و غير مرتب نوافل مبتدئه و غير مبتدئه كه مكان خاص ندارد، اگر امر دائر بشود بين مسجد و غير مسجد گفتند منزل افضل است، نه اينكه منزل افضل از مسجد باشد، بلكه اخفاي اين صلات افضل از اعلان آن است، لذا اگر كسي در جايي زندگي ميكرد كه در اين محل هيچ كسي نيست فعلاً يك منطقه زمستاني است اهل اين روستا كه اينجا منطقه سرد سير است هجرت كردهاند كسي در اين روستا فعلاً نيست، اين شخص هم خواست نافله بخواند اين طور نيست كه خواندن نافله در منزل بهتر باشد از خواندن نافله در مسجد اين كه مرحوم سيد در عروه فتوا داد «الافضل للرجال ايتان النوافل في المنازل و الفرائض في المساجد»[16] بايد توضيح داده شود نه منزل بهتر از مسجد است يا مسجد بهتر است يا مساوي است. اگر گفته شد در منزل بهتر است يعني اخفاي او از اعلان بهتر است، نه اينكه آن مكان افضل از اين مكان است نه «اتيان النافلة في المنزل» افضل باشد از «اتيان النافلة في المسجد» اين نيست كه اگر تابستان هم بود يا زمستان هم بود منطقهاي بود كه احدي در آنجا زندگي نكرد اين شخص خواست نافله بخواند نافله را در منزل بخواند براي اينكه ثواب بيشتري ببرد، اين طور نيست. عمده آن است كه چون بناي متعارف و معمول اين است كه در مسجد مردم حاضرند و اين شخص بخواهد نافله بخواند ديگران ميبينند حالا غير از نوافلي كه در كنار نماز هست به عنوان تعقيبات نماز مطرح است و مانند آن. براي فرار از اين وهم كه ريا ست نافلهها را در منزل بخوانند و فريضه را در مسجد اين در باب نماز.
تلاش فقه در حفظ حيثيت افراد در باب زکات
در باب زكات هم مشابه اين فتوا هست كه جهر به زكات واجب مستحب است اخفاي زكات و صدقات مندوبه مستحب است: «يستحب الإجهار بالزكاة المفروضة و الإخفاء بالصدقات المندوبة»[17] اين مستحب است. آيا اين مطلقا اينچنين است و لو مصرف آن صدقه واجب، فقير باشد كه انسان بخواهد به فقير بدهد يا نه صدقه واجبه بما انها صدقة مفروضة، جهرش مستحب است حالا اگر يك وقت مزاحم شد با هتك حيثيت يا مزاحمات ديگر، در آنجا ممكن است كه انسان بگويد اگر اين صدقه واجبه را خواست در مصارف ديگر صرف كند، جهر مستحب است و اگر خواست اين صدقه واجبه را به مستمند و به فقير آبرومند بدهد يا جهر و اخفاتش يكسان است و يا اخفاء مستحب است، اصولاً در اين بحثهاي صدقات ملاحظه ميفرماييد كه حفظ حيثيتِ مستمند، خيلي لحاظ شده است. يك بخش از روايات اين است كه شما وقتي خواستيد زكات بدهيد چون زكات أنعام غير از زكات غلات است و افرادي كه آبرومند و موجهاند از پذيرش زكات غلات خودداري ميكنند، شما زكات انعام را آن اسب سواري را به آن مستمندان آبرومند بدهيد، چون آنها از پذيرش صدقات غلات امتناع دارند[18] حالا اگر محيطي عوض شد، وضع عوض شد؛ طوري شد كه آن موجهين از زكات نقدين قبول ميكنند؛ اما از زكات جو و گندم قبول نميكنند خب، آنجا زكات نقدين را به موجهين ميدهند. يك بخش از روايات ناظر به اين است و طبق اين هم فتوا دادهاند؛ منتها به همان قسمت فتوا دادهاند كه زكات انعام را به افراد متجمل بدهيد،[19] به آن فقراي آبرومندي كه موجّهاند و با يك حيثيت و آبروي بيشتري در جامعه زندگي ميكنند، اين را گفتند. چه اينكه اگر كسي از پذيرش اصل صدقات امتناع دارد؛ نيازمند هست ولي خجالت ميكشد لازم نيست كه شما بگوييد اين صدقه است که، اين كه فرمودند اخفا كنيد اگر آن معيار دست ما باشد و بر اساس ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ﴾[20] معيارشناس باشيم، طوري صدقه اين شخص مستمند را به او ميدهيم كه نه تنها هيچ كسي نفهمد، خود او هم نفهمد.
