اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و صلّی اللّه علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله!
مقدم شما مهمانان بزرگوار برادران و خواهران را گرامي ميداريم اعياد پربركت شعبانيه, ميلاد سيّد شهدا, سالار شهيدان حسينبنعلي(صلوات الله و سلامه عليه) و عليبنالحسين(عليهما السلام) و قمر بنيهاشم(عليه السلام) را تبريك عرض ميكنيم و فرا رسيدن ايامي كه انتظار خاتم اوصيا را مژده ميدهد را هم مغتنم ميشماريم!
بحثهاي روز پنجشنبه در دو قسمت خلاصه ميشد بخش اول مربوط به مسائل اخلاقي بود بخش دوم هم شرح كوتاهي از نهجالبلاغه اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) امروز چون با اين اعياد شعبانيه همراهيم و اين ماه پربركت به نام مبارك حضرت خاتم انبيا محمد مصطفي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ناميده شد و اين صلوات هر روزه آستانه زوال در ماه شعبان كه از وجود مبارك امام سجاد(سلام الله عليه) رسيده است از بهترين عرض ادبها به پيشگاه اهل بيت است برخي از مسائل اخلاقي كه از اين صلوات نوراني استفاده ميشود را مطرح كنيم. دعاي وجود مبارك امام سجاد(سلام الله عليه) با تعليم آميخته است زيارت او با تعليم آميخته است. آن روز زعيم حوزه علميه در مكه, مدينه و عراق ديگران بودند يعني زعيم حوزه علميه مكه عبداللهبنعباس بود زعيم حوزه علميه مدينه ابيبنكعب بود زعيم حوزه علميه عراق عبداللهبنمسعود بود خروجياش هم همين است كه شما ميبينيد آشنايان به كتب تفسير ميبينند كه مرحوم شيخ طوسي(رضوان الله عليه) در تفسير وقتي از مفسّران مطلبي را نقل ميكند ميگويد كه قتاده اينچنين گفته, سدّي اينچنين گفته, مجاهد اينچنين گفته اينها همه فارغالتحصيل مكه و مدينه و عراق بودند حوزهاي كه در اختيار اهل بيت باشد متأسفانه نبود, وجود مبارك امام سجاد(سلام الله عليه) با اين صحيفه سجاديه حوزه علميه تأليف كرد. بخشي از ادعيه نوراني آن حضرت در اين صحيفه نيامده اين زيارت امينالله[1] كه براي آن حضرت است در صحيفه نيست همين صلوات هر روز ماه شعبان[2] كه براي آن حضرت است در صحيفه نيست. وجود مبارك امام سجاد در لابهلاي دعا همان ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾[3] را عمل ميكردند اين زيارت امينالله را كسي ميخواند ميبيند با زيارتهاي ديگر خيلي فرق ميكند بخش اوّلش عرض ادب و زيارت است اما بخش دومش معارف توحيدي و اخلاق و تهذيب نفس است اين اصلاً با زيارت سازگار نيست «اللهمّ إنّ قلوب الْمُخبتين إليك والهة»[4] و امثال ذلك اينها كه به بحث زيارت نميخورد آنچه وجود مبارك امام سجاد دارد همان ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾ است اين صلوات شعبانيه هم همينطور است چه اينكه بخشهايي از دعاهاي وجود مبارك حضرت امير هم همينطور است يك وقت است ما ميگوييم خدايا صلوات بفرست بر پيامبرت كه او ما را هدايت كرده كتاب آورده و مانند آن اين ضمن اينكه صلوات است عرض ادب است از سنخ تعليق حكم بر وصف مُشعر به عليّت است; يك وقت است ميگويند اين آقا را محترم بشماريد گرامي بداريد آن وقت سؤال ميكنند چرا ميگويند براي اينكه دانشمند است; يك «چرا» بايد باشد يك «چون» هم دارد اما يك وقت ميگويند اين دانشمند را گرامي بدار اين تعليق حكم بر وصف ديگر نيازي به «چرا» و «چون» ندارد. اين صلواتي كه وجود مبارك امام سجاد دارد آن سه, چهار صلوات اوّلش همهاش مُعلَّل است «اللهمّ صلّ علي محمد و آل محمد», چرا؟ چون شجره نبوّتاند, مُختلَف الملائكهاند, مُختلف ملائكه يعني جاي رفت و آمد ملائكه, جايي است كه فرشتهها مرتب رفت و آمد ميكنند مختلف ملائكهاند معدن علماند اهل بيت وحياند همه اينها حدود وسطاست براي اثبات محمول براي موضوع, چرا صلوات بر پيامبر و آلش؟ چون اهل بيت وحياند, چرا؟ چون معدن علماند, چرا؟ چون شجره نبوّتاند, چرا؟ چون مختلف ملائكهاند اين پنج جمله كه در آن صلوات اول است پنج برهان است يعني پنج حدّ وسط است وحدت و كثرت ادلّه, تابع وحدت و كثرت آن حدود وسطاست اگر حدّ وسط يكي بود منتها به چهار تقريب اين ميشود يك دليل, نبايد گفت ما پنج دليل اقامه كرديم اما اگر جوهر حدّ وسط با حدّ وسط ديگر فرق كرد ميشود دو برهان اينجا پنج حدّ وسط است بعد فُلك جاريه هم راجع به نجاتبخشي اينهاست نجاتِ سياسي, نجات فرهنگي و مانند آن, طاهرين اخيار بودن هم همين است. اين چند بخش اول كه گذشت بعد به دعاها ميرسيم در دعاها خودمان را مشمول سِعه رحمت ذات اقدس الهي ميكنيم در سايه رحمت بيانتهايي كه خدا نصيب پيامبر ميكند بعد ميگوييم اين حضرت را شفيع ما قرار بده «وَاجْعَلْهُ لي شَفيعاً مُشَفَّعاً وَطَريقاً اِلَيْكَ مَهيَعاً»[5] شما اين مفاتيحهايي كه ترجمه شده را ببينيد اينها خيال كردند كه يعني خدايا يك راه راست بين من و خودت قرار بده اين ترجمه آن دعا نيست در اين جمله ما به خدا عرض ميكنيم خدايا اين ماه كه ماه اوست و اين ماه صدر و ذيلش رحمت است و رحمت بودنِ صدر و ذيل آن براي اين است كه نبيّ رحمت شبها را به نماز و روزها را به روزه ميگذراند «يَدْاَبُ في صِيامِهِ وَقِيامِهِ في لَياليهِ» يعني اين زمان را اين متزمّن پربركت كرد همانطوري كه مكان را اين متمكّن، پربركت ميكند چرا ماه شعبان محفوف به رحمت است براي اينكه شب و روزش با عبادت پيغمبر زينت گرفت «يَدْأبُ» دأبِ او يعني سنّت او, عادت مستمرّ او اين بود كه شبها را به قيام و روزها را به روزه ميگذراند «يَدْاَبُ في صِيامِهِ وَقِيامِهِ في لَياليهِ وَاَيَّامِهِ بُخُوعاً لَكَ في اِكْرامِهِ»[6] پس اين ماه, ماه رحمت است اين زمان ذاتاً رحمت نيست بلكه اين متزمّن است كه اين زمان را مركز رحمت كرده. ما با اين پيامبر چه كار داريم در همين دعاي نوراني وجود مبارك امام سجاد(سلام الله عليه) به ما آموخت كه بگوييم خدايا ما را به همراه اين حضرت ببر (يك) «وَاجْعَلْهُ لي» نه «و اجعل لي», «وَاجْعَلْهُ لي شَفيعاً مُشَفَّعاً وَطَريقاً اِلَيْكَ مَهيَعاً» خدايا نبوّت را كه نبوّت يعني اهل بيت وحي يعني مجموع قرآن و عترت، اين مجموع قرآن و عترت براي من راه باشد شفيعِ راه من هم همين راهنماي ماست كه در خدمت او هستيم اين را براي من راه قرار بده, تو راه قرار دادي فرمودي صراط مستقيم هست ولي من ميخواهم اين راه را توسعه بدهي مَهيع به معني مستقيم نيست مهيع يعني طريق وسيع. جُحفه در نزديك جَدّه كه يكي از مواقيت حاجيان است جحفه را كه جحفه ناميدند اصلش جحفه نبود اين منطقه وسيعي بود كه حاجيان و معتمران احرام ميبستند ميگفتند ارضِ مَهيعه, ارض مهيعه يعني زمينِ باز كه مزاحمتي در كار نيست هر كه هر جا بخواهد برود احرام ببندد جا دارد اين اول, اسمش ارض مهيعه بود با آمدن سيل و ديدن اجحاف كه مقداري از زمين را بُرد شده جحفه وگرنه در اصل نامش ارض مهيعه بود مهيع و مهيعه يعني زمينِ باز و وسيع كه كسي مزاحم كسي نيست در اين دعا عرض ميكنيم خدايا! نبوّت او را, رسالت او را, بيت وحي او را براي من يك طريق باز قرار بده كه من اگر بخواهم, هيچ كسي مزاحم من نباشد خب آن طريقي كه مزاحمتبردار نيست كدام طريق است اگر كسي بخواهد عالِم بشود عادل بشود متواضع بشود هيچ كسي مزاحم او نيست اما يك ذرّه بخواهد خودخواه و مغرور و خودبين بشود هم مزاحم ديگران است هم ديگران مزاحم او هستند الآن در اين محلّ نماز اگر همه بخواهند متواضع باشند هيچ مزاحمتي در كار نيست همه بخواهند فروتن باشند هيچ مزاحمتي نيست اما اگر يك نفر بخواهد متكبّر باشد در موقع رفتن تمام تلاش و كوشش او اين است كه جلو برود خب اين مزاحم ديگران است آن تكبّر است كه ضيقآور است نه تواضع, آن خودخواهي است كه مدار بسته است نه خدابيني اگر كسي واقعاً در خدمت وحي و نبوّت بود اين يك طريق مهيعه دارد راحت است نه بيراهه ميرود نه راه كسي را ميبندد و اگر ـ خداي ناكرده ـ مشكلي داشت اين راهِ بسته است اين راهِ بسته به مقصد نميرسد اينكه فرمود: ﴿فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ﴾[7] اين ترديد در مقابل آن شك است شك مربوط به انديشه است ترديد مربوط به عزم اگر كسي نابينا باشد به جاي اينكه در را ببيند به طرف ديوار ميرود به طرف ديوار شرقي ميرود ميبيند بسته است به طرف ديوار غربي ميآيد ميبيند بسته است اين ردّ مكرّر را ميگويند ترديد، خاصيّت باب تفعيل هم همان مبالغه و شدّتش است اين ردّ مكرّر بينتيجه را ميگويند ترديد ﴿فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ﴾ تردّد هم همين است ولي اگر انسان وارد يك طريق مهيعه شد بدون مزاحمت به مقصد ميرسد ما در اين صلوات نزديك ظهر بعد از اين درود فرستادنها با همه براهيني كه هست كه اينها شجره نبوتاند اينها معدن علماند مُختلف ملائكه هستند طاهريناند اخيارند فُلك جاريه هستند كسي جلو بيفتد خطر دارد دنبال بيفتد خطر دارد با اينها باشد نجات پيدا ميكند بعد از گفتن همه اينها عرض ميكنيم خدايا ما را با اين راه مأنوس بكن كه ما با سنّت او با قرآنِ او با روايات او به عنوان يك طريق مهيع و وسيع بتوانيم به خدمت تو بار يابيم بنابراين اين ماه, ماه رحمت و بركت است بركتش هم به وسيله اين ذوات قدسي است امروز همه بركات اين ماه به وسيله وجود مبارك وليّ عصر(ارواحنا فداه) است كه همان كار پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را وجود مبارك حضرت حجّت دارند انجام ميدهند پس اين ماه, ماه رحمت است به بركت صيام و قيام آن حضرت و براي ما طريق مهيعه است اگر ما با اين دعا زندگي كنيم اين كشور امن ميشود نه تنها اختلافي در كار نيست كارها به وداد و صفا و صميمت برميگردد كه انشاءالله پايانش همين خواهد بود.
اما بخش دوم كه مربوط به بيان كوتاهي از نهجالبلاغه حضرت امير است ملاحظه فرموديد كه سير بحث ما به آن پنجاه و سومين نامه حضرت رسيد كه در آنجا چند جمله كليدي داشت كه آن جملههاي كليدي خيلي محلّ بحث بود يكي از آن جملههاي كليدي اين بود كه فرمود: «إِنَّمَا عِمَادُ الدِّيْنِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِيْن وَالْعُدَّةُ للْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ» فرمود مالك! تو كه حالا رفتي به مصر بايد بداني همانطوري كه ستونِ شريعت, نماز است ستون سياست هم مردماند مردم را بخواهي رها كني, از نظر سياست, بيستوني مثل اينكه كسي نماز را رها كند, از نظر شريعت, بيستون است اين «الصلاة عمود الدين»[8] را هم اين خاندان فرمودند كه عِدل قرآن كريماند و گرنه در قرآن که نيست مردم ستون ديناند هم طبق فرمايش ايشان است منتها تفاوت جوهري اين است كه اگر گفته شد «الصلاة عمود الدين» وظيفه مردم را مشخص ميكند كه اين ستون دين را حفظ بكنند اما وقتي حضرت فرمود ستونِ دين, مردماند مردم بايد خودشان را بشناسند ثابتقدم باشند دينشان را حفظ بكنند ستونِ شريعت را حفظ بكنند در بخشهاي سياسي و فرهنگي هم روي پاي خودشان بايستند مسئولين هم موظفاند آنها را به عنوان ستون دين بشناسند.
فردا روز انتخابات رياست جمهوري است و همچنين انتخابات شوراها همه ما البته اين مسئوليت را داريم كه هم در انتخابات رياست جمهوري هم در انتخابات شوراها شركت كنيم براي اينكه حفظ اين نظام, سياست اين نظام به وسيله مردم است حضرت نفرمود مردم استحقاق اين را دارند فرمود ستون دين, مردماند خب ما بايد خودمان را بشناسيم به عنوان مسلمان, بايد بدانيم كه ستونِ سياست ديني هستيم ستون فرهنگ ديني هستيم ستون مسائل اجتماعي ديني هستيم وقتي خودمان را به عنوان يك ستون شناختيم محكم هستيم و به بيگانه طمع نميكنيم به شرق يا غرب طمع نميكنيم, وقتي مستقل شديم حالا كه روي پاي خودمان ايستاديم همه جوانب و شئون خودمان را هم كاملاً احيا ميكنيم هرگز نميگوييم به ما چه ربطي دارد ببينيد در قرآن كريم فرمود ذات اقدس الهي ما را آفريده براي آباد كردن زمين، فرمود من همه امكانات را به شما دادم و از شما جدّاً ميخواهم كه زمين را آباد كنيم ﴿هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيَها﴾[9] اين «استعمر» كه از باب استفعال است اين الف و سين و تاء در اينگونه از موارد، آن طلب را ميرساند يعني من از شما جدّاً ميخواهم كه زمين را آباد كنيد خب زمين با حضور مردم آباد ميشود يا با غيبت مردم؟! آن سياست اسلامي آن نظام اسلامي آن فرهنگ اسلامي آن اقتصاد اسلامي با حضور مردم آباد ميشود يا با غيبت مردم؟! فرمود من از شما ميخواهم كه زمين را آباد كنند آباد كردن زمين به چيست؟ ﴿هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيَها﴾ در قرآن كريم خدا فرمود من از شما ميخواهم كه شما كشورتان را آباد كنيد. اگر بيان نوراني وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) است فرمود مردم, ستون ديناند اگر استقلال, ديني بود سياست, ديني بود نظام, ديني بود فرهنگ, ديني بود ستون اين استقلال و سياست و فرهنگ, مردماند آن وقت مردم متديّن, مردم آگاه كه راهشان را با همين صلوات شعبانيه و امثال اين پيدا كردند نه بيراهه ميروند نه راه كسي را ميبندند اين مردم هم حضور پيدا ميكنند هم با يكديگر مشورت ميكنند كه اصلح كيست و هم در انتخاب اصلح غفلت نميكنند كه اميدواريم خداي سبحان اين توفيق را به همه عطا كند كه ـ انشاءالله ـ فردا آگاهانه در انتخابات شركت كنند! من مجدداً مقدم شما را گرامي ميدارم و اين اعياد پربركت را به همه شما تهنيت عرض ميكنم از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم كه امر فرج وليّاش را تسريع بفرمايد! نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, حوزهها و دانشگاههاي ما, ملت و مملكت ما را در سايه وليّاش حفظ بفرمايد! روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبيا محشور بفرمايد! بيداري اسلامي خاورميانه را به مقصد نهايي برساند! مشكلات مملكت را در بخش اقتصاد و مسكن و ازدواج جوانها به بهترين وجه حل بفرمايد! فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت(عليهم السلام) قرار بدهد! لحظهاي ما را به غير خودش واگذار نفرمايد! لحظهاي ما را از خير خودش محروم نفرمايد! پايان امور همه را به خير و سعادت ختم بفرمايد!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . مصباح المتهجد, ص738 و 739.
[2] . مصباح المتهجد, ص828 و 829.
[3] . سورهٴ بقره, آيهٴ 129؛ . سورهٴ آل عمران, آيهٴ 164؛ . سورهٴ جمعه, آيهٴ 2.
[4] . مصباح المتهجد, ص738.
[5] . مصباح المتهجد, ص829.
[6] . مصباح المتهجد, ص829.
[7] . سورهٴ توبه، آيهٴ 45.
[8] . الامالي (شيخ طوسي), ص529.
[9] . سورهٴ هود, آيهٴ 61.