12 12 2019 455147 شناسه:

جلسه درس اخلاق (1398/09/21)

دانلود فایل صوتی

اعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

«الحمد للّه ربّ العالمين و صلّي اللّه علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمّد(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيما بقية اللّه في العالمين بِهم نَتولّيٰ و مِن أعدائِهم نَتبرّءُ اِلي اللّه».

مقدم شما برادران و خواهران ايماني را گرامي مي‌داريم و از ذات اقدس الهي مسئلت مي‌کنيم به همه شما علم نافع و عمل صالح مرحمت کند و اين دعا را براي نظام ما امت ما مملکت ما و جوامع اسلامي ما بالأخص به پيروان قرآن و عترت إجابت بفرمايد.

بحث‌هاي روز پنج‌شنبه درباره شرح نهج‌البلاغه اميرالمؤمنين(عليه السلام) بود از ساليان قبل شروع شد تا رسيديم به کلمات حکيمانه و نوراني آن حضرت. مستحضريد که نهجالبلاغه‌اي که سيد رضي(رضوان الله تعالي عليه) جمع‌آوري کرد کار يک نفر بود در حالي که اين کار مقدور يک نفر نبود و نيست سخنان نوراني آن حضرت در جوامع و مجامع فراواني ايراد شده است؛ لذا اکنون که کتاب شريف تمام نهج‌البلاغه چاپ شد تقريباً چند برابر نهج‌البلاغه سيد رضي است. آنچه در اين نوبت بحث مي‌شود که در نهج‌البلاغه آمده است اينها در کتاب شريف تمام نهج‌البلاغه در صفحه 564 و 565 از يک طرف و در صفحه 999 از طرف ديگر آمده است. براي يک پژوهشگر نهج‌البلاغه هيچ چاره‌اي نيست مگر اينکه آن کتاب تمام نهج‌البلاغه را از نظر بگذراند، چون ائمه(عليهم السلام) شاگردان فراواني تربيت کردند همه پيروان شاگردان آن ذوات قدسي‌اند؛ اما حوزوي‌ها و دانشگاهي‌ها شاگردان مخصوص‌اند. به ما در زيارت جامعه کبير و مانند آن دستور دادند وقتي به بارگاه رفيع ائمه(عليهم السلام) مشرّف شديم غير از عرض ادب و اظهار ارادت و درخواست نيازهاي خودمان، گذشتگانمان و آيندگانمان، به آنها عرض کنيم: «مُحَقِّقٌ‏ لِمَا حَقَّقْتُمْ‏ مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ»؛[1] يعني من که به بارگاه شما مشرّف شدم گذشته از حوايج دنيا حوايج آخرت براي خودم، گذشتگانم، دوستانم و براي مسلمان‌ها درخواست مي‌کنم، دو چيز مهم را هم از شما مي‌خواهم آن توفيق را بر برکت ذات اقدس الهي از خدا بخواهيد که من جزء محققان عالِم و پژوهشگر و چيز بفهمِ جامعه بشوم اين را در زيارت مي‌خوانيم خودشان اجازه دادند که به حضور اينها عرض کنيم: «مُحَقِّقٌ‏ لِمَا حَقَّقْتُمْ»؛ اين با شنيدن تقليدي و سخنراني اين و نوشته آن و مقاله آن حل نمي‌شود. به ما گفتند وقتي مشهد مي‌رويد بخواه و بکوش که محققانه بروي و محققانه برگردي وگرنه مسائل دنياي حل‌شدني است؛ مخصوصاً طلّاب حوزه‌ها و دانشجويان عزيز دانشگاه‌ها، «مُحَقِّقٌ‏ لِمَا حَقَّقْتُمْ‏ مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ». مکتب‌هاي صحيح دنيا را من با پژوهش محققانه تثبيت کنم، مکتب‌ها و آراي باطل دنيا را من با پژوهش محققانه بتوانم محققانه باطل کنم «مُحَقِّقٌ‏ لِمَا حَقَّقْتُمْ‏ مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ».

بنابراين ما در کنار قرآن کريم الا و لابد بايد در محضر، مشهد و در مکتب در بارگاه رفيع نهج‌البلاغه زانو بزنيم راهنمايي‌هاي آن حضرت براي ما راه‌گشا باشد رهبري‌هاي آن حضرت براي ما، پيروي آن حضرت را در طي طريق آسان کند و کلمات نوراني آن حضرت براي ما راه‌گشا باشد.

در نهج‌البلاغه آمده است که از حضرت سؤال کردند خير چيست؟ که ما مي‌گوييم خدايا به ما خير عطا کن و خدا هم در قرآن فرمود: ﴿وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْر فِتْنَةً[2] خير چيست؟ خير در چيست؟ «سُئِلَ عَنِ الْخَيْرِ مَا هُوَ فَقَالَ(عليه السلام) لَيْسَ الْخَيْرُ أَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ»؛[3] فرمود به مقداري که انسان آبرويش محفوظ باشد همان مقدار کافي است. معناي خير اين نيست که ارقام صفر ثروت او بيشتر باشد، اين يک بارداري است و حمّالي براي ديگران است. ببينيد کسي که خانه‌اي مي‌سازد براي نياز خود اين يک مسکن خوبي است اين را مرحوم صاحب وسائل(رضوان الله تعالي تعليه) در کتاب شريف وسائل از کلمات ائمه(عليهم السلام) نقل مي‌کند که ما در زيارت اينها عرض مي‌کنيم: «کَلامُکُم نُورٌ».[4] مرحوم صاحب وسائل در کتاب مسکن وسائل اين روايت‌ها نوراني از ائمه(عليهم السلام) نقل مي‌کند که کسي برج‌سازي کند، خانه و چند اشکوبه بسازد که مورد نياز او نيست، فقط جهت فخرفروشي بالا ببرد فرشته‌ها مي‌گويند: «يَا أَفْسَقَ الْفَاسِقِينَ‏ أَيْنَ‏ تُرِيدُ»[5] کجا مي‌خواهيد بيايي؟ چيزي که انسان بايد بگذارد و برود که خير نيست؛ آري اگر به توليد بپردازد به اشتغال بپردازد مشکلات جامعه را حل کند، اين کسي که به توليد مي‌پردازد مشکل اقتصادي جامعه را حل مي‌کند دست چنين کارگري را پيغمبر بوسيد؛[6] وگرنه آن روايات که کسي تلاش و کوشش بکند حضرت فرمود خير در اين نيست که مال تو زياد شود يا اولاد تو زياد بشود خير در دو چيز است: در بخش عقل نظر، انديشه صائب و محققانه و در بخش عقل عمل، حِلم و بردباري است.

درست است فارسي فرهنگ ماست لغت ماست و ما به آن خيلي علاقمنديم اما فارسي کجا عربي کجا! بسياري از کلماتي است که در فرهنگ عرب به تنهايي آن مطلب ادا مي‌شود، ولي ما در فارسي لفظ نداريم. ما همان طوري که در فارسي تثنيه نداريم ضمير مذکر و مؤنث نداريم، به هر دو مي‌گوييم «او» چه مرد باشد چه زن باشد؛ اما عرب مي‌گويد «هو» و «هي». ما يک نفر را مي‌گوييم «تو»، بيش از يک نفر را مي‌گوييم «شما»؛ چه دو نفر باشند چه بيش از دو نفر. اما در عربي تثنيه دارند به يک نفر مي‌گويند «أنت»، به دو نفر نمي‌گويند «أنتم»، مي‌گويند «أنتما» به سه نفر به بعد مي‌گويند «أنتم». ما اصلاً در فارسي تثنيه نداريم مذکر و مؤنث نداريم، او در خطابش مذکر باشد مي‌گويد «أنتَ»، مؤنث باشد مي‌گويد «أنتِ»، در غيابش «هو» و «هي» دارد مذکر و مؤنث دارد مفرد و تثنيه دارد. ما در فارسي نه در «چه وقت» و در نه «کجا»، نه در «دير» و نه در «دور» اصلاً ضمير وسط نداريم ما مي‌گوييم اينجا و آنجا؛ اگر نزديک باشد مي‌گوييم اينجا، اگر نزديک نباشد مي‌گوييم آنجا، چه وسط باشد چه دور؛ چه در دور و چه در دير، چه در زمان چه در مکان. در زمان هم همين طور است مي‌گوييم اکنون يا گذشته. اما در عربي اين چنين نيست حساب شده است اگر نزديک باشد مي‌گويند «ذا» اگر وسط باشد مي‌گويد «ذاک»، اگر دور باشد مي‌گويند «ذلک».