اين است كه مرحوم شهيد(رضوان الله عليه) در كتاب قيم لمعه فتوا داده است كه اگر كسي حيا ميكند از قبول صدقه شما هديه بدهيد،[21] به عنوان اينكه از سفر برگشتيد، به عنوان اينكه خانه نو ساختهايد به عنوان اينكه خدا به شما فرزند داد، اين كادو را شما ميدانيد و خدايتان، همين كه او مستحِق دريافت اين باشد كافي است، لازم نيست به او بگوييد مگر اين عقد است كه او بگويد قبلت، كه اگر نگفت قبلت باطل باشد او آبرومند است، مستحِق زكات هم هست و خجالت ميكشد، لازم نيست كه شما بگوييد اين زكات است تا او قبول كند و اگر فرهنگ فقهي ما بالا آمد در وجوهات هم اينچنين است حالا لازم نيست كسي به يك طلبه محصل بگويد اين سهم امام است كه، همين كه او مستحِق است كافي است؛ منتها آن كسي كه دارد اين مال را ميدهد خدا به او مال داد عقل نداد، نميداند چكار بكند. اگر مال ميداد و عقل ميداد بزرگوارانه وظيفهاش را انجام ميداد اين است كه در فقه آمده آنها كه مستحِقاند؛ اما حيا دارند از قبول، شما هديه بدهيد نه يعني قصد هديه كنيد، چون اگر قصد هديه كنيد كه آن واجب امتثال نميشود شما عملاً به عنوان اهدا چيزي به او تقديم بكنيد بين خود و خدايتان قصد كنيد كه زكات است يا سهم امام است. خب، پس در بحث زكات ملاحظه فرموديد كه دارند متجملين را از زكات خاص برخوردار كنيد نه هر زكاتي،[22] آنها كه استحيا دارند از پذيرش زكات ولي مصرف واقعي زكاتاند به آنها به عنوان هديه بدهيد؛ اصلاً نگوييد زكات است. پس فقه تمام تلاشش اين است كه حيثيت افراد را حفظ كند، آنگاه در اين زمينه نميگويند كه اگر زكات واجب شد فضيلتش در اين است كه علن باشد، بلكه بايد تفصيل داد اگر زكات واجب بود خواستيد به ساير مصارف برسانيد خب، علن افضل است. اگرچه خواستيد به فقرا بدهيد حالا چرا علن، اخفا افضل است به همين دليل كه در كنار آيه فرمود در جمله بعد فرمود: ﴿وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ﴾.
نگاهي به روايات وارده در باب زکات
حالا رواياتي كه در اين باب وارد شده است اين روايات را بخوانيم ببينيم آيا همين فتوا درميآيد كه زكات واجب جهرش افضل است و زكات مستحب، اخفايش افضل است بالقول المطلق يا اگر مصرف زكات، فقير آبرومند بود اخفايش افضل است ولو زكات واجب و اگر مصرفش فقير نبود مسائل ديگر بود اگر زكات واجب بود كه جهرش افضل است و اگر زكات واجب نبود كه اخفايش افضل است.
