اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدینَ فیها ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ﴾
بعد از اینکه به ایمان و انفاق فی سبیل الله امر شد و بعد از آن که این دو مأمور به؛ یعنی ایمان و انفاق فی سبیل الله به خوبی تبیین و معلل شد ضرورت اصل ایمان و انفاق فی سبیل الله روشن شد آنگاه فرمود کسانی که قبل از فتح مکه انفاق فی سبیل الله کردند و قتال فی سبیل الله نمودند درجه آنها اعظم است در تفسیر نور الثقلین از عیون اخبار نقل شده که امام صادق(علیه السلام) فرمود از فرزندان پسرم موسیٰ(علیه السلام) مردی که اسم او همان اسم امیر المؤمنین؛ یعنی علی(علیه السلام) است در ارض طوس مسموماً و غریباً شهید میشود «و من زاره عارف به حقه اعطاه الله اجر انفق و قاتل فی سبیله من قبل الفتح» اگر کسی عارفاً به حق ثامن الحج(علیه السلام) حضرتش را زیارت کرد خدا اجر کسی که قبل از فتح مکه انفاق فی سبیل الله کرد و در راه خدا جهاد کرد به او مرحمت میکند؛ یعنی «اعظم درجةً». آنگاه جریان انفاق فی سبیل الله را به عنوان قرض الحسنه تعبیر فرمود که ﴿مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَریمٌ﴾ برای کسی که انفاق فی سبیل الله کرد مثل آن است که چیزی به خدا قرض داده باشد و چون خدا قرض گیرنده است و هرگز خلف وعده نمیکند نه تنها اصل مال را برمیگرداند بلکه ﴿فَیُضاعِفَهُ لَهُ﴾ چند برابر یا دو چندان را اعطا میکند گذشته از اینکه چند برابر آن مال را به او اعطا میکند ﴿وَ لَهُ أَجْرٌ کَریمٌ﴾ آنگاه ظرف این اجر را در این آیه بیان کرد چه روزی خدا به او اجر کریم میدهد ﴿یَوْمَ﴾ که این یوم ظرف آن اجر کریم است گرچه احتمال دیگر هم هست که ﴿یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنینَ﴾؛ یعنی «اذکر» ﴿یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ﴾ ولی ظاهرش آن است که ظرف آن اجر کریم است ﴿وَ لَهُ أَجْرٌ کَریمٌ﴾ ﴿یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنینَ﴾ در آن روزی که این حال را که مشاهده میکنید مؤمنی که فی سبیل الله انفاق کند در آن روز اجر کریم دارد آن روز را در چند آیه بیان میکند خصوصیتهای قیامت را ﴿یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ﴾ در آن روز مؤمن و مؤمنه را میبینید که نورانی است و نور او در پیشاپیش او و در طرف راست او به سرعت میتابد و او منطقه وسیعی را روشن میکند. اولاً در قیامت هیچ خبری از نور بیگانه نیست نه نیّری است که آن نیّر مثل شمس و قمر و دیگر ستارهها نور بدهد و نه از دیگری میتوان نور گرفت اما جریان نیّرین و سایر ستارها که فرمود:﴿إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ﴾ ﴿وَ إِذَا الْکَواکِبُ انْتَثَرَتْ﴾ در آن روز سخن از شمس و قمر نیست چه اینکه در بهشت سخن از شمس و قمر نیست ﴿لا یَرَوْنَ فیها شَمْسًا وَ لا زَمْهَریرًا﴾ پس ماهی نیست تا روشنگر باشد چه اینکه شمسی نیست تا نور ببخشد همه ستارهها و شمس و قمرها در هم کوبیده شدهاند و منخسف شدهاند از باب تناصر نجوم همه در هم کوبیده شدهاند و نظام سماوات و ارض تبدیل شد به نظام دیگری که ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ غَیْرَ اْلأَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾ پس ماه وستارهای نیست آفتاب و ستارهای نیست تا روشنی ببخشند و نوری بدهند چگونه صحنه قیامت را انسان طی میکند و راه بهشت را میپیماید همانطور که در خود بهشت نور فضای بهشت را خود بهشتی تعیین میکند نه به وسیله آفتاب همانطور که غرف مبنیه بهشت را ساکنان نور میدهند نه کواکب صحنه قیامت هم اینچنین است صحنه قیامت را شمس و قمر روشن نمیکنند صحنه وسیع قیامت را خود انسان باید روشن کند هر کسی روشن است راهش را میبینید و هر کس روشن نیست میماند نه نیّر دیگری است نه میتوان در آنجا نور کسب کرد نه قابل کسب کردن است نه قابل دریافت؛ زیرا جای کسب نور دنیا است «الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لاَ حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ» این بیان را حضرت امیر المؤمنین(علیه السلام) آنطور که در نهج البلاغه است از رسول الله (علیه آلاف التحیة و الثناء) نقل کرد که قیامت روز عمل نیست روز جزا است بنابراین نه نیّریی است که نور بتابد، نه انسان میتواند نور تحصیل کند نه کسی هم به انسان نور میدهد انسان مهمان سفره عقیده و خلق و عمل خودش است و بس ﴿هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ بنابراین اگر صحنه قیامت وسیع است و اگر انسان راهی را باید در قیامت طی کند و اگر هدفی در پیش دارد یا جهنم یا بهشت باید راه را ببیند در آن روز نه از نیّریی نور میگیرد نه میتواند نور تحصیل کند نه کسی به او نور میدهد هر سه قسم را قرآن کریم نفی کرده انسانی که میرود باید با نور برود نورانی بشود تا آنجا ، آنجا را ببیند نیاز آنجا را تأمین کند این نور را در سورهٴ «تغابن» فرمود شما در دنیا تحصیل کنید وقتی ایمان به خدا را مطرح میکند فرمود: ﴿فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذی أَنْزَلْنا﴾ به خدا و پیامبر و نوری که به همراهش نازل کردیم به آن نور ایمان بیاورید پس «القرآن نور» ایمان به این نور باعث ظهور این نور است در قیامت چه اینکه باعث ظهور همین نور است در دنیا انسان همانطور که یک راه ظاهری دارد این راه را باید طی کند یک راه معنوی و حقیقی دارد که آن راه را هم باید بپیماید تفکر راه انسان است اعتقاد راه انسان است تخلق راه انسان است تحصیل ملکات راه انسان است اینها همه راه است و این راه باید با نور ببینید و بپیماید آن که نوری دارد عقیدهاش خوب خلقش خوب و عملش صالح، آن که نور ندارد عقیدهاش بد و خلقش بد و عملش طالح؛ انسان همانطور که سیر ظاهری دارد یک سیر باطنی دارد که ﴿یا أَیُّهَا اْلإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلاقیهِ﴾ در این سیر طولی به لقاءالله میرسد و اگر مسافری و راهی را طی میکنی چاره جزء داشتن نور نیست و آن نور وحی و قرآن است که به وسیله پیامبر نازل کردیم ﴿فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذی أَنْزَلْنا﴾ این نور هم دنیا انسان را نورانی میکند هم در برزخ انسان را نورانی میکند و هم در قیامت؛ یعنی در هر سه مرحله انسان نورانی میشود اما در دنیا در همین سورهٴ «حدید» که محل بحث است در پایان همین سوره آمده که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ﴾ فرمود به خدا و پیامبرش که ایمان بیاورید منافعی را خدا به شما میرساند که یکی از اینها آن است که شما را نوری میدهد که با آن نور راه میروید انسانی که یک حرام را میفهمد و از آن میپرهیزد نورانی است، آنچه که حرام نمیببیند و از آن نمیپرهیزد ظلمانی است، حرف بد را میفهمد که بد است و نمیگوید او نورانی است، فکر بد را تشخیص میدهد و نمیپذیرد نورانی است فرمود ایمان به خدا و پیامبر باعث میشود که خدا برای شما نوری قرار میدهد که با آن نور خط مشیتان تأمین میشود و تعین میشود ﴿نُورًا تَمْشُونَ بِهِ﴾ نه تنها در آخرت بلکه در دنیا هم همین طور است چه اینکه در کریمه دیگر فرمود: ﴿وَ جَعَلْنا لَهُ نُورًا یَمْشی بِهِ فِی النّاسِ﴾ در بین مردم در بین مردم نورانی است در زمین نورانی است آن چه که مواظب فکر و قول و عمل خود است هر عقیدهای را نمیپذیرد هر خلقی را تحصیل نمیکند هر حرفی را نمیگوید نورانی است، او با نور راه میرود بنابراین در دنیا این شخص میشود نورانی و از نور برخوردار