08 04 2020 420013 شناسه:
image
به مناسبت 20 فروردین، روز هنر انقلاب اسلامی؛

هنر اسلامی و عناصر اصلی آن از منظر آیت الله العظمی جوادی آملی

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: به مناسبت 20 فروردین، روز هنر انقلاب اسلامی و سالروز شهادت شهید آوینی به بازخوانی پیام آیت الله العظمی جوادی آملی می پردازیم. معظم له در فرازهایی از این پیام ضمن معرفی عناصر اصلی هنر اسلامی، برترین ویژگی هنر اسلامی را تبیین نموده اند.

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: به مناسبت 20 فروردین، روز هنر انقلاب اسلامی و سالروز شهادت شهید آوینی به بازخوانی پیام آیت الله العظمی جوادی آملی می پردازیم.

معظم له در فرازهایی از این پیام ضمن معرفی «هنر اسلامی و عناصر اصلی آن»، برترین ویژگی هنر اسلامی را تبیین نموده اند. در ادامه توجه شما را به متن کامل این پیام جلب می نماییم:

 

بسم الله الرحمن الرحیم و إیاه نستعین

عناصر اصلی هنر اسلامی

روایت فتح را با درایت شهادت آمیختن، و هنر تصویر را با ظفر تحقیق هماهنگ ساختن، و دو قوس نزول و صعود را با منحنی تام هنر اسلامی دور زدن، و معقول را با عبور از بستر خیال، محسوس كردن؛ و محسوس را با گذر از گذرگاه تخیل، معقول نمودن، و تجرد تام عقلی را در كسوت خیال كشیدن، و از آنجا به جامهٴ حس درآوردن، سپس از پیراهن حس پیراستن و كسوت خیال را تخلیه كردن و به بارگاه تجرّد كامل عقلی رسیدن و رساندن و در لفافهٴ هنر، سه عالم عقل و مثال و طبیعت را به هم مرتبط جلوه دادن، و كاروان دلباختهٴ جمال محبوب را از تنگنای طبیعت به در آوردن و از منزل مثال رهایی بخشیدن و به حرم امن عقل رساندن كه عناصر اصلی هنر اسلامی را تشكیل می دهند، در سلالهٴ سلسلهٴ سادات و دودهٴ شجرهٴ طوبای شهادت؛ یعنی شهید سعید سید مرتضی آوینی (رحمه‏الله) و دیگر هنرمندان متعهد دینی تبلور یافت و می یابد.

هنر سواری دلیر كه روی میدان از او ٭٭٭٭ چو كاغذ از كلك او ز لعل گیر نشان

برترین ویژگی هنر اسلامی

مهم‏ترین شاخص هنر اسلامی توان ترسیم معقول در كسوت محسوس و قدرت تصویر غیب در جامهٴ شهادت است.

هنرهای غیر اسلامی چون جایی در جهان معقول و ملكوت ندارند و از عقل منفصل بی بهره و از مثال منفصل بی نصیب اند و فقط از وهم و خیال متصل استمداد می كنند، هرگز مایهٴ عقلی نداشته و ره آورد غیبی ندارند. زیرا مكتبی كه ماده را اصیل می داند و موجود غیر مادی را خرافه می‏پندارد و نشئهٴ تجرّد و غیب را افسانه تلقی می كند،هیچ‏گاه پیامی از عالم عقل و غیب ندارد و هرگز هدفی جز وهم و خیال نخواهد داشت.

اوج عروج یك انسان از دیدگاه هنرمند مادی همانا مقام مثال متصل و وهم به هم آمیخته است و آن‏جا كه سخن از نام و نان و وام و دانه نباشد، هنرمند مادی را راهی نیست و آن‏جا كه از تشویق و تقدیر و ثنا و سپاس و یادنامه و مانند آن اثری نباشد، هنرور مادی را باری نخواهد بود، زیرا قلمرو پرواز هنرپرداز مادی همانا منطقهٴ بستهٴ خیال و مدار محدود وهم است.

ولی مكتب الاهی كه عوالم سه گانه طبیعت و مثال و عقل را ثابت می‏كند و هر یك را مظهر نامی از نام‏های جلال و جمال الاهی می‏داند و برای عروج انسان ملكوتی مرزی نمی‏بیند و لقاءالله را كه هماره بیكران بوده و هست و خواهد بود، مائده و مأدبهٴ سالك صالح و عارف واصل و شاهد عاشق می داند، بحر تیار و دریای موّاج هنرورزی را فراسوی هنرمند اسلامی قرار می‏دهد تا پیام‏های گوناگون را كه از هاتف عقل و منادی غیب از ورای حجاب‏های نوری و ظلمانی دریافت كرده است، به قلمرو مثال منفصل درآورده، از آن پایگاه به مرحلهٴ وهم و خیال تنزل داده، سپس به منصهٴ حسّ و صحنهٴ صورت، نازل كند تا بادیه نشینان تشنهٴ حس را بر بال‏های ظریف هنر نشانده، از خاكدان طبیعت به دامنهٴ مثال و خیال رسانده، از آن‏جا به قلهٴ رفیع عقل و مقام منیع غیب واصل كند.

تا از زبان مولای غیب و شهادت، نغمهٴ دل انگیزِ: ﴿... فادخلی فی عبادی ٭ و ادخلی جنّتی﴾[1] را با گوشی بشنود كه در سایهٴ قرب نوافل فراهم كرده، با روحی درك كند كه با ولای جمع فضائل به دست آمده است، تا روشن گردد كه سیر از زمین طبیعی به سپهر مادی، نتیجهٴ هنر مادی است، ولی سلوك از طبیعت به مثال و از آن‏جا به عقل و خلاصه جهان را از عقل شروع و به عاقل ختم كردن محصول هنر الاهی است كه اسلام داعیهٴ آن را داشته، هماره تربیت یافتگانی جامع را ارائه كرده و می كند.

برترین هنر

هیچ هنری به از این نیست كه انسان كامل جامع به نوبه خود دو سر خطِّ حلقهٴ هستی را به هم بپیوندد و صعود و نزولی را كه خود پیموده است، در قالب هنر عرضه كند تا سالكان هنر دوست را به همراه هنر پروری خویش، به منطقهٴ وسیع آفرینش آگاه كند و فطرت جمال دوست و جلال نواز آنان را از انس با گلرخان خاك آلود طبیعت و نوازندگان غبارین ماده و سرایندگان ژولیدهٴ زمین و خوانندگان گرد گرفته بستر غَبراء برهاند و به جمال بی زوال ماوراء طبیعت و جلای بی مثال معنا و كمال بی وبال عقل و غیب و نوای دل‏پذیر و روح انگیز مولای هر عبد صالحی برساند.

تا معلوم شود كه طواف در مدار بتكده و میكده و عشرتكده و بالاخره طبیعت كده، شایستهٴ انسان هنرجو و كمال دوست نیست، بلكه هنر در بازشناسی مجدّد عالم و آدم، و جهان را وسیع تر از منظر محدود طبیعیون شناختن، و انسان را همتای فرشتگان، بلكه بالاتر دیدن است و راه نیل به این هدف سامی، از عقبه های كئود گذشتن و میدان‏های مین را با ایثار نفیس و بذل نفس پشت سر گذاشتن و برای همهٴ راهیان كوی هنر و سوی ظفر، ره آوردی چون ره توشهٴ شهید فقید سید مرتضی آوینی(رحمه‏الله) آوردن است.

جامه رسای هنر و پوشش پرنیانی هنرپروری جز بر اندام كامل و جامع سالكانی چون شهیدان شاهد برازنده نیست و قبای اطلس هنر جز برای قامتِ راست قامتان تاریخ و شیفتگان خدمت نه تشنگان قدرت، زیبنده نخواهد بود.

بر تن ناقصان، قبای كمال ٭٭٭٭ به طراز هنر ندوخته‏اند

اثر شاخص هنری قرآن

گرچه قرآن كریم كه كلام خدای بی‏چون است، معارفی والاتر از شهود عارفان و فهم حكیمان و درك فقیهان و اندیشهٴ متكلمان و باور محدّثان و یافته های مورخان و صدها فرزانهٴ خردمند دیگر دارد. زیرا مجلای متكلّم نامتناهی، كلامی نامحدود خواهد بود، چنانكه درجات بهشت موعود نامحدود به عدد آیات قرآن كریم است و به قاریان آگاه به معانی و آشنا به احكام و حِكَم قرآن گفته می شود: «بخوان و بالا برو» و خوانندهٴ رسمی بهشتیان داود پیامبر است.

لیكن اثر بارز و شاخص هنری آن همانا در این است كه از رهگذر فصاحت و كوی بلاغت كه چهرهٴ خاص هنر سمعی است، لطایف بلند عالم لاهوت را در پردهٴ استبرقی عقل پیچیده، آنگاه در جامهٴ پرنیانی مثال و خیال و وهم پوشانده، سپس در كسوت حریری آیه و سوره ارائه كرد.

در این‏حال، جهانیان را به تماشای آن فراخوانده، به تحدّی و مبارزه دعوت كرده، عجز همگان را در ساحت قدس هنر ادبی خویش آشكار كرده و قبل از قیام قیامت كوسِ ﴿لمن الملك﴾ سر داده، پاسخ اعتراف آمیز و عجز آلود ﴿لله الواحد القهَّار﴾[2] را از همگان دریافت می‏كند.

سر كامیابی هنر قرآنی

آن چه سبعهٴ معلقه را به زیر كشید، هنر ادبی قرآن است و آن چه دیوار كعبه را از لوث معلقات سبع تطهیر كرد، هنر است، چه این‏كه آن چه بتكده را از بتها پاك می‏ساخت، تبر است كه یكی به دست حضرت ابراهیم بت‏شكن خلیل الرحمن انجام شد و دیگری به زبان حضرت محمدبن عبدالله، حبیب الله منادی: «أنا أفصح من نطق بالضاد»[3] صورت پذیرفت.

سرّ كامیابی هنر قرآنی و ناكامی هنر مزعوم و فائل جاهلی آن است كه هنر موهوم جاهلی از مرز سجع و قلمرو قافیه و منطقهٴ عروض و میدان تشبیب و عزل و صحنهٴ قصیده خرافی و محدودهٴ خیال و مثال متصل فراتر نرفت، ولی هنر ادبی و معقول الاهی چنانكه قبلاً اشاره شد مراحل سه گانهٴ عالم امكانی را در صعود و نزول، بدون طفره و فتور، پیمود و به خاكیان توان جهش به عالم فرشتگان داد و هرگونه خیال پردازی موهوم را محكوم كرد و هیچ‏گاه از حق نگذشت و از باطل سراب گونه مدد نگرفت و با ظهورش نه مجالی برای جاهلیت كهن ماند، نه موقعیتی برای جاهلیت جدید؛ ﴿قل جاء الحقّ و ما یبدی‏ی الباطل و ما یعید﴾.[4]

هنر نظر به سراپای او اگر افكند ٭٭٭٭ ز پای تا سر او را هنر بیند

تمیز هنر صادق از كاذب

هنرمند قرآنی همان فرزانهٴ جهان بین است كه هرگز به مكتب‏های الحادی اعتنایی ندارد و به ره آورد بی مایهٴ مكتب‏های مادّی چشم نمی دوزد و عشق ممدوح هنری و محمود ادبی را با شهوات مشئوم و مذموم بی هنری اشتباه نمی كند و ساكنان كوی عفاف را به بدحجابی یا بی حجابی كه نفی عفاف را به همراه دارد، دعوت نمی نماید و مرغ باغ ملكوت را با نغمهٴ سرد ناسوتیان سرگرم نمی كند و فرهنگ برائت از طبیعت و نزاهت از مادّه را با آهنگ ناموزون خاكیان از یاد نمی برد و سرانجام تسلیم بی هنر نادان نمی‏شود.

هنرمند كی زیر نادان نشیند ٭٭٭٭ كه بالای سرطان نشسته است جوزا

یعنی در چهرهٴ گنبد مینا ستاره هایی كه شكل خرچنك و سرطان است، بعد از ستاره هایی كه شكل جوزا و گوسفند سیاه كه در آن نقاط سفیدی است، واقع شده است.

غرض آن كه، هنر صادق را از كاذب جدا كردن كار هنرمندان الاهی است، همان‏طور كه تشخیص صادق از كاذب برعهدهٴ پزشك معالج بیمار مجروح است و همانگونه كه تمیز صبح صادق از كاذب برعهده اخترشناس ماهر است و همان‏طور كه تبیین اشك صادق و تفكیك آن از گریهٴ كاذب مدعیان باطل، بر عهدهٴ داوران ورزیده و قاضیان مجرّب است.

آری، امتیاز هنر صادق از كاذب نیز در اختیار متخصصان هنر الاهی است كه حق را از باطل و آب را از سراب جدا می كنند و در پرتو تعلیم روح نواز قرآنی، پاك را از ناپاك تمایز می بخشند؛ ﴿لیمیز الله الخبیث من الطّیب﴾.[5]

تبلور هنر اسلامی در ترسیم، تصویر و تمثیل

نكته ای كه عنایت به آن برای همهٴ ادیبان هنر دوست و هنرمندان ادب پرور سودمند است، این است: گرچه غالب هنرهای پیروان «بودا» و «برهمن» در جامهٴ تجسیم و مجسمه‏های بی روح خلاصه می‏شود و نیز اكثر هنرهای حامیان مسیح و پیروان عیسی(علیه‏السلام) در كسوت سنگ تراشی و پیكرهای بی‏جان خاتمه می پذیرد؛ لیكن بخش مهم هنر پیروان قرآن و حامیان اعجاز كلامی آن در ترسیم، تصویر، تمثیل، تشبیه‏های سمعی و بصری و بدون تجسیم، متبلور می شود كه پیام خاص خود را به همراه دارد تا همگان ضمن بهره وری از هنر قرآن، در دریای موّاج آن غوص می كنند، بدون آن كه غرق شوند و از شنا كردن در آن آب حیات لذت ببرند، بدون آن كه گرفتار خفگی شوند.

اگر هنرمندی از رهگذر صوت حسن و نغمهٴ غم زدا یا تصویر و ترسیم و تمثیل روح پرور، پیامی به گوش منتظران ندای غیب برساند و از كنگرهٴ عرش، صفیر آشنایی به سمع مشتاقان كوی وصال واصل كند و در نتیجه گروهی را در دامن شرع مقدس به واجب و مستحب تربیت كرده، از حرام و مكروه رهایی بخشد، هنرپرور اسلامی است.

آن چه در این متن كوتاه تنظیم شد، عبارت است از:

1. تبیین خطوط اصلی هنر اسلامی و جدایی آن از هنر غیر اسلامی .

2. تبلور هنر ادبی اسلام در قرآن و سرّ پیروزی هنر اسلامی بر هنر جاهلی.

3. امتیاز اساسی هنر تجسیم پیروان بودا و برهمن از یك سو و پیروان مسیح(علیه‏السلام) از سوی دیگر، با هنر اصیل اسلامی كه منزه از بوی بودائی و تثلیث ترسائی است، بلكه توحید ناب است.

4. تعریف هنرمند اسلامی و جدایی آن از هنرپیشهٴ غیر اسلامی.

5. هنرمندان شهید، جانباز، آزاده و بالاخره شیفتهٴ نظام اسلامی و مستقل و خودكفا، جامع هنر و ظفراند و هنر شهادت را شاهد هنرمندی خویش قرار داده اند كه: آفتاب آمد دلیل آفتاب.

6. قدردانی و سپاس از همهٴ عزیزان هنرپرور، اعم از رفته ها و مانده‏ها كه هنر انسان و اسلام شناسی را مایهٴ غوص در دریای جمال و جلال هنر قرار داده، بدون غرق و مردود شدن به عمق آن رفته، گوهرهای گرانسنگ معرفت و تربیت و وفاداری به نظام و امام راحل (رحمه‏الله) را به ارمغان آورده، همگان را به آرمان‏های اسلامی فراخوانده و می خوانند؛ به امید رشد هنر اسلامی و پرورش هنرمندان متعهّد.

 

منبع: پیام آیت الله العظمی جوادی آملی به مناسبت شهادت سید مرتضی آوینی، 1372.

پاورقی:

[1]  ـ سورهٴ فجر، آیات 29 ـ 30.

[2]  ـ سورهٴ غافر، آیهٴ 16.

[3]  ـ بحار الانوار، ج 2، ص 163.

[4]  ـ سورهٴ سبأ، آیهٴ 49.

[5]  ـ سورهٴ انفال، آیهٴ 37.


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات