بسم الله الرحمن الرحيم
﴿وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِن رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِنَ المُنْتَظِرِينَ (۲۰) وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِن بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُم مَكْرٌ فِي آيَاتِنَا قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَكْراً إِنَّ رُسُلَنَا يَكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُونَ (۲۱)﴾
مشركان حجاز گذشته از اينكه دربارة توحيد ربوبي مشكل جدي داشتند و همچنين درباة معاد منكر بودند درباره وحي و نبوت هم مشكل جدي داشتند و قرآن كريم را معجزه نميدانستند و اين را كلام شعري يا معاذالله سحر تلقي ميكردند لذا به پيغمبر صل الله عليه و آله و سلم ميگفتند يا كتابي غير از اين بياور يا خطوط كلي همين كتاب را عوض كن گاهي ميگفتند اگر پيغمبري چرا معجزه نميآوري آنچه كه مربوط به تغيير كتاب يا تغيير خطوط كلي كتاب بود در آيات 15 و 16 همين سوره مباركه يونس گذشت آنچه مربوط به اختراع و پيشنهاد معجزه تازه است در آيه 20 و 21 مطرح است كه گفتند چرا معجزه نميآوري اين حرف را در بسياري از آيات قرآن كريم ذات اقدس اله از آنها نقل كرد بعد پاسخ داد كه مگر قرآن كريم معجزه نيست و ما اين معجزه بيّن را براي شما آورديم و شما نميپذيريد در سوره مباركه عنكبوت آيه 50 و 51 به اين صورت بيان شده ﴿و قالوا لولا أنزل عليه آيات من ربّه قل إنّما الآيات عند الله و إنّما أنا نذير مبين﴾ فرمود شما در مبدأ فاعلي آيه سؤال داريد يا در همان امر نازل شده و آيهٴ الهي اگر دربارة مبدا فاعلي آيه بحث ميكنيد كه به دست ما نيست آن به ارادة ذات اقدس اله وابسته است ﴿ما كان لرسول أن يأتي بٰاية إلاّ بإذن الله﴾[1] اين را ذات اقدس اله بايد برابر آن علم الهي اراده بكند و معجزهاي بدست پيغمبر ظهور پيدا كند اگر دربارة نازل شده سخن داريد خوب اين معجزه است ديگر اين آيه الهي است مشكل شما چيست لذا به هر دو مطلب عنايت كرده است يعني در آيه 50 و51 به هر دو مطلب عنايت دارد يكي راجع به مبدأ فاعلي معجزه است فرمود ﴿قل إنّما الاٰيات من عند الله و إنّما أنا نذير مبين﴾ هم در بارة خود آن نازل شده پاسخ دادند فرمودند ﴿أولم يكفهم أنّا أنزلنا عليك الكتاب يتليٰ عليهم إنّ في ذلك لرحمة وذكريٰ لقوم يؤمنون﴾ آنها معجزه ميخواهند ما هم كتاب آورديم و معجزه ماست اگر در اعجاز او ترديد داريد ﴿فاْتوا بسوره من مثله﴾[2] ﴿إن كنتم في ريب مما نزّلنا علي عبدنا فاْتوا بسورة من مثله﴾[3] در آيه محل بحث تهديد كرد فرمود كه شما هدفتان مكر در اين آيات الهي و توهين اين آيات الهي و تحقير آنها و معجزه را به مسخره گرفتن است انكار معجزه كردن است و مانند آن اكنون كه نصاب به اينجا رسيد ﴿فانتظروا إنّي معكم من المنتظرين﴾ اين تهديد است در همين سوره مباركه يونس آيهاي كه در پيش داريم يعني آيه ١٠٢ اين سوره اين است كه ﴿فهل ينتظرون إلاّ مثل أيّام الذين خلوا من قبلهم قل فانتظروا إنّي معكم من المنتظرين ٭ ثمّ ننجّي رسلنا و الذين ٰامنوا كذٰلك حقّاً علينا ننج المؤمنين﴾ فرمود حادثة سهمگيني و عذاب الهي ميآيد كه در اين عذاب فقط انبياء و پيروان آنها سالم و محفوظ ميمانند و شما در طعمة عذاب فرو ميرويد اينكه منتظر باشيد يعني منتظر عذاب الهي يك تهديدي را به همراه دارد نظير آنچه كه در پايان سوره مباركه هود آمده آيه 122 كه ﴿وانتظروا إنّا منتظرون ٭ لله غيب السمٰوات و الأرض﴾ موارد ديگري نيز هست كه سخن از انتظار است و دعوت به انتظار است آنها هم از سنخ تهديد است پس چه در سوره مباركه هود و چه در سوره مباركه يونس كه امر به انتظار ميكند اين در جقيقت در سياق تهديد است.
اما اين سوال كه چون قرآن كريم كتاب تدوين و مطابق با نظام تكوين است در نظام تكوين حق و باطل مخلوط است در قرآن كريم هم معاذ الله بايد حق و باطل مخلوط باشد اين سخن ناصواب است براي اينكه گرچه قرآن كتاب تدويني خداست و برابر با تكوين است ولي در نظام تكوين كه باطل نيست يعني هيچ موجودي در آسمانها و زمين باطل خلق نشده نه بيهدف است نه بيراه است نه بيساختار دروني هر موجودي چه در آسمان باشد چه در زمين اين عناصر سه گانه اصلي را داراست يعني هم هدف دارد يك, هم راهي است كه آن را به هدف برساند خلق شده دو, هم ابزار ساختار دروني او طوري است كه با طي كردن اين راه ميتواند به آن مقصد برسد سه, اين ميشود حق اين است كه وجود مبارك موسي كليم فرمود ﴿ربّنا الذي أعطي كلّ شيء خلقه ثم هديٰ﴾[4] يعني هر چيزي را با ساختار منظم آفريد بعد او را هدايت كرد به مقصدش پس مقصدي هست يك,راهي هست دو, ابزار و ساختار دروني طوري است كه اگر به كار گرفته شود به مقصد ميرسد اين سه , ﴿أعطي كل شيء خلقه﴾ خلق او را آن چه لايق اوست و مناسب اوست در خور اوست به او داد ثم هدي هدايت كرد او را به هدف رساند ذرّه اي در آسمان و زمين باطل وجودندارد اين يك اصل قرآني است كه تكوين منزه از بطلان است چه اينكه در سوره مباركه آل عمران هست كه ﴿ربّنا ما خلقت هذا باطلاً﴾[5] خودش هم قريب به اين مضمون در چند جاي قرآن كريم آمده است كه ﴿خلق السمٰوات و الأرض بالحقّ﴾[6] ﴿ما خلقنا السماء و الأرض و ما بينها باطلاً ذٰلك ظنّ الذين كفروا﴾[7] ﴿ما خلقنا هما إلاّ بالحقّ﴾[8] تمام موجودات آسمان و زمين به حق خلق شدهاند هيچ كدام از اينها باطل نيست در قرآن كريم هم همينطور است ﴿لاٰ يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه﴾[9] يعني قرآن حق است نسخ نميشود بطلانش ظاهر نميشود چون بطلاني ندارد و حق محض است ولي همانطوري كه در نظام تكوين فسادي بوسيلة طاغيان راه پيدا ميكند ﴿ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت أيدي الناس﴾[10] هست ﴿يبغونها عوجاً﴾[11] هست يعني ما راه را كج نكرديم ما همه اين راهها را مستقيم خلق كرديم يك كسي ميآيد حالا اين راه را خودش كج ميكند ﴿يبغونها عوجاً﴾[12] ما فرض كنيد اين كارگاه تمام اين آهنها و ميل گردها را مستقيم خلق كرديم براي اينكه آن مستقيم است كه كار آمد است براي معماري و مهندسي حال يك كسي در اثر سوء اختيار خودش يكي از اين آهنها را كج كرده اوست كه كج كرده و انسان ميتواند مثل اين كج بكند اما آنچه كج ميكند در حيطهٴ نفس خودش است نه در تكوين در تكوين ممكن است چيزي را به هم بزند و منفجر بكند و آتش بزند ولي نظام نظام هم وقتي خواست آتش بزند برابر نظم آتش ميزند حالا بر فرض خواست يك جايي را منفجر بكند با يك اصول فني رياضي مهندسي شده چقدر مواد تي ان تي(YNT) لازم دارد كجا كار بگذارد كي كار بگذارد چه ساعتي آن كليدش را بكشد و روشن كند و شاسي آن را بكشد اينطور نيست كه هر جايي را بخواهند منفجر كنند بدون اصول مهندسي و بي حساب و كتاب باشد بر فرض هم خلاف هم بخواهند بكنند نظم دارد حالا بر فرض هم كسي خواست بيراهه برود بالاخره يبراهه رفتن هم نظم دارد اينكه بيراهه يعني بدون علل و اسباب درباره نظام تكوين اينچنين است كه نظام تدوين هم همين است اين قرائتهاي مختلف تفسير به رأيها است همين طور است قرآن كريم منزه از آن است كه باطل را بپذيرد ﴿لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه﴾[13] چه اينكه نظام تكوين هم همين است و ولي همينطوري كه ﴿إنّ الملوك إذا دخلوا قريةً أفسدوها و جعلوا أعزّة أهلها أذّلة﴾[14] يك، همانطوري كه ﴿ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت أيدي الناس﴾[15] دو, و همانطوري كه ﴿إذا تولي سعي في الأرض ليفسد فيها﴾[16] سه, و از اين آيات ديگران هم ﴿يحرّفون الكلم عن مواضعه﴾[17] منتها در تورات و انجيل تحريف خود تورات ممكن بود براي آنها اينجا تحريف قرآن محال است و اما تفسير به رأي و اختلافِ قرائت و پلوراليزم و اينها بساطش پهن شده اين بطلاني است در محدود انديشه خود آنها وگرنه در حريم قرآن راه ندارد چه اينكه در حريم نظام هم راه ندارد.
اما اين سوال كه آنچه را كه مرتاضها ميكنند حق است يا نه؟ ممكن است كسي پيغمبر نباشد و خبر از غيب بدهد اين هم پاسخش داده شد كه آنچه كه مرتاضها انجام ميدهند گاهي صدق است گاهي كذب گاهي با سهو و نسيان همراه است گاهي با تذكر چه اينكه بخش عظيمي از اينها در اثر ارتباط با جن است نه با فرشتگان.
اما اين سوال كه طينت افراد مختلف است يا نه البته طينت در حد اقتضاست اينطور نيست كه علت تامه باشد و باعث جبر شود و اختيار را از انسان بگيرد.
اما آيهٴ بعد ﴿و إذا أذقنا الناس رحمةً من بعد ضرّاء مسَّتهم إذا لهم مكر في ٰاياتنا﴾ فرمود كه بشر طوري است كه جزوع است قدرت تحملش كم است اگر يك حادثهاي تلخ باشد براي او فوراً به طرف خدا مراجعه ميكند آيهٴ 12 همين سوره مباركه يونس كه قبلاً گذشت به اين صورت است كه ﴿و اذا مسّ الإنسان الضرّ دعانا لجنبه أو قاعداً أو قائماً﴾ در آن آيه فرمود وقتي مشكلش را حل كرديم ميرود و ديگر يادش نيست كه به ما مراجعه كرده ﴿فلمّا كشفنا عنه ضرّه مرّ كأن لم يدعنا إلي ضرّ مسّه كذٰلك زيّن للمسرفين ما كانوا يعملون﴾ اين مال كساني است كه شكر گذاري نميكنند اما آيهٴ محل بحث چيز بدتر از آن را بيان ميكند نسبت به كفار فرمود اينها مشكلاتي برايشان پيش ميآيد يك, ما مشكلشان را حل ميكنيم دو, اينها بجاي اينكه از ما قدرداني بكنند و موحّد باشند به فكر براندازي هستند بعد فرمود اينها نميدانند كه اگر آنها بخواهند مكر بكنند مأموران ماكر تر از آنها هستند اين از آن لطائف آيات قرآن كريم است الميزان را اگر كسي بخواهد بداند كه الميزان چيست حرفهايش چيست در اين آيات مشخص ميشود مثلاً يك آيه اي است كه شما در خدمت تبيان هستيد در خدمت مجمع البيان هستيد در خدمت تفاسير ديگر هم هستيد اينها تفاوتشان در بعضي از وجوه و برخي از تقريرات است اما نوآوري در آنها خيلي كم است شما اين بخش از الميزان را حتماً ملاحظه كنيد ببينيد از اين كريمه چه ميخواهد استفاده كند فرمود ﴿و إذا أذقنا الناس رحمةً من بعد ضرّاء مسّتهم﴾ اولاً نقص و عيب و مشكلات دامنگير آنها ميشود در اثر بدرفتاري و جهل و نسيان و سهو اينها كسي به اينها آسيب نميرساند مگر در اثر قصور يا تقصير خود اينها اما رحمت مال ماست ما ميرسانيم اين يك، و رحمت چون لذيذ است مثل آن است كه آنها دارند ميچشد و لذت ميبرند به ذائقه اينها ميرسد در ذائقه آنها گوارا است به جاي اينكه حق شناسي بكنند حالا كه لذت برند ميگويند ﴿قد مسّ آبائنا الضرّاء و السراء﴾[18] اين تاريخ است اين طبيعت است ديگر گاهي پشت به زين و گهي زين به پشت يعني گاهي آنطور است گاهي اين طور است چيزي در كار نيست معاذ الله بعد دربارة قرآن ميگويند يا كتاب ديگر بياور يا همين كتاب را اگر حفظ كردي خطوط كلياش را عوض كن يا معجزهٴ ديگري بياور شروع ميكنند به اين كارها اين براندازي اينها ماكرانه است در سياق مكر است ولي ما يك مدتي به اينها مهلت ميدهيم چه اينكه در آيهٴ 12 فرمود به اينكه مشكلاتي كه دامنگيرشان شد به ما مراجعه ميكنند ما مشكلشان را حل ميكنيم اين هم ميروند و يادشان ميرود ما هم كاري به آنها نداريم فعلاً شكر نكردند موحّد و مومن نشدند ما هم آنها را رها كرديم اما به اين فكر باشند كه با دين بازي كنند و بگويند اين نيست و مكري بكنند و پيغمبر را از بين ببرند و دين را براندازند اينها مهلت نميدهيم چه كار ميكنيم؟ مدبرات ما و ماموران ما پيش اينها هستند ﴿إنّ رسلنا يكتبون ما تمكرون﴾ و يمكرون و مانند آن اينچنين نيست كه آنها مثلاً پشت درهاي بسته باشند و كاري بكنند و تصميمي داشته باشند هر كاري كه بخواهند بكنند مأموران ما آنجا حضور دارند و ثبت ميكنند ﴿إنّ رسلنا يكتبون ما تمكرون﴾ اين اِلتفات از غيبت به خطاب است فرمود مواظب باشيد هر كاري كه بخواهيد بكنيد مأموران ما هستند مينويسند اين را مثلاً در تبيان و مجمع البيان و تفسير هاي ديگر مينويسند و گزارش ميدهند و اينها اما مينويسندي كه قرآن دارد و سيدنا الاستاد بهره ميبرد چيز ديگري است فرمود ﴿إنّ رسلنا يكتبون ما تمكرون﴾ اين إنّ در مقام تحليل است آن حكم معلّل عبارت از اين است كه ﴿قل الله أسرع مكراً﴾ شما اگر بخواهيد مكر بكنيد ذات اقدس اله مكرش بيش از شماست بدليل اينكه مأموران الهي آنجا هستند و مينويسند خوب اين چه تعليل است؟ يادداشت ميكنند يادداشت كردن كه سرعت نيست حالا تا بشود قيامت و تا بشود 50 هزار سال و تا بشود يوم الحساب خيلي طول ميكشد مدعاي شما اين است كه ﴿قل الله أسرع مكراً﴾ اين مدعا دليل اين است كه چون مأموران ما آنجا مينويسند خوب حالا نوشتن چه دليلي است بر اينكه خدا اَسرع مكراً است؟ اما اگر معناي كتابت مشخص شود معلوم ميشود كه خدا چگونه اَسرع مكراً است در بخشهاي ديگر فرمود به اينكه اينها ﴿مكروا و مكر الله و الله خير الماكرين﴾[19] اين اصل كلي بعد فرمود اينها ﴿يمكرون﴾ ﴿و لا يحيق مكر السيئ إلاّ بأهله﴾[20] اين هم يك اصل كلي بعد فرمود اينها ﴿يمكرون﴾[21] ﴿و عند الله مكرهم و إن كان مكرهم لتزول منه الجبال﴾[22] اين كم كم زمينه را نزديك ميكند كه خدا چگونه اَسرع مكراً است بيان سيدنا الاستاد اين است كه اين ﴿يكتبون﴾ كه ملائكه مينويسند چگونه مينويسند؟ يعني مثلاً يك قلم دستشان است كه مينويسند كه فلان گروه در پشت درهاي بسته اينگونه توطئه كردند؟ در فلان كنفرانس براي بر اندازي اينگونه گفتند اينكه اَسرع مكراً نشد كه فرمايش ايشان با استمداد از بعضي رواياتي كه در ذيل آيهٴ سورهٴ مباركهٴ جاثيه آمده است به اين صورت است آيه 28 و 29 سورهٴ مباركهٴ جاثيه اين است فرمود بساط قيامت كه پهن شد ﴿و تريٰ كلّ أمّة جاثية كلّ أمّة تُدعيٰ إلي كتابها اليوم تجزون ما كنتم تعملون﴾ بعد ميفرمايد ﴿هذا كتابنا ينطق عليكم بالحقّ﴾ به مردم آمادة پذيرش عذاب در قيامت اينچنين خطاب ميكند كه اين كتاب ماست نامة اعمال شما در دست ماست كه ﴿ينطق عليكم بالحق﴾ چرا ﴿ينطق عليكم بالحق﴾؟ براي اينكه ﴿إنّا كنّا نستنسخ ما كنتم تعملون﴾[23] از آن رواياتي كه جزء غرر كلمات اهل بيت است ذيل اين آيه است كه به كمك آن روايت سيدنا الاستاد به اين نتيجه رسيده فرمود خدا در قيامت نميگويد كه مأموران ما بودند و هر چه شما ميكرديد مينوشتند اين ﴿إنّ رسلنا يكتبون ما تمكرون﴾ بايد تفسير شود طبق آيهٴ 29 سورهٴ مباركهٴ جاثيه فرمود خدا به اينها ميفرمايد ﴿إنّا كنّا نستنسخ ما كنتم تعملون﴾ اين ما مفعول نستنسخ است در آن روايت وجود مبارك امام به آن مخاطبش ميفرمايد مگر شما عرب نيستيد مگر جزو فصيحان عرب نيستيد مگر قواعد عربي نميدانيد مگر نميدانيد استنساخ و نسخه برداري يعني چه؟ استنساخ يعني يك نسخة اصل وجود دارد يك, كسي آن نسخة اصل را تبديل ميكند از روي آن به يك نسخة ديگر اين دو, اگر اينچنين باشد كه اينها استنساخ كردند بايد كه نسخة اصل در جاي ديگري باشد نسخة فرع در جاي ديگر بايد بگوئيد استنسختُ عنه يعني از آن او نسخه برداري كردم نستنسخ عنه از روي آن من نسخه برداري ميكنم اما اينجا حرف جر ندارد محذوف هم نيست فرمود آن چيزي كه پيش شما است كه شما انجام ميدهيد اين استنساخ ماست ﴿إنّا كنّا نستنسخ ما كنتم تعملون﴾[24] پس متن عمل شما را ما استنساخ ميكنيم پس متن عمل آن نسخة فرعي است پس نسخة اصلي كجاست؟ ندارد كه ما از روي كار شما نسخه گرفتيم و عكس برداري كرديم فرمود آن چه كه شما ميكنيد نسخة ماست اگر بفرمايد آنچه كه شما ميكنيم ما مينويسيم خوب اين همان كتابت متعارف است اما فرمود ما متن عمل شما را استنساخ ميكنيم آنوقت اين سؤال مطرح ميشود كه نسخة اصل چيست؟ ايني كه اينها عمل ميكنند كه استنساخ شده است آن نسخة اصل كجاست نفرمود ما روي كار شما نسخه برميداريم كه كار شما بشود اصل ما از روي كار شما نسخه برداري كنيم اينطور نفرمود كه فرمود كار شما استنساخ شدة ماست آن نسخة اصل چيست؟ ﴿إنّا كنّا نستنسخ ما كنتم تعملون﴾ يعني متن عمل شما مستنسَخ ماست ما مستنسِخيم نسخه برداريم متن عمل شما مستنسخ ماست يك مستنسَخ منه ميخواهد، آن مستنسَخ منه قضاي الهي است وقتي ذات اقدس اله يك گروهي را مهلت داد عقل از درون نقل از بيرون همة راههاي هدايت را براي او فراهم كرد ديد او بيراهه ميرود مدتها مهلت داد سالها مهلت داد دَرِ توبه و انابه را باز كرد ﴿يعفو عن كثير﴾[25] كرد ديد او همچنان بيراهه ميرود تا رسيد به حدي كه بخواهد يك نظام ديني را بردارد فرمود ديگر ما آنجا برابر قضاي الهي فرمان صادر ميكنيم كه اين شخص را با انديشه و فكر و ابزار سياسي او به دلخواه او با توطئة او او را بگيريد اين ميشود نسخة اصل وقتي نسخة اصل شد درون اين شخص شروع ميكند به توطئه به فكر و انديشه و اراده اين متن عملي كه از درون اينها ميكشند و بيرون ميآورند اين نسخه بدل است نسخة اصل پيش خداست فرمود ما ﴿اَسرع مكراً﴾ هستيم إن لدينا ما تفكرون ما بنا يمان بر اين است كه شما را حالا برداريم چگونه برميداريم سيل و زلزله ميآريم نخير با دست شما با فكر و انديشه شما شما را برميداريم چگونه برميداريم؟ شما اينچنين ميانديشيد اينچنين توطئه ميكنيد اينچنين پشت درهاي بسته نقشه ميكشيد اينچنين ميخواهيد كار بكنيد ما متن كار شما را نسخه برداري ميكنيم از روي آن اصل دستور سقوط شما از آنجا صادر شده ﴿إنّا كنّا نستنسخ﴾ چه چيزي را ﴿ما كنتم تعملون﴾[26] را خوب ﴿ما كنتم تعملون﴾[27] نسخة اصلش كجاست يكوقت است ميگويد انا كنا نكتب ما كنتم تمكرون نظير آيه سوره يونس آن بحث ساده را دارد هر چه شما بكنيد مأموران ما مينويسند ﴿ورسلنا لديهم يكتبون﴾[28] اين يك معناي ساده دارد اما يك وقتي نميگويد مأموران ما حرف و كار شما را مينويسند ميفرمايد مأموران ما كار شما را استنساخ ميكنند يعني متن كار شما نسخه بدل است نه اينكه مينويسند فلانها در فلان جا نشستند و تصميم گرفتند اينگونه نيست ﴿ما كنتم تعملون﴾ نسخه بدل است اگر ﴿ما كنتم تعملون﴾[29] نسخه بدل است يك نسخهٴ اصل هم دارد نسخه اصل لدينا است ان لدينا ما كنتم تمكرون و ﴿الله أسرع مكراً﴾ ما يك مدتي بالاخره مهلت ميدهيم اينطور نيست كه حالا انسان بخواهد با پيغمبر و با اسلام بازي كند ما هم مهلت بدهيم شما از آنجا دستور صادر ميشود كه اينها را با زبان و قلم اينها و انديشه اينها اينها را بگيريد اين ميشود نسخهٴ اصل مأموران الهي در حقيقت مأموران اجرا هستند آنوقت آنچه را كه اينها عمل ميكنند برابر نسخهٴ اصل عمل ميكنند يعني فرشتگان نميبينند اينها چكار ميكنند فرشتگاه يك چشمشان به آن قضا و قدر و لوح محفوظ الهي است يك چشمشان اينجاست دستشان هم در انديشهها و ارادهاي اينهاست از درون جان اينها اين نسخه بدل را ميكشند ميآورند بيرون كه مطابق نسخهٴ اصل است اين است كه وجود مبارك حضرت امير ميفرمايد «واعلموا عباد الله أنّ عليكم حُفّاظ صدق من أنفسكم رصداً عليكم من أنفسكم» اين بيانات نوراني حضرت امير سلام الله عليه است در نهجالبلاغه اينجا رصد خانه است رصد الهي است يك عده رقيب شمايند در مرصاداند در درون شمايند از اعضا و جوارح شمايند انديشه شما و انگيزة شما رصد الهي است وقتي خواست شما را بگيرد فكر و انديشه شما شما را ميگيرد ميل و هوش شما شما را ميگيرد مگر هوش انسان مستقل است يا بنده خداست اگر هوش انسان جزء جنود سمٰوات و الارض است همان هوش به فرمان الهي انسان را ميگيرد جوري ابزار را بررسي ميكند كه انسان خيال ميكند كه اين خردورزي به سود اوست بعد ميبيند كه به چاه افتاده فرمود «أنَّ عليكم رصداً من أنفسكم أنَّ جوارحكم جنوده و خلواتكم عيونه» فرود تمام اعضا و جوارح شما سربازان الهي است يكوقت هم يك حرفي ميزند سقوط ميكند يك فكري ميكند سقوط ميكند يك امضائي ميكند كه سقوط ميكند بالاخره خداي متعال يك مدتي مهلت ميدهد اينطور نيست كه حالا همواره ستار باشد يك وقت هم ﴿إنّا من المجرمين منتعقون﴾[30] در ميآيد فرمود آنچه را كه اينها عمل ميكنند نسخه بدل است نسخهٴ اصل كجاست لدينا است پس ﴿قل الله أسرع مكراً﴾ چرا اَسرع مكراً؟ براي اينكه قبل از اينكه اين آقا به فكر اين باشد كه براندازي را در سر بپروراند خدا ميخواهد كه او را ساقط كند فرمود چون ما تصميم گرفتيم كه او را بياندازيم در چاه اين فكر را در او پيدا شد براي اينكه ما مدتها صبر كرديم اينها جزء حرفهايي نيست كه در مجمع البيان پيدا شود يا در المنار پيدا شود ﴿قل الله أسرع مكراً﴾ چرا؟ ﴿إنّ رسلنا يكتبون ما تمكرون﴾ چه گونه يكتبون؟ ﴿إنّا كنّا نستنسخ ما كنتم تعملون﴾[31] كار شما نسخه بدل است قضاي ما نسخهٴ اصلي است ما تصميم گرفتيم شما را براندازيم لذا با فكر شما توطئهاي صورت گرفت به فكر كودتاي نوژه بيافتيد ما دهها بار به شما مهلت داديم لذا اين علت با آن معلوم ميشود هماهنگ اين مدعا با آن دليل ميشود سانخ ﴿قل الله أسرع مكراً﴾ چرا ؟ چون ﴿إنّ رسلنا يكتبون ما تمكرون﴾ چگونه يكتبون؟ ﴿إنّا كنّا نستنسخ ما كنتم تعملون﴾[32] اگر ما همين را با آن روال عادي معنا كنيم اين چه ربطي بين علت و معلول است و چه ربطي بين دليل و مدعا است مدعا اين است كه ﴿قل الله أسرع مكراً﴾ مكر خدا زودتر از مكر شما اثر ميكند چرا براي اينكه مأموران ما مينويسند؟ مينويسند براي اينكه در قيامت بايد شما حسابرسي كنيد خير مأمور مينويسد اينطور نيست كه كار شما بشود نسخة اصل مأموران ما نسخه فرع داشته باشند كه از روي كار شما بنويسند بلكه كار شما ميشود فرع و قضا و قدر ما ميشود اصل ما تصميم گرفتيم شما را برداريم چگونه برميداريم؟ ما لشگر كشي نميكنيم كه «إنّ جوارحكم جنوده» اينطور نيست كه حالا از جاي ديگر سرباز بياورند كه با زبان و دست آدم و با پاي آدم يك جايي را نبايد برورد ميرود و حرفي را نبايد بزند و ميزند كاري كه نبايد بكند ميكند و سقوط ميكند.
سوال و جواب: نه اين كيفر و انتقام الهي است و اشاره شد بعد از اينكه دههها بار خداي متعال مهلت داد اول ذات اقدس اله از راه عقل از درون از راه نقل از بيرون اين شخص را هدايت ميكند اين شخص به سوء اختيار خودش دهها بار بيراهه رفت و خداي سبحان راه توبه و انابه را به او باز كرد رفقاي خوب و كتابهاي خوب و مواضع خوبي نصيب اوكرد تشييع جنازه ها و مجالس ختمي نصيب او كرد و ماه مبارك رمضانهايي نصيب او كرد همه اينها موعظه است مجلس ختم و تشيع مرده و عيادت مريض و راهنمايي دوستان اين است همه اينها را ديد و بيراهه رفت ذات اقدس اله گفت همه اينها را كه ديدي بيراهه رفتي ما ستّاري كرديم بيا توبه كن «انت الذي فتحت لعبادك باباً إلي عفرك و سيّت التوبة» آن را هم پشت سرگذاشت و ﴿نبذ ... كتاب الله وراء ظهورهم﴾[33] از آن به بعد ذات اقدس اله ميبيند كه او قابل نيست اين نه تنها از اين دين بهرهاي نميبرد به فكر براندازي دين است ديگر خدا كه به امثال اين مهلت نميدهد حالا كه ميخواهد بگيرد از جاي ديگر لشگر كشي نميكند چون ﴿لله جنود السمٰوات و الأرض﴾[34] هم او را با امضاي خود او ميگيرد اين متن اختيار است نه جبر.
پس اينكه فرمود ﴿قل الله أسرع مكراً﴾ اين مدعا است چرا اَسرع مكراً؟ براي اينكه ﴿إنّ رسلنا يكتبون ما تمكرون﴾ اين را توضيح بدهيد يعني چه؟ چگونه يكتبون در سوره مباركه جاثيه ميفرمايد كه ﴿إنّا كنّا نستنسخ ما كنتم تعملون﴾[35] به روايتي كه ذيل اين آيه است حتماً مراجعه كنيد كه وجود مبارك معصوم سلام الله عليه اين خط فكري را ايجاد كرد و اين راه را نشان داد بعد سيدنا الاستاد ادامه داد كه وجود مبارك معصوم ميفرمايد كه مگر شما عرب فصيح نيستيد مگر هيچ كاتبي را مستنسِخ ميگويند مستنسِخ يعني نسخه بردار آن نسخهٴ اصل كجاست؟ اگر نسخه اصل عمل مردم باشد بايد بفرمايد ما از روي كار شما استنساخ ميكنيم اين را كه نفرمود پس استنساخ نسخهٴ اصل ميطلبد يك, اگر نسخه اصل كار مردم باشد بايد خدا بفرمايد كه ما از روي كار شما نسخه ميگرفتيم در حاليكه نفرمود اين دو, نه تنها آن را نفرمود بلكه فرمود آن كه مستنسَخ ماست متن كار شماست پس يك مستنسَخ عنهي هست سه, و آن لدينا يمكرون است چهار. نسخه اصل پيش ماست ما تصميم گرفتيم اين شخص را با قلم او بگيريم و او سقوط ميكند.
سوال و جواب: بله اينها چون ذات اقدس اله اين جزو صفات نقص باشد بله ولي از صفات فعل خداست يك, مثل اينكه خداي سبحان كسي را ايذاي ابتدايي نميكند اما ﴿جزاء سيّئة سيّئة مثلها﴾[36] و اين عدل است مكر فرمود و ﴿مكروا ومكرالله و الله خير الماكرين﴾[37] در جوشن كبير است در دعاهاي ديگر هست كه خدا ماكر است و در قرآن دارد كه خداوند خير الماكرين است آن مكر السيئ از ذات اقدس اله دور است مكر يعني وسيلهاي قرار دادن كه اين شخص به آن مقصد نرسد و مرموز هم باشد اين اگر بجا باشد كه چيز خيلي خوبي است.
سوال جواب: چه دنيا چه آخرت مكر به اين معني كه ذات اقدس اله نگذارد يك تبهكاري به مقصد برسد اين جزء حسنات است مكر اليسئ از ذات اقدس اله دور است اولاً اينها صفت فعل است نه ذات ثانياً مكر سيئ داريم و مكر حسن و خداي سبحان خود را به عنوا ن خير الماكرين معرفي كردهاست فرمود ما خير الماكرين هستيم مكر اينها پيش ما است ﴿قل الله أسرع مكراً﴾ و راه مكرش هم همين است.
سوال و جواب: بله به استناد اين آيه. اما ابزار در اختيار ذات اقدس اله است و خداوند يك مدتي به اينها مهلت ميدهد و اينطور نيست كه اينها را مجبور كند و اين ابزار از كار بيافتند اين ابزار را مسخر انسان قرار داده فرمود ﴿سخّر لكم ما في السمٰوات وما في الأرض﴾[38] همين موجودات آسمان و زمين كه جنود الهي هستند ذات اقدس اله اين جنود را مسخّر بشر قرار داده كه بشر از آن استفاده كند چه آسمان برود چه زمين برود فرمود شما ميتوانيد كشتي هايي بسازيد كه مواخر ره باشد در يا شكن و دريا شكاف باشد ما بحر را آسمان را و زمين را براي شما مسخر كرديم براي اينكه عمل صالح كنيد و امثال آن حالا اگر يك كسي از اين تسخير الهي خواست سوء استفاده كند اينطور نيست كه حالا ا گر دار الامر بين عاصي و بين الله اينها ديگر حرفهاي اين عاصي را گوش كنند آنگاه است كه ذات اقدس اله براساس ﴿و لله جنود السمٰوات و الأرض﴾[39] بدون اينكه از جاي ديگر لشكركشي كند شخص را با افكار و عقائد و انديشههاي سوئي كه دارد با دست او او را ميگيرند ﴿و إذا أذقنا الناس رحمةً من بعد ضرّاء مسّتهم إذا لهم مكر في آياتنا﴾ حالا يك وقتي يك كسي دسيسه بازي ميكند كم فروشي ميكند گران فروشي ميكند ظلم به كسي ميكند تا يك حدودي ذات اقدس اله گذشت ميكند بلكه توبه كند بلكه صاحب حق بگذرد و مانند آن اما حالا دين را بخواهند براندازي كنند يادر آيات الهي مكر بكنند اينجا ديگر خدا مهلت نميدهد ﴿قل الله أسرع مكراً﴾ چگونه و به چه دليل؟ براي اينكه ﴿إنّ رسلنا يكتبون﴾ ديگر فورا از غيبت به خطاب التفات پيدا كرد چون همه غيبت بود اينجا يك تهديد رودر روست ﴿إنّ رسلنا يكتبون ما تمكرون﴾ نه يمكرون تا حالا هرچه ضمير بود غايب بود اما اينجا تهديد رو در روست چگونه يكتبون ﴿إنّا كنّا فستنسخ ما كنتم تعملون﴾[40] شما همان وقتي كه پشت درهاي بسته قصد براندازي كرديد ببينيد كه زير پايتان خالي شد داريد ميافتيد براي اينكه كسي خواست شما را بگيرد و چون ميخواست شما را بگيرد اين كار را ميكنيد همان وقتي كه انسان قصد كرده در برابر دين بايستد اين بايد بفهمد كه اينها مأموران ا لهي هستند آمدند كه او را ساقط كنند با دست او او را ساقط ميكنند اگر ديگري او را ساقط كند عذابش كم است اما با دست او اگر او ساقط كند ﴿يوم يعض الظالم علي يديه﴾[41] اگر كسي خداي ناكرده به فكر مكر در آيات الهي است بايد بداند كه يك كسي زير پايش را دارد خالي ميكند و خداي سبحان هم تهديد كرد فرمود ما يك مدتي مهلت ميدهيم وقتي هم بخواهيم بگيريم كه از سقف و در و پنجره نميآييم كه ﴿فأتي الله بنيانهم من القواعد﴾[42] فرمود ما از ريشه ميزنيم خوب اين از كجا ميخواهد فرار كند اگر اين زمين اين خانه روي گسل لرزان زميني قرار بگيرد خوب جا براي فرار نيست ﴿فأتي الله بنيانهم﴾ نه من سقوفهم و جدرانهم و حيطانهم و أبوابهم بلكه ﴿فأتي الله بنيانهم من القواعد﴾[43].
حالا گناه وقتي به آنجا برسد چه چيزي را خدا مهلت داد گناه هاي فرعي و جزئي يك وقتي كسي معصيت كرده اينها خوب قابل بخش يا قابل تأخير است كه ذات اقدس إله در قيامت پاداش بدهد و مانند آن حالا شايد توبه كند يا عند الموت يا عند الاحتضار يا عند البرزخ يا در قيامت كه يك راهي براي تأخير هست اما حالا ﴿مكر في آياتنا﴾ بخواهد با دين در بيافتد اين را خدا مهلت نميدهد. أعاذ الله من شرور أنفسنا وسيّئات أعمالنا.
الحمد لله رب و العالمين
[1] ـ رعد ، ٣٨.
[2] ـ بقره، ٢٣.
[3] ـ بقره، ٢٣.
[4] ـ طه، ٥٠.
[5] ـ آل عمران، ١٩١.
[6] ـ انعام، ٧٣.
[7] ـ ص، ٢٧.
[8] ـ دخان، ٣٩.
[9] ـ فصلت، ٤٢.
[10] ـ روم، ٤١.
[11] ـ اعراف، ٤٥.
[12] ـ اعراف، ٤٥.
[13] ـ فصلت، ٤٢.
[14] ـ نسل، ٣٤.
[15] ـ روم، ٤١.
[16] ـ بقره، ٢٠٥.
[17] ـ مائده، ٤١.
[18] ـ اعراف، ٩٥.
[19] ـ آل عمران، ٥٤.
[20] ـ فاطر، ٤٣.
[21] ـ انفال، ٣٠.
[22] ـ ابراهيم، ٤٦.
[23] ـ جاثيه، ٢٩.
[24] ـ جاثيه، ٢٩.
[25] ـ مائده، ١٥.
[26] ـ جاثيه، ٢١.
[27] ـ جاثيه، ٢٩.
[28] ـ زخرف، ٨٠.
[29] ـ جاثيه، ٢٩.
[30] ـ سجده، ٢٢.
[31] ـ جاثيه، ٢٩.
[32] ـ جاثيه، ٢٩.
[33] ـ بقره، ١٠١.
[34] ـ فتح، ٤ و ٧.
[35] ـ جاثيه، ٢٩.
[36] ـ شوري، ٤٠.
[37] ـ آل عمران، ٥٤.
[38] ـ لقمان، ٢٠.
[39] ـ فتح، ٤ و ٧.
[40] ـ جاثيه، ٢٩.
[41] ـ فرقان، ٢٧.
[42] ـ نحل، ٢٦.
[43] ـ نحل، ٢٦.