اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿قَالَ يَانُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْالنِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الجَاهِلِينَ (٤۶) قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْني أَكُن مِنَ الخَاسِرِينَ (٤۷) قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَي أُمَمٍ مِمَّن مَعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ (٤۸) تِلْكَ مِنْ أَنبَاءِ الغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هذَا فَاصْبِرْ إِنَّ العَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ (٤۹)﴾
اين بخش پاياني قصه نوح (سلام الله عليه) است آن طوري كه در سورهٴ مباركهٴ هود آمده گرچه بخشهايي از اين قصه در ساير سور مطرح است از قرآن كريم برميآيد كه وجود مبارك نوح (سلام الله عليه) در تمام اين مدت موفقيتش در اين بود كه اعضاي خانواده خودش فرزندان بلافصل و معالفصل و نوه هاي او ايمان آوردند كه اينها همه ذريه حضرت نوح (سلام الله عليه) بودند براي اينكه ايشان در اين مدّت نه قرن و نيم فرزندها و ذريه فراواني داشت ديگران شايد ايمان نياورند گرچه از آيهاي كه قبلاً بحثش گذشت كه ﴿قلنا احمل فيها من كل زوجين اثنين و اهلك الا من سبق عليه القول و من آمن﴾[1] كه من آمن بر اهل عطف شده است و نشان آن است كه اهل غير از من آمن است من آمن غير از اهل است اهلش يعني اعضاي خانواده او كه صالح بودند نجات پيدا ميكردند مومنان هم نجات پيدا كردند لكن آن طوري كه از سورهٴ مباركهٴ صافات برميآيد اين است كه همه اينها جزء اهل حضرت نوح (سلام الله عليه) بودند در سورهٴ مباركهٴ صافات آيه 76 و 77 به اين صورت است ﴿و لقد نادٰنا نوح فلنعم المجيبون ٭ و نجيناه و اهله من الكرب العظيم ٭ و جعلنا ذريته هم الباقين ٭ و تركنا عليه في الآخرين ٭ سلام علي نوح في العالمين﴾[2] اينكه فرمود ﴿و نجيناه و أهله من الكرب العظيم﴾[3] گروه سوم را مستثنا نفرمود و ذكر نفرمود معلوم ميشود كه آن مَن آمن كه در سوره هود هست همان اهل او هستند نه بيگانه چه اينكه در همان سوره صافات فرمود ﴿و جعلنا ذريته هم الباقين﴾[4] تنها گروهي كه روي زمين ماندند ذريه نوح (سلام الله عليه) بودند بقيه هلاك شدند از اينجا شايد بتوان استظهار كرد گرچه تفصيلش مربوط به سوره صافات است ميشود استظهار كرد آنهايي كه روي زمين ماندند همان فرزندان نوح (سلام الله عليه) هستند لذا در بعضي از كتابهاي تفسيري از قدما نوح را آدم اصغر ميدانند چه اينكه حضرت آدم را آدم اكبر ميدانند يعني آدم (سلام الله عليه) منشأ نسل كثير شد تا زمان نوح و نوح (سلام الله عليه) هم منشا نسلهاي بعدي است چون به حسب اينكه طوفان عالمي باشد و كل اين منطقه را گرفته باشد همه هلاك شدند فقط ذريه نوح ماندند ﴿و جعلنا ذريته هم الباقين﴾[5] حالا اگر قرينه معتبري دلالت بكند بر اين كه اين ذريه اعم است يا منظور بقاي نسبي است نه نفسي راه ديگري است اگر اين دوتا راه را از دليل خارج ما نتوانيم استظهار بكنيم ظاهر اين كريمه اين است كه تنها اعضاي خانواده او و فرزندها و نوههاي آن حضرت ايمان آوردند و همينها بودند كه منشا پيدايش نسلهاي بعدي شدند خب ﴿و جعلنا ذريته هم الباقين﴾[6]
سؤال:... جواب: بايد در سورهٴ مباركهٴ صافات ببينيم كه در ذيل آن آيات چه روايتي آمده وگرنه در اين قسمتها چيزي كه دلالت بكند بر اينكه باقي افرادي كه ماندهاند غير از ذريه نوح بودند ظاهراً بايد به همان ذيل آيه سورهٴ مباركهٴ صافات مراجعه بشود
از اين آيه سورهٴ مباركهٴ هود كه محل بحث است چنين استظهاري آسان نيست براي اينكه فرمود ﴿قلنا احمل فيها من كل زوجين اثنين﴾[7] اين مربوط به حيوانات ﴿و اهلك﴾[8] اين مربوط به اعضاي خانواده شما ﴿و من آمن﴾[9] معلوم ميشود كه سرنشينان سفينه نوح غير از حضرت نوح و غير از اعضاي خانوادهاش آنها كه مؤمن و صالح بودند يك گروه ديگري هم به عنوان زن و مرد صالح و مومن هم وجود داشتند اما از آن دو آيه سورهٴ مباركهٴ صافات برميآيد كه آنهايي هم كه مؤمن بودند از نوههاي حضرت نوح بودند خب كسي كه نه قرن و نيم زندگي بكند بالاخره فرزندان فراواني خواهد داشت.
