به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی اسراء: آیین افتتاحیه چهارمین همایش بینالمللی «سیره نبوی در طب» 28 آبان ماه سال جاری با پیام حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی برگزار شد. این همایش دوسالانه امسال به میزبانی دانشگاه علوم پزشکی شیراز در شهر شیراز برگزار شد.
متن کامل پیام معظم له به این همایش به شرح زیر است:
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين و الأئمة الهداة المهدييين سيما خاتم الأنبياء و خاتم الأوصياء عليهما آلاف التحية و الثناء بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء إلي الله».
مقدم شما انديشوران، پزشکان و اطباي گرانقدر ايران اسلامي را ارج مينهيم و سعي بليغ چندين ساله شما در جشنوارهها و همچنين در تبيين سيره نبوي در طب را ارج مينهيم و کوشش و تلاش عالمانه و محققانه شما پزشکان محترم را مغتنم ميشماريم و از ذات اقدس الهي مسئلت ميکنيم که آن سعي بليغ را مشکور وليّ عصر(ارواحنا فداه) قرار بدهد و توفيق ارائه خدمات برتر و بهتر را هم به همه شما بزرگواران مرحمت کند.
مستحضريد که در جشنوارههاي قبلي و همچنين در تبيين سيره نبوي در سالهاي گذشته اين مسئله مطرح شد که قرآن تنها براي تأمين نيازهاي بشر نيامده است بلکه جنبه ملکوتي آن را هم در نظر دارد. انسان يک حريم شخصي دارد که اين حريم شخصي مغفول است براي خود انسانها و يک حريم اجتماعي دارد که حريم زندگي است. حريم شخصي انسان اين است که انسان يک موجود ابدي است، «تا» و «حتي» و «إلي» و «متي» در زندگي او نيست. انسان يک موجودي است که مرگ را ميميراند نه بميرد، با مُردن از پوست به در ميآيد نه بپوسد و انسان نظير يک دسته شلغم يا تُرب نيست که برود زير خاک و بپوسد، با مُردن از پوست به در ميآيد و انسان هست که هست که هست که هست، آسمانها و زمين ويران ميشوند، کوهها ويران ميشوند و انسان هست. اگر ابديت با انسان پيوند خورده است انسان يک موجود ثابت است نه ساکن. اگر ساکن باشد خسته ميشود فرسوده ميشود ولي اگر ثابت باشد از نبش زمان و زمين منزه است نه زماني است و نه زميني لذا خسته نميشود. سرّ اينکه در بهشت خستگي نيست اين است که انسان در آنجا ثابت است نه ساکن. شما ميتوانيد براي اين سياهچالههاي آسمان، ستارههاي آسمان، ثابت و سيّار سال و ماه قرار بدهيد اما وقتي از مسئله طبيعي بالاتر آمديد به رياضي رسيديد که تازه رياضي سقف اين گونه از علوم است و سکوي پرواز متافيزيک و علوم الهي است؛ يعني همان اندازه که رياضي ملکه علوم تجربي است مملوک علوم فلسفي است، رياضي کجا فلسفه کجا! تمام موضوعات و مبادي و مباني رياضي را فلسفه تأمين ميکند. تازه وقتي به بخش رياضي رسيديد ميبينيد رياضي منزه از زمان و زمين است هرگز نميشود سؤال کرد که دو دو تا چهارتا چند سالش است اما ميشود سؤال کرد که چند ميليارد سال بر زمان گذشته بر آسمان گذشته بر زمين گذشته. او ملکه علوم تجربي است يعني مملوک علوم فلسفي است و قرآن کريم به آن بخش فلسفي هم پيامد و پيامهاي جدي دارد که برگزاري جشنوارهها و يا جلسات بينالمللي شما در سيره طبّ نبوي راجع به اين بخش ملکوتي است.
مطلب ديگر اين است که مرحوم شيخ مفيد(رضوان الله تعالي عليه) از وجود مبارک امام صادق(سلام الله عليه) نقل کرد که «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَلَنْ يَلِجَ مَلَكُوتَ السَّمَاءِ حَتَّى يُتِمَّ قَوْلَهُ بِعَمَلٍ صَالِحٍ»[1] دين آمده که ما را وارد دروازه ملکوت بکند يعني با فرشتهها هماهنگ بکند. اگر ديگران گفتند:
تو فرشته شوي ار جهد کني از پي آنک ٭٭٭ برگ توتست که گشتست به تدريج اطلس[2]
که حرف جناب حکيم سنايي است اين است. اينکه ميبينيد مولوي براي سنايي اين همه حرمت قائل است با اينکه خودش يک شخصيتي است براي اينکه او تقريباً يک قرن قبل از مولوي بود حکيم نامور بود. آن بزرگوار آن حکيم نامور يعني جناب حکيم سنايي ميگويد الآن گرانترين فرش روي زمين ابريشم است از اطلس و پرنيان و حرير که:
سه نگردد بريشم ار او را ٭٭٭ پرنيان خواني و حرير و پرند[3]
گرانترين فرش روي زمين ابريشم است و اين ابريشم محصول کار يک کِرمي است که به تعبير حکيم سنايي رفته درس خوانده وگرنه اين برگ توت را در سطل زباله ميريختند. اگر کسي برود درس يعني درس! حالا يا حوزه يا دانشگاه درس بخواند و عالم بشود محصول کار او ميشود اطلس. حرف حکيم سنايي اين است که چرا درس نميخواني؟! چرا حوزوي نميشوي؟! چرا دانشگاهي نميشوي؟! يا اينجا يا آنجا:
تو فرشته شوي ار جهد کني از پي آنک ٭٭٭ برگ توتست که گشتست به تدريج اطلس
اگر يک برگ توت ميشود گرانترين فرش جهان، چرا ما فرشته نشويم؟! دين آمده ما را فرشته کند و اگر اين خونهاي پاک شهدا اثربخش بود چه اينکه بايد باشد و اين کشور فرشته ميشد و ما حقّ امام و شهداء و انقلاب و نظام را رعايت ميکرديم، کشور ما نه اختلاسي داشت نه نجومي و نه اين فزاحتهايي که شما روز از نو مشاهده ميکنيد.
در قرآن کريم ـ که اين هم به درد دانشجويان و پزشکان محترمي که چهارمين جشنوارهشان است هم براي اين عزيزاني که سيره نبوي در طب را پيگيري ميکنند سودمند است ـ به ما فرمودند به اينکه شما اگر چنانچه بخواهيد وارد ملکوت بشويد طبق بيان نوراني امام صادق بايد عمل صالح را کنار آن عقيده صائب داشته باشيد، بايد فرشتهمنش باشيد. در ادب ديني ما که مثلاً زيارت اربعين و غير اربعين، زيارت وارث و غير وارث که الآن کشور به برکت اين زيارت نوراني شد در پيشگاه شهداي اسلام عرض ميکنيم: «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِي فِيهَا دُفِنْتُمْ»[4] شما طيّب و طاهر شديد و کشوري که خون شما در آن کشور بريزد آن کشور طيّب و طاهر است، اين مکتب ماست که عرض ارادت ميکنيم به شهدا «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِي فِيهَا دُفِنْتُمْ» اين اصل اول است.
مستحضريد آنچه که قرآن فرمود، ائمه اطهار که عِدل قرآن هستند تبيين کردند، آنچه که ائمه اطهار فرمودند سند قرآني دارد. قرآن فرمود کشوري که در آن شهيد بيارامد آن کشور پاک است. مستحضريد باران تگرگ برف اينها آن قدرت را ندارند که پليدي اخلاقي را پاک کنند آنها فقط خون را پاک ميکنند و امثال خون از آلودگيهاي ديگر. باران آن عرضه را ندارد که اختلاس را پاک کند آن هنر را ندارد، جهل را پاک کند نميتواند، بُخل را، خيانت را، خِلاف را پاک کند آن از باران برنميآيد آنچه که از باران برميآيد همين تطهير ظاهري است که خون و امثال خون را پاک کند اما خون شهيد آن قدر قدرت دارد که همه اينها را پاک ميکند اختلاس، خيانت، خلاف، دروغ، بيعفافي، بيحجابي را. در زيارت اين ذوات قدسي ميخوانيم: «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِي فِيهَا دُفِنْتُمْ»؛ اين صغري، قرآن کريم هم کبراي آن را بيان ميکند که ﴿وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾؛[5] کشوري که با خون شهيد پاک شد بايد ميوه بدهد، بهترين ميوه عقل و عدل است که ميوه فرشته شدن است، چرا ما فرشته نشويم؟! اگر دين به ما ميگويد هر جا مطلب علمي است مکتب علمي است پيشاپيش فرشتهها ميروند فرّاشي ميکنند و پرها را پهن ميکنند تا روي بال فرشتهها زن و مرد بنشينند،[6] چرا ما فرشته نشويم؟! چرا هنوز اين کشور گرفتار بيماريهايي باشد؟!
اگر شما بزرگواران درباره طب نبوي سخن ميگوييد که طبّ او قرآني است چون اخلاق او قرآني است. اخلاق جامع است هم طبّ ظاهري هم طبّ باطني هم احکام شخصي هم فقهي هم اصولي هم اعتقادي، همه اينها «خُلقُه القرآن» است. اين خُلقِ قرآن ادب و کرامت را به همراه دارد. صدر الدين قُونوي در آن اربعين خود ميگويد وجود مبارک رسول گرامي(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) وقتي با کسي حرف ميزد با مردم حرف ميزد با مخاطبي حرف ميزد با تمام رخ او را نگاه ميکرد نه اينکه نيمرخ او را نگاه کند نيمرخ متوجه دوربين باشد و مانند آن، احترامي که پيغمبر براي انسان قائل بود تمام رخ نگاه ميکرد؛[7] اين کرامت است اين ادب است. خُلق او قرآن باشد طبّ او هم قرآن است؛ منتها قرآن آن قدر لطيف و شيرين سخن ميگويد که مرزهاي انسان و حيوان را از هم جدا ميکند، مرز بدن و روح را جدا ميکند. درباره عسل وقتي سخن ميگويد، نميگويد عسل آن بيماريهاي عقلي شما را يا بيماريهاي قلبي شما را شفا ميدهد، فرمود: ﴿يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ﴾؛[8] اما وقتي درباره قرآن سخن ميگويد ﴿قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُور﴾[9] آن بيماريهاي قلبي و عقلي را قرآن نجات ميدهد، اين چکار به عسل دارد؟! عسل شفاء دارد اما براي بدن، قرآن شفا دارد براي جان و براي روح؛ آنگاه بيماريهاي روح را ميشمارد ميفرمايد به اينکه آن کسي که خودش همسر دارد اما با اين وجود درباره ديگري طمع ميکند او مريض است. در سوره مبارکه «احزاب» فرمود: ﴿فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً﴾[10] به همسران پيامبر دستور داد وقتي زني خواست با مردي حرف بزند آهنگين حرف نزند مردانه حرف بزند زيرا آن مردي که قلبش مريض است طمع ميکند؛ معلوم ميشود اگر کسي عفيف نبود با عفت نبود با ادب نبود، مرضِ قلب دارد و اگر کسي گرفتار سياستزدگي بود نفوذي غرب بود آن را در سوره مبارکه «مائده» فرمود اين شخص مرض سياسي دارد: ﴿فَتَرَى الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسارِعُونَ فيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشى أَنْ تُصيبَنا دائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلى ما أَسَرُّوا في أَنْفُسِهِمْ نادِمينَ﴾؛[11] فرمود يک عده ستون پنجم بيگانگاناند نفوذياند تا يک حادثه تلخي در داخله کشور انجام ميشود فوراً تلفن اطلاع به بيگانه؛ فرمود آن کسي که ارتباطش با بيگانه است قلب او مريض است اين مرض سياسي است اين را که طب ظاهري درمان نميکند.
مستحضريد اولين وظيفه ما اين است که طب را به حد بيطاري تنزل ندهيم! طبّ، طبّ است و بيطاري، بيطاري است. طبّ آن است که هم با روح کار داشته باشد و جواب و فتوا را از آزمايشگاه موش نگيرد، بله بدن اگر بيمار شد آن آزمايشگاه جواب ميدهد؛ اما اين آياتي که قرآن کريم دارد اينها مريضاند درمان اين گونه از بيماريها را آزمايشگاه موش جواب نميدهد. فرمود آن کسي که به کشور خود خيانت ميکند مريض است، آن کسي که به بيگانه نامحرم طمع ميکند مريض است، آن کسي که امنيت و امانت مملکت را در خطر مياندازد مريض است: ﴿لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَة﴾[12] آنها که اراجيف پخش ميکنند با بيماران همتان هماند. «مُرجف» از همين «رجفه» است. اراجيف که ميگويند آن خبرهاي لرزان که پايه ندارد را ميگويند اراجيف، «رجفه» يعني لرزه. در سوره «احزاب» فرمود يک عده مرجفاند يعني اراجيف پخش ميکنند، اينها با کساني که قلبشان مريض است يک پيوند ناگسستني بدي دارند اين بيماريها که آزمايشگاه موش جواب نميدهد، اين بيماريها را فقط و فقط سيره نبوي جواب ميدهد فقط قرآن کريم جواب ميدهد فقط عترت طاهرين جواب ميدهند که اين همايش پُربرکت علمي شما بزرگواران برکات فراواني چندين ساله داشت و دارد و بايد اميدوار بود که اينها را تقويت بکنيم ـ إنشاءالله الرحمن ـ هم عزيزاني که در سراسر جهان اسلام و کشور ايران در تلاش و کوششاند که جشنوارههاي پزشکي داشته باشند در علم روحاني و اخلاق، قرآن و عترت فتواي آنها را بگيرند هم بزرگواراني که سيره نبوي را تعقيب ميکنند طب نبوي را چون «طبّه القرآن» چه اينکه «اخلاقه القرآن». وظيفه ما اين است که قرآن کريم فرمود: ﴿وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّه﴾، از اين صغري و کبري زيباتر و دلپذيرتر کجا داريد؟! صغري را روايات دارد که کشوري که خون داد پاک است، کبري را قرآن بيان ميکند کشور پاک بايد ميوه پاک بدهد «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِي فِيهَا دُفِنْتُمْ» درباره شهداست. خون آن عرضه را دارد که استکبار را از پا دربياورد، اخلاق را تصحيح کند، رذالتهاي اخلاقي را روميزي و زيرميزي را درمان کند اين غدههاي بد اختلاس را درمان کند، خون اين عرضه را دارد منتها به دست ماست.
شيراز شما بزرگواران که شهداي بزرگي از دستغيبها و ساير عزيزان و جوانان داد شده طيّب و طاهر، ما اينها را باور داريم، ما اين زيارتنامهها را باور داريم «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِي فِيهَا دُفِنْتُمْ»، از آن طرف خدا هم در قرآن فرمود ﴿وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾ کشوري که خون داد و طيّب و طاهر شد ميوه طيّب و طاهر ميخواهد ميوه طيّب و طاهر عقل و عدل است. خدا را شاکر باشيد که به دست شما اين درختها دارد آبياري ميشود، اين ميوهها دارد گسترش پيدا ميکند و عرضه ميکنيد به جوامع بشري.
من مجدداً مقدم همه شما را گرامي ميدارم. از ذات اقدس الهي مسئلت ميکنيم از همه برادران و خواهراني که در تبيين سيره نبوي(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) در طبّ و همچنين در تبيين آثار قرآن و عترت سعي و کوشش کردند، مقالي يا مقالتي ارائه کردند خدا به أحسن وجه بپذيرد! و همه ما را بهرهمند از آن خدمات عالمانه شما محققان بفرمايد و از ذات اقدس الهي مسئلت ميکنيم امر فرج وليّاش را تسريع بفرمايد!
نظام ما رهبر ما مراجع ما دولت و ملت و مملکت ما را در سايه وليّاش حفظ بفرمايد!
روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرمايد!
خطر بيگانگان را به آنها برگرداند!
اقتصاد مملکت امنيت مملکت امانت مملکت آسايش مملکت آرامش مملکت، خوشبختي و خشوقتي جوانان مملکت را به بهترين وجه تأمين بفرمايد و اين ادعيه را در حق همه علاقمندان قرآن و عترت مستجاب بفرمايد!
«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
[1]. الأمالي(للمفيد)، النص، ص184.
[2]. سنايی، قصايد، قصيده90.
[3]. هاتف اصفهانی، ديوان اشعار، ترجيع بند(که يکی هست و هيچ نيست جز او).
[4]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص723.
[5]. سوره أعراف، آيه58.
[6]. الکافي(ط ـ الاسلامية)، ج1، ص34؛«إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ».
[7] . ر.ک: شرح الأربعين حديثا(قونوی)، ص 163.
[8] . سوره نحل، آيه69.
[9] . سوره يونس، آيه57.
[10]. سوره أحزاب، آيه32.
[11]. سوره مائده، آيه32.
[12]. سوره أحزاب، آيه60.