جلسه درس اخلاق (1393/01/28)
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و الصلاة و السلام علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله!
مقدم شما بزرگواران حوزوي و دانشگاهي, و عزيزان سپاهي مخصوصاً مداحان بزرگوار اهل بيت را گرامي ميداريم. اين محفل به نام خاندان عصمت و طهارت, حسينبنعلي(صلوات الله عليهم اجمعين) معطّر شده است. در آستانه ميلاد صديقه كبرا سيّده نساء عالميان فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه عليها) هستيم. بيان نوراني صديقه كبرا در آن خطبه «فدكيّه» اين است كه «لا اله الاّ الله» خداي سبحان «وحده لا شريك له» اخلاص, تأويل آن است. خداي سبحان تفسيري براي «لا اله الاّ الله» دارد و تأويل; تفسير «لا اله الاّ الله» همان توحيد است كه همه مستحضريد هر كدام ما به اندازه خود, اين معنا را ميفهميم و تأويل از سنخ مفهوم و لفظ نيست, فرمود: اخلاص, تأويل اين كلمه است, «و جعل الاخلاص تأويلها» اين همان آغاز خطبه نورانی «فدكيّه» حضرت است.[1]
اخلاص يك وقت به اين معناست كه انسان ريا نكند كار را فقط براي رضاي خدا انجام بدهد اين يك وصف خوبي است, اما اخلاص را وجود مبارك اميرالمؤمنين در همان خطبه «توحيديّه» نهجالبلاغه معنا كرده است اخلاص به توحيد برميگردد «وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْه» صفات را از خدا نفي كنيم; منظور اين نيست كه صفات سلبي را از خدا سلب كنيم روشن است كه خداي سبحان نقص ندارد. حضرت در همان خطبه نهجالبلاغه به دو برهان ميفرمايد: اگر كسي خدا را وصف كند مخلِص نيست به دو برهان: «كَمالُ الْإِخْلاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّها غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ»[2] هر كدام از اينها يك حدّ وسط براي دليل است, مستحضريد كه تعدّد برهان به تعدّد حدّ وسط است, اگر ما دو حدّ وسط داشتيم دو برهان داريم. حضرت دو حدّ وسط؛ يعني دو برهان اقامه كرده است كه صفات خدا عين ذات اوست، زائد بر ذات نيست, چرا؟ چون اگر صفت, زائد بر موصوف باشد, هم موصوف ميگويد من غير او هستم, هم صفت ميگويد من غير او هستم; چون هر زائدي شهادت ميدهد كه غير «مزيدعليه» است, هر «مزيدعليه» هم شهادت ميدهد كه غير زائد است «لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّها غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ». صفتي كه عين ذات است نه صفت, شاهد تعدّد است نه موصوف, صفتي كه زائد بر ذات باشد شهادت بر تعدّد ميدهد و اين تعدّد و كثرت با توحيد سازگار نيست. سخنان نوراني صديقه كبرا در خطبه نوراني اميرالمؤمنين(سلام الله عليهما) خوب تبيين شده است.
در بحثهاي قبل به اين نتيجه رسيديم كه ذات اقدس الهي ميفرمايد هر چه خواستيد من به شما دادم. در سوره مباركه «بقره» ميفرمايد از من بخواهيد به شما عطا كنم ﴿ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ﴾[3] اين يك اصل. در بخشهاي ديگر, طايفه ديگر از آيات فرمود اينچنين نيست كه من به شما وعده بدهم بگويم هر چه بخواهيد من به شما ميدهم, من گزارش ميدهم نه وعده, خبر است نه انشا، ﴿وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ﴾[4] هر چه خواستيد ما به شما داديم, هر چه خواستيد ما به شما داديم يعني چه؟ يعني شما زبان حال ميخواهيد, زبان استعداد بخواهيد، برابر زبان حال و زبان استعداد, هر چه خواستيد ما به شما داديم زبان مقالتان را بايد اصلاح كنيد, چيزي بخواهيد كه با درونتان هماهنگ باشد. اگر كسي ـ خداي ناكرده ـ درصدد آزار كسي است بعد بگويد خدايا «لا تسلّط علينا من لا يرحمنا»![5] اين دعا مستجاب نيست, آن دعاي زبانِ فعل مستجاب است. اگر كسي ديگري را رنجاند, به ديگري ستم كرد معناي آن اين است كه خدايا ظالمي را بر ما مسلّط كن كه ما را برنجاند! اين زبان فعل است, زبان حال و زبان استعداد است. زبانِ قال خيلي معيار نيست درباره زبان حال و فعل و استعداد فرمود: هر چه خواستيد ما به شما داديم ﴿وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ﴾. بنابراين بيان نوراني صديقه كبرا(سلام الله عليها) كه فرمود: اخلاص, تأويل «لا اله الاّ الله» است، غير از تفسير, تفسير از سنخ مفهوم است, تأويل از سنخ مصداق است كاري به مفهوم ندارد. فرمود شما اين «لا اله الاّ الله» را ميگوييد, «وحده لا شريك له» را ميگوييد, بگذاريد با اخلاص باشد. در حرم امن دلتان چيزي غير از خدا نباشد آنگاه هر چه بخواهيد, خواهيد گرفت. ما با استعدادي به پيشگاه پروردگار ميرويم هدايايي ميبريم در حقيقت هديه نميبريم يك ظرف ميبريم كه خداي سبحان در اين ظرف, هداياي خودش را بريزد از ما غير از ظرف و ظرفيّت بردن, چيز ديگری نيست. حرف بعضي از بزرگان اين است که آدم وقتي به پيشگاه ذات اقدس الهي ميرود با دست خالي كه نميرود نميتواند برود بايد هديه ببرد، هر هدايايي كه ما در ذهن داشته باشيم بخواهيم ببريم منبع آنجاست بگوييم خدايا! ما ساليان متمادي زحمت كشيديم عالِم شديم من علم آوردم همه توفيقات علمي كه از اوست اوّلاً, علم نامتناهي هم آنجاست ثانياً, بگوييم خدايا! ما زحمت كشيديم فلان كارهاي خير را انجام داديم، پاسخ اين است كه تمام توفيقات از خداست و منبع همه خيرات هم خداست، به پيشگاه خدا چه هديه آوردي, ما بايد چيزي نزد خدا ببريم كه آنجا نباشد, يك و اين نبودن هم كمال باشد, دو; تنها چيزي كه ما بايد به پيشگاه خدا ببريم و آنجا نيست و اين نبودش كمال است همان عجز و فقر است; خدايا! ما فقر آورديم, عجز آورديم, «ذليلك بفنائك», دعاي نوراني امام سجاد همين است «عُبيدك بفنائك» نه عبدك «عبديك بفنائك, ذليلك بفنائك, مسكينك بفنائك, فقيرك بفنائك, مستجيرك بفنائك»[6] من بندگي آوردم اين بندگي آنجا نيست و نبود آن كمال است ما بايد آنجا ببريم. اگر اين را به پيشگاه ذات اقدس الهي برديم; آنگاه آنچه شايسته ماست به ما عطا ميكند، يک؛ بخشي از كمالاتي هم هست كه اصلاً به فكر ما نميآيد تا ما از خدا بخواهيم باز هم به ما عطا ميكند، دو. در قرآن كريم ميفرمايد: ﴿فلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ﴾[7] خيليها نميدانند آنجا چه خبر است كه از ما بخواهند هر كدام ما آرزو و خواستههايي داريم اين مطلب اول.
آرزوي هر كسي در قلمرو معرفت و ادراك اوست, هر كس هر چيزي را ميشناسد در آن حوزه درخواستی دارد وقتي چيزي را نميشناسد خواستهاي هم ندارد. الآن ممكن است عدهاي در تمام مدت عمر كه كشاورز يا دامدار هستند اينها هرگز آرزو نداشته باشند كه اي كاش من نسخه خطّي تهذيب شيخ طوسي را داشته باشم, او اصلاً شيخ طوسي را نشنيد, تهذيب را نشنيد, نسخه خطّي نشنيد, چنين آرزوي در تمام مدت عمر ندارد, اي كاش نسخه خطي دستنوشته فارابي را من ميداشتم, اين اصلاً آرزوي چنين چيزي را ندارد, فرمود چيزهايي در بهشت است كه شما اصلاً آرزويش را هم نميكنيد چون نميدانيد آنجا چيست تا آرزو كنيد: ﴿فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ﴾ در بخشهاي ديگر فرمود: ﴿لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فيها﴾ هر چه شما بخواهيد آنجا هست بعد فرمود: ﴿وَ لَدَيْنا مَزيدٌ﴾[8] يك سلسله نعمتهايي است كه فوق مشيئت شماست. مشيئت و خواستن آدم برابر معرفت اوست اصلاً نميداند آنجا چه چيز هست تا از خدا بخواهد فرمود هر چه بخواهيد آنجا هست, بالاتر از خواستههاي شما هم هست. ما بايد ظرفيتي ببريم كه اين ظرفيت بتواند آن مظروف را جا بدهد, آنجا خيلي چيز هست, اين است كه آن بيان نوراني كلمات حكيمانه و قصار حضرت در نهجالبلاغه هست که دست كميل را گرفته فرمود: «يَا كُمَيْلُ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا»[9] اين دلها ظرف است، سعي كنيد در اين ظرف, غير از آن مظروف طيّب و طاهر چيزي نگذاريد مخصوصاً عزيزان ما كه در خدمت اهل بيت هستند اين گوهر را درست حفظ كنند در حرم دل جز ولاي خاندان اهل بيت چيزي را راه ندهند. حرفهايي كه از عظمت و جلال و شكوه اينها ميكاهد نگويند چون وصيّت وجود مبارك سيّدالشهداء در ظهر عاشورا به زينب كبرا و ساير بچهها اين بود كه ما خاندان كَرم هستيم «و لا تقولوا بألسنتكم ما ينقص قدركم»[10] اسير ميكنند بله; ولي چيزي از عزّت و شكوه شما كم نميشود، مبادا حرفي بزنيد كه از جلال و شكوه خاندان ما بكاهد اين اُسرا گرسنه بودند; اما از هيچ كسي نان نخواستند, آب خواستن ننگ نيست; ولي نان خواستن از عظمت ميكاهد. اينها مدتي غذا هم نخورده بودند. مبادا مداحي (چيزی بگويد) براي اينكه گريه بيايد اين گريه, گريه كاذب است اگر ـ خداي ناكرده ـ از عظمت اين خاندان بكاهد, چهارتا اشك بريزد اين اشك, اشك كاذب است فرمود: مبادا حرفي بزنيد كه از جلال و شكوه ما بكاهد، اين را چه وقتي ميگويد؟ آن وقت كه «أَقْبَلَتِ السِّهَامُ مِنَ الْقَوْمِ كَأَنَّهَا الْقَطْر»[11] خدا عمرسعد را لعنت كند! از صبح دستور داد اين تيراندازها در آن فضا از هر طرف تيراندازي ميكردند, فشاري هم به اين خاندان آوردند طبق دستور ابنزياد ملعون گفتند «جعجع بالحسين».[12] شما مسافرت كرديد همه مسافرها را هم ديدهايد، در اردويي كه زن و بچه همراه آدم است اين نهر وسيع است آنجا چادر ميزند نه در فاصله دور, نگذاشتند حضرت كنار فرات چادر بزند؛ در اردويي که زن و بچه كوچك, بچه شيرخوار, اين وقتي ميخواهد چادر بزند كجا چادر ميزند ميرود آن آخرها يا نزديك نهر چادر ميزند. دستور كوفه اين بود كه «جعجع بالحسين» جايي او را وادار كن چادر بزند كه نه كمك طبيعي باشد نه كمك مردمي, فاصله زياد بود; ولي بالأخره هر قافلهاي وقتي ميخواهد چادر بزند كنار نهر چادر ميزند. در اين فضا كه از هر طرف تير ميآمد وجود مبارك سيّدالشهداء فرمود: مبادا حرفي بزنيد كه از عظمت ما بكاهد « لا تشکوا و لا تقولوا بألسنتكم ما ينقص قدركم» مبادا حرفي بزنيد. افتخار ما اين است كه روضه اين خاندان را روي منبر ميخوانيم اين عزيزان ما كه افتخار آنها اين است كه روضه خاندان را در مداحي ميخوانند, وظيفه همه ما اين است كه از عظمت, جلال و شكوه اينها چيزي كم نياوريم. اينها آمدند به ما شرف دادند. بعضيها ميآيند زمين را آباد كنند مسجد و حسينيه ميسازند اين زمين را آباد كردند, حقّ مسلّمي بر همه ما دارند. يك عده ميآيند زمان را آباد ميكنند، تاريخ را آباد ميكنند اينها خانداناند اين خاندان گذشته از اينكه زمين را آباد كردند به زمان, شرف بخشيدند. اگر ذات اقدس الهي به بعضي از عصرها و زمانها سوگند ياد ميكند ﴿وَ الْعَصْرِ﴾[13] عصر نبوت, عصر رسالت, عصر ولايت و عصر امامت است، يک وليّ الله, امام, رسول و پيامبر آن زمان و آن تاريخ را شرف ميبخشد, خدا به آن زمان سوگند ياد ميكند. ما اگر نتوانيم تاريخي را شرف ببخشيم آن قدر از ما برميآيد كه سحرها را آباد كنيم گفتند اگر مقدورتان نيست كه تاريختان را شرف ببخشيد و آباد كنيد اين سحرها را آباد كنيد، با نماز شب, زمان آباد ميشود وگرنه ﴿وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ﴾[14] خداي سبحان به سحر در چند بخش قرآن كريم سوگند ياد كرد سحر چه خصيصهاي دارد ﴿إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلاً﴾[15] شرف آن به همين است آن قول و آن «استغفر الله» و آن «العفو, العفو» اين زمان را آباد ميكند ما هم موظف هستيم اين زمين را آباد كنيم, هم موظف هستيم آن زمان را آباد كنيم. اگر تأويل «لا اله الاّ الله» كه اخلاص باشد در جان ما پيدا بشود.
