اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (183) أَيَّاماً مَعْدُودَاتٍ فَمَن كَانَ مِنْكُم مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَن تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (184)﴾
لذت نداي خداي سبحان، ذائل كننده مشقت عبادت
اركان اسلام را كه ائمه(عليهم السلام) مشخص كردند، مسئله روز ه گرفتن هم جزء اركان اسلام به شمار آمده است كه «بني الاسلام علي خمس»[1]، يكي از آن مباني خسمه اسلام، مسئله روزه گرفتن است، لذا خداي سبحان مبسوطاً تا آنجا كه بايد به صورت يك اصول كلي بيان بشود، در قرآن كريم مسئله روزه را مطرح فرمود.
از اينكه فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ مرحوم امين الاسلام در مجمع البيان از امام ششم(سلام الله عليه) نقل كرد كه حضرتش طبق اين نقل فرمود: «لذة ما في النداء أزال تعب العبادة و العناء» [2]
يعني لذت شنيدن ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ رنج و خستگي هر گونه عبادت را زايل ميكند. اختصاصي به مسئله روزهگرفتن ندارد. معلوم ميشود اين ندا الآن هم هست؛ معلوم ميشود عدهاي الآن اين ندا را ميشنوند وگرنه اگر اين كتاب نظير كتابهاي ديگر باشد؛ يعني قرآن نظير كتابهاي ديگر باشد. حرفي را متكلم گفته است يا كاتب نوشته است و تكلم و كتابت زايل شده باشد اينچنين نيست كه الآن انسان نداي متكلم را بشنود. ولي قرآن كريم با ساير كتابها فرق دارد. الآن خداي سبحان با اين جمله تكلم ميكند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ كه امام ششم(سلام الله عليه) طبق اين نقل فرمود: لذت ندا، خستگي و رنج هرگونه عبادت را هم از بين ميبرد كه «لذة ما فى النداء أزال تعب العبادة و العنأ». لذا شايسته است انسان از نظر ادب تلاوت وقتي ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ را ميشنود يا ميخواند بگويد: «لبيك»[3]. معلوم ميشود اين خطاب الآن بالفعل هست.
پرسش ...
پاسخ: هر كس به فعليت برسد استماع او از قوه به فعليت آمده؛ نه اينكه اين تكلم و ندا به فعليت رسيده باشد [بلكه] اين ندا هميشه بالفعل هست.
ـ كتابت و تشريع روزه در قرآن
مطلب دوم آن است كه اصل كتابت صوم مثل كتابت صلات در قرآن بيان شده است: ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَي المُؤْمِنِينَ كِتَاباً مَوْقُوتاً﴾[4]، درباره روزهگرفتن هم فرمود: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ﴾[5] يعني «فُرِضَ»؛ تثبيتشده است. پس همانطوري كه نماز از مباني اسلام است تثبيت شد و كتابت شد، روزهگرفتن هم كه از اركان اسلام است تثبيت شد و كتابت شد.
روزه در اديان ديگر
مطلب سوم آن است كه اين تنظير و تشبيه فيالجمله است؛ نه بالجمله نه يعني همه خصوصياتي كه در صوم امم گذشته بود براي شما هم محفوظ است. ممكن است از نظر زمان يا از نظر مدت كه در چه ماهي و چند روزي امم گذشته روزه ميگرفتند با زمان و مدتي كه شما روزه ميگيريد فرق كرده باشد و اين تشبيه و تنظير در همه خصوصيات تكليف نيست بلكه در اصل تكليف است. فرمود: همانطوري كه امتهاي گذشته يا انبياي سلف روزه ميگرفتند، بر شما هم لازم است. حالا يا همه امم روزه ميگرفتند يا بر خصوص انبيا واجب بود؛ نظير نماز شبي كه بر رسول خداست و بر سايرين (يعني بر امتشان) مستحب بود مشروع بود؛ ولي مفروض نبود. علي اي حال اين تشبيه ناظر به اصل صوم است؛ نه ناظر به همه خصوصيات صوم. پس منافاتي ندارد كه در بعضي از قسمتها بين صومِ امتهاي گذشته با صوم امت اسلامي فرق باشد: ﴿كَمَا كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ﴾[6].
عموميت دعوت به تقوا
اين ﴿لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[7] نشانه آن است كه دعوت به تقوا و فراهمكردن زمينه تقوا مخصوص شما نيست. امتهاي پيشين هم به تحصيل تقوا امر شدند؛ زيرا آنچه كه انسان را به تقوا نزديك ميكند روزه است و اين روزه همانطوري كه براي شما هست براي امم گذشته هم بود. پس آنها هم مكلف بودند به تحصيل زادشان به نام تقوا.
بحث روايي
قبل از اينكه به خصوصيات مسئله صوم بپردازيم مناسب است بعضي از رواياتي كه در عظمت روزهگرفتن و اينكه يكي از مصاديق صبر است و آثاري كه بر روزهگرفتن مترتب است و اينكه روزهگرفتن به نوبه خود از اركان و مباني اسلام است آنها را عنايت بفرماييد.
ـ جايگاه روزه در اسلام
در كتابالصوم وسائل، ابواب الصومالمندوب، باب اول روايات فراواني در زمينه اصل روزهگرفتن و فضيلت روزههاي مستحبي ياد شده است. (ابواب الصومِالمندوب) روايات فراواني كه هست اولياش از زراره از امام باقر(سلام الله عليه) است كه حضرتش طبق اين نقل فرمود: «بني الاسلام علي خمسة اشياء»؛ اسلام بر پنج مبنا بنا نهاده شد «علي الصلاة و الزكاة و الصوم و الحج و الولاية»[8]. البته اين حصرِ اضافي است مباني ديگر هم دارد ولي اگر اين اصول و مباني حاصل شد مباني ديگر هم يقيناً حاصل ميشود.
و در ذيل همين حديث آمده است «و قال رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم): الصوم جنة من النار»[9] سپري است از آتش. در بعضي از روايات آمده است كه «حجاب من النار»[10].
ـ روزه، دور كننده شيطان
روايت دوم آن است كه امام ششم از پدران كرامش(سلام الله عليهم اجمعين) نقل كرد كه رسول خدا به اصحابش فرمود: «ألا أخبركم بشىء إن أنتم فعلتموه تباعد الشيطان عنكم كما تباعد المشرق من المغرب؟»[11] فرمود: آيا شما را با خبر نكنم از چيزي كه اگر آن را انجام داديد، شيطان آنچنان از شما دور ميشود كه مثل فاصلهاي كه بين مشرق و مغرب هست؟ «قالوا: بلي» عرض كردند: آري. فرمود: «الصوم يسوّد وجهه»؛ روزهگرفتن صورت شيطان را سياه ميكند «و الصدقة تكسر ظهره»؛ صدقه پشت شيطان را ميشكند كه آن عبادت بدني همراه اين عبادت مالي باشد «و الحب في الله و المؤازرة علي العمل الصالح يقطع دابره»؛ انسان هر چه را دوست دارد بكوشد كه اين محبتش مرضي حق باشد و در راه خدا دوست داشته باشد و بكوشد مؤازره كند (معاونت كند وزير يكديگر باشند) در عمل صالح اين تؤازر و تعاون بر عمل صالح و آن محبت فيالله دابر و اصل و ريشه شيطان را قطع ميكند. «و الاستغفار يقطع وتينه»، گاهي ملاحظه ميفرماييد كه خيليها مطرح ميكنند، همه ما هم مطرح ميكنيم، دلمان ميخواهد كه از وسوسه شيطان نجات پيدا كنيم. در حالي كه شيطان با همه جنودش كه مسلحاند مشغول حملهاند. ما علاقهمنديم بدون سلاح در برابر اين همه نيروهاي مسلح مقاومت كنيم. اينچنين نيست كه شيطان از انسان دور بشود به صرف تقاضا، لذا رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: روزهگرفتن مخصوصاً براي جوان اين آثار را دارد صدقه و محبت فيالله و استغفار اين اثر را دارد آنگاه فرمود: «و لكل شيء زكاة و زكاة الابدان الصيام»[12] حالا راههايي هم به ما نشان دادند مخصوصاً براي انسانها در سن جواني كه اين لااقل ماهي سه روز را روزه بگيرند كه از گزند بسياري از وساوس و شيطنتها مصون بمانند.[13]
ـ دعاي فرشتگان براي روزهداران
حديث سوم باز از امام ششم(سلام الله عليه) است كه از پدران كِرامش نقل فرمود كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) اينچنين فرموده است: «ان الله تبارك و تعاليٰ وكّل ملائكةً بالدعا للصائمين»؛ خداي سبحان فرشتهها را براي دعاكردن نسبت به روزهدارها موكَّل كرده است (آنها موكلاند، وكيل خدايند در دعاكردن) «و قال أخبرنى جبرئيل(عليه السلام) عن ربه تعاليٰ ذكره انه قال: ما أمرت ملائكتى بالدّعاء لاحد من خلقي الا استجبت لهم فيه»[14]؛ آنگاه فرمود: جبرئيل به من از خداي سبحان گزارش داد كه خداوند فرمود: من هرگز ملائكه را به دعا امر نكردم براي كسي دعا كنند، مگر اينكه دعاي فرشتهها را درباره آن شخص مستجاب ميكنم.
تعبير رسول خدا هم اين است كه خداي سبحان ملائكه را وكيل ميكند. خب، اگر خدا نخواهد دعاي ملائكه را مستجاب كند كه ديگر آنها را در دعا وكيل نميكند آنها وكيل خدا هستند در دعا؛ مثل اينكه خود خدا دارد دعا ميكند. خب، دعاي خدا كه يقيناً مستجاب است. دعاي خدا همان امر خداست. اينكه فرمود: ملائكه را وكيل ميكند؛ يعني دعاي ملائكه يقيناً مستجاب است. آنوقت آن جملهاي كه حضرت در ذيل بيان كرد تقريباً شارح و مفسر صدر حديث خواهد بود.
ـ خشوبوتر از مشك
روايت بعدي آن است كه امام ششم(سلام الله عليه) نقل كرد كه خداي سبحان به موساي كليم(سلام الله عليه) وحي فرستاد كه «ما يمنعك من مناجاتي؟»[15] چرابا من مناجات نميكني؟ اينكه امام ششم ميفرمايد: خداي سبحان به موساي كليم وحي فرستاد اين از احاديث قدسيه است. اينها را ميگويند قدسيات.
حديث قدسي
احاديث قدسيه عبارت از آن احاديثي است كه معصوم(سلام الله عليه) از خداي سبحان دريافت ميكند به عنوان وحيهاي غيرتشريعي؛ چون تشريع به وسيله رسول خدا تمام شد. اينگونه از احاديث قدسيه اختصاصي به وجود مبارك پيغمبر ندارد، ائمه(عليهم السلام) هم از خداي سبحان در اثر ولايتي كه دارند وحي تأييدي، تفسيري، تبييني [و] امثال ذلك را دريافت ميكنند كه اينها مبين همان شرع الهي است؛ نه اينكه شرع جديد باشد. شرع را به وسيله رسول خدا خداي سبحان تتميم كرده است اما بيان حدودش به وسيله رسول خدا از راه ملائكه و غير ملائكه به ائمه(عليهم السلام) ميرسد.
اينها به عنوان قدسياتاند لذا امام ششم(سلام الله عليه) ميفرمايد خداي سبحان به موساي كليم وحي فرستاده است كه چرا با من مناجات نميكني؟ موساي كليم عرض كرد: «يا رب أجلك عن المناجاة لخلوف فم الصائم»؛ عرض كرد: من روزهدارم دهن روزهدار خوشبو نيست بوي دهن را ميگويند «خلوف» عرض كرد: بوي دهنم چون در حال روزهام معطر نيست و من نميخواهم با شما مناجات كنم در حالي كه دهنم خوشبو نيست. آنگاه فرمود: «فأوحي الله عز وجل إليه يا موسي لخلوف فم الصائم أطيب عندي من ريح المِسك»[16]؛ وحي فرستاد به موساي كليم(سلام الله عليه) فرمود: بوي دهن روزهدار پيش خدا از مِسك و مِشك بالاتر است. اين مِسك معرب همان مِشك است و نه مُشك «اطيب عندي من ريح المِسك»
ـ دو خوشحالي براي روزهدار
روايت بعدي باز از امام ششم(سلام الله عليه) است كه حضرتش فرمود: «للصائم فرحتان»؛ روزهدار دو وقت خوشحال است، «فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء ربه عزوجل»[17]؛ دو وقت روزهدار خوشحال است: يك وقت هنگام افطار است، يك وقت آن لحظهاي كه به لقاءالله رسيد. منظور از اين افطار هم ميتواند افطار مصطلح باشد؛ يعني هنگام غروب [و] هم ميتواند روز فطر باشد كه روز دريافت جايزه است؛ زيرا در هنگام افطار او خوشحال است كه از عهده تكليف به در آمد و در روز عيد فطر هم كه جايزهها را توزيع ميكنند او جايزه خوبي دريافت ميكند و لقاءالله هم كه روشن است، او با يك چهره بشاشي ﴿يَنقَلِبُ إِلَي أَهْلِهِ مَسْرُورا﴾[18]. پس روزهدار دو وقت خوشحال است.
ـ پاداش روزه
حديث بعدي باز از امام ششم(سلام الله عليه) است كه فرمود: «ان الله تبارك و تعالي يقول الصوم لي و أنا أجزيَ عليه»[19]، اين هم جزء احاديث قدسيه است. امام ششم ميگويد: خدا فرمود: روزه مال من است.
نكته: نقل بيواسطه حديث از خداي سبحان توسط امام صادق(عليه السلام)
شايد اين حديث شريف يك وقتي خوانده شد كه مرحوم شيخ مفيد(رضوان الله عليه) در كتاب شريف امالياش نقل كرد وقتي امام باقر رحلت كرد، حفص كه از شاگردان امام باقر(سلام الله عليه) است به دوستانش گفت: صبر كنيد من بروم حضور فرزندش به او تسليت بگويم. رفت حضور امام ششم(سلام الله عليه) و تسليت عرض كرد و در ضمن عرض تسليت گفت: كسي از ميان ما رخت بر بسته است با اينكه پيامبر را نديد از پيغمبر حديث نقل ميكرد و هيچ كس هم جرأت نداشت از او سؤال كند تو كه پيغمبر را نديدي چگونه ميگويي قال رسولالله؟ يعني امام معصوم از ميان ما رخت بربست آنگاه ميگويد: امام ششم مقداري تأمل كرد بعد سر برداشت فرمود: «قال الله عز وجل» درباره صدقهدادن كه اگر كسي صدقه بدهد خداي سبحان صدقه او را ميپروراند آنطوري كه يكي از شماها فلو و بچه آهو را ميپرورانيد و بزرگش ميكنيد «فأربيها له فيها كما يربّى احدكم فلوه حتي أجعلها له مثل أُحد»[20]، آنگاه حفص ميگويد: من از حضور كسي آمدم كه خواستم به او بگويم پدر شما بلاواسطه از پيغمبر حديث نقل ميكرد و كسي جرأت نداشت از او سؤال كند وسايط نقل شما چيست، ولي فرزندش از خداي سبحان حديث نقل ميكند؛ يعني امام معصوم در اثر ولايتي كه دارد از وحيهاي غيرتشريعي برخوردار است. تشريع به وسيله رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) است و منقطع شد اما وحيهايي كه در زمينه هدايتها و راهنماييهاي ديگر است بدون اينكه احكام الهي را كم يا زياد كند همچنان براي اولياءالله (معصومين)(سلام الله عليه) هست و اليوم هم وليصر(ارواحنا فداه) از اين احاديث قدسيه كاملاً بهرهمندند.
پرسش ...
پاسخ: نه، وسيع است حتي فرمود: «عون الضعيف صدقة»[21] [به] كمك مظلوم شتافتن، صدقه است. كسي مشكلي دارد [و] شما براي او حل كرديد، صدقه است. مطلبي را بلديد كسي بلد نيست، يادش داديد، صدقه است. در صورتي كه قصد قربت بكنيد، همه خدمات صدقه است.
«و انا اجزي عليه»[22] آن «اجزي به»[23] هم روايت ديگر است كه آن را هم ميخوانيم
پرسش ...
پاسخ: من كه مجزيٌ عليه نيستم كه خدا جزاست؛ نه مجزيٌ عليه است نه مجزيٌ به.
پرسش ...
پاسخ: آخر بايد اين فعل هم مجهول استعمال شده باشد من كه مجزيٌ عليه نيستم.
پرسش ...
پاسخ: خب آن درست است اما اينجا كه اُجزيٰ استعمال نميشود.
پاداش بيواسطه خدا به روزهداران
«الصوم لي»[24]؛ روزه براي من است و من شخصاً بر روزه جزا ميدهم. ديگر به فرشتهها نميگويم او را به بهشت ببريد تا آنها بگويند: ﴿ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِينَ﴾[25] بلكه خودم ميگويم: ﴿فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ٭ وَادْخُلِي جَنَّتِي﴾[26]؛ يك وقت خداي سبحان به فرشتهها دستور ميدهد كه شما پاداش بدهيد [و] فرشتهها از طرف خداي سبحان مأمور جزادادناند به عدهاي مثلاً ميگويند: ﴿سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ﴾[27]، يك وقت خود خداي سبحان جزا ميدهد ميفرمايد: ﴿فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ٭ وَادْخُلِي جَنَّتِي﴾ اين جزا را خدا به عهده دارد «و انا» من شخصاً «اجزي» جزا ميدهم بر روزهگرفتن. بايد طوري معنا كرد كه اين قواعد ادبي هم همچنان محفوط بمانند نه «انا اُجزيٰ عليه» اُجزيٰ يعني به من جزا ميدهند.
ضرورت فراگيري ادبيات عرب
از امام ششم(سلام الله عليه) رسيده است كه فرمود: «اعربوا كلامنا فإنّا قوم فصحاء»[28]؛ فرمود: در شرح احاديث ما در بيان روايات ما قواعد ادبي را خوب رعايت كنيد؛ زيرا ما فصيحيم و فصيحانه سخن ميگوييم. يك مقداري بايد اين ادبيات را حداقل متعارف كه بود؛ يعني يك مطوَّل خوب را آدم بخواند، اينها فراموش نشود. فرمود: «اعربوا كلامنا فإنّا قوم فصحاء»[29]؛ شما كلام ما را معرَب يعني مبيَّن (يعني روشن) بيان كنيد؛ زيرا ما فصيحانه سخن ميگوييم؛ هم از نظر معاني [و] هم از نظر الفاظ و لغات. قبلاً اصولاً لغت تدريس ميشد؛ نه تنها نحو و صرف. چون يكي از مهرههاي قوي ادبيات لغت است گاهي ممكن است. انسان نحو و صرف را بلد باشد ولي فن لغت را نداند. لغت يك فن خاصي است؛ اينكه ميبينيد بعضيها با چند سال درسخواندن يك كلمه را ميخواهند در كتاب لغت پيدا كنند به زحمت ميافتند؛ براي اينكه لغتشناسي يك مسئله ديگر است. گرچه بيارتباط با صرف نيست اما آشنابودن به فن لغت مسئلهاي است جداست فرمود: «اعربوا كلامنا فإنّا قوم فصحاء».
ـ روزه، سپر آتش
حديث بعدي از امام ششم(سلام الله عليه) است كه فرمود: «ألا اخبرك بأبواب الخير؟» يكي از درهاي خير و رحمت اين است كه «إنّ الصوم جنة من النار»[30] در اينجا هم فرمود: «إنّ الصوم جنة من النار»[31]؛ روزه سپري است از آتش. حالا آتش كجاست، الآن هم هست و به سراغ انسان آمده است و انسان بايد سپر بگيرد يا بايد الآن سپر بگيرد كه اگر يك وقتي آتش به او حمله كرد محفوظ باشد؟! علي اي حال فرمود: «ان الصوم جنة من النار».
ـ روزه، زكات بدن
حديث بعدي در اينجا به امامي اسناد داده نشد. موسي بن بكر دارد كه «قال: لكل شيء زكاة و زكاة الاجساد الصوم»[32] ولي اين مضمون در روايات ديگر كه مسند است آمده [است.]
ـ بهشت، پاداش روزهدار
روايت ديگر باز از امام ششم(سلام الله عليه) است كه از پدر بزرگوارش نقل ميكند كه «قال ابى: إنّ الرجل ليصوم يوما تطوعاً يريد ما عند الله، فيدخله الله به الجنة»[33]؛ از پدر بزرگوارش امام پنجم(سلام الله عليهما) نقل ميكند كه گاهي يك انسان يك روز، روزه ميگيرد تطوعا لله [و] خداي سبحان براي اينكه او روزه را براي ما عندالله گرفت او را وارد بهشت ميكند. اما كدام جنت است روشن نيست آنجا كه فرمود: «الصوم جُنة من النار»؛ يعني براي رهايي از آتش است اما آنجايي كه ميفرمايد: خدا با روزهگرفتن روزهدار را وارد بهشت ميكند. اين معلوم نيست همان ﴿جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ﴾[34] است يا فوق آن.
ـ عبادت دائمي روزهدار
در حديث بعدي امام ششم(سلام الله عليه) از رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) نقل ميكند كه «الصائم في عبادة و ان كان نائماً علي فراشه ما لم يغتب مسلما»[35]؛ روزهدار مادامي كه در روزه است در عبادت است؛ يعني يك عبادت ممتده است.
ضرورت داشتن نيت مستمر در روزه
اينكه ميبينيد نيت قطع روزه را باطل ميكند گرچه كفاره نياورد؛ براي آن است كه انسان از اول فجر صادق تا اول ليل در عبادت است. نيتِ روزه مثل نيت حج نيست. [در] حج انسان يك نيتي دارد و بر اساس آن نيت عمل ميكند. اين فاصلهها اگر نيتِ قطع كرد يا نيتِ قاطع كرد، حج او به هم نميخورد؛ چون نحوه اعتبار نيت مستمره در روزه غير از نحوه اعتبار نيت است در حج. در حج در وسط عمل اگر كسي نيتالقطع كرد اينطور نيست معصيت كرده باشد طوري كه حالا حجش باطل شده باشد ولي در روزه اينطور است. در روزه اگر كسي نيتالقطع بكند؛ يعني تصميم بگيرد كه روزه نباشد خب باطل است. حالا نيتالقاطع مسئله ديگر است و نيتالقطع مسئله ديگر. فرقي كه بين اينها هست در قضا و كفاره و امثال ذلك است وگرنه نيتالقطع روزه را باطل ميكند، لذا مادامي كه صائم در روزه است در عبادت است.
پرسش ...
پاسخ: سرّش ان است كه در مسئله حج قصدِ استمرار عمل در شروع لازم است، عزمِ بر عملِ مستمر لازم است ولي در صوم عزم بر عمل مستمر نيست؛ العزمالمستمر واجب است. اينكه ميبينيد در فقه بين نيت قطع صوم با نيت قطع حج فرق گذاشتند سرّش اين است. آنجا (در حج) عزم بر استمرار لازم است لذا در هنگام تلبيه و در هنگام نيت در آغاز عقد احرام ميگويد من اين عمل مستمر را هماكنون قصد ميكنم كه عزم بر عمل مستمر است. نيت دارد بر عمل مستمر ولي درباره روزهگرفتن آنچه كه در هنگام نيت واجب است اين است العزمالمستمر واجب است؛ يعني من نيت دارم از هماكنون (مصممم) تا غروب ناوياً مفطرات را ترك كنم. ولي در مسئله حج اينچنين نيست در مسئله حج ميگويد من الآن قصد كردم كه تروك احرام را ترك كنم العزمالمستمر نيست عزم بر ترك مستمر است. ولي در صوم العزمالمستمر جزء اعمال است و اين عزم مستمر با نيت قطع به هم ميخورد، لذا روزه باطل ميشود. حالا اگر تفاوتي هست در مسئله قضا و كفاره است و مانند آن، لذا انسان روزهدار تا آخرِ لحظه در عبادت است در خواب هم باشد در عبادت است. مشغول عبادت است و امّا حج اينچنين نيست. حالا اگر در بين راه گرفته خوابيده اگر تفضلاً خداي سبحان براي حاجي يا معتمر ثواب بنويسد مسئله ديگر است ولي او عبادتي ندارد به اين صورت كه بالفعل يك عملي در او باشد و اما در روزهگرفتن بالفعل نيت است و اين نيت عبادت است و قصد قربت است و براي اين قصد قربت ثواب ميدهند، فرمود: «الصائم في عبادة و ان كان نائماً علي فراشه ما لم يغتب مسلما»[36]؛ مادامي كه غيبت مسلمان نكند؛ چون روزهگرفتن يك مفطرات صوري دارد يك مفطرات معنوي در روزههاي مصطلح همين چند چيز است كه روزه را باطل ميكند نُه يا ده چيز است كه معروف است ولي آن فضيلت روزه، آنكه «جنة من النار»، آنكه باعث ورد در بهشت است، آنكه بوي دهن روزهدار را از هر مِشكي معطرتر ميكند آن چيز ديگر است.
ـ روزه سپر آتش
در حديث بعدي باز از امام ششم(سلام الله عليه) رسيده است كه از رسول خدا نقل كرد: «الصيام جنة من النار»[37] و منافع روزه را هم ذكر كرده است.
ـ پاداش بيواسطهٴ روزه
حديث بعدي باز امام باقر(سلام الله عليه) است كه از رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) كه فرمود نقل فرمود: «الصوم لى و انا أجزي به»[38]؛ روزه براي من است و من شخصاً به اين روزه جزا ميدهم. به فرشتگانم دستور نميدهم كه او را وارد بهشت كنيد، نميگويم به او بگوييد: ﴿سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ﴾ بلكه خودم به او ميگويم: ﴿فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ٭ وَادْخُلِي جَنَّتِي﴾[39] و مانند آن.
پرسش ...
پاسخ: مَجزي صائم است. اُجزيٰ بايد استعمال شده باشد يا نه؟! خود جزا كه متعدي است.
پرسش ...
پاسخ: جزاك الله خيرَ الجزاء.
پرسش ...
پاسخ: اگر متعدي است كه ديگر نيازي به «باء» نيست.
ـ فضيلت روزه در بيان امام باقر(عليه السلام)
حديث بعدي از امام باقر(سلام الله عليه) است كه اين هم حديث قدسي است «قال الله عز وجلّ: الصوم لي و انا أجزي به و للصائم فرحتان حين يفطر و حين يلقي ربه و الذي نفس محمد بيده» و اگر گوينده همان محمد بن علي بن حسين يعني امام باقر(سلام الله عليه) باشد كه منظور خود آن حضرت است «لخلوف فم الصائم أطيب عند الله من ريح المسك»[40].
ـ عبادت دائمي و استجابت دعاي روزهدار
حديث بعدي از امام ششم(سلام الله عليه) است كه «نوم الصائم عبادة و صمته تسبيح»؛ يعني خاموشي او و آرامش او تسبيح است «و عمله متقبل و دعاؤه مستجاب»[41].
ـ فضيلت روزه در بيان حضرت رسول اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم)
روايت بعدي باز از رسول خداست كه «من صام يوما تطوعا ادخله الله عزوجلّ الجنة»[42] و مشابه اين روايات ديگري است كه وجوب مغفرت را وعده ميدهد و نحوه پاداش بهشت را هم بازگو ميكند، نفس روزهدار را هم تسبيح ميداند و در حديثي ديگر باز از رسول خداست كه «كل عمل ابْن آدم هو له الا الصيام فهو لي»[43]؛ همه كارهاي فرزند آدم مال اوست. روزه يك رابطه مخصوصي است كه با من دارد چون او ميداند كه روزه گرفته است و من چون كار ظاهري نيست كه كسي بفهمد؛ نظير نماز يا نظير حج و زكات نيست كه بين او و ديگران باشد يا عملي در ظاهر او روشن بشود كه ديگران بفهمند.
پرسش ...
پاسخ: چرا نماز يك عمل خارجي است كه ميفهمدند شخص دارد نماز ميخواند. ممكن است كسي بگويد وگرنه روزهٴ انسان، ترك است. از كجا ميفهمند اين شخص روزه دارد؟ «إلاّ الصيام فهو لي و أنا اجزي به و الصيام جنة العبد المؤمن يوم القيامة كما يقى أحدكم سلاحه في الدنيا و لخلوف فم الصائم اطيب عند الله من ريح المسك»[44].
ـ قدرت روح و اراده مؤمن
اين حديث شريف را هم عنايت بفرماييد و آن اين است در نوع كارها گاهي انسان به مسائل بدني تكيه ميكند يا گاهي ميگويد كه من قدرت بدني ندارم. سعي ميكند از غذا مدد بگيرد ولي بر اساس اصالت روح و اينكه انسان داراي دو حقيقت نيست؛ يكي بدن و يكي روح، بلكه داراي يك حقيقت است كه اين يك حقيقت اصلي دارد و فرعي اصل او روح اوست و فرع او بدن او. بر اين مباني از رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم)، ائمه(عليهم السلام) نقل كردند كه فرمود: «ان قوة المؤمن في قلبه»؛ نيروي يك مرد باايمان در روح و اراده اوست؛ نه در بدن او «الا ترون أنّكم تجدونه ضعيف البدن نحيفَ الجسم»؛ ميبينيد كه بدنش ضعيف است، جسمش لاغر است اما «و هو يقوم الليل و يصوم النهار»[45]؛ اين حديث گذشته از تشويق به روزهگرفتن دلالت خوب دارد بر اصالت روح و قدرتِ اراده.
روايات بعدي هم كه در همين باب است ملاحظه ميفرماييد.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] . الكافي، ج 2، ص 18.
[2] . مجمع البيان، ج 2، ص 490.
[3] . تهذيب الاحكام، ج 2، ص 124.
[4] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 103.
[5] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 183.
[6] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 183.
[7] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 183.
[8] . وسائل الشيعه، ج 10، ص 395.
[9] . وسائل الشيعه، ج 10، ص 395.
[10] ـ معاني الاخبار، ص 408.
[11] . وسائل الشيعه، ج 10، ص 395 ـ 396.
[12] . وسائل الشيعه، ج 10، ص 395 ـ 396.
[13] . الكافي، ج 4، ص 90 ـ 93.
[14] ـ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 76.
[15] ـ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 76.
[16] . وسائل الشيعه، ج 10، ص 397.
[17] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 397.
[18] ـ سورهٴ انشقاق، آيهٴ 9.
[19] ـ كافي، ج 4، ص 63.
[20] . امالي شيخ مفيد، ص 356.
[21] ـ ؟
[22] ـ كافي، ج 4، ص 63.
[23] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 400.
[24] ـ كافي، ج 4، ص 63.
[25] ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 46.
[26] ـ سورهٴ فجر، آيات 29 ـ 30.
[27] ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 73.
[28] ـ بحارالانوار، ج 2، ص 151.
[29] ـ بحارالانوار، ج 2، ص 151.
[30] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 398.
[31] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 398.
[32] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 398.
[33] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 399.
[34] . سورهٴ آلعمران، آيهٴ 15.
[35] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 399.
[36] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 399.
[37] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 400.
[38] ـ كافي، ج 4، ص 63.
[39] ـ سورهٴ فجر، آيات 29 ـ 30.
[40] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 400.
[41] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 401.
[42] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 401.
[43] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 403.
[44] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 403.
[45] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 404.