15 12 2017 440921 شناسه:

تفسیر سوره واقعه جلسه 2 (1396/09/25)

دانلود فایل صوتی

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

﴿إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ (۱) لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَةٌ (۲) خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ (۳) إِذَا رُجَّتِ الأرْضُ رَجّاً (٤) وَ بُسَّتِ الْجِبَالُ بَسّاً (۵) فَکَانَتْ هَبَاءً مُّنبَثّاً (۶) وَ کُنتُمْ أَزْوَاجاً ثَلاَثَةً (۷) فَأَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ (۸) وَ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ (۹) وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ (۱۰) أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ (۱۱) فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ (۱۲) ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِینَ (۱۳) وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ (۱٤) عَلَی سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ (۱۵) مُتَّکِئِینَ عَلَیْهَا مُتَقَابِلِینَ (۱۶) یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ (۱۷) بِأَکْوَابٍ وَ أَبَارِیقَ وَ کَأْسٍ مِن مَعِینٍ (۱۸) لَا یُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَ لاَ یُنزِفُونَ (۱۹) وَ فَاکِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ (۲۰) وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُون‏ (21) وَ حُورٌ عِینٌ (۲۲) کَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ (۲۳) جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (۲٤)﴾

سوره مبارکه «واقعه» که در مکه نازل شد و محتوای این سوره مکی بودنِ آن را نشان می‌دهد، بخشی از جریان قیامت را ترسیم می‌کند. قیامت یعنی بهشت و جهنم الآن موجودند؛ یک بیان نورانی از امام رضا(سلام الله علیه) است فرمود: «لیس منا»؛[1] از ما نیست کسی که عقیده نداشته باشد که بهشت الآن موجود است جهنم موجود است و اینها آماده‌اند: ﴿أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾،[2]﴿أُعِدَّتْ﴾[3] جریان جهنم برای کفار و امثال آنها، اینها آماده‌اند. در آن گونه از موارد چون دلیل داریم نمی‌شود گفت چون مستقبل محقق الوقوع است در حکم ماضی است و بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در آن خطبه معروف که فرمود: «فَهُم‏ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا»؛[4] یا ما الآن بهشت را می‌بینیم جهنم را می‌بینیم و امثال آن، اینها نشانه تحقق هست. ﴿إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ﴾؛ یعنی «إذا ظهرت القیامة». الآن در حال خفاست بعد ظاهر می‌شود، یا الآن در حال قعود است بعد قائم می‌شود که اصلاً قیامت را قیامت گفتند، چون همه چیز قائم‌اند؛ یعنی ظاهرند. آن روز رستاخیز است: ﴿یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ﴾؛[5] در پیشگاه او قیام می‌کنند. آثاری از آن روز را تشریح می‌کند؛ در آن روز کسی نمی‌تواند قیامت را تکذیب کند، گرچه برخی‌ها ملکات کاذبانه آنها آنجا ظهور می‌کند، همین مشرکینی که در اوایل سوره مبارکه «انعام» بحثشان گذشت، می‌گویند: ﴿مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ﴾،[6]  آن‌گاه ذات اقدس الهی به رسولش(صلی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرماید: ﴿انظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ﴾،[7] آثار شرک در اینها هست، اعضا و جوارح اینها شهادت به شرک می‌دهند، اینها دورغ می‌گویند. این ﴿انظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ﴾، درباره این است که اینها وقتی دارند حرف می‌زنند، دهنشان بسته است: ﴿نَخْتِمُ عَلَی أَفْوَاهِهِمْ﴾، ولی طبق ملکات درونی حرف می‌زنند. قبلاً هم این بحث گذشت که یک انسان بددهن در عالم خواب هم که دارد سخن می‌گوید فحش می‌دهد؛ این ظهور ملکات است که در اختیار خود انسان نیست، زبان امروز در اختیار انسان است فردا در اختیار ملکات اوست. یک آدم دروغگو فردا هم دروغ می‌گوید؛ اما نسبت به آنچه در دنیا بود دروغ می‌گوید، نسبت به قیامت کذب‌بردار نیست، چون مشهود است. نفرمود کسی در قیامت دروغ نمی‌گوید؛ یعنی ملکات کسی ظهور نمی‌کند.

«هاهنا امورٌ ثلاثه»: یکی اینکه دروغ جدّی در قیامت نیست: ﴿لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدیثاً﴾؛[8] هیچ کس دروغ نمی‌گوید، چون حق روشن می‌شود. دوم اینکه برخی‌ها در محاکم، ملکات آنها ظهور می‌کند، چون دهن که بسته است: ﴿نَخْتِمُ عَلَی أَفْوَاهِهِمْ﴾، پس زبان در اختیارشان نیست، زبان در اختیار ملکاتشان است، ملکاتشان هم در دنیا کذب بود همان هم ظهور می‌کند، با اینکه آثار شرک روشن شد. می‌گویند: ﴿مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ﴾، آن وقت خدا می‌فرماید: ﴿انظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ﴾ که در سوره مبارکه «انعام» گذشت. سوم درباره قیامت در دنیا ممکن است تکذیب بکنند چه اینکه کردند، اما قیامت شفاف و روشن است واقعه آن را کسی نمی‌تواند تکذیب بکند. درباره قیامت کسی نمی‌تواند خبر دروغ بدهد که بگوید قیامت واقع نمی‌شود، چون در مشهد قیامت است. پس برای واقعه او کاذبه‌ای نیست که مصدر هست یا کذبی درباره او ممکن نیست و این روز مثل انقلاب‌هایی که پیدا می‌شود یک عده بالا می‌آیند یک عده پایین می‌روند؛ آن ظالمان پایین می‌آیند آن مظلومان بالا می‌روند، تعبیری که قرآن کریم دارد نفرمود «رافعةٌ خافضة» اوّل ﴿خَافِضَةٌ﴾ را ذکر کرد که این قهر و خشم را بهتر نشان می‌دهد. در انقلاب‌ها اوّل آن طبقه طاغوت پایین می‌آیند، بعد طبقه مظلوم و ستمدیده بالا می‌روند؛ لذا فرمود: ﴿خَافِضَةٌ﴾؛ یعنی این واقعه یک عده را پایین می‌آورد یک عده را بالا می‌برد. گرچه به صورت «فاء» و «ثمّ» و اینها عطف نشد، اما تقدیم خفض بر رفع، نشانه آن است که در هر تحوّل مهمی اوّل این پایینی‌ها می‌آیند بالا، دست بالایی‌ها را می‌گیرند می‌اندازند پایین، بعد پایینی‌ها جای آنها را می‌گیرند: ﴿خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ﴾.

بعد ترسیم می‌کند؛ مردم در آن روز در همین سوره مبارکه «واقعه» دارد که ﴿إِنَّ الأوَّلِینَ وَ الآخِرِینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ؛[9] حالا میلیاردها بشر جمع شدند، عددشان را غیر از ذات اقدس الهی کسی نمی‌داند. این چند تقسیم در قرآن کریم است: یک تقسیم این است که اوّلاً اینها بعضی‌ها «علی الحق»اند بعضی‌ها «علی الباطل»، این تقسیم تثنیه‌ای است. بعد تقسیم تثلیثی است که بعضی‌ها مقرب‌اند بعضی اصحاب یمین‌اند بعضی اصحاب شمال‌اند. بعد تقسیم تثنیه‌ای از یک منظر دیگر است؛ بعضی رهبران کفرند بعضی رهبران ایمان‌اند که ﴿قاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ﴾،[10] ﴿وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾،[11] پس یا امامانِ کفرند یا امامانِ ایمان؛ این یک تقسیم. یا بر حق‌اند یا بر باطل؛ أعم از امام و مأموم، این هم یک تقسیم؛ یا جزء مقربین‌اند یا جزء اصحاب یمین‌اند یا جزء اصحاب شمال‌اند که این تقسیم تثلیثی است، این هم یک تقسیم؛ یک تقسیم تخمیسی هم هست که به پنج گروه تقسیم شدند که در سوره مبارکه «توبه» است. به جهات گوناگون این اقسام را قرآن کریم ذکر می‌کند. آنچه در خیلی از موارد است فرمود بعضی مسلمان‌اند بعضی کافر؛ بعضی «علی الحق»اند بعضی «علی الباطل». این تقسیمات هست. اما تقسیم تثلیثی بعد از آن تقسیم تثنیه، در همین سوره مبارکه «واقعه» است که فرمود یک عده مقرب‌اند، یک عده اصحاب یمین‌اند، یک عده اصحاب شمال. آن تقسیم تثنیه‌ای ممتاز که بعضی ائمه کفرند بعضی ائمه حق، در سوره مبارکه «توبه» آیه دوازدهم این است: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُم﴾، فرمود با رهبران کفر شما نمی‌توانید زندگی کنید، اینها نه تنها ایمان ندارند اَیمان ندارند. اصرار قرآن کریم در این بخش‌ها از سوره مبارکه «توبه» این است که اینها اهل تفاهم و کنوانسیون و امضا و میثاق بین‌الملل و تعهد ملّی و اینها نیستند، چیزی را که تعهّد کردند عمل نمی‌کنند، چیزی را که امضا کردند عمل نمی‌کنند. با اینها نمی‌شود زندگی کرد. این ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ﴾، برهان مسئله این نیست که «انّهم لا إیمان لهم»، چون کافرند. به هر حال با کافر می‌شود کنار آمد؛ اما اینها ﴿لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ﴾؛ یعنی یمین و سوگند و میثاق و امضا و تعهد و برجام و اینها هیچ کدام را نمی‌شناسند. در موارد دیگر هم دارد که اینها ﴿لاَ یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلّاً وَ لاَ ذِمَّةً﴾[12] تعهّد می‌سپارند ولی عمل نمی‌کنند. اینها جزء کسانی‌اند که فرمود: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُم﴾، نه «لا إیمان لهم» اینها این گروه‌اند.