اما آن باب اول كه براي حفظ حيثيت مستمندان فرمودند زكات انعام را به آبرومندان بدهيد، اين را مرحوم صاحب وسائل در كتاب زكات در «ابواب المستحقين للزكاة» باب بيست و ششم از مرحوم كليني نقل كرد رواياتش هم معتبر است. عبدالله بن سنان از امام صادق(سلام الله عليه) نقل ميكند كه صدقه اينها كه داراي سُم هستند يعني حيوان داراي خُفّ و ظِلفاند «تُدفَع الي المُتَجَمِّلين من المسلمين و أَمّا صدقةُ الذهب والفضة وما كِيلَ بالقَفِيز ممّا أَخرَجَتِ الأَرضُ فللفقراء المدقعين» ابن سنان سؤال ميكند «و كيف صار هذا هكذا، فقال لِأَنَّ هؤلاء متجمِّلون يَستَحيُون مِنَ النّاس فيُدفَع إِليهم أَجملُ الأمرَينِ عند الناس» اما «وَ كُلٌّ صَدَقَةٌُ»؛[23] همه صدقه است؛ منتها اينها چون برجسته تر از ديگران زندگي كردند آبرومندتر از ديگراناند شما آن مالهاي بهتر را به عنوان صدقه به اينها بدهيد خب، اين تعليل نشانه آن است كه اگر يك وقت وضع عوض شد، زكات نقدين را آنها قبول ميكردند نه زكات أنعام را، چون اين تعليل عام است به اين علت عمل ميشود. روايت دوم اين باب هم كه از امام صادق(سلام الله عليه) نقل شده است اين است كه «تُعطَي صدقةُ الأَنعام لِذَوي التَّجَمُّل من الفقراء لأنَها أَرفع مِن صدقاتِ الاموال و إِن كان جميعها صدقة و زكاةً و لكن اهلُ التجمل يستحيون أن يأخُذوا صدقاتِ الأَموالِ»؛[24] صدقات اموال را اين باب اول راجع به آن مسئله.
روايات ناظر به مسألهٴ اجهار و اخفاي صدقات
باب بعدي كه ناظر به همين مسئله اجهار و اخفاي صدقات هست در همين «ابواب المستحقين للزّكاة» باب 54 چند روايت است كه بين صدقه واجب و مستحب فرق گذاشت بين صدقه ليل و نهار فرق گذاشت و براي اينها ثواب خاص ذكر كرد. روايت اولي كه از عبداللهبنمُسکان است از ابي بصير كه ليثبنبُختري است از امام صادق(سلام الله عليه) نقل كرد و روايتش هم معتبر است اين است، در تفسير ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ﴾[25] حضرت اينچنين فرمود: «فكلّ ما فرض الله عليك» نه كلما «فكُلُّ ما فَرَضَ الله عليك فَإعلانُه أفضَل مِن إِسراره و كل ما كان تَطَوُّعاً فَإِسرارُه افضل من اعلانه» اگر اين قضيه موجبه كليه اختصاصي به مسئله زكات نداشته باشد دليل باب صلات هم خواهد شد؛ اما اگر به قرينه اينكه سؤال و جواب درباره صدقات است يا خصوص صدقات را در نظر دارد يا عدم الاطلاق است، ديگر نميشود به اين « فَكُلُّ ما فَرَضَ» براي باب نماز و امثال ذلك استدلال كرد. به هر حال فرمود هر جايي كه خدا بر شما واجب كرد اعلانش افضل است از إِسرار و سرّ او مخفي دادن اوست چرا، چون عمل به دستور الهي خودش تعظيم شعائر است انسان را از تهمت مبرا ميدارد و مانند آن. اما اگر تطوع بود، إِسرارش و إِخفايش افضل از اعلان است، آنگاه فرمود: «وَ لَو أنّ رَجُلا يَحمِل زكاةَ مالِه علي عَاتِقِه فقسمها علانيةً كان ذلك حَسَناً جميلاً»؛[26] مسئله زكات واجب طوري است كه اگر كسي روي دوش بگيرد، علن كند مسئله را و بين مستمندان تقسيم كند كار خوبي است در اين يك مسئله فوقالعادهاي نيست كه متهم بشود به ريا دارد وظيفهاش را انجام ميدهد، مثل كسي كه در مسجد دارد نماز ظهر ميخواند، او ممكن است كه خيال كند ولي ديگران ميگويند او وظيفهاش را انجام ميدهد چيز تازهاي نيست، گذشته از اينكه تعظيم شعائر است اعلان به عمل به دستور خداست و امثال ذلك و اما صدقه مستحب اسرارش افضل از اعلان است اين روايت اُولي، به همين مضمون چند روايت هم هست. آيه ميفرمايد صدقهاي كه ميخواهيد به فقرا بدهيد، اخفايش افضل است چه واجب، چه مستحب. روايت ميفرمايد صدقه واجب، جهرش افضل است چه به فقير بدهيد چه به مصارف ديگر، اين ميشود عام و خاص من وجه.
