27 09 1986 3230365 شناسه:

تفسیر سوره بقره جلسه 244(1365/07/05)

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

﴿وَكَذلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَي النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً وَمَا جَعَلْنَا القِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مِن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَي عَقِبَيْهِ وَإِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَي الَّذِينَ هَدَي اللّهُ وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَحِيمٌ (۱٤۳)﴾

ـ وساطت امت اسلامي در فيض

ـ تأثير تربيتي معرفي عاملان به دين

قرآن كريم ضمن اينكه دين را به كمال معرفي مي‌كند چون هدف اساسي قرآن تربيت نفوس است، انسانهاي تربيت شده را هم معرفي مي‌كند؛ مثلاً در تعريف برّ و نيكي نيكان را معرفي مي‌كند، مي‌فرمايد: ﴿وَلكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَومِ الآخِرِ[1]؛ در معرفي بر و نيكي، نيك و نيكان را معرفي مي‌كند، براي اينكه معرفي نيكي و خير خيلي مؤثر نيست آنچه مؤثر است عاملان به اين فضيلت است، آنها كه نيكان‌اند آنها را مي‌شناساند. در عين حال كه قرآن كريم مسئلهٴ قبله را هدايت به صراط مستقيم دانست اما در كنارش كساني كه در اين صراط مستقيم حركت مي‌كنند و به مقصد رسيده‌اند، آنها را معرفي مي‌كند. معرفي دين يك قسمت از اهداف قرآن كريم است، معرفي متديّنهايي كه در سايه عمل دين به آن اهداف عاليه رسيده‌اند هدف ديگر است. لذا در بسياري از موارد به جاي اينكه اوصاف را فضايل را معرفي كند، موصوفها را و كسانيكه به آن فضايل مزين‌اند، آنها را معرفي مي‌كند.

 

ـ گروه خاص از امت اسلامي، شاهدان بر اعمال

فرمود: ﴿وَ كَذلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَيٰ النَّاسِ﴾ اين به نحو قضيه موجبه جزئيه است يعني در بين شما مرداني هستند كه شاهد اعمال‌اند، نمي‌خواهد دين را به كمال معرفي كند؛ زيرا آن آيه‌اي كه دين را به كمال معرفي مي‌كند همان است كه در سورهٴ مباركهٴ آل‌عمران ياد شده است كه فرمود: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِيناً[2]، اين جمله‌ها ناظر به معرفي دين است كه دين كامل است و نعمت تامه و كامله خداي سبحان است.

 اما دين كامل باشد كافي نيست متديّنهايي كه به اين دين عمل كردند به كمال رسيدند آنها مهم‌اند، آنها را قرآن كريم در اين كريمه معرفي مي‌كند مي‌فرمايد: ﴿وَ كَذلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَيٰ النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً ﴾.

 

ـ محور وساطت امت اسلامي

 خاصيت وسطيت اين است كه هم مشهود پيغمبريد، هم شاهد امت‌ايد؛ هم خود را در مشهد پيغمبري ببينيد، در محضر آن حضرت مشاهده مي‌كنيد و هم كارهاي ديگران را مي‌بينيد. چون اگر عنايت كرديد كه در مشهد پيغمبريد، در محضر پيغمبريد، يقيناً مواظب عقايد و اخلاق خودتان خواهيد بود و چون كارهاي مردم را هم مي‌بينيد از اصلاح آنها هم خودداري نخواهيد كرد. اگر كسي به جايي رسيد كه خود را در حضور پيغمبر مي‌بيند، يقيناً ديگران را هم در مشهد خود مشاهده مي‌كند. اما چه راهي براي اين است كه انسان خود را در محضر پيغمبر ببيند؟ چه راهي هست كه انسان اعمال ديگران را هم مشاهده كند؟

 

ـ راه نيل به مقام شهادت بر اعمال

 آن راه را خداي سبحان در سورهٴ حج اين‌چنين بيان كرد (آيهٴ 77 و 78 سورهٴ مباركهٴ حج اين است)، فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ٭ وَ جَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَ مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَ فِي هذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَي النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّكَاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاَكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَي وَ نِعْمَ النَّصِيرُ[3]؛ اگر كسي بخواهد بجايي برسد كه ببيند در محضر پيغمبر است و ديگران را هم تحت اشراف خود قرار بدهد بايد به اين دستوراتي كه از آغاز اين آيات تلاوت شده شروع مي‌شود، عمل كند:

 