ما در فارسي کلمه‌اي که بتواند حِلم را معنا کند نداريم صبر را معنا کند نداريم؛ ما ناچاريم دو تا کلمه را کنار هم بگذاريم تا يک کلمه عربي را معنا کند اينکه گفته مي‌شود ترجمه قرآن، اگر متعذّر نباشد متعسّر است؛ اگر محال نباشد سخت است؛ براي اينکه ما در فارسي لفظ نداريم، ناچاريم با چند کلمه ترکيب شده، يک کلمه عربي را معنا کنيم. ما الآن در فارسي کلمه‌اي که بتواند حِلم را معنا کند نداريم در روايات ما حِلم آمده است ناچاريم بگوييم حليم کسي است که بردبار باشد اين «بار» را ببرد؛ حرف سنگيني که شنيد حادثه که تلخي که رخ داد اين بار را ببرد. اين بردبار دو تا کلمه است که دارد معناي حِلم را تشريح مي‌کند.

حضرت فرمود: خير علمي، فخر، برهان است. انساني که اهل برهان است نه بيجا سخن مي‌گويد نه سخن بيجا مي‌تواند او را از جا در ببرد، انساني که حليم و سنگين و بردبار است نه بازيگر است نه مي‌شود او را بازي داد. در قرآن کريم فرمود مرداني به مقصد مي‌رسند که نه خودشان اهل بازي باشند نه بتوان اينها را بازي داد. در سوره مبارکه «مؤمنون» فرمود: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ؛[7] بعد فرمود: ﴿الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ﴾[8] خودشان اهل بازي نيستند. در سوره مبارکه «نور» فرمود: ﴿رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَيْعٌ﴾[9] «إلهاه» باب «إفعال» است و متعدّي است، آن «لغو» هم که ثلاثي مجرد است و لازم. فرمود مرداني به مقصد مي‌رسند که بازيگر نيستند، يک؛ اينها را هم نمي‌شود با بازي‌هاي عادي اينها را بازي داد، دو؛ ﴿رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ﴾.

به وجود مبارک حضرت امير(سلام الله عليه) عرض کردند خير چيست؟ فرمود خير داشتن مال زياد نيست داشتن فرزند زياد نيست، فرزند صالح شرف‌بخش است مال حلال و طيّب و طاهر باعث برکت است اينها خير است. خير در دو چيز است در بخش انديشه علم صائب و در بخش انگيزه حِلم صالح. فرمود اين دو چيز عامل خير بودن است و خودشان خير هستند «لَيْسَ الْخَيْرُ أَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ وَ أَنْ تُبَاهِيَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّكَ فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ»؛ تو اگر بتواني در عبادت بيش از ديگران بروي اين خير توست و اگر کار خير کردي نگويي من کرده‌ام! خدا غريق رحمت کند استاد الهي قمشه‌اي را فرمود:

من الهي هو الله گويم (نه أنا الله) ٭٭٭ ذرّه‌ام يا که خورشيد از اويم[10]

 نگويد من به جايي رسيدم، خدا را شکر مي‌کنم که اين نعمت را به ما داد؛ اين انسان هم بالاتر مي‌رود هم راه کسي را نمي‌بندد. حضرت فرمود اگر کار خير کردي بگو «الحمد لله» که اين توفيق به دست من داده شد به ما هم گفتند که اين را از خدا بخواهيد در شب‌هاي ماه مبارک رمضان آدم وقتي مهمان صاحبخانه شد صاحبخانه مي‌گويد چه ميل داري؟ اين ماه مبارک رمضان ماه ضيافت است اينها که در سرزمين مکه و حج عمره موفق مي‌شوند جزء «ضيوف الرّحمن» هستند اينها که در ماه مبارک رمضان به فيض روزه گرفتن موفق‌اند جزء «ضيوف الرحمن» هستند. در شب‌های ماه مبارک رمضان دعايي که به ما گفتند بخوانيد اين است که شما مهمان هستيد از صاحبخانه هر چه بخواهيد به شما مي‌دهد. شما به صاحبخانه بگوييد که خدايا تو که دست از خير برنمي‌داري تو که دين خود را حفظ مي‌کني، قرآن خود را حفظ مي‌کني، بيان عترت خود را حفظ مي‌کني، آن توفيق را بده که دين تو به دست من حفظ بشود، نه اينکه من در کنار سفره ديگري بنشينم «اللَّهُمَّ ... وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدِينِكَ وَ لَا تَسْتَبْدِلْ بِي غَيْرِي»؛[11] خدايا يقيناً تو دين خود را حفظ مي‌کني عترت خود را حفظ مي‌کني، حسين بن علي را حفظ مي‌کني همه را حفظ مي‌کني ممکن نيست اينها از دنيا رفتند آثارشان هم برود، آثارشان براي هميشه زنده است آن توفيق را بده که دين تو به وسيله من و به دست من زنده بشود ديگران در کنار سفره من باشند، اينکه چيز بدي نيست، اينکه مال نيست تا انسان بگويد به من ثروت بده ديگران بيايند کنار سفره من! اين علم است شما از خدا بخواهيد عالِم بشويد و ديگران از کتاب شما استفاده کنند اينکه چيز بدي نيست. اين جزء دعاهاي نوراني شب‌هاي ماه مبارک رمضان است؛ خدايا آن توفيق را بده که من کلمات علي بن ابيطالب(سلام الله عليهما) را بفهمم کلمات ائمه را بفهمم، معنا کنم، ترجمه کنم و بنويسم که ديگران استفاده کنند، اينکه چيز خوبي است.

فرمود خير در اين است که علم شما زياد بشود در بخش انديشه و در بخش انگيزه حلم و صبر و بردباري شما زياد بشود که اگر يک حادثه جزئي ديديد نرنجيد، دنيا جاي آزمون و امتحان است. فرمود خير در اين است که «أَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ وَ أَنْ تُبَاهِيَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّكَ فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ»؛ اگر لغزشي داريد فوراً توبه کنيد، بگوييد بخشيدم و نگذاريد کهنه بشود؛ مثل يک بيماري که فوراً انسان بايد به درمان بپردازد.

«وَ لَا خَيْرَ فِي الدُّنْيَا إِلَّا لِرَجُلَيْنِ»؛ دنيا که مَتجر اولياست فقط دو گروه از آن خير مي‌بينند، «رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدَارَكُهَا بِالتَّوْبَةِ وَ رَجُلٍ يُسَارِعُ فِي الْخَيْرَاتِ وَ لَا يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوَى وَ كَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ‏»؛[12] فرمود دو نفر در دنيا بهره مي‌برند تجارت دنيا مَتجر اولياست، يکي اينکه اگر پايش لغزيد فوراً برخيزد استغاثه کند، استنصار کند، استغفار کند او «غفّار الذنوب» است. او به قدري کريم است که قابل وصف نيست؛ اگر کسي با خدا رابطه داشت آبروي کسي را نبُرد اگر لغزيد خدا آبروي او را حفظ مي‌کند. ببينيد در قرآن فرمود: خود خداي سبحان همه اعمال شما را مي‌بيند درست است! بعد فرمود هر کاري که انجام بدهيد فرشتگاني را من فرستادم مأمور ضبط اعمال‌اند: ﴿إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظينَ ٭ كِراماً كاتِبينَ ٭ يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ﴾[13] اصلاً ملائکه‌اي را که معصوم‌اند فرستاده که همه اعمال را ضبط بکنند تا در «يوم الحساب» بررسي کنيم و کسي نتواند اين کار را بکند نه کم باشد نه زياد، اصلاً ملائکه را براي اين فرستاد. در دو بخش از قرآن کريم در سوره مبارکه «توبه» هم فرمود: ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُه‏﴾[14] پيغمبر و اهل بيت مي‌بينند، اين درست است! ولي اگر خواست آبروي ما را حفظ بکند چه کار مي‌کند؟ اصلاً ملائکه را فرستاده که اعمال ما را ضبط کنند. وجود مبارک پيغمبر و اهل بيت(عليهم السلام) را در قرآن معرفي کرد که اعمال شما را مي‌بينند «يَري» اگر خواست آبروي ما را حفظ بکند نه اجازه مي‌دهد که آن ملائکه بفهمند تا بنويسند و نه اجازه مي‌دهد که اين ذوات قدسي ببينند.

اين دعاي نوراني کميل که شب‌هاي جمع قرائت مي‌کنيد تلاوت مي‌کنيد بهره مي‌بريد اين است: خدايا تو کسي هستي که «وَ كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيَّ مِنْ وَرَائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِيَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِكَ أَخْفَيْتَهُ وَ بِفَضْلِكَ سَتَرْتَه‏»[15] خدايا هر کاري که من کردم تو مي‌بيني و تو آن قدر مهربان و کريم و رئوف و لطيف هستي که حتي اجازه نمي‌دهي بعضي از کارهاي آبروبر را ملائکه که فرستادي براي ضبط أعمال، ببينند، نه اينکه آنها اهل ديدن نيستند تو نمي‌گذاري نه اينکه اهل بيت اهل ديدن نيستند تو نمي‌گذاري «وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِيَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِكَ أَخْفَيْتَهُ وَ بِفَضْلِكَ سَتَرْتَه‏» مگر آنها چيزي بر آنها مخفي است؟ اصلاً آنها آمدند به تعليم الهي که همه چيز را بنويسند ممکن نيست چيزي بر ملائکه و «کرام الکاتبين»[16] مخفي باشد. فوراً در همين نوراني کميل استرجاع شده است که خدايا اينکه آنها نمي‌بينند تو نمي‌گذاري ببينند، تو براي اينکه آبروي ما را حفظ بکني نزد ائمه(عليهم السلام) آبروي ما را نگه مي‌داري اين خداست چرا ما رابطه با او را کم بکنيم؟ ممکن است حوادث در عالم زياد باشد ممکن است کسي چهار تا کار بدي بکند ولي دين حريم شخصي ماست؛ ماييم و دين ما. ارتباط ما با خدا براي ابد بايد محفوظ باشد، ماييم و دين و ارتباط با خدا در دنيا، در برزخ، در ساهره قيامت، در بهشت ـ إن‌شاءالله ـ ما هستيم که هستيم يک موجود ابدي هستيم دين جزء حريم شخصي ماست مبادا ـ خداي ناکرده ـ جواني بگويد حالا فلان مسئول بيراهه رفته يا راه کسي را بسته من چرا ارتباط خود را با مسجد حفظ بکنم! فرمود اين کار را نکنيد. اساس کار در اين است که در دنيا فقط دو گروه خير مي‌بينند، اگر اشتباه کردند فوراً برگردند تدارک کنند و اگر کار خير کردند نگويند همين قدر بس است.

يک بيان نوراني از امام حسن مجتبي(سلام الله عليه) فرمود مي‌خواهيد در دنيا سعادتمند باشيد اين دو تا کار را بکنيد: در مسائل مادي پايين‌تر از خودتان را ببينيد؛ خيلي‌ها هستند که وضع زندگي‌شان از ما ساده‌تر است بنابراين ما آنها را ببينيم راحت هستيم در مسائل معنوي خيلي‌ها هستند که از ما بالاترند عالم‌ترند آگاه‌ترند؛ اين دستور امام مجتبي(سلام الله عليه) است فرمود در امور معنوي حتماً بالاتر از خود را ببينيد در امور دنيا و مادي هميشه ساده‌تر از خود را ببينيد، اينها هست.

فرمود در دنيا دو گروه خير مي‌بينند «وَ رَجُلٍ يُسَارِعُ فِي الْخَيْرَاتِ»؛ بعد فرمود اين خير است مي‌دانيد چرا خير است؟ براي اينکه مي‌ماند که مي‌ماند که مي‌ماند مي‌شود ابدي و نه چه وقت دارد و نه کجا؛ ما چنين موجودي هستيم. الآن چند ميليارد سال براي منظومه شمسي هست براي اين سياه‌چاله‌ها هست قابل فهم است ولي روزي بساط اينها جمع مي‌شود ولي ما هستيم که هستيم، ما يک موجود ابدي هستيم. در اينجا استدلال حضرت اين است که کار خير کم نيست «كَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ‏» بعد استدلال مي‌کند به آيه: ﴿إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ[17] اگر خدا چيزي را پذيرفت براي ابد مي‌ماند اگر ابدي است چيز کمي که نيست.

بعد فرمود که شما مي‌توانيد يک شناسنامه‌اي بگيريد. ما هر وقتي که به دنيا آمديم شناسنامه ما را پدر و مادر ما مي‌گيرند نام ما را انتخاب مي‌کنند اين يک امر طبيعي است؛ اما وقتي بالغ شديم بايد براي خودمان شناسنامه بگيريم. وجود مبارک پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التّحية و الثناء) فرمود: من و علي بن ابيطالب حاضريم شما را به عنوان فرزندي قبول کنيم بياييد بچه‌هاي ما بشويد «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»[18] اگر اين ذوات قدسي پدران ما شدند مادر ما چه کسي خواهد؟ چرا ما اين فخر را از دست بدهيم؟ فرمود ما حاضريم شما را به عنوان فرزندي قبول بکنيم «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»؛ اگر چنين فخري است اگر چنين جايگاهي است چرا ما اين رابطه را قطع بکنيم؟

بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) در نهج‌البلاغه اين است که به هر حال شما پدرتان مشخص است علي بن ابيطالب است و پيغمبر، جدّتان کيست؟ فرمود در قرآن کريم ذات اقدس الهي فرمود: ﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ﴾؛[19] فرمود بياييد بچه‌هاي ابراهيم خليل شويد. در بخش پاياني سوره مبارکه «حج» فرمود که ﴿مِّلَّةَ أَبِيكُمْ﴾؛ اين ﴿مِّلَّةَ﴾ منصوب به «اغراء» است يعني «خذوا»؛ ﴿مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ﴾[20] دين پدرتان را بگيريد پس مي‌شود انسان بشود فرزند اميرالمؤمنين، فرزند پيغمبر(عليهما السلام) و نوه ابراهيم خليل، چرا ما اينها را از دست بدهيم؟

اينجا استدلال وجود مبارک حضرت امير اين است فرمود: «إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِالْأَنْبِيَاءِ أَعْلَمُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِهِ ثُمَّ تَلَا [ع‏]» اين آيه را: «﴿إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا﴾[21]»، فرمود شما چرا ارتباط خودتان را با انبياء کم کرديد؟ الآن کل جهان اين هفت ميليارد را همين چهار پنج نفر دارند اداره مي‌کنند نامي براي ديگران نيست، يا موساي کليم است يا عيساي مسيح است يا بزرگان مکتب‌هاي ديگر هستند يا وجود مبارک پيغمبر اسلام است. اگر مردان جهاني هستند که هستند و جهان را اداره مي‌کنند همين چهار پنج نفرند؛ فرمود شما چرا با اين چهار پنج نفر ارتباط برقرار نمي‌کنيد؟ ﴿إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ﴾ ما پدرمان بشود علي بن ابيطالب و جدّمان هم بشود ابراهيم خليل، اينکه کار بدي نيست خوب هم هست؛ آن وقت کشور ما اداره مي‌شود نه بيراهه مي‌رويم نه احتکار مي‌کنيم نه گران‌فروشي مي‌کنيم نه اختلاس مي‌کنيم نه نجومي پيدا مي‌کنيم اينها را ننگ مي‌دانيم؛ چرا ما اين را از دست بدهيم؟ اين کشور طيّب و طاهرشده را چرا ما از آن بهره نبريم؟

بارها به عرض شما رسيد آب ولو به صورت سيل هم باشد آن عرضه را ندارد که بعضي از چيزها را پاک کند، آفتاب با همه جلال و شکوهي که دارد آن هنر را ندارد که بعضي از چيزها را پاک کند. مستحضريد که هم آب جزء مطهّرات است هم آفتاب؛ اينها بول و امثال بول را پاک مي‌کند اما استعمار را استکبار را استحمار را استذلال را بردگي ديگران را اينها را فقط خون شهيد پاک مي‌کند. در اينکه آفتاب هنرمند است در باران هم هنرمند است اما در اين زيارت‌ها ما چه مي‌خوانيم؟ ائمه(عليهم السلام) به ما چه گفتند؟ فرمود وقتي به زيارت شهداي اسلام رفتيد در پايان زيارت وارث يا بعضي از زيارت‌هاي ديگر بگوييد: «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِي فِيهَا دُفِنْتُمْ»[22] فقط خون شهيد است که جلوي آلودگي استکبار را مي‌گيرد آلودگي اختلاس را مي‌گيرد آلودگي راه‌بندي را مي‌گيرد آلودگي فشار بر مردم را مي‌گيرد، اين خون است؛ از آفتاب برنمي‌آيد، از باران ولو به صورت سيل هم در بيايد برنمي‌آيد اين کلام‌ها نوراني نيست؟ اين کلام‌ها بوسيدني نيست؟ «کَلامُکُم نُورٌ» ما نبايد مشکل داشته باشيم با داشتن همه اين نعمت‌ها.

فرمود پاک مي‌کند «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِي فِيهَا دُفِنْتُمْ». قبلاً هم به عرض شما رسيد که در اين‌گونه از موارد يک مقدمه را اهل بيت(عليهم السلام) مي‌فرمايند، يک مقدمه را قرآن گفته است. اين صغري و کبري را اين دو مقدمه را، اين دو مرکز نوراني مي‌گويند در قرآن کريم دارد: ﴿وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾[23] بلد طيب ميوه طيب مي‌دهد کشوري که طيب و طاهر شد ميوه طيب مي‌دهد. آن صغري را زيارت‌نامه‌ها بيان مي‌کند اين کبري را قرآن. در زيارت‌نامه‌ها مي‌خوانيم هر جا شهيد بيارمد طيّب و طاهر مي‌شود، در قرآن مي‌خوانيم هر جا طيّب و طاهر شد ميوه طيّب و طاهر مي‌دهد.

يک شجره‌اي سادات بزرگوار دارند آن کمال است و عنايت الهي است و فيض خاص است از آنِ اين ذوات پربرکت است؛ اما شجره‌اي براي همه ما است که فرزندان معنوي انبيا باشيم فرمود: ﴿إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذينَ آمَنُوا﴾ براي اينکه خداي سبحان وليّ مؤمنين است؛ بعد فرمود وليّ رسول خدا(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) کسي است که «أَطَاعَ اللَّهَ وَ إِنْ بَعُدَتْ لُحْمَتُهُ»؛ گرچه از نظر نَسب فاصله دارد ولي از نظر سبب و پيوند با پيغمبر نزديک است. «وَ إِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّدٍ مَنْ عَصَى اللَّهَ وَ إِنْ قَرُبَتْ قَرَابَتُهُ‏»[24] ولو عموي پيغمبر هم باشد قرآن کريم دارد: ﴿تَبَّتْ يَدا أَبي‏ لَهَبٍ﴾[25] با اينکه عموي پيغمبر بود بنابراين انسان مي‌تواند با پيغمبر با علي بن ابيطالب(عليهما آلاف التحية و الثناء) رابطه برقرار کند که اميدواريم همه شما به برکت قرآن و عترت اين پيوند ناگسستني را با قرآن و عترت داشته باشيد.

من مجدداً مقدم همه شما را گرامي مي‌دارم از ذات اقدس الهي مسئلت مي‌کنيم امر فرج وليّ‌اش را تسريع بفرمايد!

نظام ما رهبر ما مراجع ما دولت و ملت و مملکت ما را در سايه وليّ‌اش حفظ بفرمايد!

روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرمايد!

خطر بيگانگان را به استکبار و صهيونيسم برگرداند!

استقلال مملکت امنيت مملکت اقتصاد مملکت آرامش مملکت آسايش مملکت رفاه مملکت وحدت مملکت را به برکت قرآن و عترت و در سايه عنايت وليّ‌اش براي همه ما حفظ بفرمايد و اين ادعيه را در حق همه مؤمنين مستجاب بفرمايد!

«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»



[1]. عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص275.

[2]. سوره انبياء، آيه35.

[3]. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، حکمت94.

[4]. من لا يحضره الفقية، ج2، ص616.

[5]. وسائل الشيعة، ج‏5، ص311.

[6]. اسد الغابه، ج2، ص269.

[7]. سوره مؤمنون، آيه1.

[8]. سوره مؤمنون، آيه3.

[9]. سوره نور، آيه37.

[10]. ديوان الهی قمشهای.

[11]. الكافي (ط ـ الإسلامية)، ج‏2، ص589.

[12]. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، حکمت94 و 95.

[13]. سوره انفطار، آيات10ـ12.

[14]. سوره توبه، آيه105.

[15]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص849.

[16]. اشاره به سوره إنفطار، آيه11؛ ﴿كِراماً كاتِبين‏﴾.

[17]. سوره مائده، آيه27.

[18]. علل الشرائع, ج1, ص127.

[19]. سوره مائده، آيه68.

[20]. سوره حج، آيه78.

[21]. سوره مائده، آيه68.

[22]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص723.

[23]. سوره اعراف، آيه58.

[24]. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، حکمت96.

[25]. سوره مسد، آيه1.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق