اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَؤُا أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْراً حَتَّي تَشْهَدُونِ (32) قَالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ (33) قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذلِكَ يَفْعَلُونَ (34) وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ (35) فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَاني اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتَاكُمْ بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ (36) ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُون (37)﴾
جريان سليمان(سلام الله عليه) به دو بخش تقسيم ميشد بخشي مربوط به سياست و كشورداري آن حضرت بود بخشي هم مربوط به نبوّت آن حضرت. در جريان هدهد كه آن طور تهديد كرد فرمود: ﴿لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ﴾[1] بعد فرمود من ميآزمايم تحقيق ميكنم اين نه براي آن است كه خبر واحد حجّت است يا خبر واحد حجّت نيست چون بر فرض، خبر واحد حجّت باشد براي يك انسان موثّق است نه براي يك پرنده. در جريان هدهد اين تهديد و آن تحقيق براي توجيه غيبت بود ضمن اينكه غيبت او موجّه ميشود مطلبي هم روشن خواهد شد چون يك مسئول سياسي و كشورداري اگر تفقّد كرد و يكي از سربازان را در جاي خود نديد بايد حساسيّت داشته باشد وجود مبارك سليمان(سلام الله عليه) بر اساس اين حساسيّت كه چرا اين سرباز سر پُست خود نبود فرمود: ﴿أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ﴾ پس آن تحقيق نه براي آن است كه حالا خبر واحد حجّت است يا خبر واحد حجّت نيست آن تحقيق يك قسمتش براي تبيين موجّه بودن غيبت اين سرباز است يك قسمت هم مربوط به آگاهي از وضع يمن.
مطلب دوم آن است كه اينكه آن بانو گفته: ﴿إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذلِكَ يَفْعَلُونَ﴾ كه برخي خواستند اين ﴿كَذلِكَ يَفْعَلُونَ﴾ را تتمّه گفتار اين زن بدانند گفتند براي اين بود كه اين زن در خاندان سلطنت تربيت شد از اعضاي ملوك يمن بود حوادث پادشاهان را يكي پس از ديگري يا ديده بود يا شنيده بود اين وضع را باخبر بود[2] لذا گاهي به صورت فعل ماضي گاهي به صورت فعل مضارع از اين جريان خبر داد گفت: ﴿إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً﴾ اين براي جريان سلاطين گذشته و خُلق و خوي سلاطين هم همان طغيان و برتريطلبي و مانند آن است استنباط من هم اين است كه ﴿وَكَذلِكَ يَفْعَلُونَ﴾ اگر جناب زمخشري در كشاف و فخررازي در تفسير كبير اين ﴿كَذلِكَ يَفْعَلُونَ﴾ را حرف امرئه ميدانند[3] بر اساس همين جهت است اما سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) نميپذيرد كه ﴿كَذلِكَ يَفْعَلُونَ﴾ كلام الله باشد مايل است كه اين را تتمّه گفتار آن زن بداند زيرا جمع محلاّ به الف و لام كه دارد ﴿إِنَّ الْمُلُوكَ﴾ اين مورد امضاي الهي نيست خب وجود مبارك داوود به سلطنت رسيد اينچنين نبود طالوت آن مُلك را داشت اينچنين نبود و وجود مبارك سليمان(سلام الله عليهم اجمعين) به سلطنت رسيد اينچنين نيست پس اگر كسي بگويد ﴿إِنَّ الْمُلُوكَ﴾ جمع محلاّ به الف و لام بياورد اين مورد امضاي خدا نيست كه همه سلاطين اينچنين باشند بله آن ملوك طغيانگر اين طورند طالوت اينچنين نبود داوود اينچنين نبود سليمان اينچنين نبود و وجود مبارك پيغمبر اسلام(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اينچنين نبود و وجود مبارك حضرت كه ظهور ميكند اينچنين نيست وجود مبارك حضرت امير كه حاكم شد اينچنين نبود وجود مبارك امام مجتبي در آن هشت ماه اينچنين نبود خب پس نميشود به صورت جمع محلاّ به الف و لام گفت هر قدرتمندي دو كار ميكند يكي تخريب بلاد يكي تذليل اعزّه اينچنين نيست.
اگر مَلك عادل باشد كه خب وظيفه خودش ميداند تعدّي نميكند وارد كشور ديگر نميشود بله اگر دو پادشاه بخواهند دو مَلك بخواهند در يك عصر حكومت بكنند با هم، بله خب مشكل دارند اما اينكه عادل است جاي خودش را دارد آنكه عادل است جاي خودش را دارد وارد آن سرزمين نميشود برخيها هستند كه همين كه اينها را امر به معروف و نهي از منكر بكني به آنها برميخورد ﴿إِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ﴾[4] اينها عزيزان بيجهتاند اگر امر به معروف كردي نهي از منكر كردي ميگويند به عزّت ما برخورد اين همان عزّت بيجهت است عزّت بيجهت, ذلّت باجهت را به همراه دارد چون دو طرف كه نميشود خلاف باشد اگر حرف كسي راست بود يعني خلافش دروغ است ديگر اگر حرف كسي دروغ بود يعني خلافش راست است ديگر, ديگر دو طرف كه نميشود باطل باشد اگر كسي عزيز بيجهت بود يعني ذليل باجهت است ديگر، چرا در قرآن كريم آمده بعضيها را ما رسوا ميكنيم[5] براي اينكه اينها عزيز بيجهت بودند اين غير از عذاب جهنم است كه ﴿كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا﴾[6] آن براي بدن است اين جسم را ميسوزاند اما آبروبري, ذليل كردن اين براي كيست ﴿عَذَابَ الهونِ﴾[7], خواري, رسوايي اين براي چه كسي است؟ براي كسي است كه ﴿إِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ﴾ اين عزيز بيجهت است كه چرا به من امر به معروف كردي چرا نهي از منكر كردي چرا به من گفتي فلان معصيت را نكن اين ﴿أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ﴾ اگر ﴿أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ﴾ اين عزيز بيجهت بود ذليل باجهت است اين ذلّت باجهت او يا در دنيا به وسيله داوود و طالوت و سليمان(سلام الله عليهم) ظهور ميكند يا در قيامت، بالأخره اگر انبيا قادر بشوند آن عزيزان بيجهت را ذليل ميكنند وجود مبارك سليمان هم همين حرف را زد فرمود ما كه وارد بشويم آن عزيزان بيجهت را ذليل ميكنيم اما كاري به ديار نداريم كجا را خراب كرديم كجا را ويران ميكنيم تهديد وجود مبارك سليمان هم در همين است خب خيلي فرق است پس اگر ما بگوييم ﴿وَكَذلِكَ يَفْعَلُونَ﴾ سخن خداست و امضاي اوست بايد قرينهاي بياوريم كه مثلاً تقييد شده است تخصيص شده است يعني بعضي ملوك اين طورند و خداوند آن وقت تصديق ميكند اما اگر تخصيصي نيست تقييدي نيست تبعيضي نيست جمع محلاّ به الف و لام است جا براي امضا نيست.
پرسش:...
پاسخ: بالأخره اين كلامي كه نقل شده ماييم و كلام, عربي مبين، اگر عربي مبين است و او هم اين را گفته چون او اطلاعاتش همين بود الآن خيلي از افرادند كه به همين تجربه بسنده ميكنند مستحضريد كه از نظر معرفتشناسي، كفِ دانش, تجربه است يعني ما علمي پايينتر از علوم تجربي مثل فيزيك شيمي بيطاري كشاورزي دامداري نداريم از اين علم پايينتر ما علمي نداريم براي اينكه اينها با تجربه است تجربه هم با شصت درصد هفتاد درصد هشتاد درصد كارش پيش ميرود زندگي ما هم با همينها تأمين ميشود اما اينها علم نيست علم در سطح رياضيات به بعد است كه با صد درصد كار دارد.
پرسش:...
پاسخ: بله خب, عام بايد تخصيص بخورد اما قبل از تخصيص كه مورد امضا نيست قرآن كريم در سورهٴ مباركهٴ «بقره» آيه 204 به بعد فرمود: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلَي مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ ٭ وَإِذَا تَوَلَّي سَعَي فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الْفَسَادَ ٭ وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ﴾ بعضي از مقتدران كارشان فساد في الارض است شما الآن ميبينيد شرق ايران اين طور است غرب ايران اين طور است جنوب ايران اين طور است شمال ايران اين طور است الآن ما به بركت همين اهل بيت در ميدان مِين از مصونيّت برخورداريم خب اين اطراف كه ميبينيد يا القاعده است يا طالبان است يا كذا و كذاست همين است ديگر ﴿إِذَا تَوَلَّي سَعَي فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ﴾ اين غالب كار اينهاست و اينها عزيزانِ بيجهتاند كه اگر به اينها بگويي ﴿اتَّقِ اللّهَ﴾ به اينها برميخورد ﴿أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ﴾ سليمان(سلام الله عليه) فرمود اگر نيامديد شما را ميآورم اما چطور ميآورم كاري به شهرتان كشورتان ديارتان كشاورزيتان دامداريتان ندارم شما كاخنشينان بيجهت را كوخنشين ميكنم همين! اين عدل است ديگر فرمود ما كاري به كشورتان شهرتان نداريم كه آنها را خراب بكنيم ما اين عزيزان بيجهت را ذليل ميكنيم همين! تهديد وجود مبارك سليمان هم همين است خب آن زن كه با جمع محلاّ به الف و لام آن حرف را زده ما توقّع داشته باشيم كه ذات اقدس الهي همان را با همان وضع جمع محلاّ به الف و لام بدون تخصيص و تقييد امضا بكند اينكه نميشود حرف ديگري كه جناب زمخشري در كشّاف دارد اين است كه برخي از همين عزيزان بيجهت اينها دو معصيت ميكنند به دو كفر مبتلا هستند يكي اينكه وقتي قدرت پيدا كردند دست به همين فساد في الأرض و تخريب و امثال ذلك ميزنند يكي هم اگر دستشان به دين برسد [دين را تحريف ميكنند] چون مستحضريد اينها كه ميگويند دين از سياست جداست يك آتشبس يكجانبه است آن سياستمدار طغيانگر هرگز نميگويد دين از سياست جداست ميگويد دين با من كار ندارد ولي من با دين كار دارم همه ابزار دين را به خدمت ميگيرد اين طور نيست كه حالا اگر كسي منزوي شد گفت ما كاري به سياست نداريم سياست هم كاري با او نداشته باشد الآن مشكل اساسي كليسا اين است كه ميگويد ما كاري به سياست نداريم اما اين دولتمردان آمريكا ميگويند كليسا بايد با ما باشد و از آن بهره ميگيرند اين طور نيست كه اگر اينها ساكت شدند آتشبس دوجانبه باشد حرف زمخشري اين است اينها كه روي كار آمدند دو كار ميكنند اولاً اِفساد في الأرض بعد ميگويند خدا هم همين را گفته براي اينكه خدا گفته وقتي ملوك وارد بشود دو كار ميكند تخريب ميكند و اعزّه را اذلّه ميكند ﴿وَكَذلِكَ يَفْعَلُونَ﴾ خدا فرمود اينها اين كار را ميكنند ما هم داريم اين كار را ميكنيم حرف زمخشري اين است كه چنين كسی «جمع بين كفرين» يكي آن طغيانگري و آدمكُشي يكي هم تحريف قرآن كريم[8] غرض آن است كه اگر اين امرئه در خانواده سلطنتي يمن بود درست است حوادث زيادي در آن منطقه رخ داده بود درست است اينها را ديد اما جريان حضرت داوود و طالوت و سليمان كه مخفي نبود اينها هم تقريباً آن منطقه را گرفته بود اينها هم كه ميگفتند: ﴿أُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا﴾[9] پس نبايد بگويد كه مطلق ملوك اين طورند حالا كه او گفته مطلق ملوك اين طورند ما نبايد بگوييم ﴿وَكَذلِكَ يَفْعَلُونَ﴾ امضاي خداست بله اگر ميگفت بعضي ملوك درست بود خدا هم قبلاً در سورهٴ مباركهٴ «بقره» فرمود بعضي وقتي قدرت پيدا كردند همين كارها را ميكنند فساد في الأرض ميكنند اِهلاك حرث و نسل دارند و مانند آن.
پرسش:...
پاسخ: بله ابطال كرده فرمود سليمان اين طور گفته يعني ملوك مطلقا اين طور نيستند «يُفسّر بعضه بعضها» اين است معنايش اين نيست كه بلافاصله در كنار او باطل ميكند در بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) همين است فرمود قرآن «يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ»[10] اينها كه «أخذوا ببعضٍ و تركوا بعضا» اين درست نيست فرمود قرآن «يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ» يك مقدار شاهد يك مقدار ديگر است وجود مبارك سليمان فرمود نه, ما اين طور نيستيم هر سلطاني هر مَلكي وقتي وارد ميشود اين طور نيست ما كاري با آب و خاكتان نداريم ما آن عزيز بيجهت را ذليل ميكنيم.
پرسش:...
پاسخ: نه, ما قرينه ميخواهيم ما با عربي مُبين كار داريم يك وقت است كسي ميگويد من مقصودم اين بود خب مقصودت اين بود بايد ميگفتي و اگر با عربي مبين جمع محلاّ به الف و لام آورد و گفت ملوك اينكارهاند خدا كه نميتواند امضا كند فوراً ميفرمايد يكي از اين ملوك سليمان(سلام الله عليه) است سليمان گفت ما با آب و خاك مردم كار نداريم ما اين عزيزان بيجهت را سر جايشان مينشانيم همين!
پرسش:...
پاسخ: چرا خب, آن براي ماضي بود يعني آنچه ما تاكنون ديديم در تاريخ يمن و اطراف يمن اين بود كه ﴿إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا﴾ سه فعل ماضي است اما آينده هم مثل گذشته اينچنين است گفت: ﴿وَكَذلِكَ يَفْعَلُونَ﴾ كسي نگويد خب براي گذشته بود گذشته گذشت ميخواهد بگويد سيرهٴ سلاطين همين است سيره سلطنت و مُلك اين است كه افساد است و اخراج است و اعدام است و اِهلاك ﴿وَكَذلِكَ يَفْعَلُونَ﴾ بعد خطاب هم به نوع مخاطب است ديگر نفرمود «و كذلكم» براي اينكه به نوع انسان دارد خطاب ميكند در چنين فضايي ذات اقدس الهي بلافاصله منطق سليمان را نقل كرد كه ما با آب و خاك كسي كاري نداريم ما به افراد عادي اين مملكت هم كاري نداريم ما اين عزيزان بيجهت را ذليل ميكنيم همين خب اين وجود مبارك سليمان سه حرف زده با افراد عادي كار نداريم با آب و خاك و كشورتان كار نداريم دامداري و كشاورزي شما كار نداريم فقط همين سلاطين بيجهت را ما تنبيه ميكنيم خب پس بر اساس اين بيان سيدناالاستاد فرمود نميشود اين ﴿وَكَذلِكَ يَفْعَلُونَ﴾ را ما كلام الله بدانيم[11] خداي سبحان خودش قبلاً در سورهٴ مباركهٴ «بقره» [در آيات 204 به بعد] بعضيها را فرمود بله اينچنيناند ولي در همان سورهٴ مباركهٴ «بقره» وقتي جريان داوود را نقل ميكند طالوت را نقل ميكند هيچ گاه اينچنين نيست بالأخره ﴿قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ﴾[12] اما كاري به سرزمين نداشت انقلاب كرد رهبر انقلاب شد بعد اصلاحاتي ايجاد كرد كاري هم به سرزمين كسي نداشت وقتي هم كه محكمه پيدا شد خدا فرمود: ﴿يَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ﴾[13] اين هم عادلانه بين مردم مخصوصاً طبقه محروم حكم ميكرد خب اينها را هم آنها ديده بودند ديگر اينچنين نبود كه حالا فاصله داوود و طالوت از يمن فاصله تاريخي طولاني باشد اينها را ديدند ديگر, پس اگر كسي به نحو مطلق جمع محلاّ به الف و لام بگويد همه مَلك اين طور بودند خب خدا امضا نميكند.
پرسش:...
پاسخ: نه اين آزمون است اين ﴿تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ﴾[14] اينها آزمون است و قدرت را اگر ذات اقدس الهي به كسي داد هرگز نعمت الهي نيست اين آيات مكرّر خوانده شد كه برخيها داشتنِ مال و مانند آن را كرامت ميدانند خدا فرمود: ﴿كَلَّا﴾[15] ما هرگز كسي را با دادن مال اكرام نكرديم اكرام در قيامت روشن ميشود بله اگر معنويّت و فضيلت و عقل و عدل و اينها باشد بله اكرام الهي است اما مال و قدرت و اينها آزمون است بعضيها مبتلا به فقرند بعضيها مبتلا به ثروتاند بعضيها مبتلا به بيمارياند در تخت بيمارستان بعضي مثل ماها مبتلا به سلامتيم در مسجد و حسينيه مبتلا يعني مُمتحَن درباره هر دو [در سورهٴ مباركه «فجر»] تعبير به ابتلا آمده است. ابتلا يعني آزمون اينچنين نيست كه حالا انسان سالم مبتلا نباشد انسان بيمار مبتلا باشد منتها او فهميد در كلاس امتحان است ما نميفهميم واقعاً همين طور است, بنابراين وجود مبارك سليمان به اينها اين مطلب اصلي را تفهيم كرد آنها هم گفتند ما تحقيق ميكنيم تحقيق كردند هديه فرستادند اين بانو هم گفت ﴿فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ﴾ ببينيم كه بالأخره قصد جنگ دارند قصد جنگ ندارند ما تصميم بگيريم وقتي اين هديه را آوردند وجود مبارك سليمان دو تعبير درباره اين هديه دارد ﴿فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ﴾ وقتي اين نماينده اين گروه حضور حضرت سليمان شرفياب شد حضرت فرمود: ﴿أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ﴾ اين تنوين براي تحقير است فرمود اين گرچه نزد شما مال فراواني است اما نزد ما «مالٍ» است ما اعتنايي به اين نداريم ثانياً شما خيلي خوشحال هستيد كه چنين مالي را به عنوان هديه به ما ميدهيد (يك) و اگر كسي مشابه اين را به شما بدهد خوشحال هستيد (دو) محور فرح و نشاط شما همين امور است (سه) ما با اين خوشحال نيستيم (چهار) ﴿أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ﴾ اين مربوط به بخش اول ﴿فَمَا آتَاني اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتَاكُمْ﴾ دو, آن چهار مطلب از اين دو استفاده ميشود ﴿بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ﴾ آن مطالب اربعه از اين دومي در ميآيد آن يكي از آن جمله اوّلي بعد فرمود ما شما را دعوت نكرديم براي اينكه مال به ما هديه بدهيد ﴿ارْجِعْ إِلَيْهِمْ﴾ اين ﴿إِلَيْهِمْ﴾ يعني به امرئه و دولتمردان نه ﴿ارْجِعْ إِلَيْهِمْ﴾ يعني به همراهانت برگرد چون ﴿أَتُمِدُّونَنِ﴾ به اين همراهان برنگشت اينها كه هديه ندادند اينها هديه را آوردند به اينها برنميگردد فرمود: ﴿ارْجِعْ إِلَيْهِمْ﴾ به همان دولتمردان يمن برگرد بگو ﴿فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ﴾ كه اينها قدرت مقابله ندارند ﴿لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا﴾ (يك) كاري هم به كشورتان نداريم كه جايي را خراب كنيم ويران بكنيم فقط كاخنشينان بيجهت را كوخنشين ميكنيم همين! ﴿وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُون﴾ فرمود ما كاري با كشور نداريم آب و خاك نداريم كاري با توده مردم نداريم ما اين اعزّه را اذلّه ميكنيم همين! از اين عدل بهتر از اين حق زيباتر فرمود: ﴿وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُون﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمين»
[1] . سورهٴ نمل، آيهٴ 21.
[2] . الكشاف، ج 3، ص 365.
[3] . التفسير الكبير، ج 24، ص 555.
[4] . سورهٴ بقره، آيهٴ 206.
[5] . سورهٴ انعام، آيهٴ 93؛ سورهٴ فصلت، آيهٴ 17؛ سورهٴ احقاف، آيهٴ 20.
[6] . سورهٴ نساء، آيهٴ 56.
[7] . سورهٴ انعام، آيهٴ 93؛ سورهٴ احقاف، آيهٴ 20.
[8] . الكشاف، ج 3، ص 365.
[9] . سورهٴ نمل، آيهٴ 42.
[10] . نهج البلاغه، خطبهٴ 133.
[11] . الميزان، ج 15، ص 361.
[12] . سورهٴ بقره، آيهٴ 251.
[13] . سورهٴ ص، آيهٴ 26.
[14] . سورهٴ آلعمران، آيهٴ 26.
[15] . سورهٴ فجر، آيهٴ 17.