است در برزخ هم این عمل صالح میشود نور و انسان را نورانی میکند در دعای اول صحیفه سجادیه امام سجاد(علیه السلام) که حمد را تبین میکند میفرماید خدای متعالی را آن چنان حمد میکنیم «حَمْداً یُضِیءُ لَنَا بِهِ ظُلُمَاتِ الْبَرْزَخِ، وَ یُسَهِّلُ عَلَیْنَا بِهِ سَبِیلَ الْمَبْعَثِ» آن چنان حمدی که تاریکیهای برزخ برای ما روشن کند معلوم میشود عمل صالح همان طور که زمینه روشنایی دنیا را تأمین میکند برزخ را هم روشن میکند آن برزخی که «روضة من ریاض الجنه» به وسیله عمل صالح روشن میشود انسان چهار عالم ندارد عالم دنیا عالم قبر عالم برزخ عالم قیامت قبر همان برزخ است وقتی که از معصوم(علیه السلام) سؤال میکنند که برزخ چه وقت است فرمود: «منذ القبر» این طور نیست که عالم برزخ غیر از عالم قبر باشد و ما چهار عالم داشته باشیم از دنیا وارد برزخ میشویم آن برزخ یا «روضة من ریاض الجنة» یا ـ معاذ الله ـ «حفرة من حفر النیران» حضرت فرمود آن چنان خدا را حمد میکنی «حمد» که «حَمْداً یُضِیءُ لَنَا بِهِ ظُلُمَاتِ الْبَرْزَخِ» و راه رفتن از برزخ به قیامت را هم آسان کند و «وَ یُسَهِّلُ عَلَیْنَا بِهِ سَبِیلَ الْمَبْعَثِ» آن راهی که خدای متعالی ما را از برزخ به قیامت مبعوث میکند آن راه را هم برای ما آسان کن پس این عمل صالح صحنه برزخ را هم روشن میکند .
اما جریان قیامت را که هم در این سورهٴ محل بحث آمده هم در سورهٴ تحریم و دیگر سور آمده در این سوره آمده است که ﴿یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ﴾ در سورهٴ «تحریم» هم اینچنین آمده ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ﴾ چه وقت در چه ظرفی است در این ظرف ﴿یَوْمَ لا یُخْزِی اللّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ﴾ آن روزی که آبروی پیامبر و همراهانش محفوظ است ﴿نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ﴾ نور خود اینها است نه نور دیگری پرتوافکن است نور خود اینها پرتوافکن است اینها نورانیاند نور اینها در پیشاپیشان و در طرف راستشان پرتوافکن است آنگاه میگویند ﴿یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ﴾ عرض میکنند پروردگارا نور ما را اتمام بکن؛ یعنی نوری را که تحصیل کردهایم به ما مرحمت بکن اگر در سورهٴ «تغابن» روشن شده است که قرآن نور است و اگر امیر المؤمنین(علیه السلام) به ابنحنفیه در روایاتی که در نوع جوامع روایی ما آمده در کافی در جاهای دیگر آمده که فرمود درجات بهشت به عدد آیات قرآن کریم است «یقال لقاری القرآن اقراء و ارقع» بخوان و بالا برو، اگر کسی قرآن نور شد و آیات قرآن را خواند و بالا آمد تا به جایی رسید که ﴿اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ﴾ قانعش نکرد به مرحلهای رسید که ﴿فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ﴾ به این فکر نبود که از خدا نعم بخواهد از خدا، خدا را خواست لقاء الله را خواست نگفت خدایا به من دنیا بده و نعمت بده در مرحله ﴿اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ﴾ نایستاد به مقام ﴿فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ﴾ رسید که حضرت فرمود بخوان و بالا برو اگر کسی این راهها را دنیا طی کرد در قیامت عرض میکند خدایا ﴿أَتْمِمْ لَنا نُورَنا﴾ آن نوری که به ما وعده دادی اتمام بکن تمامیت این نور به لقاء الله است اینها هستند که براساس آیه آخر سورهٴ «والفجر» به لقاء الله نائل میشوند اینها با پیامبرند ﴿نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ﴾ بنابراین انسان به هر اندازهای که با قرآن کریم آشنا شد به همان اندازه نورانی است هم در دنیا هم در برزخ هم در قیامت منتها در قیامت این نور به طور خوبی ظهور میکند و اما این نور را نمیشود از دیگری یا دیگران گرفت در آیه بعدی که جریان منافقین را مطرح میکند میفرماید اینها که نورانی نیستند به مؤمنینی که نورانی میگویند ﴿لِلَّذینَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ﴾ به مؤمنین میگویند منتظر باشید یا نگاهی به ما کنید که ما از نورتان قبسی بگیریم جواب میآید که ﴿ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا﴾ اینچنین نیست که انسان بتواند از دیگران کسب نور بکند مگر اینکه زمینه را در دنیا فراهم بکند و مشمول شفعای الهی قرار بگیرد و گرنه در آنجا نه کسی به آدم نور میدهد نه نیّری میتابد نه انسان توان تحصیل نور را دارد و اما اینکه فرمود: ﴿یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ﴾ معلوم میشود اینها متوقف در یک درجه نیستند ساعیاند تا به آن درجه عالی برسند که آن هم حدی ندارد بنابراین سعی است که نشانه سرعت سیر است یک جا نمیایستند برای اینکه درجاتی را باید بپیمایند و تمام شدنی نیست برای اینکه فاصله بین انسان و لقاء الله با درجاتی که برای لقاءالله است نامحدود است بنابراین همواره اینها در حال سعی و سیرند که هر لحظه لذت تازهای میبرند میشود «یسعی». اما چطور «بین ایدی و ایمان» است برای اینکه مؤمن اصولاً نه اصحاب شمال است و نه کتاب را «من وراء ظهر» میگیرد مؤمن جزء پیشاپیش و طرف راست ندارد کافر و منافق جزء پشت سر و طرف چپ ندارد «بیان ذلک» منظور از اصحاب یمین این نیست که کسی طرف راست قرار میگیرد و اصحاب شمال؛ یعنی طرف چپ. منظور از اصحاب یمین اصحاب میمنة و یمن و برکتاند که تمام شئون آنها میمون و مبارک است در روایات آمده که مؤمن «کلتا یدیه یمین» است او با دست چپ و دست راست کار با یمن و برکت انجام میدهد دست چپ؛ یعنی «اصحاب الْمَشْئَمَة» مشئوم بودن شئامت و زشتی و بدی مؤمن هرگز از اصحاب مَشْئَمَة نخواهد بود زیرا همه کارهای او یمن و برکت است به نوبه خود میگوید ﴿جَعَلَنی مُبارَکًا أَیْنَ ما کُنْتُ﴾ بنابراین همواره پیشاپیش خود را میبیند و تمام کارهای او با یمن و برکت است میشود «اصحاب الیمین» کافر و منافق است که کارش مشئون و زشت است «اصحاب الْمَشْئَمَة» است لذا یا همیشه او به پشت سر مینگرد تسویف میکند به آینده ارجاع میکند و یا گرفتار مشئمة فعلی است لذا کافر کتابش را از دست چپ و پشت سر دریافت میکند مؤمن کتابش را از پیشاپیش یا از طرف راست دریافت میکند طرف راست؛ یعنی یمن و برکت طرف چپ؛ یعنی شئوم و شئامت و زشتی لذا مؤمن نورش «بین ایدی و بایمان» اوست آن چه که در سورهٴ «حدید» و در سورهٴ «تحریم» آمده سخن از ﴿یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ﴾ است اما آنچه که درباره کفار آمده همان «وراء ظهورهم» است زیرا اینها کسانی بودند که ﴿نَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ﴾ در دنیا کتاب الهی را پشت سر گذاشتند در قیامت هم نامه اعمال اینها را من وراء ظهور اینها به اینها اعطا میکنند لذا مؤمن چون «کلتا یدیه یمین» است نور او بین ایدی او پیشاپیش او و امام اوست و در طرف راست او راست به این معنا آن که فقط پیشاپیش دارد و طرف راست او تابع او اَمام او است او جزء مقرّبین است دیگران جزء ابرارند که اصحاب یمیناند مقرّب چون فوق اصحاب یمین است بر تمام کارهای اصحاب یمین هم اشراف دارد تمام آنچه را که ابرار دریافت میکنند مقرّبین مشاهده میکنند ﴿إِنَّ کِتابَ اْلأَبْرارِ لَفی عِلِّیِّینَ وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ کِتابٌ مَرْقُومٌ﴾؛ یعنی کتاب ابرار در کتاب دیگر است، کتاب ابرار در علیّین است که خود علیّین کتاب است، این علیّین که کتاب است ﴿یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾ مقرّبون شاهد کتاب ابرارند؛ پس آنچه که برای ابرار تعیین شده است مقرّبین مشاهده میکنند که فوق ابرارند و مقرّبین همان ﴿وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ﴾ ابرار و اصحاب یمین همان ﴿أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ﴾ هستند کفار منافقین همان ﴿أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ﴾ هستند. آنچه که در اوائل سورهٴ «اذا وقعت» تقسیم شده است که مردم را به سه گروه تقسیم فرمود، «لعله ینطبق علیه» آنچه را که امیر المؤمنین(علیه السلام) به کمیل فرمود که «النَّاسُ ثَلاَثَةٌ:» عالم ربانی همان ﴿السّابِقُونَ السّابِقُونَ﴾ خواهد بود، «مُتَعَلِّمٌ عَلَی سَبِیلِ نَجَاةٍ» همان ﴿أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ﴾ خواهد بود و سایر الناس ... بیانی را مرحوم شیخ بهایی(رضوان الله علیه) در اربعیناش در شرح این حدیث دارد که میفرماید نکتهای که تعبیر اول و دوم مفرد است اما تعبیر سوم جمع آنجا که حضرت به کمیل فرمود: یَا کُمَیْلُ النَّاسُ ثَلاَثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَی سَبِیلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَع کُلِّ رِیحٍ» همه را ضمیر جمع آورد، اولی مفرد است دومی مفرد است سومی جمع برای اینکه اولی و دومی کماند عالم ربّانی کم است «مُتَعَلِّمٌ عَلَی سَبِیلِ نَجَاةٍ» کم است اما «هَمَجٌ رَعَاعٌ» زیاد است ایشان میفرمایند لذا اول و دوم مفرد ذکر شده؛ یعنی علما نفرمود متعلّمین نفرمود نفرمود «الناس ثلاثه» اول «العلما الربّانیون» دوم «المتعلّمین علی سبیل النجاة» سوم «اتباع کل الناعق» که هر سه را جمع ذکر کرده باشد بلکه اولی مفرد دومی هم مفرد سومی جمع است؛ چون اولی و دومی کماند سومی زیادند بنابراین در قرآن کریم هم وقتی سخن از مقربین مطرح است از ﴿ثُلَّةٌ مِنَ اْلأَوَّلینَ وَ قَلیلٌ مِنَ اْلآخِرینَ﴾ اینها را دستهبندی میکند اما در جهنم است که درباره جهنم میفرماید جهنم را ما بالآخره پر میکنیم ﴿َلأَمَْلأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ أَجْمَعینَ﴾ بهشت پر شدنی نیست نه آن قدر افراد است و نه وسعت بهشت به آن اندازهای کم است که پر بشود بهشت را نفرمود من پر میکنم؛ ولی جهنم پر میشود. بنابراین آنها اصحاب مشئمتاند نوری ندارند و گرفتار ظلمتاند چه اینکه در آیه بعد خواهد آمد که کسی هم به اینها نور نخواهد داد اما اینها نور دارند و نورشان فضای وسیعی را روشن میکند و به سرعت میتابد اینها هم به آن سمت میروند. از اینکه اینها به آن سمت میروند در سورهٴ «زمر» آمده است که انسان راهی را باید طی کند و سائقین قیامت انسان را به آن راه آشنا میکنند در پایان سورهٴ «زمر» اینچنین فرمود: ﴿وَ سیقَ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتّی إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدینَ﴾ معلوم میشود از صحنه عرصات و قیامت تا بهشت فاصلهای است که اینها باید طی کنند حالا آن صراط چیست که ادقّ از شعر است و احدّ از صیف آن صراط را مرحوم شیخ مفید رضوان علیه در آن رساله تصریح الاعتقادش معنا کرده است که یک امر مادی جسمانی باشد که بعضیها احتمال دادند یا نه همان دین اله صراط مستقیم است که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است که ایشان میپذیرند بر صراط که بخواهند بگذرند اینچنین است بعضی به سرعت میگذرند بعضی میافتند بعضی به کندی میگذرند مؤمنین با تقوا را به بهشت گروه گروه سوق میدهند ﴿حَتّی إِذا جاؤُها﴾ جاؤُها به جنت رسیدهاند ﴿وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها﴾ درهای بهشت گشوده شد که برای همیشه درهای بهشت به روی بهشتیان باز است که خود باز بودن در یک نحو آزادی و نعمت است با اینکه نه هرگز اهل بهشت مایلند که از بهشت بیرون بروند چون خستگی ندارند که از آنجا بیرون بروند[1] نه غیر بهشتی مجاز است که وارد بهشت بشود ولی باز بودن در خود یک نعمت است در خلال جهنم که نه جهنمی میتواند از جهنم بیرون بیاید نه غیر مایل است که به جهنم برود ولی مع ذلک درهای جهنم بسته است ﴿عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ﴾ است چون بسته بودن خود عذابی است «فوق العذاب» لذا درهای بهشت مفتوح است و ابواب جهنم موصد است و مطبق است و بسته است با اینکه نه در آنجا رفت و آمد بیحساب است نه در اینجا اما خود باز بودن در نعمتی است در قبال نعم دیگر چه اینکه بسته بودن در عذابی است در قبال عذابهای دیگر اینجا فرمود وقتی به بهشت رسیدند ﴿وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها﴾ خازنان بهشت به اینها میگویند ﴿سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدینَ﴾ اما درباره جهنمیها در همین سورهٴ «زمر» چند آیه قبل فرمود: ﴿وَ سیقَ الَّذینَ کَفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ زُمَرًا﴾ اینها را هم با فشار به طرف جهنم سوق میدهند اما نمیتوانند راه را ببینند همین طور در تاریکی میروند اینچنین نیست که راه جهنم را هم ببینند در تاریکی باید بروند این طور نیست که راه جهنم را خوب و به روشنی تشخیص بدهند و به آسانی این راه طی کنند در برزخاند در ظلمتاند چون «حفرة من حفر النیران» در قیامتاند در ظلمتاند از قیامت به جهنم هم در ظلمتاند در جهنم هم در ظلمتاند آنجا هم جایشان تنگ است این طور نیست که میدان وسیعی در اختیارشان باشد هر جایی بروند نه آنجا هم مقرمیناند در دنیا کسی که با خدا و انبیا و اولیای الهی نیست در فشار است ﴿وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکًا﴾ همیشه در فشار است یا در فشار این است که فلان مال را تحصیل کند یا در فشار آن است که چگونه مال فراهم کرده را حفظ کند همیشه در گرفتاری و فشار است ممکن نیست سرمایهداری که از راه حرام تهیه کرده یک لحظه آرام باشد همیشه در فشار است همیشه آن فشار افزونطلبی او را رنج میدهد ﴿وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکًا﴾ در دنیا در فشار است در برزخ هم که فشار قبر و دیگر فشارها همراه او است در جهنم هم ﴿إِذا أُلْقُوا فیها﴾ اینچنین نیست که دست و پایش باز باشد مقرمین آنجا هم در قران غل و زنجیرند هستند آنچه که در اوائل سورهٴ «یاسین» بیان فرمود: و ﴿وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا﴾ تا آخر است یا ﴿جَعَلْنا فی أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِیَ إِلَی اْلأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ﴾ این غل و زنجیر گشوده نمیشود با این غل و زنجیر میمیرند با این غل و زنجیر بر میخیزند با این غل و زنجیر روانه جهنم میشوند همیشه در فشاراند این طور نیست که آنجا راه خود را ببینند و در جهنم دست و پایشان باز باشد این طور نیست در هر سه عالم در عذاباند؛ یعنی بستهاند بنابراین راه را هم نمیببینند ﴿وَ سیقَ الَّذینَ کَفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتّی إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیاتِ رَبِّکُمْ وَ یُنْذِرُونَکُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا قالُوا بَلی وَ لکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَی الْکافِرینَ﴾ بنابراین معلوم میشود از صحنه قیامت تا آن هدف نهایی راه است این راه را مؤمن به خوبی با «یسعی نورهم بین یده و یمینه» میپیماید و همین راه را کافر در ظلمت و تاریکی باید طی کند ﴿یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ﴾ آن گاه در همان صحنه در همان لحظه در همان مسیر به آنها بشارت و مژده میدهند میگویند ﴿بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنّاتٌ﴾ بشارتتان و مژدهتان این است ﴿جَنّاتٌ﴾ که ﴿جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدینَ فیها ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ﴾ این بشارتی است که به مؤمنین میدهد اما در همین روز که ﴿ یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ﴾ فرمود: ﴿یَوْمَ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذینَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِ﴾ در همان روز منافقین و منافقات به مؤمنین میگویند منتظر باشید یا نگاهی به ما بکنید که ما از نورتان اقتباس کنیم و قبسی بگیریم نه خودشان نور دارند نه نیّریی است که فضا را روشن کند نه کسی به اینها نور میدهد اینها به مؤمنین میگویند شما منتظر باشید به سرعت نروید یا نگاهی به ما کنید که ما از نور شما اقتباس کنیم ﴿نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِ﴾ جوابی که گفته میشود این است اینجا تحصیل نور ممکن نیست نور را باید در دنیا فراهم میکردید که خدا فرمود: ﴿آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذی أَنْزَلْنا﴾ باید آن نور را آنجا تهیه میکردید که قرآن بود تهیه نکردید به اینها گفته میشود ﴿قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا﴾ اگر خواستید نوری تهیه کنید باید برگردید دنیا آنجا نور تهیه کنید اینجا جای تحصیل نور نیست زیرا «الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لاَ حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ» آنجا اگر دار تحصیل و عمل باشد آنجا اگر جای فراهم کردن نور باشد انسان باید از راه ایمان و عمل صالح نور تهیه کند اگر آنجا هم جای ایمان و عمل صالح باشد میشود دار تکلیف اگر دار تکلیف شد یک وحی و رسالتی هم برای آنجا لازم است آن میشود دنیای دیگر نه قیامت و روز جزا لذا آنجا در عین حالی که کفار حق را میببینند نمیتوانند ایمان بیاورند حق برای اینها روشن میشود اما نمیتوانند ایمان بیاورند میگویند ﴿أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا﴾ اما آمنا نمی گویند چون آنجا جای ایمان نیست این طور نیست که کفار و منافقین در قیامت حق را ببینند و ایمان به حق بیاورند آن روز ظرف عمل نیست ظرف علم است حق روشن میشود که «یرون ان الله هو حق المبین» و میگویند ﴿أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا﴾ اما ایمان نمیآورند ایمان فعل اختیاری است که بین نفس و بین ایمان اراده فاصله است اما علم فعل اختیاری نیست وقتی مقدماتاش تحصیل شد یا حاصل شد آن علم که ظهور است ضروری التحقق است فعل نیست در قیامت علم پیدا میشود ولی ایمان پیدا نمیشود این طور نیست که آنها در قیامت بتوانند ایمان بیاورند اگر آن روز ظرف ایمان باشد میشود روز تکلیف اگر روز تکلیف باشد باید برابر با دستوری باشد میشود روز وحی و رسالت این میشود دنیای دیگر؛ لذا آن روز مثل کسی که به او گفتند اینجا که میروی بیراهه است این حرف را نشنید و به ته دره افتاد و همه دست و پای او شکست، آنجا که ته دره افتاد و همه امکانات را از دست داد فهمید راه جایی دیگر بود این اشتباهی آمده فهمید اما راه رفتن ندارد توان رفتن ندارد آن روز میفهمند که حق با چه کسی بود ولی نمیتوانند ایمان بیاورند چون همه امکانات را از دست دادهاند همه ابزار تحصیلی را از دست دادهاند بنابراین راه تحصیل نور منحصر در عالم تکلیف است که دنیا باشد لذا به اینها میگویند ﴿قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ﴾ برگردید به دنیا ﴿فَالْتَمِسُوا نُورًا﴾ آنجا نور تحصیل کنید.
«و الحمد لله رب العالمین»