بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين
حمد ازلي خداي سبحان را سزاست و تحيّت ابدي پيامبران الهي به ويژه حضرت ختمي نبوّت را رواست و درود بيكرانْ اهلبيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) مخصوصاً حضرت ختمي امامت مهدي موجودِ موعود(عليه السلام) را بجاست، به اين ذوات قدسي تولّي داريم و از معاندان آنان تبرّي مينمائيم.
مقدم فرهيختگان حوزه و دانشگاه، مسئولان محترم نظام اسلامي و علاقمندان به معارف قرآن و عترت طاهرين را گرامي ميداريم و از برگزار كنندگان اين گردهمايي وزين سپاسگزاري ميكنيم.
روز بزرگداشت شيخ مفيد(قدس سره) كه از وارثان نامآور علوم معصومانِ الهياند، فرصت مغتنمي براي طرح برخي از مسائل مهمّ علمي خواهد بود. چون عنصر محوري مطالب اين همايش رصين تبيين راهبردهاي عملي عقل در فقه و حقوق است لذا نكات وجيزي در اين پيام كوتاه ارائه ميشود.
يكم: حكم عقل غير از بناي عقلا است؛ زيرا اوّلي از سنخ علم است و دومي از صنف عمل، لذا حكم عقل اگر بيّن يا مُبَيّن باشد حجت شرعي است و بناي عقلا تا مورد امضاي شارع مقدس قرار نگيرد مشروع نخواهد بود؛ زيرا فعل غير معصوم تا به تأييد اهل عصمت(عليهم السلام) نرسد نه تنها سند شرعي افعال ديگران نيست، بلكه مشروع بودن خود آن فعل نيز وامدار تصويب صاحب شريعت است. البته آراي عقلا كه صبغة علمي دارد غير از افعال آنان است كه جنبة عملي دارد چون آن آراء اگر بَيِّن بود مانند حُسن عدل و قُبح ظلم يا مُبيِّن بود نظير برخي از قواعد فقهي و حقوقي كه به استناد مبادي بديهيِ حكمت عملي سامان پذيرفت محتاج به تصويب نيست؛ هر چند شارع مقدس آن را تأييد خواهد فرمود و در اينگونه موارد دليل نقلي، هماهنگ با دليل معتبر عقلي است.
دوم: منطقة نفوذ عملي عقل در فقه و حقوق بسيار وسيع است؛ زيرا عقل هم از مبادي تجربي استمداد ميكند و هم از مباني تجريدي، لذا رهآورد آن هم در تعبديّات مشهود است و هم در توصّليات و كاربرد آن هم در عبادات رايج است و هم در معاملات دارج؛ چه اينكه گسترة احكام فقهي و حقوقي آن، همه مسائل محلّي، منطقهاي و بينالمللي است؛ هر چند در بسياري از موارد از هدايت و حمايت دليل نقلي معتبر كمك خواهد گرفت؛ زيرا در متون مقدّس ديني جوامعالكلم يافت ميشود كه استنباط عقل اجتهادي پايا و پويا از آنها سهل بوده و فتواي راهگشا را از شريعت سمحه و سهله بدون كمترين تسامح و تساهل استخراج و در اختيار مسئولان نظام اسلامي قرار خواهد داد. اين سعة كاربرد عملي عقل در فقه و حقوق محصول وسعت منبع استنباطي آن يعني قوانين الهي است.
سوم: محمدبن محمد بن نعمان ابن المعلّم العُكْبَري بغدادي معروف به شيخ مفيد در تذكره به اصول فقه چنين فرموده است: اصول و احكام شرعي سه چيز است: 1 : كتاب خداي سبحان 2: سنّت پيامبر اعظم(صليٰ الله عليه و آله و سلّم) 3: اقوال ائمه طاهرين(عليهم السلام).
راههاي رساننده به علم مشروع سه چيز است: 1 ـ عقل و آن راه شناخت حجّيت قرآن و دلائل اخبار است 2 ـ زبان (ظواهر الفاظ) و آن راه فهم معاني كلام است 3 ـ اخبار و آن راه اثبات مطالب كتاب و سنّت و اقوال امامان معصوم(عليهم السلام) است. آنگاه به شرح اين مطالب پرداخت[1]. لازم است عنايت شود كه جناب شيخ مفيد(ره) در صدد تحقيق نهايي نبوده و تفصيل آن را نيز به سائر مصنَفات خويش احاله ميفرمايند، ليكن نظم منطقي اقتضا دارد كه چنين گفته شود: اوّلاً مبدأ هستيشناسي احكام و قوانين حقوقي و غير حقوقي، اراده و علم ازلي خداي سبحان است و در اين تقنين هيچ چيزي شريك خداي سرمدي نبوده و نيست و هيچ باصرهاي همتاي خداي بينَديد را نديد و نخواهد ديد. عقل همانند نقل مبدأ ايجاد قانون و منبع ثبوت حكم نبوده و نيست و ثانياً منبع معرفتشناسي احكام و قوانين عبادي و غير عبادي يا نقل معتبر است و يا عقل برهاني. نقل، در كتابِ منزه از گزند افزايش و كاهش و مبرّاي از وصمة آسيب و مطّهّر از نسخ و ابطال و نيز در سنّت معصومان(عليهم السلام) [كه] عديل قرآن و همسان وحي الهي[اند] خلاصه ميشود. فتواي عقل برهاني غير از كشف از حكم خدا نخواهد بود؛ چه اينكه مستفاد از متون مقدّس ديني نيز چيزي غير از حكايت قانون الهي نيست. همه اين ادلّه در حوزة اثبات حكم شرعي سهيماند؛ نه ثبوت آنكه وقف قلمرو اراده و علم ازلي خداست. شايد بتوان اين ساختار منطقي را از ثناياي تعاليم برين اين جامع معقول و منقول به جمع سالم نه جمع مكسّر استنباط كرد، هر چند در اين مختصر به آن عنايت نفرمودهاند.
چهارم: تعامل متقابل عقل برهاني و نقل معتبر بركات فراواني دارد كه يكي از آنها تأمين تمام نيازهاي فقهي و حقوقي جامعه اسلام تا دامنه قيامت است؛ زيرا متون نقلي و رهنمودهاي وزين اهل وحي و آلعصمت(عليهم السلام) در اثارة دفائن عقول سهم بسزائي دارد؛ چنانكه اميرمؤمنان حضرت علي بن ابيطالب(عليه السلام) رهآورد پيامبران خدا را شكوفا كردن گنجينههاي مستور عقول دانست و چنين فرمود: «... و يُثيروا لهم دفائن العقول»[2] آنگاه عقول شكوفا شده در ساحت اجتهاد معقول و مقبول كه از هر گونه قياس و خيال و گمان و وهم منزّه است حضور مييابد و در اثارة دفائن نقول ميكوشد. اين تعاطي عقل درون و نقل بيرون تدريجاً دفينههاي الهي را كه در جوامع الكلم تكويني يعني نهاد و نهان فطري و تدويني يعني معارف وحياني كتاب خدا و سنت معصومان مستوراند مشهور ميكنند و با استفتاي فقهي و حقوقي هر عصر و مصري پاسخ شايسته و قابل عمل ارائه مينمايند.
پنجم: يكي از مباني مهم مسائل فقهي و حقوقي، عدل مداري و پذيرش حُسن و قُبح عقلي است. شيخ مفيد(رضوان الله عليه) همانند ساير اساطين اماميه بعد از فراغ از جهانبيني توحيدي و باور آفريدگار جامع تمام اسماي حسناي جمال و جلال. فتواي عقل را به حُسن عدل و قُبح ظلم ادراك كرده و ضرورت صدور عَدل حَسَن و امتناع صدور ظلم قبيح را از خداي سبحان معتقد است. آنچه امتياز مكتب اماميه بر مكتب معتزله را كه پاي ورقه حسن و قبح عقل را امضا نمودهاند، رقم ميزند همين نكته اخير است و آن اينكه صدور عدل از خداوند ضروري است؛ نه بر خدا و صدور ظلم از خدا ممتنع است؛ نه بر او؛ زيرا هويّت مطلق و بيكران الهي محكوم هيچ حكمي نخواهد بود. اهتمام شيخ مفيد(رحمت الله عليه) به تعقل و خصيصة عقلگرايي وي را ميتوان از اين جمله استظهار كرد: «مَتي وَجدْنا حديثاً يخالفه الكتاب و لا يصح وفاقه له علي حالٍ أطرحناه لقضاء الكتاب بذلك و اجماع الأئمه(عليهم السلام) عليه و كذلك إن وجدنا حديثاً يخالف احكام العقول أطرحناه لِقضيّة العقل بفساده...»[3]؛ زيرا حديث مخالف عقل را مطروح دانسته و نظير حديث مخالف قرآن غيرقابل استناد معرفي كرده؛ چه اينكه اعتناي وي در تفسير نظر به استعمال عقل در رسيدن به غائب (مجهول نظري) به دلالت حاضر[4] (معلوم بديهي) شاهد جانبداري او از عقل است. عقل از منظر شيخ مفيد(رحمت الله عليه) عامل تمييز مطالب استنباطي است (در حكمت نظري ـ بود و نبود ـ و در حكمت عملي ـ بايد و نبايد ـ ) و نيز عامل عِقال كنندة از قبائح است[5] (عقل عملي به اصطلاح خاص) و حَسَن از نظر شيخ مفيد(رحمت الله عليه)، ملائم عقول و قبيح از نظر وي، مخالف آن است.[6] غرض آنكه بررسي مصنّفات شيخ مفيد(رحمت الله عليه) عقل و اجتهاد معقولگرايي وي را كاملاً ثابت مينمايد.
ششم: عقل برهاني، مفيد قطع معرفتشناسي است و چنين قطعي ذاتاً هم حجت منطقي است يعني كاشف مرز واقع است و هم حجت اصول فقهي و حقوقي است يعني پايه احتجاج فرمانروا و فرمانبردار ميباشد، اما قطع قطّاع كه از صنف قطع روانشناختي است؛ نه معرفتشناسي، حكم ويژهاي دارد كه بزرگان فنّ شريف اصول فقه به آن عنايت فرمودهاند. سرّ اصرار حكيمان متألّه بر عدم عرضة كالاي وزين حكمت و رصين معرفت جز بر صاحبان سريرة نَقيّ و سِيْرت تَقي، آن است كه مبادا از يك سو قطع معرفتي با قطع رواني مشوب شود، و از سوي ديگر، تمثّلهاي مثال متصل با شهودهاي مَثال منفصل اشتباه شود. برهان درحكمت نظري معنايي دارد كه آن معنا در حكمت عملي (اخلاق، فقه و حقوق) راه ندارد. ليكن جامع مشترك هر دو رشته، رسيدن از بديهي در فنّ خود به نظري همان فنّ است. دليل معتبر عقلي گاهي مؤيِّد نقل است و زماني مؤيِّد به آن و گاهي نيز ممكن است همتاي نقل باشد و اين تثليث منوط به قوّت و ضعف مبادي آن است. اختلاط برخي از اصحاب حديث دربارة قطع معرفتي و رواني، شيخ مفيد(رضوان الله عليه) را بر آن داشت كه بعضي از مطالب آنها را نامعقول معرفي كرده و چنين بفرمايد: «ثلاثة أشياء لا تُعْقَل و قد اجتهد المتكلّمون في تحصيل معانيها من مُعْتَقديها بكلّ حيلةٍ فلم يَظْفروا الا بعبارات يتناقض المعني فيه علي مفهوم الكلام 1. اتحاد النصرانية 2. كسْبُ النجّارية 3. احوال البهشمية[7]»؛ يعني همان طوري كه يكي بودن اقانيم سهگانة ترسايان نامعقول است، اصطلاحِ كسب گروه جبري و اصطلاح حال كه نه موجود است و نه معدوم، غير معقول خواهد بود. لازم است عنايت شود كه حوزة نفوذ عقل، امور كلي و جامع است، لذا استناد به آن در مسائل اصول و فقه و نيز قواعد فقهي و حقوقي بيش از استدلال به آن در فروع جزئي است. به عنوان نمونه برائت عقلي با شك در ثبوت حكم شرعي و نيز اشتغال عقلي با شك در سقوط آن بعد از احراز اصل ثبوت و همچنين سيطرة عقل در بسياري از قواعد فقهي و حقوقي مانند قاعدة لاضرر و لاضرار و قاعدة نفي عسر و حرج و قاعدة المَغْرور يرجع الي من غرَّه و قاعدة قُبح اعانت بر اثم و عدوان و قاعدة الصلح جائرٌ بين المسلمين و قاعدة حرمت اهانت مقدسات ديني كاملاً مشهود است.
مجدداً از علماي حوزه و اساتيد دانشگاه و نيز برگزاركنندگان اين همايش وزين سپاسگزاري نموده، حفظ نظام و رهبر بزرگوار و مراجع عظام، توفيق دولت و ملت و صيانت مملكت را مسئلتْ و تعالي روح امام راحل و شهداء را از خداي سبحان درخواست داريم.
والسلام عليكم
جوادي آملي
آذر 1385