روايت دوم آن است كه اسحاقبنعمار از امام صادق(سلام الله عليه) همين مسئله ﴿وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ﴾ را سؤال ميكند. حضرت در خصوص اين باب ميفرمايد: «هي سِوَي الزكاة إِنّ الزكاةَ علانية غيرُ سِرٍّ»[27] خب اين عام و خاص مطلق است، البته يعني درباره خصوص اين جمله از حضرت سؤال ميكند كه ﴿إِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاء﴾ اين يعني چه، ميفرمايد اين در غير زكات است وگرنه زكات علانيه است، سرّ نيست. روايت سوم سؤال كردند: «﴿إِن تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ﴾ قال يعني الزكاة المفروضة قال قلتُ ﴿وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ﴾ قال يعني النافلة انهم كانوا يَستَحِبُّون اظهارَ الفرائض و كِتمان النوافل»[28] خب باز اين هم به يك امر عام استدلال شده است.
نفسي بودن رجحان اخفا يا اجهار صدقه
حالا اگر مزاحمتي با حيثيت آن فقيري كه «يَحسَبُهُ الجَاهِلُ غَنِيّاٍ مِنَ التَّعَفُّفِ»[29] كرد خب آنجا اخفا افضل است، چون اينها رجحان نفسي را در بر دارد نه رجحان مطلق را. اينكه فرمود اجهار زكات واجب مستحب است[30] نه يعني با هر عنواني هم كه مزاحمت كند باز اجهار مستحب است، اين طور كه نيست يا اگر اخفاي صدقه متسحبه مستحب بود، معنايش نفسي است نه مطلق يعني اين عمل في نفسه خوب است، بهتر از جهر است. حالا اگر عوارض و لواحق ديگري كه ملاكات بهتري را داشتند عارض شدند باز هم اخفا افضل است، نه. روايت چهارم كه عبداللهبنسنان از امام صادق(سلام الله عليه) نقل ميكند اين است كه «لو أَنّ رَجُلاً حمَل الزكاة فأَعطاها علانيةً لم يكن عليه في ذلك عيب»[31] خب اين هيچ دلالتي بر مسئلهاي كه محل بحث است ندارد، اين ميگويد صدقه علن بد نيست اين همان ﴿فَنِعِمَّا هِيَ﴾ است. روايت پنجم كه از مفيد نقل كرده است در ذيل آيه ﴿إِن تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ﴾ فرمود: «نَزَلَت في الفريضة ﴿وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ﴾» اين را حضرت نقل فرمود «ذلك في النّافلة»[32] گرچه اين مضمره است؛ اما پيداست كه از امام(عليه السلام) نقل كردند
پرسش ...
پاسخ: بعد از مرگ كه فعلي از انسان صادر نميشود ولي انسان الآن كاري انجام ميدهد كه بعد از مرگ به نام او سخن بگويند، اين الآن مُرائي است وگرنه بعد الموت كه ريايي نيست.
پرسش ...
پاسخ: فعلاً او مرائي است
پرسش...
پاسخ:
نماز شب كسي را فيلمبرداري ميكنند كه اطلاع ندارد؟ نه او چه ريايي است؛ اما اگر كسي خودش اين كار را بكند كه بعد از مرگ او انتشار بدهند او الآن مرائي است وگرنه بعد الموت كه ريايي در كار نيست.
روايت ششم از امام صادق(سلام الله عليه) است كه «صدقةُ السِّرِّ تُطفِيءُ غضبَ الرَّبِّ»[33] اين دلالت بر فضيلت صدقه سرّ دارد نه افضليتش. روايت هفتم كه مربوط به آن آياتي است كه بعد در پيش داريم ﴿يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيلِ وَالنَّهَارِ سِرّاً وَعَلاَنِيَةً﴾[34] اين روايات مربوط به آن آيه است. روايت هفتم اين است كه «صدقةُ الليل تُطفيء غضب الرب و تَمحو الذنب العظيم و تُهوِّن الحساب» اما «و صدقةُ النهار تَزِيد في العمر و تُثمِرُ المال»[35] چندين فضيلت براي صدقه سرّ ياد شده است و بعضي از فضايل درباره صدقه روز آنكه صدقه شب است خيلي فضايل بيشتري دارد، اينكه صدقه روز است فضيلت كمتري دارد. البته ليل و نهار گرچه غالباً با سرّ و علن همراهاند؛ اما با سرّ و علن عام و خاص من وجهاند. روايت هشتم كه اين روايت را مرحوم طبرسي هم در مجمع نقل كرد[36] اين است كه «الزكاة المفروضة تُخرَج علانيةً و تُدفَع علانية و غير الزكاة إِن دَفَعَه سِرّاً فهو افضل»[37] اين بين واجب و غير واجب فرق گذاشتند، اين البته مطلق است. نظير روايت اُولي آن وقت آيه محل بحث با ان عام و خاص من وجه است. روايت نهم كه از تفسير عياشي نقل شد از امام صادق(عليه السلام) سؤال شده است كه ﴿وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ﴾ اين يعني چه، فرمود: «ليس ذلك الزكاة ولكنّه الرجُلُ يَتَصَدَّقُ لِنَفسه»؛ اين زكات نيست آنجايي كه انسان بر اساس ميل خود صدقه تطوعي و مستحبي را انجام ميدهد كه «يَتَصَدَّقُ لِنَفسِه» لا لِإِلزامٍ الهيٍّ آنجا البته اخفا بهتر است «الزكاةُ علانيةُ ليس بِسِرٍّ» خب اين مطلق است، مصرفش خواه فقير و خواه غير فقير؛ اما چون در ذيل آيه ﴿وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ﴾ وارد شده است، معلوم ميشود كه اگر مصرف، فقير باشد در صورتي كه صدقه، صدقه واجب باشد إِجهارش افضل است. روايت دهم كه ابي بصير از امام صادق(عليه السلام) سؤال ميكند ﴿الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيلِ وَالنَّهَارِ سِرّاً وَعَلاَنِيَةً﴾[38] «قال ليس مِنَ الزكاة»[39] كه اين مربوط به آيهاي است كه بعداً در پيش داريم، اين زكات نيست چون زكات بايد علن باشد خلاصه.
جمع بندي و نتيجهگيري از روايات
گرچه از نوع اين روايات استفاده شد يعني چند روايت كه از خصوص اين آيه سؤال كردند كه ﴿وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ﴾ فرمودند اين زكات نيست اين صدقه مستحب است، اگر به استناد بعضي از اين روايات كه در خصوص ذيل اين آيه وارد شده است نگاه بكنيم، ميبينيم ميفرمايد كه صدقه واجب را اگر خواستيد به فقير هم بدهيد جهرش افضل است. اين است كه مرحوم سيد و ديگران فتوا دادند بالقول المطلق فتوا دادند ديگر مقيد نكردند كه مصرف فقير است يا غير فقير، فرمودند «يستحب الإجهار بالصدقة المفروضة و الإخفاء بالصدقة المندوبة»[40] ناظر به همين روايات است، لكن اگر براي درجات فضل سخني در بين هست چه اينكه هست اين در صورتي است كه آن فقير اين معنا را عادي تلقي كند؛ اما اگر آن گيرنده طوري بود كه خود آن دهنده اگر به جاي او بود نميپذيرفت ﴿إِلاّ أَن تُغْمِضُوا فِيهِ﴾[41] در يك چنين موردي در اينجا جهر نه تنها افضل نيست، بلكه اخفا افضل است، آن عاليترين درجه اخفا افضل است يعني انسان طوري زكات يا اين صدقه واجب را به او اعطا كند كه نه تنها هيچ کسي نميداند، او هم نداند. اين همان روايتي است كه ميگويند اگر صدقه دادي طوري صدقه بده كه دست راستت صدقه داد دست چپت خبر نداشته باشد، اين كنايه از شدت اخفاست وگرنه انسان ميداند. اين روايت هست در اين كتابهاي تفاسير هم هست كه «لم تَعلَم يَمينُه ما تُنفِق شِمالُه»[42] اين در روايت هست، بر اساس اين روايت در كتابهاي تفسيري هم آمده[43] و به استناد اين تحليل، مرحوم شهيد در لمعه فتوا داد كه اگر گيرنده صدقه اهل حيا بود انسان به عنوان هديه اعطا كند.[44]
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] . ر. ک : سورهٴ بقره، آيهٴ 262.
[2] . ر. ک : سورهٴ بقره، آيهٴ 263.
[3] . سورهٴ بقره، آيهٴ 264.
[4] . سورهٴ بقره، آيهٴ 261.
[5] . سورهٴ بقره، آيهٴ 265.
[6] . سورهٴ بقره، آيهٴ262.
.[7] سورهٴ بقره، آيهٴ 265.
[8] . سورهٴ بقره، آيهٴ 269.
[9] . سورهٴ توبه، آيهٴ 60.
[10] . سورهٴ بقره، آيهٴ 273.
[11] . الکافي، ج2، ص 145.
[12] . سورهٴ بقره، آيهٴ 267.
[13] . سورهٴ بقره، آيهٴ 269.
[14] . سورهٴ بقره، آيهٴ 271.
[15] . مختصر المنافع في فقه الاماميه، ج1، ص 26.
[16] . العروة الوثقي (المحشي)، ج 2، ص 409.
[17] . ر. ک : العروأ الوثقي (المحشي)، ج4، ص 140؛ «الإجهار بدفع الزکاة أفضل من الإسرار به بخلاف الصدقات المندوبة فإنّ الافضل فيها الاعطاء سرّاً».
[18] . ر. ک : وساىل الشيعه، ج9، ص 263.
[19] . الامعة الدمشقية، ص 54.
[20] . سورهٴ بقره، آيهٴ 269.
[21] . الامعة الدمشقية، ص54.
[22] . الامعة الدمشقية، ص54.
[23] . وسائل الشيعه، ج 9، ص 263.
[24] . وسائل الشيعه، ج 9، ص 264.
[25] . سورهٴ توبه، آيهٴ 60.
[26] . وسائل الشيعه، ج 9، ص 309.
[27] . وسائل الشيعه، ج 9، ص 310.
[28] . وسائل الشيعه، ج 9، ص 310.
[29] . ر. ک : سورهٴ بقره، آيهٴ 273.
[30] . ر. ک : وساىل الشيعه، ج9، ص 309؛ «فکلُّ ما فَرَضَ الله عليک فَإعلانُه افضلُ من إسرارُ».
[31] . وسائل الشيعه، ج 9، ص 310.
[32] . وسائل الشيعه، ج 9، ص 311.
[33] . وسائل الشيعه، ج 9، ص 311.
[34] . سورهٴ بقره، آيه؛ 274.
[35] . وسائل الشيعه، ج 9، ص 311.
[36] . در مجمع البيان، ج2، ص 662 به اين صورت آمده: «الزکاة بإخفاىها المفروضة...».
[37] . وسائل الشيعه، ج 9، ص 311.
[38] . سورهٴ بقره، آيهٴ 274.
[39] . وسائل الشيعه، ج 9، ص 311 و 312.
[40] . ر. ک: العروة الوثقي (المحشي»، ج4، ص 140؛ «الإجهار بدفع الزکاة افضل من الإسرار به بخلاف الصدقات المندوبة فأن الأفصل فيها الإعطا سرّاً».
[41] . سورهٴ بقره، آيهٴ 267.
[42] . وسائل الشيعه، ج 9، ص 398.
[43] . مجمع البيان، ج2، ص 663.
[44] . اللمعة الدمشقية، ص54.