ـ الف التزام عملي به دين

فرمود: ﴿يا أيّها الذين آمنوا اركعوا واسجدوا[4]؛ اهل ركوع و سجود باشيد، دائماً در پيشگاه حق خاضع باشيد.﴿و اعبدوا ربكم[5]؛ جز خدا أحدي را هم نپرستيد و آنچه خير است آن را انجام بدهيد؛ خير آن است كه قرآن [به] او راهنمايي كرده باشد. فرمود: اينها زمينهٴ فلاح را فراهم مي‌كند بعد از اينكه اينها را انجام داديد، جهاد فراموشتان نشود؛ چه جهاد اصغر چه جهاد اكبر: ﴿وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ[6] يعني في سبيل الله ﴿حَقَّ جِهَادِهِ[7]؛ حق جهاد يعني جهاد خالص، در آن جهادي كه نفس و خصيصه‌هاي نفس راه ندارد مي‌شود «حق الجهاد». ﴿وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ[8]؛ شما مجتباي خداييد، خدا شما را برچين كرد، جبايه كرد يعني خدا در بين انسانها شما را برچيد، شما مصطفاي حق‌ايد، برچين شده‌ايد. ديني كه براي ملائكه مقرر كرد به شما داد.

 

لقاي حضرت دوست از منظر امير مؤمنان علي (عليه‌السلام)

 از اميرالمؤمنين(عليه السلام) سؤال كردند چرا اين‌قدر مشتاق لقاي حق‌ايد؟ خب، علاقهٴ به مرگ هم حدي دارد! فرمود: آن خدايي كه دين ملائكه را براي من مقرر كرد، همان برنامه‌اي كه براي ملائكه مقرر كرد همان برنامه را براي من مقرر كرد؛ پس به من كمال علاقه دارد [و] اين خدا دوست داشتني است، من مي‌خواهم به لقاي او هر چه زودتر برسم. چيزي براي ملائكه مقرر نكرد كه براي ما معين نكرده باشد. اگر خدا آن برنامه‌هاي كمالي كه براي ملائكه معين كرد، براي انسان معين بكند، معلوم مي‌شود به انسان خيلي علاقه‌مند است. هر فضيلتي كه براي فرشته‌ها معين كرد براي ما هم دستور داد. چيزهايي جزء خصيصه ما هست كه داراي جسم‌ايم كه ديگر ملائكه آن امور و همراهان را ندارند، اما هر فضيلتي كه براي ملك ذكر كرد، ما را هم به آن امر كرد [و] و تشويق كرد فرمود: اين خدايي كه دين ملائكه را، برنامه فرشته شدن را براي ما مقرر كرد. معلوم مي‌شود به ما كمال محبت را دارد. اين خدا ذاتي است كه دوست داشتني است، من مي‌شتابم او را هر چه زودتر ملاقات كنم. سرّ علاقه من به لقاي حق اين است.

 

فطري بودن دين

 فرمود: هُوَ اجْتَبَاكُمْ[9]؛ او شما را برچين كرد، برچيد و انتخاب كرد. ﴿وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ[10]؛ در دين كاري نكرد كه بر شماسخت باشد يا شما احساس تنگي بكنيد. هر وقت انسان احساس تنگي صدر مي‌كند، بداند كه از دين يك مقدار فاصله دارد. هر وقت از شرح صدر برخوردار است، خدا را شكر كند كه در متن دين است. فرمود: احساس تنگي نكنيد، احساس فشار نكنيد، دين كه مطابق با فطرت است، تحميلي برشما نيست. اگر ديديد با خستگي و با فشار اين برنامه‌ها را انجام مي‌دهيد، يك مقداري بينديشيد كه در سر راه نيستيد وگرنه اگر كسي در سر راه باشد كه هرگز از چيزي كه كمال اوست و غذاي اوست و سعادت دارَين او را تأمين مي‌كند كه احساس تنگي نمي‌كند: ﴿وَ ما جعل عليكم في الدين من حرج ملة أبيكم ابراهيم هو سمّاكم المسلمين من قبل و في هذا ليكون الرسول شهيداً عليكم[11]

 

رسالت رسول اكرم (صلّي الله عليه و آله و سلّم) دعاي مستجاب ابراهيم (عليه‌السلام)

اين راه ابراهيم بيغمبر است؛ راه او را طي كنيد و شما به عنوان استجابت دعاي ابراهيم پيغمبر در كنار سفره قرآن نشسته‌ايد؛ او دعا كرد و دعاي او مستجاب شد، او دعا كرد كه پروردگارا! در بين اينها پيغمبري مبعوث كن، به اينها معلم بده، به اينها مربي بده، به اينها مزكي بده! ما پيغمبري مبعوث كرديم كه تزكيه دارد، تعليم دارد، تربيت دارد و دعاي ابراهيم پيغمبر را دربارهٴ شما مستجاب كرديم:

 

ب. تعليم و تربيت

﴿هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَفِى هذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَي النَّاسِ[12]يعني تمام اين تعليم و تربيت براي اين است كه شما به مقام شهود برسيد؛ اولاً احساس كنيد كه در محضر پيغمبريد و به اين مقام هم برسيد كه خيلي از ملكات ديگران را ببينيد. عده‌اي هستند كه مي‌بينند منتها به خداي ستار پناهنده مي‌شوند كه اسرار ديگران را مشاهده نكنند. گاهي در درون ماها مار و عقرب مي‌بينند، همين افراد وارسته. يعني مي‌شود انسان به جايي برسد كه درون ديگري را هم ببيند و اينها از خداي سبحان مسئلت مي‌كنند كه خدايا ستار باش كه ما اينها را نبينيم. اين‌چنين نيست كه اگر كسي به راه افتاد درهاي غيب به چهرهٴ او باز نشود. فرمود: اين تعاليم براي آن است كه شما اين معنا را احساس كنيد كه در حضور پيغمبريد. خب، اگر واقعاً ما اين معنا را احساس كنيم كه پيغمبر ما را مي‌بيند، دست به گناه مي‌زنيم؟ يا نيتهاي آلوده را به دل راه مي‌دهيم؟ اين‌چنين نيست.

 

ج. ولايت خداي سبحان

فرمود:﴿ لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَي النَّاسِ[13]؛ شما هم شاهد اعمال مردم خواهيد بود. لذا با فاء تفريع فرمود ـ همان چه را كه اولين بار ما را به آن امر كرد، دستور ركوع داد، دستور سجده داد، دستور عبادت داد، به عنوان قسمتهاي پاياني هم فرمود ـ ﴿فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاَكُمْ[14]: بكوشيد در تحت ولايت الله باشيد، او وليّ خوبي است، هم ولي خوبي است، هم نصير خوبي است.

 

تفاوت نصرت با ولايت

آنجا كه هيچ كار از هيچ كس برنمي‌آيد او وليّ خوبي است. آنجا كه به حسب ظاهر كار از ديگران ساخته است، آنجا نصير خوبي است. آنجا كه كمبود داريد او جبران مي‌كند. آنجا كه هيچ نداريد او به عنوان ولي شما را به عنوان مولّي عليه زير پوشش ولايت خود مي‌گيرد و همه كارهاي شما را انجام مي‌دهد. گرچه انسان اگر خوب نگاه كند، هرچه هست تحت ولايت حق است، ولي به حسب ظاهر در بعضي از موارد خيال مي‌كند گوشه‌اي از كارها به عهده اوست [و] بقيه را كم دارد. فرمود: آنجا كه كم داريد. كمبود را خدا نصرت مي‌دهد. گرچه آنجايي هم كه انسان به دست خود كار انجام مي‌دهد، وسايلي در اختيار خود دارد باز اين هم زير پوشش وحدت ربوبي حق است [و] در حقيقت ولايت است. اما مي‌فرمود: آنجايي هم كه شما به خيال خودتان انجام داديد، كمبودش را خدا جبران مي‌كند؛ مي‌شود «ناصر»، آنجايي كه اصلاً مقدورتان نيست مي‌شود «وليّ». كودك اگر قدرت هيچ حركت نداشته باشد تحت ولايت وليّ است. اگر بعضي از كارها را خودش بتواند اداره كند [و] كمبود را بزرگان او جبران كنند، مي‌گويند: اينجا از نصرت پدر و مادر برخوردار است. ناصر غير از ولي است. گرچه خداي سبحان بالقول المطلق «وليّ» است، ولي فرمود: ﴿فَنِعْمَ الْمَوْلَي وَ نِعْمَ النَّصِيرُ[15] خود را به آن ﴿نعم النصير﴾ بسپاريد به «نعم المولي» بسپاريد، پس راه شهادت هم اين است.

 

تذكّر: شهادت در قرآن كريم

 در قرآن كريم شهادت، شاهد به معني الگو، اسوه، نمونه [و] امثال ذلك نيامده؛ اين همه آياتي كه تلاوت شده است هر چه هست ناظر بر شهادت بر اعمال است يعني حضور يعني ديدن يعني خدا مي‌بيند، پيغمبر مي‌بيند، مؤمنان الهي هم مي‌بينند كه منظور از اين مؤمنان بر طبق روايات همان ائمه معصومين (عليهم الصلاة و عليهم السلام) بودند.[16] احياناً شاگردان اينها هم در بخشي از شهادت زير پوشش شهادت قرار مي‌گيرند چه اينكه آن روايات خوانده شده فرمود: ما شاهد برشيعيانيم و شيعيان ما شاهد بر افراد ديگرند.[17] پس مي‌شود در بين شيعيان اهل بيت (عليهم الصلاة و عليهم السلام) مردان الهي هم تربيت بشوند كه شاهد بر اعمال ديگران‌اند.

 

ـ انقياد تام و تسليم محض

اين راه را قرآن انقيا در تام و تسليم محض كريم فرمود: در اثر اجابت دعاي ابراهيم خليل است. دعاي ابراهيم را در همين سورهٴ مباركهٴ بقره آيهٴ 128 و 129 بيان شد كه بحثهاي آن قبلاً گذشت. ﴿رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَ تُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ٭ رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[18]؛ ابراهيم خليل عرض كرد: پروردگارا! ما را مسلمين قرار بده؛ من و فرزندم را ﴿مُسْلِمَيْنِ لَكَ﴾ قرار ده! اين را در اواخر عمر مي‌گويد. اين اسلام در بحثهاي قبل عنايت فرموديد كه شهادتين گفتن و امثال ذلك مراد نيست، اين اسلام همان مقام تسليم است و انقطاع؛ زيرا ابراهيم خليل در اواخر عمر دارد دعا مي‌كند و آن‌هم نمي‌گويد خدايا ما را مسلمان قرار بده. عرض مي‌كند:﴿رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ[19] اي «منقطَعُين اليك و مفوّضَيْن اليك». به مقام تسليم برسيم، اين اسلام را مي‌خواهد. ﴿وَ مِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ[20] يعني از ذريه ما هم كساني را قرار بده كه منقاد به سوي تو و منقطع به سوي تو باشند و لاغير. اين همان مقام شامخ تسليم است. اگر كسي مشمول اين دعا شد، البته به آن مقام مي‌رسد.

 

راه نيل به مقام انقطاع

و راه رسيدن به آن مقامِ انقطاع هم همان است كه در آيهٴ بعد به عنوان نيايش و دعا عرض كرد: ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ[21]؛ عرض كرد: پيامبري مبعوث كن كه معلم اينها باشد، مزكي اينها باشد.

 

ـ راز تقديم و تأخير تزكيه و تعليم بر يكديگر

در دعاي ابراهيم (سلام الله عليه) تعليم مقدم برتزكيه است، ولي در همه موارد قرآن كريم وقتي سخن خدا را نقل مي‌كند، هميشه تزكيه مقدم بر تعليم است.

 اينجا كه تعليم مقدم بر تزكيه است به عنوان دعاي حضرت ابراهيم است البته هر تزكيه‌اي مسبوق به تعليم است؛ انسان تا حلال و حرام را نداند و خدا را نشناسد كه نمي‌تواند راه بيفتد و اهل تزكيه باشد.

 پس هر تزكيه‌اي مسبوق است به مقداري از علم [و] تعليم مقدمهٴ تزكيه است و تزكيه مقدم بر تعليم است، گرچه مقدمه نيست.

 بنابراين در دعاي حضرت ابراهيم تعليم قبل از تزكيه ذكر شده است ولي در همه موارد كه خداي سبحان هدف رسالت أنبيا را ذكر مي‌كند، مي‌فرمايد ما پيامبر فرستاديم: ﴿يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ[22]؛ آن هدف را اول ذكر مي‌كند. بعد مقدمه را ذكر مي‌كند. در دعاي حضرت ابراهيم مقدمه اول ذكر شده است و نتيجه بعد ذكر شده است كه يك سير طبيعي است.

 

ـ نتيجه بحث

پس راه شاهد شدن آن است كه انسان ارتباطش را با پيغمبر قوي بكند يعني آياتي كه حضرت تلاوت كرد، از علوم حضرت استفاده كند، از تزكيه حضرت استفاده كند، الآن هم بداند كه پيغمبر او را مي‌بيند، خب، اگر بخواهد شاهد باشد، بايد بداند كه مشهود است. اگر كسي كه نداند كه مشهود است. و نبيند اين معنا را، كه شاهد بر حال ديگران نيست. اگر اين معنا براي كسي تثبيت نشد و جا نيفتاد كه الآن در محضر پيغمبر است، او مي‌تواند شاهدِ اعمال ديگران باشد؟ اين‌چنين نيست. لذا اگر كسي بخواهد به مقام شهادت بر اعمال برسد، چاره‌اي جز اين نيست كه از راه تهذيب نفس و تزكيه به جايي برسد كه خود را در محضر پيغمبر ببيند.

 

ـ رؤيت اعمال توسط خدا، پيامبر و مؤمنان در دنيا

در سورهٴ مباركهٴ توبه 2 آيه هست كه از رؤيت خدا و پيامبر خبر مي‌دهد و 1 آيه است كه گذشته از رؤيت خدا و پيغمبر، از رؤيت مؤمنين هم خبر مي‌دهد. در يك آيه مي‌فرمايد كه هرچه انجام مي‌دهيد خدا و پيامبر مي‌بينند: ﴿فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ[23] اين در يك آيه است. در آيهٴ 105 اين‌چنين مي‌فرمايد اين آيهٴ دوم است آن آيهٴ قبل از اين آيه است آيهٴ 105 اين است كه ﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَي عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ[24]؛ فرمود هر عملي كه انجام مي‌دهيد الله مي‌بيند، رسول خدا هم مي‌بيند، مؤمنين هم مي‌بينند. خُب منظور از اين مؤمنين چه كساني‌اند؟

 

رؤيت اعمال در دنيا

 اين سين، سين تحقيق است؛ نه سين تسويف، به دو دليل يكي اينكه فرمود: بعداً به سوي ﴿عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ[25] بر مي‌گرديد، يكي اينكه در قيامت خب همه أعمال يكديگر را مي‌بينند، چون ﴿يَوْمَ تُبْلَي السَّرَائِرُ[26] است، اختصاصي به خدا و پيغمبر و مؤمنين ندارد، كفار و منافقين هم اعمال انسانها را مي‌بينند. چون اعمال انسانها از درون به بيرون ظهور مي‌كند، ﴿تُبْلَي السَّرَائِرُ﴾ مي‌شود همه مي‌بينند. اما در اين كريمه فرمود: ﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ[27]؛ نه اينكه بعدها خدا مي‌بيند (اين سين سينِ تحقيق است نه تسويف) يعني حتماً، يقيناً خدا مي‌بيند، پيغمبر مي‌بيند، مؤمنين مي‌بينند؛ الان مي‌بينند، براي اينكه فرمود:﴿وَسَتُرَدُّونَ إِلَي عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ[28] بعداً هم به پيشگاه خدايي كه غيب و شهادت براي او شهادت است برمي‌گرديد. خب، اگر منظور اين باشد كه در قيامت اعمال شما را خدا و پيغمبر و مؤمنين مي‌بينند، اين ديگر قيد نداشت؛ براي اينكه در قيامت هر انساني اعمال ديگري را مي‌بيند. كافر و منافق هم بالاخره مي‌بينند، كه خودشان چه كردند، ديگران چه كردند. چون ﴿يَوْمَ تُبْلَي السَّرَائِرُ[29] است. ﴿وَلاَ يَكْتُمُونَ اللّهَ حَدِيثاً[30]؛ آن روز انسان قدرت كتمان سخني ندارد، هر چه در درون هست بيرون مي‌آيد. وقتي هر چه در درون بود بيرون مي‌آيد. خب، همه مي‌بينند، امّا در اين كريمه سورهٴ توبه كه فرمود: هرچه انجام مي‌دهيد، الله مي‌بيند رسول الله مي‌بيند، مؤمنين مي‌بينند يعني در دنيا مي‌بينند.

 

تطبيق «مؤمنون» بر اهل بيت (عليهم السلام) در روايات

خب، آن مؤمنيني كه در دنيا اعمال ما را مي‌بينند چه كساني‌اند؟ در محضر امام رضا (سلام الله عليه) اين مطلب مطرح شد كه ـ كسي به حضرت عرض كرد ـ آيا دعاي خير مي‌كنيد يا نه؟ فرمود: ما از شيعيانمان غافل نيستيم. عرض كردند: چطور از شيعيان غافل نيستيد؟ فرمود به اينكه همه اعمال شما را به ما نشان مي‌دهند [و] ما مي‌بينيم. تحمل اين معنا براي بعضي از حضار مجلس سخت بود آن‌وقت حضرت اين آيهٴ سورهٴ توبه را تلاوت كرد، فرمود: ﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ[31]؛ فرمود: «إيّانا عني»[32]؛ منظور از اين مؤمنين كه خداي در قرآن مي‌فرمايد هرچه بكنيد مؤمنين مي‌بينند، ماييم، آنگاه فرمود: ما از دوستانمان و شيعيانمان غافل نيستيم.

پس هر چه ما بكنيم اينها مي‌بينند و هرچه از جان ما و از قلب ما خطور بكند. در مشهد اينها هستيم. خب، اگر اين معنا براي خود ما ثابت شد، تأثير تربيت و تزكيه او چقدر است؟ اگر ما بدانيم كه حضرت ولي‌عصر(ارواحنا فداه) ما را مي‌بيند، خب يقيناً در كار خودمان تجديد نظر مي‌كنيم تا برسيم به جايي كه ما هم ببينيم آنچه ديگران انجام مي‌دهند.

پس هر كاري كه ما مي‌كنيم اليوم اينها مي‌بينند و مشاهده مي‌كنند. بنابراين اينها مي‌شوند شهداي بر اعمال: ﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ[33]؛ كه روايات اين مؤمنين را بر اهل بيت (عليهم السلام) تطبيق كرد‌[34]؛ نظير همان آن ﴿شهداء علي الناس﴾ كه طبق رواياتي‌كه قبلاً قرائت شد به اهل‌بيت (علهيم السلام) تطبيق مي‌شود.

 

عدم وجود غيب در ساحت علم خداي سبحان

﴿وَسَتُرَدُّونَ إِلَي عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ[35] اين ﴿عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ﴾ هم ملاحظه فرموديد [كه] ارشاد به نفي موضوع است؛ نه اينكه براي خداي سبحان غيبي هست و شهادتي هست و خداي سبحان به هر دو عالم است، چون اصولاً علم به غيب «بما انه غيب» تعلّق نمي‌گيرد و «غيب بما أنّه غيب» معلوم نخواهد بود؛ اينكه مي‌گويند: علم غيب دارد، غيب نفسي نيست، غيب نسبي است يعني آنچه براي شما مغيب است براي او مشهود است و گرنه غيب «بما أنّه غيب» كه معلوم نخواهد بود؛ چون علم يعني حضور و شهود [و] اين با غيب تعلق نمي‌گيرد ممكن است يك چيز در عين حال كه معلوم است غايب باشد. اين ارشادِ به آن است آنچه كه براي ديگران غايب است. براي ذات اقدس إلهي مشهود است يا آنچه كه از ديگران نهان شده است براي اهل بيت (عليهم السلام) آشكار است وگرنه علم «بما أنّه علم» شهود و حضور است اين با غيب كه متعلقش غيب باشد سازگار نيست. غيب نفسي نخواهيم داشت، غيب نسبي است.

 

خلاصه مباحث طرح شده

 بنابراين اين ﴿لتكونوا شهداء علي الناس﴾ به اين مرحله از ايمان متوجه مي‌شود و راهش هم همان است كه انسان با پيغمبر در ارتباط باشد، تا اول پيغمبر را بر خود شاهد نديد و خود را در مشهد پيغمبر نديد به آن سِمَت نمي‌رسد كه شاهد اعمال ديگران باشد، چون اين وسط بين افراط و تفريط نبود كه المنار پنداشت[36] و سيدنا الاستاد رد كردند[37]، بلكه بين عالي و داني است. انسان تا با عالي در ارتباط نباشد برداني مشرف نيست و انسان اول داني است تا به عالي ارتباط برقرار نكند از راه تعليم و تزكيه، شاهد برداني نخواهد شد، تا بالا نرفت پاييني‌ها را نمي‌بيند و تنها راه شهادت بر اعمال اين است كه انسان بالا برود با رسول اكرم (صلّي الله عليه و آله و سلّم) از راه تعليم و تزكيه در ارتباط باشد تا شاهد اعمال ديگران باشد، پس راه شهادت را هم قرآن كريم مشخص كرده است.

 

عدم اراده تودهٴ مردم از شاهدان بر اعمال به نحو عام استغراقي

و اگر يك امتي را قرآن كريم به عظمت مي‌ستايد مصداق كامل اين امت همان اهل بيت (عليهم السلام) اند و اينكه فرمود: شما اين‌چنين باشيد يعني در بين شما مردان اين‌چنين هستند وگرنه چگونه ممكن است كه ما بگوييم: ﴿وَ كَذلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَيٰ النَّاسِ﴾ . اين خطاب به مسلمين است؟ با اينكه قرآن كريم بسياري از اينها را بدتر از هر درنده‌اي مي‌داند. فرمود: اينها كه به صورت مسلمان‌اند و باطنشان [را] كفر و نفاق پر كرده است، اينها ﴿فِى الدَّرْكِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ[38]اند، خب اينها را كه قرآن نمي‌گويد ﴿لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَيٰ النَّاسِ﴾ .گروه خاص را مي‌گويد [كه] همان ائمه (عليهم السلام)‌ند و احياناً شاگردان مخصوص اينها آن‌هم به مقدار شعاع ايمانشان از شهادت بهره‌مندند.

مجموعهٴ امت، بهترين راهست

درسورهٴ مباركهٴ آل‌عمران فرمود: شما خير امت‌ايد يعني به نحو جميع خطاب كرده كه شما ايها المسلمون خير امت‌ايد؟ ﴿كنتم خير امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون بالله[39] يعني همه شما اين‌چنين‌ايد به نحو عام استغراقي يا در بين شما مرداني اين‌چنين‌اند؟ وقتي خداي سبحان پيغمبر را در تورات معرفي مي‌كند، مي‌گويد: كه پيغمبر در تورات به اين اوصاف معرفي شده است كه ﴿يأمرهم بالمعروف و ينهٰاهم عن المنكر و يحلّ لهم الطيّبات و يحّرم عليهم الخبائث[40]، به اين اوصاف معروف شده است. معلوم مي‌شود امر به معروف كردن و نهي از منكر كردن يكي از برجسته‌ترين اوصاف است، فرمود: ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلْنَّاسِ[41]؛ بهترين امتي كه براي مردم از كتم عدم به وجود آمدند يا از ارحام أمهاتشان ظهور كردند يا از أرض برخاستند، شماييد: ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلْنَّاسِ اين به نحو استغراق نيست به نحو جميع نيست به نحو مجموع است يعني در بين شما مرداني اين‌چنين هستند: ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلْنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ.[42] البته در هر امتي مرداني اين‌چنين هستند. قرآن كريم در همين سورهٴ مباركهٴ آل‌عمران كه امت مرحومه را با اين اوصاف و عظمت مي‌ستايد مي‌فرمايد: بعضي از پيروان موساي كليم هم به اين مقام عظيم رسيده‌اند در همين سورهٴ مباركهٴ آل‌عمران در آيهٴ 113 و 114 اين‌چنين مي‌فرمايد: ﴿لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللّهِ آنَاءَ اللّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ﴾؛ اين‌چنين نيست كه همه يهوديها اهل جهنم باشند، اين‌طور نيست، همه هم يكسان نيستند براي اينكه در بين اينها مردان الهي هم هست همهٴ اهل كتاب يكسان نيستند، براي اينكه در بين و اينها امتي هست كه براي حق قيام مي‌كنند و آيات الهي را ﴿آناء الليل﴾ تلاوت مي‌كنند و اهل سجده‌اند ﴿يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ.

 

راز تأثير نَفس بزرگان در مردم

پرسش: ......

پاسخ: اين بهترين كمال است؛ راه امر به معروف را هم مي‌داند، خود را همچنان محافظت مي‌كند، ديگري را مي‌تواند تزكيه كند، نفَس او نفَس انسان داغديده است كه در ديگران اثر مي‌كند. فرق است بين كسي كه سخنراني كند يا كسي كه ارشاد كند. وقتي كه از بعضي از بزرگان سؤال مي‌كردند كه چرا حرف شما در مردم اثر مي‌كند مي‌فرمايد كه «ليس النائحة المستأجره كالثكلي» اين را در عقد الفريد نقل كردند كه از بعضي از اهل معنا سؤال كردند كه چطور حرف شما مؤثر است اما سخنراني‌هاي ديگران اثري ندارد؟ گفت: «ليست النائحة المستأجره كالثكلي»؛گفت: اگر جواني بميرد در آن مجلس سوگ و ماتم، در مجلس زنانه رسم بود الآن هم هست يك كسي مي‌آيد مداحي مي‌كند، نوحه سرايي مي‌كند، آن مادر جوان كه داغ ديده است او هم نوحه سرايي مي‌كند، گفت: پسر! فرق است بين آن نائحه‌اي كه اجير است با آن نائحه‌اي كه داغديده است، من داغ ديده‌ام حرفم اثر مي‌كند. كسي كه جهنم را مي‌بيند از حلال و حرام خدا يكسان استفاده نمي‌كند، يقيناً حرفش مؤثر است. به ما هم امر كردند [و] گفتند: اگر زاهدي را ديديد. «فاقتربوا منه فإنّه يلقي الحكمة»[43]؛ اگر ديديد كسي بين حلال و حرام فرق مي‌گذارد، خودتان را به او نزديك كنيد‌؛ حرف او حرف حكيمانه است. اين‌چنين نيست كه يك اثر خاص علمي باشد، اثر نداشته باشد، هم به روح او عظمت مي‌دهد؛ هم حرفش در جامعه اثر دارد؛ هم مي‌داند چه دردي را بگويد؛ به عنوان صنعت، سخنراني نمي‌كند؛ الآن مي‌بيند اين درد هست چون خيليها را مي‌بيند به كدام درد مبتلا هستند، آن درون را مي‌بيند، آن وقت آن درد را شناسايي مي‌كند، راه درمان را هم بيان مي‌كند حرفش هم مؤثر است. اين است كه گاهي يك جمله امام (سلام الله عليه) كل اوضاع را عوض مي‌كرد، افرادي كه حضور آن بزرگان مي‌رفتند،

 در بين اهل كتاب هم مردان اين‌چنين بودند فرمود ﴿لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللّهِ آنَاءَ اللّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ ٭ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ[44]: اين مرداني بودند كه تابع تورات بودند؛ خداي سبحان توراتِ اصيل و غير محرَّف را به عنوان نور معرفي كرد، فرمود: ما به موساي كليم تورات داديم: ﴿فيه هدی و نورٌ[45]، حرف خدا كه غير نور نمي‌تواند باشد، منتها حرف را ديگران تحريف كردند.

 

نوراني شدن انسان در پرتو ارتباط با اهل بيت (عليهم‌السلام)

پس اگر كسي اين راه را طي كند خود را در مشهد رسول خدا مي‌بيند و قهراً مي‌تواند شاهد اعمال ديگران هم باشد و اين جزء برجسته‌ترين كمالات است كه انسان تالي تلو ائمه خواهد شد. آن وقت در روايات حجزه [حجره يعني دامن] مرحوم مجلسي (رضوان الله عليه) در بحار و ساير جوامع روايي‌شان نقل كردند كه ائمه (عليهم السلام) فرمودند: «إن رسول الله(صلّياللهعليهوآلهوسلّم) يوم القيامة آخذ بحجزة الله وَ نحن آخذون بحجزة نبيّنا (عليه آلاف التحية و الثناء) و شيعتنا آخذون بحجزتنا ثم قال الحجزة النور»[46]؛ فرمود: شيعيان ما به دامن ما متمسك‌اند، ما به دامن پيغمبر، پيغمبر به دامن خدا (حجزه يعني دامن) فرمود: «الحجزة النور»[47]؛ نه اينكه يك لباسي باشد، يك ردايي باشد. تار و پودي داشته باشد و مانند آن. هر كس در خودش احساس نور كرد: بداند كه با اهل بيت عصمت و طهارت كه نورند در ارتباط است.

 

نقد بيان سيد حيدر آملي در مراد از شهدا در آيه

بنابراين اين شهدا به معناي شهداي اعمال است و معمولاً از اين شهدا، غير از شهداي اعمال استفاده نشده بعضي‌ها هم نظير مرحوم سيد حيدر آملي آن عارف بزرگوار ايشان احتمال مي‌دهند كه شهدايي كه در قرآن كريم آمده است در اين آيات ياد شده، منظور مقتولين في المعركه باشند. ايشان در جامع الاسرار اين احتمال را هم مي‌دهند و اما آنچه كه از ساير آيات و از روايات وارده در اين آيهٴ استفاده مي‌شود همان شهادت بر اعمال است.

 

«والحمد لله رب العالمين»

 

[1] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 177.

[2] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 3.

[3] ـ سورهٴ حج، آيات 77 ـ 78.

[4] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 77.

[5] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 77.

[6] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 78.

[7] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 78.

[8] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 78.

[9] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 78.

[10] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 78.

[11] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 78.

[12] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 78.

[13] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 78.

[14] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 77.

[15] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 78.

[16] ـ ر. ك: تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 134 . ح 402 و 403 و 406.

[17] ـ تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 134 . ح 404.

[18] ـ سورهٴ بقره، آيات 128 ـ 129.

[19] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 128.

[20] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 128.

[21] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 129.

[22] ـ سورهٴ جمعه، آيهٴ 2 ؛ سورهٴ آل‌عمران، آيهٴ 164.

[23] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 105.

[24] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 105.

[25] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 105.

[26] ـ سورهٴ طارق، آيهٴ 9.

[27] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 105.

[28] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 105.

[29] ـ سورهٴ طارق، آيهٴ 9.

[30] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 42.

[31] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 105 ( كافي، ج 1، ص 219 ـ 220): عن عبدالله بن ابان الزيات وكان مكنياً عند الرضا (عليه السلام) قال : قلت للرضا (عليه السلام): ادع الله لي و لأهل بيتي، فقال: «أولست أفعل؟ و الله أن اعمالكم لتعرض عليّ في كل يوم و ليلة» قال: فاستعظمت ذلك فقال لي: «ما تقرء كتاب الله عزّوجلّ: ﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾؛ قال: هو والله علي بن ابي طالب (عليه‌السلام). فيض كاشاني در وافي فرموده: يعني علياً و أولاده الأئمة (عليهم السلام).

[32] ـ وسائل الشيعة، ج16، ص 111. عن ابن أذينة قال: كنت عند أبي عبدالله (عليه‌السلام) فقلت له: قول الله عزّوجلّ :﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾؛ قال: «إيانا عني».

[33] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 105.

[34] ـ ر.ك: تفسير نور الثقلين، ج2، ص262 و263.

[35] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 105.

[36] ـ تفسير المنار، ج2، ص 4 ـ 5 .

[37] ـ الميزان، ج 1، ص 319 ـ 320.

[38] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 145.

[39] ـ سورهٴ آل‌عمران، آيهٴ 110.

[40] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 157.

[41] ـ سورهٴ آل‌عمران، آيهٴ 110.

[42] ـ سورهٴ آل‌عمران، آيهٴ 110.

[43] ـ بحار الانوار، ج 67، ص 311؛ روضة الواعظين، ج 2، ص 437.

[44] ـ سورهٴ آل‌عمران، آيات 113 ـ 114.

[45] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 46.

[46] ـ بحار الانوار، ج 4، ص 24.

[47] ـ بحار الانوار، ج 4، ص 24.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق