اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجاً وَصِيَّةً لاَِزْوَاجِهِمْ مَتَاعاً إِلَيٰ الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (240)﴾
[بيان مضموني از آيه شريفه با قطع نظر از روايات]
در خلال آيات مربوط به نكاح و طلاق دو آيه درباره نماز و حفظ نماز و حكم عزيمت و رخصت درباره نماز را بيان فرمود تا هم به اصل توجه عبادي ما را آگاه بكند و هم اينكه اين توجه عبادي را زمينه حفظ حدود الهي بداند, آنگاه به تتمه بحث قبلي ميپردازند. ترجمه اين آيه مباركه آن است كه آنها كه ميميرند و همسراني را ميگذارند بايد وصيت كنند براي همسرها كه تا يك سال از ماترك آنها بهره بگيرند و آنها را تا يك سال از منزل بيرون نكنند و اگر خود آنها خواستند از خانه خارج بشوند از حقشان صرفنظر كنند بر شما حرجي نيست يا اگر آن مدت تعيين شده سپري شد و اينها خواستند درباره خود تصميم خير و معروفي بگيرند بر شما حرجي نيست, مفهومش مثلاً آن است كه اگر خواستند تصميم ناصوابي بگيرند شما ميتوانيد جلوگيري كنيد و خداي سبحان عزيز است و حكم خدا نفوذناپذير يعني نميشود در محدوده قدرت خدا و حكم خدا راه پيدا كرد و هر دستوري هم كه ميدهد حكيمانه است اين ترجمه آيه. ظاهر آيه با قطع نظر از روايات اين است كه مرداني كه ميميرند يعني در شرف مرگاند بايد وصيت كنند براي همسرهاي خود كه تا يك سال از نفقه و كسوه و سكني برخوردار باشند.
استدلال بر تفسير «والذين يتوفّون...» به حالت اشراف بر مرگ
اين ﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ﴾ نظير ﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ﴾ در آيهٴ 234 نيست, زيرا در آن آيه ظاهرش محفوظ بود يعني كساني كه از شما ميميرند و همسرهايي را ميگذارند آن همسرها بايد تا چهار ماه و ده روز عده نگه بدارند, چون آن آيه[1] براي بيان تكليف همسرهاست, لذا توفي در آنجا به معناي خودش است و اما آيه محل بحث براي تكليف شوهرهاست نه براي تكليف زنها, چون در صدد بيان تكليف شوهرهاست و شوهر بعد از مرگ, تكليفي ندارد پس ﴿يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ﴾ به منزله ﴿إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ﴾ خواهد بود; همانطوري كه ﴿بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ﴾[2] در آيات ديگر به معناي انقضاي مدت و سررسيد عده بود, ولي به شهادت امساك و رجوع اين بلوغ اجل به معناي اشراف بر انقضا بود ﴿بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ﴾ يعني «هان انقضاء اجلهن, قَرُب انقضاء اجلهن» و امثال ذلك براي اينكه رجوع را و امساك را در آن آيات ذكر فرمود و اين يك قرينه داخلي بود كه منظور از بلوغ اجل انقضاي مدت و عده نيست, بلكه در شُرف انقضاست در آيه محل بحث هم چون تكليفي براي شوهرها مشخص فرمود و انسان مرده مكلف نيست پس منظور از اين توفي حالت اشراف بر موت است يعني شوهرها در اواخر عمرشان كه در لبه مرگاند بر آنها وصيت كردن لازم است, چون اصولاً وجوب وصيت در همان وقت است وگرنه اگر كسي حقالله يا حقالناسي را دارد بر او واجب نيست وصيت كند, چون ميتواند بپردازد اما وقتي نشانههاي مرگ ظاهر شد آن وقت است كه وصيت كردن بر او واجب است اين آيه كه فرمود كساني كه ميميرند و همسري دارند بايد براي همسرهاي خود وصيت كنند به شهادت اين قرينه داخلي, نظير همان آيه ﴿إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ﴾ است كه بحثش قبلاً گذشت. آيهٴ 180 همين سورهٴ مباركهٴ «بقره» كه ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ﴾ پس ﴿يَتَوَفَّونَ﴾ يعني ﴿حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ﴾ اين يك مطلب.
