بسم الله الرحمن الرحيم
﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحاً جَمِيلاً (28) وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْراً عَظِيماً (29) يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيراً (30) وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحاً نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقاً كَرِيماً (31) يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً (32) وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي وَأَقِمْنَ الصَّلاَةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (33) وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَي فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفاً خَبِيراً (34)﴾
بررسي مدرك روايي بر اخلاص علي(عليه السلام) در نبرد با عمروبنعبدود
بعد از جريان احزاب و قصه خندق, آن جريان حضرت امير(سلام الله عليه) گرچه به صورت تاريخ در بعضي از كتابها آمده ولي آنچه بعضي از آقايان زحمت كشيدند به عنوان يك خبر مرسل از وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم هست كه اينها نقل كردند كه رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود شما اين مطلب را از خود عليبنابيطالب(عليه السلام) بپرسيد كه چرا از روي سينه عمرو بلند شد چند لحظهاي تحمل كرد بعد دوباره رفت[1] خب طبق اين نقلها معلوم ميشود كه اين ريشه روايي دارد يك خبر هست منتها مرسل.
سرّ مضاعف شدن عذاب همسران پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در صورت ارتكاب گناه
بعد از آن جريان احزاب درباره اصول خانوادگي وجود مبارك پيغمبر مطالبي را فرمود. فرمود شما دو سِمت داريد يكي اينكه زنِ مسلمانيد يكي اينكه به بيت نبوّت مرتبط هستيد هم شخصيت حقيقي مسئوليت ميآورد هم شخصيت حقوقي مسئوليت ميآورد گرچه در اسلام ﴿جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾[2] هرگز ذات اقدس الهي بيش از گناه, كيفر نميدهد اين عبارت ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾[3] در قرآن كريم يك بار ذكر شده است آن هم درباره معصيت است كيفر، فقط معادل گناه است بيش از آن نيست ممكن است كمتر باشد اين تحديد به لحاظ نفي اكثر است نه به لحاظ نفي اقل يعني بيشتر از آن نيست نه كمتر از آن نميشود در خيلي از موارد ممكن است ﴿وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ﴾[4] شامل حال يك تبهكار بشود به هر تقدير ﴿جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ اما اينجا كه فرمود اگر كسي يك گناه بكند ﴿يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ﴾ معنايش اين نيست كه «جزاء سيّئة سيّئتان» بلكه معنايش اين است كه «جزاء سيّئتين سيّئتان» شما دو سيّئه كرديد دو كيفر داريد زيرا يك شخصيت حقيقي داريد كه زنِ مسلمانيد يك شخصيت حقوقي داريد كه به بيت وحي مرتبط هستيد گناهي كه كرديد هم وظيفه شخصيت حقيقيتان را رعايت نكرديد و هم حرمت شخصيت حقوقي را نگه نداشتيد اينطور نيست كه اگر ﴿يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ﴾ آمده با آياتي كه دارد ﴿جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ هماهنگ نباشد آنجا يعني در جريان بيت نبوّت چون دو سيّئه هست دو عذاب هم خواهد بود.
عاقبت بخيري همسران در گرو همراهي با پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم)
بعد فرمود در بيت شما هم اصول دين مطرح است هم فروع دين, اگر كسي دنيا بخواهد هم اصول دينش را از دست ميدهد هم فروع دينش را، اول فروع دين را از دست ميدهد كم كم به سوء خاتمه مبتلا ميشود اصول را هم از دست ميدهد اما ارتباط با بيت وحي و نبوّت رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم اصول، محفوظ است هم فروع.
بررسي ادبي كلمه «تعال» در آيه ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ ... فَتَعَالَيْنَ﴾
فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ﴾ كلمه «تعال» در سورهٴ مباركهٴ «آلعمران» و اينها معنا شد كه اين كلمه و اين واژه اوّلين بار در استعمال عربي براي كساني بود كه در اين روستاها كه زندگي ميكردند معمولاً در سينه كوه آن خانهها را ميساختند در دشت جا براي كشاورزي بود اين فرزندانشان روز كه ميشد از منزلها ميآمدند سرازير ميشدند در دشت براي كار كشاورزي عصر كه ميشد اولياي اينها به اين فرزندان ميگفتند: «تعالوا» يعني بياييد بالا, اگر كسي در يك منطقه بالايي باشد از پايينيها دعوت كند ميگويند تعال اما اگر همسطح باشد ميگويند إليّ إليّ گرچه بعداً اين كلمه تعال توسعه پيدا كرد و به جاي إليّ إليّ هم كاربرد دارد ولي اصل وضعش براي كسي بود كه در جاي بالاست از افرادي كه در جاي پاييناند دعوت ميكند بيايند بالا انبيا چون در قلّه انسانيتاند ديگران را دعوت ميكنند ميگويند: ﴿تَعَالَوْا أَتْلُ﴾[5] كذا و كذا اين «تعالوا» براي اينكه اينها از جايگاه رفيعي سخن ميگويند.
عدم دلالت آيه ﴿أُمَتِّعْكُنَّ...﴾ بر حكم فقهي طلاق و اقوال آن
﴿فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحاً جَمِيلاً﴾ برخيها خيال ميكردند اين يك طلاق است منتها جزء خصائصالنبي است از اهل سنّت اين فتوا را دادند در بين ما شيعهها هم عدهاي هستند كه همين را تطليق ميدانند ميگويند جزء مختصات نبي است اما بزرگاني از فقهاي ما هستند مثل مرحوم شيخ طوسي و همفكرانشان(رضوان الله عليهم) ميفرمايند اين ناظر به حكم فقهي نيست كه طلاقي را در كار داشته باشد اين پيشنهاد است كه اگر دنيا ميخواهيد بياييد ما شما را طلاق بدهيم نه همين جمله ﴿أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ﴾ طلاق باشد[6] بياييد ما شما را طلاق ميدهيم طلاق خوب و متاعي هم به شما ميدهيم و برويد و اگر آخرت خواستيد كه ميمانيد ما با اين آيه تطهير يك كار جدّي داريم به خواست خدا تا روشن بشود در همه موارد، اين ضمير جمع مؤنث سالم چه نقشي دارد.
اجر عظيم, ثمره مراعات حريم نبوي توسط همسران
فرمود اگر اين كار را كرديد ﴿فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْراً عَظِيماً﴾ اين اجر عظيم غير از اجري است كه ديگران دارند مستحضريد اگر چيزي فقط در يك جهت زياد باشد ميگويند اين طويل است در جهت عرض، طويل باشد ميگويند عريض است در جهت عمق يا ارتفاع زياد باشد ميگويند عميق است يا ارتفاع دارد ولي اگر در مجموع اين سه جهت، برجسته باشد و مهم باشد ميگويند عظيم است ما يك طويل داريم يك عريض داريم يك عميق, اگر چيزي جامع همه اين قسمتها باشد ميگويند عظيم، اجر عظيم يعني اجري است كه از هر جهت فراگير است آن اجر عظيم را مشخص نفرمود كه چيست ولي اجمالاً فرمود اگر كسي احسان كرد حرمت شخصيت حقيقي را رعايت كرد حرمت شخصيت حقوقي را رعايت كرد اجر عظيم دارد.
عذاب مضاعف, كيفر عدم رعايت حريم نبوي توسط همسران
بعد فرمود: ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ﴾ اگر كسي يك گناه روشني انجام داد ﴿يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ﴾ با حفظ آن اصل اوّلي كه ﴿جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ با حفظ همان اصل, عذاب شما دو برابر است براي اينكه شما دو سيّئه داريد «جزاء سيّئتين سيّئتان» ﴿وَكَانَ ذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيراً﴾ البته اينكه فرمود اگر كسي از شما كار خوب بكند ما به او دو برابر ميدهيم اين منافات ندارد با اينكه فرمود: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا﴾[7] يك طايفه, ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾[8] طايفه ديگر, يا اضعاف مضاعف ميدهيم كه در بخشهايي از سورهٴ مباركهٴ «بقره» آمده اگر كسي يك حسنه انجام بدهد ده برابر پاداش ميگيرد نساءالنبي اگر يك حسنه انجام بدهند در حقيقت، دو حسنه است براي هر حسنه «عشرة امثال» است بنابراين اگر آنها يك كار خوب انجام بدهند چون هم حرمت شخصيت حقيقي را رعايت كردند هم حرمت شخصيت حقوقي را رعايت كردند دو كار خير انجام دادند «فلهنّ عشرون ثوابا» نه «عشرة» براي اينكه اينها دو كار خير كردند در برابر هر كار خير هم «عشرة حسنة» است.
معناي قنوت و نقش آن در مضاعف شدن پاداش
﴿وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ﴾ قنوت آن نيايش مستمر است نه اينكه انسان دست بلند كند و به اين حالت دعايي كه معروف است به عنوان دعاي دست باشد, اين قنوت منظور نيست قَنَت يعني «و استمرّ علي العمل الصالح» ﴿وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحاً نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ﴾ چون دو كار كرديد دو عمل حسنه محسوب ميشود در برابر هر عمل حسنه هم «عشرة امثال» است ميشود بيست برابر، اين با آن آيات مخالف نيست هماهنگ است.
﴿وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقاً كَرِيماً﴾ آن رزق كريم چيست ذات اقدس الهي ميداند. مرحوم شيخ طوسي دارد كه اين ﴿أَعْتَدْنَا﴾ اصلش «أعْدَدْنا» بود «أعَدّ» يعني آماده كرده است «اِعداد» يعني آماده كردن ولي اين لازم نيست آن طوري كه ايشان در تبيان فرمودند ما بگوييم ﴿أَعْتَدْنَا﴾ يكي از دالها تبديل به تاء شده[9] خود «عَتَدَ» به معناي آماده كردن است اينكه فرمود: ﴿مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ﴾[10] يعني آماده, عَتَد يعني آماده شد عَتيد يعني آماده, ﴿أَعْتَدْنَا﴾ هم يعني آماده كرديم اينطور نيست كه اصلش «أعددنا» بوده بعد تبديل شده به ﴿أَعْتَدْنَا﴾. فرمود: ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ﴾ اين روشن ميكند كه چرا آنجا در حَسنه ﴿أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ﴾ است در سيّئه ﴿يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ﴾ است اين تبيين آن است تعليل آن است براي اينكه شما يك شخصيت حقوقي داريد يك شخصيت حقيقي.
تبيين عدم تعارض جزاي مضاعف همسران با ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾
پرسش:... فرق بين ﴿مَرَّتَيْنِ﴾ و أجر عظيم در اينجا چيست؟
پاسخ: غرض اين است كه چه آن ﴿مَرَّتَيْنِ﴾ چه اين ﴿ضِعْفَيْنِ﴾ براي تبيين اين است كه شما يك شخصيت حقيقي داريد يك شخصيت حقوقي چون دو شخصيت داريد اگر يك گناه كرديد در حقيقت دو گناه است اگر يك ثواب كرديد در حقيقت دو ثواب است اين حسابهاي اوّلي اما آنكه ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا﴾ آن سرِ جايش محفوظ است آن ﴿خَيْرٌ مِنْهَا﴾ براي بعضيها رزق كريم است براي بعضيها اجر عظيم است و مانند آن كه ذات اقدس الهي خودش ميداند ولي منظور آن است كه بدانيد شما دو حيثيت داريد دو سِمت داريد اگر ما يك جا گفتيم ﴿جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ بعد اينجا گفتيم اگر شما گناه كرديد دو برابر عذاب ميشويد با آن اصل كلي كه درباره تبهكاران آمده كه كيفر آنها ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ همه هماهنگ است شما دو گناه كرديد دو كيفر داريد اينطور نيست كه با ﴿جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ هماهنگ نباشيد حالا آن خيري كه انجام داديد چون دو خير است جزايش محفوظ است ولي ما نگفتيم كه جزاي حَسنه فقط حسنه است گفتيم ﴿خَيْرٌ مِنْهَا﴾ هم است (يك) ﴿عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ است (دو) ﴿كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ﴾ است كه به هفتصد برابر ميشود (يك) هفتصد ميشود هزار و چهارصد ﴿وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ﴾ (دو) ﴿وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[11] كه عدد و رقمبردار نيست (سه) آنها سر جايش محفوظ است گاهي از آنها به عنوان اجر عظيم ياد ميشود گاهي از آنها به عنوان اجر كريم ياد ميشود[12] او هم حكيمانه اجرت عطا ميكند.
پرسش: رزق كريم به چه معناست؟
پاسخ: آنكه قرآن كريم راجع به قرآن فرمود: ﴿بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ٭ كِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾[13] آن رزقهاي معنوي كه به وسيله فرشتهها ميآيند قرآن, رزق كريم است معارف, رزق كريم است مطالب نهجالبلاغه و صحيفه سجاديه رزق كريم است حشر با فرشتهها رزق كريم است آنها كه ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[14] حسابشان جداست عمده تحليل اين مسئله است فرمود اگر ما گفتيم يك گناه كرديد دو برابر جزاء ميگيريد براي اينكه شما در حقيقت دو گناه كرديد نه يك گناه و اگر گفتيم يك ثواب كرديد دو برابر پاداش ميگيريد در حقيقت دو كار خير كرديد ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ﴾ مثل آنها نيستيد.
كيفر ويژه پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در صورت خلاف در امر رسالت
خود پيغمبر هم همينطور است در سورهٴ مباركهٴ «حاقه» فرمود خيليها مشركاند جزاي آنها معلوم است كيفر آنها معلوم است اما به فرض محال اگر محالاً ذات مقدس رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بيراهه برود آن كيفري كه به پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بر فرض محال ميدهيم به هيچ كس نخواهيم داد در سورهٴ مباركهٴ «حاقه» آيه 44 به بعد فرمود: ﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ﴾ ـ معاذ الله ـ يك مختصر حرفهايي كه ما نگفتيم پيغمبر به ما اسناد بدهد يا چيزي را كه ما گفتيم او به مردم نگويد كتمان بكند ﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ ٭ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ٭ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ ٭ فَمَا مِنكُم مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ﴾ خب اين تهديد درباره هيچ كس نيست اين همه مُتنبّيان آمدند خدا با آنها اينطور رفتار نكرد شما آمار متنبّيان را كه ببينيد كمتر از آمار انبيا نيست اين ملل و نحل را بارها شنيديد كه چه آنچه ابنحزم نوشته چه آنچه شهرستاني نوشته اين مِلل را انبيا آوردند نِحل را ديگران اين تنبّي و دعوي نبوّت كردن كم نبود اگر براي ديگران وهابيّت تراشيدند براي ما بهائيّت تراشيدند هميشه اين حرفها بود اما خدا چنين تهديدي نسبت به آنها اِعمال نكرد نه گفت و نه عمل كرد خيلي از متنبّيان آمدند و رفتند اما كسي كه قولش در اثر اعجاز الهي سكّه قبولي خورد مردم باور كردند كه اين پيغمبر است اگر ـ معاذ الله ـ اين ذرّهاي كم و زياد بكند دين را كم و زياد كرده است ديني كه مقبول مردم است لذا درباره او هيچ گذشت نميشود فرمود احدي به داد او نميرسد اين تهديد را نسبت به هيچ كسي نكرده نه نسبت به آنها كه عملاً مدّعي نبوّت بودند چنين تهديدي كرده نفرمود اگر كسي ادّعاي نبوّت بكند ﴿لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ﴾ از اين كفار كم نيستند ميآيند و ميروند گاهي معذّباند گاهي خدا اينها را مهلت ميدهد اما درباره شخصِ پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) كه حالا مقبول شد يعني نامه خدا در دست اوست حجّت الهي در دست اوست او اگر ـ معاذ الله ـ ذرّهاي كنارهگيري كند به بيراهه برود حكمش همين است پس اين براي حفظ آن شخصيت حقوقي است. درباره شخصيت حقيقياش كه خب احكام مسلمانهاي ديگر را دارد.
نهي همسران پيامبر از گفتار نامناسب و مرضآور دانستن آن
فرمود: ﴿لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ﴾ چون اينچنين است بايد مواظب شخصيت حقوقيتان هم باشيد لذا در حرف زدنهايتان هم بايد مواظب باشيد نه محتواي حرفتان شهوتانگيز باشد نه كيفيت اداي كلماتتان فتنهانگيز باشد ﴿فَلاَ تَخْضَعْنَ﴾ گاهي كيفيت ادا (يك) گاهي محتوا (دو) بدتر از همه, جامع بين كيفيت بد و محتواي بد است (سه) اين كار را كرديد اين مرضآور است ﴿فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ﴾ معلوم ميشود كه گناه, مرض است حالا اختصاصي به نگاه نامحرم ندارد گناهاني كه بدتر از نگاه به نامحرم است آنها هم كه يقيناً غدّه است.
نقش عمل صالح و طالح در رفتار انسان
اين مرض چند كار را به همراه دارد چون قرآن كريم از چند راه معارف را به انسان ميآموزاند يكي اينكه عمل صالح زمينه را براي اعمال صالح ديگر فراهم ميكند انسان به آساني اعمال خير را انجام ميدهد از اعمال شرّ و فتنه و بد منزجر ميشود اين روح، لطيف ميشود به طرف حسنات مايل است به آساني اين كار خير را انجام ميدهد ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَي وَاتَّقَي ٭ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَي ٭ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَي﴾[15] اين بخواهد نمازش را اول وقت بخواند يا نماز شب بخواند يا قرآن قرائت كند يا خيرات ديگر انجام بدهد يا فضايل را تحصيل بكند به آساني اين كار را انجام ميدهد اين خاصيّت عمل صالح است يكي هم راه ديگر است چون علوم انساني تنها علوم حصولي و تصوّر و تصديق حوزه و دانشگاهي نيست يك علوم شهودي هست كه تصور و تصديق در آن نيست قضيه و قياس و تمثيل و استقرا نيست لفظ نيست مفهوم نيست شهود است آن را ديگر عقل نظري درك نميكند آن را عقل عملي درك ميكند يعني اينكه عهدهدار عمل است ميشود شاهد، آنكه عهدهدار انديشه است ميشود حكيم, فيلسوف, فقيه و مانند آن, اينها علوم حصولي است كه تصور و تصديق است اين عمل صالح گذشته از اينكه توفيق تهيه اعمال صالح ديگر را فراهم ميكند راه مشاهده را هم فراهم ميكند كه در سورهٴ «انفال» فرمود: ﴿إِن تَتَّقُوا اللّهَ يَجْعَل لَكُمْ فُرْقَاناً﴾[16] آن فرق بين حق و باطل, شهود است آن ديگر تصور و تصديق و امثال ذلك نيست آن كاري به انديشه ندارد كاري به انگيزه دارد انسان مشاهده ميكند چه چيزي حق است چه چيزي باطل است ﴿إِن تَتَّقُوا اللّهَ يَجْعَل لَكُمْ فُرْقَاناً﴾ بنابراين عمل صالح دو كار مثبت دارد يكي نسبت به ساير اعمال خير, انسان را آمادهتر ميكند يكي براي مشاهده معارف الهي آن چشمِ دل را بازتر ميكند گوشِ دل را شنواتر ميكند و هكذا اما عمل طالح و گناه اين هم دو كار ميكند يكي اينكه علاقهٴ نسبت به اعمال صالح را كم ميكند و دستِ اين شخص را نسبت به گناهان بازتر ميكند مِيلش را بازتر ميكند و ديگر اينكه چركي است روي صحنه دل در بخش عقل عملي اين آينهٴ دل را چركين ميكند ديگر اين آينه جايي را نشان نميدهد تعبير قرآن كريم نسبت به عمل طالح و سيّئه اين است كه ﴿كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَي قُلُوبِهِم﴾[17] رِيْن همان چرك است خب اگر روي آينه دل, چرك و غبار بنشيند كه جايي را مشاهده نميكند اين عقل عملي كه نميخواهد بفهمد ميخواهد ببيند, ديدن بالأخره يك بصيرت دروني ميطلبد فرمود اين رِيْن است اين چرك است (يك) در بخش ديگر فرمود: ﴿أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَي قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾[18] (دو) اينها چرا درباره قرآن تدبّر نميكنند لكن دلشان قفل است اين دلشان قفل است اين گناه, قفلي است درِ دل اين دل ميشود بسته آن وقت چيزي در آن نفوذ نميكند قلب مُقفّل چيزي در آن نفوذ نميكند بنابراين هم عمل صالح دو اثر مثبت دارد هم عمل طالح و سيّئه دو اثر منفي دارد فرمود اين كار را نكنيد اين مرض, شما را با غدّههاي ديگر در بخشهاي معصيت جلو ميبرد (يك) همين مرض, جلوي آينه دل را ميبندد (دو) نگاه به نامحرم اين است ﴿فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ﴾.
زمينهسازي گناه سرّ نهي از معطّر شدن زنها در خيابان
از آن طرف هم در روايات عفاف و حجاب ملاحظه فرموديد اين همه فضيلت كه براي معطّر شدن ذكر شده است كه نمازتان را با عطر بخوانيد مسجد ميرويد معطّر باشيد در نماز جماعت و جمعه ميرويد معطّر باشيد درباره زنها فرمودند براي همسرانتان معطّر كنيد در خانه هستيد معطّر باشيد فرمود: «أيّما امرأة استعطّرت و خَرجت لِيوجدُ ريحها فهي زانية»[19] خب اين در روايات ما هست خب اين عطر را بايد در منزل براي همسرش استفاده كند نه براي بيرون. از آن طرف اين خطر هست از طرف مردها هم فرمود: ﴿فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً﴾ در معاملاتتان در گفتارتان طرزي حرف بزنيد كه نه نقص لفظي داشته باشد نه نقص محتوايي داشته باشد نه بدتر از همه جامع بينالنقصين باشد آن ميشود منكر اين ميشود معروف خب اينها مسائل اخلاقي, مسائل اجتماعي از اين به بعد ديگر مسائل سياسي شروع ميشود.
نهيهاي صريح به همسران پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) دال بر عدم جواز ورود در فتنههاي سياسي
اصرار قرآن به همسران پيامبر به صورت صريح كه شما اين كار را نكنيد معلوم ميشود فتنهاي در پيش است خب آدم به افراد عادي به طور عام سخنراني ميكند نصيحت ميكند اما حالا بياييد يك شخصيت ممتاز مملكت را براي او حالا اعلاميه صادر كند نامه صادر كند كه شما اين كار را نكنيد اين معلوم ميشود فتنهاي در كار است فرمود همسران پيامبر! شما در مسائل سياسي، خودتان را به ميدان نكشانيد در خانههايتان بنشينيد خب اين ناظر به جنگ جمل است اين معلوم ميشود چنين فتنهاي در كار بود چنين خطري در پيش بود قرآن كريم پيشبيني كرد فرمود در خانههايتان بنشينيد مبادا بيرون بياييد مبادا فتنه كنيد فرمود: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ﴾ در خانههايتان باشيد, در خانههايتان باشيد يعني رفت و آمد نكنيد يعني در مسجدها نرويد اينكه نبود, يعني در مسائل سياسي وقتي كه شما را خواستند به جنگ جمل بكشانند مواظب باشيد عدهاي دارند بازي ميكنند ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي﴾ آنها زنها را ميآوردند در صحنههاي كارزار تا از آنها بهره سوء ببرند مبادا مثل جاهليت مثل قبل از اسلام بياييد ميدان خب اينطور تعبير معلوم ميشود قضيهاي در كار است وگرنه به طور عادي آيه نازل بشود كه شما در خانههايتان باشيد يعني چه يعني حشر و نشر نداشته باشيد با فاميلهايتان صِله رحم نداشته باشيد اينكه نيست ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي﴾ اين جاهليّت اُوليٰ را هم مرحوم شيخ طوسي هم سيدناالاستاد هم بزرگان ديگر گفتند آن جريان بين آدم و نوح و اينها نيست همين جاهليّت قبل از اسلام است[20] اينكه يادتان است در جاهليت چه بود اين كار را نكنيد خب اين منفي و نهي.
پرچمداري در فتنه جمل مصداق بارز «تبرّج»
پرسش:...پاسخ: يك وقت است كه يك عضو عادي ميشود ميآيد در صحنه يك وقت پرچمدار ميشود اين پرچمداري, تبرّج جاهليّت است. آن مسائل عفاف و اينها كه در آيه قبل به صورت رقيقترش را فرمود يقيناً تبرّج جاهليّت و خودنمايي و خودآرايي را يقيناً شامل ميشود اما اين پرچمداري فتنه اين علمداري اين كار همينطور بود گرچه وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) بعد از پيروزي جنگ جمل محترمانه آن زن را از صحنه به طرف مدينه اعزام كرد ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي﴾.
لزوم رعايت خطوط كلي دين توسط همسران پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم)
بعد نسبت به خطوط كلي دين بالصراحه اين نماز و زكات را كه بهترين پيوند خلق و خالق در بخش عبادت, نماز است بهترين پيوند بين مردم همان اعطاي زكات و ايتای حقوق مردم است ذكر كرد ﴿وَأَقِمْنَ الصَّلاَةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ﴾ بعد به طور ذكر عام بعدالخاص فرمود: ﴿وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾ كه اين ﴿أَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾ شامل آنها هم خواهد بود البته ﴿أَطِعْنَ اللَّهَ﴾ به اين است كه هر چه را وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) از طرف ذات اقدس الهي از احكام الهي نقل كرد اين ﴿أَطِعْنَ اللَّهَ﴾ است اما اطاعت از رسول همان است كه در همين بخشهاي قبلي فرمود: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ﴾ اينكه در آيه شش همين سورهٴ «احزاب» فرمود: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ﴾ رهبريهاي او, امامت او, ولايت او, مطاع بودن او در مسائل سياسي و اجتماعي را گوشزد ميكند لذا اطاعت رسول وقتي در كنار اطاعت خدا قرار ميگيرد يكي راجع به تبليغ احكام الهي است يكي هم راجع به ﴿النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ﴾ است; ﴿وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾.
تا اينجا و همچنين آيه 34 كه فرمود: ﴿وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَي فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ﴾ 22 ضمير جمع مؤنث سالم هست كه خوانديم يعني از آيه 28 فرمود: ﴿إِن كُنتُنَّ﴾, ﴿تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا﴾, ﴿فَتَعَالَيْنَ﴾, ﴿أُمَتِّعْكُنَّ﴾, ﴿أُسَرِّحْكُنَّ﴾, ﴿وَإِن كُنتُنَ﴾, ﴿لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ﴾, ﴿مَن يَأْتِ مِنكُنَّ﴾, ﴿مَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ﴾, ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلاَ تَخْضَعْنَ﴾, ﴿وَقَرْنَ﴾, ﴿وَلاَ تَبَرَّجْنَ﴾, ﴿وَأَقِمْنَ﴾, ﴿وَأَطِعْنَ﴾ تا ﴿وَاذْكُرْنَ﴾ تقريباً 22 ضمير جمع مؤنث سالم است در اثنا ميبينيد ضمير جمع مذكر سالم شد كه هيچ ارتباطي با قبل و بعد ندارد معلوم ميشود اين يك مطلب جديد است مطلب تازه است مربوط به يك مخاطب ديگر است.
بررسي ادبي عدم ارتباط آيه تطهير با آيات قبل و بعد
فرمود: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ حالا اين ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ يا مناداست يعني «يا أهل البيت» يا منصوب به مدح خاص است «أعني أهلَ البيت» و مانند آن; بالقول المطلق اين با قبل و بعد رابطه ندارد ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً﴾. بنابراين فضاي اين آيه, قبل و بعد بيش از بيست بار ضمير جمع مؤنث سالم آمده و اين ضمير جمع مذكر سالم است اين براي آن پنج نفر است تغليبش براي آن است كه چهار نفرشان مذكّرند, يك نفرشان صديقه كبرا(صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين) مؤنث است. حالا گذشته از آن هفتاد روايتي كه از طريق ما نقل شده است و روايات معتبري كه از طريق اهل سنّت نقل شده است كه اين را متواتر را بيّنالرشد ميكند سياق آيه هم نشان ميدهد كه اين هيچ ارتباطي با قبل و بعد ندارد و دوتا حصر هم در آن هست يكي ﴿إِنَّمَا﴾ يكي اختصاص ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ كه منصوب است يا به «أعني» يا «اُخصّص» و مانند آن.
تفاوت تطهير در آيه مورد بحث با آيه شش سوره مائده
فرمود من دوتا كار, فقط ميخواهم شما را پاك كنم خب اين چه تطهيري است اگر تطهيرش تشريعي باشد كه در سورهٴ مباركهٴ «مائده» آيه شش بيان شده به نحو عام يعني اينكه گفته شد وضو و امثال ذلك طهور است و مانند آن اين طهارت تشريعي است در بخش پايانی آيه شش سورهٴ مباركهٴ «مائده» اين است كه ﴿إِذَا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلاَةِ﴾ اگر آب نيافتيد تيمّم بكنيد ﴿مَا يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِنْ حَرَجٍ وَلكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ﴾ اين نه ﴿إنَّمَا﴾ اول در آيه 33 سورهٴ «احزاب» را دارد نه تخصيص ثاني را به همراه دارد هيچ حصري آن را به همراه ندارد معلوم ميشود تشريعي است يعني خدا ميخواهد به وسيله دستوراتي كه داده است شما را پاك كند ﴿وَلكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ﴾ يعني ﴿يُرِيدُ﴾ به اراده تشريعي, همه شما را ميخواهد تطهير كند حالا بعضي قبول بعضي نكول اما در جريان آيه محلّ بحث سخن از اراده تشريعي نيست اين اختصاص نشان ميدهد كه اراده, اراده تكويني است فرمود: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ﴾ فقط خدا اين را ميخواهد نسبت به چه كساني؟ فقط نسبت به شما پنج نفر ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ پس اين ﴿إِنَّمَا﴾ نشان ميدهد كه اين اراده, اراده تكويني است افاضه الهي است تطهير تكويني است همان مقام شامخ عصمت است اين ﴿أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ هم كه منصوب به اختصاص است يعني فقط درباره شماست ﴿وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً﴾.
علت ذكر آيه تطهير در كنار آيات ديگر بدون هيچ ارتباط
حالا چگونه اين آيه در اينجا واقع شده است به اذن خود پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بود يا به اذن خود حضرت در زمان جمعآوري به بركت دستور حضرت امير(سلام الله عليه) بود ولي بالأخره اين آيه [اينطور واقع شد] گاهي ميبينيد با قبل و بعد رابطه ندارد گاهي ميبينيد در وسط مطلب, يك كار حساسي, يك قضيه حساسي پيش ميآيد كه يك جمله معترضه قرار ميگيرد اگر آيه به همين صورت بود اين جمله يقيناً جمله معترضه است اگر در موقع تدوين خود پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) حالا يا بالمباشره يا بالتسبيب فرموده است كه اين آيه را در فلانجا قرار بدهيد اين هم ممكن است ولي بالأخره اگر با هم نازل شده باشد براي اين است كه گاهي در اثناي يک مطلب حساس, يك جمله معترضهاي نازل ميشود اين جمله معترضه را انسان همانجا ذكر ميكند يا نه, در موقع تدوين به اجازه خود حضرت آنجا آمده است همين بحث را در سورهٴ مباركهٴ «مائده» هم داشتيم در سورهٴ مباركهٴ «مائده» آيه سوم به اين صورت است صدرش اين است ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبْعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَي النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلاَمِ ذلِكُمْ فِسْقٌ﴾ اين مضمون اين محتوا قبلاً هم نازل شده بود حالا هم نازل شده بعد ميفرمايد: ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن دِينِكُمْ﴾ امروز كفار، ديگر از شما نااميد شدند خب براي اينكه ما گفتيم ميته احرام است كفار نااميد شدند قبلاً هم كه گفتيم الآن هم كه گفتيم يعني ما با تحريم ميته، همه كفار ديگر از ما نااميد شدند با تحريم ميته حالا دين كامل شده اين معلوم ميشود كه يا با هم نازل نشدند جداگانه نازل شدند به دستور حضرت اينجا گذاشتند يا جمله معترضه است فرمود همه كفار، امروز از شما نااميد شدند اين معلوم ميشود جريان غدير را ميخواهد بگويد.
پرسش:... پاسخ: نه, آيه را به طور كلي همه فهميدند در مورد چه كسي است حالا نام مبارك حضرت نيامده ولي همه فهميدند مربوط به غدير است ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلاَمَ دِيناً﴾[21] بعد فرمود اين ميتهاي كه ما گفتيم حرام است اگر كسي مضطر شد عيب ندارد خب قبل از آن جمله, بعد از آن جمله, هيچ ارتباطي با جمله وسط ندارد.
«و الحمد لله ربّ العالمين»
[1] . ر.ك: المناقب, ج2, ص115.
[2] . سورهٴ شوري, آيهٴ 40.
[3] . سورهٴ نبأ, آيهٴ 26.
[4] . سورهٴ شوري, آيهٴ 30.
[5] . سورهٴ انعام, آيهٴ 151.
[6] . التبيان في تفسير القرآن, ج8, ص333.
[7] . سورهٴ نمل, آيهٴ 89; سورهٴ قصص, آيهٴ 84.
[8] . سورهٴ انعام, آيهٴ 160.
[9] . التبيان في تفسير القرآن, ج8, ص338.
[10] . سورهٴ ق, آيهٴ 18.
[11] . سورهٴ بقره, آيهٴ 261.
[12] . سورهٴ احزاب, آيهٴ 44.
[13] . سورهٴ عبس, آيات 15 و 16.
[14] . سورهٴ آلعمران, آيهٴ 15.
[15] . سورهٴ ليل, آيات 5 ـ 7.
[16] . سورهٴ انفال, آيهٴ 29.
[17] . سورهٴ مطففين, آيهٴ 14.
[18] . سورهٴ محمد, آيهٴ 24.
[19] . مجموعه ورّام, ج1, ص28.
[20] . التبيان في تفسير القرآن, ج8, ص339; مجمعالبيان, ج8, ص558; الميزان, ج16, ص309.
[21] . سورهٴ مائده, آيهٴ 3.