جلسه درس اخلاق (1393/04/05)
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله!
مقدم شما برادران و خواهران, روحانيون و عزيزان دانشگاهي و سپاهي و بسيجي را گرامي ميداريم. آخرين روزهای ماه پرفيض شعبانالمعظّم است که در وداع اين ماه با استقبال از ماه مبارك رمضان ـ انشاءالله ـ همراه هستيم. اين ماه را كه ذات اقدس الهي به عنوان ماه شعبان مشخص كرده است، براي شعبهشعبه بودن رحمتهاي الهي است؛ گاهي پيامبر خود را به نام شعيب معرفي ميكند كه شعبههاي گوناگون رحمت الهي به وسيله اين پيامبر به جامعه منتقل ميشود و گاهي زمانی مشخّص را به نام ماه شعبان مينامد كه از شعبههاي گوناگون رحمت الهي است؛ برخيها از شعبههاي كوچك, برخيها از شعبههاي بزرگ, برخيها از شعبههاي كمتر و برخيها هم از شعبههاي بيشتری از فيض ذات اقدس الهي بهره ميبرند.
مطلب ديگر آن است كه در اين دعاي نوراني كه بين دو نماز خوانده ميشود و گفته شد که در هنگام زوال خوانده شود ـ همين درود مخصوص ـ در اين درود و تحيّت خاصّي كه نسبت به وجود مبارك پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) عرض ارادت ميكنيم، به خدا عرض ميكنيم خدايا! گرچه در سوره «احزاب» فرمودي كه پيامبر اُسوه و الگوست, گرچه ما موظّف هستيم «ائتسا» يعني اقتدا و تأسّي به آن حضرت كنيم, لكن آن توفيق را به ما مرحمت كن يك و آن لطف را به وجود مبارك حضرت مرحمت كن دو كه نسبت به ما پدري كند سه, يك راه وسيعي براي ما باشد چهار، «وَ اجْعَلْهُ لِي شَفِيعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِيقاً إِلَيْكَ مَهْيَعاً».[1] وجود مبارك حضرت سيره و سنّت و روشِ او راه است. ما يك راه مستقيمي نداريم كه پيغمبر برابر آن راه حركت كند، هر چه او ميكند و ميگويد و هر جا ميرود، اين راه است. ما يك وقت راهيِ راهي هستيم كه مهندسان براي ما ترسيم كردند و يك وقت است كه نقشه و راه و هندسه ـ هندسه غير از مهندس است ـ راه را تنظيم ميكند كه مهندس برابر آن حركت ميكند. ما راهِ از پيش تعيينشدهاي نداريم و راه را با اينها تشخيص ميدهيم، اينكه درباره اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) گفته شد عليبنابيطالب «مَعَ الْحَقِّ» است و حق با علي است «يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ مَا دَارَ»،[2] اين «يَدُورُ» ضمير آن به «حق» برميگردد «يَدُورُ حَق مَدار عَلي حَيْثُ مَا دَارَ». يك راه از پيش تعيينشدهاي نيست كه ائمه از آن راه بروند، راه را خداي سبحان به وسيله امام و پيغمبر مهندسي ميكند، هندسه ترسيم ميكند، راهنمايي ميكند و آنچه آنها گفتند ميشود راه, آنچه آنها كردند ميشود راه و آنچه آنها نوشتند ميشود راه، زيرا خداي سبحان به وسيله اينها مهندسي جهان را ترسيم ميكند، هر جا اينها رفتند ميشود راه.
ما در اين دعاها و تحيّتها از خداي سبحان مسئلت ميكنيم كه وجود مبارك پيامبر كه اين همه درودها را به پيشگاه او تقديم ميكنيم او را براي ما راهِ وسيع قرار دهد. مستحضريد گاهي راه، يك خيابان است، گاهي بيابان است و گاهي هم يك دشت وسيعي به نام راه هست، ما از خدا ميخواهيم: «وَ اجْعَلْهُ لِي شَفِيعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِيقاً إِلَيْكَ مَهْيَعاً»؛ راهی باشد كه ما همان راه را بشناسيم و برويم، «مَهيع» باشد؛ مهيع يعني طريق وسيع و باز. شما ميبينيد در يك دشت باز انسان از هر جا که حركت كند مزاحم كسي نيست، نه جا براي تصادف و نه جا براي تزاحم هست, اگر فاصله بين دو شهر يك دشت وسيعي باشد، از هر راهي انسان حركت كند به مقصد ميرسد، نه مزاحم كسي است و نه تصادفي در كار است، چون راه وسيع است. راه وسيع را ميگويند طريق «مهيع», «مهيع» يعني وسيع. آنهايي كه مدينه بعد هستند وارد جدّه که شدند از «جُحفه» احرام ميبندند، «جُحفه» يكي از ميقاتهاي مُحرمان است كه آنجا احرام ميبندند، اصل اين «جحفه» «مهيعه» بود؛ يعني طريق باز و وسيع, چون سيل آمد بخشي از آن را بُرد به تعبير عربها به اين زمين اجحاف شده است، وقتي سيل بيايد گوشهاي از زمين را ببرد ميگويند اين «جحفه» شد يعني سيل اجحاف كرد و مقداري از اين زمين را بُرد، از آن به بعد آن منطقه شده «جحفه» وگرنه قبل از اين سيل آن منطقه را ميگفتند «مهيعه»; يعني راه وسيع و باز كه هر كس بخواهد آن راه را طي كند هم جايز است و جواز دارد و هم تزاحم و تصادمي در كار نيست و مانند آن.
وجود مبارك پيامبر براي ما طريقِ «مهيع» است; يعني همه جهانيان چون حضرت ﴿كَافَّةً لِلنَّاسِ﴾[3] است بخواهند راه آن حضرت را طي كنند، هيچ تزاحمي نيست؛ راه او راه رحمت، عقل و عدل است, اگر همه عاقل و عادل باشند راه عقل بيزحمت است, راه عدل بيتصادف است، انسان عاقلِ عادل نه بيراهه ميرود و نه راه كسي را ميبندد؛ اگر همه بخواهند اين مسير را طي كنند، ميشود طريقي كه مستقيماً به سعادت ميرسد و اين خاصيّت ماه پربركت شعبان است.
ما در آستانه آخرين لحظات ماه پربركت شعبان هستيم. در آخرين جمعه ماه شعبان وجود مبارك حضرت يك سخنراني كرد، گاهي تعبيراتي كه نقل شد چنين است، فرمود: «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ»،[4] گاهي دارد «قَدْ أَظَلَّكُمْ شَهْر»،[5] گاهي تعبير روايت اين است كه ماه پربركت رمضان روي سر شما سايه انداخت و شما زير سايه ماه مبارك رمضان هستيد، گاهي تعبير روايت اين است كه ماه مبارك رمضان به طرف شما اِقبال كرد, رو كرد و شما هم استقبال كنيد، چون زمان فرا ميرسد و «متزمّن» را در برميگيرد، اينچنين نيست كه ما به طرف ماه مبارك رمضان برويم، بلکه اين گردش روزگار است كه بالأخره ماه مبارك رمضان را به ما ميرساند. ما حركتمان در اين نيست كه از خرداد به تير, از تير به مرداد و از مرداد به شهريور برسيم, حركت ما اين نيست كه زمين به دور خودش بگردد و ما شب و روز داشته باشيم يا زمين به دور آفتاب بگردد و ما سال و ماه داشته باشيم, اگر كسي پنجاه سال عمر دارد معنايش اين نيست كه زمين پنجاه بار به دور آفتاب گشت و زمين شد پنجاه ساله؛ نه اين شخص؛ اين شخص وقتي پنجاه ساله است كه پنجاه فضيلت پيدا كند، وگرنه زمين به دور آفتاب ميگردد و او پنجاه بار حركت كرد تا اين شخص پنجاه