بيان مواردي از موصي, موصيبه و موصيله در آيه
مطلب دوم آن است كه فرمود وصيت كنند براي همسرهاي خود كه به آنها متاع بدهند متاع همان نفقه و كسوه است. مدتش هم مشخص شد تا يك سال اين كلمه ﴿غَيْرَ إِخْرَاجٍ﴾ هم كه ضميمه شد معنايش آن است كه كساني كه در شرف مرگاند بر آنها لازم است وصيت كنند كه تا يك سال همسرهاي آنها را از منزل بيرون نكنند هزينه يك ساله آنها را در همان منزل تأمين كنند; نفقه است و كسوه و ساير هزينههاي ضروري و مسكن است اين ﴿وَصيةً﴾ يا مفعول مطلق است براي آن فعل محذوف يعني «ليوصوا وصيةً»; بايد وصيت كنند كه آن فعل محذوف امر غائب است در آن محذوف يا اينكه «وصيةٌ» بخوانيم به قرائت ديگر نه «وصيةً» كه مبتدا باشد براي خبر محذوف يعني «فعليهم وصيةٌ» كه بر اين مردهايي كه در شرف مرگاند وصيت كردن واجب است موصيبه عبارت از تمتيع يك ساله است, موصيله زنهاي آنها هستند كه فرمود: ﴿وَصِيَّةً لاَِزْوَاجِهِمْ﴾ پس وصيت كننده خود مردها هستند موصيٰبه تأمين هزينه يك ساله است اعم از نفقه و كسوه و مسكن، موصيله زنها هستند كه فرمود: ﴿وَصِيَّةً لاَِزْوَاجِهِمْ﴾ پس يك وصيت است و يك تأمين هزينه يك ساله آن هم براي زن و اگر زنها خودشان خواستند از منزل بيرون بروند از اين حقشان صرفنظر كنند بر شما حرجي نيست.
«فإن خرجن...» ناظر به بعد از سپري شدن يك سال
چون فرمود: ﴿فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ﴾ معلوم ميشود اين خروج از بيت يا صرفنظر از حقِ مسكن نيست, براي اينكه فرمود اگر خواستند درباره خود تصميمي بگيرند بر شما حرجي نيست, چون تصميمگيري بايد بعد از گذشت يك سال باشد در مدت سال نميتوانند درباره خودشان نسبت به ازدواج مجدد تصميم بگيرند, پس اين ﴿خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ﴾ ناظر به آن است كه اگر اينها اين مدت يك ساله را پشت سر گذاشتند و از عده بيرون آمدند و خواستند تصميم صحيحي درباره خود بگيرند جناح و گناهي بر شما نيست. اين وجه را كه مرحوم امين الاسلام تأييد ميكنند[3] استفادهاش از خود آيه دشوار است با توجه به روايات است كه اين وجه را ميشود تأييد كرد وگرنه از آيه استفاده اين معنا كه ﴿فَإِنْ خَرَجْنَ﴾ يعني «فاذا بلغن اجلهن»; اگر آن يك سال گذشت بخواهند تصميم بگيرند عيب ندارد استفاده اين معنا از آيه دشوار است. ظاهر آيه اين است كه شما حق اخراج نداريد اگر خودشان خواستند خارج شوند عيب ندارد ﴿فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ﴾ اگر از خانه خارج شدند بر شما حرجي نيست و هر تصميمي را آنها خواستند بگيرند آزادند
ادّعاي نسخ آيه در مسئلهٴ عدّه با آيه 234 سوره بقره
اين مطلب كه فرمود: ﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ﴾ تا حدودي مضمون اين آيه روشن است در آيه 234 [سورهٴ بقره] مطلبي است كه تا حدودي در ذيل آن مطلب گفته شد كه آن آيه ناسخ اين آيه 240 است, خيلي از مفسرين كه يكياش مرحوم امين الاسلام است تبعاً لبعض النصوص فرمودند آن آيه ناسخ اين آيه است چرا[4], براي اينكه اين آيه عده وفات را يك سال معين كرده است آن آيه, عده وفات را چهار ماه و ده روز. چه اينكه مسئله هزينه و تأمين هزينه اين زن طبق اين آيه تا يك سال بر عهده ورثه است از مال ميت, ولي طبق آيه ميراث آن است كه زن بعد از مرگ شوهر ارث ميبرد و از سهم و نصيب خود تغذيه ميكند. پس آيه ارث ناسخ اين آيه است از نظر مسائل مالي, آيه عده وفات كه فرمود: ﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً﴾[5] ناسخ اين آيه است از نظر عده. پس اين آيه هم از نظر مسائل مالي منسوخ است به آيات ارث و هم از نظر مسائل عدّهاي, منسوخ است به آن آيه قبل. گرچه آن آيه قرائتاً قبل است ولي نزولاً بعد آمده است.
اختلاف ترتيب در قرائت قرآن با ترتيب در نزول
پرسش ...
پاسخ: نه; ترتيب در قرائت غير از ترتيب در نزول است. ما موظفيم بر اساس اين ترتيب قرائت بخوانيم, اما بر حساب نزول يك آيهاي كه قبل نازل شد ممكن است رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) دستور بدهد كه اين را بعدها بنويسيد آن آيهاي كه بعدها آمده آن را دستور بدهد كه قبل بنويسيد. حكم قرائت غير از حكم نزول است, لذا بعضي از آياتي كه در مدينه نازل شد در خلال سور مكيه است و بالعكس.
پرسش ...
پاسخ: ترتيب قرائت را يعني از نظر حكم فقهي, ما اگر خواستيم سورهٴ مباركهٴ «بقره» را در نماز بخوانيم اول بايد همان آيه قبل را بخوانيم بعد اين آيه بعد را, ولي در مقام بحث تفسيري بايد كيفيت نزول را رعايت بكنيم.
ردّ نسخ آيه در مسائل مالي وصيّت
مطلب مهم آن است كه در اين كريمه يك بحث وصيت است يك بحث تعيين عده است يك بحث كسوه و نفقه و بيتوته است و حق مسكن. اينكه مرحوم امين الاسلام و سيدنا الاستاد و بزرگان ديگر فرمودند اين آيه منسوخ است[6] با قطع نظر از روايات, ببينيم نسخ در اين آيه راه دارد يا راه ندارد؟ اگر ما بگوييم مسئله مالي اين آيه را سورهٴ «نساء» نسخ كرده است, در سورهٴ «نساء» آيه 12 اينچنين فرمود: ﴿وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِن لَمْ يَكُن لَكُمْ وَلَدٌ فَإِن كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الُّثمُنُ مِمَّا تَرَكْتُم مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ﴾ فرمودند كه آيه ربع و آيه ثمن ناسخ اين مسئله است. در آيات ارث آمده است كه اگر كسي بميرد و همسري از او بماند اين شخص فرزند نداشته باشد زن يك چهارم ارث ميبرد همسر داشته باشد زن يك هشتم ارث ميبرد; اين مضمون آيه ارث است كه به ربع و ثمن تقسيم شده است. خب آيه ارث چه كار به آيه وصيت دارد؟ ممكن است زن ربع يا ثمن ارث ببرد شوهرش هم هنگام فرا رسيدن مرگ وصيت بكند كه از ثلث من هزينه يك ساله اين زن را تأمين كنيد. باب وصيت جداي از باب ارث است اصلاً. بنابراين بر اساس مسائل مالي نميتوان گفت كه آيه ارث ناسخ اين آيه محل بحث است. ميماند يك مطلبي كه از رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كردند كه «لاوصية لوارث»[7] جمع بين ارث و وصيت كه نميشود, بالأخره انسان يا موصيله است يا وارث اگر سهم الارث دارد ديگر موصيله نيست اگر موصيله است كه وارث نيست. در آن بحث ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ﴾[8] آنجا عرض شد كه اين روايت ريشه فقهي نزد اماميه ندارد, گرچه عامه به اين روايت عمل كردهاند جمع بين ارث و وصيت نزد اماميه هيچ محذوري ندارد; پدر در هنگام مرگ ممكن است مقداري از ثلث يا كل ثلث خود را به يكي از ورثه كه صالحتر است واگذار كند, آن وارث هم ثلث پدر را ميبرد هم سهمالارث خود را. اينكه فرمود: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأقْرَبِينَ﴾[9] اصولاً جمع بين وصيت و ارث كرده است والدين و اقربين ارثي ميبرند و انسان ميتواند از ثلث خود به يكي از ورثه كه اصلحترند چيزي را اعطا كند يا بين همه اينها تقسيم كند به نحو علي السويه يا علي التفاوت پس بين ارث و وصيت تهافتي نيست تا ما بگوييم آيه ميراث ناسخ آيه وصيت است.
پرسش ...
پاسخ: حالا در بحث روايي به خواست خدا آن روايات را خواهيم خواند الآن بنا شد با قطع نظر از روايات بحث بشود ببينيم يك تهافت تفسيري هست كه ما بگوييم بر اساس اين تهافت آيه ميراث ناسخ است يا نه و اگر ديديم تهافتي نبود آنگاه در بحث روايي, روايت را بايد توجيه كنيم.
عدم امكان استفادهٴ نسخ از آيه
مطلب بعدي آن است كه اين وصيت كردن در مسائل مالي راه دارد اما تعيين عده و تحديد عده اين به عهده كسي نيست, اين حكمالله است. اينكه از اين آيه استفاده بشود كه اين آيه دلالت ميكند بر اينكه عده وفات يك سال است بعد آن آيه قبلي كه ميگويد عده وفات چهار ماه و ده روز است ناسخ اين است. اين آيه كه درباره تعيين عده وفات نيست اين آيه ميفرمايد كساني كه مرگشان فرا رسيده است عند الموت وصيت كنند كه هزينه يك ساله زن اعم از نفقه و كسوه و مسكن تأمين بشود. اين نميگويد كه عده زن يك سال است كه آن هم ﴿فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ﴾ ظهور قوي ندارد كه اين زن بعد از يك سال اگر تصميم گرفت عيب ندارد و در مدت سال حق تصميم ندارد. شايد معنا اين باشد كه شما حق اخراج نداريد ولي آنها اگر خواستند خارج بشوند محذوري ندارند, چون حق آنهاست.
از آيه نميتوان استفاده كرد كه اين درباره تعيين عده وفات است, چون مربوط به وصيت است و تعيين عده كه به دست وصيت كننده نيست مگر از اين جمله ﴿فَإِنْ خَرَجْنَ﴾ به عنوان مفهوم استفاده كنيم يعني ﴿فَإِنْ خَرَجْنَ﴾ به معناي ﴿فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ﴾[10] است و منظور از اين بلوغ اجل هم همان يك ساله است; اگر سال گذشت و آنها خواستند دربارهٴ خود تصميم صحيحي بگيرند بر شما جناح و حرجي نيست, مفهومش آن است كه قبل از يك سال نميتوانند درباره خود تصميمي بگيرند و اين ظهوري ندارد كه ﴿خَرَجْنَ﴾ يعني ﴿بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ﴾ شايد معنا اين باشد كه شما حق اخراج نداريد [ولي] آنها اگر خواستند از مسكن و مأوا خارج بشوند و درباره خود تصميم بگيرند آزادند. بنابراين اگر خود اين آيه بود با قطع نظر از آنچه در تاريخ و صدر اسلام و روايات آمده است استفاده اينكه آيه ارث ناسخ اين آيه است يا عده وفات ناسخ اين آيه است دشوار است مخصوصاً كه آيه ارث ناسخ باشد.
ناظر بودن آيه به امضاء سنّت الزامي جاهلي در صدر اسلام
از روايات استفاده ميشود كه در جاهليت بناي اعراب اين بود كه اگر كسي ميمرد زن تا يك سال حق تجديد فراش نداشت; نه تنها عادتشان اين بود كه ازدواج نكنند, بلكه سنت الزامي آنها اين بود كه ازدواج نكنند و در اين مدت يك سال كه ازدواج ممنوع بود حق هزينه يعني كسوه و نفقه و مسكن از مال ميت به اين زن ميرسيد كه اوليا موظف بودند عمل بكنند; اين سنت جاهلي بود. همين سنت را صدر اسلام قرآن كريم امضا كرده است, لذا فرمود آنها كه مرگشان فرا ميرسد بايد وصيت كنند كه اين ﴿وَصيةً﴾ مفعول آن فعل است آن فعل هم, فعل امر غائب است «ليوصوا وصيةً» بايد وصيت كنند يا آنها كه «وصيةٌ» قرائت كردند آن را مبتدا براي خبر محذوف دانستند يعني «عليهم وصيةٌ» كه بايد وصيت كنند. مُوصيٰله زنها هستند ﴿وَصِيَّةً لاَِزْوَاجِهِمْ﴾ خب, موصيبه كيست؟ ﴿مَتَاعاً﴾ يعني «متعوهن متاعاً الي الحول» تا يك سال از زمان مرگ تا يك سال هزينه و كسوه و نفقه او را تأمين كنيد ﴿غَيْرَ إِخْرَاجٍ﴾; در حالي كه آنها را از منزل خارج نميكنيد يعني هم كسوه و نفقه محفوظ است وهم مسكن محفوظ است ﴿فَإِنْ خَرَجْنَ﴾ ﴿فَإِنْ﴾ يعني اگر «بلغن اجلهن», چون اگر از آن طرف وصيت واجب شد و همان سنت جاهلي را قرآن امضا كرد هم بر آن كسي كه مشرف مرگ است وصيت واجب است هم بر زن عده وفات يك ساله واجب است هم بر وصي, عمل به اين وصيت لازم است ﴿فَإِنْ خَرَجْنَ﴾ اين ﴿فَإِنْ خَرَجْنَ﴾ بعد از تعيين مدت به منزله ﴿إِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ﴾ است يعني اگر از عده بيرون آمدند اگر از عده بيرون آمدند چه اينكه در تعبيرات ديگر هم بود ﴿فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيَما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾[11] الآن هم ميفرمايند اگر از عده بيرون آمدند هر تصميم صحيحي كه درباره خود گرفتند بر شما حرجي نيست و خدا عزيز است و حكيم.
نسخ تعيين عدّه و نسخ سلب ارشاد از زن و باقي ماندن جواز وصيّت
مسئله تعيين عده نسخ شد به آيه 234 [سورهٴ بقره] و بس, بقيهاش نسخ نشد اگر مرد وصيت كند كه تا يك سال زن در اين خانه بماند هزينه او را از ثلث من تأمين كنيد اينكه در اسلام نسخ نشد. آيه ارث كه مزاحم اين نيست, مگر اينكه اين آيه محل بحث ناظر به همه آن سنتهاي جاهلي باشد چون در جاهليت, گذشته از اينكه عده وفات يك سال بود گذشته از اينكه حق كسوه و نفقه و سكني تا يك سال بود گذشته از اين امور اثباتي, يك سلسله مسائل سلبي هم در كنارش بود و آن اين بود كه ديگر به زن ارث نميدادند. سنت جاهلي عبارت از تعيين يك ساله براي عده وفات تأمين هزينه يك ساله اعم از كسوه و نفقه و مسكن و عدم الارث, اگر اين آيه با دو بُعد اثبات و سلب همان سنت جاهلي را تصويب كرده باشد, آنگاه اين آيه تقسيم ميشود به چند قسم, بخش سلب ارث را آيه دوازده [سورهٴ نساء] و ساير آيات ارث نسخ ميكند, بخش تعيين عده را آيه 234 نسخ ميكند, بخش وصيتش به قوتش ميماند پس بحث در اين آيه در سه مقام و سه فصل خواهد بود حالا ببينيم از روايات تا چه اندازه اين مسائل استفاده ميشود.
روايات ناظر به نسخ محدود بودن عدّه در آيه
باب سي از ابواب عِدد از كتاب الطلاق وسائل, نوع روايات اين باب قبلاً در طرح همان آيه 234 قرائت شد الآن با يك سير اجمالي از اين آيات ميگذريم. روايت اولش كه امام صادق(سلام الله عليه) نقل ميكند اين است كه «ان رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم) قال للنساء أفٍّ لَكُنَّ قد كنتُنّ قبل ان اُبْعَثَ فيكُنَّ و أنَّ المرأة مِنْكُنَّ اذا تُوَفِّي عنها زوجُها اخذت بَعْرَةً فَرَمَتْ بِها خلفَ ظَهرها ثم قالت لا اَمْتَشِطُ و لا اكتَحِلُ و لااخْتَضِبُ حولاً كاملاً و انما اَمَرْتُكُنَّ باربعة اشهر و عشراً ثم لاتَصْبِرْن»;[12] فرمود شما در جاهليت يك سال عده نگه ميداشتيد الآن كه ما به چهار ماه و ده روز گذرانديم چرا اعتراض ميكنيد. [13]
در روايت چهار اين مضمون بازتر است آن روايت چهار را مرحوم صاحب وسائل از مرحوم سيد مرتضي عليبنالحسين المرتضي(رضوان الله عليه) في رسالة المحكم والمتشابه نقلاً من تفسير النعماني از اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) نقل ميكند در بيان ناسخ و منسوخ فرمود: «و من ذلك انّ العِدَّةَ كانت في الجاهليةِ علي المرأة سنّةً كاملة»; اين يك عادت نبود يك سنت قطعي در جاهليت بود كه زني كه مردش مرد بايد يك سال عده نگه دارد «و كان اذا مات الرجل اَلْقَتِ المرأةُ خَلف ظَهْرِها شيئاً» حالا يا «بَعْرَةً او ما يجري مجراها و قالت البَعْلُ اهْوَنُ عليَّ مِن هذه»; شوهر جديد انتخاب كردن نزد من از اين جِرم بيارزش سبك معناتر است من اكتحال نميكنم امتشاط نميكنم شانه نميزنم و خوشبو نميشوم و همسر نميگيرم «فكانوا لايخرجونها من بيتها»; سنت جاهلي اين بود كه اولياي متوفي اين زن را از خانه بيرون نميكردند يعني حق سكني تا يك سال محفوظ بود «بل يُجْرُون عليها من تَرِكَةِ زَوجها سَنَةً»; تا يك سال هزينه او را و مسكن او را تأمين ميكردند «فانزل الله فى اوَّل الاسلام» اين آيهٴ 240 را «﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجاً وَصِيَّةً لاَِزْوَاجِهِمْ مَتَاعاً إِلَيٰ الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ﴾ فلما قوي الاسلام انزل الله تعالي ﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ﴾ الي آخر الآيه»[14] از اين حديث شريف به خوبي استفاده ميشود كه عده زن چهار ماه و ده روز است, گرچه مرد وصيت بكند كه اين زن تا يك سال همسر ديگر نگيرد اين وصيت لغو است, چون وصيتي ممضي است كه خلاف كتاب و سنت نباشد نظير شرط نظير نذر و امثال ذلك; خطوط كلي وصيت بايد مطابق با كتاب و سنت باشد. اينكه وصيت بكند او همسر نگيرد او وصيت بكند كه اين همسر نگيرد اين وصيتهاي ممضاي شرع نيست. خب, در اين آيه راجع به تأمين هزينه يا تأمين مسكن و امثال ذلك بحث نيست, عمده آن است كه اين آيه 234 [سورهٴ بقره] ناسخ است آيه 234 [سورهٴ بقره] فقط براي تعيين عده چهار ماه و ده روزه است روايت پنجم باز هم اين است كه عده زنها در جاهليت اين بود كه يك سال صبر ميكردند وقتي رسول خدا مبعوث شد آنها را از اين حالت منتقل نكرد, بلكه همان عادت را تا حدودي امضا كرد «و انزل الله عليه بذلك قرآناً» فرمود: «﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجاً وَصِيَّةً لاَِزْوَاجِهِمْ مَتَاعاً إِلَيٰ الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ﴾ فكانت العِدَّةُ حولاً»; عده زن يك سال بود «فلما قويٰ الاسلام انزل الله» اين آيه «﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ﴾» كه «﴿يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً﴾[15] فنسخت قوله ﴿مَتَاعاً إِلَيٰ الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ﴾»[16] اين آيه بعدي كه عده را چهار ماه و ده روز ميداند, آن آيه قبلي را كه فرمود تا يك سال صبر كند او را نسخ كرده است, اما عده يك ساله به عده چهار ماه و ده روز نسخ شد نه وصيت نه هزينه نه نفقه و كسوه و مسكن.
روايات ناظر به نسخ سلبِ ميراث از زن با آيات ارث
روايت هفتم اين باب ابي بصير از امام باقر(عليه السلام) سؤال ميكند ﴿مَتَاعاً إِلَيٰ الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ﴾ يعني چه؟ حضرت طبق اين كه از تفسير عياشي نقل شد فرمود: «منسوخةٌ نَسَخَتْهَا ﴿يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً﴾ و نسختها آيةُ الميراث»[17] يعني عدهاش را كه ميگويد يك سال آن عده وفات كه چهار ماه و ده روز است نسخ كرد. اينكه فرمود: ﴿مَتَاعاً إِلَيٰ الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ﴾; تا يك سال اين حق دارد از مال شوهر استفاده كند آن را آيه ارث نسخ كرد كه بالأخره زن يا يك چهارم يا يك هشتم تركه را ارث ميبرد و از مال خودش زندگي ميكند نه از وصيت شوهر. روايت نهم اين باب هم اين است كه ابي بصير ميگويد من از امام(سلام الله عليه) سؤال كردم كه ﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجاً وَصِيَّةً لاَِزْوَاجِهِمْ مَتَاعاً إِلَيٰ الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ﴾ اين تفسيرش چيست؟ «قال هي منسوخةٌ قلت و كيف كانت»; مگر وضعش چه بود كه نسخ شد؟ «قال كان الرجل اذا ماتَ اُنْفِقَ عن امرأته من صُلْبِ المال حولاً» «اذا مات» يعني «حضره الموت» وصيت ميكرد كه هزينه يك ساله اين زن را از اصل مال بردارند بقيه «ثمّ اُخْرِجَتْ بلا ميراثٍ»; تا يك سال او را از مال مرد تأمين ميكردند, بعد بدون ارث اين زن را بيرون ميكردند «ثم نَسَخَتْهَا آية الرُّبُعِ والثُّمُنِ»; كه فرمود زن ارث ميبرد يا يك چهارم يا يك هشتم آنگاه چون زن ارث ميبرد از مال خود تأمين ميشود «فالمرأة يُنْفَقُ عليها مِن نَصيبها»;[18] از سهم خود.
خلاصهٴ مباحث مربوط به نسخ آيه
فتحصل كه اين آيه مباركه سه مطلب را تبيين ميكرد: يكي مربوط به وصيت است; يكي تعيين عده است; يكي درباره ارث با توجه به آن ابعاد اثبات و سلبي كه در سنت جاهلي بود. قسمت سلب ارث به وسيله آيه ميراث نسخ شد يعني اثبات شد كه زن ارث ميبرد. قسمت تعيين عده كه يك سال بود آن هم نسخ شد; عده وفات چهار ماه و ده روز است, اما راجع به وصيت به قوتش خودش باقي است; منتها حمل بر استحباب ميشود. نظير آن آيه 180 [سورهٴ بقره] كه بحثش گذشت فرمود: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأقْرَبِينَ﴾ همانطوري كه ظاهر آيه كتابت است و وجوب و حمل بر استحباب شده است لازم نيست انسان براي والدين يا اقربين وصيت كند, بلكه مستحب است درباره ازواج هم بشرح ايضاً [و همچنين] حمل بر استحباب نسخ نيست و بين وصيت و ارث هم تهافتي نيست.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] . سورهٴ بقره, آيهٴ 234.
[2] . سورهٴ بقره, آيهٴ 234.
[3] . مجمعالبيان, ج2, ص602.
[4] . مجمعالبيان, ج2, ص591.
[5] ـ سورهٴ بقره، ايه 234.
[6] . الميزان, ج2, ص247; مجمعالبيان, ج2, ص591.
[7] ـ مستدركالوسائل, ج14, ص102.
[8] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 180.
[9] . سورهٴ بقره, آيهٴ 180.
[10] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 234.
[11] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 234.
[12] ـ وسائل الشيعه، ج 22، ص 235.
[13] ـ وسائل الشيعه، ج 22، ص 236.
[14] ـ وسائل الشيعه، ج 22، ص 237.
[15] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 234.
[16] ـ وسائل الشيعه، ج22، ص 237 و 238.
[17] ـ وسائل الشيعه، ج22، ص 238.
[18] ـ وسائل الشيعه، ج 22، ص 239.