شانزدهمین همایش بین المللی دکترین مهدویت با پیام تصویری آیت الله العظمی جوادی آملی در محل مسجد مقدس جمکران برگزار گردید.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی، در پیام خود بیان داشتند: جریان امامت مثل نبوّت، جامعه را از هر جاهلیت کهنه یا نو نجات میدهد. همانطوری که اسلام به وسیله وجود مبارک پیامبر(صلّی الله و علیه و آله و سلّم) عرضه شد و جامعه جاهلیت را از جهل نجات داد، زمان ظهور ولیّعصر(ارواحناه فداه) هم «بشرح ایضاً» و اگر کسی امام عصر خود را نشناسد در جاهلیت زندگی میکند ولو در زمان اسلام به سر ببرد.
متن کامل پیام معظم له بدین شرح است:
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة المهدیّین سیّما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء علیهما آلاف التّحیة و الثّناء بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء إلی الله».
میلاد ذخیره عالم، حجّت بالغه الهی و دلیل اراده حق و نظام دین وجود مبارک حضرت حجّت را به پیشگاه خود آن حضرت تهنیت و به امت اسلامی تبریک عرض میکنیم. از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم وجود آن حضرت را از هر گزندی سالم نگه بدارد و در ظهور و حضورش تعجیل بفرماید و توفیق شناخت آن حضرت و عمل به وظیفه اسلامی در عصر غیبت را به همگان مرحمت بفرماید. از برگزار کنندگان اینگونه از کنگرهها، همایشها و نشستها حقشناسی میکنیم و از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم اجر همگان را مضاعف بفرماید.
جریان امامت مثل نبوّت، جامعه را از هر جاهلیت کهنه یا نو نجات میدهد. همانطوری که اسلام به وسیله وجود مبارک پیامبر(صلّی الله و علیه و آله و سلّم) عرضه شد و جامعه جاهلیت را از جهل نجات داد، زمان ظهور ولیّعصر(ارواحناه فداه) هم «بشرح ایضاً» و اگر کسی امام عصر خود را نشناسد در جاهلیت زندگی میکند ولو در زمان اسلام به سر ببرد: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة».[1] خود امام، امامتِ خود را از چند راه میفهمد؛ اما امت، امامتِ امام را باید با برهان با دلیل معتبر عقلی و نقلی بفهمد. از وجود مبارک امام رضا(صلوات الله و سلامه علیه) سؤال کردند که شما از کجا میفهمید که امام قبلی رحلت کرده است و شما به امامت بار یافتید، آن وقتی که حضرت را به زندان میبرند و از شهر غائب میشود آن وقت امامت به شما میرسد؟ یعنی در عصر غیبت ظاهری به امامت میرسید یا آن وقتی که رحلت میکند؟ فرمود آن وقتی که رحلت میکند. عرض کردند اگر امام قبلی ـ امام کاظم(صلوات الله و سلامه علیه) ـ در زندان رحلت کرد، شما از کجا میفهمید که به امامت بار یافتید؟ فرمود: «یُلْهِمُهُ اللَّه» خدا به ما الهام میکند.[2] این علم غیب را اینها از راه الهام دارند با معلّمی مرتبطاند که بر دلها مسلّط است؛ این راه الهام به صورتهای گوناگون ظهور میکند، این درباره امام هشتم. از امام دهم(صلوات الله و سلامه علیه) سؤال کردند وقتی ابوجعفر ـ امام نهم ـ رحلت کرده است، شما از کجا میفهمید که به امامت بار یافتید با اینکه در آن مصر نبودید، در آن سرزمین نبودید و نیستید؟ فرمود یک ذلّتی در خودمان احساس میکنیم که میفهمیم به مقامی بار یافتیم.[3] این بیان نورانی خیلی بلند است! وقتی انسان از خودیِ خود میافتد، هیچ حجابی بین خود و معرفت خود نمییابد، عظمت و جلال و شکوه خدا را میبیند «و لا غیر». بیان نورانی امام کاظم(صلوات الله و سلامه علیه) این بود که حجاب بین خلق و خالق، خود خلقاند، بین خدا و احدی حجاب نیست «لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ حِجَابٌ غَیْرُ خَلْقِهِ»،[4] اگر کسی گفت: «تو خود حجاب خودی»[5] از این بیان نورانی گرفته است. مرحوم صدوق در توحید خود این روایت نورانی را نقل کرد که «أبی ابراهیم»(صلوات الله و سلامه علیه) فرمود بین خلق و خالق، حجاب، خود خلق است: «لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ حِجَابٌ غَیْرُ خَلْقِهِ احْتَجَبَ بِغَیْرِ حِجَابٍ مَحْجُوبٍ وَ اسْتَتَرَ بِغَیْرِ سِتْرٍ مَسْتُور» اگر کسی ذلّت محض احساس کند معلوم میشود که خود را ندید و چون خود را نمیبیند خدا را با چشم دل مشاهده میکند و چون خدا را مشاهده میکند از الهامات الهی طَرفی میبندد. امام دهم فرمود ما ذلّتی در خودمان احساس میکنیم که میفهمیم به مقامی رسیدیم، این دو روایت را مرحوم کلینی در جلد اول اصول کافی نقل کرده است. وقتی انسان خود را میبیند این حجاب باعث میشود که از معارف الهی باز میماند.
بنابراین در فصل اول که خود امام از کجا میفهمد امام زمان و امام عصر خودش شده است، این راه الهام دارد؛ طبق بیان نورانی امام هشتم و آن ذلّت را به همراه دارد طبق بیان امام دهم. اینها راههای گوناگونی است که خود امام میفهمد اما امت اگر بخواهد بفهمد، یا حضوراً از آنها سؤال میکند یا با براهین عقلی و نقلی تام امامتِ امام را میشناسد. به هر تقدیر اگر امامشناس نباشد و امامتشناس نباشد، زندگی او زندگی جاهلیت است؛ زیرا مرگ عصاره حیات است. اگر مرگ، مرگ جاهلی است روشن میشود که حیات، حیات جاهلی بود «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة» که امیدواریم ذات اقدس الهی معرفت امام را روزی همگان بفرماید.
مطلب دیگر این است که درباره وجود مبارک ولیّعصر(ارواحنا فداه) راههای فراوانی برای معرفت آن حضرت است؛ بخشی از آن راهها به عنوان ادعیه است، بخشی از آن راهها به عنوان زیارت است و بخشی هم به عنوان امامشناسیهای نقلی و مانند آن است. در بعضی از ادعیه درباره وجود مبارک ولیّعصر و درباره زیارتهای آن حضرت اینچنین میآید که «أَنْتَ نِظَامُ الدِّین»[6] دین وقتی نظم میپذیرد که امام حکومت کند، «وَ دَلِیلَ إِرَادَتِه»[7] آنچه را که امام انجام میدهد معلوم میشود خدا اراده کرده است؛ زیرا دلهای مطهر ائمه(علیهم السلام) وَکر و آشیانه اراده الهی است، قلوب آنها اوعیه مشیت الهی است. تعبیرات نورانی گوناگونی در روایات و ادعیه و زیارات آمده است که «قُلُوبُنَا أَوْعِیَةٌ لِمَشِیَّةِ اللَّه»،[8] «وَکْرٌ لِإِرَادَةِ اللَّه»؛[9] اراده الهی بخواهد پرواز کند در آشیانه قلب ما مینشیند، «وَ دَلِیلَ إِرَادَتِه» که در بعضی از زیارتها و ادعیه آمده است از همین قبیل است ما از کجا میفهمیم که خدا چنین گفته است و چنین خواسته است؟ وقتی امام لبان مطهر را بگشاید و مطلبی را بفرماید یا دست به قلم ببرد و مطلبی را بنگارد؛ لذا فرمود: «وَ دَلِیلَ إِرَادَتِه».
در بعضی از ادعیهها و زیارتها به بارگاه امام زمان(صلوات الله و سلامه علیه) که میرسیم به جمیع شئون آنها سلام عرض میکنیم؛ میگوییم سلام آن وقتی که برمیخیزی، آن وقتی که مینشینی، آن وقتی که نماز میخوانی، آن وقتی رکوع داری و آن وقتی که سجود داری: «اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْرَأُ وَ تُبَیِّنُ»، «اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْعُدُ السَّلَامُ عَلَیْکَ حِینَ تَقُومُ»[10] و مانند آن. چون وجود مبارک مهدی موجود موعود حجّت بالغه الهی است و مظهر ذات اقدس الهی است و شؤون الهی را از شؤون او کشف میکنیم؛ یعنی از شؤون وجود مبارک حضرت حجّت میفهمیم که خدا چه خواسته است، چه گفته است، چه میکند و چه خواهد کرد؛ لذا بر همه شؤونش عرض ادب میکنیم و سلام میفرستیم. در سحرهای ماه مبارک رمضان به جمیع شؤون ذات اقدس الهی عرض ادب میکنیم و میگوییم: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَا أَنْتَ فِیهِ مِنَ الشَّأْنِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَسْأَلُکَ بِکُلِّ شَأْنٍ وَحْدَهُ وَ جَبَرُوتٍ وَحْدَهَا»؛[11] به تمام شؤون شما ما نیازمندیم، به تمام جبروتهای شما ما نیازمندیم، شما جبر میکنید، جبران میکنید «جابِرَ الْعَظْمِ الْکَسِیرِ»[12] هستید، هر نقصی را شما جبران میکنید و هر کمبودی را شما تتمیم میکنید. ما به تمام شؤون شما عرض ادب و به تمام جبروت شما عرض ارادت داریم «اللَّهُمَّ إِنِّی ... أَسْأَلُکَ بِکُلِّ شَأْنٍ وَحْدَهُ وَ جَبَرُوتٍ وَحْدَهَا». به ولیّعصر(ارواحنا فداه) که مظهر چنین شأن و جبروتی است میگوییم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْرَأُ وَ تُبَیِّنُ ... السَّلَامُ عَلَیْکَ حِینَ تَرْکَعُ وَ تَسْجُدُ»، به تکتک شؤون آن حضرت ما عرض ارادت و سلام داریم، برای اینکه اینها آینه الهیاند و این آینه چیزی از خود ندارد مگر اینکه اراده الهی را نشان میدهد.
وجود مبارک امام سجاد(صلوات الله و سلامه علیه) بر بالای منبر شام مطلبی را فرمود، بعد از اینکه فرمود: «ائْذَنْ لِی حَتَّی أَصْعَدَ هَذِهِ الْأَعْوَادَ» آن وقتی که نشستند شده منبر، وگرنه اعوادی بیش نبود. وقتی که روی منبر نشستند فرمود در تمام روی زمین مردی به عظمت من نیست «أَنَا ابْنُ مَکَّةَ وَ مِنًی أَنَا ابْنُ مَرْوَةَ وَ الصَّفَا أَنَا ابْنُ کذا و کذا» فرمود در تمام کره زمین مردی به عظمت من نیست و درست فرمود. [13]همین امام سجاد(سلام الله علیه) در پایان دعای «عرفه» صحیفه سجادیه به خدا عرض میکند خدایا! «وَ أَنَا بَعْدُ أَقَلُ الْأَقَلِّینَ وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّینَ وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا»؛[14] خدایا! از من موجودی ضعیفتر در عالم نیست، چرا؟ چون خود را نمیبیند وقتی خود را نمیبیند محبوب خود را میبیند، معبود خود را میبیند، خالق خود را میبیند و تمام اراده خدا در اراده حضرت ظهور دارد «وَ دَلِیلَ إِرَادَتِه» دین خدا به وسیله امام نظم پیدا میکند «أَنْتَ نِظَامُ الدِّین»؛ لذا در جمیع حالات آن حضرت عرض ارادت میشود.
مطلب دیگر این است که ـ البته در فصل سوم باید بحث بشود ـ وجود مبارک پیغمبر(علیه أفضل صلوات المصلّین) فرمود: «خُذُوا عَنِّی مَنَاسِکَکُم»[15] «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی»؛[16] آنچه که من انجام میدهم و آنچه میگویم دین است و شما دینتان را از اعمال من بگیرید، از رفتار و مناسک من بگیرید. همانطوری که من نماز میخوانم شما نماز بخوانید، همانطوری که من حج انجام میدهم حج انجام بدهید و مانند آن. اینها یک علم غیب فراوانی دارند که حدّ و حصر ندارد، آن علم غیب معیار حکم فقهی نیست. مرحوم کاشف الغطای بزرگ را خدا غریق رحمت کند! فرزند بزرگ و بزرگوارش مرحوم آقا شیخ حسن کاشف الغطاء او هم به دنبال پدر خود این فرمایشات را دارد که علم امام حجت فقهی نیست، چون مستحضری د که علم و قطع امر تکوینی هستند، اولاً؛ لازمه امر تکوینی باید امر تکوینی باشد، ثانیاً؛ لازمه قطع و لازمه علم، کاشفیت است، ثالثاً؛ حجّیت که امر اعتباری است نمیتواند لازمه تکوینی یک امر تکوینی باشد، رابعاً؛ حجّیت لازمه قطع نیست، بلکه حجّیت امری است اعتباری و اعتبار آن به ید مولاست که چه چیزی را اعتبار بکند و چه چیزی را اعتبار نکند؛ لذا مرحوم کاشف الغطاء بالصراحه بیان کرده است که امام(صلوات الله و سلامه علیه) تمام جزیئات حافظه مربوط به خود را میداند، اما علم غیب حجّت نیست مگر آن صورتی که ضرورت اقتضاء بکند. جریان علی بن ابیطالب(صلوات الله و سلامه علیه) را ذکر میکند که جریان این بود شب 19 ماه مبارک رمضان و شب 21 ماه مبارک رمضان همه را حضرت میدانست، امام حسن(سلام الله علیه) که در کوزه چه گذشته است و در کوزه چیست را میدانست، جریان سید الشهداء(سلام الله علیه) را به صورت مشروح ذکر میکند که حسین بن علی(صلوات الله و سلامه علیه) در مکه که فرمود: «خُیِّرَ لِی مَصْرَعٌ أَنَا لَاقِیه»[17] تمام جزئیات کربلا، قبر کربلا، مصارع کربلا، قبور کربلا، همه را به بیّن و روشن میداند اما علم غیب حجّت شرعی و حجّت فقهی نیست، مگر آنجا که ضرورت اقتضاء بکند و خود امام به وسیله امامت مصلحت بداند، وگرنه آنچه که در سوره «احزاب» آمده است که امام و پیغمبر اسوه ما هستند ﴿لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[18] ما باید به آنها اعتصام بکنیم، اعتصاء و اقتدا بکنیم، چون آنها اسوه ما هستند. اگر آنها با علم غیب عمل بکنند و هر جا خطر هست خودشان را حفظ بکنند، ما که از علم غیب بیخبریم چگونه بر ما اعتصای اینها واجب است؟! لذا اینها برابر علم عادی عمل میکنند، آنجا که خطر هست خطر را تحمل میکنند.[19]
این روایات نورانی را رسول خدا(علیه أفضل صلوات المصلّین) بیان کرده که در جوامع فقهی ما است. مرحوم صاحب وسائل این روایات معتبر را در کتاب «قضاء» ذکر کرده است که حضرت فرمود: «إِنَّمَا أَقْضِی بَیْنَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ الْأَیْمَان»؛ من با علم غیب عمل نمیکنم، من محکمه قضا را با علم عادی اداره میکنم، با بیّنه و سوگند محکمه قضائی اعلام میکند. بعد صریحاً اعلام کرد و فرمود آقایان! اگر کسی در محکمه من با شاهد زور و دروغ یا بیّنه یا سوگند دروغ مالی را بُرد من میبینم و میدانم که این «قِطْعَةً مِنَ النَّار»[20] را دارد میبرد، مبادا بگوید که من از محکمه پیغمبر و از دست خود پیغمبر این مال را گرفتم! او شاهد آورد و من برابر شاهد حکم کردم، او سوگند یاد کرد و من برابر سوگند قضاوت کردم؛ ولی میدانم که او دروغ میگوید، آن علم غیب سند فقهی نیست «إلا ما خرج بالدلیل».
بنابراین وجود مبارک امام هادی(سلام الله علیه) فرمود ما یک ذلّتی در خودمان احساس میکنیم که میفهمیم به مقامی رسیدیم. یک وقت است که انسانِ ورشکسته دنیا احساس خفّت و خواری میکند، این ذلّت مذمومی است که دامنگیر او شده است که خدا او را ذلیل کرده است، یک وقتی ذلّت محمودی است که خضوع در بارگاه کبریایی ذات اقدس الهی است که ذلّت محمود و ذلّت ممدوح است. امام هادی(سلام الله علیه) فرمود ما وقتی ذلّتی در خود احساس میکنیم که میفهمیم به مقامی رسیدیم. شاگردان ائمه هم «بشرح ایضاً»! اگر ذلّتی را در خود احساس کنند، میفهمند امام خودشان را شناختند، «بین الفصلین بونٌ بعید». او با احساس ذلّت میفهمد امام شد، ما با احساس ذلّت میفهمیم که اماممان را شناختیم. اگر نسبت به بارگاه ملکوتی ولیّعصر(علیه أفضل صلوات المصلّین) آن ذلّت در ما پیدا شد، باید خوشحال باشیم که اماممان را شناختیم.
اینکه فرمودند: «خُذُوا عَنِّی مَنَاسِکَکُم»، یک؛ اینکه فرمود: «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی»، دو؛ جریان زندان رفتن و شمشیر خوردن و شهید شدن هم همین است. زندان بروید، آنطوری که من رفتم؛ شهید بشوید، آنطوری که من شهید شدم. تنها نماز و حج نیست که بگویند «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی»، تنها حج نیست که بگویند «خُذُوا عَنِّی مَنَاسِکَکُم»، سیره اینها، سریره اینها، سنّت اینها، قول اینها، فعل اینها، تقریر اینها هر چه به عنوان تبیین حکم الهی و تشریع و تشریح وظیفه ما بیان شد، حجّت بالغه الهی میشود. بنابراین گویا اینها فرمودند زندان بروید، همانطوری که من رفتم، شهید بشوید، همانطوری که من شهید شدم؛ نماز بخوانید، آنطوری که من نماز میخوانم؛ حج بروید آنطوری که من حج میروم؛ یعنی صورت عمل یکی است، گرچه سیرت و نیّت و باطن تفاوت میکند.
بنابراین نباید گفت چرا امام با آن قدرتش زندان رفته یا شهید شده است، او اسوه ماست! اگر فرمود «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی» به همان لسان صدق میفرماید زندان بروید، همانطوری که من زندان رفتم؛ شهید بشوید، همانطوری که من شهید شدم. این برکت باعث شد که نظام اسلامی سامان بپذیرد. خدا امام و شهدا را با انبیای الهی محشور بکند! اینها این راه را فهمیدند، باور کردند و عمل کردند و الآن ما در کنار مائده و در جوار مأدبه این پاکان نشستهایم و قدر این انقلاب را این نظام را بدانیم، مبادا خدای ناکرده کسی بیراهه برود و راه کسی را ببندد! مبادا کسی به دام اختلاس و حقوق نجومی بیافتد! این نظام، نظام الهی است. این خونهای حق هیچ وقت انسان را رها نمیکند.
به هر تقدیر امام حیّ و حاضر از ما وظیفهای میطلبد که باید در بارگاه او انجام بدهیم. اگر کسی عالم نباشد مرگ او مرگ جاهلی است یا عالم باشد «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ»[21] که گرفتار جهل علمی نیست، اما جهالت عملی دامنگیر او شده است، او امامشناس نیست و مرگ او مرگ جاهلیت است.
بنابراین ایام میلاد، ایام ظهور، ایام مقدمات ظهور و ایام شرایط غیبت، معارف بلند علمی یعنی یک سلسله مسائل دقیق جان کَندن میخواهد که انسان بفهمد این آینه خداست، مظهر اراده الهی است و آنچه میکند، میگوید، قیام دارد، قعود دارد، دستور خداست «و لا غیر»، این کار، کار اساسی است که یک امامشناس و یک شیعه خالص هم باید عارف و آگاه باشد، بعد از علم آن را عمل کند و بعد آن را منتشر کند. میبینید در دعای اینها مثل همین فقه ما و مثل تفسیر ما مطالب را به ما یاد میدهند. در دعاهای مربوط به امام حجت(صلوات الله و سلامه علیه) این است که ما به خدا عرض میکنیم خدایا! «اللَّهُمَّ کَمَا جَعَلْتَ قَلْبِی بِذِکْرِهِ مَعْمُوراً فَاجْعَلْ سِلَاحِی بِنُصْرَتِهِ مَشْهُوراً»؛[22] خدایا این دل را تو مؤمن کردی، تو یک قابلیتی به ما دادی ما این مطلب را قبول کردیم و این دل مُرده را تو با ایمان زنده کردی. خدایا همانطوری که با نام خودت، با یاد خودت و با دین خودت این دل مُرده را معمور، آباد، روشن و شفاف کردی، توفیقی بده که اسلحه ما برای یاری ولیّعصر از غلاف بیرون بیاید «اللَّهُمَّ کَمَا جَعَلْتَ قَلْبِی بِذِکْرِهِ مَعْمُوراً فَاجْعَلْ سِلَاحِی بِنُصْرَتِهِ مَشْهُوراً» این شمشیر اگر در غلاف باشد که به نصرت وجود مبارک ولیّعصر نمیآید! اگر این زبان در دهان بسته باشد که «کم من شیطان أخرس»،[23] اگر کسی که باید سخن بگوید حق بگوید، تبیین کند، عالمانه سخن بگوید، عوامی حرف نزند، به فکر نشر و جذب عوام نباشد، بلکه عوام را عالم کند، مُرده را زنده کند، این زبان در دهان نباشد، این قلم در جیب نباشد، از خدا میخواهیم که خدایا! این قلم ما را بیرون بیاورد، این زبان ما را بیرون بیاور، این شمشیر ما را بیرون بیاور، این اسلحههای نظامی ما را بیرون بیاور که دشمن علیه امام و امامت سخنی نگوید. این سلاح ما، تشهیر سلاح، علنی کردن سلاح در نصرت و یاری و باور داشتن امامت باشد. این دعای ماست! یکی از ادعیه مربوط به وجود مبارک ولیّعصر است که به خدا عرض میکنیم: دل را تو به یاد خودت آباد کردی، توفیقی بده که این سلاح ما، شمشیر ما، قلم و قدم ما، مال و قدرت ما همه و همه در معرض یاری ولیّعصر خودت باشد. آنکه علمش در خدمت ولیّعصر نیست و آنکه شمشیرش در خدمت ولیّعصر نیست اهل این دعا نیست «فَاجْعَلْ سِلَاحِی بِنُصْرَتِهِ مَشْهُوراً».
امیدواریم ذات اقدس الهی به برکت امامت ائمه(علیهم السلام) مخصوصاً وجود مبارک حضرت مهدی موجود موعود(علیه أفضل صلوات المصلّین) همه ما، نظام ما، کشور ما، مسئولین ما، مردم ما، رهبر ما، همه و همه مشمول ادعیه ذاتیه ولیّعصر(ارواحنا فداه) باشیم و باشند تا این نظام را به دست صاحب اصلی و اصیلش تقدیم کنیم.
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[1]. إعلام الوری بأعلام الهدی(ط ـ القدیمة) ص442. وسائل الشیعة، ج16، ص246.
[2]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص381.
[3]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص381؛ «قَالَ رَأَیْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ فِی الْیَوْمِ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَقَالَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ مَضَی أَبُو جَعْفَرٍ ع فَقِیلَ لَهُ وَ کَیْفَ عَرَفْتَ قَالَ لِأَنَّهُ تَدَاخَلَنِی ذِلَّةٌ لِلَّهِ لَمْ أَکُنْ أَعْرِفُهَا».
[4]. التوحید، شیخ صدوق، ص179.
[5]. دیوان حافظ، غزل266؛ «میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست ٭٭٭ تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز».
[6]. المزار الکبیر، ص588.
[7]. المزار الکبیر، ص569.
[8]. الغیبة، شیخ طوسی، کتاب الغیبة للحجة، ص247.
[9]. بحارالأنوار(ط ـ بیروت)، ج25، ص385.
[10]. المزار الکبیر، ص569.
[11]. إقبال الأعمال(ط ـ القدیمة)، ج1، ص78.
[12]. إقبال الأعمال(ط ـ القدیمة)، ج1، ص52.
[13]. بحار الأنوار(ط ـ بیروت)، ج45، ص138.
[14]. الصحیفة السجادیة، دعای47.
[15]. نهج الحق و کشف الصدق، ص471.
[16]. نهج الحق و کشف الصدق، ص423.
[17]. نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص86.
[18]. سوره احزاب، آیه21.
[19]. کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء(ط ـ الحدیثة)، ج3، ص113 و 114؛ أنوار الفقاهة، کتاب القضاء، ص17 ـ 23.
[20]. وسائل الشیعة، ج27، ص232؛ الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج7، ص414.
[21]. نهج البلاغة، صبحی صالح، حکمت107.
[22]. المزار الکبیر، ص658.
[23]. ر.ک: شرح نهجالبلاغه مغنیه، ج4، ص 227؛ «السَّاکِتُ عَنِ الْحَقِّ شَیْطانٌ أَخْرَسٌ».