بسم الله الرحمن الرحيم

حمد ازلي خداي سبحان را سزاست، تحيّت ابدي پيامبران الهي به ويژه حضرت ختمي نبوّت(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را رواست و درود بيكران، اهل‌بيت عصمت و طهارت خصوصاً حضرت ختمي امامت؛ مهدي موجود موعود(عليه السلام) را بجاست.

به اين ذوات مقدس تولّي داريم و از مخالفان عنودِ آنان تبرّي مي‌نماييم. زادروز عقيلهٴ دودهٴ طاها و اُسوهٴ ياسين را گرامي داشته، مقدم فرهيختگان حوزوي و دانشگاهي را ارج نهاده، حضور مسئولان محترم و برادران و خواهران ايماني را قدر شناخته و از برگزاركنندگان اين همايش علمي و تخصصيِ «حجاب و عَفاف» تقدير مي‌نماييم. آنچه در اين پيام كوتاه مرقوم مي‌شود مطالب محدودي است كه طيّ چند اشارهٴ موجز ارائه خواهد شد.

يكم: عَفاف و حجاب، سيرت و صورت متعامل و متقابل انسانِ فضيلت‌محور است، زيرا هويّت اصيل بشر همانا عقل نظريِ حاكم بر وَهم و خيال در بُعد انديشه و عقل عمليِ واليِ بر شهوت و غضب در بُعد انگيزه است. مقدار رقيقي از عَفاف، مايهٴ احترام به حجاب شده و رعايت حجاب، پايهٴ تحكيم عَفاف خواهد بود. انسانِ عفيف، حيثيت ارجمند خود را امانت خدا مي‌داند و با صيانت از آن، امين‌الله مي‌شود و هرگز به خود اجاره نمي‌دهد كه حق الهي را هزينه كند يا حراج نمايد و با مبتذل شدن، آن را به بيگانگان مبذول دارد. اين انسان‌شناسيِ ويژه، قلمرو حق و تكليف را از هم جدا مي‌كند و هيچ ‌گاه به كسي فرصت نمي‌دهد كه خود را مالك حيثيت بداند و در برابر حكم خداوند دعواي انّيّت كرده و هواي خويش را بر فتواي الهي مقدّم بدارد.

پرده‌داريِ عفيفانه، مانع پرده‌دريِ هتّاكانه است. عفيف كه فرهنگبان عفّت است از بي‌حجابي يا بدحجابي رنج مي‌برد. آن ملكهٴ مستور، عاملِ اين مُلك محجوب است.

درونت‌ گر نبودي كيمياگر                    به هر دم خون و بلغم جان نگشتي

نهان دار اين سخن را زانكه زرها           اگر پنهان نبودي كان نگشتي[1]

آن كه چشم دروني وي از رؤيتِ جمالِ اسماي الهي محروم است: ﴿ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَن ذِكْرِي[2]، چشم بيروني او از نگاه نامحرمانه مصون نيست. فقط كوران‌اند كه نگاه آلوده دارند.

دوم: حجاب كه يك امر طبيعي است، مانع ديدن يا شنيدن و برخورد بدني است؛ ولي عَفاف كه يك امر فراطبيعي است، مانعِ خواستهٴ برخاسته از هوا و حاجبِ گرايش قلبي است و چون ملكه نفساني و منزّه از مادّه است مي‌توان از آن به حجاب نوري ياد كرد كه همانند نماز، حاجبِ مُنكَر است. اين فضيلتِ دروني همانند آن اَدَب بيروني، ويژهٴ انسانِ سالك است كه «حَيِّ متألّه» لقب گرفته نه حيوان ناطق. بر اساس «تفسير انسان به انسان» بي‌حجابي يا بدحجابي، هر چند آثار شومي به بار مي‌آورد؛ ليكن بدترين اثر آن آسيبي است كه به حريم هُويّتِ انسان مي‌رسد، زيرا غيرت، يكي از عناصر محوري كمال بشري است و معناي آن غيرزدايي است، به طوري كه نه به قلمرو شخصي غير، تجاوز شود و نه تعدّيِ غير به حريم شخصي خويش را تحمل نمايد. و اگر در سخنان نوراني اميرمؤمنان علي‌بن‌ابي‌طالب(عليه السلام) چنين آمده است كه «ما زني غيورٌ قطّ»[3] يا «عفّته علي قدر غيرته»[4] ناظر به همين مطلب است.

سوم: عَفاف كه به معناي بسنده نمودن به مقدار حلال و پرهيز از زياده‌خواهي است، جامع فضيلت مالي و غريزي است. انسانِ عفيف، به طور رايگان سرپرستي اموال يتيم را به عهده مي‌گيرد و چيزي در قبال زحمتِ نگهداري او و نگهباني مال وي نمي‌طلبد و به همان روزي خداداد خود اكتفا مي‌كند: ﴿وَ مَن كَانَ غَنِيّاً فَلْيَسْتَعْفِفْ[5]، چه اينكه شخص عفيف تعرّض غريزي نداشته و در صدد همسريابي معقول و مقبول است: ﴿وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لاَ يَجِدُونَ نِكَاحاً حَتَّي يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ[6].