مطلب بعدي اين بود كه آنچه كه نوح (سلام الله عليه) به عرض ذات اقدس الاه رساند و خطاب عتاب آميزي هم كه از طرف خداي سبحان به نوح (سلام الله عليه) رسيد در حد همان محاورهاي بود كه بين ملائكه و ذات اقدس الاه شد نه بيش از آن يعني يك سؤال استفهامي بود يك، آميخته با توقع و انتظار دو، يك آميختگي محمود و ممدوح بود چون هيچ اعتراضي را در برنداشت سه، قبلش و بعدش محفوف به تسبيح و تكريم و تجليل خداي سبحان بود چهار، بعدش هم اظهار خضوع و تذلّل بود پنج، همين كارهايي كه فرشتگان داشتند حضرت نوح (سلام الله عليه) هم دارد از آن طرف عرض ميكند ﴿و انت احكم الحاكمين﴾[10] من ترديدي ندارم كه حكم تو عين عدل است و حق است و صدق، مشكل در اينجا چيست كه پسرم نجات پيدا نكرد؟ و از طرفي هم انسان گذشته از مسئوليتي كه نسبت به جامعه دارد نسبت به افراد خانوادهاش يك مسئوليت مخصوص دارد چون گذشته از اينكه همه ما موظفيم ديگران را هدايت كنيم امر به معروف كنيم نسبت به اعضاي خانواده هم براساس اين مسئوليت كه ﴿قوا انفسكم و اهليكم نارا﴾[11] مسئوليت خاص داريم وجود مبارك نوح (سلام الله عليه) هم براساس اين مسئوليتها نسبت به فرزندش حساس بود كه ﴿قوا انفسكم و اهليكم نارا﴾[12] البته مستحضريد اين روايت هم قبلاً هم خوانده شد در تفسير شريف نورالثقلين اين روايت هست كه جريان فرزندي و پدري و برادري و خواهري و امثال ذلك اينها در نشئه دنياست وگرنه انسان كه رحلت كرد خاك ميشود دوباره همه از خاك برميخيزند ديگر زاد و ولدي در كار نيست وقتي همه از خاك برخواستند ديگر كسي پدر ديگري باشد كسي پسر كسي باشد اينطور نيست ﴿فلا انساب بينهم﴾[13] اگر همه يكسره از خاك خلق ميشوند ديگر توليد و توالدي در كار نيست لذا نسب و پيوندي در كار نيست ميماند به لحاظ دنيا آن وقت بعضي از اصحاب از وجود مبارك امام (سلام الله عليه) سؤال كردند كه اگر در بهشت حزن و اندوه و غمي نيست چگونه پدر در بهشت است پسر در جهنم ميسوزد و پدر در بهشت رنج نميبرد اگر در بهشت هيچ غم و حزني نيست كه بهشتيها ميگويند ﴿الحمد لله الذي اذهب عنا الحزن﴾[14] حزن و اندوهي در آن عالم نيست لغو و فسادي هم نيست بالاخره خيليها هستند كه اين يكي كميل بن زياد نخعي است از اصحاب خاص حضرت است آن يكي حارث بن زياد نخعي لعنة الله عليه است كه قاتل بچههاي مسلم (سلام الله عليه) است اين قدر بينشان فاصله است آن برادر جهنمي اين برادر بهشتي يا نوح (سلام الله عليه) بهشتي فرزندش جهنمي بالاخره اينها مشكلات بهشت است چگونه انسان در بهشت لذت ميبرد در رفاه است درحالي كه پسرش دارد ميسوزد يا برادرش در آتش دارد ميسوزد پس چرا در بهشت حزن نيست؟ حضرت فرمود آنجا اصلاً يادش نيست پسري داشت و برادري داشت بالقول المطلق وجود مبارك نوح از صحنه ذهن او گرفته ميشود كه چنين پسري داشت وقتي يادش نباشد غمگين نيست يا كميل (سلام الله عليه) اصلاً يادش نيست برادري داشت به نام حارث بن زياد نخعي بنابراين وقتي كسي يادش نباشد اندوهي نيست تمام اين خاطرات از ذهن زدوده ميشود بعد وارد بهشت ميكنند اينطور نيست كه با همين سبكهاي خاطراتي وارد بهشت بشوند.
سؤال:... جواب: آن مربوط به قيامت است قبل از بهشت است در صحنه حساب و قيامت و امثال ذلك اينچنين است هر كسي گرفتار خودش است ﴿لكل امرئٍ منهم يومئذ شان يغنيه﴾[15] تا بالاخره معلوم بشود چه كسي مورد عفو قرار ميگيرد چه كسي مورد بخشش قرار ميگيرد حساب چه كسي تاريك است حساب چه كسي روشن است آنهايي كه ﴿خلطوا عملا صالحا و آخر سيئا﴾[16] نگراناند آيا مشمول شفاعت ميشوند يا نه بخشوده ميشوند يا نه كارهايشان مقبول شد يا نه بالاخره نگراناند بعد وقتي كه يك مقدار رنج ديدند عذاب چشيدند آنهايي كه قابل تطهير بودند طاهر شدند وقتي ميخواهد وارد بهشت بشوند ديگر همان طوري كه ﴿و نزعنا ما في صدورهم من غل﴾[17] تمام كينهها و اختلافها و عداوتها گرفته ميشود بالاخره انسان تا فرشته خوي نشود وارد بهشت نخواهد شد آنجا هم كه هست ديگر جا براي نگراني نيست خاطراتي هم كه دارد تعديل ميشود تطهير ميشود وقتي به ياد كسي بود آن ياد گرفته ميشود و مانند آن
سؤال:... جواب: آن هم لذت آور است
سؤال:... جواب: بله ديگر چون هنوز حساب رسيده نشد آن روز ﴿لكل امرئٍ منهم يومئذ شان يغنيه﴾[18] هر كسي، يك زلزله ميآيد ميبينيد پدر از پسر غفلت ميكند همه دارند فرار ميكنند يك انفجار جزئي پيدا ميشود، اما آن عذاب آخرت كه، اين عذابي كه بالاخره در تحليلات دعاي كميل هست مدت كوتاه است اما آن عذاب آخرت كه بالاخره عذابي است كه خداي سبحان تصييرش كرده تسعيرش كرده «تطول مدته و يدوم مقامه و لا يخفف عن أهله لانه لا يكون الا عن غضبك و انتقامك و سخطك» در آن عذاب خب خيليها از ديگري غفلت ميكنند در يك چنين صحنه.
سؤال:... جواب: بله اما دو روز بعد سه روز بعد كه غايله جنگ و نايره جنگ فروكش ميكرد بعد به يادش بود بستگانش را ميديد نگران بود ديگر وقتي ميبيند دارد ميسوزد حالا تا چه زماني دارد ميسوزد؟ اين نگران است بالاخره ديگر اظهار تأسف ميكند افسوس ميخورد ولي در بهشت افسوسي هم نيست افسوس و اينها همه مربوط به ساهره قيامت است بعد از اينكه تطهير شد و حسابها بررسي شد ﴿فريق في الجنة و فريق في السّعير﴾[19] آن وقت ديگر در صحنه قيامت چيزي نيست.
كارهايي كه ذات اقدس الاه ميكند از هيچ احدي ساخته نيست اين مسئله بردن از خاطرات يك اصلي است براي بهشتيها در روايات توبه هست بالاخره كسي كه بد كرده گناهي كرده نسبت به ديگري خيانتي كرده از آن ديگري چه ساخته است حالا بر فرض كسي نسبت به ما بد كرده يا ما نسبت به ديگري بد كرديم از ما يا از ديگري در بخشش چه چيزي ساخته است؟ اين مراحل از بشر ساخته است كه در صدد انتقام و جبران برنياييم يك پيش كسي هم نگوييم اين دو و نه تنها پيش كسي نگوييم در صدد انتقام هم برنياييم بلكه مشكلات او را هم برطرف بكنيم هر وقت كاري داشت برايش انجام بدهيم مثل يك دوست اين سه اما هرچه ما نسبت به او احسان بكنيم يا او نسبت به ما احسان بكند آن درد دروني ما درمان نخواهد شد براي اينكه ما هر وقت طرف را ميبينيم خجل ميشويم هرچه او نسبت به ما بيشتر احسان ميكند ما شرمنده تريم كه ما نسبت به او بد كرديم او اين همه محبت دارد ميكند و اصلاً به روي خودش نياورده اگر آن بزرگوار بخواهد اين مشكل ما را حل بكند اين مشكل نه از دست ما ساخته است حلش نه از دست او ما هميشه شرمندهايم اما ذات اقدس الاه اين مشكل را ميتواند حل بكند و آن اين است كه از ياد انسان تائب ميبرد كه او گناهكار بود لذا در بهشت نگران نيست شرمنده هم نيست اگر كسي بد كرده معصيت كرده بعد توبه كرده مشمول عنايت الاهي شد و وارد بهشت شد يادش نيست كه گناه كرده تا خجالت بكشد اين اِذهابِ از صحنه دل فقط كار مقلب القلوب است از هيچ كس ساخته نيست يك چنين خدايي است
خب پس اين روايت هم از آن غرر روايات ماست كه حضرت فرمود نوح (سلام الله عليه) اصلاً يادش نيست كه چنين پسري دارد بنابراين ديگر جدايي ندارد غمگين باشد كه اين كار
سؤال:... جواب: نه آن متاثر نميشود آن اتمام حجت است در همان بخشهاي ديگر آيه همين را نشان ميدهد كه ﴿فاطَّلع فرآه في سواء الجحيم﴾[20] آن جايي است كه انسان خوشحال ميشود ﴿وانّ الذين أجرموا كانوا من الذين آمنوا يضحكون﴾[21] اين يك تشفي است ﴿و يشف صدور قوم مؤمنين﴾[22] از همين قبيل است اينها ميگويند اين همه ما تلاش و كوشش كرديم شما را هدايت كنيم شما مرتب هر چه دستتان برآمد نسبت به دين و پيغمبر و امام اهانت كرديد فرمود در چنين روزي ﴿اليوم الذين أجرموا كانوا من الذين آمنوا يضحكون﴾[23] از اين گروه بله ﴿فاطَّلع فرآه في سواء الجحيم﴾[24] يك تشفي است اما آنجا كه جاي پرده داري است پرده پوشي است راز پوشي است آنجا هرگز خداي سبحان اين كار را نميكند حالا اين دو تا سوالي هم كه شده در خلال بحث مطرح ميشود غرض اين است كه بهشت يك چنين صحنهاي است الان هم اگر كسي با خداي سبحان خوب معامله بكند يك چنين كاري را خدا ميكند با او و آنچه كه بين نوح (سلام الله عليه) و ذات اقدس الاه تبارك و تعاليٴ گذشت در همان حدّ سؤال و جوابي بود كه بين فرشتگان و ذات اقدس الاه گذشت نه چيزي تندتر از آن شما اين پنج شش نكتهاي كه مربوط به كيفيت سؤال ملائكه بود ﴿أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك﴾[25] كه قبلش بعدش محفوف و مسبوق و ملحوق به تسبيح و تكريم خداي سبحان است بررسي بكنيد ميبينيد مشابه همان در جريان گفتگوي نوح (سلام الله عليه) با ذات اقدس الاه است ﴿قال رب اني اعوذبك ان اسئلك ما ليس لي به علم و إلاّ تغفر لي و ترحمني اكن من الخاسرين﴾ معمولاً چه به صورت فعل چه به صورت اسم مغرفت و رحمت وقتي در قرآن كريم ذكر ميشود اول مغفرت است بعد رحمت ﴿ان الله غفور رحيم﴾[26] اينجا هم ﴿الا تغفر لي و ترحمني﴾ است كه مغفرت قبل از رحمت است مغفرت معمولاً آن لكهگيري و شستشو و غبارروبي و اينهاست مرحمت آن رنگآميزي و صبغة الله دادن و بركات و افاضات خاص مرحمت كردن است تا مغفرت نشود مرحمت پديد نميآيد لذا ﴿ان الله غفور رحيم﴾ با تقديم غفور بر رحيم ياد ميشود اينجا هم ﴿الا تغفر لي و ترحمني﴾ مسئله مغفرت قبل از مسئله مرحمت ياد ميشود.
سؤال:... جواب: اينها ﴿عملٌ غير صالح﴾ مربوط به بچه او است نه مربوط به خود حضرت نوح، ضمير به بچه برميگردد ديگر سؤال:... جواب: بله نسبت به خود حضرت نوح فرمود ﴿اني اعظك ان تكون من الجاهلين﴾ اين هم فوراً عرض كرد ﴿رب اني﴾، چون خود نوح (سلام الله عليه) هم اولش عرض كرد كه خدايا ﴿ان ابنى من اهلي و ان وعدك الحق و انت احكم الحاكمين﴾[27] حقانيت وعده او را ذكر كرد احكم الحاكمين بودن او را ذكر كرد بعدش هم كه عرض كرد خدايا اگر شما ما را مورد مغفرت قرار ندهي مورد مغفرت قرار ندهي ﴿اكن من الخاسرين﴾ يك سؤال آميخته با توقع را به عرض خداي سبحان رساند ملائكه هم همينطور است ديگر ملائكه هم يك سؤالِ با توقع و انتظار را عرض كردند
سؤال:... جواب: آنجا هم نفي شده يعني من مظهر اسماي حسنا ميخواهم و شما نيستيد آنجا هم نفي شده ديگر آنچنان نفي شده است كه ملائكه نميتوانستند بگويند خدايا اگر به ما هم ياد ميدادي ما هم عالم اسما ميشديم آخر هر كسي صلاحيت شاگردي را ندارد ملائكه شاگرد مع الواسطه خداي سبحاناند نه بلاواسطه آن هم در حد گزارش و اِنبا نه در حد تعليم آنجا سخن از ﴿و علم آدم الاسماء﴾[28] است اينجا خداي سبحان به شاگردش ميگويد تو استاد ملائكه بشو در حد انبا ﴿فقال أنبئوني بأسماء هؤُلاء﴾[29] خب اگر ملائكه ميتوانستند شاگرد بلا واسطه خداي سبحان باشند خب خدا هم يادشان ميداد ديگر چون در آن طرف كه بخلي نيست و اگر ميتوانستند در حد تعلّم فرا بگيرند نه در حد انبا باز هم ذات اقدس الاه به آدم (سلام الله عليه) ميفرمود «أنبئوني بأسماء هولاء»[30] اينها مثل انسان كامل نيستند اينها در آن حدّي نيستند كه شاگرد بلا واسطه بشوند يك و متعلم بشوند دو اينها شاگرد مع الواسطهاند يك در حد انبا شاگرد قبول ميكنند دو، آنجا هم رد كرده خداي سبحان.
حالا در چنين فضايي ذات اقدس الاه بعد از اينكه فرمود ﴿وقضي الأمر و استوت علي الجودي﴾[31] يعني امر تمام شده ﴿و قيل بُعدا للقوم لظالمين﴾[32] آبهايي كه جمع شده همه به وسيله بلع زمين فروكش شدند و اين كشتي روي جودي فرود آمد حالا اينها ميخواهند از كشتي بيرون بيايند اين برنامه شان ميشود فرمود ﴿قيل يا نوح اهبط بسلام منا و بركات عليك و علي امم ممن معك﴾ حالا شما ميخواهيد از اين سفينه كه روي كوه مستقر شد بياييد به دامنه زمين و دشت زندگيتان را شروع بكنيد در غالب اين موارد سخن از قيل است يعني كسي كه فرمانرواي مطلق است و امر او نسبت به زمين امر او نسبت به آسمان امر او نسبت به بلع شدن نافذ و جاري است خداست لذا لازم نبود كه خداي سبحان بفرمايد ما به زمين گفتيم يا خدا به زمين گفت تعبيراتي از اين قبيل كه فعل به فعل معلوم ذكر بشود همه فعلها مجهول است ﴿وقيل يا أرض ابلعي ماءك و يا سماء أقلعي و غيض الماء و قضي الامر و استوت علي الجودي و قيل بعدا للقوم الظالمين﴾[33] تنها گوينده در اين مراسم فقط خداي سبحان است ديگر كسي غير از خدا نميتواند اين حرفها را بزند اينجا هم اينچنين است ﴿قيل يا نوح اهبط بسلام منا﴾ كسي مجاز است و نافذالكلمه است به نوح و همراهان نوح بگويد با سلامت از كشتي بياييد به زمين كه خالق كل مجموعه باشد اينكه فرمود با سلامت هبوط كنيد و فرود بياييد يعني به زمين دستور داد اينها مهمانان من هستند سالم اينها را تحويل بگير به سفينه دستور داد اينها مهمانان من هستند سالم اينها را جابهجا بكن تا دارد كه اينها به سلامت پياده بشوند ﴿قيل يا نوح اهبط بسلام منا و بركات عليك و علي امم ممن معك﴾
سلامت، خودِ سلام از اسماي حسناي ذات اقدس الاه است كه در پايان سورهٴ مباركهٴ حشر است كه ﴿السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر سبحان الله عما يشركون﴾[34] يكي از اسماي حسناي ذات اقدس الاه سلام است و آنچه كه سلامت است چه سلامت ظاهري چه سلامت باطني از اين اسم مبارك ظهور ميكند گاهي درباره سورهٴ مباركهٴ يس كه گفته شد قلب قرآن است بعضي بر آناند كه سوره يس كه قلب قرآن است براي آن آيه ﴿سلام قولاً من رب رحيم﴾[35] است ولي سيدنا الاستاد از مشايخشان (رضوان الله عليهم) نقل ميكردند كه اين به مناسبت آن بخشهاي پاياني سورهٴ مباركهٴ يس است ﴿فسبحان الذي بيده ملكوت كل شيٍ﴾[36] به آن مناسبت اين سورهٴ مباركهٴ يس قلب قرآن است سلام كه از اسماي حسناي خداست هر گونه سلامتي چه در دنيا چه در آخرت چه از عذاب ظاهري چه از عذاب باطني نصيب كسي بشود اين ظهور اسم سلام است وجود مبارك نوح (سلام الله عليه) مورد سلام الاهي شد چه اينكه ابراهيم و موسي و عيسي و هارون و اين گونه از ذوات قدسي مورد سلام الاهياند و خداي سبحان درباره اينها هم فرمود ﴿سلام علي ابراهيم﴾[37] ﴿سلام علي موسي وَ هارون﴾[38] و امثال ذلك سلامها چند قسم است يك وقت است مطلق است يعني بدون ذكر قيد است نه قيد اطلاق دارد نه قيد تقييدي دارد مثل همين ﴿سلام علي موسي و هارون﴾[39] ﴿سلام علي عيسي﴾[40] ﴿سلام علي موسيٰ و هارون﴾[41] و مانند آن كه اين مطلق است شايد حذف متعلق دليل بر آن باشد گاهي مقيد به قيود است به اصطلاح به شرط شيء است آن يكي لا بشرط است و روشن نيست كه مطلق است يا مهمل اما اين مقيد به قيود است نظير آنچه كه درباره حضرت عيسي آمده نظير آنچه كه درباره حضرت يحيي (سلام الله عليهما) آمده و السلام عليّ او عليه كه فرق ميكند آنچه كه براي حضرت عيسي و براي حضرت يحيي (سلام الله عليهما) آمده ﴿يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيا﴾[42] به اين سه مقطع حساس سلام داشتند كه از وجود مبارك امام رضا (سلام الله عليه) در ذيل اين آيه آن حديث معروف است كه اين مقاطع چون مقاطع حساس است يوم الولادة و يوم الموت و يوم البعث لذا نسبت به اين سه مورد بر اين دو ذات قدسي سلام فرستاده شد كه اين مقيد به اين قيود است به اصطلاح به شرط شروط است يك وقت است به شرط الاطلاق است آن تنها جايي كه بشرط الاطلاق يعني مقيد به اطلاق سلام فرستاده شد مربوط به حضرت نوح (سلام الله عليه) است كه دارد ﴿سلام علي نوح في العالمين﴾[43] در سورهٴ مباركهٴ صافات است ظاهرا درباره غير نوح (سلام الله عليه) يك چنين تعبيري نيست كه ﴿سلام علي نوح في العالمين﴾[44] آيه 79 سورهٴ مباركهٴ صافات بعد از اينكه فرمود ﴿و جعلنا ذريته هم الباقين ٭ و تركنا عليه في الآخرين﴾[45] فرمود ﴿سلام علي نوح في العالمين﴾[46]
سؤال:... جواب: خب سلام كه اسم اعظم نيست.
سؤال:... جواب: نه براي آن انسان كامل كه مظهر اسم اعظم است جميع اسما در آنجا ظهور ميكند في العالمين اين درباره خصوص سلام است خب.
﴿سلام علي نوح في العالمين﴾[47] بعد كه دارد ﴿انا كذلك نجزي المحسنين﴾[48] اين ناظر به آن جزاي في الجمله است نه بالجمله نه اينكه ما نسبت به هر محسني سلام جهاني داريم ما نسبت به هر محسني برابر با احسان او سلام داريم اين همان است كه في الجمله را ميرساند نه بالجمله يعني هر كسي به اندازه احسانش از سلام ما برخوردار است درباره حضرت نوح مقاطع گوناگوني با سلام همراه است و اينها چون مثبتَيْناند آيه سوره هود نميتواند مقيِّد سوره صافات باشد كه آنجا مطلق است اولا آنجا مطلق نيست به قيد اطلاق است مقيد است نه مطلق و اين مقيد به قيد خاص است اينها دوتا مقيداند نه اينكه يكي مطلق باشد يكي مقيد و ثانياً بر فرض هم مطلق باشد آنها مثبتيناند لذا اين يكي پيامي ندارد كه آن را نفي بكند و مقيِّد آن باشد ﴿بسلام منا﴾ يعني اين منافات ندارد كه هم در حال هبوط كه يك مقطع حساس است سلام خاص دريافت كند و هم در مقاطع ديگر ﴿يا نوح اهبط بسلام منا و بركات عليك و علي امم ممن معك﴾ سلام خودش في نفسه بركت است اما اين زمينه است براي بركت ديگر چون مستحضريد اگر كسي داراي قلب سالم بود يعني سلامت از عيب اولاً سلامت از نقص ثانياً اين دل سالم داشتن براي يك منظوري است بالاخره آدم ظرفي كه سالم است براي يك مظروف خاص است وگرنه سالم بدون مظروف مشكلي را حل نميكند اينكه ما در زيارتها و در دعاها ميگوييم.
«السلام عليك و رحمة الله»[49] اين و رحمة الله آن مظروف است يعني قلب سليم داشته باشيد نظير آنچه درباره حضرت ابراهيم آمده است كه ﴿اذ جاء ربه بقلب سليم﴾[50] حالا اين قلب سالم بود از هوا سالم بود از هوس سالم بود از شرك سالم بود از رذايل سالم بود خب بالاخره چه چيزي در اين قلب هست رحمت خدا در اين قلب هست لذا «السلام عليك و رحمة الله و بركاته»[51] «السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»[52] اين رحمت آن مظروف است كه به قلب سليم عطا ميكند اينجا هم ظاهرش اختصاصي به قلب ندارد يعني به سلامت از اين خطر نجات پيدا كني بالاخره طوفاني كه ظاهرش عالَمي بود حالا بحثش خواهد آمد كه عالمي بود يا در خصوص خاورميانه بود بالاخره اين خطرات فراواني را به همراه دارد عده زيادي مردند شما سالم باشيد از مرگ و مرض و حوادث تلخ ديگر و بركات الاهي هم بر شما نازل بشود خب اينها براي خود شما يعني شخص حضرت نوح (سلام الله عليه) ﴿يا نوح اهبط بسلام منا و بركات عليك﴾ اما همراهان چه؟ در سوره صافات فرمود ﴿انا كذلك نجزي المحسنين﴾[53] اينجا هم ميفرمايد ﴿و علي امم ممن معك﴾ اينهايي كه همراهان حضرت نوح بودند اينها همهٴشان مؤمن بودند چون در چند جاي همين سورهٴ مباركهٴ هود فرمود اينها مؤمنانياند كه سوار كشتي شدند ﴿و اهلك الا من سبق عليه القول و من آمن و ما آمن معه الا قليل﴾[54] چه اينكه درآيه 36 همين سورهٴ مباركهٴ هود كه قبلاً بحث شد اين آيه از او با قد آمن تعبير كرده است فرمود ﴿و اوحي الي نوح انه لن يؤمن من قومك الا من قدآمن﴾[55] اينها ديگر محققانه ايمان آوردند بنابراين اينها شايستهاند كه بركات الاهي بخشي از سلام الاهي نصيب اينها بشود.
اما ﴿و امم﴾ يعني هناك امم كه از نسلِ اينها درميآيند همانطوري كه بعضي از افراد صالحي كه ياد شدند فرزندان طالح داشتند اينها هم ممكن است كه نسلهاي طالح هم داشته باشند ﴿و امم﴾ يعني هناك امم كه اينها از سلام ما بهرهاي ندارند يك از بركات ما سهمي ندارند دو از تمتعات و لذايذ دنيا ما آنها را برخوردار ميكنيم ولي اين براي آنها هميشه بركت نيست ﴿و امم﴾ كه ﴿سنمتعهم﴾ اما ﴿ثم يمسهم منا عذاب اليم﴾ عدهاي هم هستند بالاخره از نسلهاي همينها كه ما آنها را متمتع ميكنيم ولي عذاب الاهي دامنگيرشان خواهد شد نظير آنچه كه در جريان حضرت ابراهيم نسبت به سرزمين مكه ذكر شده در سورهٴ مباركهٴ بقره آيه 126 اين بود كه وجود مبارك ابراهيم (سلام الله عليه) به ذات اقدس الاه اول عرض كرد كه اين سرزمين را شهر قرار بدهيد ﴿رب اجعل هذا بلدا آمنا﴾[56] كه اين بلداً نكرد است اين دعاي اول، بعد از يك مدتي كه حالا اينجا آب جوشيد و آن قبايل مجاور آمدند و آنجا سرزمين شد دعاي دوم با الف و لام ذكر شد عرض كرد ﴿رب اجعل هذا بلداً آمنا﴾[57] اين ﴿هذا بلداً آمنا﴾ با آن ﴿هذا بلدا آمنا﴾ فاصله خيلي است حالا سرزمين آباد شد بركات فراواني از اطراف به اين سرزمين منتقل شده و ميشود لكن خداي سبحان در پاسخ حضرت ابراهيم طبق آيه 126 سورهٴ مباركهٴ بقره فرمود، چون دارد ﴿ و اذ قال ابراهيم رب اجعل هذا بلدا آمنا و ارزق اهله من الثمرات من آمن منهم بالله و اليوم الآخر﴾[58] دعاي حضرت ابراهيم هم مخصوص بود كه خدايا مؤمنان اين سرزمين را متنعم بكن خداي سبحان فرمود اينچنين نيست كه حالا اگر كسي در مكه بود و كافر بود ما نانش را قطع بكنيم نه خير اينطور نيست ﴿و من كفر فأمتعه قليلا ثم أضْطره الي عذاب النار و بئس المصير﴾[59] اينجا هم همين است فرمود اينچنين نيست كه حالا اگر كسي كافر شد فوراً ما نان و آبش را قطع بكنيم ﴿وامم سنمتعهم ثم يمسهم منا عذاب اليم﴾
اما اينكه سوال شده اگر خدا ستارالعيوب است با چشم برزخي بعضيها چگونه جمع ميشود يا تجسم اعمال چگونه با آن ستار بودن خداي سبحان سازگار است اين دو تا سؤال در بحثهاي قبلي پاسخش روشن شد خداي سبحان ستارالعيوب است اما به هر كسي هم چشم برزخي نميدهد آن كسي كه ميداند آبروي ديگران را ميبرد يا نسبت به كسي كه بايد آبرويش محفوظ باشد خدا اجازه نميدهد او ببيند آن روايتي كه از وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلم) از نهج الفصاحه خوانديم كه فرمود بعضيها هستند كه حتّي من حاضر نيستم تو بفهمي پيغمبر عرض كرد خدايا حساب اعمال امت مرا در قيامت به من واگذار بكن كه اگر اينها معصيت كردند فقط من بدانم و ديگران ندانند انبياي ديگر مثلاً آگاه نشوند كه مثلاً اين شرمنده بشود پاسخي كه در آن حديث در نهج الفصاحه هست كه خداي سبحان به وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلم) فرمود اين است كه من اعمال امت تو را خودم به عهده ميگيرم كه اگر اينها آلوده بودند حتي تو هم باخبر نشوي كه آنها خجالت بكشند
سؤال:... جواب: خيلي اثر دارد اما آنجايي كه لازم باشد كه آبروي كسي محفوظ بماند خداي سبحان اجازه نميدهد در همين دعاي كميل است كه وجود مبارك حضرت امير عرض كرد خدايا اصلاً ملائكه را فرستادي ﴿وَان عليكم لحافظين ٭ كراما كاتبين﴾[60] اصلاً ملائكه را فرستادي مأموريت آنها نوشتن اعمال ماست اما «و كنت أنت الرّقيب علي في ورائهم و الشاهد لما خفى عنهم و برحمتك اخفيته»[61] بعضي از آن سيئهها، حالا تا انسان چه كسي باشد چه چيزي باشد كسي كه عمري آبروي ديگران را حفظ كرده كاري نكرده كه آبروي ديگري ريخته بشود حالا اگر يك وقتي پايش لغزيد خدا آبروي او را حفظ ميكند گفت «به پير ميكده گفتم كه چيست راه نجات ٭٭٭ بخواست جام مي و گفت راز پوشيدن»
هميشه سعي كردند كه اسرار مردم را حفظ بكنند اگر وقتي خود انسان خواست پرده دري كند راه ديگر است در همين دعاي كميل هست كه حضرت عرض ميكند خدايا اصلاً ملائكه را فرستادي براي نوشتن اعمال اما وقتي كه ميخواهي آبروي كسي را حفظ بكني اجازه نميدهي كه اين ملائكه هم بفهمند «و كنت انت الرقيب علي من ورائهم و الشاهد لما خفى عنهم و برحمتك أخفيته»[62] خب اگر بر پيغمبر ميپوشاند برملائكه ميپوشاند نسبت به آنها كه چشم برزخي دارند يقينا اجازه نميدهد در مسئله تجسم اعمال هم همينطور است گاهي به خود انسان هم نشان نميدهد تا انسان خجالت بكشد در روايات معاد هست كه گاهي انسان را ميآورند اعمال او را به او نشان ميدهند او را محاكمه ميكنند در حالي كه كسي كه پهلوي اوست اصلاً نه ميبينيد و نه ميشنود خب اينكه در روايات بهشت است كه خداي سبحان اگر توبه كسي را قبول كرده نه تنها كاري به او ندارد بلكه از صحنه قلبش ميبرد و چنين شخصي يادش نيست معصيت كرده تا خجالت بكشد معلوم ميشود كه بردن، اين اسهاء، بردن از صحنه خاطرات فقط به دست ذات اقدس الاه است او مقلب القلوب است
و الحمد لله رب العالمين
[1] ـ سوره هود، آيهٴ ٤٠.
[2] ـ سوره صافات، آيات ٧٥ ـ ٧٩.
[3] ـ سوره صافات، آيهٴ ٧٦.
[4] ـ سوره صافات، آيهٴ ٧٧.
[5] ـ سوره صاافات، آيهٴ ٧٧.
[6] ـ سوره صافات، آيهٴ ٧٧.
[7] ـ سوره هود، آيهٴ ٤٠.
[8] ـ سوره هود، آيهٴ ٤٠.
[9] ـ سوره هود، آيهٴ ٣٠.
[10] ـ سوره هود، آيهٴ ٤٥.
[11] ـ سوره تحريم، آيه ٦.
[12] ـ سوره تحريم، آيهٴ ٦.
[13] ـ سورهٴ مؤمنون، آيهٴ ١٠١.
[14] ـ سوره فاطر، آيهٴ ٣٤.
[15] ـ سوره عبس، آيهٴ ٣٧.
[16] ـ سوره توبه، آيه ١٠٢.
[17] ـ سوره اعراف، آيه ٤٣.
[18] ـ سوره عبس، آيهٴ ٣٧.
[19] ـ سوره شوريٴ، آيهٴ ٧.
[20] ـ سوره صافات، آيهٴ ٥٥.
[21] ـ سوره مطففين، آيهٴ 29.
[22] ـ سوره توبه، آيهٴ 14.
[23] ـ سوره مطففين، آيهٴ 29.
[24] ـ سوره صافات، آيهٴ 55.
[25] ـ سوره بقره، آيهٴ 30.
[26] ـ سوره بقره، آيهٴ 173.
[27] ـ سوره هود، آيه 45.
[28] ـ سوره بقره، آيهٴ 31.
[29] ـ سوره بقره، آيه 31.
[30] ـ سوره بقره، آيهٴ 31.
[31] ـ سوره هود، آيهٴ 44.
[32] ـ سوره هود، آيهٴ 44.
[33] ـ سوره هود، آيه 44.
[34] ـ سوره حشر، آيه 23.
[35] ـ سوره يس، آيه 58.
[36] ـ سوره يس، آيهٴ 83.
[37] ـ سوره صافات، آيه 109.
[38] ـ سوره صافات، آيه 120.
[39] ـ سوره صافات، آيه 120.
[40] ـ ؟.
[41] ـ سوره صافات، آيه 120.
[42] ـ سوره مريم، آيهٴ 15.
[43] ـ سوره صافات، آيه 79.
[44] ـ سوره صافات، آيه 79.
[45] ـ سوره صافات، آيات 77 ـ 78.
[46] ـ سوره صافات، آيه 79.
[47] ـ سوره صافات، آيه 79.
[48] ـ سوره صافات، آيه 80.
[49] ـ كافي، ج 1، ص 501.
[50] ـ سوره صافات، آيه 84.
[51] ـ كافي، ج 1، ص 501.
[52] ـ كافي، ج 2، ص 645.
[53] ـ سوره صافات، آيه 80.
[54] ـ سوره هود، آيه 40.
[55] ـ سوره هود، آيهٴ 36.
[56] ـ سوره بقره، آيه 126.
[57] ـ سوره بقره، آيه 126.
[58] ـ سوره بقره، آيه 126.
[59] ـ سوره بقره، آيه 126.
[60] ـ سوره انفطار، آيات 10 ـ 11.
[61] ـ اقبال الاعمال، ص 709.
[62] ـ اقبال الاعمال، ص 709.