اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله».
در آستانه تحويل سال با سالگرد شهادت صديقه كبرا(صلوات الله و سلامه عليها) هستيم؛ گرچه براي دنيا مذمّتهاي فراواني ذکر شده است؛ لكن يكي از برجستگيها و زيباييهاي دنيا همان حركت و تغيّر است. حركت, دگرگوني, تحوّل و تغيّر از بهترين چهرههاي دنياست؛ هم براي كساني كه رنجديده هستند اين تحوّل، تغيير ايجاد ميكند و هم براي كساني كه متنعّم ميباشند مانع غرور است. اين تغيّر و دگرگوني و اينكه اين از بين ميرود و وضع ديگري پيش ميآيد، از بهترين چهرههاي دنياست. اگر كسي در رنج است، ميداند كه «دائماً يكسان نماند حالِ دوران»[1] و اگر كسي در گنج است، او هم ميداند «دائماً يكسان نماند حالِ دوران» و گرفتار غرور نميشود؛ اين اصل اول.
حالا كه تحوّل و تغيّر هست، ما از كجا شروع كنيم؟ جريان فروردين، يك امر سنّتي و كار خوبي است؛ امّا اين مبدأ تغيّر نيست! اين براي كساني است كه حيات گياهي دارند. يك نوجوان و جوان يا يك هشتاد سالهاي كه «شيخ يتصبّي»[2] است و به فكر جواني است؛ جامه خوب در بركردن, غذاي خوب خوردن, خُرّميدن و خَراميدن، اين حيات گياهي است و اين سه كار براي درختهاست; يعني خوب غذا ميخورند, خوب رشد ميكنند و در فصل بهار خوب جامه در برميكنند که اين حدّ گياهي و در حقيقت عيد گياهان است؛ امّا عيد كه از «عود و رجوع» است و از بيانات نوراني امير بيان(سلام الله عليه) كه فرمود هر روزي كه به مولاي خود برگشتي و گناه نكردي آن روز عيد شماست: «وَ كُلُّ يَوْمٍ لَا يُعْصَي اللَّهُ فِيهِ فَهُوَ يَوْمُ عِيدٍ [عِيدٌ]»[3] اين عيد عاقلان است. عاقل آن لحظهٴ برگشت به «الله» را عيد ميداند.
ما چون در اين عالَم زندگي ميكنيم و با سال و ماه و شب و روز رابطه داريم، برنامهاي سالانه و برنامهاي براي روز و شب ميخواهيم. كساني كه اهل عيد دوم هستند؛ يعني عاقلانه ميخواهند عيد بگيرند، شروع سال اينها اول فروردين نيست، بلکه شروع سال آنها اول ماه مبارك رمضان است؛ از اول ماه مبارك رمضان تا آخر ماه شعبان، يك سال آنهاست، بررسي ميكنند كه در اين سال چه كردند, چه نكردند, چه خدماتي ارائه كردند, چه توليدي كردند.
اين ديني كه به ما گفت اقتصاد مقاومتي، اين ديني كه به ما گفته كار كنيد و مشكل مردم را حل كنيد، همين پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) كه كلام ايشان را ميبوسيم، فرمود آن سرمايهداري كه در بساز و بفروش افتاد، خود، مال و عمرش را به هدر داد: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ هَوَاناً أَنْفَقَ مَالَهُ فِي الْبُنْيَان»،[4] مرتّب برج بساز! زندگي تشريفي و تشريفاتي را ترويج كن! اين ثروت بايد در توليد, كشاورزي و دامداري بيفتد تا مشكل مردم حل شود. فرمود اگر خدا بخواهد كسي را بدبخت كند او را به برجسازي سرگرم ميكند. مرتب برج بساز, مرتّب ترغيب بكن, تشويق بكن, جمال و تجمّلگرايي را رواج بده, مرتب فاصله طبقاتي را زياد بكن، از آن طرف مرتب گراني و بيكاري! خطر اينها اينطور نيست كه فقط با يك سال يا دو سال سوخت و سوز در قيامت حل شود.
فرمود عيد از اول ماه مبارك رمضان تا آخر ماه شعبان است. آن بزرگاني كه اين راه را انتخاب كردند، قلم به دست اينها بود؛ وقتي ميخواستند كتاب بنويسند، برنامهها را از اول ماه مبارك رمضان شروع ميكردند. سيد بن طاوس و مانند ايشان سعي ميكردند که در کتابهاي خود اول اعمال مبارك رمضان را شروع كنند، بعد ماههاي شوال و ذيقعده و ذيحجه تا آخر آنها که ماه شعبان است, آن کسی كه ميگفت:
ماه شعبان منه از دست قدح کاين خورشيد ٭٭٭ از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد[5]
براي اينكه ماه شعبان آخر سال است. تمام تلاش و كوشش انسان در آخر سال اين است كه سود و زيان خود را مشخص كند، چون ميخواهيم وارد سال بعد شويم. حرف حافظ اين است كه ماه شعبان را درياب، چون آخرِ سال است. اگر ماه شعبان را در نيافتي، ماه مبارك رمضان اول ماه و اول كار است تا شب عيد فطر كه آن «لَيْلَةَ الْجَوَائِزِ»[6] است و روز عيد فطر «يَوْمُ الْجَوَائِز»[7] است. در كتابهاي دعا، شب و روز عيد فطر را به نام شب و روز جايزه ناميده شده است؛ از آن به بعد كه جناب حافظ و امثال حافظ گفتند:
روز عيد است و من امروز در آن تدبيرم ٭٭٭ که دهم حاصل سيروزه و ساغر گيرم[8]
بگويم خدايا! سي روز كار كردم، حالا آن جام را به من بده! «كه دهم حاصل سي روزه و ساغر گيرم». بنابراين بهترين زيباييِ دنيا آن حركت و تحوّل است؛ منتها اگر كسي مثل جوان، حيات گياهي دارد، عيد او اول فروردين است؛ خوب جامه در بر ميكند، خوب غذا ميخورد و مانند آن و اگر حيات برتر دارد به اين فكر است كه ماه مبارك رمضان را اول سير و سلوك خود قرار دهد, ماه شعبان جايزه بگيرد و سال او تمام شود و دوباره وارد سال بعد شود؛ اين راه اساسي تحويل و تحوّل است.
اين دعايي هم كه در اول سال خوانده ميشود ناظر به همين است که «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ يَا مُدَبِّرَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ يَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَي أَحْسَنِ الْحَال»،[9] نه «الي حالِ حَسن»! حالِ ما ـ انشاءالله ـ خوب است و همه ما عادل, وارسته و منزّه هستيم؛ امّا ميخواهيم «أحسن الأحوال» داشته باشيم، چون دين به ما گفته آن بهترين را بپذيريد, بهترين حرف را بپذيريد و بزنيد: ﴿وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعَا إِلَي اللَّهِ وَ عَمِلَ صَالِحاً وَ قَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ﴾،[10] سخن از خوب بودن نيست، سخن از خوبتر بودن است. نفرمود آدمِ خوب باشيد، فرمود: «أَحْسَنِ الْحَال» را داشته باشيد, «أَحْسَن النّاس» باشيد و «أَحْسَن الأقوال» را داشته باشيد. «أَحْسَن الأقوال», «أَحْسَن الكُتُب» و «أَحْسَن الرَّسائل» براي انسانِ «أَحْسَن» است. درست است كه خدا به قلم قسم خورد؛ امّا آن مكتوب به اين قلم حرمت داد، وگرنه خود قلم ـ خواه از ني و خواه از فلز ـ چيزي نيست كه خدا به آن سوگند ياد كند، بلکه آن علم است كه حرمت دارد و خدا به اين قلم سوگند ياد كرد، فرمود: ﴿ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ﴾[11] به مركّب و قلم قسم خورد؛ آن مرکّب ماده سياهي است که ارزشي ندارد، اين قلم يك نِي يا فلزّي است که ارزشي ندارد تا خدا به آن قسم ياد كند! علم چقدر گرانبها و عزيز است كه خدا به آن جِرم سياه هم سوگند ياد ميكند! به اين خودكار هم سوگند ياد ميكند! آن علم است كه با اين نوشته ميشود، آن علم است که به آن حرمت داد. اينكه گفتند:
دوش ديدم كه ملائك درِ ميخانه زدند ٭٭٭ گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند[12]
او بزرگوار بود كه درِ ميخانه رحمت هميشه باز است، ديگر در زدن لازم نيست؛ ولی گفتند:
در ميخانه نبود بسته ولي حرمت مي ٭٭٭ واجب آمد که ملائک در ميخانه زدند[13]
اينكه در ميزنند، نه براي اين است كه در بسته است، بلکه حرمت آن موجودِ درون خانه است كه باعث ميشود انسان در ميزند. حرمت علم باعث شد كه خدا به اين جِرم سياه هم قسم خورد؛ حرمت علم باعث شد كه خدا به اين ني هم قسم خورد، نه به نيِ نيشكر؛ آن شكر دارد؛ ولي به آن قسم نميخورد! به آن فلزي كه بتواند كارهاي سنگين را انجام بدهد و چاه نفت را بكشد، به آن سوگند نميخورد، به همين يك تكّه فلزي كه دست شيخ انصاريهاست قسم ميخورد: ﴿ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ﴾.
بنابراين ما بايد بسنجيم كه عيد ما چه وقتي است؟ مراسم صِله رحم و ديد و بازديد، اينها كار و سنّت خوبي است؛ امّا جامعهاي كه بيعقل است «فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ».[14] شما اين خبرهاي تلخ را شنيدهايد كه براي چهارشنبه سوري چند نفر كُشته شدند، بيعقلي يعني چه؟! ما اسلام را قبول كرديم و وقتي وارد حرم ميشويم در و ديوار حرم را ميبوسيم، براي اينكه اينها آمدند ما را احيا كردند؛ اين حرف پيغمبر است که فرمود كسي كه پشتبام ميخوابد ـ آن روزها كه كولر و اين حرفها نبود، تابستانها خيليها پشتبام ميخوابيدند، مخصوصاً در منطقههاي گرم حجاز ـ اين بام او حصار، ديوار، حفاظي ندارد و آسيبي ديد، كسی را جز خود سرزنش نكند: «مَنْ بَاتَ عَلَی سَطْحٍ غَيْرِ مُحَجَّرٍ فَأَصَابَهُ شَيْءٌ فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَه»، اين حرفها بوسيدني نيست؟! جامعه را عقل اداره ميكند، اگر مسجدها و حسينيّهها نتوانند ما را به حداقلّ عقل برسانند، مؤسسات ديگر ميتوانند؟! از هر خردورزي سؤال كنيد اين مراسم چهارشنبه سوري چيست؟ ميگويد کار باطل و لغوی است. آدم چند كشته و چند صد زخمي ميدهد براي هيچ!؟ چه وقت ما بايد عاقل شويم؟! آن وقت عيد ما ميشود عيد فروردين که در حقيقت عيد گياهان است. كسي كه زندگي گياهي دارد، كشته او هم در چهارشنبه سوري است؛ امّا كسي كه عاقلانه زندگي ميكند، كشته او در ميدان دفاع مقدس هشت ساله است؛ آنها هم مصدوم شدند, آنها هم شهيد شدند و آنها هم در راه خدا جان دادند: ببين تفاوت ره از كجا تا به كجاست!
بنابراين بايد مرزها مشخص شود که ما يك زندگي گياهي داريم و يك زندگي انساني؛ عيد ما و فروردين ما و ماه مبارك رمضان ما همه اينها با معيارهاي الهي هستند و در هر مقطعي آدم ميتواند كار صالح و صادق انجام دهد؛ اين صِله رحمها، رسيدگي به امور انسانها و جشن عاطفهها واقعاً اين سرزمين و زمان را عيد ميكنند؛ امّا بخشهاي ديگر «فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَه».
آن هم تجارت ما! فرمود اگر ثروتي داريد، بگذاريد در توليد، دامداري و كشاورزي كه مشكل مردم حل شود؛ مرتب برج بساز و تجمّلگرايي را پرورش بده، فرمود: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ هَوَاناً أَنْفَقَ مَالَهُ فِي الْبُنْيَان»، اين مضمون يکی از سخنان نوراني پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است؛ يعني اين تجارت او در برجسازي ميافتد. همه چيز را گفتند، تنها نماز و روزه نبود كه اينها بگويند؛ همه جزئيات را به ما گفتند; پيشاپيش به همه شما تهنيت و تبريك عرض ميكنيم و ايام شهادت صديقه كبرا فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه عليها) را گرامي ميداريم. خدا را قسم ميدهيم به بركت اين بانو و اهل بيت(عليهم السلام) نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملت و مملكت ما را در سايه وليّ عصر(ارواحنا فداه) حفظ بفرمايد!
روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولياي خود محشور بفرمايد!
خطر بيگانگان مخصوصاً استكبار و صهيونيسم, تكفيري و سلفي و داعشي را به خود آنها برگرداند!
كشور وليّ عصر را تا ظهور آن حضرت از هر خطري محافظت بفرمايد!
همه مسافران را سالماً به اوطانشان برگرداند!
عقلانيت و عدلمحوري را به همه ما بيش از پيش مرحمت كند!
جوانان و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت(عليهم السلام) قرار بدهد!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1]. ديوان حافظ، غزل255؛ «دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نرفت ٭٭٭ دايماً يکسان نباشد حال دوران غم مخور».
[2]. ر.ک: لغتنامه دهخدا؛ «شيئان عجيبان هما ابرد من يخ ٭٭٭ شيخ يتصبّي و صبي ٌيتشيخ».
[3]. نهج البلاغه, حکمت428.
[4]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج3، ص455.
[5]. ديوان حافظ، غزل164.
[6]. الأمالي(للمفيد)، ص232.
[7]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج4، ص168.
[8]. اشعار منتسب به حافظ، شماره17.
[9]. زاد المعاد ـ مفتاح الجنان، ص328.
[10]. سوره فصلت, آيه33.
[11]. سوره قلم, آيه1.
[12]. ديوان حافظ، غزل184.
[13]. منسوب به استاد شهريار.
[14]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج6، ص530.