عِفّت، ضامنِ سلامت دل يا كاشف از آن است، در قبال، طمع‌ورزي به حريمِ غريزيِ بيگانه، عامل مرض قلب يا نشان آن است: ﴿... فَلا تَخْضَعْنَ بالقولِ فَيَطْمَعَ الذي في قَلْبِه مَرَضٌ و قُلْنَ قولاً معروفاً[7]. وظيفهٴ زنان در تأمين سلامت دل، در حجاب گفتاري آنان نيز نهفته است، چه اينكه حجاب مردان، گذشته از صيانتِ نگاهِ ناروا، در دستگاه شنوايي اينان نيز تعبيه شده است. قرآن كه اهداف فراواني را در نزول خود دارد، به عنوان شفاي بيماريها معرّفي شده: ﴿وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ[8]و طبيبانه بيماري دلها را تشريح و داروي شفابخش آن را تبيين مي‌كند، چه اينكه بهداشت و پيشگيري آن را طرّاحي نموده است. لزوم پرهيز از جاذبهٴ رفتاري، گفتاري و كرداري، حجاب مناسبي براي پيدايش مَلكه عَفاف و نگهداري آن است.

چهارم: عَفاف، حصن رصيني است كه از گزند گناه حفظ مي‌نمايد، به طوري كه انسانِ عفيف از تيررس شيطان مصون است، چه اينكه از تير تيز شدن نيز محفوظ خواهد بود، لذا هم از ارائه و نماياندن شرربار مصون است و هم از رؤيت و ديدن شرّزا سالم خواهد بود. امام صادق(عليه السلام) فرمود نگاه نامحرمانه تير مسموم ابليس است: «النظرة سهمٌ من سهام ابليس مسمومٌ و كم من نظرةٍ اَورثت حسرة طويلة».[9]

هر گونه تماس نامحرمانه و برخورد غير عفيفانه و پيوند غريزي با نامحرم، گناه ويژهٴ همان عضو محسوب مي‌شود. امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) فرموده‌اند: «ما من احد الا و هو يصيب حظّاً من الزنا، فزنا العينين النّظر و زنا الفَم القُبْلة و زنا اليدين اللمس».[10] ايمان به خداي سبحان طعم گوارا دارد، ذائقه كسي آن مزه را مي‌چشد كه از آسيب نگاه حرام مصون باشد. حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمود: هر كس براي رضاي خداوند نگاه حرام را رها كند، خداوند به او امن و آرامش عطا مي‌كند و او را ايماني مي‌دهد كه طعم آن را مي‌يابد: «من تركها لله عزّ و جلّ لا لغيره اَعْقَبَهُ الله اَمْناً و ايماناً يجد طعمه».[11]

لازم است عنايت شود كه عَفاف و حجاب؛ نه ويژه زنان است و نه خصيصهٴ مردان، بلكه هر دو گروه بايد كمال خود را در عَفاف و جمال خويش را در حجاب جستجو نمايند، چه اينكه آثار عَفاف و لوازم حجاب، مخصوص حِرفه معيّن نيست، بلكه بايد بركات آن را در تمام شئون فردي و جمعي؛ مانند هنر، فيلم و تجسيم مشاهده كرد.

پنجم: عَفاف، مايهٴ تقويت نظام امامت است، لذا در نامهٴ حضرت اميرمؤمنان(عليه السلام) چنين آمد: «اعينوني بورع و اجتهاد و عِفة و سدادٍ»[12]، لذا جامعه باتقوا، نفوس عفيف دارد: «و انفسهم عفيفة»[13] و زمينهٴ فرشته‌خو شدن و با مَلَك محشور گشتن را فراهم مي‌نمايد، زيرا جهاد اكبر است: «ما المجاهد الشهيد في سبيل الله باعظمِ اجراً ممّن قَدَرَ فعفَّ لَكادَ العفيفُ ان يكونَ مَلَكاً مِن الملائكة».[14] تأثير مثبتِ عَفاف در تأمين سعادت فرد و جامعه موجب شد تا در دعاي حضرت ولي‌عصر امام مهدي موعود(عجل الله تعالي فرجه الشريف) چنين گفته شود: « ... و علي النساء بالحياء و العفة».[15]

از آنچه بازگو شد مي‌توان سرّ سپاهيِ حيا و عَفاف براي عقل در برابر جنود جهل علمي و جهالت عملي را دريافت.[16] عَفافِ جامعه، گارد مصمّم عقل و ارتش مجهّز رهبري و دژ نفوذناپذير ديني است. اميد است همگان به ويژه جوانان اين مرز و بوم اسلامي از آن بهره كافي ببرند. مجدداً مقدمتان را تكريم نموده و از برگزاركنندگان محترم تقدير مي‌شود.

غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 

جوادي آملي

ارديبهشت 1386

 


[1] ـ ديوان شمس تبريزي، ص 994.

[2] ـ سورهٴ كهف، آيهٴ 101.

[3] ـ نهج‌البلاغه، حكمت 305.

[4] ـ نهج‌البلاغه، حكمت 47.

[5] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 6.

[6] ـ سورهٴ نور، آيهٴ 33.

[7] ـ سورهٴ احزاب، آيهٴ 32.

[8] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 82.

[9] ـ وسائل‌الشيعة، ط مؤسسه آل‌البيت(ع)، ج 20، ص 191.

[10] ـ وسائل‌الشيعة، ط مؤسسه آل‌البيت(ع)، ج 20، ص 191.

[11] ـ وسائل‌الشيعه، ط مؤسسه آل‌البيت(ع)، ج 20، ص 192.

[12] ـ نهج‌البلاغه، نامهٴ 45.

[13] ـ نهج‌البلاغه، خطبهٴ 193.

[14] ـ نهج‌البلاغه، حكمت 474.

[15] ـ مفاتيح‌الجنان، دعاي امام مهدي(عج).

[16] ـ الكافي، ج 1، ص 21؛ «... فكان ممّا اعطي العقل من الخمسة و السبعين الجند ... والعفة و ضدّها التهتك ...».


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات