01 02 2003 5457293 شناسه:

مباحث فقه ـ نظام قضا ـ جلسه 25 (1381/11/12)

دانلود فایل صوتی

أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

در آيه محاربه چند نكته است كه بايد توجه بشود, بعضي از نكات آن بسيار مهم است. اگر مصداقي در صدر اسلام اين نزول آيه كريمه نداشت، حالاها مصاديقي دارد؛ آن مسأله كودتاست كه آيا كودتا‌چي و كودتا‌گر جزو محاربين هستند يا نه؟ قبلاً در صدر اسلام يك چنين چيزي نبود كه گروهي كودتا بكنند از ارتش مددي بگيرند و توطئه‌اي كه بخواهند حكومت را سرنگون كنند و يك حكومت جديد جاي آن بنشانند و بر مردم مسلط بشوند.

پرسش: ... پاسخ: اين ترور بود اين فتك بود، نه كودتا؛ كودتا غير از ترور است غير از فتك است. كودتا يك نقشه سياسي از پيش حساب شده است. بنابراين فتك هست، ترور هست و مانند آن هست، امّا اين نقشه سياسي حساب شده كه با استفاده از قواي نظامي و انتظامي مملكت، حكومت موجود را ساقط كنند، حكومت مطلوب را جاي او بنشانند و بر مردم مسلط شوند. جمع را مي‌گويند كودتا. اين آيا مشمول آيه محاربه هست يا نه؟

يك وقت است كه مراحل بدئي كودتاست. چند نفر مي‌نشينند دور هم از نارضايي‌ها يا نارسايي‌هاي كشور صحبت مي‌كنند، از اين مرحله گذشته به اين فكرند كه چكار كنيم به زعم خودشان اوضاع اصلاح بشود، آرام بشود، در مرحله سؤال است. از اين مرحله گذشته مرحله تصميم گيري است كه بايد كاري كرد و حكومت را اسقاط كرد. از اين مرحله گذشته به فكر پياده كردن اين نقشه‌اند كه ما چگونه اين را اسقاط كنيم. پياده كردن يك وقت با اعتصاب است، با تحصن است، با تبليغات مسموم است، با كم كاري است، با احتكار است و مانند آن كه مردم ناراضي بشوند حكومت سقوط كند. اين يك نحوه اسقاط حكومت است. يك وقت نه، در اثر ارتباط با ارتش و قواي نظامي و نيروهاي ديگر به هر حال هر قدرتي كه هست، با ارتباط اين قوا نقشه اين چنين ترسيم مي‌‌شود كه با استفاده از قوا و نيروي مسلح اين حكومت موجود را به زور و قدرت سلاح ساقط كنند و يك حكومت ديگر روي كار بياورند. اينجا مسأله تجهيز سلاح مطرح است ولو تشهيرش نباشد. مرحله بعد كه ديگر الآن سوار هواپيما شده، توپها را راه انداخته، تشهير سلاح است. آن مسأله تشهير سلاح كه مصداق بيّن كودتا، محاربه است، حرفي در آن نيست، بين الرشد است كه يقيناً اين محاربه است. يعني يك عده‌اي راه افتادند، توپ و تانك را آوردند كه يك جايي را به توپ ببندند يك عده‌اي را در حكومت اسلامي بكشند. اين كه سوار هليكوپتر شده كه برود بمب بياندازد اين ديگر تشهير سلاح است، اسلحه جنگي است. اينكه توپ و تانك را روشن كرده كه بياورد به خيابان، اين ديگر تشهير سلاح است، تجهيز نيست. پس اين مصداقش يقيناً محاربه است؛ مصاديق ابتدايي آن يقيناً محاربه نيست؛ ناراضي هستيم، چكار كنيم، بايد اين حكومت را ساقط كرد، با اعتصاب يا با تحصن يا با كمكاري، اينها محاربه نيست؛ براي اينكه مسأله سلاح در كار نيست، اِخافه در كار نيست؛ در حدّ يك نشئه شوم است. پس آن مراحل بدئي‌اش يقيناً محاربه نيست، آن مرحله نهايي‌اش يقيناً محاربه است.

آن كسي كه «شهّر السلاح»، آماده كرد به راه آورد منتها حالا در همان فرودگاه دستگير شد، حرف ديگر است، در همان پادگان دستگير شد، در همان مرحله‌اي كه خواست شروع بكند از آشيانه بيرون بيايد دستگير شد. يك وقت است كه نه، قرار مي‌گذارند كه توپها را چه كسي آماده بكند، تانكها را چه كسي آماده بكند، اين هليكوپترهاي بمب‌افكن را، اين راكتها را چه كسي تنظيم بكند، مرحله تجهيز سلاح است نه تشهير سلاح. اگر اين تجهيز، به مرحله فعليت رسيد يعني از نظر تجهيز و از نظر آمادگي هست، منتها فرماندة عمليات بايد برنامه را طرح كند كه در چه روز حمله كنيم، اگر قطعي نباشد، ظاهراً اين مرحله تجهيز هم مرحله محاربه است. چون در محاربه خواه «شهّر السلاح»، خواه «جهّزه». يك وقت روشن كرده اين هليكوپترهاي جنگي را كه بيايد سر به نيست كند، توپها و تانكها را دست گرفته كه بيايد اعمال كند، اين تشهير سلاح است. يك وقت نه همه اينها در جايش آماده شده كه منتظر دستورند؛ حالا در اين وسطها دستگير شدند «مطلبٌ آخر». منتظر دستورند ولو راه نيافتادند همه مجهز است با رمزها همه آماده‌اند كه اگر يك هفتة بعد دستور داده شد، حمله كنيم. اين تجهيز هست ولو تشهير نيست، ظاهراً اين محاربه است؛ براي اينكه در جوامع روايي و يا متون فقهي ما دارد: «مَنْ شَهَرَ السِّلَاح[1]أو جهّزه». بنابراين كودتا جزو محاربه خواهد بود.

مصاديق بدئي‌ آن محاربه نيست، آن مصداق آخرش كه يقيناً محاربه هست، ما قبل آخرش كه تجهيز است همه را آماده كردند منتظر دستور تحت فرمانند، اين هم محاربه است، بقيه که نيست «ادْرَءُوا الْحدّودَ بِالشُّبُهَاتِ».[2]

مسأله بغات غير از مسأله محاربه است، بغات را معمولا در كتاب جهاد و مسأله جهاد طرح مي‌كنند. آن كسي كه حمله كرده باغي است و ياغي است، او كشته مي‌‌شود و او را مي‌كشند؛ او هم حمله كرده اين هم حمله كرده و اگر چنانچه دستگير شد و به محكمه آمده است از باب اينكه «شهّر السلاح لاِخافة المسلمين» محكمه ثابت مي‌كند و به تقييد يكي از حدّود اربعه را اجرا مي‌كند و امّا مسأله بغات اگر كسي به عنوان باغي بودن بر وليّ مسلمين با حكومت اسلامي قيام كرد؛ خواه مسلح خواه بي‌سلاح، آمده حمله بكند، مسلمين مي‌توانند او را سر جايش بنشانند؛ اين ديگر نياز ندارد به بيّنه و قسم و مراحل قضا و اينها. اگر كسي باغي بر امام شد و طاغي بود و آمده به حكومت حمله كند، بر مسلمين رواست يا جايز است كه او را از پا دربياورند با حفظ سلسله مراتب، به جهت نهي از منكر، از مرحله بدئي گرفته تا مرحله نهايي آن.

 امّا در مسأله جنگ حالا كه تير خورده است دارد فرار مي‌كند، فرمود اينجا ديگر دنبال او نرو؛ يا كسي سپر را برگرداند علامت تسليم است؛ يا كسي از ميدان جنگ فرار كرده فرمود او را ديگر تعقيب نكنيد و امّا آنكه آمده حمله كرده، انسان مي‌تواند او را سر جايش بنشاند و اين ديگر كاري به محكمه ندارد و اگر به عنوان اينكه يك عده شكست خوردند يك عده هم خودشان را پنهان كردند؛ اينهايي كه خودشان را پنهان كردند اگر دستگيرشدند اينجا مسأله محاربه مطرح است كه حاكم شرع با ثبوت اينكه اين شخص هم اسلحه كشيده بود، حدّ محارب را بر او جاري بكنند. پس ميدان حمله و نبرد يا به عنوان دفاع يا عناوين ديگر «أمرٌ آخر» كسي اگر اينها را با حفظ مراتب «الأسهل فالأسهل» اينها را دفع كرد «بينه و بين الله» مسئول نيست، ولي اگر ميدان دفاع و نبرد گذشت، كسي را يقين دارد كه اين محارب است اوضاع نبرد و صحنه جنگ هم نيست، انسان مي‌شناسد الآن اگر آن اويسي ملعون را كسي بگيرد به عنوان حدّ محارب بخواهد برش جاري كند، مشروع نيست. چرا؟ چون در باب حدّ است اين بايد در محكمه ثابت بشود كه او اويسي است، حاكم شرع بايد بگويد «حكمت بذلك» بعد او را اعدام كنند. بر خلاف آنكه در ميدان جنگ باشد و در حال نبرد باشد. يك وقت است كه حاكم شرع بر او مسلم است كه فلان كس اين است فرمود «فَدَمُه هدر» حكم غائبانه داد، او خارج از بحث است؛ ولي يك وقت است كه انسان مي‌داند كه اين زيد محارب است براي اينكه فرمانده فلان هنگ بود و دستور حمله را او داد، خودش مي‌داند و الآن هم در كوه فرار كرده يا دستگير شده اين نمي‌تواند حدّ بر او جاري كند چون حدّ است. اين بايد به محكمه شرع ارجاع بشود و حاكم شرع وقتي برايش ثابت شد بگويد «حكمت بذلك».

پرسش: ... پاسخ: ظاهراً مسئول است «عند الله»؛ براي اينكه حدّ است، حدّ را بايد محكمه شرع ثابت كند. اگر بعد ثابت بشود شايد ـ تعزير که دارد يقيناً ـ نزد خدا شايد مسئول نباشد. اين هم آقا اينجا يك فتواي سياسي در تحرير دارد؛ اگر ملاحظه فرموده باشيد! يك مسأله اين است كه حفظ كتب ضلال تا چه اندازه جايز است و تا چه اندازه جايز نيست، اين را نوع فقها در مكاسب محرمه دارند آقا هم در مكاسب محرمه دارد؛ اين يك مسأله كه اين اعلاميه‌ها و اين نشريه‌هاي ضالّه، آيا آدم مي‌تواند بخواند نمي‌تواند بخواند؟ «علي ما في المكاسب المحرمة»، حكم آن اين است. يك فتواي سياسي در باب حدّود دارند؛ مي‌فرمايند دولت اسلامي موظف است جلوي اينها را بگيرد. حق ندارند آنها اَبناء مسلمين را با اين اكاذيب خودشان، با اين حرفهاي باطلشان فريب بدهند و بر مسلمين واجب است كه در برابر اين حرفها بايستند و بچه‌هايشان را مواظب باشند و دولت اسلامي بايد جلوي اينها را بگيرد.

امّا قانون اساسي. در قانون اساسي دو چيز است كه جلوي اينها را مي‌گيرد: يكي نقض، يكي اخلال؛ اين دو ماده در دو اصل هم هست. در صورتي كه مخلّ به مباني اسلام باشد، آن راهپيمايي‌ها، آن تظاهرات اخلال كند مباني اسلام را، جلويش را مي‌گيرد؛ اين يك اصل. در جاي ديگر مسأله نقض است كه نقض بكنند احكام و قوانين الهي را و مقررات اسلامي را، جلويش گرفته است و امّا اين فتواي آقا فوق آن چه كه در قانون اساسي است. اين فتوايي كه در جلد دوم تحرير، صفحه 507 كه فتواي سياسي است. پس اگر مسأله كتب ضلال و نشريه اين گروهكها به عنوان كتب ضلال مطرح است، آن فتواي تجاري است كه فقيه مي‌دهد كه آيا مي‌‌شود خريد مي‌‌شود نخريد، مي‌‌شود حفظ كرد مي‌‌شود حفظ نكرد، مي‌‌شود استنساخ كرد مي‌‌شود استثنا كرد، فتواي تجاري است، اين يك قسمت و امّا از نظر سياسي همين‌ها را فرمود دولت اسلامي بايد جلويشان را بگيرد.

غرض اين است كه از نظر حلال و حرام، چه چيز حلال است، چه چيز حرام؛ امّا ضربه سياسي اين نشريه‌ها چيست؟ آن «مطلبٌ آخر»، آن دولت اسلامي موظف است جلويش را بگيرد.

 پرسش: جايي که برای افراد ناامنی ايجاد می‌کند؟

پاسخ: ناامني غير از اخافه مسلمين است. الآن مثلاً اينهايي كه با نصب بمب اين كار را مي‌كنند، اين محارب است چرا؟ براي اينكه اين سلاح را تشهير كرده «لاِخافة ناس» امنيت مردم را بر هم زده با اين اسلحه. اين اتومبيل در فلان پاساژ، در فلان مغازه، در فلان راه، در فلان پياده‌رو، او براي اينكه امنيت محل را بر هم بزند با اين اسلحه؛ اين شخص محارب است. ولي كسي كه اسلحه همراهش هست؛ اول مي‌ترسد و نمي‌ترساند كه اگر گير افتاد بتواند در برود اين شخص ظاهراً محارب نيست.

پرسش: اين اِخافه که فرمودند اِخافه فرد است يا نه؟

پاسخ: اِخافه نوع مسلمين است هر كس شد؛ مثلاً كسي اهل يك روستاست، يك روستاي كوچك هم هست، يك آدم شروري در اين روستاست داس گرفته و به جان مردم افتاده، كسي حق ندارد از اين كوچه عبور كند، او اهل همان روستاي كوچك هم هست؛ اين شخص محارب است.

«و الحمد لله ربّ العالمين»

 

[1]. الکافی(ط ـ الإسلامية)، ج7، ص248.

[2]. من لا يحضره الفقيه، ج4، ص74.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق