بسم الله الرحمن الرحيم
﴿وَإِذْ جَعَلْنَا البَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّي وَعَهِدْنَا إِلَي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ (۱۲۵) وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَداً آمِناً وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ وَاليَومِ الآخِرِ قَالَ وَمَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلي عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ المَصِيرُ (۱۲۶)﴾
نعمت كعبه
نعمتهاي مهم را وقتي خداي سبحان در قرآن بازگو ميكند، به پيغمبرش ميفرمايد به اينكه به ياد اين نعمت باش. همانطوري كه دربارهٴ نعم بنياسراييل فرمود: ﴿اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ﴾[1] در اين گونه از موارد هم ميفرمايد: به ياد اين نعمت باشيد. ﴿و اذ جعلنا البيت﴾؛ يعني «واذكر اذ جعلنا البيت»؛ يعني اين نعمت مرا متذكر باش، به ياد اين نعمت باش. معلوم ميشود داشتن مطاف و قبله نعمت است، آن هم جزء نعمتهاي مهم. بسياري از نعمتهاي ظاهري را خداي سبحان در قرآن ذكر ميكند ولي نميفرمايد به ياد اين نعمت باشيد، با اهميت از اينها ياد نميكند با اينكه اينها نعمتهاي حياتياند. امّا اينگونه از نِعَمْ معنوي كه ميرسد، ميفرمايد: به ياد اين نعمت باشيد، به ياد بياوريد كه خداي سبحان براي شما خانهاي مقرر كرد كه مطاف شماست و قبلهٴ شماست: ﴿و اذ جعلنا البيت مثابةً للنّاس﴾[2]. و ذكر جريان ابراهيم(سلام الله عليه) براي آن است كه او بنيان گذار اين مطاف و قبله است، فرمود: ﴿و اذ جعلنا البيت مثابة﴾؛ اين بيت هم عند الاطلاق به همان كعبه كه معهود است منصرف ميشود.
كعبه مرجع همهٴ انسانها
[خداي سبحان] فرمود: ما اين را مرجع عمومي مردم قرار داديم كه مردم به اين خانه مراجعه كنند. هم مراجعه ظاهري كنند به نام طواف در حج و زيارت، هم مراجعه از راه دور كنند. براي اينكه اگر كسي به سمت كعبه متوجه شد، مستقبلاً دعا كرد خب، دعاي او مستجاب است. در حالات گوناگون انسان به سمت كعبه متوجه ميشود. پس گاهي به صورت طواف انسان به كعبه مراجعه ميكند، گاهي به صورت استقبال به كعبه مراجعه ميكند و اين كعبه مَثٰاب و مرجع عمومي است؛ براي همگان است: ﴿و اذ جعلنا البيت مثابة للناس﴾. آنچنان اين بيت مرجع است كه اگر يك وقتي مردم در اثر فشار مالي يا علل و عوامل ديگر نتوانستند مكه مشرف بشوند و كعبه را زيارت كنند، بر حكومت اسلامي واجب است كه عدهاي را به عنوان بعثه مبعوث كند كه به سمت كعبه بروند[3] اينچنين نيست كه اگر كسي استطاعت نداشت، بشود آن سال كعبه را از زائرين خالي نگه داشت، اينطور نيست بلكه بر ولي مسلمين، بر حكومت اسلامي لازم است از بيت المال عدهاي را اعزام كند كه به زيارت كعبه معظمه مشرف بشوند اين جزء واجبات است. يكي از احكامي كه بر حكومت اسلامي واجب است اين است كه هيچ سال كعبه از زائرين خالي نماند. پس اين بيت مَثاب و مَرجع است براي همه انسانها.
امينت كعبه
و [كعبه] جاي أمن هم است. أمن همانطوري كه در بحث قبل هم ملاحظه فرموديد: يك أمن تكويني است، يك أمن تشريعي است. أمن تشريعي: آن است كه اگر كسي جنايتي مرتكب شد، به كعبه متحصن شد، نميشود در همان كنار كعبه حد الهي را جاري كرد بايد بر او در طعام و آشاميدنيها و أمثال ذلك سخت گرفت كه او مجبور بشود محل را ترك كند وگرنه به احترام كعبه نميشود حد الهي را در آنجا بر او جاري كرد، مگر آنكه در همان جوار كعبه او مجرم شده باشد. و امّا أمن تكويني: آن است كه أحدي قدرت ندارد اين كعبه را ويران كند و اين به عنوان يك اصل كلي در سورهٴ مباركهٴ حج آمده است كه اگر كسي بخواهد كعبه را ويران كند، ما او را به عذاب اليم گرفتار خواهيم كرد. آيهٴ 25 سورهٴ حج اين است كه ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَ الْبَادِ وَ مَن يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ﴾[4]، نه يعني اگر كسي در مكه ظلم كرد گرفتار عذاب اليم ميشود. چون اين حكم همه جايي است، در هر زمان، در هر مكان ظالم به عذاب گرفتار ميشود. و نه به اين معناست كه اگر كسي ظلمي به ديگري كرد، ما او را به عذاب دنيايي گرفتار ميكنيم. بلكه اگر كسي بخواهد در مسجد الحرام به عنوان اينكه قبلهٴ مسلمين است و كعبه به عنوان اينكه مطاف مسلمين است، به او آسيب برساند، ظلمي ملحدانه داشته باشد، ما او را به عذاب أليم گرفتار ميكنيم به عذاب دنيايي؛ نظير آنچه به اصحاب فيل رسيده است. لذا هيچ ممكن نيست در عالم قدرتي پيدا بشود بتواند كعبه را از بين ببرد. اين جزء آثار تكويني اين بيت عظيم است.
و از بهترين مصاديق بيتي كه ﴿أذن الله أن ترفع﴾ همين كعبه است كه فرمود: ﴿في بيوتٍ اذن الله ان ترفع﴾[5]. اگر مساجد حرمتي دارند براي اين است كه متوجه كعبهاند و اگر بيوت ائمه(عليهم السلام) حرمتي دارد براي اين است كه حافظان كعبهاند؛ چون كعبه جزء بهترين مصاديق براي ﴿في بيوت اذن الله ان ترفع﴾ هست. ساير بيوتات هم اينچنيناند. خداي سبحان هم او را حفظ ميكند، هم او را رفيع خواهد كرد كه نام كعبه همچنان در طي تاريخ محفوظ خواهد ماند. تا ولي عصر(ارواحنا فداه) آنجا ظهور كند و از كنار آن كعبه ندا دهد كه «انا بقية الله»[6] ﴿بقيّت الله خير لكم ان كنتم مؤمنين﴾[7]. پس اين خانه هم مثاب و مرجع عمومي است و هم مأمن است؛ هم أمن تشريعي دارد و هم أمن تكويني كه أحدي نميتواند به اين خانه آسيبي برساند.
مقام حضرت ابراهيم(عليه السلام)
آنگاه فرمود: اين خانه مزايايي دارد كه آيات الهي در أطراف اين خانهَ بيِّن و روشن است، گرچه سراسر جهان هستي آيات الهي است، هم آيات آفاقي و هم آيات أنفسي امّا در محدودهٴ كعبه و مسجد الحرام آيات الهي خيلي بيّن روشن است در سورهٴ آلعمران آيهٴ 96 و 97 اينچنين آمده است كه ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَ هُديً لِلْعَالَمِينَ ٭ فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ﴾[8]، آنگاه يكي از برجستهترين آيات بينه همان مقام ابراهيم است كه از باب ذكر خاص بعد از عام آن را ياد ميكند، ميفرمايد: ﴿فيه آياتٌ بيناتٌ مقام ابراهيم﴾[9] كه مقام ابراهيم يكي از آيات بينه است؛ نظير اينكه خداي سبحان نام ملائكه را ميبرد بعد نام جبرييل را ميبرد، از باب ذكر خاص بعد از عام روي اهميتي كه دارد. اينجا هم مقام ابراهيم به عنوان آيهٴ بينه ياد شده است.
ـ چگونگي شكلگيري مقام ابراهيم(عليه السلام)
سنگي كه ابراهيم(سلام الله عليه) روي آن سنگ ايستاد و ديوار كعبه را بالا برد و بعد ظاهراً روي همان سنگ ايستاد و ندا داد، فرمانِ ﴿وَ أَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً﴾[10] را بر فراز همان سنگ اعلام كرد و اثر پاي مبارك ابراهيم هنوز هم در سنگ هست و اين جزء معجزات است كه اين سنگ به منزلهٴ گِل شد كه اثر پاي مبارك در اين سنگ فرو رفت كه محكم بتواند بماند. الآن وقتي مشرف ميشويد ميبينيد كه اثر دوتا پا در اين سنگ هست، به چند سانتيمتر عمق، اثر اين دو پا هست و اين هيچ ترديدي نيست كه اثرِ دو پاي مبارك ابراهيم خليل(سلام الله عليه) هست: ﴿فيه آيات بينات مقام ابراهيم و من دخله كان امناً﴾[11]؛ كسي كه وارد حرم بشود از أمن برخوردار است، هم أمن تشريعي كه بسياري از احكام مخصوص حرم است، هم أمن تكويني كه در آنجا نميشود ظالمين دست به يغماگري بزنند، آنجا خداي سبحان اينها را طرد ميكند. اينها بعضي از خصوصيتهاي كعبه و همچنين مسجد الحرام و همچنين حرم است كه به پاس احترام كعبه است.
دستور طواف و نماز در كنار كعبه
آنگاه دستور ميدهد، ميفرمايد به اينكه چون اين كعبه مطاف است. پس دور اين كعبه طواف كنيد، چون اين كعبه قبله است در كنارش نماز بخوانيد. جريان طواف را در همان سورهٴ حج بيان ميكند، آيهٴ 29 سورهٴ حج اين است: ﴿ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ﴾؛ اينها بايد اطراف اين بيت آزاد و بيت سابقهدار، طواف كنند. هم دستور طواف داد، هم دستور نماز. دستور طواف را در آن سورهٴ حج بيان فرمود كه ﴿و ليطوّفوا بالبيت العتيق﴾، دستور نماز را در همين آيه محل بحث سورهٴ بقره بيان كرد كه فرمود: ﴿و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلّي﴾؛ مقام ابراهيم مكان صلات شما باشد، آنجايي كه حضرت ايستاد، شما آنجا را مصلاّ قرار دهيد يعني جاي نماز قرار بدهيد كه اين ﴿و اتخذوا﴾ عطف ميشود بر آن «و اذكروا» يا عطف ميشود بر آن «حجّوا» كه محذوف است، يا «طوفوا، حجّوا»، امثال ذلك. طواف كنيد حول البيت و نماز بگذاريد عند المقام: ﴿و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلّي﴾ اين نشانهٴ ملكه بودن است؛ انسان يك جائي را نمازگاه قرار ميدهد. نمازگاه قرار ميدهد؛ اگر يكبار در يك جا نماز بخواند، نميگويند اين مصلاّ است. مصلاّ يك وصف ملكهاي است، انسان جائي را كه دائماً نماز بخواند و براي خود به عنوان مكان مصلاّ انتخاب كرده است. آنجا مصلاّ ميشود فرمود: آنجا زياد نماز بخوانيد، چون كعبه مرجع شماست، قهراً زياد آنجا مراجعه ميكنيد. وقتي زياد مراجعه كرديد، زياد طواف داريد، وقتي زياد طواف داشتيد بعد از هر طواف نمازي هم هست، قهراً مصلاّ خواهيد داشت. مصلاّ يعني مكان آماده براي نماز، به عنوان ملكه است نه به عنوان اينكه يكبار انسان در جايي نماز بخواند. اگر يكبار انسان در جايي نماز بخواند به عنوان حال صادق است كه اين يك مصلاست امّا به عنوان ملكه صادق نيست.
آثار و ويژگيهاي مصلاّ
و خصيصهٴ مصلاّ هم آن است كه دعا در آنجا مستجاب است يعني اگر كسي در خانهٴ خواست دعايش مستجاب بشود، آنجايي كه نماز ميخواند، آنجا دعا كند و آنهائي كه امكاناتشان هست كه چند اطاق دارند، يك اطاق را مصلاّ قرار بدهند يعني در آن اطاق خودشان و أهل بيتشان نماز بخوانند و غير نماز كار ديگري در آن اطاق انجام ندهند و اگر كسي وضع احتضارش دشوار بود، جان دادنش سخت بود، اين در فقه آمده مستحب است كه او را به مصليش او ببرند. وقتي او را به مصلايش بردند به آساني جان ميدهد[12]. خلاصه اين چنين نيست كه مكان نماز با ساير امكان يكسان باشد، بي تفاوت باشد و بي تأثير باشد، اينطور نيست. دعا آنجا مستجابتر است. شخص محتضر در آنجا به آساني جان ميدهد و مانند آن. لذا شايسته است كه انسان در خانهاي كه داراي چند اتاق است، يكجا را مصلا قرار بدهد و اگر آنچنان مقدور نيست بالاخره يك گوشهٴ معين را مصلا قرار بدهد و اين مالِ نماز واجب است. نماز مستحب شايسته است انسان هر جا رسيد دو ركعت نماز مستحب بخواند يا نمازهاي نافله را در منزل و اتاقهاي گوناگون بخواند كه تمام مكانها شهادت بدهند ولي نماز واجب را يك جاي معين بخواند. فرق بين نماز واجب و نماز مستحب اين است كه نماز واجب را انسان در جاي معين بخواند براي خودش يك مصلايي اتخاذ كند ولي نمازهاي مستحبي و نافله را در اتاقهاي متعدد در گوشههاي گوناگون منزل بخواند كه هر جايي شهادت بدهد به اينكه اين شخص در آنجا نماز خوانده است
از اينكه فرمود: ﴿و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلّيٰ﴾، معلوم ميشود كه چون مراجعهٴ به كعبه زياد است، طواف حول الكعبه زياد است قهراً نماز بعد از طواف هم زياد خواهد بود و جايي به عنوان نمازگاه و جاي نماز مشخص است، لذا فرمود: آنجا كه ابراهيم(سلام الله عليه) ايستاد آنجا را مصلا قرار بدهيد.
امّا از اينكه فرمود مقام ابراهيم را مصلاّ قرار بدهيد چون كلمهٴ ﴿مِنْ﴾ دارد يعني اين جهت را، در اين قسمت كه ابراهيم(سلام الله عليه) ايستاد شما اين جهت را مكان نمازتان قرار بدهيد. چندين روايت در كتاب شريفِ وسائل هست دربارهٴ اينكه نماز بعد از طواف بايد «خَلَف المقام» باشد. اين خلف المقام را از اين مقام ابراهيم استفاده كردهاند. از خصوص ﴿من مقام ابراهيم﴾ اگر نبود بيان اهل بيت(عليهم السلام) نميشد استفاده كنيم كه حتماً بايد نماز خلف المقام باشد ولي آنها چون مبيِّن قرآناند فرمودند به اينكه بايد خلف المقام باشد. حالا هم عند المقام را تجويز كردهاند، هم خلف المقام را. امّا أمام المقام را تجويز نكردهاند كه انسان مقام را پشت سر خود قرار بدهد[13]، رو به كعبه كند و پشت سر او مقام قرار بگيرد، اين هتك حرمت مقام ميشود. لذا پشت سر مقام بايستد كه هم مقام روبروي او باشد و هم كعبه روبروي او باشد.
و بين «عند المقام» و «خلف المقام» هم فرق است؛ عند المقام هم پشت سر را شامل ميشود هم دو طرف را، جلو را شامل ميشود امّا به قرينه عند المقام، يقيناً جلو خارج ميشود. دو طرف را شامل ميشود و پهلو را و خلف المقام گرچه دو طرف را شامل نميشود و فقط پهلو را شامل ميشود امّا اگر فاصله زياد باشد تا حدودي هم خلف المقام صادق است. امّا عند المقام ميگويد به اينكه فاصله بايد كم باشد، جمع عند المقام و خلف المقام اين است كه پشت سر مقام باشد با فاصله كم، مگر اينكه ضرورتي ايجاب بكند كه انسان يك مقداري فاصله بگيرد. پس هم بايد عند المقام باشد هم خلف المقام تا آنجا كه ميسّر است.
پس يك حكم دربارهٴ طواف است يك حكم دربارهٴ نماز: ﴿و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلّيً﴾.
ـ كعبه مدار پاكي و مطاف پاكان
آنگاه فرمود: ما نه تنها اين را مرجع براي شما قرار داديم، نه تنها قبله براي شما قرار داديم؛ يك مرجع پاكي است و يك قبلهٴ پاكي است. آن وقت اينكه فرمود: مرجع پاكي است و قبلهٴ پاكي است، يعني راجعون او هم بايد پاك باشند و نمازگزاران و مستقبلين به سمت آنهم بايد پاك باشند. اگر كسي ناپاك بود در حقيقت به كعبه استقبال نكرده و اگر كسي ناپاك بود حول الكعبه در حقيقت طواف نكرده است، چون اين كعبه پاك است براي طائفين، خب، اگر كسي ناپاك بود، اگر كسي ناپاك بود اين حول الكعبه در حقيقت طواف نكرده است. لذا فرمود: ﴿و عهدنا الي ابراهيم و اسماعيل أن طهّرا بيتي للطائفين و العاكفين و الرّكع السجود﴾؛ فرمود: ما به اين دو پيغمبر عظيم الشأن(سلام الله عليهما) كه بنيانگذاران اوّلي كعبهاند و كعبه هم به دست اينها بنا شده است، از اينها تعهد گرفتيم، به اينها امر كرديم، اينها را ملزم كرديم كه خانه ما را از هر گونه آلودگي ظاهري و معنوي پاك كنند: ﴿ان طهّرا بيتي﴾، چرا؟ اين كلمهٴ «بيت» وقتي به «الله» اضافه شد به عنوان ضمير متكلم وحده، خب اين اضافه. اضافهٴ تشريفي خواهد بود، يك شرافت خاصي خواهد داشت. يك وقت ميگويند: بيت الله، يك وقتي خدا ميفرمايد: ﴿بيتي﴾ اين ﴿بيتي﴾ أشرف از آن بيت الله گفتن است. فرمود: خانهٴ مرا براي طائفين و عاكفين و راكعين و ساجدين تطهير كن يعني فرمود: من دستور طواف دادم، گفتم: ﴿وليطّوّفوا بالبيت العتيق﴾[14]؛ اين خانه را براي طائفين تطهير كن. من دستور دادم گفتم: ﴿و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلّيً﴾ كه مكان نماز گذار مقام ابراهيم است ولي قبلهٴ نمازگزار كعبه است؛ پس اين كعبه را براي نمازگزاران تطهير كن: ﴿أن طهّرا بيتي للطائفين و العاكفين﴾. كساني كه در كعبه هستند، در مسجد الحرام حضور دارند، اينها يا سرگرم طوافند يا مشغول نمازند يا زيارت ميكنند، فقط نگاه ميكنند.
عبادت بودن نظر به كعبه
نظر به كعبه عبادت است، خود نظر و نگاه به كعبه عبادت است، لذا از امام صادق (عليه السلام) رسيده است كه 120 رحمت نازل ميشود براي كساني كه در كعبه هستند، 60 قسمش براي طواف كنندهها است، 40 قسمش براي نمازگزاران است، 20 قسمش براي كساني است كه فقط كعبه را زيارت ميكنند[15]، اينطور نيست كه اين خانه با خانههاي ديگر يكسان باشد: «النّظر الي الكعبة عبادةٌ»[16] چون خود اين نظر تذكرة است. بنابراين آنها كه طائفاند از آن60 قسم ثواب استفاده ميكنند، آنها كه عاكفاند فقط مجاورند نگاه ميكنند، از قسم استفاده ميكنند، آنها كه اهل ركوع و سجوداند از 40 قسم استفاده ميكنند و اگر كسي به همهٴ اين جهات رسيده است از همهٴ اقسام استفاده ميكند؛ طواف كرد، نماز خواند و نظر كرد از همهٴ اقسام 120 گانه استفاده ميكند.
مقصود از عاكفان
منظور از عاكفين در اينجا همانهايي هستند كه در مسجد الحرام مجاورند غير از عاكفي است كه در سورهٴ حج بيان كرد، فرمود: ﴿سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَ الْبَادِ﴾[17] چون منظور از عاكف در آنجا خودِ مكّي است يعني كساني كه أهل مكهاند، امّا منظور از عاكف در اينجا كسانياند كه اعتكاف كردند يا در خصوص مسجد الحرام نظر به بيت دارند و امثال ذلك. پس عاكفي كه در سورهٴ حج است فرمود: ﴿سواء العاكفُ فيه و الباد﴾ يعني شهري و روستائي. مقيم و غير مقيم. و عاكفي كه در اين آيهٴ محلّ بحث است يعني كسي كه اهل اعتكاف است يا در خصوص مسجد الحرام به بيت نظر ميكند، نگاهي به بيت دارد. دربارهٴ خصوص عاكفين بعضيها احتمال دادند كه منظور از اين عاكفين نمازگزاران باشند، منتها در حال قيام، چون نماز يك قيامي دارد و يك ركوعي دارد و يك سجودي. سجود و ركوع را در همين آيه بيان فرمود، قيام را در همان آيهٴ سورهٴ حج آيهٴ 26 سورهٴ حج بيان كرد، فرمود: ﴿وَ إِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَن لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقَائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ﴾[18]؛ در آن آيهٴ 26 سورهٴ حج فرمود كه ما به ابراهيم[عليه السلام] گفتيم كه خانه را تطهير كن. در آيهٴ محل بحث فرمود: ما به ابراهيم و اسماعيل[عليهما السلام] هر دو امر كرديم. در اينجا دارد فقط به ابراهيم[عليه السلام] گفتيم. خب از آن جهت كه فرمان خدا را هر دو ميبرند. اول ابراهيم(سلام الله عليه) دريافت ميكند بعد به اسماعيل(سلام الله عليه) ابلاغ ميكند، فرمود: ﴿وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقَائِمِينَ﴾ كه منظور از اين قائمين همان نمازگزارانند در حال قيام. پس عاكفيني كه آنجا گفته شد، همين قائمين خواهند بود. اين نظر بعضي از اهل تفسير است ولي اين چون مثبتين است تنافي ندارند كه ما أحدهما را بر ديگري حمل بكنيم يعني حالات گوناگوني كه انسان در مسجد الحرام دارد، همهٴ اين حالات عبادت است و انسان در همهٴ حالات با كعبهٴ طاهره روبرو است چه در حال طواف، چه در حال عكوف و نظر، چه در حال قيام، چه در حال ركوع، چه در حال سجود به سمت كعبهاي متوجه است كه كعبه بايد پاك باشد. بنابراين اگر در سورهٴ حج فرمود «قائمين» و در سورهٴ بقره در آيهٴ محل بحث فرمود: «عاكفين»، اينها منافاتي با هم ندارند كه ما عاكفين را برقائمين حمل بكنيم. نه اينها مثبتيناند عاكفين هم در موطن خود، قائمين هم در موطن خود، جمع بين دو آيه اينچنين خواهد بود كه «وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ العاكفين و الْقَائِمِينَ و الرّكع السجود» آنكه نظر ميكند در غير حال صلات به بيت طاهر نظر ميكند، آنكه در حال صلات به هيئت قيام ايستاده است، متوجه بيت طاهر هست. همهٴ اين حالات به سمت بيت طاهر است.
عدم اختصاص ﴿الركع السجود﴾ و ﴿القائمين﴾ به نماز در كنار كعبه
و مطلب ديگر كه در بحث ديروز اشاره شد آن است كه اين ﴿الركع السجود﴾ اختصاصي به نماز طواف ندارد، يا قائميني هم كه در آيهٴ محل بحث سورهٴ حج آمده اختصاصي به نمازگزارانِ در خصوص مسجد الحرام، در كنار كعبه، اختصاص به آنها ندارد كه مخصوص نماز طواف يا نماز زيارت باشد، اينچنين نيست. هر كه نماز ميخواند به سمت كعبه نماز ميخواند فرمود: اين كعبه را پاك كن، اين بيت را پاك كن. براي اينكه نمازگزاران به اين سمت متوجه ميشوند.
ـ ارتباط مستمر و مستقيم مسلمانان با كعبه
و اصولاً جزء تلقينات ديني ما اين است كه ما در ليل و نهار مكرر بگوئيم «و الكعبة قبلتي»[19] اين «و الكعبة قبلتي» چه در حال حيات ما و چه در حال ممات ما، اصولاً زندگي ما و مرگ ما مسلمانان مستقيماً با كعبه ارتباط دارد. امّا زندگي ما براي اينكه بسياري از كارهاست كه به سمت كعبه چون بر خلاف ادب است، حرام است. بسياري از كارها است كه چون به آن حد نيست امّا مكروه است. بسياري از كارهاست كه استقبال ما به سمت كعبه واجب است، مثل نمازهاي واجب، مثل وضع محتضر كه استقبال به كعبه واجب است، مثل دفن موتي چه در قبر به طرف كعبه واجب است، منتها نحوهٴ استقبال در حال احتضار و در حال صلا بر ميت و در حال قبر فرق ميكنند و گرنه كعبه قبلهٴ ما است يعني زندگي ما با كعبه ارتباط دارد، مرگ ما هم با كعبه ارتباط دارد. اگر سخن از مسجد الحرام است، سخن از مكه است سخن از حرم است به مناسبت كعبه است. يك مسلمان شبانه روز با كعبه در ارتباط است؛ زندهاش و مردهاش با كعبه در ارتباط است، تمام مذابحش هم بايد به طرف قبله باشد. آن ذبحي كه به سمت كعبه نيست، خب مردار است. اگر چنانچه كشتن ذبيحه است، بالاخره بايد به سمت كعبه باشد. بعضي از كارها كه هتك حرمت است بايد كعبه را انسان شناخت و استقبال و استدبار نكرد. بعضي از كارها مثل نماز و ذبح و احتضار و دفن و صلات بر ميت و امثال ذلك به سمت كعبه واجب است. پس اصلاً ما عجين شدهايم با حشر با كعبه، زندگي ما مرگ ما، حالات ما با كعبه است. اين دستورات ضروري و واجب ماست. امّا دستورات مستحبي ما به ما گفتهاند: (خير المجالس ما استقبل به القبله)[20]؛ بهترين نشستن آن است كه رو به سمت كعبه باشد و گفتهاند: رسول خدا(عليه آلاف التحية والثناء) هر جا مينشست به سمت كعبه مينشست[21]. پس اينچنين نيست كه ما يك لحظه يك برنامهاي داشته باشيم كه كعبه در آن برنامه حضور نداشته باشد، اينچنين نيست.
و اگر فرمود: بيت بيت مرا تطهير كن: ﴿للعاكفين والركّع السجود﴾. اختصاصي به قيام و عكوف و ركوع و سجودِ در مسجد الحرام ندارد.
فرمود: اين خانه را پاك كن براي اينكه مردم به اين سمت متوجهاند. مرگ اينها به اين سمت است، زندگي اينها هم به اين سمت است. اينها چارهاي جز ارتباط با اين ندارند، قهراً اين ميشود مثاب و مرجع عمومي. پس يك معناي ديگري هم براي ﴿مثابة﴾ ظهور ميكند و آن اين است كه كعبه مرجع همهٴ انسانهاست در تمام مدت شبانه روز، خب انسان وقتي زندگيش و مرگش به سمت كعبه است. پس اين كعبه مرجع است، به آن سمت از دور و نزديك، به آن سمت متوجه ميشوند. لذا فرمود به اينكه ﴿طهّرا بيتي للطائفين و العاكفين و الركع السجود﴾. هم عكوف به آن معناي مجاورت و هم نظر و هم به معناي قيام كه حالي از حالات نمازگزار است.
سؤال...
جواب: از آلودگيهاي ظاهري و باطني چون قبلاً مسئلهٴ كعبه جايش بود، منتها وثنيون و بتپرستها آنجا را آلوده ميكردند. چون أصل مكان كعبه را خداي سبحان نشان ابراهيم خليل داد، در همان آيهٴ 26 سورهٴ حج اينچنين بود كه ﴿و اذ بوّأنا لابراهيم مكان البيت﴾[22]؛ اين [كعبه] جايش مشخص بود، قبل از ابراهيم(سلام الله عليه) اينجا به عنوان اينكه مكان كعبه است، مكان قبله و امثال ذلك است مشخص بود ولي ابراهيم(سلام الله عليه) نوسازي كرد، نه اينكه بدأ پيدايشش به دست ابراهيم[عليه السلام] باشد. لذا وقتي ابراهيم(سلام الله عليه) فرزندانش را آورد در همانجا عرض كرد كه خدايا من ﴿انّي اسكنت من ذريتي بوادٍ غير ذيزرع عند بيتك المحرم﴾[23]؛ كنار خانهٴ تو من بچههايم را گذاشتم، هنوز اسماعيل بزرگ نشد كه با هم كعبه را بسازند كه، اين جايش مشخص بود. أصل مكان كعبه مشخص بود و خداي سبحان هم فرمود: ما نقشهٴ كعبه را نشان ابراهيم داديم، جاي كعبه را هم نشانش داديم: ﴿و اذ بوأنا لابراهيم مكان البيت﴾[24]، بعد گفتيم: همين جا بايد بسازياش، شرايطش هم اين است و امثال ذلك و چون قبل از ابراهيم(سلام الله عليه) آن مشركيني كه وارثانِ شرك همان عصر نوح(سلام الله عليه) بودند، همانها آن مكان را آلوده ميكردند، لذا فرمود به اينكه آن مكان را بايد از آلودگي ظاهري و از آلودگي باطني پاك كني. اسلام هم كه پيروز شد بالاخره اولين كاري كه كرد مكان مطاف را و قبلهٴ مسلمين را از آلودگي و وثنيت تطهير كرد كه بتها را از آنجا طرد كرد اولين كاري كه كرد به دست حضرت امير(سلام الله عليه) كعبه را از بتكده بودن و بتخانه بودن تطهير كرد. پس اگر كسي در حقيقت به سمت كعبه بخواهد متوجه باشد، بايد بداند كه بدون طهارت نخواهد توجه كرد. هر توجهي كه به سمت كعبه است توجّه طاهرانه خواهد بود.
سؤال ...
جواب: بله ديگر چون جمع است، ركع جمع راكع است، سُجّد جمع ساجد. آن سجود مصدر است جمع نيست، امّا سُجّد خود سجود و خود ركوع، جمع راكع و جمع ساجد هست.
اين وظيفهاي بود كه خداي سبحان به ابراهيم و اسماعيل آموخت: ﴿و عهدنا الي ابراهيم و اسماعيل أن طهّرا بيتي للطائفين و العاكفين و الرّكّع السجود﴾.
دعاي حضرت ابراهيم(عليه السلام) دربارهٴ مكه
آن گاه ابراهيم(سلام الله عليه) عرض ميكند: ﴿و اذ قال ابراهيم ربّ اجعل هذا بلداً آمنا و ارزق أهله مِن الثمرات من آمن منهم بالله و اليوم الآخر قال و من كفر فأُمتّعه قليلاً ثمّ اضطرُُّه الي عذاب النار و بئسَ المصير﴾؛ چندين دعا ابراهيم(سلام الله عليه) دربارهٴ مكّه كرد: اوّلين دعا اين است كه عرض كرد: خدايا اينجا را بلد قرار بده! با اينكه آنجا قابل بلد شدن نبود. براي اينكه خودِ ابراهيم عرض كرد: اينجا غير ذيزرع است.
تفاوت زمين لم يزرع و غير ذيزرع
در بحثهاي قبل ملاحظه فرموديد كه بين «لم يزرع» با «غير ذيزرع» فرق است عرض كرد: ﴿انّي اسكنت من ذريتي بوادٍ غير ذيزرع﴾[25]. اولاً اين بيابان است آن هم بيابان بائر نيست، بيابان مواتي كه قابل كشت و زرع و أحيا باشد نيست. بيابان لم يزرع نيست. بيابان غير ذيزرع است؛ غير ذي زرع يعني اصلاً قابل كشت و زرع نيست چون چيزي ندارد نه آب از خودش دارد، نه جاي باران و امثال ذلك است.
امنيت مكّه
امّا [ابراهيم(عليه السلام)] به قدرت لا يزال خداي سبحان مطمئن و متكي است عرض كرد: ﴿ربّ اجعل هذا﴾؛ اين مكان را ﴿بلداً آمناً﴾؛ اينجا را شهر قرار بده (يك) و شهر أمن قرار بده (دو)، دو چيز خواست: ﴿رب اجعل هذا بلداً آمنا﴾.
در سورهٴ ابراهيم مشابه همين دعا مطرح است، منتها عرض ميكند: پروردگارا، ﴿رَبِّ اجْعَلْ هذا البلد آمنا﴾[26] يعني بعد از اينكه اين بلد شد. آنگاه امنيت آن را از خداي سبحان مسئلت ميكند. سورهٴ ابراهيم آيهٴ 35 اين است كه ﴿و اذ قال ابراهيم ربّ اجعل هذا البلد آمناً﴾[27] كه اين به «ال» ذكر شده است در آغاز دعا عرض كرد: ﴿ربّ اجعل هذا﴾؛ يعني اين مكان غير ذيزرع را بلد أمن قرار بده! ﴿ربّ اجعل هذا بلداً آمناً﴾، اينجا را اول بلد قرار بده آنهم بلد امن. بعد از اينكه عدّهاي آمدند و اينجا بلد شد و مأمور شد آنگاه دعاي ديگري كرد كه تتمهٴ همان دعاي قبل است، عرض كرد: ﴿ربّ اجعل هذا البلد آمنا﴾، حالا كه اينجا را شهر قرار دادي، حالا كه غير ذيزرع را مزروعي كردي و يا غير مزروعي كردي بالأخره ثمرات متوجه ميشود يا از خود دارد يا از جاي ديگر ميآيد، اينجا را امن قرار بده! ﴿و ربّ اجعل هذا البلد آمنا﴾؛ آن دعا براي «جعل بلد» بود اين دعا براي «جعل البلد آمناً» هست.
اين دعاهاي ابراهيم(سلام الله عليه) است كه عرض كرد و اين هم جزء نعمي است كه خداي سبحان ميفرمايد به ياد اين صحنه باشيد: ﴿و اذ قال ابراهيمُ ربّ اجعل هذا بلداً آمنا﴾ كه مهمتر از هر چيز أمنيت هست. مسائل مادي و اقتصادي را در كنار امنيت ذكر ميكند، چه اينكه در همان سورهٴ قريش فرمود: ﴿الّذي اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف﴾[28]؛ اين دو عامل را خداي سبحان يادآور ميشود كه هم مسئلهٴ أمنيت هست هم مسئلهٴ تأمين ارزاق. در سورهٴ قريش فرمود: ﴿فليعبدوا ربّ هذا البيت ٭ الذي أطعمهم من جوع و آمنهم من خوف﴾[29].
ـ امنيت دلپذيرترين نعمت
اين «أمن» در آن روز جزء بهترين نعمتها بود. انسان همين كه از محدودهٴ حرم و مكّه بيرون ميآمد گرفتار غارتِ غارتگران بود. لذا در قرآن ميفرمايد: مگر اينها نميبينند كه ﴿يتخطّف الناس من حولهم﴾[30]؛ اينها همين كه از مكّه بيرون رفتند گرفتار رهزنان ميشوند، آن خوي اعراب جاهلي و عادت به رهزني در محدودهٴ مكّه اثر ندارد، معلوم ميشود اين را ما قرار داديم: ﴿الذي اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف﴾[31]. اين را قرآن كريم بازگو ميكند، چه اينكه در سورهٴ عنكبوت ميفرمايد: اينچنين نيست كه اين سرزميني كه أمن شد يك امر عادي باشد در سورهٴ قصص آيهٴ 57 اينچنين آمده كه ﴿وَ قَالُوا إِن نَتَّبِعِ الْهُدَي مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَ لَمْ نُمَكِّن لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقاً مِن لَدُنَّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ﴾[32]؛ فرمود اينها ميگويند: اگر ما به تو ايمان بياوريم، براي ما مزاحمتي از لحاظ مسائل امنيتي هست. فرمود: اينها نميدانند كه بيرون مكه امن نيست، درون مكّه أمن است و اين را ما قرار داديم و اينها نميدانند به اينكه مكّه با اينكه خودش نه از لحاظ مسائل كشاورزي و نه از لحاظ مسائل دامداري نميتواند خود را اداره كند. مع ذلك ﴿يجبي اليه ثمرات كلّ شيء﴾؛ از هر جائي بهترين ثمر به مكه جِبايه ميشود، جمعآوري ميشود اين را ما، به دعاي ابراهيم(سلام الله عليه) كرديم، با اينكه خودش چيزي ندارد، همهٴ نعم در آن فراوان است. و اين را در سورههاي ديگر به عنوان بهترين نعمت يادآوري ميكند. در سورهٴ عنكبوت آيهٴ 67 ميفرمايد به اينكه ﴿أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَماً آمِناً وَ يُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ﴾[33]؛ اين آدم ربائي در بيرون مكّه فراوان است امّا در مكّه نيست، همه در اينجا بالاخره يك حرمتي قائلند. اختطاف و ربودن كار رهزنان و غارتگران اعراب جاهلي بود. بيرون محدودهٴ مكه اختطاف است، خطفه هست، ربودن هست ولي در محدودهٴ مكّه اين خبرها نيست: ﴿أو لم يروا اَنّا جعلنا حرماً آمناً و يتخطّف الناس من حولهم﴾؛ مردم بيرون مكّه امنيت ندارند، گرفتار آدمربائياند. امّا در اين محدوده أمنند؛ نه بخاطر اينكه مردم مكّه آدمهاي خوبياند و نه بخاطر اينكه اعراب راهزن آدمهاي خوبياند بلكه حرم، أمن است. اين را ما انجام داديم. فرمود: مگر اينها نميبينند كه ما اينجا را امن قرار داديم: ﴿او لم يروا انّا جعلنا حرماً آمناً و يتخطّف الناس من حولهم﴾؛ مردم در بيرون حرم گرفتار ربودنند و اينها اينجا در امنيتاند.
دعاي حضرت ابراهيم(عليه السلام) براي ساكنان مكه
اينها از دعاها و بركات ابراهيم(سلام الله عليه) هست كه عرض كرد: ﴿ربّ اجعل هذا بلداً آمناً﴾ خب، اين مسئلهٴ امنيت. مسئلهٴ رزق چطور؟ عرض كرد: ﴿و ارزق اهله من الثمرات﴾، فرمود: كسانيكه در مكهاند اينها را از ثمرات متنعم كن. امّا كسانيكه در مكّهاند دو قسمند: بعضي مؤمنند، بعضي كافر. اينچنين نيست كه باران كه بيايد فقط در خانهٴ مؤمنين بيايد يا اگر آبي جوشيد از كنار خانهٴ مؤمن رد بشود و غير مؤمن بهره نبرد. در اين قسمت فرمود به اينكه بركاتي كه هست و امنيتي كه هست براي مؤمنين، هم نسبت به دنيا، هم نسبت به آخرت است ولي براي كفّار يك امنيت موقّت دارند و يك ارتزاق محدود، بعد به عذاب أليم گرفتار ميشوند؛ مثل همين مشهد به بركت ولايت خيليها متنعماند، چه مجاورين چه زائرين. آن خوبها هم از بركت دنيائي برخوردارند، هم از بركت اُخروي و اگر كسي خداي ناكرده. اين حرمت ولايت را رعايت نكرد از بركت ظاهري برخوردار است. اما از بركت معنوي محروم خواهد بود. فرمود: كساني كه در مكّه هستند امنيت دارند، بركات مكّه هم شامل آنها ميشود، امّا اينچنين نيست كه براي هميشه اين بركات باشد. فرمود به اينكه ما قوانين طبيعي را هم حفظ ميكنيم، اينطور نيست كه حالا باران بيايد فقط در باغچه اينها ببارد، در باغچه كفّار نبارد؛ اينطور نيست برف بيايد فقط در باغ اينها ببارد، باغ ديگر نبارد؛ اينطور نيست. ما اين شهر را أمن قرار داديم، شهر را هم شهر نعمت قرار داديم. امّا براي همه قرار نداديم.
تقييد در دعاي حضرت ابراهيم(عليه السلام)
[خداي سبحان] فرمود: ﴿و اذ قال ابراهيم ربّ اجعل هذا بلداً آمناً و ارزق اهله من الثمرات﴾ امّا ﴿من آمن منهم بالله و اليوم الآخر﴾، نه اينكه [ابراهيم(عليه السلام)] دعا را براي مطلق أهل بلد كرده باشد، عرض نكرد خدايا هر كه در مكّه هست به او امنيت بده، به او روزي بده، عرض كرد: ﴿و ارزق اهله من الثمرات﴾ كدام اهل؟ اين بدل بعض من الكل است ﴿أهله من الثمرات﴾، كدام اهل؟ ﴿مَن آمن منهم بالله و اليوم الآخر قال و مَن كفر فأُُمتّعه قليلاً ثم اضطرّه الي عذاب النار و بئس المصير﴾؛ فرمود: اهل مكّه دو قسمند: آنها كه مؤمنند، هم از امنيت برخوردارند، هم از ثمرات، هم در دنيا هم در آخرت. آنها كه مؤمن نيستند، از امنيت موقّت و از ثمرات محدود برخوردارند، متمتع ميشوند امّا ﴿ثمّ اضطرّه الي عذاب النار و بئس المصير﴾، امّا اين ضمير قال به الله برميگردد يا به ابراهيم به بحث بعد موكول ميشود.
«والحمد لله رب العالمين»
[1] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 122.
[2] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 125.
[3] ـ ر . ك: وسائل الشيعه، ج 11، ص 24، باب وجوب الاجبار الوالي الناس علي الحج و زيارة الرَّسولِ(صلّي الله عليه و آله و سلّم) والاقامة بالحرمين كفاية و وجوبِ الانفاق عليهم من بيت المال إن لم يكن لهم مالٌ.
[4] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 25.
[5] ـ سورهٴ نور، آيهٴ 36.
[6] ـ بحار، ج 24، ص 212.
[7] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 86.
[8] ـ سورهٴ آلعمران، آيات 96 ـ 97.
[9] ـ همان.
[10] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 27.
[11] ـ سورهٴ آلعمران، آيهٴ 97.
[12] ـ السرائر، ج 1، ص 158؛ «فإن عسر عليه النزع، نقل الي المكان الذي كان يكثر الصلاة فيه». العروة الوثقي، ج 1، ص 375؛ «فصل: فيما يتعلق بالمحتضر مما هو وظيفة الغير و هي امور: ... (الرابع): نقله الي مصلاه إذا عسر عليه النزع بشرط أن لا يوجب أذاه» ر . ك: كافي، ج 3، ص 125، بابُ إذا عَسُرَ علي الميت الموتُ و اشتد عليه النزع.
[13] ـ ر . ك: وسائل الشيعة، ج 13، ص 423 و 425 و 431.
[14] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 29.
[15] ـ كافي، ج 4، ص 240؛ «عن ابي عبد الله(عليه السلام) قال: إنّ الله تبارك و تعالي حولَ الكعبةِ عشرين و مائة رحمةِ، منها ستون للطائفين و أربعون للمصلين و عشرون للناظرينَ».
[16] ـ كافي، ج 4، ص 240.
[17] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 25.
[18] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 26.
[19] ـ بحار، ج 6، ص 228.
[20] ـ وسائل الشيعة، ج 12، ص 109.
[21] ـ كافي، ج 2، ص 661؛ «عن ابي عبد الله(عليه السلام) قال: كان رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اكثر ما يجلس تُجاه القبلة».
[22] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 26.
[23] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 37.
[24] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 26.
[25] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 37.
[26] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 35.
[27] ـ همان.
[28] ـ سورهٴ قريش، آيهٴ 4.
[29] ـ سورهٴ قريش، آيات 3 ـ 4.
[30] ـ سورهٴ عنكبوت، آيهٴ 67.
[31] ـ سورهٴ قريش، آيهٴ 4.
[32] ـ سورهٴ قصص، آيهٴ 57.
[33] ـ سورهٴ عنكبوت، آيهٴ 67.