اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الوُسْطَي وَقُومُوا لِلّهِ قَانِتِينَ (۲۳۸) فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ (۲۳۹)﴾
بررسي آيات مربوط به حفظ نماز در بين احكام نكاح و طلاق
در اثناي احكام مربوط به نكاح و طلاق كه قسمت مهم آن احكام گذشت و بعضي از آن احكام هم در آيات بعد مطرح ميشود جريان نماز و حفظ نماز را مطرح فرمود؛ اولاً ترتيب ضبط و كتابت آيات به ترتيب نزول نيست اگر هم بر فرض به ترتيب نزول در اين قسمتها باشد براي آن است كه سرگرمي به مسائل نكاح و طلاق و مسائل خانوادگي، انسان را از آن عمود دين [1]باز ندارد اين چنين نباشد كه اشتغالات به مسائل خانوادگي و اهل و عيال انسان را از اصل عمود غافل كند، لذا مسئله نماز و حفظ نماز را در اين وسط مطرح فرمود ﴿حافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ﴾ يعني بر نمازها محافظت كنيد و نماز وسطي را مورد حفظتان قرار بدهيد و از او هم محافظت كنيد و براي خداي سبحان قيام كنيد در حالي كه قانت و داعي و خاضعايد، اين ترجمه آيه. حفظ گرچه وظيفهاي است كه به همه حدود و احكام الهي متوجه است خداي سبحان، عدهاي را به عنوان ﴿الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ﴾[2] ستود و معرفي كرد اما حفظ نماز از آن جهت كه عمود دين است خصوصيتي دارد كه جداگانه ياد شده است.
انواع انواع دستورهاي قرآن دربارهٴ حفظ نماز
در عين حال كه فرمود ﴿الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ﴾؛ همه احكام و شرايع الهي كه حدود الهي محسوب ميشوند بايد محفوظ بمانند، در خصوص نماز از آن جهت كه ستون دين است دستور جدايي آمده كه ﴿حافِظُوا﴾. گاهي حفظ به اصل صلات و حقيقت صلات تعلق ميگيرد گاهي حفظ به كميت و عدد صلات تعلق ميگيرد، آنجا كه اصل حقيقت و كيفيت حقيقت مطرح است آن را در آن گونه از موارد مفرد ذكر ميشود به عنوان صلات ذكر ميشود، اما وقتي مطلوب و منظور حفظ ارقام نماز اعداد نماز كميّت نمازها باشد آنجا جمع ياد ميشود، لذا در قرآن كريم هم حفظ صلات؛ آمده است هم حفظ صلوات آنجا كه متوجه اصل حقيقت نماز است كاري به كميّت و عدد آن ندارد مفرد ذكر ميشود،[3] آنجا كه ناظر به كميّت و ارقام و اعداد است جمع ذكر ميشود اين يك مطلب.
مراد از «الصلوات» و دلالت أمر بر وجوب
مطلب بعدي آن است كه آيا منظور از اين صلوات همان نمازهاي معهود يوميه است كه اين الف و لام، الف و لام عهد باشد يعني ظهرين و مغربين و صلات صبح يا اين الف و لام، الف و لام جمع باشد ﴿حافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ﴾ يعني بر همه نمازهايي كه در اسلام است محافظت كنيد و محافظت بر همه نمازها لازم است الا ما خرج بالدليل كه غير از نمازهاي يوميه ساير نمازها نظير نماز طواف نظير نماز آيات و نظير نماز عيدين و امثال ذلك هم مشمول اين اصل باشد. اگر دليلي اقامه شد كه اين الف و لام عهد است منظور از اين صلوات همان صلوات يوميه خواهد بود اگر برهاني بر عهد بودن اقامه نشد اين الف و لام به همان الف و لام جمع و جنس حمل ميشود، آنگاه منظور حفظ همه نمازهاست و چون ﴿حافِظُوا﴾ امر است و دلالت بر وجوب ميكند حفظ همه نمازها واجب است الا ما خرج بالدليل نظير نوافل و امثال ذلك، اين هم مطلب ديگر.
بررسي مراد از صلات وُسطي
عمده مسئله صلات وسطي است كه اين صلات وسطي عطف شد بر اين صلوات اگر منظور از اين صلات وسطي، نماز خاصي از نمازهاي يوميه باشد از باب ذكر خاص بعد عام و عطف خاص بعد از عام براي اهميت است، ولي اگر منظور از اين وسطي نماز متوسط نبود كه نمازي بين دو نماز باشد بلكه اين وسطي مؤنث اوسط بود و اوسط به معناي افضل نه اوسط يعني ميانه، چون براي اوسط دو معنا ذكر شد: يكي اينكه وسط بين دو چيز باشد و يكي آن افضل را ميگويند اوسط. اگر اين وسطي، مؤنث اوسط باشد كه اوسط به معناي افضل است اين وسطي يعني فضلي آنگاه معنا اينچنين خواهد شد كه «حافظوا علي الصلوات و الصلاة الفضلي» آن صلاتي كه خيلي فضيلت دارد اين محتمل است يكي از اين صلوات باشد و محتمل است صلاتي باشد كه در آن خشوع است صلاتي باشد كه در آن حضور قلب هست و امثال ذلك. ولي اگر وسطي آن معناي اولي بود اين متعين است كه منظور نمازي است كه بين دو نماز قرار ميگيرد كه بايد در تعيينش بحث كرد كه آن نماز وسطي كدام نماز است؟ ولي اگر منظور از اين وسطي به معناي فُضلي بود دو احتمال دارد آن نمازي كه از ساير نمازها افضل است آن براي آن است كه يكي از اين نمازها از ساير نمازها افضل است يا نه هر نمازي كه در آن حضور قلب و خشوع قلب است آن افضل است و اين آيه ما را تشويق ميكند به حفظ نمازي كه در آن خضوع و خشوع و حضور قلب است. آياتي كه مربوط به صلوات است در قرآن كريم آمده است و پنج قسم را مبيّن فرمود اگر بر اساس آن آياتي كه نمازهاي پنجگانه را بيان كرد اين الف و لام، الف و لام عهد باشد ديگر آن استغراق و آن جمعيت را افاده نميكند سورهٴ مباركهٴ «اسراء» پنج نماز را به اين صورت بيان فرمود.
بيان نمازهاي پنجگانه در آيات قرآن
آيه 78 سورهٴ مباركهٴ «اسراء» اين است كه ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً﴾ اين آيه ناظر به نمازهاي پنجگانه است، فرمود: ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ﴾ يعني «عند دلوك و عند زوال الشمس الي غسق الليل» يعني هنگامي كه آفتاب از دايره نصفالنهار زايل ميشود تا آن وقتي كه تاريكي شب فضا را بپوشاند؛ از نيمروز تا نيمه شب چهارتا نماز واجب است ظهرين و مغربين از دلوك شمس يعني زوال آفتاب تا تاريكي كامل شب كه همان اواخر نيمه شب است، چهارتا نماز واجب است ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ﴾ نماز پنجم همان نماز صبح است كه از او به عنوان ﴿قرآنَ الفَجر﴾ ياد فرمود «اقم قرآن الفجر» را و ﴿قرآن الفجر﴾ يعني «اقم قرآن الفجر» را ﴿إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً﴾ آنگاه درباره صلات الليل دستور داد كه به حضرت فرمود: ﴿وَمِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَّحمُوداً﴾[4] در اواخر سورهٴ مباركهٴ «طه» آيه 130 اشعاري به اين نمازهاي پنجگانه دارد، اما نه آنطوري كه از سوره «اسراء» به خوبي استفاده ميشود. آيه 130 سوره «طه» اين است كه ﴿فَاصْبِرْ عَلَي مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ﴾ اين نماز صبح است ﴿وَقَبْلَ غُرُوبِهَا﴾ اين نماز عصر است ﴿وَمِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ﴾ اين مغربين است ﴿وَأَطْرَافَ النَّهَارِ﴾ صلات ظهر است ﴿لَعَلَّكَ تَرْضَى﴾ اين نمازهايي است كه در قرآن كريم به اين نمازها اشاره شده است.
وابسته بودن تفسير صلات وُسطي به تعيين مراد از «الصلوات»
اين ﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ﴾ ناظر به اين نمازهاي پنجگانه است كه در قرآن كريم به اينها اشاره كرده است يا الف و لامش، الف لام عهد نيست و الف و لام جمع است و شامل همه نمازهاي خواهد بود. اگر شامل همه نمازها بود حفظ همه نمازها واجب است الا ما خرج بالدليل و اگر ناظر به اين صلوات معهود بود كه ناظر به صلاتهاي يوميه است اين دو احتمال تأثيري دارد در مسئله ﴿وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَي﴾. اگر منظور از اين الف و لام، الف و لام عهد باشد اين صلات وسطي بالأخره يكي از نمازهاي پنجگانه خواهد بود كه وسط بين دو طرف قرار ميگيرد و اما اگر منظور مطلق نمازها بود اصراري نيست كه اين صلات وسطي را يعني المتوسطة بين الصلاتين معنا كنيم ممكن است وسطي همان فُضلي باشد كه اوسط يعني افضل.
سرّ مطرح شدن حفظ دربارهٴ صلات
سرّ اينكه درباره صلات مسئله حفظ مطرح شد همان عمود دين بودن اوست[5] وگرنه در آيه 112 سوره «توبه» مردان الهي را كه ميستايد ميفرمايد كه ﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ﴾ همه احكام و شرايع الهي حدود الهياند. نماز خصيصهاي دارد كه حفظ نماز آن خصايص را به دنبال دارد، لذا در سورهٴ مباركهٴ «معارج» به سرّ اينكه به حفظ نماز دستور داده شده است اشاره ميفرمايد، فرمود ﴿إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً﴾ «هلوع» را هم تقريباً اينچنين تفسير فرمود كه ﴿إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ٭ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً﴾ خب، اين طبيعت انسان. آيا راهي براي تهذيب اين طبيعت هست يا نه؟ اينكه در شدايد جزع ميكند و اگر خيري به او برسد انحصار طلب است به غير راه نميدهد، اين هلوع بودن آيا راهي براي درمانش هست يا نه، فرمود ﴿إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً ٭ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ٭ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً ٭ إِلَّا الْمُصَلِّينَ﴾[6] نه يعني نمازگزارها اينچنين خلق نشدند نمازگزارها هم اينچنين خلق شدند؛ منتها اين هلوع بودن را تعديل كردند نماز اين خاصيت را دارد كه انسان را از جزوع بودن نجات ميدهد از منوع بودن نجات ميدهد نه اينكه خلقت نمازگزارها خلقت ديگري است، بلكه آنها با اين نماز آن هلوع بودن را علاج كردند.
«المصلّين» صفت مشبههٴ بيانگر حالت ملكه
﴿إِلَّا الْمُصَلِّينَ﴾ اولاً نفرمود آنهايي كه نماز خواندند با فعل ياد نكرد يا آنهايي كه نماز ميخوانند با فعل ياد نكرد، بلكه با وصف ياد كرد كه نشانه استمرار باشد اين يك. هر نمازگزاري آن توفيق را ندارد كه خود را از هلوع بودن برهاند كسي كه مصلي است و اين اگر بخواهد به صورت ادبي بيان بشود در حقيقت صفت مشبهه است نه اسم فاعل، يك وقت انسان ميگويند نمازگزارنده ميشود اسم فاعل يك وقت ميگويد نمازگزار اين ملكه است و صفت مشبهه است آنكه نمازگزارنده است از او كاري ساخته نيست آنكه نمازگزار است يعني ملكه شد نماز براي او، او ميتواند از اين هلوع بودن برهد همين معنا را كه فرمود ﴿إِلَّا الْمُصَلِّينَ﴾ چند بار به اين ملكه شدن اشاره كرد اولين بار اين است كه فرمود: ﴿الَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ﴾؛[7] اينها دائماً نماز ميخوانند با اينكه در سورهٴ مباركهٴ «جمعه» فرمود وقتي نمازتان تمام شد به دنبال كارتان برويد ﴿فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلاَةُ فَانتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ﴾ اينكه فرمود دائماً در حال نمازند اگر كسي دائماً متذكر حق باشد دائم الصلات است، نه به اين معناست كه شما دائماً در مسجد نماز بخوانيد يا درخانههايتان نماز بخوانيد براي اينكه فرمود وقتي نماز جمعه تمام شد به دنبال كارتان برويد ﴿فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلاَةُ فَانتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ﴾؛[8] برويد دنبال كارتان، اما همين كه از مسجد رفتيد به سراغ كارتان جزء رجالي خواهيد بود كه ﴿لا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ﴾[9] همان انتشارتان در ارض لله است همان ابتغاء فضل الله[10]، لله است و امثال ذلك. اگر كسي گفت «خوشا آنان كه دائم در نمازند» نه يعني دائم درمسجد معتكفاند انسان متذكر در صلات است و اگر دائماً متذكر بود دائماً در نماز است و اگر اين نمازهاي يوميه را درست انجام داده است دائم الصلاة است، براي اينكه آن كارهاي بيروني را هم زير پوشش توجه خدا انجام ميدهد ﴿لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ﴾ اين كل نمازهاي واجب را در وقت خودش با حفظ حدود و شرايط انجام ميدهد ﴿الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ﴾ كه اينجا حقيقت و نوع مراد است، لذا مفرد ذكر فرمود جمع ذكر نكرد. بعد از اين خب مصلين چه كساني هستند؟ نمازگزاران چه كساني هستند ؟ نه نماز گزارندهها نمازگزارها ؟ چه كساني هستند.
اوصاف نمازگزاران در قرآن
نمازگزارها كسانياند كه نماز خواندن براي اينها ملكه شده باشد (يك) نماز گزارها كسانياند كه مسائل مالي شان تطهير شده باشد ﴿وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ٭ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ﴾ نمازگزاران كسانياند كه ﴿وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ﴾ نمازگزاران كسانياند كه ﴿وَالَّذِينَ هُم مِنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُشْفِقُونَ ٭ إِنَّ عَذَابَ رَبِّهمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ﴾ نمازگزاران كسانياند كه ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ٭ إِلَّا عَلَي أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ ٭ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْعَادُونَ﴾ نمازگزاران كسانياند كه ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ﴾ نمازگزاران كسانياند كه ﴿وَالَّذِينَ هُم بِشَهَاداتِهِمْ قَائِمُونَ﴾ آنگاه از بار رد العجز الي الصدر جمعبندي كردن مطلب، دوباره در پايان همين فصل از بحث فرمود: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ ٭ أُولئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ﴾[11] نه اينكه فرمود آنهايي كه مسائل ماليشان خوب است آنها هم از هلوع بودن ميرهند، اينها همه عطف است بر ﴿الذين﴾[12] نه بر مصلين فرمود: ﴿إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً ٭ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ٭ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً ٭ إِلَّا الْمُصَلِّينَ﴾[13] فقط يك گروه مستثنا هستند اينها خودشان را شناختند مصلين چه كساني هستند؟ ﴿الَّذِينَ﴾، ﴿الَّذِينَ﴾، ﴿الَّذِينَ﴾ تا آخر همه اينها عطف است به ﴿الَّذِينَ﴾ اول نه بر مصلين. بنابراين نماز اين نقش را دارد كه انسان را خوب بسازد، لذا هم ستون دين شد[14] هم به عنوان ناهي عن الفحشاء و المنكر شد[15] و هم در بين همه احكام الهي خصيصهاي پيدا كرد با اينكه خدا فرمود: ﴿وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ﴾[16] درباره خصوص نماز فرمود: ﴿حافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ﴾ بالأخره چه نمازهاي يوميه، چه مطلق نمازهاي واجب حفظ بر صلات اين خصيصه را دارد و اگر كسي نماز را امانت الهي بداند چه اينكه بعضي از مصاديق مهم امانت همين نماز است انسان خود را سايهافكن بر نماز ميداند آن را در دامنش حفظ ميكند، لذا در نوع اين موارد با ﴿ عَلَي﴾ ياد شده است ﴿وَالَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلاَتِهِمْ﴾ يا ﴿عَلَي صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ﴾[17].
نكتهٴ مفرد و جمع بيان كردن صلات در قرآن
آنجا كه ناظر به اصل حقيقت است مفرد ذكر ميكند، نظير آيات سوره «معارج» و آنجا كه ناظر به كميّت و ارقام نماز است آن را جمع ذكر ميكند، نظير آيه سورهٴ مباركهٴ «مؤمنون» و همين آيه محل بحث، آيه نُه سوره «مؤمنون» اين است كه ﴿و الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ﴾ در سورهٴ مباركهٴ «مؤمنون» سرّ اينكه جمع آورد و در سورهٴ مباركهٴ «معارج» مفرد آورد در سوره «معارج» دو بار سخن از دوام و حفظ است و در هر دو جا مفرد است؛ يك جا به عنوان ﴿عَلَي صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ﴾[18] يك جا به عنوان ﴿عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ﴾[19] هر دو جا مفرد است و اما در سورهٴ مباركهٴ «مؤمنون» آيه نُه جمع آورد براي اينكه اصل حقيقت صلات را در آيه دو همين سوره «مؤمنون» ذكر كرد كه ﴿الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾؛ نماز را با خشوع ميخوانند. اين نمازي كه با خشوع خوانده ميشود همه ارقامش را حفظ ميكند، لذا در آيه نُه جمع ذكر كرد نه يعني گاهي در نماز خشوع دارد نمازي كه در آن خشوع است همه آحاد و ارقام او را او حفظ ميكند ﴿وَالَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ﴾ و اما اصل صلات را بايد با خشوع انجام بدهد در مقابل، كسانياند كه نماز ميگذارند، اما از نمازشان خبر ندارند يك عادت است نه عبادت.
پرسش ...
پاسخ: بسيار خب؛ ولي منظور آن است كه جمع آوردن يك عنايتي ميخواهد در آيه 92 سوره «انعام» اين است ﴿وَهذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ﴾[20] اصل حقيقت را حفظ ميكنند، چون اصل حقيقت حفظ ميشود كمّاً و كيفاً محفوظ است. در سوره «معارج» كه دوجا سخن از دوام و حفظ آمده است و هر دو جا مفرد است[21] و در آيه سوره «انعام» كه مفرد است، براي اينكه ناظر به اصل حقيقت است كمّاً و كيفاً اما سورهٴ مباركهٴ «مؤمنون» اصل حقيقت و كيفيت را در آيه دو بيان كرد ﴿الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾ معلوم ميشود نماز ميخوانند و در صلات هم خشوع دارند. آنگاه جمع آورد كه اينچنين نيست گاهي در نمازشان خاشع باشند ﴿وَالَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ﴾[22] اصل حقيقت را چون آنجا بيان كرد، لذا در آيه نُه به صورت جمع آورد تا روشن بشود كه به همه نمازها اين عنايت را دارند خب، اين حفظ صلات كه كمّاً و كيفاً مشمول ﴿حافظوا﴾ خواهد بود خصيصهاش براي همان است كه در سورهٴ مباركهٴ «معارج» بيان شده است كه از نماز اين كارها برميآيد كه انسان را در حقيقت بسازد و بپروراند. ﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَي﴾ اما آنچه مربوط به اين صلات وسطي است. اگر وسطي به معناي فُضلي نباشد و اگر اين صلوات هم جمع نباشد يعني مجموع صلوات نباشد، بلكه الف و لامش، الف لام عهد باشد ناظر به همان نمازهاي پنجگانه و يوميه باشد اين نماز وسطي يعني نمازي كه بين نمازهاست يا بين دو نماز است.
وجوه مختلف در صلات وسطي
از اين صلات وسطي چند وجه ممكن است انسان استفاده كند؛ وجه اول همان بود كه نقل شد كه وسطي يعني فُضلي، آنگاه ديگر نبايد درباره او بحث كرد به اينكه منظور از اين نماز فضلي كدام نماز است اگر منظور نماز با حضور و با خشوع قلب باشد هر نمازي كه در او حضور و خشوع قلب است او افضل الصلوات است.
بسيار خب؛ اما اگر اين وسطي مؤنث اوسط بود اوسط يعني المتوسطة بين الامرين، چه اينكه اكثري همين اين را گفتند آن وقت اين نماز متوسط بين الامرين بايد معلوم بشود كه كدام نماز است. بعضيها بر آناند كه اصلاً معلوم نشد و خداوند اين را مبهم گذاشت و صلاح در ابهام او بود تا نمازگزارها به همه نماز اهميت بدهند، نظير اينكه اسم اعظم در بين اسماي حسناي خداي سبحان مستور است ليلةالقدر در بين ليالي مستور است آن ساعت و لحظهاي كه دعا مستجاب است در روز جمعه آن لحظه مستور است، وليّ خدا در بين انسانها مستور است و مانند آن تا انسان به همه اين امور احترام كند، بلكه به آن ليله قدر يا به آن اسم اعظم يا به آن ولي الهي يا به آن لحظهاي كه دعا مستجاب است توفيق پيدا كند. اين گروه ديگر به اين فكر نيستند در اين زحمت نيستند كه جستجو كنند و آن وسطي را معين كنند يا بعد از جستجو كردن و فحص كردن وقتي به جايي نرسيدند اين حرف را زدند. بنابراين بر اساس اين احتمال صلات وسطي نظير ليلة قدر است كه عند الله معلوم است و عند الناس مجهول، اما آنچه معروف بين اماميه است اين است كه صلات وسطي همان نماز ظهر است، لذا گفتند اگر كسي نذر كند كه صلات وسطي را انجام بدهد اگر نماز ظهر را به جا آورده است نذرش را وفا كرده است. براي بيان اينكه صلات وسطي كدام يك از اين صلوات پنجگانه است وجوه اعتباري فراواني هست، اما هيچ كدام دليل فقهي نيست. وسطاي به لحاظ عدد وسطاي به لحاظ وقت وسطاي به لحاظ ليل و نهار متوسط به چه لحاظ. بعضيها گفتند منظور از اين صلات وسطي نماز ظهر است براي اينكه در بين نمازهاي روز اين وسط دوتا نماز است صبح است و عصر و ظهر وسط دوتا نماز روز است خب، اين وسطاي بين نماز روز است نه بين كل نمازها.
بعضي گفتند كه منظور از اين صلات وسطي نماز عصر است براي اينكه بين صلات يوم است و صلات ليل؛ روز از صبح و ظهر شروع ميشود شب از مغرب و عشا شروع ميشود اين نماز عصر بين نمازهاي روز است و نمازهاي شب. بعضي گفتند كه منظور از صلات وسطي، نماز مغرب است براي اينكه نماز مغرب بين عصر است كه چهار ركعت است و بين عشاست كه آن هم چهار ركعت است دو طرفش مساوياند و خودش در حد هيچ كدام از اينها نيست بينابين است. بعضي گفتند منظور نماز عشاست براي اينكه آن در نيمه شب قرار ميگيرد احياناً به چهل قول و چهل وجه رسيده است شش وجهش را مرحوم امين الاسلام در مجمع ذكر كرده است[23] سرّ اينكه در تفاسير خاصه خيلي بر اين تكيه نشد، براي اينكه روايات اينها را بينياز كرده است از اين توهمات و از اين احتمالاتي كه منشأ فقهي ندارند هر كدام از اين وجوه بالأخره يك مصحح اعتباري دارد و با مصحح اعتباري هرگز اطمينان پيدا نميشود.
معناي صحيح صلات وسطي
در روايات آمده است كه منظور از صلات وسطي نماز ظهر است، لذا نوع فقها هم به اين فتوا دادند از قدما و از متأخرين. بعضي از اين روايات را بخوانيم گرچه اين روايات فيالجمله معارض هم دارد، اما اين معارضها حمل بر تقيه شدهاند.
روايت ناظر بر تعيين صلات وُسطي
باب پنجم از ابواب اعداد الفرائض ونوافلها شش روايت است كه نوع اين روايات ششگانه براي بيان صلات وسطي است. روايت اول زراره از امام باقر (عليه السلام) درباره ﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَي﴾ نقل ميكند و سؤال ميكند حضرت ميفرمايد «و هي صلاةُ الظهر» روايت اول باب پنجم از «ابواب اعداد الفرائض» كتاب صلاة وسائل، امام باقر(سلام الله عليه) طبق اين نقل فرمود منظور از صلات وسطي «هي صلاة الظهر» است «الي اٴَن قال (عليه السلام) و اُنزِلَت هذه الآية يوم الجمعة و رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) في سفرٍ فَقَنَتَ فيها و تَرَكَها علي حالها في السَّفر و الحَضَر»؛[24] اين آيه نازل شده است در روز جمعه در حالي كه حضرت در سفر بود اين نماز ظهر را به دو ركعت خواند و در آن قنوت خواند و همان نماز را به همين حالت دو ركعتي باقي گذاشت چه در سفر و چه در حضر كه در هر دو حال قصر نيست و ثابت است. روايت دوم ابي بصير يعني ليث مرادي ميگويد من از امام ششم (سلام الله عليه) شنيدم كه فرمود «صلاةُ الوسطي صلاةُ الظهر و هي اَوَّل صلاة انزل الله علي نَبِيه (صلي الله عليه و آله و سلم)»؛[25] اولين نمازي كه بر رسول خدا واجب شده است نماز ظهر بود و اين منظور هم نماز ظهر است. در معراج هم اولين نمازي كه حضرت خواند ظاهراً نماز ظهر بود با اينكه حضرت شبانه سفر كرده است. روايت سوم كه مرحوم امين الاسلام در مجمع نقل كرد آن از امام باقر و امام صادق (عليهم السلام) است كه فرمود: «الصلاة الوسطي أنَّها صلاةُ الظَّهر»[26]. چهارمي روايتي است كه از اميرالمؤمنين(عليه السلام) رسيده است كه فرمود: «انَّها الجمعة يومَ الجمعة و الظهر في سَائر الايام»؛[27] منظور صلات وسطي اگر روز جمعه باشد كه همان نماز جمعه است و در ساير روزها نماز ظهر است، در حقيقت نماز جمعه نماز ظهر روز جمعه است ديگر چيز ديگري نيست؛ اينچنين نيست كه اين روايات مخصص باشد بالأخره صلاة الظهر است؛ منتها صلاة الظهر در روز جمعه همين نماز جمعه است.
در روايت پنجم آمده است كه عبدالله بن سنان از امام صادق (سلام الله عليه) نقل ميكند كه «﴿الصَّلاَةِ الْوُسْطَي﴾ الظهر» آنگاه در ذيلش كه فرمود «﴿قُومُوا لِلّهِ قَانِتِينَ﴾» منظور از قيام لله با قنوت و خضوع عبارت از اين است «اِقبالُ الرَّجُل علي صلاتِهِ و مُحَافَظَتُهُ علي وَقتِهَا حتَّي لا يُلهِيه عنها و لا يَشغَلَهُ شيءً»؛[28] منظور از ﴿قُومُوا لِلّهِ قَانِتِينَ﴾ آن است كه انسان طوري نماز بخواند كه چيزي او را از نماز باز ندارد نه در اصل اقامه نماز چيزي او را باز دارد نه چيزي مانع خشوع و حضور قلب او باشد. روايت ششم هم كه محمدبنمسلم از امام صادق (سلام الله عليه) نقل ميكند اين است كه «صلاةُ الوسطي هي الوسطي مِن صلاة النَّهار و هي الظهر» يعني در بين نمازهاي روز آن وَسطي مراد است، چون يك نماز صبح است و يك نماز عصر منظور از وُسطي بين نماز صبح و نماز عصر است «هي الوسطي مِن صلاةِ النَّهار و هي الظُّهر و انَّما يُحَافِظُ اصحابُنَا علي الزَّوال مِن اَجلِهَا»؛[29] اين كه ميبينيد اصحاب ما منتظرند كه وقت ظهر چه زماني شده است زوال چه وقت شده است براي اينكه به نماز ظهر برسند. اينها نوع رواياتي است كه دلالت ميكند كه منظور از صلات وسطي همان صلات ظهر است، لذا فتواي اصحاب هم بر همين است.
ردّ استدلال بر تعيين نماز عصر به عنوان صلات وسطي
در اين خلال روايتي هم هست كه دلالت ميكند كه منظور از اين صلات وسطي نماز عصر است. تأييد قرآنيشان هم همان است كه خداوند درباره نماز عصر يك اهميتي قائل شد گاهي به عنوان ﴿والعصر﴾[30] سوگند ياد كرده است كه منظور عصر هر روز باشد كه نماز عصر در آن خوانده ميشود، نه عصر رسالت و عصر ولايت. گاهي هم به اين آيه سورهٴ مباركهٴ «مائده» استشهاد ميكنند، آيه 106 سوره «مائده» اين است كه فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِن بَعْدِ الصَّلاَةِ فَيُقْسِمَانِ باللّهِ﴾؛ اگر در مسافرت نشانههاي مرگ پيدا شد و خواستيد وصيت كنيد و اشهاد كنيد دوتا شاهد را بعد از نماز عصر نگه ميداريد كه سوگند ياد كنند، چون آن موقع افضل مواقع روز به شمار ميآيد اين بعد از صلات را گفتند منظور صلات عصر است به كمك آن ﴿و العصر﴾ ي كه منظور عصر هر روز باشد به احترام نماز عصر و روايت دوم باب دوم از ابواب اعداد الفرائض دلالت ميكند بر اينكه منظور از اين صلات وسطي صلات عصر است؛ روايت دو از باب دو از ابواب اعداد صلات، آن روايت مبسوط هم است زراره از امام باقر(سلام اللهعليه) سؤال ميكند كه چه نمازي بر انسانها واجب شد حضرت فرمود: «خمسُ صلواتٍ في اللّيل و النهار» زراره عرض ميكند كه آيا اينها را خدا در قرآن بيان كرد: «هل سَمَّاهن الله و بَيَّنَهُنَّ في كتابه» امام باقر (سلام الله عليه) فرمود: «نعم قال الله تعالي لِنَبيه (صلي الله عليه و آله و سلم) ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَي غَسَقِ اللَّيْلِ﴾[31] و دُلُوكُها زَوَالهُا و فيما بين دُلُوكِ الشَّمس إليٰ غَسَقِ اللَّيل اَربَعُ صلوات سمَّاهنَّ الله و بَينَهُنَّ و وَقَّتَهُنَّ و غَسَقُ اللَّيلِ هو انتِصَافُهُ» بعد مسئله قرآن فجر را مطرح ميكند تا به اينجا ميرسد كه «قال تعالي ﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَي﴾ و هي صلاةُ الظهر و هي اوَّلُ صلاةٍ صلَّاٰها رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و هي وسط النهار و وسط صلاتَين بالنهار صلاةِ الغَدَاة و صلاةِ العصر و في بعض القراءة ﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَي﴾ صلاة العصر»[32] خب، اين اصلاً پيداست اول كه فرمود صلات وسطي صلات ظهر است، بعد به عنوان قرائت نسبت داد حالا آنكه خودش عدل قرآن كريم است، آنكه «ثاني ما خَلَّفَهُمَا رسولُ الله في اُمَّته»[33] است اين در خلال حرف بگويد كه در بعض از قرائات آمده است «﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَي﴾[34] صلاة العصر» اين همانطوري كه مرحوم صاحب وسائل و ساير فقها فرمودند و محدثين كه حمل بر تقيه است معلوم ميشود كه در وسط سخن كسي آمده وگرنه حضرت اول نميفرمود كه منظور صلات وسطي صلات ظهر است بعد بفرمايد «و في بعض القراءة» كذا، مگر اين نظير احاديث است كه حالا كسي دارد تصحيح مقابلهاي ميكند كه بگويد اينچنين قرائت شده است اين متن كتابالله را اول خواند اين نشانه تقيه در آن هست كه بفرمايد «في بعض القراءة»[35] كذا. پس اينكه مرحوم صاحب وسائل در ذيل باب پنجم بعد از نقل آن شش روايت فرمود در بعضي از روايات خلاف اين هست مثلاً دلالت ميكند كه منظور از صلات وسطي نماز عصر است محمول بر تقيه است،[36] درست فرمودهاند و عليه الفتوي.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] . وسائل الشيعه، ج4، ص27.
[2] سورهٴ توبه، آيهٴ 112.
[3] . سورهٴ بقره، آيهٴ3 و 43 و 45.
[4] . سورهٴ اسراء، آيهٴ 79.
[5] . وسائل الشيعه، ج4، ص27.
[6] . سورهٴ معارج، آيات 19 – 22.
[7] . سورهٴ معارج، آيات 22 و 23.
[8] . سورهٴ جمعه، آيهٴ 10.
[9] . سورهٴ نور، آيهٴ 37.
[10] . سورهٴ جمعه، آيهٴ 10.
[11] . سورهٴ معارج، آيات 32 – 35.
[12] . سورهٴ معارج، آيهٴ 23.
[13] . سورهٴ معارج، آيات 19 ـ 22.
[14] . وسائل الشيعه، ج4، ص27.
[15] . سورهٴ عنكبوت، آيهٴ 45.
[16] . سورهٴ توبه، آيهٴ 112.
[17] . سورهٴ مومنون، آيهٴ 9.
[18] . سورهٴ معارج، آيهٴ 23.
[19] . سورهٴ معارج، آيهٴ 34.
[20] . سورهٴ انعام، آيهٴ 92.
[21] . سورهٴ معارج، آيات 23 و 34.
[22] . سورهٴ مومنون، آيهٴ 9.
[23] . مجمع البيان، ج2، ص599.
[24] . وسائل الشيعه، ج 4، ص 23.
[25] . وسائل الشيعه، ج 4، ص 22.
[26] . وسائل الشيعه، ج 4، ص 23.
[27] . وسائل الشيعه، ج 4، ص 23.
[28] . وسائل الشيعه، ج 4، ص 23.
[29] . وسائل الشيعه، ج 4، ص 23.
[30] . سورهٴ عصر، آيهٴ1.
[31] . سورهٴ اسراء، آيهٴ 78.
[32] . وسائل الشيعه، ج 4، ص 10 و 11.
[33] . ر. ك: الامالي (شيخ طوسي)، ص121.
[34] . وسائل الشيعه، ج 4، ص 23.
[35] . وسائل الشيعه، ج 4، ص 10 و 11.
[36] . وسائل الشيعه، ج4، ص23.