در برابر این ائمه کفر، کسانی‌اند که ذات اقدس الهی از آنها به نیکی یاد کرد؛ در سوره مبارکه «انبیاء» آیه 73 فرمود: ﴿وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾؛ اینها امامانی هستند که مردم را به امر ما هدایت می‌کنند؛ انبیا، اولیا، ائمه اهل البیت(علیهم السلام) مصداق بارز و شفاف این آیه 73 سوره مبارکه «انبیاء» هستند. پس یک تقسیم تثنیه‌ای به لحاظ رهبران هست که بعضی‌ها رهبران کفرند که به امضایشان عمل نمی‌کنند، بعضی رهبران ایمان‌اند که متعهدند و به امضایشان عمل می‌کنند.

اگر این تثنیه و آن تثلیثی که در سوره مبارکه «واقعه» که محل بحث است روشن شد، آن وقت آن تخمیسی که در سوره مبارکه «توبه» بازگو شد آن هم قابل توجیه است، این تفصیلِ آن اجمال است. در سوره مبارکه «توبه» از آیه صد به بعد، چند گروه را می‌شمارند گرچه قبلاً هم ﴿وَ مِنَ الأعْرَابِ﴾،[13] ﴿وَ مِنَ الأعْرَابِ﴾ آنها را یاد کردند؛ اما در همان سوره مبارکه «توبه» قبل از آیه صد که ﴿وَ مِنَ الأعْرَابِ﴾ کذا، ﴿الأعْرَابُ أَشَدُّ کُفْراً﴾،[14] ﴿وَ مِنَ الأعْرَابِ مَن یُؤْمِنُ﴾،[15] ﴿وَ مِنَ الأعْرَابِ مَن یَتَّخِذُ مَا یُنْفِقُ مَغْرَماً﴾،[16] بعضی‌ها این کمک‌ها را که به مستمندان می‌کنند اینها را غرامت می‌دانند، اینها را بعد از اینکه فرمود، پنج گروه را در آیه صد به بعد ذکر فرمود. فرمود: ﴿وَ السَّابِقُونَ الأوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الأنْصَارِ﴾ این گروه اوّل. ﴿وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ﴾ این گروه دوم؛ یعنی یا مهاجرند یا تابع؛ یا انصارند یا تابع؛ یا اصحاب‌اند یا تابع؛ یعنی طبقه دوم. اینها ﴿رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدَاً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ﴾، این دو گروه. گروه سوم: ﴿وَ مِمَّنْ حَوْلَکُم مِنَ الأعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفَاقِ﴾،[17] «مارد»؛ یعنی متمرّد. شیطان مارد یعنی متمرّد که «مَرَدَ» جمع مارِد است، کاری به مُرید ندارد. ﴿وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفَاقِ﴾ این گروه سوم‌اند که اینها نه جزء سابقون‌اند نه تابع‌اند؛ بلکه در قبال آنها هستند و منافق‌اند، این گروه سوم. گروه چهارم کسانی‌اند که در آیه 102 آمده: ﴿وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً﴾، اینها در قیامت اعتراف دارند که گناه کردند، یک مقدار کار خوب کردند یک مقدار کار بد کردند، ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً﴾، این گروه چهارم. گروه پنجم در آیه 106 همان سوره مبارکه «توبه» است: ﴿وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ﴾، گروهی دیگر هستند که سرنوشت آنها روشن نیست، ارجاء یعنی تأخیر؛ اینها تأخیر می‌افتادند وضعشان تا ببینیم ذات اقدس الهی درباره اینها چه تصمیمی می‌گیرد. آن تثنیه این تثلیث آن تخمیس، اینها گاهی به صورت اجمال ذکر می‌شود گاهی به صورت تفصیل. این جریان تثلیث گاهی به صورت مبسوط در سوره مبارکه «واقعه» هست گاهی هم در سوره مبارکه «فاطر» به این صورت روشن شده، آیه سی و دوم سوره مبارکه «فاطر» این است: ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ﴾ که بر همان اصحاب مشئمه تطبیق می‌شود ﴿وَ مِنْهُم مُّقْتَصِدٌ﴾ که متوسط‌اند می‌تواند بر اصحاب یمین تطبیق بشود، ﴿وَ مِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ﴾، که می‌تواند بر مقربین تطبیق بشود.

پرسش: در این تقسیم بندیای که فرمودید جای مخلصین کجاست؟

پاسخ: بله مخلصین می‌تواند منطبق باشد بر مقربین. اخلاصش این است که غیر ذات اقدس الهی احدی را نمی‌بیند اوصافی که ذکر می‌کنند درباره کلمه «لا اله الا الله» آمده است که اگر کسی «مَنْ‏ قَالَ‏ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّة»؛[18] فرمود: «وَ إِخْلَاصُهُ أَنْ تَحْجُزَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل‏»؛ اخلاصِ این کلمه این است که این کلمه حاجز و حاجب و مانع باشد که او بی‌راهه برود. این مراحل پنج‌گانه گاهی به صورت دوگانه تقسیم می‌شود یک عده‌ حق‌اند یک عده ‌باطل‌اند؛ گاهی به صورت تثلیث ذکر می‌شود که در آیه 32 سوره مبارکه «فاطر» هست، فرمود: ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَ مِنْهُم مُّقْتَصِدٌ﴾. مرجِفون مثل آمدنیوزها و اینهایی که رجفه پخش می‌کنند، فضا را مشوّش می‌کنند. اراجیف، اراجیف جمع رجفه است؛ «رجفه»؛ یعنی لرزه. خبر دروغ جعلی که پایه ندارد به آن می‌گویند رجیف. این گونه از اخبار را که رسانه‌ای پخش کند می‌گویند اراجیف پخش می‌کنند. آن قلم به دست‌ها و قلم مزدورهای آمدنیوزها اینها مرجف‌اند؛ یعنی جامعه را می‌لرزانند. این چه کاری به مسئله تقسیم قیامت دارد؟ مرجفون را خدا فرمود که اینها جامعه را مشوش می‌کنند اخبار دروغ را پخش می‌کنند، خبر راست بگویید هراس نداشته باشید از صدق، عده‌ای متنبّه می‌شوند برکت در صدق است؛ اما دروغ جعل بکنید جامعه را متوشّش بکنید اراجیف پخش بکنید جزء مرجِفون باشید، فرمود اگر این مرجفون دست برندارند ما اوضاعشان را به هم می‌زنیم، در سوره مبارکه «احزاب» بحثش گذشت، ﴿وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ﴾، ما عصبانی می‌شویم و بساطشان را جمع می‌کنیم. «مرجفون»؛ یعنی کسانی که گوینده هستند، نویسنده هستند، اخبار دروغ جعل می‌کنند، جامعه را متزلزل می‌کنند، اراجیف پخش می‌کنند. این کاری به اینکه در قیامت یک عده سابق‌اند، یک عده کافرند، یک عده منافق‌اند، یک عده ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً﴾، ﴿وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ﴾ که ندارد. «مرجون»  که در سوره مبارکه «توبه» است «ارجاء» که آخرش همزه است؛ یعنی تأخیر بینداز! در نصوص علاجیه در اصول[19] خواندید که اینها را أرجِه؛ یعنی تأخیر بینداز تا تأخیر کنید و درباریان فرعون هم به فرعون گفتند: ﴿أَرْجِهِ وَ أَخَاهُ﴾؛[20] یعنی یک مقدار هم مهلت بده تا ساحران را دعوت کنیم به مبارزه. این «رجأ، إرجاه» است؛ یعنی تأخیر، نه رجای به معنای امید. در نصوص علاجیه به این معناست در آیه سوره مبارکه «توبه» به این معناست. ﴿مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ﴾ یعنی «مؤخّرون لأمر الله» که این طایفه پنجم بود که بحثش گذشت که وضعشان روشن نیست. اما مرجفون، آن گزارشگرهایی هستند که اراجیف پخش می‌کنند و جامعه را می‌لرزانند. خبر وقتی پایه نداشته باشد، ثابت نیست. خبر لرزان جامعه را می‌لرزاند.

در سوره مبارکه «فاطر» فرمود: ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ﴾ که به اصحاب مشئمه می‌خورد. ﴿وَ مِنْهُم مُّقْتَصِدٌ﴾ که قابل تطبیق بر اصحاب یمین است. ﴿وَ مِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ﴾ که قابل تطبیق بر مقربین است. سابق بالخیرات کسی است که به وسیله خیرات سبقت پیدا کرده است اینها به اذن الله البته هست. ﴿ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ﴾.

پس ما یک تثنیه داریم، یک تثلیث داریم، یک تخمیس داریم؛ گاهی اجمال است گاهی تفصیل. اینجا که فرمود سابقون و اصحاب یمین؛ این اصحاب یمین همان مؤمنانی هستند که تابع مقربین‌اند. اصحاب مشئمه می‌تواند دو گروه باشد: یک عده رهبران کفرند که «جعلناهم ائمةً یدعون الی الکفر» یک عده پیروان آنها هستند که می‌گویند: ﴿رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ کُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ﴾،[21] در جهنم هم دعوا می‌کنند. در جهنم این گروهی که تابع ائمه کفرند، به خدا عرض می‌کنند که ﴿رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ کُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ﴾، ذات اقدس الهی می‌فرماید که ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُونَ﴾;[22] در جواب این جهنمی‌ها می‌فرماید این که شما می‌گویید ما عذاب ائمه کفر را دو برابر کنیم برای اینکه اینها هم خودشان کفر ورزیدند هم تبلیغ کفر کردند این را قبول داریم ما قبلاً به شما همین را گفتیم، عذاب آنها دو برابر است ﴿أَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ﴾،[23] هم کیفر ضلالت خود را هم کیفر اضلال دیگران را. اما شمایی که رجّاله اینها هستید به دنبال اینها هم راه افتادید گناه شما هم دوتاست عذاب شما هم دوتاست: ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُونَ﴾، شما هم گناهتان مثل گناه رهبران کفر دو برابر است؛ منتها نمی‌فهمید حساب نکردید ما به شما گفتیم: «حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»[24] ولی حساب نکردید. آنها دو تا گناه کردند: یکی اینکه خودشان کفر ورزیدند؛ دیگر اینکه تبلیغ کفر کردند. شما هم دو تا گناه کردید: یکی اینکه کفر ورزیدید؛ دیگر اینکه درِ خانه ائمه را بستید. وجود مبارک امام صادق فرمود شما اگر نرفته بودید آنجا به دنبال او نرفته بودید او را تقویت نکرده بودید هرجا مگر سوت کشیدند آدم می‌رود؟ شما اگر نرفته بودید ما که خانه‌نشین نمی‌شدیم.[25] در قرآن فرمود چرا شما حساب نمی‌کنید؟ به همین مستضعفان می‌گوید. اینها به این تابعان می‌گوید به این پیروان می‌گوید این پیروان گفتند: ﴿رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ کُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ﴾؛ اینها ما را گمراه کردند. در جواب خدا می‌فرماید: ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُونَ﴾؛ شما هم عذابتان دو برابر است ولی حساب نمی‌کنید. این ائمه دین بودند، این رهبران الهی بودند، این قرآن و عترت بودند شما عمداً اینها را پشت‌سر گذاشتید به دنبال دیگری رفتید. شما دو تا کار کردید: یکی درِ خانه آنها را باز کردید؛ دیگر اینکه درِ خانه اهل بیت را بستید، ولی حساب نکردید، ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُونَ﴾، این حرف‌ها را در جهنم که روز سؤال و جواب است، ذات اقدس الهی همه اینها را توجیه می‌کند بیان می‌کند فرمود شما با یک دست درِ خانه اموی را باز کردید، با دست دیگر درِ خانه علی(سلام الله علیه) را بستید یا آتش زدید، دو تا کار کردید، این طور نیست که شما یک کار کرده باشید.

غرض این است که گاهی تثنیه است، گاهی تثلیث است، گاهی تخمیس است؛ این گاهی تفصیل است و گاهی اجمال. آیه محل بحث سوره مبارکه «واقعه» همین است که فرمود: ﴿إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ٭ لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَةٌ﴾، در آن روز اینها چند گروه‌اند؛ اقوام را کاملاً می‌شمارند اوّل شروع می‌کنند به اصحاب یمین. بعد اصحاب شمال، بعد سابقون. سرّ این که این بزرگوارها را آخر ذکر می‌کنند، چون جزای اینها و جواب اینها را می‌خواهند ذکر بکنند از این جهت اینها را آخر ذکر کردند. فرمود درباره کوه‌ها سؤال می‌کنند از رسول: ﴿وَ یَسْئلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ﴾، این کوه‌ها چه می‌شود این سلسله جبال بزرگ؟ فرمود: ﴿فَقُلْ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسْفاً﴾؛ اینها را می‌کوبد ﴿فَیَذَرُهَا قَاعاً صَفْصَفاً ٭ لاَّ تَرَی فِیهَا عِوَجاً وَ لاَ أَمْتاً﴾،[26] کلّ این زمین تسطیح می‌شود پستی و بلندی ندارد. این یک مرحله است اینها قابل فهم است. اینکه ذات اقدس الهی این کوه‌ها را بکوبد و آن خفس‌ها و چاله‌ها و درّه‌ها و شیارها را پر کند و زمین را مسطح کند، اینها قابل فهم است. ﴿فَقُلْ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسْفاً فَیَذَرُهَا قَاعاً صَفْصَفاً ٭ لاَّ تَرَی فِیهَا عِوَجاً وَ لاَ أَمْتاً﴾، یک مرحله که ﴿کَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ﴾،[27] «عِهْن» مثل این پنبه و پشم ندّافی شده، این وزنی ندارد، سبک است، این کوه‌هایی که سنگین هستند و هم‌اکنون جزء رواسی زمین‌اند، میخ زمین‌اند، زمین را از لرزش حفظ می‌کنند، در قیامت مثل پنبه زده شده و پشم زده شده بی‌وزن و سبک می‌شوند. این هم قابل فهم است. اما این بخش‌هایی که سلسله جبال «هباء مُنْبَث» می‌شود: ﴿فَکَانَتْ هَبَاءً مُّنبَثّاً﴾، اصلاً ﴿فَکانَتْ سَراباً﴾؛[28] این قابل فهم نیست. سراب یعنی هیچ. سراب غیر از صورت مرآتیه است صورت مرآتیه هم چیزی نیست، چیزی در آینه نیست ولی راست می‌گوید. از آن بیانات نورانی امام رضا(سلام الله علیه) که در آخر توحید صدوق به عنوان احتجاج حضرت آمده، فرمود خلق نسبت به خالق مثل صورت مرآتیه هستند؛[29] خدا را نشان می‌دهند در این نشان دادن صادق‌اند و کاذب نیستند. صورت آینه آیت آن شاخص است. کسی که در برابر آینه قرار می‌گیرد، این صورتی که در آینه هست این واقعاً آن شخص را نشان می‌دهد دروغ نمی‌گوید و راست می‌گوید. چیزی که روبهروی آن نباشد را نشان نمی‌دهد. فرمود آینه این طور است؛ اما سراب دروغ می‌گوید. فرمود: ﴿فَکانَتْ سَراباً﴾، این را واقعاً ما نمی‌فهمیم. ﴿فَکانَتْ سَراباً﴾، تازه هم این «کانت» را به معنی «صارت» بگیریم که زمخشری و امثال زمخشری به دنبال این هستند که کینونت به معنی صیرورت است تازه این را قبول هم بکنیم باز نمی‌فهمیم. سراب نمی‌شود به هر حال به صورت دیگر تبدیل می‌شود.

پرسش: عرب به نوشیدنی میگوید شراب و به چیزی که روان باشد و غیر نوشیدنی باشد میگوید سراب.

پاسخ: نه، این سراب در سوره مبارکه «نور» مشخص شد که ﴿وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ﴾، «قیعه، قاع» بیابان صفصف است.

غرض این است که آن یک لغت خاصی است لغت قرآنی نیست. لغت قرآنی وقتی بخواهد بگوید کسی در یک فضای بازی آخر افق و کرانه افق را می‌بیند آنجا را به صورت آب می‌بیند. آن علفزار را آب می‌بیند، وقتی که آمد می‌بیند خبری نیست. ﴿أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ﴾، «قیعة، قاع» بیابان صاف. «قاع صفصف» این است. ﴿کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ﴾ که ﴿یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً﴾، انسانِ تشنه خیال می‌کند آب است، ﴿إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً﴾؛ می‌دود به سراغ آن، وقتی آمد می‌بیند خبری نیست، نه پایی دارد به دنبال چیزی حرکت کند، نه آبی دارد که بنوشد. فرمود کافر این است دنبال چیزی می‌رود آخرها مانده است؛ نه راهی برای برگشت دارد نه چیزی او را سیراب کرده است، این می‌شود سراب. ﴿فَکانَتْ سَراباً﴾ را واقعاً آدم نمی‌فهمد؛ فعلاً سه گروه شدند: یک عده اصحاب میمنت‌اند؛ یک عده اصحاب مشئمت‌اند؛ یک عده سابق مقرب‌اند اینها را آخر ذکر کرد، برای اینکه پاداش‌های فراوانی را اینها برایشان ذکر می‌کند. دوباره برمی‌گردند اصحاب یمین را اصحاب شمال را باز می‌کنند. درباره ذات اقدس الهی که ما در شب‌های جمعه می‌گوییم او «بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّةِ»[30] است، با اینکه منزه از دست است، از وجود مبارک امام (سلام الله علیه) رسیده ذات اقدس الهی «کِلْتَا یَدَیْهِ یَمِین»،[31] درباره مؤمن آمده که «کِلْتَا یَدَیْهِ یَمِین»؛[32] مؤمن دست راستش راست است، دست چپش هم راست، چون با هر دو دست اطاعت می‌کند. کافر «کلتا یدیه شمال»، چون هم با دست چپ خیانت می‌کند هم با دست راست، به هر حال همین طور است او «کلتا یدیه شمال»، مؤمن «کِلْتَا یَدَیْهِ یَمِین» است. اصحاب یمین بودن؛ یعنی اصحاب یمن و برکت، آن وقت دوباره تقسیم می‌کنند.

بنابراین در بحث‌های قبلی هم داشتیم که آدم که سبقت گرفته، تازه مسئولیت پیدا می‌کند؛ یعنی در سیر و سلوک اوّل معرفت است بعد هجرت است بعد سرعت است بعد سبقت است بعد امامت. کسی به مقامی رسیده، الا و لابد باید احساس مسئولیت بکند چهار تا کلمه بلد است بگوید به دیگری؛ چهار تا عمل صالح بلد است انجام بدهد: ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً﴾،[33] این آخرین حرف است. وگرنه آدم بشود مقرّب که چه؟! بشود جزء سابقین که چه؟ جلو افتاد، جلو افتاد مسئولیتی دارد یا ندارد؟ پس اوّل فهم یعنی فهم! فهم است و فهم است و فهم است و فهم! الآن این غربی‌ها اوّل معلوم را از جامعه گرفتند، بعد علم را. می‌گویند ما علم می‌خواهیم کار کنیم، ما چه کار داریم واقع چیست؟ ما می‌خواهیم مشکل ما حلّ بشود. اوّل معلوم را از بشر گرفتند بعد علم و معرفت را. دین برای معرفت حرمت قائل است، فرمود حالا که فهمیدی حرکت کن، هجرت قائل است. حالا که هجرت کردی تُند باش: ﴿وَ سَارِعُوا﴾[34] حالا که سرعت گرفتی، سبقت بگیر از دیگران جلوتر بزن: ﴿فَاسْتَبِقُوا﴾،[35] حالا که جلو زدی و پیش افتادی به بالا رسیدی، بگو: ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً﴾؛ خدایا! آن توفیق را بده که درست است یک عده حرف ما را نمی‌شنوند حرف انبیا را هم نشنیدند؛ اما یک عده صالحانی هستند که گوش به حرف‌اند، من آن توفیق را داشته باشم که اینها را هدایت کنم، اینها هم توفیق داشته باشند که حرف مرا گوش بدهند، چون من که چیزی غیر از حرف تو ندارم. اگر من جزء سابقین‌ام و هیچ حرفی جز فیض و فوز تو ندارم یک عده هم که منتظر حق‌اند هم به آنها توفیق بده هم به من فرصت بده، ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً﴾. این یک نعمت خوبی است، اینکه مقام دنیا نیست که من بالا بنشینم یا پایین بنشینم یا این آتش جهنم را به همراه داشته باشد. فرمود اگر سابق شدی به دنبال امامت باش، یک عده‌ را دریاب.

«و الحمد لله رب العالمین»

 


[1]. ر.ک: عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص116. «فَقَالَ علیه السلام لَا هُمْ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ مَنْ أَنْکَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقَدْ کَذَّبَ النَّبِیَّ صلّی الله و علیه و آله و سلّم‏».

[2]. سوره شعراء، آیه90؛ سوره ق، آیه31.

[3]. سوره آلعمران، آیه131.

[4] . نهج البلاغة (للصبحی صالح)، خطبه193.

[5]. سوره مطففین، آیه6.

[6]. سوره انعام، آیه23.

[7]. سوره انعام، آیات23و24.

[8]. سوره نساء، آیه42.

[9]. سوره واقعه، آیات49 و50.

2. سوره توبه، آیه12.

3. سوره أنبیاء، آیه73.

[12]. سوره توبه، آیه10.

[13]. سوره توبه، آیات98و99.

[14]. سوره توبه، آیه97.

[15]. سوره توبه، آیه98.

[16]. سوره توبه، آیه99.

[17]. سوره توبه، آیات100و101.

[18]. التوحید (للصدوق)، ص27.

[19]. حاشیة السلطان، ص301.

[20]. التوحید (للصدوق)، ص27.

[21]. سوره أحزاب، آیه67.

[22]. سوره اعراف، آیه38.

[23]. سوره عنکبوت، آیه13.

[24]. وسائل الشیعه، ج 16، ص99.

[25]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج5، ص106؛ «فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عَلَیْهِ السَّلَام) لَوْ لَا أَنَّ بَنِی أُمَیَّةَ وَجَدُوا مَنْ یَکْتُبُ لَهُمْ وَ یَجْبِی لَهُمُ الْفَیْ‌ءَ وَ یُقَاتِلُ عَنْهُمْ وَ یَشْهَدُ جَمَاعَتَهُمْ لَمَا سَلَبُونَا حَقَّنَا وَ ...».

[26]. سوره طه، آیات105ـ 107.

[27]. سوره قارعه، آیه5.

[28]. سوره نبأ، آیه20.

[29]. التوحید(للصدوق)، ص435.

[30]. المصباح للکفعمی (جنة الأمان الواقیة)، ص 647 .

[31]. وسائل الشیعة، ج24، ص260.

[32]. تفسیر القمی، ج1، ص37.

[33]. سوره فرقان، آیه74.

[34]. سوره آل عمران، آیه133.

[35]. سوره بقره، آیه148؛ سوره مائده، آیه48.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق