جلسه درس اخلاق (1392/06/21)
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله!
ايام پربركت كرامت را به همه علاقهمندان قرآن و عترت مخصوصاً شما بزرگواران تهنيت عرض ميكنيم مقدم همه شما را گرامي ميداريم حضور استاندار محترم مازندران و شخصيتهاي فرهنگي و هيئت همراه و علماي بزرگوار محفل را ارج مينهيم از خداي سبحان مسئلت ميكنيم توفيق فراهم كردن كرامت را به همه ما مرحمت بفرمايد!
عيديِ ما در ايام كرامت رسيدن به مقام شامخ كرامت است خداي سبحان فرمود من انسان را گرامي و كريم قرار دادم ﴿لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾[1] اين يك اصل الهي است كه خدا انسان را كريم و بزرگوار قرار داد. در نوبتهاي قبل ملاحظه فرموديد كرامت از آن واژههاي بلند عربي است كه معادل فارسي ندارد كريم غير از كبير است, كريم غير از عظيم است ما براي اينكه معناي كرامت را به فارسي بيان كنيم ناچاريم چند كلمه را كنار هم ضميمه كنيم تا معناي كرامت را تفهيم كند بالأخره آن بزرگواريِ فرشتهمنش بودن را ميگويند كرامت; قرآن كريم اگر كرامت را وصف انسانها قرار داد که فرمود: ﴿لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾ همين وصف را براي فرشتهها قرار داد در سورهٴ «انبياء» ملائكه را به عنوان بندگان كريم معرفي كرد فرمود: ﴿بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ ٭ لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ﴾[2] گذشته از اينكه عموم فرشتهها را به كرامت وصف كرد, آن ملائكهاي كه مأمور و وسيله رسيدن آيات الهي به ما هستند اين مسير را هم مسير كرامت معرفي كرد فرمود اين آيات من, اين احكام من به دست فرشتههاي كريم به شما رسيده است ﴿بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ٭ كِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾[3] كريم غير از عالِم است, كريم غير از حكيم است, كريم غير از فقيه است, كريم يك معناي خاصّ خودش را دارد كه با طهارت آميخته است فرمود اين قرآن از مسير كرامت عبور كرده است ﴿بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ٭ كِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾ بنابراين اينها بارّ و كريم و بزرگوار و باطهارت و باقداست هستند و قرآن از مسير اينها عبور كرده است اين اصل اول كه انسان كريم است چه اينكه قرآن, كريم است چه اينكه فرشتهها كريم هستند چه اينكه ائمه(عليهم السلام) مطابق با بخشي از زيارت «جامعه كبيره» كه دارد اينها «عباد المُكرمين الذين لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون»[4] وصفي كه خدا در سورهٴ «انبيا» براي فرشتهها ذكر كرده همان وصف را در زيارت «جامعه» براي ائمه(عليهم السلام) ذكر شده است. كرامت چنين وصف ممتازي است كه فرشتهها دارند, انبيا(عليهم السلام) دارند, ائمه(عليهم السلام) دارند, مسير قرآن كريم هم همين است, وصف قرآن كريم هم است, خداي سبحان انسان را با اين وصف آفريد, اين مطلب اول.
مطلب دوم آن است كه بعضي از نامگذاريها و وصفها سند نميخواهد سندش روشن است چرا قرآن، كريم است معلوم است, چرا فرشتهها، كريماند معلوم است, چرا انبيا و اولياي معصوم، كريماند معلوم است, اما حالا چرا انسان، كريم است اين سند ميخواهد بايد بحث بشود; چون او موجودي نيست كه بتوان گفت اين موجود شخصيتي دارد كه مطابق شخصيتش كريم خواهد بود اين سند ميخواهد سند آن اين است كه او نماينده كريم است يكي از اسماي حسنای خداي سبحان اين است كه او كريم است چون انسان, جانشين كريم است نماينده كريم است خليفه كريم است سهمي از كرامت خواهد داشت كه ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً﴾[5] پس اصل دوم اين است كه سند كرامت انسان, خلافت اوست; چون جانشين خداست, اگر كسي جانشين خدا بود نماينده خدا بود بايد حرف خدا را بزند, اين اصل سوم. پس اصل اول آن است كه خدا انسان را كريم خلق كرد, اصل دوم آن است كه سند كرامت او اين است كه چون جانشين كريم است نماينده كريم است كريم خواهد بود, اصل سوم آن است كه نماينده, قائممقام، بايد حرف آن مستخلفعنه را بزند اگر كسي قائممقام وزير بود امضاي او امضا از طرف وزير بود احترامي هم كه داشت از طرف وزير بود اين اگر در يك وزارتخانه امضا بكند احترام ببيند, شخصيت ببيند, حقوق بگيرد ولي به ميل خودش كار بكند اين ديگر جانشين نيست اگر كسي جانشين وزير شد بايد كار وزير را انجام بدهد, اگر كسي خليفه الله شد بايد حرف الله را بزند كسي حرف الله را ميزند كه از خودش هيچ نداشته باشد كسي كه با رأي خودش بخواهد عمل بكند ديگر خليفةالله نيست او بايد ببيند ذات اقدس الهي چه دستور ميدهد تا بشود خليفه الله.
اصل چهارم اين است كه اگر كسي آمده خودش را اينجا جا زده گفت من كريم هستم چون خليفه خدا هستم آمده احترام ديده, شخصيت ديده ولي مطابق ميل خودش حرف زده مطابق ميل خودش عمل كرده همين خدايي كه ميفرمايد: ﴿لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾ همين خدايي كه میفرمايد: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً﴾ ميفرمايد: ﴿أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ﴾[6] براي اينكه تو آمدي اينجا حرف مرا بزني حرمت پيدا كردي, عظمت پيدا كردي, شخصيت پيدا كردي كه دين من و حرف من و فكر من را پياده كني آمدي اينجا غاصبانه احترام ديدي، ميشود ﴿أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ﴾ بنابراين هيچ تناقضي بين ﴿أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ﴾ با ﴿لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾ نيست براي اينكه خداي سبحان او را محترم كرده به همه انحاي احترام, اكرامش كرده, تكريمش كرده بعد به او گفته اينجا بنشين محترمانه زندگي كن ببين وحي چه ميگويد, بالأخره اين عالَم را كسي كه آفريد همان او بايد اداره كند ما كه حيوانات را خلق نكرديم, گياهان را خلق نكرديم, از ستارهها بيخبريم, بايد براي گياهان و حيوانات و انسانها براي همه برنامهريزي كنيم بگوييم زن و مرد با هم مساوياند يا فلان حيوان با فلان حيوان مساوياند يا شراب و سركه با هم مساوياند يا شراب و شيره با هم مساوياند ما بايد چيزي بگوييم كه خودمان ساختيم ما كه چيزي نساختيم; آنكه ساخت بايد بگويد چه چيزي حلال است چه چيزي حرام است, چه چيزي پاك است چه چيزي نجس است, اگر كسي اين احترام را ببيند آنوقت مطابق ميل خودش هر كاری بكند اين ميشود ﴿أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ﴾, و مانند آن, ﴿فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا﴾[7] اينجا جاي اين حرفها نيست ضمير مؤنث آورده فرمود: ﴿فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا﴾ اين منزلت, منزلت متكبّران نيست برو پايين اين اصول كه مشخص شد معناي دهه كرامت خودش را نشان ميدهد ما از آن جهت كه بنده خدا هستيم بايد ببينيم خدا چه كار ميكند ما هم مطابق آن عمل كنيم, از آن جهت كه امّت پيامبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) هستيم بايد ببينيم پيامبر چه کار میکند, از آن جهت كه مأموم امام هستيم بايد ببينيم امام چه كار ميكند, وجود مبارك امام صادق(عليه و علي آبائه و أبنائه آلاف التحيّة و الثناء) آن طوري كه در تحفالعقول هست فرمود مؤمن وقتي مؤمن است كه وقتي گفت من بنده خدا هستم ببيند خدا چه گفته, سنّت پروردگارش را انجام بدهد, سنّتي هم از پيغمبر در او باشد, سنّتي هم از امام در او باشد. سنّت خدا اين است كه خدا ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ﴾[8] است اما غيبش, اسرارش, رازها را براي همه نميگويد شما هم رازهاي مملكت را براي همه نگوييد, تا يك حادثه پيش آمد ارتباط با بيگانه برقرار میكنيد اينكه نشد, اسرار خودت, اسرار مملكت را, اسرار خانواده را, اسرار دوستان را شما بايد حفظ کنيد و رازدار باشيد كتمان غيب از كارهاي خداست چون ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ﴾ است ﴿فَلاَ يُظْهِرُ عَلَي غَيْبِهِ أَحَداً﴾[9] شما هم اسرار كشورتان را, راز و رمز مملكتتان را به بيگانهها منتقل نكنيد; راز برادرت را, راز دوستت را, اسراري را به شما گفته به ديگران منتقل نكنيد, اگر انسان حق ندارد اسرار دوستش را براي ديگران منتقل كند معلوم ميشود اسرار مهم را به طريق اُوليٰ نميتواند. اين يكي از بيانات نوراني امام صادق(سلام الله عليه) است فرمود كتمان سرّ، يكي از وظايف اصلي مؤمنان است كه بايد به اخلاق الهي متخلِّق بشود اگر به ما گفتند: «تخلّقوا باخلاق الله تعالی»[10] آن كارهايي خدايي كه از ما برنميآيد از ما هم كه نخواستند, اما خدا رازدار است رازش را به هر كسي نميگويد شما هم رازدار باشيد راز كشورتان, خانهتان, دوستتان را به هر كسي نگوييد. سنّت پيامبر(عليه و علی آله آلاف التحيّة و الثناء) آن است که با اخلاق الهی با مردم برخورد میکرد و سنت امام نيز صبر در باٴساء و ضرّاء بود تا فرج حاصل شود[11] فرمود اين سنتها را اگر شما داشتيد ميشويد مؤمن. وجود مبارک امام رضا(سلام الله عليه) فرمود: «إنّ الصَّمْتَ بابٌ مِن أبواب الحكمة»[12] مگر آدم هميشه حرف ميزند, هر جا حرف ميزند, هر طور كه دلش خواست سخن ميگويد, حرف را به اندازه ضرورت ميزنند قهراً فكركرده حرف ميزنند بيجا حرف نميزنند. يكي از آداب حكيم شدن همين خاموش بودن, بجا سخن گفتن, كم سخن گفتن و مانند آن است. «صَمْت» يعني سكوت, « إنّ الصَّمْتَ بابٌ مِن أبواب الحكمة» اين از بيانات نوراني امام رضا(سلام الله عليه) است كه خيليها بايد آداب صَمْت را, خيلي از ماها بايد درس سكوت بخوانيم كه چه وقت ساكت باشيد, چقدر حرف بزنيم, چطور حرف بزنيم. به ما گفتند كم حرف بزن, وقتي هم كه ميخواهي حرف بزني هم خوب حرف بزن, هم حرفِ خوب بزن براي اينكه همه اينها را مينويسند تو داري املا ميكني ﴿إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ ٭ كِرَاماً كَاتِبِينَ﴾[13] فرشتهها دارند مينويسند شما داريد ديكته ميكنيد خب مواظب باش كه خوب املا بكني.
يكي از بيانات نوراني امام رضا(عليه آلاف التحيّة و الثناء) اين است كه بالأخره انسان كه نميتواند تنها زندگي كند بايد دوست داشته باشد فرمود انسان، روي زمين يك دوست بيشتر ندارد همين يك دوست براي او كافي است اين تقديم خبر بر مبتدا ـ به اصطلاح اديبان ـ مفيد حصر است فرمود: «صديق كلّ امريء عقله»[14] اين «صديق» خبر مقدّم است «عقل» مبتداي مؤخّر; نفرمود عقلِ هر كسي دوست اوست فرمود دوست هر كسي عقل اوست ميخواهي بفهمي دوست آدم چه كسي است, عقل اوست; هواي او, هوس او, شهوت او, غضب او, وهم او, خيال او همه دشمنان او هستند يکی از بيانات نوراني رسول گرامي(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) اين است كه فرمود انسان, بدترين دشمنش همان هواي نفس اوست چون هر كس را شما ميبينيد به هلاكت افتادند در اثر بدرفتاري و خودخواهي است هيچ كس به هلاكت نيفتاد مگر در اثر بدرفتاري خودش «أعديٰ عدوّك نفسك الّتي بين جنبيك»[15] همين غرور, اكثر طلاقها بر اساس همين غرور و خودخواهي است من اينطور گفتم تو چرا اينطور نكردي, همين! خب اگر بدترين دشمن ما هوا و هوس ماست بهترين دوست ما هم عقل ماست آن را هم وجود مبارك امام رضا(سلام الله عليه) فرمود: «وَ عدُوُّهُ جهله»[16] اين هم خبري است مقدم كه بر مبتدا مقدم شده و مفيد حصر است يعني تنها دشمن آدم, جهل اوست و منظور از اين جهل, بيسوادي نيست جهلِ در مقابل علم خيلي خطر ندارد جهل در مقابل عقل خطرناك است عقل «ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان»[17] است خيليها هستند كه درسخوانده نيستند حوزه نرفتند دانشگاه نرفتند اما بالأخره چيزي كه آنها را مهار بكند دارند فوراً به اهلش مراجعه میكنند كه چه كار بكنيم, خويشتندار هستند. عقل كه در مقابل جهالت است دوست آدم است آدم را عِقال ميكند از وجود مبارك رسول گرامي(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) نقل شده است حضرت تفسير كرده فرمود عقل را عقل ميگويند براي اينكه عِقال ميكند[18] در عربها اين شتر چموش كه بالأخره در اختيار ساربان نيست اين ساربان او را جايي بست ميخواهد كاري انجام بدهد اين هم چموش است و جموحي ميكند و فرار میكند اين دو زانوي آن را محكم ميبندند آن زانوبندي كه شتر را محكم مهار ميكند آن را ميگويند «عِقال» ميگويند اين شتر را عقال كرده يعني زانوهايش را بسته. وجود مبارك پيامبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) فرمود عقل را عقل ميگويند كه هم در بخش انديشه و علم, زانوي وهم و خيال را عقال ميكند كه نميگذارد مانع برهان و تفكّر عقلي بشود چون يك حكيم يا فقيه وقتي بخواهد برهان اقامه كند بايد وهميّات نباشد, خياليات نباشد اينها مزاحماند برهاني كه نيستند اين بايد مواظب باشد كه وهم و خيال در بخش انديشه و علم راه پيدا نكنند يك عِقال محكم ستبري دست اين عقل نظري هست جلوي وهم را ميگيرد, جلوي خيال را ميگيرد, عقل را در انديشهپردازي آزاد ميكند آنوقت او استدلال خوبي ميكند يك طبيب بخواهد بيماري را تشخيص بدهد اينطور است, يك فقيه بخواهد حكم را تشخيص بدهد اينطور است, يك حكيم بخواهد جهانبيني داشته باشد همينطور است وقتي زانوي وهم و خيال در بخش انديشه, عقال شد انسان حكيمانه ميفهمد, اين براي جزم است. در مقام عمل و اراده و نيّت, شهوت و غضب چموشي ميكنند بايد با يك زانوبند ديگري كه كاملاً با زانوبند اوّلي فرق دارد اينكه ميبينيد بعضيها عالِماند و اهل عمل نيستند براي اينكه فقط يك زانوبند دارند آنكه عالِم باعمل است دو زانوبند دارد يكي اينكه زانوي وهم و خيال را ميبندد يكي اينكه زانوي شهوت و غضب را ميبندد وقتي زانوي شهوت و غضب را محكم بست آنوقت آن عقل عملي كه «ما عُبد به الرحمن و اكتسب به الجِنان» شكوفا ميشود اين بيان نوراني رسول خدا(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) است كه فرمود عقل را عقل ميگويند براي اينكه اين زانوبند است عقال ميكند. وجود مبارك امام رضا(سلام الله عليه) فرمود انسان يك دوست دارد اگر اين دو زانوبند را داشت معلوم ميشود دوستان خوبي دارد براي اينكه جلوي وهم و خيال را ميگيرد؛ او چرا به من احترام نكرده, چرا اسم مرا نبرده, چرا من جلو نيفتادم اين بازيها جز وهم و خيال چيز ديگر نيست و اگر انسان از اين حرفها و از اين اوهام و بازيها نجات پيدا كرد آنوقت معلوم ميشود حرف دوست خودش را گوش داده اين بيان نوراني امام رضا(عليه و علي آبائه و ابنائه آلاف التحيّة و الثناء) است كه فرمود: «صديق كلّ امريء عقله و عدوّه جهله» آنوقت اگر كسي عاقل بود با جامعه خوب رفتار ميكند ادب را رعايت ميكند حقوق مردم را اَدا ميكند با مردم خوب رفتار ميكند و اگر كسي ـ خداي ناكرده ـ دوست نداشت يعني عقل كه دوست او بود نداشت نه با خودش درست رفتار ميكند نه با خانوادهاش درست رفتار ميكند نه با جامعه درست رفتار ميكند. اين است كه اگر به مناسبت ميلاد وجود مبارك فاطمه معصومه(سلام الله عليها) و وجود مبارك امام رضا(سلام الله عليه) و همچنين احمدبنموسي(عليهما السلام) كه برخيها نقل كردند اين دهه شده دهه كرامت فرصت زرّيني است كه آدم احاديث اينها را نگاه كند اين راه هم براي همه هست چه براي حوزويان چه براي دانشگاهيان چه براي درسخواندهها چه براي درسنخواندهها اين راه كه ما كريم بشويم و بزرگوار بشويم و سالم زندگي كنيم نه بيراهه برويم نه راه كسي را ببنديم اين راه براي همه باز است كه اميدواريم ـ انشاءالله ـ به بركت اين ذوات قدسي, اين نورانيّت نصيب جامعه اسلامي بشود, نصيب همه برادران و خواهران بشود و بهره شما عزيزان و مهمانان عزيز ما بشود!
پروردگارا! تو را به انبيا و اوليايت قسم, تو را به اسماي حسنايت قسم, تو را به صحف آسمانيات قسم امر فرج وليّات را تسريع بفرما! نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملكت ما, مسئولين عزيز ما را در سايه وليّات حفظ بفرما! مشكلات دولت و ملت را در سايه لطف وليّات برطرف بفرما! روح مطهر امام راحل, شهداي انقلاب و جنگ, شهداي شهريور, همه را با انبيا محشور بفرما! بيداري اسلامي خاورميانه را به مقصد نهايي برسان! مشكلات مصر و بحرين و امثال اينها را به بهترين وجه حل بفرما! خطر جنگطلبان مخصوصاً استكبار و صهيونيسم را به خود آنها برگردان! پروردگارا آنچه خير و صلاح و فلاح اين ملّت است به بركت دعاي وليّات مرحمت بفرما! همه ما را در برآوردن نيازهاي رسمي مملكت موفق و مؤيّد بدار! مشكلات مملكت چه در بخش اقتصاد, چه در بخش مسكن, چه در بخش ازدواج جوانها همه را در سايه لطف وليّات برطرف بفرما! جوانها و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت(عليهم الصلاة و عليهم السلام) قرار بده! عيدي همه مردم مخصوصاً اين برادران و خواهران را نِيل به مقام شامخ كرامت قرار بده!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . سوره اسراء، آيه 70.
[2] . سوره انبياء، آيات 26 و 27.
[3] . سوره عبس، آيات 15 و 16.
[4] . من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 610.
[5] . سوره بقره، آيه 30.
[6] . سوره اعراف، آيه 179.
[7] . سوره اعراف، آيه 13.
[8] . سوره انعام، آيه 73.
[9] . سوره جن، آيه 26.
[10] . التفسير الکبير، ج 7، ص 58.
[11] . تحف العقول، ص 312.
[12] . الکافی، ج 2، ص 113.
[13] . سوره انفطار، آيات 10 و 11.
[14] . الکافی، ج 1، ص 11.
[15] . عدة الدّاعی، ص 314.
[16] . الکافی، ج 1، ص 11.
[17] . الکافی، ج 1، ص 11.
[18] . ر.ک: تحف العقول، ص 15.