اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين و الائمة الهداة المهديين سيّما خاتم الانبياء و خاتم الاوصياء عليهما آلاف التحية و الثناء بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله.

«أعظم الله اجورنا و اجوركم بمصابنا بالحسين(عليه السلام) و جعلنا و اياكم من الطالبين لثاره(عليه الصلاة و عليه السلام)».

مقدم شما فرهيختگان و بزرگواران و سوگواران سالار شهيدان حسين بن علي بن ابيطالب را گرامي مي‌داريم از برگزاركنندگان اين همايش وزين حق‌شناسي مي‌كنيم از همه فرهيختگاني كه با ايراد مقال يا ارائه مقالت بر وزن علمي اين همايش افزودند سپاسگزاريم و از ذات اقدس الهي مسئلت مي‌كنيم كه سعي همه شما بزرگواران را مشكور قرار بدهد!

هيئت‌هاي گرانبهاي عاشورايي گرچه اجر و كوشش‌شان نزد خدا محفوظ است ولي چون پيوست و ارتباط عميقي با جريان عاشوراي سالار شهيدان داشته و داريد مي‌توانيد بيش از ديگران و پيش از ديگران نهضت سالار شهيدان حسين‌بن‌علي(صلوات الله و سلامه عليه) را به صورت اينكه «از علم به عين آمد و از گوش به آغوش»[1] با اقسام هنر, متجلّي كنيد. هنرنمايي حسين ‌بن ‌علي ‌بن ‌ابيطالب يك هنر عقلي و آسماني بود كه توانست عرش را به فرش بياورد هنري مي‌تواند متعالي باشد و جامعه را به انسانيّت سوق دهد كه متنزّل باشد نه نازل, از شعر نازل, از هنر نازل, از تعزيه نازل, از تماشاي نازل, كار افقي ساخته است نه كار عمودي, اگر جامعه بخواهد انساني شود, اگر جامعه بخواهد عرشي شود با پيام فرشي, با پيام نازل, با شعر و تعزيه و هنر نازل چنين كاري شدني نيست. فرق بين هنر نازل و هنر متنزّل آن است كه هنر نازل از زمين نشأت گرفته و خودش زمين‌گير است و مخاطبش را در فضاي زمين سير افقي مي‌دهد, هنر متنزّل چون از سنخ تجلّي است نه تجافي, از معقول شروع مي‌شود به متخيّل و بعد به حسّ مي‌رسد مخاطب خودش را از حسّ به خيال مي‌برد و از خيال به عقل مي‌نشاند او را به عقلانيّت مي‌رساند عقلي كه به تعبير كليني(رضوان الله عليه) قطب فرهنگي جامعه بشري است[2] به آنجا مي‌رساند.

در روايات ما آمده است كه قلب مؤمن, عرش خداست اين قلب وقتي عرش خدا مي‌شود كه در جهاد اكبر نه جهاد اوسط, در جهاد اكبر بر عقل پيروز شود. ما يك جهاد اوسط داريم و يك جهاد اكبر داريم در قبال جهاد اصغر, جهاد اصغر جنگ برون‌مرزي با دشمن خاكي است كه سلاحش آهن است و نمونه‌اش دفاع مقدس هشت سال, جنگ اوسط ابزارش آه است كه «وَ سِلَاحُهُ‏ الْبُكَاء»[3] نه آهن, در جنگ اوسط طرفين جنگ يكي نفس است و يكي عقل, يكي هوس و هواست يكي تقوا, انسان در جهاد اوسط موفق مي‌شود يا عابد بشود يا زاهد بشود وليّ خدا بشود در اين دو محدوده, جهاد اكبر كه بالاتر از جهاد اوسط است جنگ بين قلب است و عقل, عقل مي‌خواهد حكيمانه بفهمد, قلب مي‌خواهد عارفانه ببيند, كوشش عقل در فلسفه و كلام اين است كه مفهومي را از ذهني به ذهني منتقل كنند, جوشش قلب در بخش عرفان اين است از عمل كه وجود خارجي است به مشهود عيني عالمان دين و فرشته‌ها برسد در جهاد اكبر اگر قلب پيروز شد مي‌شود «عرش ‌الرحمان», «أَنَّ قَلْبَ‏ الْمُؤْمِنِ‏ عَرْشُ‏ الرَّحْمَن‏»[4] آنها كه در جهاد اكبر يعني بين قلب و عقل پيروز شدند و عرش قلبي اينها پايگاه علوم و معارف الهي شد هر مطلبي كه خداي سبحان بر قلب اينها القا كرد مي‌شود «حكمةٌ عرشية», گرچه بعدها هر مطلب عميق و اريقي را مي‌گويند مطلب عرشي، ولي زادگاه اين اصطلاح آن‌جايي است كه بر قلب خود عارف مطلبي افاضه شود چون قلب مؤمن «عَرْشُ‏ الرَّحْمَن» است آن مطلب عرشي خواهد بود, اگر از عرش رحمان مطلبي تنزّل كند به عقل برسد و از عقل به خيال و وهم برسد و از خيال و وهم به حسّ برسد آن است كه مي‌توان به تعبير جناب سنايي گفت: «از علم به عين آمد و از گوش به آغوش» اين حرف راه دارد. جريان حسين‌ بن ‌علي اين طور بود او آنچه با قلب خودش يافت كه «عرش الرحمان» بود آن را در قالب علوم عقلي و معارف عقلي خطابه‌ها و خطبه‌ها و نامه‌ها و پيام‌ها و گفتمان و اينها بيان كرد و از مرحله عقل به مرحله خيال آورد كه در شب عاشورا براي عده‌اي مجسّم كرد بهشت را به اينها نشان داد اين معقول را متخيّل كردن است, وجود مثالي دادن است, از عالَم مثال به عالم طبيعت آورد كه خود و شهداي او و فرزندان او و ياران او «ارباً اربا» شدند نشان دادند كه در اين جهاد بايد فاني شد بدن را فاني كردند بعد از آنكه عقل را به فناي قلب رساندند و در بارگاه قلب, عقل را تضحيه كردند از عقل رها شدند و قلبي فكر كردند آنجا كه «عرش‌الرحمان» است.

 شعراي ما كه شعرهايي سرودند برخي شعرشان نازل است حداكثر اثرگذاري‌شان سير افقي است از خيال به خيال, از حسّ به حسّ, از مدار حسّي به مدار حسّي ديگر, از مدار وهمي به مدار وهمي ديگر و مانند آن، ولي شعري كه متنزّل باشد از قلب به عقل آمده باشد, از عقل به وهم و خيال آمده باشد از وهم و خيال به گوش رسيده باشد مي‌تواند مخاطب و مستمع خود را به وهم و خيال برساند اولاً و دست اينها را بگيرد به عقلانيت برساند ثانياً و از آنجا به حوزه قلب بكشاند ثالثاً, اين راه باز است. حسين ‌بن ‌علي(سلام الله عليه) اين كار را كرد؛ يعني شما وقتي تابلوي عاشورا را مي‌بينيد, مي‌بينيد از قلب شروع شده است بعد به عقل رسيده است وجود مبارك حسين‌ بن‌ علي‌ بن ‌ابيطالب مرگ را تفسير كرد؛ يك و آن را زيور معرفي كرد؛ دو و گفت اين مرگ كه تفسير شد و زيور هست پلّه‌هايي است كه شما كه شهيدان كوي حق هستيد روي پلّه‌هاي مرگ پا مي‌گذاريد و بستر قرار مي‌دهيد و از روي مرگ عبور مي‌كنيد مرگ پوسيدن نيست از پوست به در آمدن است؛ يك, مرگ نابودي نيست و از بين رفتن نيست مرگ پل است و لاغير, در اثناي روز عاشورا كه «أَقبَلَتِ السِّهَامُ مِنَ القَومِ كَأَنَّهَا القطَر»[5] مانند قطرات باران تير از هر جهت مي‌آمد وجود مبارك حسين ‌بن‌ علي(صلوات الله و سلامه عليه) ياران خود را با اين جمله دلگرم مي‌كرد دستور صبر و بردباري به آنها مي‌داد، مي‌فرمود: «صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُم‏»[6] فرمود دوستان من, ياران من, فرزندان كرامت! اين فرزندان كرامت ما را به يك همايش و كنگره ديگر دعوت مي‌كند در اين مملكت آنچه ما ديديم و شنيديم تأسيس و تشكيل همايش‌هاي مشترك بين انسان و دام است كه جواب استفتا را از آزمايشگاه موش مي‌گيرد اين كار, كار علمي است و كار خوبي است اثر بهداشتي و پزشكي دارد و حق‌شناسي هم بايد كرد كه كار علمي است اما انسان, همه انسان و حقيقت انسان در همايش مشترك بين انسان و دام خلاصه نمي‌شود همه فتواها را آزمايشگاه موش جواب نمي‌دهد بخش مهمّي را كه كربلا به عهده دارد تشكيل همايش, جشنواره, كنگره و مانند آن براي تبيين مشتركات بين انسان و فرشته است كه ما با فرشته‌ها در بسياري از معارف وحياني شريك هستيم, اگر ﴿لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ﴾[7] آمده است، درباره فرشتگان نيز ﴿بِأَيْدي سَفَرَةٍ ٭ كِرامٍ بَرَرَةٍ﴾[8] است و اگر فرشتگان كساني‌اند كه فرّاشي طالبان علوم ديني را خواه در حوزه, خواه در دانشگاه به عهده دارند كه «إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضًا بِه‏»[9] اين فرّاشي، پيام بلندي دارد و آن, اين است كه به طالبان حوزوي, به دانشگاهيان و دانشجويان دانشگاهي همين فرشته‌هايي كه فرّاشي را به عهده دارند ﴿أُولي‏ أَجْنِحَةٍ مَثْني‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ﴾[10] هستند به ما مي‌گويند ما بال و پر را زير پاي شما پهن كرديم براي چند نكته: يكي اينكه شما هم مثل ما پر داريد از پرتان حمايت كنيد؛ يك، پرواز كنيد از پرتان بهره بگيريد اهل پرواز باشيد؛ دو, سوم كه اساسي‌ترين كار است اين است كه فرشته‌ها مي‌گويند ما با اين بال و پر ﴿أُولي‏ أَجْنِحَةٍ مَثْني‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ﴾ «از جهت» پرواز مي‌كنيم نه « در جهت» آن مرغ خاكي است كه به تبع طعمه به تالاب شرق يا غرب پر مي‌كشد از غرب به شرق, از شرق به غرب, از شمال به جنوب, از جنوب به شمال و استوا و مانند آن پر مي‌كشد آن به طمع طعمه «در جهت» حركت مي‌كند ما از طمع طعمه منزّه هستيم از جهت بيرونيم از شش جهت خارج مي‌شويم اين مشترك بين انسان و فرشته است كه «از جهت» خارج مي‌شود پرواز درمي‌آورد اين كار جعفر طيّارهاست و از جعفر طرّار برنمي‌آيد.

 حسين ‌بن ‌علي(صلوات الله و سلامه عليه) در روز عاشورا فرمود: «صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ» شما فرزندان كرامت هستيد مانند فرشته ها که کريم هستند: «فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُم» مرگ امر عدمي نيست؛ يك, يك امر وجودي است مرگ پوسيدن نيست از پوست به در آمدن است؛ دو, مرگ يك ابزار خوبي است يك مسير خوبي است نردبان است كه با اين نردبان از جايي به جاي ديگر حركت مي‌كنيم تمام بركات آن طرف آب است كه فرمود: «فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُم» اين قلب را بر عقل مسلّط كردن و از رهگذر خيال و وهم، حسّ را ياري دادن و دست حسّ را گرفتن پا به پا بردن به خيال و وهم رساندن به قلّه عقل نشاندن و در پاي قلب ذبح كردن و قرباني كردن اين كار عاشوراي حسين ‌بن ‌علي است اگر نثر است بايد متنزّل باشد و اگر نظم است بايد متنزّل باشد و اگر نمايش و تعزيه است بايد متنزّل باشد تا هيئت عاشورايي, پيوند عميق قلبي و عرشي خود را با سالار شهيدان حسين ‌بن ‌علي ‌بن ‌ابيطالب بيش از گذشته تحكيم كند و آن هنر كه بتواند عرش را به فرش بياورد؛ يك, فرشيان را روي اين فرش بنشاند؛ دو, دست اينها را بگيرد از همين مسير بالا ببرد؛ سه, اين كار هيئت‌هاي هنرورز و هنرپيشه هنرتوشه عزاداران حسيني است، آ‌ن هنرپيشه‌اي موفق است كه هنرتوشه باشد، آن هنري اثر دارد كه متنزّل باشد نه نازل, آن نمايشي قدرتمند است كه از قلب به عقل و از عقل به وهم و خيال و از آنجا به عالم حسّ بيايد تا دست مخاطبان را بگيرد، اين ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ﴾[11] را به تعبير جناب سنايي «از علم به عين آمد و از گوش به آغوش» اميدواريم كار حسين ‌بن‌ علي‌ بن ‌ابيطالب(صلوات الله و سلامه عليه و علي اصحابه) كه كار عرشي بود و فرشيان را به عرش برد ـ ان‌شاءالله ـ به دست شما بزرگواران، هنرمندان هنرپيشهٴ هنرتوشه محقّق كند!

پروردگارا نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملت و مملكت ما و اين بزرگواران را مشمول ادعيه زاكيه وليّ عصر قرار بده! روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبيا و اولياي الهي محشور بفرما! خطر تكفيري و سلفي و داعشي را به استكبار و صهيونيسم برگردان! بين ما و قرآن و عترت در دنيا و برزخ و قيامت جدايي نينداز!

«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

 


. ديوان اشعار سنايي، غزليات، غزل209.[1]

. الکافي(ط ـ اسلامي)، ج1، ص9.[2]

. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص361. [3]

. بحارالأنوار، ج55، ص39.[4]

[5] . اللهوف، المتن، ص100.

. معاني الأخبار، النص، ص289.[6]

. سوره إسراء، آيه70.[7]

. سوره عبس، آيات15 و 16.[8]

. الکافي(ط ـ اسلامي)، ج1، ص34.[9]

. سوره فاطر، آيه1. [10]

. سوره فاطر،آيه10.[11]


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات