اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله!
مقدم شما برادران و خواهران بزرگوار را گرامي ميداريم عزيزان حوزوي و دانشگاهي و سپاهي را مشمول ادعيه زاكيّه وليّ عصر ميدانيم اميدواريم خداي سبحان به همه شما سعادت و سيادت دنيا و آخرت مرحمت بفرمايد!
بحثهاي روز پنجشنبه دو بخش بود بخش اول مربوط به مسائل اخلاقي بود بخش دوم هم شرح كوتاهي از نهجالبلاغه اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) كه آن هم مناسب با مسائل اخلاقي بود.
در جريان مسائل اخلاقي به اين نتيجه رسيديم كه تنها موجودي كه ميتواند آن صلاحيت را احراز كند همين انسان است زيرا موجودات ديگر يا نيمه اول راه را ميروند و ميمانند يا اهل نيمه دوم راه هستند و در نيمه اول حضور ندارند آنكه جامع است, جامعالكلم است همه اين مراحل را داراست انسان است آنهايي كه در بخش جماد و نبات و حيواناند در نيمه اول راهاند تا مرز وهم و خيال رشد ميكنند آنها كه جزء فرشتگان الهياند در بخش دوماند در بخش جماد و نبات و حيوان حضور ندارند تنها موجودي كه ميتواند مظهر همه اسماي الهي باشد از صفر شروع بكند تا به ﴿دَنَا فَتَدَلَّي﴾[1] برسد از خاك شروع بكند تا به مقام عرش الهي برسد همين انسان است شما ببينيد در هيچ جاي قرآن خداي سبحان به فرشته و امثال فرشته خطاب نكرده نفرمود: «يا ايها الملك إنك كادح الي ربك کدحا فملاقيه» براي اينكه او از نيمه اول محروم است فقط درباره انسان است كه فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِيهِ﴾[2] اين است كه از حمأ مسنون شروع ميكند, از طين و تراب شروع ميكند همه مراحل جماد و نبات و حيوان را با جهاد و اجتهاد پشت سر ميگذارد از حدّ فرشتهها مي گذرد و مقربتر ميشود «بار ديگر از مَلك قربان شوم»[3] تا به لقاءالله بار يابد و خدا هم امضا كرده فرمود: ﴿إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِيهِ﴾ چنين موجودي وقتي به مقام والاي عرشي رسيد ميشود «أن قلب المؤمن عرش الرحمن»[4] شما با بعضي از كتابهاي عميق عقلي آشناييد در آنجا نوشته «حكمةٌ عرشيه» هر مطلب علمي و دقيق را نميگفتند عرشي, گرچه بين متأخّران كم كم رواج پيدا كرده مطلبهاي عميق را ميگويند حكمت عرشي, ولي سابقاً رسم اين نبود كه هر مطلب دقيق را بگويند عرشي به آن مطلبي كه نوآوري خود انسان باشد و خداي سبحان به قلب او القا كرده باشد چون «أنّ قلب المؤمن عرش الرحمن» است از آن مطلب دقيق به عنوان مطلب عرشي و حكمت عرشي ياد ميكردند اينطور نبود كه مطلب عقلي و دقيق ديگران را اگر كسي ياد ميگرفت ميگفت اين مطلب عرشي است. پس انسان ميتواند قلبي پيدا كند كه «عرش الرحمن» باشد و اگر مطلب تازهاي در آن قلب القا شده است بشود حكمت عرشي. براي چنين موجودي يك دشمن سوگند يادكرده است كه فنّ اخلاق براي اين است كه انسان، آن دشمن را بشناسد و با او جهاد كند حالا يا جهاد اصغر است يا جهاد اوسط است يا جهاد اكبر; به هر وسيله است انسان تا زنده است در حال جهاد است. دشمنهاي انسان دو قسماند يا انسان با آنها مبارزه ميكند آنها را از پا در ميآورد يا با آنها كنار ميآيد و صلح ميكند چيزي به آنها ميدهد و آنها دست از دشمني برميدارند بشر اگر دشمن كسي شد اينطور است مار و عقرب اينطورند، گرگ و گراز و ببر و پلنگ اينطورند، اينها بالأخره يا انسان با آنها درگير ميشود مبارزه ميكند آنها را از پا در ميآورد يا چيزي به آنها ميدهد از شرّ آنها نجات پيدا ميكند تنها دشمني كه به هيچ وجه ممكن نيست صلح بپذيرد و كنار نميآيد همين شيطان است شيطان، برده ميطلبد و اسير ميخواهد و ديگر هيچ! يك قدم، انسان با او كنار بيايد به ميل او رفتار بكند او چند قدم جلوتر ميآيد و سواري ميخواهد طبق اين آيه سوره مباركه «اسراء» شيطان گفت: ﴿لَأَحْتَنِكَنَّ﴾، سوگند هم خورد که ﴿فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ﴾[5] «احتنك» كه از باب افتعال است يعني حنك و تحت حنك كسي را گرفت اين سواركارها كه مسلّط بر اسب هستند احتناك ميكنند يعني دهنه اسب و گردن اسب و عنان اسب در اختيار آنهاست از آنها سواري ميگيرند شيطان گفت من احتناك ميكنم حنك و تحت حنك عدهاي به دست من است من فقط سواري ميخواهم شما در اين رسانهها و امثال رسانهها ديديد بعضي از افراد در هند و غير هند با مار زندگي ميكنند مار سمّي را در بغل ميگيرند اخيراً ديديد در رسانهها كه خانوادهاي با چندين ببر زندگي كردند با گرگ زندگي ميكنند عدهاي هم اين عقربها را در صورتشان نگه ميدارند با مار و عقرب و گرگ ميشود كنار آمد ولي با ابليس نميشود كنار آمد او فقط برده ميخواهد و نيش ميزند گفت ﴿لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ﴾[6] ما با چنين دشمني روبهرو هستيم. بنابراين در تمام حالات بايد مواظب باشيم اينكه گفتند مراقبه, اينكه گفتند محاسبه براي همين است.
مطلب بعدي آن است كه شيطان نميخواهد بكشد چون در جنگ اگر كسي ديگري را از پا در بياورد بالأخره او كشته شده راحت ميشود ولي شيطان درصدد قتل نيست در صدد اسيرگيري است اسير ميگيرد او را مسلوب الحيثيه ميكند وقتي آبروي او را ريخت در اختيار خود قرار ميدهد هر باري خواست روي او سوار ميكند اينكه جريان قصه حضرت آدم و حوا(سلام الله عليهما) آمده اسراري در اين قصه هست كه بسياري از آنها براي ما روشن نيست اما اين نكته را ما از اين آيات به خوبي ميتوانيم ادراك كنيم كه تلاش و كوشش شيطان طبق بيان قرآن كريم اين است که ميخواهد انسان را مسلوب الحيثيه کند در جريان حضرت آدم و حوا(سلام الله عليهما) فرمود: ﴿لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا ووُرِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا﴾[7] اين ميخواهد اينها را برهنه كند مسلوبالحيثيه كند آنجا سخن از مسلوبالحيثيه بودن نيست هيچ كسي هم نبود ولي اين قصه آموزنده است كه تمام تلاش و كوشش شيطان اين است كه آبروي آدم را ببرد اگر آبروي آدم را برد انسان مسلوبالحيثيه تقاضاي مرگ ميكند تمام كار شيطنت شيطان همين مسلوبالحيثيه كردن است آبروي انسان را ريختن است. بنابراين ما هر لحظه بايد مواظب باشيم چون او نه خواب ميشناسد نه بيداري در خواب هم مزاحم ماست اينكه گفتند هر كاري كه ميكنيد اول بگوييد «بسم الله الرحمن الرحيم» اين دستور ديني است البته ثواب دارد اما اساس اين كار آن تربيت اخلاقي است اين يك قرنطينه است هر كاري كه آدم ميكند بايد بتواند بگويد خدايا به نام تو, اين كار يا واجب ميشود يا مستحب, ديگر حرام و مكروه را كه نميشود گفت خدايا به نام تو, اينكه گفتند هر كاري انجام ميدهيد بگوييد خدايا به نام تو, بسم الله بگوييد, آخرش هم حمد كنيد اين كارها يا ميشود واجب يا مستحب ديگر کار حرام يا مکروه را نمیشود گفت خدايا به نام تو بعد هم شکر کرد اينها قرنطينه است البته ثواب خاصّ خودش را هم دارد.
مطلب ديگر اين است كه ما اگر بخواهيم انسانيت را حفظ كنيم و زندگي انساني داشته باشيم دو مشكل جدّي سر راه ماست يكي اينكه ما در هر مقطعي، از ميدان بازي بايد بگذريم بازي نكنيم و ميدان بازي هم فراوان هست دوم اينكه بسياري از مردم از يك شِرك ضعيف رنج ميبرند و گرفتار شرك ضعيفاند يك انسان اگر بخواهد انسانمدارانه به سر ببرد كه ﴿إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِيهِ﴾ باشد قلبي پيدا كند كه مصداق «قلب المؤمن عرش الرحمن» بشود و معارفي به او داده بشود كه آن معارف بشود حكمت عرشي بايد از اين مقاطع بازي سالماً بگذرد با مردمي كه زندگي ميكند سعي كند آن شرك ضعيفشان را برطرف كند و اگر توان آن را نداشت كه شرك ضعيف آنها را برطرف كند گرفتار شرك خفيف آنها نشود. اما مقطع اول در سوره مباركه «حديد» به صورت ﴿اعْلَمُوا﴾ اصل آيه شروع ميشود كه ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾[8] فرمود دنيا همين پنج مقطع است دنيا لهو است و لعب است و بازيچه است و تفاخر است و تكاثر؛ همين! به صورت حصر بيان ميكند بازي نوجواني يك نحو است, بازي جواني نحو ديگر است, بازي ميانسالي طور ديگر است, بازي شيخوخيت و پيري طور ديگر است, بازي دوران فرتوتي و كهنسالي طور ديگر است اين پنج مقطع, مقاطع بازي است مستحضريد كه منظور از دنيا زمين نيست, آسمان نيست اين زندگي نيست اينها آيات الهياند كسي در محضر اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) آنطوري كه در نهجالبلاغه است دنيا را مذمّت كرده حضرت فرمود: «أيّها الذامّ لدنيا»[9] اي كسي كه داري دنيا را مذمّت ميكني دنيا شايسته مذمّت نيست چيزي پنهان نکرده همه کارها و شئون خود را رسماً به شما اعلام كرد مراحل نشاط را نشان داد, پارك و مناطق زيبا و سرسبز را به شما نشان داد قبرستان و بيمارستان و آسايشگاه و تيمارستان را هم به شما نشان داد هر دو را به شما نشان داد دنيا ديگر كار فريبكارانه نكرده تو مغرور شدي او كه تو را فريب نداد او كه پنهانكاري نكرد بنابراين اگر كسي بخواهد دنيا را مذمّت كند درباره فريبخوردگي خودش بايد فكر بكند. اين مشكل هست، ماييم و بازي! ببينيد در هر كاري يك گوشه بازي در آن هست مثلاً خدمت كردن به جامعه از بهترين بركات الهي است در آن خطبه نوراني که حضرت امير(سلام الله عليه) در وصف متّقيان آن مطالب بلند را به همام فرمود كه چند صفحهاش را مرحوم سيد رضي در نهجالبلاغه نقل كرده و کامل آن در کتاب شريف تمام نهج البلاغه آمده است اين خطبه را سيد رضي تقطيع كرده آن چند سطري كه به عنوان خطبه 220 است كه دارد «قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّي دَقَّ جَلِيلُهُ وَ لَطُفَ غَلِيظُهُ وَ بَرَقَ لَهُ لاَمِعٌ كَثِيرُ الْبَرْقِ» آن هم جزء همين خطبه همام است در آن خطبه فرمود مؤمن براي جمهور رحمت است[10] كلمه «جمهور» در همين خطبه آمده است جدايي و انعزال از دنيا مطلوب است نه از خَلق خدا, نه از امت مرحومه نه از جوامع بشري خب اين خدمت به جامعه ممكن است با بازي همراه باشد كه من اين كار را كردم ما اين برجستگي را داريم اولين كسي كه اين كار را كرد ما بوديم اين من و ما مشكل ايجاد ميكند وگرنه اصل خدمت, بازي نيست حكمت است اما اينکه ما اين کار را کرديم ما را بايد با اين لقب بنامند عکس ما را بايد بگذارند اينها ميشود بازي, در همه مراحل همينطور است چه در حوزه چه در دانشگاه چه در دولت چه در ملت هيچ مقطعي نيست كه بازي آن را همراهي نكند يك انسان عاقل بايد از اين ميدان بازي پاورچين بگذرد كه بازي نكند وقتي از وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) سؤال كردند امام بعد از شما كيست؟ فرمود: «ان صاحب هذا الامر لايلهو و لا يلعب» او كه اهل لهو و لعب نيست بازي نميكند نه ديگران را بازي ميدهد نه خودش بازي ميكند در اين اثنا كودكي آمد که همان وجود مبارک امام کاظم(سلام الله عليه) بود بزغالهاي هم همراه او بود در همان كودكي در حضور پدر به اين حيوان گفت «اسجدي لربّك» چون همه اينها ساجد و خاضعاند آنگاه وجود مبارك امام صادق(عليهالسلام) اين كودك را در بغل گرفت فرمود: «بأبي و امي من لايلهو و لايلعب»[11] فداي پسري كه اهل بازي نيست. اگر كسي درست ادراك كند در هر مقطعي از مقاطع وقتي به مقامات عاليه علمي رسيد نبايد به فکر اين بازي باشد كه اول اسم او را ببرند اينها بازي است اما تعليم علم, تدريس علم مدارست علم حسنه است فرمود: «تعلموا العلم فان تعليم حسنه»[12] در اين كتابها ملاحظه فرموديد كه فرشتهها فرّاش طالبان علوم الهياند «ان الملائكة لتضعُ اجنحتها لطالب العلم»[13] تا آيين فرشته شدن را اين طلبهها ياد بگيرند دانشجويان اعتكافي هم ياد بگيرند اينچنين نيست كه فرّاشان حوزه فرشتهها باشند فرّاشان دانشگاهها اينطور نباشند آن دانشگاههايي كه به بركت نظام اسلامي و خونهاي پاك شهدا مهد اعتكاف ميشود آن هم همينطور است اين فرشتهخو شدن را فرشتهها به ما ياد ميدهند كه انسان نه بازي بكند نه ديگران را به بازي بگيرد اين مشكل از اول تا مرحله آخر كه هستيم ما را همراهي ميكند. ديگر اينكه ما در جامعهاي زندگي ميكنيم كه اكثري اينها از يك شرك ضعيفي رنج ميبرند ﴿وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِكُونَ﴾[14] در ذيل اين آيه از امام(سلام الله عليه) درباره اينکه اكثر مؤمنين, مشركاند رسيده است که فرمود اينكه ميگويند «لولا فلان لهلكت»[15] اگر فلان شخص نبود مشكل ما حل نميشد فورا به فلان شخص متوجه ميشوند متوسل ميشوند همين است اينكه ميگويند اول خدا دوم فلان شخص همين است, بايد بگوييم اول و آخر خداست و خدا را شكر ميكنيم كه به وسيله فلان شخص يا فلان نهاد، مشكل ما را حل كرد نه اينكه اول خدا دوم فلان شخص يا فلان نهاد, فرمود اكثر مؤمنين از شرك ضعيفي رنج ميبرند ﴿وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِكُونَ﴾ اينها كه هر روز تابع مسئلهاي هستند, تابع قدرتياند, تابع وضعياند اينها از آن شرك ضعيف رنج ميبرند يك انسان سالك صالح بايد هم از اين مقاطع پنجگانه بازي سالم به در برود هم در جامعه زندگي كند در متن مردم زندگي كند بدون اينكه از شرك ضعيف آنها چيزي به او برسد و آسيب ببيند اين است كه انسان دائماً در كَبَد است اينكه خدا سوگند ياد كرد فرمود: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ﴾[16] اين لام, لام قسم است سوگند ياد كرد كه انسان در كبد و مكابده و رنج است براي همين است. پنج مقطع دارد در همه مقاطع هم بازي هست و با مردمي روبهروست كه اكثري اينها گرفتار شرك ضعيف هستند ولي اگر كسي بگويد عبور از اين مقاطع پنجگانه غير ممکن است يا زندگي كردن با مردمي كه اكثر اينها از شرك ضعيف رنج ميبرند غيرممکن است اين سخن، ناصواب است زيرا همه ما با قدرتي آشناييم كه آن قدرت الهي است كه او همه اين امور را زير پوشش خود دارد در سوره مباركه «اعراف» اين مسئله مطرح است كه شما دشمني داريد كه با شما جنگ نابرابر دارد و آن دشمن، ابليس و ذريّه ابليس است كه شما را ميبينند ولي شما آنها را نميبينيد ﴿إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ﴾[17] خب اين جنگ, جنگ نابرابر است اگر دشمن خونآشام ما كه درصدد احتناك ماست ما را ببيند قوم او و لشكر او ما را ببينند و ما او را نبينيم كه قهراً شكست ميخوريم ولي يك راهحل دارد كه اين جنگ به سود ما نابرابر بشود اين است كه ما سنگري داريم, قلعهای داريم، دژي داريم وقتي ما وارد آن قلعه بشويم ما او را ميبينيم او ما را نميبيند واقعاً ما را نميبيند! اين بيان نوراني وجود مبارك امام رضا(سلام الله عليه) در حديث شريف سلسلةالذهب كه فرمود: «لا اله الاّ الله حصني» يعني توحيد, قلعه من است دژ من است اين «ياء» در «حصني» هم نشان ميدهد كه دژبان و قلعهبان خود خداست منتها هر مقطعي از اين قلعه و دژ, دژبانان ويژهاي دارد كه آن چهارده معصوم هستند كه وجود مبارك امام رضا فرمود:«انا من شروطها»[18] اگر ذات اقدس الهي به پيغمبرش فرمود تو اين حرف را بزن بعد بگو «انا مدينة العلم و علي بابها»[19] خودش هم در حقيقت ميگويد كه «أنا مدينة التوحيد و عليّ بابها و الرضا بابها, والحسن بابها و الحسين بابها و فاطمة بابها...(عليهم الصلاة و عليهم السلام)» اين دژ است، توحيد, قلعه است دژ است اين «ياء» نشان ميدهد كه خدا ميگويد من دژبانم, حافظم. وجود مبارك امام رضا هم كه فرمود من از شروط آن هستم يعني ما هم جزء دژبانان اين هستيم به اذن خدا، آن رأس و بالذّات خداست بالعرض و بالتبع و بالمجاز ما هستيم خب انسان وارد قلعه توحيد و نبوت و امامت اين خاندان ميشود وقتي وارد آن قلعه شد شيطان را ميبيند, شيطان او را نميبيند شيطان را رجم ميكند چرا شيطان در حريم مخلَصين راه ندارد دسترسي به آنها ندارد اينها درون دژ رفتند اگر كسي وارد قلعه توحيد بشود خب يقيناً شيطان او را نميبيند چون شيطان خودش را ميبيند خدا را كه نميبيند اينکه ميگويد:﴿أنا خيرٌ منه﴾[20] در برابر ذات اقدس الهي ميگويد شما نظرتان اين است که بايد سجده کرد ولي من نظرم اين است که سجده نكنيم خودش را ميبيند الله را نميبيند وقتي الله را نديد دژ الهي را نميبيند دژبان را نميبيند لذا آنها اگر بخواهند شيطان را به بند بكشند ميتوانند اگر درباره وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه وآله) نقل شد که شيطان به دست من تسليم شد[21] همين است براي اينکه طوري شيطان را مهار كرد كه شيطان را ديد و شيطان او را نديد اين براي همه ما هست منتها آن مقام والا براي اهل بيت است ما هم به تبع آنها ميتوانيم به جايي برسيم كه تير نخوريم شما ملاحظه فرموديد در بحثهاي نگاه به نامحرم اين روايت آمده است که «النظرة سهم من سهام ابليس»[22] اين تمثيل است تعيين نيست اختصاصي به نگاه به نامحرم ندارد هر گناهي همينطور است هر گناهي تير مسموم ابليس است خب انسان چقدر مگر ميتواند تير بخورد بالأخره تسليم ميشود اگر تسليم شد هر چه او خواست انجام ميدهد بحثهاي اخلاقي براي همين است كه ما هر لحظه مواظب باشيم كه تير خورديم يا نخورديم سرّش اين است كه او هر لحظه در كمين است ﴿لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ﴾[23] گفت من سر راه نشستهام اگر قَعيد است قعيد به كسي ميگويند كه كنار راه كمين كرده كم هستند كساني كه از كمند او برهند گفت: ﴿لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ بنابراين يك مراقبت دائم ميخواهد مقداري كه انسان مراقبت كرد ديگر براي او ملكه ميشود و راحت ميشود. الآن در آستانه محرم سالار شهيدان حسين بن علي(صلوات الله و سلامه عليه و علي اهل بيته) هستيم بهترين فرصت است كه ما محرم را از نو بهتر از سابق بشناسيم از جهت عقلانيتش بشناسيم حق را بپذيريم سعي كنيم جامعه ما به طرف حق حركت كند فرمود: «الا ترون أنّ الحق لايعمل به و أنّ الباطل لايتناهي عنه»[24] معيار, حق و باطل است معيار, صدق و كذب است معيار, خير و شر است معيار، حسن و قبح است كه قرآن و عترت به خوبي معرفي كردند آن عزاداري و گريهها در سايه اين معرفتها اثر ويژه دارد شما در اين روايات مربوط به زيارت سيدالشهداء(سلام الله عليه) ميبينيد دارد اگر كسي حسينبنعلي را زيارت كند «عارفاّ بحقه»[25] فضايل فراواني دارد اين كشور به برکت سيدالشهداء(سلام الله عليه) تأمين است هيچ تعارف ندارد اين انقلاب ما و اين نظام ما محصول اين نهضت سالار شهيدان است شما مستحضريد بختيار براي حمايت از قانون اساسي كه در قانون اساسي رژيم سلطنتي پذيرفته شده است يك راهپيمايي چندين هزار نفره در تهران راه انداخت با آن سبك سابقي كه ساواكيها و مأمورين دولت حركت ميكردند و چهارتا راهپيمايي در سراسر ايران اتفاق افتاد كه كار را يكسره كرد آن چهار راهپيمايي ميليويني بود يكي تاسوعا بود, يكي عاشورا بود, يكي اربعين بود, يكي 28 صفر، ما در كنار اين سفره هستيم بسياري از شماها اين صحنهها را ديديد پنجاهتا پرچم كه روي دوش عزيزان رزمنده ما بود وقتي به جبهه ميرفتند، شايد يك دانه از آنها پرچم سه رنگ نبود همهاش يا علي يا حسن يا حسين, يا زهرا, در خط مقدم خاكريز اول, خاكريز دوم اين نوارهايي كه بود يا حسين يا حسين, كربلا كربلا بود, مرز پرگهر نبود, مرز پرگهر را همين كربلا حفظ كرد و حفظ ميكند, مرز پرگهر وطن ماست اما دين به ما ميگويد اين مرز پرگهر را حفظ بكن اين اصل است اگر دين آسيب ببيند آن مرز پرگهر هم رفته است اگر اين پرچمهاي يا علي يا حسن, يا حسين, يا زهرا آسيب ببيند آن پرچم سه رنگ هم ميافتد درهمه شرايط، اينها حافظ ما بودند اين عزيزان ما كه در مرزهاي شرقي شربت شهادت نوشيدند و همه ما را هم داغدار كردند بالأخره براي حفظ همين مرز بود ابدان پاك اينها را هم با يا حسين يا حسين و با مرثيه تشييع كردند در زيارتنامههاي شهدا ميبينيد اين منطق ماست, اين مكتب ماست كه ميگوييم «طِبْتُمْ وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتي فيها دُفِنْتُمْ»[26] به شهدا ميگوييم شما طيّب و طاهر بوديد سرزميني كه شما در آن بيارميد سرزمين طيب و طاهر است سرزمين تورّم نيست, رشا نيست, روميزي نيست, زيرميزی نيست، تقلب نيست, تخلّف نيست اين مكتب ماست كه به شهدا ميگوييم «طِبْتُمْ وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتي فيها دُفِنْتُمْ» خب اگر كشوري طيّب و طاهر شد مطابق آيه قرآن بايد ميوه طيب و طاهر بدهد براي اينكه فرمود: ﴿وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾[27] خب اگر سرزمين به وسيله خونهاي پاك شهدا طيب و طاهر شد بايد ميوه طيب و طاهر بدهد البته ميوه طيب و طاهر فراوان داد اين همه بركتها, درسهاي قرآني, اعتكافها دعاهاي روز «عرفه» عبادتها نماز جمعهها نماز جماعتها تهجدها، همه ميوه طيب و طاهر اين شهادتهاست ولي توقع همه ما اين است كه هميشه مخصوصاً از محرمي كه در پيش داريم بيش از گذشته استفاده كنيم زيرا دنياي ما, آخرت ما, سعادت ما, سيادت ما, كشور ما, ملت و مملكت ما به وسيله همين قرآن و عترت محفوظ است كه ـ انشاءالله ـ اميدواريم اين نظام تا ظهور صاحب اصلياش از هر خطري محفوظ بماند!
مجدداً مقدم شما بزرگواران برادران و خواهران را گرامي ميداريم از خداي سبحان مسئلت ميکنيم همه پيروان قرآن و عترت مخصوصاً شما بزرگواران را از لطف ويژه خودش برخوردار بفرمايد!
خدايا! امر فرج وليّات را تسريع بفرما! نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملكت ما را در سايه وليّات حفظ بفرما! روح مطهر امام راحل، شهداي انقلاب و جنگ شهداي اخير مرزهاي شرقي را در سايه رحمت بيانتهايت با انبيا و اوليا محشور بفرما! مشکلات دولت و ملت و مملکت مخصوصاً بخش اقتصاد و مسکن و ازدواج جوانها را به بهترين وجه حل بفرما! بيداري اسلامي خاورميانه را به پيروزي و مقصد نهايي برسان! دشمنان اسلام مخصوصاً استکبار و صهيونيسم را مخذول و منکوب بفرما! اين نظام الهي را تا ظهور صاحب اصلياش از هر خطري محافظت بفرما! فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت(عليهم السلام) قرار بده!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»