ما بالأخره بايد چيزي به پيشگاه خدا ببريم كه هديهاي باشد, يك; و در آنجا نباشد, دو; و اين نباشد, كمال باشد, سه; و در اين هديه ما چيزي خدا بريزد به ما برگرداند, چهار, ما بايد كاسه فقر و بندگي ببريم. خداي سبحان در اين ظرف, معارفي ميريزد ماها كه آن توفيق را نداريم كه كار ابراهيمي انجام بدهيم, كار حسيني و زينبي انجام بدهيم. براي توده ما ميگويند: ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾.[16] كسي كه به پيشگاه پروردگار ميرود, اگر عبادت و حسناتي داشته باشد خدا حداقل ده برابر به او عطا ميكند; اما وقتي جريان ابراهيم خليل مطرح است در دستگاه ما عليبنابيطالب مطرح است, حسينبنعلي مطرح است, فاطمه زهرا(سلام الله عليها) مطرح است سخن از ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾ نيست سخن از ﴿إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَليمٍ﴾[17] آن كسي كه قلب سليم ميبرد كجا آنكه عمل صالح ميبرد كجا آنكه حسنه ميبرد كجا آن كسي كه هويّت حُسن ميبرد كجا. صديقه كبرا از همين قبيل بود, دودمان عصمت و طهارت و حسينبنعلي از همين قبيل بودند. ﴿إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَليمٍ﴾ خدا در آن ظرفيت ﴿يا نارُ كُوني بَرْداً وَ سَلاماً﴾[18] ميريزد در آن ظرفيت، او را شيخالأنبياء ميكند انبياي فراواني از دودمان او برميخيزد, نه براي اينكه چهارتا كار خوب كرد, براي اينكه همه اين خوبيها را براي او كرد و اخلاص, تأويل «لا اله الاّ الله» شد و در حرم دل او جز توحيد چيز ديگر نبود ﴿إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَليمٍ﴾ اين قلب سليم, هزارها بركات دارد به ما هم گفتند چيزهاي خوب از خدا بخواهيد به شما ميدهد مبادا ـ خداي ناكرده ـ دنبال زيد و عمرو و القاب و اين چيزها باشيد اينها اگر فساد نباشد، بالأخره غدّهاي را به همراه دارد به دنبال اينها نباشيد, خودتان را هدر ندهيد چيزهاي خوب از ما بخواهيد آن چيزهاي خوب چيست؟ عرض كرد خدايا! در قرآن كريم به ما اين دستور را دادند، مردان و زنان خوب كه در عالم هستند اينها هم پيشوا و مقتدا و الگو ميخواهند آن توفيق را به من بده كه مردان و زنان خوبِ جامعه به من اقتدا كنند اين كم شرفي نيست, كم خواستهاي هم نيست ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً﴾[19] به ما دستور داد كه چنين چيزهايي از خدا بخواهيم, اينكه چيز بدي نيست, اينكه مال, جاه و جلال دنيايي نيست. خدايا! آن طهارت روح و قداست را به ما بده كه خوبان جامعه به ما اقتدا كنند اين كم مقام است؟! ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً﴾ ما امامِ مردم خوب باشيم آدمهاي بفهم, دانشمندان و عقلاي قوم به دنبال ما بيايند نه سفها, فرمود راهش اين است. از من بخواهيد كه من شما را پيشواي عقلا و دانشمندان قرار بدهم اين راه باز است, اگر كسي ـ خداي ناكرده ـ اين راهي كه خدا به روي ما باز كرد فرمود من به شما ميدهم مبادا به اين فكر باشيد كه چهارتا جاهل و عوام به دنبال شما راه بيفتند, از اينها در عالم فراوان هستند، خوبان جامعه, پاكان جامعه, مردان الهي به دنبال شما راه بيفتند ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً﴾ همّت شما اين باشد، به چه شرط؟ ﴿إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَليمٍ﴾. اگر كسي ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ بود ﴿فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾ و آيات خير و بركات خير هم نصيب او ميشود; ولي ﴿إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَليمٍ﴾ كه شد؛ آن وقت پيشواي مردان و زنان خردورز و پخته و فرهيخته و دانشمند جامعه ميشود، فرمود همّت شما بلند باشد. يكي از بيانات اين است «ان الله عزّ و جل يحب معالي الامور و يكره سفسافها»[20] اگر طلبه هستيد تا نفس ميكشيد با كتاب باشيد مبادا يك وقت بگوييد من فارغالتحصيل شدم و اگر دانشجو هستيد تا نفس ميكشيد با كتاب باشيد; البته انسان بعد از مدتي فارغالتحصيل ميشود اما اينطور نيست كه همان خواندهها را تكرار كند براي مردم بگويد اين از بدترين نقصهاست كه كسي بگويد الآن من بيست دور است دارم مكاسب ميگويم, اشتباه ميكني; همان يك دور گفتي حداكثر دور دوم بس است، چرا بيست سال يكجا ماندي؟! كسي بگويد من الآن ده دوره شرح لمعه ميگويم, از بدترين اشتباه شماست چرا ده سال يکجا مانديد؟! فرمود: «ان الله عزّ و جل يحب معالي الامور و يكره سفسافها»آن دانشجو كه نميكوشد استاد دانشگاه بشود اين مغبون است, مگر اينكه كمبود فكري داشته باشد, آن طلبهاي كه نميكوشد استاد حوزه بشود اين مغبون است مگر اينكه استعداد درخور نداشته باشد. فرمود: «ان الله عزّ و جل يحب معالي الامور و يكره سفسافها» همّت بلند, فكر بلند, ايده و انديشه بلند را خدا دوست دارد كارهاي پَست, همتهاي پست, فكر پست, خيال باطل اينها نزد خدا مكروه است. اينها در مداحيهاي و روضهخوانيهاي ما ميآيد هم ما كه روضه ميخوانيم هم اين عزيزان كه مداحاند با همّتهاي بلند سخن ميگويند, مداحي ميكنند و جامعه را به حسيني كه عالي است و اهل علوّ است معرفي ميكنند, هرگز آن سخني كه از جلال و عظمت اينها ميكاهد نميگويند. همين بچهها كه گرسنه بودند فتوا را به حسب ظاهر از وجود مبارك زينب كبرا ميگرفتند و زينب كبرا با بودن امام زمان كه فتوا نميداد خود زينب كبرا فتوا را از وجود مبارك امام زمان خود, امام سجاد ميگرفت. در كوفه كه مقداري نان و خرما صدقه آوردند اين بچهها به وسيله زينب كبرا(سلام الله عليها) آگاه شدند كه جايز نيست؛ اينها كه نميدانستند زينب مرجع فتوا نيست, نميدانستند كه فتوا براي زينب نيست. ميگفتند فتواي عمه ما اين است كه صدقه بر ما حرام است «عمّتي تقول انّ الصدقة علينا حرام»[21] اين بچهها كه نميدانستند اين فتوا براي زينالعابدين است, اين شرف است.
حداقل هفتاد ميليون نفر در جنگ جهاني اول و دوم در همين قرن كمتر از پنجاه سال كشته شدند, بسياري از مردم نميدانند چند نفر در جنگ جهاني اول و دوم كشته شدند حداقل هفتاد ميليون كشته شدند, كسي خبري ندارد; اما 72 نفر, 1400 سال قبل, كلّ جهان را گرفتند اين معجزه نيست؟ در جنگ جهاني اول و دوم كه همين ابرقدرتها كه الآن دم از دموكراسي ميزنند تقريباً هفتاد, هشتاد ميليون كُشته شد, بسياري از مردم رقم تلفات جنگ جهاني اول و دوم را نميدانند چه رسد به اينكه اسم آنها را بدانند, اثري از اينها نيست; اما 72 نفر در 1400 سال قبل با همه دسيسهها كه خواستند نام, قبر و آثار اينها را محو كنند شربت شهادت نوشيدند و جهان را گرفتند ما با داشتن اين همه الگو طرزي بايد زندگي كنيم كه از آن حداقلّ رشد برخوردار باشيم. دو قدم آن طرفتر شما به هند كه ميرويد با معبودي؛ مثل گاو و موش متأسفانه دارند دين خود را حفظ ميكنند ايران كه بضعهاي از هند است، آن يك كشور ميلياردي است. با تقديس حيوانات دارد آسمان را تسخير ميكند, ما با داشتن حسينبنعلي و اهل بيت و اينها معلوم ميشود خيلي دنبال هستيم. اين همه نعمتهاي عظيم كه در دسترس ماست حداكثر بهره را ما ميتوانيم ببريم آنها مگر چه چيزي دارند؟! ساليان متمادي اينها اتمي شدند، ما اصلاً بناي ما بر اين نيست و نبايد به اين سمت حركت كنيم؛ ولي انرژي هستهاي و امثال ذلك بايد براي صلحآميز بودن دم دست ما باشد, موش را الآن چه كسي در روي كره زمين ميپرستد گاو را چه كسي ميپرستد همانها ميپرستند با آن فكر منحط, به آن درجه عالي رسيدند. ما هم بايد خودمان را بسازيم هم رهبران الهي را بشناسيم هم اشك را, اين اشك خيلي گرانبهاست اين را براي جلال و عظمت آنها بريزيم; به قول حافظ:
اشك حرمنشين نهانخانه مرا ٭٭٭ زان سوی هفت پرده به بازار میکشی[22]
مگر اشك دم دست است بيايد, يا اشكسازي كار آساني است اين از گرانبهاترين گوهرهاست اين را در پاي معارف ذات مقدس حسينبنعلي بايد بريزيم, آن وقت آن اثر دارد. بنابراين از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم بيش از پيش ما را به اين خاندان با جلال و شكوه آشنا بفرمايد! به ما آن توفيق را بدهد كه در درجه اول مصداق ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾ بشويم و در درجه ثانيه ـ انشاءالله ـ مصداق ﴿إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَليمٍ﴾ باشيم!
من مجدداً اين ايام را به همه شما تهنيت عرض ميكنم. مقدم برادران و خواهران حوزوي و دانشگاهي و سپاهي را گرامي ميدارم. حضور عزيزان مداح را كه محفل ما را معطّر كردند حقشناسي ميكنيم از خداي سبحان مسئلت ميكنيم ارادت اينها را به خاندان عصمت و طهارت بيشتر كند! مورد قبول قرار بدهد خدمات صادقانه اينها را كارآمدتر بفرمايد كه اينها بيش از گذشته بتوانند پيام نوراني اهل بيت را به امّت اسلامي منتقل كنند.
پروردگارا! امر فرج وليّات را تسريع بفرما! نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملكت ما را در سايه وليّات حفظ بفرما! روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبياي الهي محشور بفرما! بيداري اسلامي خاورميانه را به مقصد نهايي برسان! مشكلات دولت و ملت و مملكت مخصوصاً در بخش اقتصاد و ازدواج جوانها را حل بفرما! جوانان ما و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت قرار بده! خطر بيگانگان مخصوصاً استكبار و صهيونيسم را به خود آنها برگردان! اين نظام الهي را تا ظهور صاحب اصلياش از هر خطري محافظت بفرما!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . کشف الغمة(ترجمه زوارهای)، ج2، ص41.
[2] . نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه اول.
[3] . سوره غافر، آيه60.
[4] . سوره ابراهيم، آيه34.
[5] . تهذيب الاحکام، ج3، ص92.
[6] . الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج2، ص143.
[7] . سوره سجده، آيه17.
[8] . سوره ق، آيه35.
[9] . نهج البلاغه (صبحی صالح)، حکمت147.
[10] . موسوعة كلمات الامام الحسين(عليه السلام)، ص 592.
[11] . اللهوف (ترجمه فهری)، متن، ص 100
[12] . مثيرالاحزان، ص48.
[13] . سوره عصر، آيه1.
[14] . سوره فجر، آيه4.
[15] . سوره مزمل، آيه6.
[16] . سوره انعام، آيه160.
[17] . سوره صافات، آيه84.
[18] . سوره انبياء، آيه69.
[19] . سوره فرقان، آيه74.
[20] . وسائلالشيعه، ج17، ص73.
[21] . سفينة البحار، ج5، ص81.
[22] . ديوان حافظ، غزل459.