ساله شود, اينكه ميبينيد بعضي كودكِ پنجاه ساله يا كودكِ هشتاد ساله هستند سرّش اين است كه زمين حركت كرد نه «متزمّن», نه «متمكّن»؛ تو بايد پنجاه قدم حركت كني تا بشوي پنجاه ساله، تو اگر همان فكر كودكانه را داري اينكه حركت نشد. الآن در برخي از مجالس سالمندان كه مينشينيم و ساكتيم و حرف نميزنيم، ميبينيم آنها از جوانيشان سخن ميگويند که اينقدر غذا ميخورديم يا اينقدر ميدويديم، حرفشان همين است و چيزي براي گفتن, براي نوشتن و آثار ماندني ندارند، تمام تلاش آنها اين است كه از گذشته حرف بزنند؛ آن وقت كه جوان بوديم اينقدر حركت ميكرديم، اينقدر غذا ميخورديم، معلوم ميشود زمين يعنی اين مكان حركت كرد و نه «متمكّن». بعضيها كودكِ هشتاد، بعضي كودك شصت و بعضي كودك پنجاه ساله هستند، بعضي واقعاً پنجاه سال دارند؛ آنكه پنجاه قدم علمي برداشت و پنجاه كار خير كرد پنجاه ساله است. فرمود: ««قَدْ أَظَلَّكُمْ شَهْر», «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ»؛ ماه خدا دارد ميآيد و سايه بر شما انداخت, زير سايه ماه خدا بايد حركت كنيد. در اين ماه فرمود بركات الهي فراوان هست و طلبكاران، فرشتگان الهي هستند كه به دستور ذات اقدس الهي كار ميكنند، اين فرشتگان كه مأموران الهي میباشند و خود ذات اقدس الهي كه طلبكار اصلي است آمادگي خودشان را اعلام كردند و فرمود خيلي از شماها بدهكاريد و خيلي از شماها گِرو داديد، بياييد فكّ رهن كنيد. اين سه مطلب را خوب عنايت كنيد؛ اگر كسي در دنيا مالي را به مؤسسهاي بدهكار بود، هر بدهكاري بالأخره بايد گِرو بسپارد و اين گِرو حالا يا زمين است يا خانه است يا فرش است اين عينِ مرهونه در مدّت رهن برای راهن است؛ ولي در گِرو «مرتهن» است و راهن نميتواند در آن تصرّف كند، مگر اينكه راهن دَيْن خود را اَدا كند و وقتي دَيْن خود را اَدا كرد، اين رهن فك ميشود؛ اين ميشود سه مطلب: دَيْن است و «رهن» است و «فكّ رهن».
در جريان اخلاق و حقوق ديني, اگر كسي «حقّ الله» به عهده اوست، گناه و معصيتي كرده است، اين شخص بدهكار است يك, هر بدهكاري بايد گِرو بسپارد دو, گِرو در برابر خداي سبحان, زمين و مكان و خانه و فرش نيست بلکه خود انسان را گِرو ميگيرند سه, وقتي خود انسان گِرو شد قدرت حركت ندارد. اينكه ميبينيد بعضيها ميگويند ما هر چه ميخواهيم چشممان را كنترل كنيم نميتوانيم, زبانمان را كنترل كنيم نميتوانيم, دست خودمان را كنترل كنيم نميتوانيم اين بيچارهها درست ميگويند، چون بسته هستند. مرحوم صدوق نقل ميكند که كسي آمده حضور مبارك اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) عرض كرد من هر چه ميخواهم براي نماز شب تلاش و كوشش كنم موفق شوم نميشود، فرمود: «قَدْ قَيَّدَتْكَ ذُنُوبُكَ»؛[6] آن گناهانِ روز دست و بال تو را بست، روز راحت باش شب آزاد هستي. انساني كه گِرو است دلش ميخواهد كار انجام دهد؛ ولي مقدورش نيست، مثل كسي كه گِرو دارد و بدهكار است؛ خانه خود را در اختيار «مرتهن» قرار داد و ميخواهد خانه خود را بفروشد ولي نميتواند، چون در گِرو است. بيان نوراني حضرت در آخرين جمعه ماه پربركت شعبان اين است كه آقايان, برادران, خواهران! «إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُمْ»،[7] اين «رهين» فعيل به معنای مفعول است؛ «رهين» يعني «مرهون», فرمود جانتان در گِرو كارهاي قبلي شماست.
در دو بخش از آيات قرآن خدا فرمود: ﴿كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ﴾[8] يك, ﴿كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهينٌ﴾[9] دو, اين «رهين», فعيل به معني مفعول است يعني «مرهون»؛ يعني هر كسي در گِرو كار خودش است و چون در گِرو كار خودش است، بسته است. فرمود ماه مبارك رمضان ما اعلام كرديم که بياييد فَكّ رهن كنيد، فكّ رهن شما هم به توبه است «فَكُفُّوهَا بِاسْتِغْفَارِكُمْ»[10] و توبه هم به اين است که بگوييد خدايا من آمدم، بقيه مانند رو به قبله بودن, غسل توبه, نماز توبه و دعاي توبه اينها جزء مستحبّات توبه است، حقيقت توبه آن اراده خللناپذير است؛ خدايا بد كردم، پشيمان آمدم و گذشته را ترميم ميكنم، همين! ديگر آن كار خلاف را نميكنم, حقّ مردم را ميدهم, «حقّ الله» را ميدهم, مواظب زبانم هستم, مواظب چشمم هستم, مواظب گوشم هستم, خدايا من ميدانم كه مُردن پوسيدن نيست، مُردن از پوست به در آمدن است. اگر مرغي از قفس آزاد بشود او نمرده است او آزاد شد، مرگ يك آزادي است و از دنيا آزاد شدن است. فرمود ماه مبارك رمضان، ماه آزادي است: «إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُمْ فَكُفُّوهَا بِاسْتِغْفَارِكُمْ»؛ فَكّ رهن كنيد و بياييد دَينهايتان را بدهيد. يك قدم شما بياييد, لطف حق چندين برابر با شما هماهنگي ميكند. شما كدام داد و ستدگري را ديديد كه يكي را چندين برابر بخرد؟! فرمود: ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾؛[11] شما يك قدم در راه خدا برداريد من ده برابر پاداش ميدهم، چه در دنيا و چه در آخرت ما با اين خداي لطيفِ كريمِ رئوف و مهربان روبهرو هستيم، اين وعده را كسي به ما داد كه ذات اقدس الهي به نبوّت او و به خاتميّت نبوّت او(عليه و علي آله آلاف التحيّة والثناء) گواهي داده است؛ فرمود به شما اقبال كرد, روي آورد و شما را در زير سايه خود قرار داد.
اميدواريم همه ما ـ انشاءالله ـ آماده باشيم، جوانها كه توفيق بيشتري دارند ـ انشاءالله ـ شنبه را كه آخر ماه شعبان است به عنوان استقبال ماه مبارك رمضان روزه ميگيرند، استقبال اين ماه و گراميداشت اين ماه بركات فراواني به همراه دارد و كساني كه به مطلب طب آشنا هستند, طبيب و پزشك هستند آنها هم مستحضرند كه درست است در تابستان و هواي گرم بدن نيازمند به غذا و آب است، اما يك طبّ روحاني هم هست؛ بدن ما در حال عادي غذايي ميخواهد, آبي ميخواهد اين را همه ما ميدانيم و تجربه ميكنيم; ولي اگر كسي در همين تابستان جشني دارد مثلاً براي فرزند خود جشن عروسي برقرار كرده است اين شخص از صبح تا غروب خوشحال است كه دارد از مهمانها پذيرايي ميكند، هر چه به او تعارف ميكنند كه بفرماييد غذا! ميگويد ميل ندارم و واقعاً هم ميل ندارد، براي اينكه حواس او پيش آن جشن است. اين فصل تابستان است، بدن غذا ميخواهد يا نه؟! بدن آب ميخواهد يا نه؟! اين شخص واقعاً آب و غذا نميخواهد، چون حواسش جاي ديگر است، كساني كه شوق بهشت دارند واقعاً بدن آب نميخواهد, واقعاً بدن غذا نميخواهد. در طرف خلاف آن ـ خداي ناكرده ـ اگر كسي در روزهاي گرم داغديده شد، مگر تابستان نيست؟! مگر هوا گرم نيست؟! مگر بدن غذا نميخواهد؟! مگر بدن آب نميخواهد؟! چرا به يك انسان داغديده شما هر چه تعارف ميكنيد و ميگوييد بفرماييد غذا، ميگويد ميل ندارم؟ ميگوييد بفرماييد آب، ميگويد ميل ندارم؟ چرا؟ چون روح او متوجّه جاي ديگری است. كساني كه متوجّه خاموش كردن آتش قيامت هستند «خَوْفاً مِنَ النَّارِ»[12] عبادت ميكنند واقعاً بدن آب و غذا نميخواهد، چون بدن را روح اداره ميكند و روح حواسش جاي ديگر است. اينها را ما هر روز داريم ميبينيم، مگر در تابستان جشنهاي عروسي فراوان نيست؟ چرا آن پدر و مادري كه ميخواهند فرزندشان را عروس يا داماد كنند اشتها به غذا ندارند؟ شب كه شد يك مقدار غذا ميخورند و روز سرگرمِ آن نشاط هستند؛ نشاط, جلوي احتياج را ميگيرد، ـ خداي ناكرده ـ اندوه جلوي اشتها را ميگيرد. ما بهشتي در پيش داريم و با آن روبهرو هستيم، جهنّمي در پيش داريم يا غم سوختن داريم يا شوق ساختن داريم، بالأخره بهشت تأمين ميكند؛ آن اطبّاي واقعي به اين مطلب دسترسي پيدا كردند، مبادا طبيبي فوراً فتوا دهد كه بدن اين مقدار آب ميخواهد! بله، بدن اين مقدار آب ميخواهد، اما طب غير از بيطاري است. آنكه توان پزشكي خود را از آزمايش بر روی موش ميگيرد، بله او خيال ميكند انسان جانوري است كه حرف ميزند و هر چه آزمايشگاه جواب داد او هم عمل ميكند؛ اما انسان يك خوي فرشتگي دارد. اين فقهاي بزرگ ما مثل مرحوم صاحب جواهر[13] اين حرف را زده و بعدها نوبت به مرحوم آقا سيّدمحمدكاظم صاحب عروة[14] رسيده و او هم همين حرف را زده كه در فضيلت روزه همين بس كه انسان شبيه فرشته است، چون فرشته غذا نميخواهد, نه اينكه حالا در رنج باشد و در زحمت قرار بگيرد، اصلاً نيازي به غذا و آب ندارد؛ اين شوق در همين دعاهاي ماه مبارك رمضان هست، ما در دعاي روز نهم ماه مبارك رمضان است عرض ميكنيم: «بِمَحَبَّتِكَ يا أَمَلَ الْمُشْتاقِينَ»[15] خدايا! به دوستيِ تو قسم، اي كسي كه آرزوي مشتاقاني! كسي كه حواسش جاي ديگر است او آب نميخواهد، مگر برای كسي كه پسر يا دخترش را دارد داماد يا عروس ميكند هوا گرم نيست؟ چرا او غذا نميخواهد؟ چرا او آب نميخواهد؟ او شوقش چيز ديگری است. در غم و شادي احتياج بدن به آب و غذا بسيار كم است. اگر كسي به ياد بهشت است و اگر كسي به ياد جهنم است واقعاً بدن آب نميخواهد, واقعاً بدن غذا نميخواهد.
شب كه شد موقع افطار در روايات دارد كه روزهدار در دو حال خوشحال است: يكي «عِنْدَ إِفْطَارِهِ» و يكي هم «عِنْدَ لِقَاءِ اللَّهِ».[16] غالب شما ـ الحمدلله ـ اهل روزه هستيد، آن لذّتي كه در حال افطار داريد هرگز در طول سال در هنگام ناهار نداريد. چرا در هنگام افطار لذّت ميبريد؟ براي خوردن است يا احساس ميكنيد وظيفهاي بايد انجام ميداديد و داديد؟ چقدر انسان روزهدار در حال افطار خوشحال است! «لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ» يكي «عِنْدَ إِفْطَارِهِ» و يكي هم «عِنْدَ لِقَاءِ اللَّهِ»، چقدر سفره افطار شيرين است! چقدر انسان در حال افطار لذّت ميبرد! با اينكه غذا, غذاي سادهای است و خيلي هم احتياج به غذا ندارد، اما خيلي خوشحال است و میگويد من خدا را شاكرم كه وظيفهام را انجام دادم. اگر اشتها به غذا و احتياج به غذاست، ما که در طول سال اين ناهارها را مصرف ميكنيم، هنگام ناهار آنقدر خوشحاليم كه هنگام افطار خوشحاليم؟! شامي كه ميخوريم آنقدر خوشحاليم كه هنگام افطار خوشحاليم يا يک حساب ديگری است؟ اين فقهاي بزرگ ما گفتند كه در فضيلت روزه همين بس كه انسان شبيه فرشته ميشود، معلوم ميشود روح ما با يك سلسله امور ديگري علاقهمند است. آنچه مربوط به بدن ماست ـ اگر به روح ما صدمه وارد نكند ـ اين مقدار هست كه به روح ما بركت نميرساند، حالا مواظب باشيم كه صدمه وارد نكند.
بنابراين فرصت فَكّ رهن رسيده است كه ما آزاد شويم. يكي از بهترين نعمتها, نعمت آزادي است و اين ماه, ماه آزادي است. انسان طرزي زندگي كند كه گرفتار چشم و گوش نباشد، اين بهترين راه است كه فَكّ رهن شده باشد، بشود آزادي و از آن طرف هم خوشحال است كه دستور ديني را انجام داده است.
من مجدداً مقدم همه شما برادران و خواهران را گرامي ميدارم، هفته قضائيه را ارج مينهيم، شهداي انقلاب, شهداي قوّه قضائيه, آيتالله بهشتي, آيتالله قدوسي و همه شهداي انقلاب و جنگ را خداي سبحان با انبياي الهي محشور بفرمايد! به فردفرد شما عزّت و سعادت و سيادت دنيا و آخرت مرحمت بفرمايد! به همه شما و همه علاقهمندان قرآن و عترت توفيق انجام وظايف اين ماه پربركت را مرحمت بفرمايد! خدايا امر فرج وليّ خود را تسريع بفرما! نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملكت ما را در سايه وليّ خود حفظ بفرما! مشكلات دولت و ملت و مملكت مخصوصاً در بخش اقتصاد و مسكن و ازدواج جوانها را به بهترين وجه حل بفرما! روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبيا محشور بفرما! بيداري اسلامي خاورميانه را به مقصد نهايي برسان! خطر تكفيريها, سلفيها, داعشيها را به خود آنها برگردان! استكبار و صهيونيسم را مخذول و منكوب بفرما! جوانان ما و فرزندانمان را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت(عليهم السلام) قرار بده! اين كشور وليّ عصر را تا ظهور صاحب اصلي آن از هر گزندي محافظت بفرما!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1]. مصباح المتهجد، ج2، ص829.
[2]. بحارالانوار، ج28, ص368.
[3]. سوره سبأ, آيه28.
[4]. امالی(صدوق), ص93.
[5]. الکافی(ط ـ اسلامی)، ج4، ص66.
[6]. التوحيد(صدوق), ص97.
[7]. امالی(صدوق), ص94.
[8]. سوره مدّثر, آيه38.
[9]. سوره طور, آيه21.
[10]. امالی(صدوق), ص94.
[11]. سوره انعام, آيه160.
[12]. امالی(صدوق), ص38.
[13]. جواهر الکلام، ج16، ص181؛ «الصوم الذي هو من أشرف الطاعات و أفضل القربات، و لو لم يكن فيه إلا الارتقاء من حطيط النفس البهيمية إلى ذروة الشبه بالملائكة الروحانية لكفی به منقبة و فضلا».
[14]. العروة الوثقی(سيد محمد کاظم يزدی)، ج2، ص241؛ «من أنه لو لم يكن في الصوم إلا الارتقاء عن حضيض حظوظ النفس البهيمية إلى ذروة التشبه بالملائكة الروحانية لكفی به فضلا و منقبة و شرفا».
[15]. الاقبال(ط ـ الحديثه)، ج1، ص273.
[16]. الخصال، ج1، ص44.