اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ لاَتأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللّهِ وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَيَعْلَمُونَ(187)﴾
سورهٴ مباركهٴ «اعراف» در مكه نازل شد و محور اصلي سور مكي تبيين اصول دين است يعني مبدأ و معاد و وحي و نبوت ضمناً مسايل اخلاقي و حقوقي هم مطرح است در جريان معاد آياتي هم تاكنون بازگو شد يكي از آن آياتي كه مربوط به معاد است همين جريان ﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ السّاعَةِ﴾ است در شأن نزول اين گفتند كه عدهاي با يهوديها هماهنگ شدند و در كتابهاي آسماني سلف اين بود كه علم معاد فقط نزد خداست گفتند اگر اين شخصي كه ادعاي نبوت دارد واقعاً نبي است درباره معاد اظهار اطلاع نميكند خبر نميدهد كه قيامت چه وقت واقع ميشود و اگر واقعاً پيغمبر است ميگويد من نميدانم گفتند از او سؤال كنيد كه قيامت چه وقت قيام ميكند لذا آيه نازل شد كه ﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ السّاعَةِ﴾ بگو علمش نزد خدا است لكن پذيرفتن چنين شأن نزولي در سور مكي آسان نيست براي اينكه در آنجا يهوديها كمتر حضور داشتند ممكن است سناديد قريش و منافقين داخلي در اثر ارتباط با يهوديهاي خارج مكه يك چنين توطئهاي كرده باشند لكن اين شأن نزول چه درست باشد چه درست نباشد آن مطلب حق است كه سؤال عمومي مردم از جريان قيامت مطرح بود لذا مكرر در قرآن كريم از سؤال قيامت سخن به ميان آمده در سور مكي هم همينطور بود شايد در بخشهاي مدني هم همينطور باشد در سوره «نازعات» آيه 42 به بعد اين است ﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ السّاعَةِ أَيّانَ مُرْساها ٭ فيمَ أَنْتَ مِنْ ذِكْراها ٭ إِلي رَبِّكَ مُنْتَهاها ٭ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ يَخْشاها ٭ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَها لَمْ يَلْبَثُوا إِلاّ عَشِيَّةً أَوْ ضُحاها﴾ سؤال اينها را پاسخ داد لكن سؤال اينها را هدايت كرد كه شما از چه چيزي سؤال بكنيد و از چه چيزي هم نپرسيد چيزي كه به حال شما نافع است از آن سؤال بكنيد چيزي كه به حال شما سودمند نيست از او سؤال نكنيد بعضي از امور است كه جزء اسرار غيبي است در اختيار كسي نيست اين يك، و به حال شما هم نافع نيست اين دو، چرا از وقت و تاريخش سؤال ميكنيد حالا هر وقت كه بخواهد بيايد دفعتاً ميآيد و نفس گير هم هست مرحوم فيض به ديگران يك بيان خوبي را دارند ميگويند بسياري سعي ميكنند بفهمند عذاب قبر چگونه است با چه بدني، با هر بدني باشد به هر سبكي باشد به هيچ وجه قابل تحمل نيست اين دو امر يقيني است و ما لاريب فيه است يكي اينكه عذاب قيامت حق است با روح و با بدن، عذاب قبر حق است با روح و با بدن اين يك، دوم اين است كه عذاب به قدري قوي است كه به هيچ وجه قابل تحمل نيست اين دو، اين دو مطلب مهم است حالا نحوهاش چيست آن مار و عقرب از كجا ميآيد، آن آتش از كجا ميآيد آخر اين به درد كسي نميخورد فقط يك ثمره علمي دارد نه در اخلاق مؤثر است، نه در فقه مؤثر است، نه در حقوق مؤثر است، نه در آدم شدن مؤثر است حالا آدم چه تلاش و كوششي بكند بفهمد كه چه طور است اين دو امري كه يقيناً حق است مما لاريب فيه است و مؤثر است اينها را بايد شناخت حالا هر طور شد جريان معاد هم همينطور است يك روزي است كه بالأخره روز حساب است ﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ ٭ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ﴾ حالا تاريخش هر وقت ميخواهد باشد.
پرسش ...
پاسخ: چه اثري دارد به ما گفتند به اينكه هر كاري بكنيم منشأ اثر است حالا يا خود اينكار تبديل ميشود ميشود تجسم عمل، يا در برابر اينكار به انسان كيفر ميدهند مثلاً تجسم عمل نيست محصول عملي ندارد هيچگاه كار از انسان جدا نميشود يا خودش به صورت ديگر درميآيد يا ذات اقدس الهي در برابر اينكار كيفر ميدهد آنكه اثر اخلاقي دارد همان است كه ذات اقدس الهي براي عموم مردم باز گذاشته حالا آن مار و عقرب از كجا درميآيد، چگونه است؟ بله اثر علمي دارد خب فرمود: ﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ السّاعَةِ أَيّانَ مُرْساها﴾[1] اين مضمون هم در محل بحث سورهٴ مباركهٴ «اعراف» هست هم در سورهٴ مباركهٴ «نازعات» در سورهٴ مباركهٴ «احزاب» آيه 63 اينچنين آمده است كه خب آن هم در مدينه نازل شد سوره «احزاب» ﴿يَسْئَلُكَ النّاسُ عَنِ السّاعَةِ﴾ اين يك سؤال عمومي بود چه مردم مكه، چه مردم مدينه اليوم هم همينطور است خيليها ميخواهند بدانند قيامت چه وقت قيام ميكند ﴿قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللّهِ﴾ بعد فرمود: ﴿وَما يُدْريكَ لَعَلَّ السّاعَةَ تَكُونُ قَريباً﴾ آنچه كه مهم است آن را بازگو ميكند كه علمش نزد كيست؟ يك، چگونه قيام ميكند؟ دو، كه فرمود اين بغته است دفعتاً قيام ميكند پس از اين لحاظ گفتند ساعه است بعد احتمال قربش را هم دارد فرمود: ﴿وَما يُدْريكَ لَعَلَّ السّاعَةَ تَكُونُ قَريباً﴾ شايد نزديك باشد شايد در آيندهاي نزديكي قيامت قيام بكند و از اين روشنتر جريان ﴿اقْتَرَبَتِ السّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ﴾[2] است يك قيامت صغرايي است كه با مرگ انسان همراه است كه «من مات فقد قامت قيامته»[3] خب مرگ مخفي است حكمت در اين است كه مرگ مخفي باشد چون اگر كسي بداند كه چه وقت ميميرد كه دست به هر فسادي ميزند بعد هم توبه ميكند اينكه راه تهذيب نفس نشد حكمت الهي اقتضا ميكند كه مرگ مخفي باشد جريان ساعت هم همينطور است اگر كسي دست به هر گناهي بزند بعد هم يك مدتي توبه كند بعد هم قيامت را ادراك كند كه راه تهذيب نفس نيست فرمود همان طوري كه مبدأ با شما هست و شما از او غافليد، معاد هم ممكن است اينچنين باشد ﴿وَما يُدْريكَ لَعَلَّ السّاعَةَ تَكُونُ قَريباً﴾ و اين لعل را در سوره «قمر» مشخص كرد فرمود: ﴿اقْتَرَبَتِ السّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ﴾[4] خب مطلب ديگر آن است كه كلمه ساعت مثل كلمه يوم در قرآن كريم مكرر استعمال شد و غالب موارد استعمال ساعت مثل غالب موارد استعمال يوم و يومئذٍ جريان قيامت است كلمه يوم در قرآن كريم گرچه معناي غير قيامت در حوادث روز، در ايام عادي دنيا آمده ولي غالب موارد اين كلمه يوم و يومئذٍ مربوط به قيامت است جريان ساعت هم همينطور است ساعت در قرآن كريم زياد استعمال شده و غالب مواردش مربوط به قيامت است موارد ديگر هم دارد گاهي ساعت به معني لحظه است كه ﴿إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَلا يَسْتَقْدِمُونَ﴾ كه در همين سورهٴ مباركهٴ «اعراف» بحثش قبلاً گذشت آيه 34 همين سوره «اعراف» اين بود ﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَلا يَسْتَقْدِمُونَ﴾ ساعةً يعني لحظه، گاهي هم ساعت به معناي يك دوره است مقطع زماني است نه يك لحظه، چه اينكه معناي قيامت هم نيست به معني لحظه هم نيست نظير آنچه در آيه 117 سورهٴ مباركهٴ «توبه» استعمال شد كه ﴿لَقَدْ تابَ اللّهُ عَلَي النَّبِيِّ وَالْمُهاجِرينَ وَاْلأَنْصارِ الَّذينَ اتَّبَعُوهُ في ساعَةِ الْعُسْرَةِ﴾ يعني در آن روزگاري كه بر پيغمبر سخت ميگذشت يا بر مسلمين سخت ميگذشت، دوران عسرت مسلمين بود وگرنه در ساير موارد كلمه ساعت هم به معني قيامت بود و تقريباً علم بالغلبه است اسم بالغلبه است به تعبير زمخشري حالا چرا قيامت را ساعت گفتند؟ يا براي آن است كه مثل لحظه دفعي است گر چه طول ميكشد ولي دفعتاً ميآيد ﴿لا تَأْتيكُمْ إِلاّ بَغْتَةً فتبهتهم﴾ اين ﴿تَأْتِيهِم بَغْتَةً﴾ در قرآن كريم زياد است اما ﴿فَتَبْهَتُهُم﴾[5] كم است «تبهتهم» يعني انسان را مبهوت ميكند و بهتان را هم كه بهتان ميگويند براي اينكه آدم مبهوت ميشود براي اينكه كاري كه نكرده به آدم نسبت ميدهند از اين جهت ميگويند بهتان يك كاري نكرده حرفي نزده ولي به او نسبت ميدهند انسان مبهوت ميشود در جريان قيامت هم همينطور است يك روايت كه زمخشري در كشاف از وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) نقل ميكند كه مردم مشغول كارند يك كسي دارد «يصلح حوضه» يكي كسي دارد «يسقي ماشيته» يك كسي دارد «يقوم سلعته» يكي كسي دارد «يخفض ميزانه و يرفعه» يك دامدار دارد آن دامش را اصلاح ميكند يك كشاورز دارد آن درختش را آبياري ميكند، يك كاسب دارد متاعش را قيمتگذاري ميكند، يك كاسب ديگر با ترازو دارد كالايي را كم و زياد ميكند ميفروشد دفعتاً ميبيند قيامت قيام كرده هر كسي مشغول كار است دفعتاً قيامت قيام كرده لذا خيليها مبهوت ميشوند اصلاً نميدانند چيست وقتي هم كه مردند اينطور است خب مرگ هم همينطور است هر كسي مشغول كار خودش است دفعتاً ميميرد و مدتها طول ميكشد تا بفهمد مرده است كماند كساني كه در لحظه مرگ بفهمند چه خبر است دارند ميروند خواب كه ميآيد انسان ميفهمد كه دارد ميخوابد آن سنه و آن مقدمات خواب حساب ديگري است اما آن آغاز خواب چون كه خيليها اصلاً نميدانند خواباند آن كسي كه در عالم خواب بداند خواب است كم است گاهي اتفاق ميافتد آدم خواب ميبيند و ميداند كه دارد خواب ميبيند اينچنين نيست كه همه بفهمند كه خواباند كه در اين تلقين ميت كه ما به ميت ميگوييم كه بدان «ان الموت حق»[6] براي اينكه بيچاره نميداند كه چه حالتي به او دست داد كه اين ميبيند كه وضع عوض شد يك عده دوستاني با او بودند الآن نيستند يك كسان ديگري هستند با او، اينجا كجاست، اينها كيستند، من كجا آمدهام، در چه شرايطي به سر ميبرم اين بعد از مدتهاي زياد كم كم ميفهمد مُرد، البته گروه اندكي هم هستند كه ميفهمند دارند منتقل ميشوند لذا آدم مبهوت ميشود ﴿تَأْتِيهِم بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُم﴾[7] حالا مبهوت ميكند وارد يك عالمي ميشود ناشناس نه زبان آنها را ميداند نه براي آنها شناخته شده است نه آنها براي او شناخته شدهاند لذا انسان به اينها تسلي ميدهد ميگويد بدان «ان الموت حق» تو مُردي خيليها مُردند ما هم ميميريم اين يك اصلي است كه همگان بايد اين را بپذيريم وگرنه اين يك تلقين تنها اثر موعظت و نصيحت نسبت به تشييع كنندهها داشته باشد اين نيست براي آنها هم اثر دارد براي خود متوفي هم اثر دارد خب اينكه قيامت را گفتند ساعه يا براي اينكه لحظهاي است مبهوت ميكند آدم را يا براي اينكه حسابهايش سريع است چون ﴿إِنَّ اْلأَوَّلينَ وَاْلآخِرينَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلي ميقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾[8] و ذات اقدس الهي سريعالحساب است حساب اينها را به سرعت رسيدگي ميكند با اينكه اولين و آخرين همه بايد حسابشان بررسي بشود يا نه لحظهاي بودنش مطرح نيست سرعت سير و حسابش مطرح نيست از باب علاقه تضاد است چون خيلي طول ميكشد و دهري است از اين جهت گفتند ساعه چون در قيامت فرمود اينها جمع ميشوند در روزي كه خمسين الف سنه روز پنجاه هزار سال است به علاقه تضاد مثل انسان مارگزيدهاي كه مريض است و ناسالم است ميگويند «سليم يتململ كتململ السقيم» سليم يعني لديغ يعني آن كسي كه ملدوغ است مسموم است گزيده شده است آن ناسالم است نه سالم ولي روي تضاد گفتند سليم بيابانهاي پرخطري كه پر از مار و عقرب است ميگويند مفازه آنجا كه جاي فوز و رفاه نيست آنجا ناامن است ولي ميگويند مفازه اگر كسي از اين بيابان پرخطر مار و عقرب بگذرد به امن فوز پيدا ميكند فائز بالامن ميشود وگرنه آن بيابان، بيابان سمي است بالأخره گاهي ممكن است نامگذاري روي علاقه تضاد باشد كه قيامت را گفتند ساعه براي آن علاقه تضاد است يا نه گرچه طولاني است ولي ذات اقدس الهي چون اين را نامگذاري ميكند نزد خدا اينها يك لحظه است از اين جهت گفتند ساعه ولي بالأخره ساعه در قرآن كريم زياد استعمال شد غالب مواردش مربوط به قيامت است كه علم بالقلم هم هست سرّ نام گذاري هم يكي از اين وجوه اما مهم آن است كه چه كسي اينها را ياد داد اينطور سؤال بكنند اينها چه وقت فهميدند چون «حسن السؤال نصف العلم»[9] اين سؤال خيلي عميق يك سؤال خاصي است چه كسي اينها را ياد داد اينطور سؤال بكنند در كتب انبياي سلف (عليهم السلام) اين بود علمايي كه محصول تربيت عهدين بودند اينها را ياد داشتند يا خود اهلبيت (عليهم السلام) به اينها فرمودند پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود اين سؤال خيلي مهم است يك وقتي سؤال ميكنند كه قيامت چه وقت تأسيس ميشود خب اين سؤال مهمي نيست خب قيامتي كه خواهد آمد چه وقت شما دفترش را باز ميكنيد يك وقت سؤال ميكند كه نه اين قيامت الآن موجود است اولاً، و شيء سنگيني هم هست ثانياً، و در حال جنب و جوش و حركت و تلاش و كوشش است و متلاطم است ثالثاً، يك وقت بايد لنگر بيندازد رابعاً، ما را بيندازد بيرون شما اين سؤال را كه تحليل ميكنيد ميبينيد اين اصول اربعه از آن درميآيد ﴿أَيَّانَ مُرْسَاهَا﴾ اين ايان سؤال از زمان است در جريان سفينه نوح (سلام الله عليه) دارد به اينكه ﴿بِسْمِ اللّهِ مَجْراها وَمُرْساها﴾[10] اين سفينه اين كشتي طوفان ديده به نام خدا حركت ميكند نه با موتور و باد و امثال ذلك و به نام خدا هم لنگر مياندازد لنگر انداختن هم براي شيء سنگيني است يك دوچرخه اگر بخواهد پارك كند كه ديگر تلاش و كوشش ندارد اما يك كاميون سنگين اگر بخواهد يك جا پارك كند بالأخره مقدمات لازم است هرجا كه نميتواند پارك كند كشتي اگر بخواهد بايستد كه نميتواند هرجا بايستد كه بالأخره بايد لنگر بيندازد آن را نگه دارد نام خدا سبب ارساع سفينه نوح است اينكه فرمود اين كشتي قيامت چه وقت لنگر مياندازد يعني اين سؤال را چه وقت فهميدند چطور شد اينطور سؤال كردند همه البته اينطور سؤال نميكردند يك عده سؤال ميكردند: ﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ﴾ اما اين سؤالي كه در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» است و همين مضمون در سورهٴ مباركهٴ «نازعات» است يك محتواي عميقي را به همراه دارد ﴿أَيَّانَ مُرْسَاهَا﴾ چه وقت اين لنگر مياندازد روايات اهلبيت (عليهم السلام) مخصوصاً وجود مبارك امام رضا (سلام الله عليه) كه قبلاً ملاحظه فرموديد اين است كه بهشت الآن خلق شده است جهنم الآن خلق شده است فرمود از ما نيست كسي كه نپذيرد كه بهشت و جهنم الآن خلق شده است اينها الآن مخلوقتاناند آيات قرآن به وفور دلالت كند بر اينكه بهشت الآن خلق شده است جهنم الآن خلق شده است اين اعدت ازلفتي كه در قرآن مكرر به كار رفته همين است ﴿أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ﴾[11] ﴿أُزْلِفَتِ الجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾[12] بهشت ﴿أُزْلِفَتِ الجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾، جهنم ﴿أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ﴾ آماده است نه اينكه ما بعدها بهشت را خلق ميكنيم جهنم را خلق ميكنيم و وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) در جريان معراج وارد بهشت شدند، جهنم را از نزديك بازديد كردند خب پس الآن موجود است بهشت و جهنم هم دو بخش از بخشهاي عميق قيامت است اگر بهشت موجود است، اگر جهنم موجود است، اگر كوثر موجود است، اگر غرف مبنيه موجود است، اگر صراط موجود است قيامت هم موجود است منتها كجاست؟ چطور است؟ اين مقدار را ذات اقدس الهي فرمود به اينكه اين سنگين است، يك وقتي هم لنگر مياندازد اما نه در آسمان لنگر مياندازد نه در زمين براي اينكه نه آسمان ميتواند بار قيامت را تحمل كند نه زمين چون ﴿ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ﴾ ما بساط اين آسمان و زمين را بايد جمع بكنيم يك آسمان و زمين ديگري بسازيم كه بتواند اين كشتي در آنجا لنگر بيندازد اين آسمان كه شما ميبينيد اين قدرت تحمل قيامت را ندارد اين زمين قدرت تحمل قيامت را ندارد در سورهٴ مباركهٴ «ابراهيم» فرمود به اينكه ﴿يَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ غَيْرَ اْلأَرْضِ وَالسَّماواتُ﴾[13] يعني «يوم تبدل السماوات غير السماوات» پس بساط سماوات و زمين برچيده ميشود ﴿وَاْلأَرْضُ جَميعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَالسَّماواتُ مَطْوِيّاتٌ بِيَمينِهِ﴾[14] كه در سوره ديگر فرمود فرمود بساط اين مجموعه را ما برميچينيم در اين آيه محل بحث فرمود به اينكه ﴿ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ﴾ بنابراين شما هم بايد سؤالتان را اصلاح كنيد نه بگوييد كجا، نه بگوييد چه وقت، نه چه وقت تحمل قيامت را دارد نه كجا، كجا اين كافش علامت سؤال است جا يعني مكان يعني قيامت در كدام مكان قيام ميكند؟ ميگوييم در اين مكانهايي كه شما شنيديد قيام نميكند براي اينكه بساط اين آسمانها برچيده ميشود بساط زمين برچيده ميشود جا گرفته ميشود برچيده ميشود وقتي جا گرفته شد جاي سؤال از جا عنوان كجا برچيده ميشود هيچ كسي نميتواند سؤال كند كجا وقتي ما جا را برداشتيم پس سؤال از جا ندارد اين يك، ميماند چه وقت، چه وقت سؤال از تاريخ است ما تاريخ را برميداريم بعد از اينكه تاريخ را برداشتيم شما سؤال ميكنيد در چه تاريخ ميلادي يا هجري؟ مگر نه آن است كه از حركت زمين به دور شمس بالأخره سال و ماه و فصول اربعه و دهر و اعوام و سنين پديد ميآيد وقتي الآن ميگوييم دو هزار ميلادي است يعني چه؟ يعني دو هزار بار زمين به دور شمس گشت وقتي گوييم 1420 هجري قمري است يعني چه؟ يعني به اين مقدار از هجرت پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) زمين به دور شمس گشت وقتي ميگوييم 1378 هجري شمسي يعني چه؟ يعني به اين مقدار روي حساب شمسي، زمين به دور شمس گشت حالا اگر شمس بساطش برچيده شد ﴿إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ﴾[15] زمين ﴿وَاْلأَرْضُ جَميعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَالسَّماواتُ﴾[16] شد آن وقت تاريخي نميماند كه يك تفكر اشعري است كه انسان خيال ميكند كه در فلان تاريخ ميلادي يا در فلان تاريخ هجري قيامت قيام ميكند كه مثلاً اينها در حقيقت دوتا دنيا قائلاند نه معاد خيال ميكنند يك گوشه دنيا قيامت است اين حركت سير ادامه دارد ادامه دارد يك وقتي هم قيامت نام دارد كه ميشود با تاريخ ميلادي يا تاريخ هجري حسابش را بررسي كرد اينطور نيست فرمود ما چه وقت را برميداريم وقتي ما زمان را برداشتيم شما چه سؤالي داريد بكنيد از زمان تاريخ برداشته ميشود حالا اگر زمين نبود و آسمان هم نبود آن وقت جاي سؤال از چه وقت است جاي سؤال از زمان است لذا فرمود اين سنگين است يك بيان نوراني سيدنا الاستاد در الميزان دارد آن را بعد ملاحظه بفرماييد كه پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) از آن جهت كه انسان است و بشر است و وجود عنصري دارد و در نشعه طبيعت دارد زندگي ميكند آن هم زيرمجموعه اين نظام كيهاني است وقتي يك حادثهاي بخواهد اتفاق بيفتد كه اين نظام كيهاني نتواند آن را تحمل كند خب انبياء و علما نميتوانند تحمل بكنند اگر كسي رفت به پشت بام نظام خلقت «اول ما صدر الله نور نبينا» شد آن يك حساب ديگر است از آن جهت ميداند اما از آن جهت كه رقم خوردند در مجموعه نظام عالم طبيعت و نظام كيهاني اين نميتواند تحمل بكند براي اينكه بار به قدري سنگين است، اين كشتي به قدري سنگين است كه نه آسمانها جاي لنگر اوست نه زمين.
پرسش ...
پاسخ: معلوم ميشود كه يك جاي ديگر است در اين آسمان و زمين نيست موجود است يك، آماده است دو، اما نه در زمين است نه در آسمان براي اينكه ﴿يَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ غَيْرَ اْلأَرْضِ وَالسَّماواتُ﴾[17] يعني اينها تبديل ميشوند از وجود مبارك امام سجاد (سلام الله عليه) سؤال كردند كه خب زمين قيامت چه ميشود؟ فرمود تبديل ميشود «الي ارضٍ لم يُعصي عليها» تبديل ميشود به زميني كه روي آن اصلاً گناه نشده خب كدام زمين است كه روي آن گناه نشده اين زميني است كه درونش معصيت بيرونش هم معصيت.
پرسش ...
پاسخ: بل اعدت ماضي است نشانهاش آن است كه اين موجود هست آماده است در اين ترديدي كه نيست الآن موجود است يك، و آماده هم هست دو، اما در زمين هست؟ نه، در آسمان هست؟ نه، وقتي كه بخواهد لنگر بيندازد در اين آسمان و زمين لنگر مياندازد؟ فرمود نه ﴿ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ﴾ اين تبديل ميشود به هماني كه جاي لنگر قيامت است تبديل ميشود «الي ارض لم يعصي عليها» يك وقت هست يك كشاورز ميخواهد زمين را شيار كند اين را نميگويند تبديل كُره ارض ميگويند خاك را زير و رو كرده آن روايت نوراني كه از وجود مبارك امام سجاد (سلام الله عليه) رسيده است اين است كه تبديل ميشود «الي ارض لم يعصي عليها» اصلاً روي آن گناه نشده.
پرسش ...
پاسخ: ارض يعني مساحتش ﴿سَابِقُوا إِلَي مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا﴾[18] يعني مسافت حالا يا عرض در قبال طول است گفتند وقتي عرضش به اندازه مجموعه آسمان و زمين باشد طولش چقدر است؟ يقيناً بيشتر يا نه عرض يعني مساحت نه در قبال طول تازه اين هم براي يك مؤمن است در روايات مؤمن كه مرحوم مجلسي (رضوان الله عليه) و ديگران در جوامع رواييشان نقل كردند ملاحظه بفرماييد در باب بهشت منزلي كه ذات اقدس الهي به بهشتي ميدهد اگر تمام اهل دنيا مهمان او بشوند جا دارد اين جاي يك آدم است چه عالمي است؟
پرسش ...
پاسخ: اين زمين تبديل ميشود به يك زمين ديگر عين اين زمين در قيامت محفوظ است براي اينكه در قيامت بايد شهادت بدهد شهادت ميدهد، شكايت ميكند و مانند آن همين را ميآورند آنجا اما تبديل شدهاش را ميآورند.
پرسش ...
پاسخ: نه مهيا هست الآن يك وقت هست كه يك ظرف غذايي مهيا هست اما در اين مسجد نيست جاي ديگر است موجود هست مهيا هست ما را ميبرند آنجا نه او را بياورند اينجا حديث ديگري كه باز ذيل ﴿يَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ﴾[19] آمده است آن است كه كُره زمين تبديل ميشود به خبض نقي كه اهل محشر از همين كُره زمين ارتزاق ميكنند تبديل ميشود به يك گندم خالص كُره ارض است ولي تبديل ميشود به يك خبض نقي يك چنيني حالتي.
پرسش ...
پاسخ: غرض آن است كه آن كريمهاي كه فرمود: ﴿وَاْلأَرْضُ جَميعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَالسَّماواتُ مَطْوِيّاتٌ بِيَمينِهِ﴾[20] با سورهٴ مباركهٴ «ابراهيم» تنافي ندارد فرمود اين تبديل ميشود الآن هم زمين در اختيار اوست براي اينكه ﴿لَهُ مُلْكُ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ﴾[21]، ﴿تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ المُلْكُ﴾[22] اما همين تبديل شدهاش هم باز در اختيار اوست آنجا كه فرمود «و السماوات مطويات بساط» شما را جمع ميكنيم همين است شما ميبينيد اين جريان طومار همين طور است طومار غير از يك صفحه است يك صفحه كاغذ كه آدم ميخواهد كتاب بنويسد يا نامه بنويسد بالأخره يك صفحه صدر و ذيلش روشن است و باز است اما وقتي بخواهد امضا جمع بكند يا پارچه است يا كاغذ است اين را لوله ميكند اين لوله كردن را ميگويند طومار، طومار به آن كاغذ باز يا پارچه باز كه نميگويند كه اين لوله شده را ميگويند طومار خب اين را ميگويند سجل فرمود به اينكه شما چطور يك سفرهاي را يا يك كاغذي را يك تكه كاغذي را چطور شما لوله ميكنيد بساطش را جمع ميكنيد اين كاغذ كه الآن باز است الآن هم ميگوييم ﴿أَفَلا يَنْظُرُونَ إِلَي اْلإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ ٭ ... ٭ وَإِلَي اْلأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ﴾[23] زمين الآن مسطح است نه يعني كروي نيست مسطح است يعني مبسوط است و باز است و همگان او را باز ميبينيم ما يك روز اين را لولهاش ميكنيم ﴿يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ﴾[24] سجل به اين طومار ميگويند اين صفحه اگر چنانچه صد تا حرف دارد وقتي شما لوله كرديد اين تمام نوشتهها را جمع كرده ﴿يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ﴾ همان طوري كه طومار اين مكتوبات را جمع ميكند در خودش ما هم بساط زمين را جمع ميكنيم چه در آسمان ميشود چه در زمين ميشود آن را اهلبيت مشخص فرمودند فرمودند زمين تبديل ميشود «الي ارض لم يعصي عليها».
پرسش ...
پاسخ: نه ماهيتش عوض بشود نحوهاش عوض ميشود چون اگر هويتش عوض بشود يعني آن از بين رفته چيز ديگري پديد آمده اين را كه نميگويند تبديل، تبديل يك اصل منعوض ميطلبد اگر ما اصل منعوض را از دست بدهيم ميشود اعدام شيء و ايجاد شيء آخر اين را نميگويند تبديل، تبديل آن است كه اصل مشترك محفوظ بماند يك شيئي محفوظ بماند خصوصيهايش عوض بشود فرمود به اينكه زمين تبديل ميشود «الي ارض لم يعصي عليها» خب ذات اقدس الهي اين سؤال اينها را باز كرده فرمود به اينكه اگر از مبدأ علمياش سؤال ميكنيد كه چه عالم است اين علمش فقط نزد خداست اين يك، اگر بخواهيد سؤال كنيد كه تدريجاً ميآيد، با حركت ميآيد تاريخمند است نه دفعي است براي اينكه تاريخ از حركت زمين به دور يكي از كرات تنظيم ميشود وقتي ما هم آن محور را برداشتيم هم اين متحرك را برداشتيم ديگر تاريخ نميماند.
پرسش ...
پاسخ: ساعت يعني قيامت نه ساعت يعني يك ساعت.
پرسش ...
پاسخ: نه چون ساعت به معني لحظه داشتيم يك، ساعت به معناي مقطع تاريخي داشتيم دو، ساعت به معناي قيامت داريم سه، اين سومي محل بحث است وگرنه آن ساعت به معناي لحظهاي آن در دنياست كه فرمود: ﴿إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَلا يَسْتَقْدِمُونَ﴾[25] اين يك، يا ساعت به معناي مقطع و دوره آن در سورهٴ مباركهٴ «توبه» بود كه فرمود: ﴿في ساعَةِ الْعُسْرَةِ﴾[26] يعني در روزگار سخت اما ساعت به معناي معاد، به معناي قيامت اين لحظه نيست حالا اگر مكاني است مناسب آن عالم است زماني است مناسب آن عالم است آسمان و زميني است مناسب آن عالم است اين چيزها را ذات اقدس الهي آموخت فرمود به اينكه مبدأ علمياش فقط ذات اقدس الهي است حالا اين را بايد در بحثهاي بعد كه چه مقدارش را به ائمه (عليهم السلام) آموختند به اهلبيت به وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) آموختند اين بايد جداگانه بحث بشود فرمود اين بغتتاً ميآيد سؤال نكنيد چه وقت ميآيد چون بغته است چه وقت ندارد سؤال نكنيد كجا ميآيد براي اينكه جايي نيست كه بتواند لنگرگاه اين قيامت باشد حالا فروع بعدياش ميماند در بحث بعد.
والحمد لله رب العالمين»
[1] ـ سورهٴ نازعات، آيهٴ 42.
[2] ـ سورهٴ قمر، آيهٴ 1.
[3] ـ بحارالانوار، ج58، ص7.
[4] ـ سورهٴ قمر، آيهٴ 1.
[5] ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 40.
[6] ـ وسائل الشيعه، ج3، ص201.
[7] ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 40.
[8] ـ سورهٴ واقعه، آيات 49 و 50.
[9] ـ بحارالانوار، ج1، ص224.
[10] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 41.
[11] ـ سورهٴ آلعمران، آيهٴ 131.
[12] ـ سورهٴ شعراء، آيهٴ 90.
[13] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 48.
[14] ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 67.
[15] ـ سورهٴ تكوير، آيهٴ 2.
[16] ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 67.
[17] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 48.
[18] ـ سورهٴ حديد، آيهٴ 21.
[19] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 48.
[20] ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 67.
[21] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 158.
[22] ـ سورهٴ ملك، آيهٴ 1.
[23] ـ سورهٴ غاشيه، آيات 17 ـ 20.
[24] ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 104.
[25] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 61.
[26] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 117.