بسم الله الرحمن الرحيم
به کلمه طيبه 164 از کلمات حکيمانه حضرت رسيديم که فرمود: «مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لَا يَقْضِي حَقَّهُ فَقَدْ [عَبَّدَهُ] عَبَدَهُ»؛ فرمود جامعه بايد يک حقوق متقابل داشته باشد رفتار متقابل گفتار متقابل داشته باشد و کريمانه رفتار بکند. فرمود اگر شما بزرگي کرديد؛ شخص شما يا کشور شما نسبت به يک شخصي يا کشوري بزرگواري کرد و او در برابر بزرگواري شما سوء استفاده کرد شما بايد بدانيد که او لايق اين بزرگواري نيست. شما هر حرفي داريد هر فعلي داريد کريمانه عمل کنيد و هيچگاه زير بار سلطه نرويد.
در اين بيان نوراني حضرت فرمود: «مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لَا يَقْضِي حَقَّهُ فَقَدْ [عَبَّدَهُ] عَبَدَهُ»، حقوق افراد جوامع و کشورها و ملل متقابل است، يک؛ برابر اين حقوق متقابل انسان وقتی که حقيرا ادا کرد انتظار دارد که ديگري هم اين حق را ادا کند، دو؛ اگر او حق ديگري را مراعات کرد و ديگري حق او را مراعات نکرد مثل آن است که او دارد طرف مقابل را به عنوان شخصيت برتر تلقي ميکند؛ فرمود مسلمان اين کار را نکند؛ ملت اسلامي اگر با کسي يا کسانی حقوق متقابل دارد حقوق آنها را ادا ميکند و آنها حقوق ملت اسلامي را رعايت نميکنند او اگر بخواهد همين رفتار ناروا را ادامه بدهد مثل اين است که دارد بندگي آنها را ميکند، بردگي رخت بربسته است بندگي در برابر غير خدا روا نيست. اين سخن آزاديخواهانه علي بن ابيطالب است «مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لَا يَقْضِي حَقَّهُ فَقَدْ [عَبَّدَهُ] عَبَدَهُ». شما يک ملتي مسلمان و پيرو اهل بيت هستيد، با کشورهاي ديگر رابطه دارد، شما اگر حق آن کشور را رعايت ميکنيد، آن کشور حق شما را رعايت نکند، اگر شما همچنان به اين سيره ناروا ادامه بدهيد، اين نظام بردگي خواهد بود نه نظام آزادي. خود علي بن ابيطالب(صلوات الله و سلامه عليه) آزاد بود هيچ چيزي او را برده نکرد فقط خداي سبحان. در پيروزي مکه گفتند دستها را بالا ببريد و بگوييد «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ»[1] ؛اين تکرار نيست، اين تأکيد نيست، اين سه مرحله عميق علمي است يعني خدا وحده در آن مرحله که دقيق علمي است، خدا وحده در اين مرحله که دقيق علمي است، خدا وحده در اين مرحله که دقيق علمي است، سه فصل يعني سه فصل عريق عميق علمي توحيدي است تأکيد نيست. «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ» اين شعار رسمي مسلمانها شد تا الي يوم القيامه. ما هم در اوايل انقلاب ميگفتيم «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ»الآن هم ميگوييم «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ». با تمام کشورهاي اسلامي و غير اسلامي رابطه داريم اولاً، رابطه ما متقابل است ثانياً، حقوقي که اسلام براي ما مشخص کرد مراعات ميکنيم ثالثاً، و اگر کسي نسبت به حقوق ما تعدي کرد دفاع ميکنيم رابعاً، گذشت داخلي را با گذشت خارجي اشتباه نميکنيم خامساً و کذا و کذا و کذا. فرمود آزاد باشيد مرد باشيد حرّيت برای شما است؛ اگر شما حقوق يک کشوري را رعايت ميکنيد آنها حقوق شما را رعايت نميکنند شما به بردگي رضايت داديد.
سرّ آنچه که ما الآن در حوزهها کم داريم اين است که اصلاً نگذاشتند اسلام به آن معناي واقعي خودش را نشان بدهد. بسياري از مسائل فقهي و روايي ما در حوزهها نيامده است. بارها به عرضتان رسانديم که قبلاً حوزه تقريباً 25 درصد علوم اهل بيت را در محور بحث خود قرار ميداد. آن 75 درصد مغفولعنه بود. مسئله علم غيب که علم غيب سند فقهي است يک چيز غني قوي علمي است که حوزه از غافل بود وگرنه ما مشکل شهيد جاويد نداشتيم آن سيد بزرگوار هم در اصفهان شهيد نميشد. اگر براي ما همه روشن ميشد که اهل بيت و ائمه بلااستثنا به عنايت الهي به غيب آگاه هستند، يک؛ علم غيب سند فقهي نيست، سند فقهي نيست يعني سند فقهي نيست، دو؛ نميشود کسي بگويد که حسين بن علي _ معاذالله _ نميدانست در کربلا چه خبر است؛ اگر ميدانست چرا زن و بچه را برد؟! علم غيب سند فقهي نيست؛ وجود مبارک پيغمبر صريحاً اعلام کرد «إِنَّمَا أَقْضِي بَيْنَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الْأَيْمَانِ»[2] من قاضي محکمه هستم، حاکم محکمه هستم اگر يک کسي بيايد و زباندرازي کند زبانبازي کند و با حجت کاذب يا با شهادت کاذب يا با يمين کاذب مال کسي را ببرد من چون دليل آورد و قسم خورد، مال را به او ميدهم ولي ميبينم او يک قطعه آتش دارد ميبرد. علم غيب سند فقهي نيست «إِنَّمَا أَقْضِي بَيْنَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الْأَيْمَانِ»، بله، گاهي براي اثبات معجزه از علم غيب کمک ميگيرند؛ لذا آن بنده خدا ميگفت _ معاذالله _ حسين بن علي نميدانست که در کربلا چه خبر است آمد و گير کرد! اگر ميدانست که زن و بچه را نميبرد، در حالي که خود حضرت فرمود در مکه فرمود «كَأَنِّي بِأَوْصَالِي تَقَطَّعُهَا عُسْلَانُ الْفَلَوَاتِ، بَيْنَ النَّوَاوِيسِ وَ كَرْبَلَاء»[3] من ميدانم در ميدان جنگ کربلا تمام اين قطعههاي بدن را چه کسي قطع ميکند کجا قطع ميکند کجا ميافتد. اين را حسين بن علي رسماً اعلام کرد. نميشود گفت به اينکه اينها _ معاذالله _ نميدانستند.
ما بايد قبول بکنيم که قبلاً 25 درصد علوم اهل بيت در حوزه بود؛ شما اين فقهها را که ميبينيد از اول طهارت شروع ميکردند تا امر به معروف، دوباره برميگشتند؛ صلات فراوان نوشته شده زکات فراوان نوشته شده صوم فراوان نوشته شده اعتکاف فراوان نوشته شده خمس فراوان نوشته شده اما قضاء و شهادت ميبينيد بسيار کم است؛ تا به اينجا ميرسيدند ميگفتند محل ابتلا نيست، روايات جهاد احکام جهاد اصلاً محل ابتلا نبود، کسي در حوزه جهاد تدريس نميکرد، کسي قصاص تدريس نميکرد و ميگفتند حدود و ديات و اينها که محل ابتلاء نيست! اما الآن به برکت انقلاب و امام راحل(رضوان الله تعالي عليه) و آمدن نظام اسلامي و فروپاشي نظام شاهنشاهي بايد سرتاسر فقه از اول طهارت تا آخر ديات، از آخر ديات تا اول طهارت در دست حوزه باشد؛ حالا بعضي در طهارت بعضي در ديات، بعضي در قضا بعضي در شهادت متخصص باشند ولي اصلش لازم است اين چنين باشد.
شما همهتان جزء اساتيد و بزرگواران هستيد اصالة الطهارة در دست همه ما است اصالة الحلية در دست همه ما است اما شنيديد که اسلام اصالة الحريه دارد يا نه؟ نه، نشنيديد. با اينکه در روايات موج میزند که اصل آزادي است. همه شما در مسئله اجتهاد و تقليد زحمت کشيديد درسش را خوانديد درسش را گفتيد تقرير نوشتيد؛ در بحث اينکه چه کسي بر ديگری ولايت دارد؟ سمت قضا دارد؟ ميگويند اصل اولي آن است که کسي بر کسي سلطه ندارد اين بناي عقلا است، همين؟! شما در مسئله اجتهاد و تقليد از هيچ استادي شنيديد که بگويد اصل اين است که کسي بر کسي ولايت ندارد به فلان دليل و به فلان روايت؟ چون اصلاً روايت نشنيده بودند و روايت نشنيده بوديم و خيال ميکرديم اينها بناي عقلا است!
قبلاً هم در همين بحث به عرضتان رسيد اين بناي عقلا بسيار بناي خوبي است خيلي از مطالب است که بناي عقلا است اما اين عقلا شاگردان انبياي قبلي هستند. ذات اقدس الهی که بشر را آفريد انبياي قبلي به خدا عرض کردند خدايا! تو خليفه آفريدي بشر آفريدي که ما آنها را اداره کنيم با چه چيزي اداره کنيم؟ قانون بفرست دستور بفرست احکام بفرست، انبيا به درگاه الهي تضرع کردند دستور آمد احکام آمد اينها را انبيا گرفتند گرفتند گرفتند عمل کردند عمل کردند عمل کردند مردم فهميدند فهميدند فهميدند ما که جزء متأخرين هستيم خيال ميکنيم اينها حرفهاي مردم است ميگوييم بناي عقلا اين است. اين ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾[4] امضاي بناي عقلا است، خير! ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ تتمه فرمايشات انبياي ديگري است که آنها از خدا گرفتند و اين را گفتند اين عقلا اين وسط استفاده کردند. اينطور نيست که بگوييم اين کار را عقلا دارند و شرع امضا کرده است؛ بلکه عقلا تابع انبياي قبلي بودند و خداي سبحان هم فرمود من هيچ فاصله نگذاشتم هر پيامبري که آمد دستور دادم ﴿وَ لَقَدْ وَصَّلْنا﴾ يعني «وصلنا»! متواصلاً متصلاً وصلاً ما اين وحي را ادامه داديم، اين يک؛ ﴿أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْری﴾[5] اين تترا اصلش وترا بود مثل تقوا اصلش وقوا است. وترا يعني متواتر؛ ما يک پيغمبر و دو پيغمبر نفرستاديم ما متواتراً پيغمبر فرستاديم؛ منتها 25 نفر از آنها را قرآن معرفی کرده است.
فرمود اگر رسالت است وترا است يعني متواتر است، اگر کتاب الهي است وصّلنا است ما نگذاشتيم حرفهاي ما قطع بشود ﴿وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ القَولَ﴾ يک ﴿أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْری﴾ دو. اگر رهبران هستند متواتر هستند، اگر کتب آسماني است متصل است. اين حرفها را گفتيم و گفتيم و گفتيم، اين اصالة الحريه در کتابهاي فقهي دفن شد و شما نرفتيد ببينيد؛ لذا اصالة الحليه را ديديد اصالة الطهاره را ديديد، اصالة الحريه را نديديد. وقتي در بحث اجتهاد و تقليد ميخواهيد به يک کسي سمت بدهيد، يا اصل ولايت را ثابت کنيد، ميگوييد اصل اولي اين است که کسي بر کسي مسلط نيست چه اينکه بناي عقلا هم همين است، خير! اين عقلا از انبيا فهميدند.
ببينيد يک چيزي را وجود مبارک امام صادق(سلام الله عليه) در جلد بيست و سوم کتاب نوراني وسائل صفحه 54 مشخص کرد اين را محمدين يعني محمدين! اينها که ارکان دين ما هستند هم کليني هم صدوق هم شيخ اينها هر سه اين را نقل کردند «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ» که از بهترين اسناد است همين را مرحوم صدوق نقل کرد همين را شيخ طوسي نقل کرد؛ اين را محمدين ثلاث(رضوان الله تعالي عليهم) نقل کردند. آن حديث چيست؟ اين است که عبدالله بن سنان ميگويد که «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع» شنيدم که وجود مبارک امام صادق(عليه السلام) فرمود: «كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع» اين کان مستمر است. يک وقتي ميگوييم «قال علي» اما کان يعني سيره او رفتار او در بسياري از سخنرانيها اين حرف را ميفرمود: «كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع يَقُولُ النَّاسُ كُلُّهُمْ أَحْرَارٌ» مردم آزاد هستند. اين حرف بوسيدني نيست؟! «النَّاسُ كُلُّهُمْ أَحْرَارٌ إِلَّا مَنْ أَقَرَّ عَلَى نَفْسِهِ بِالْعُبُودِيَّةِ» مگر در آن روزهايي که بردگي رواج داشت يک کسي خودش بگويد من برده هستم، وگرنه اصل حرّيت است. اين حرف بوسيدني نيست؟! حالا ما چون دسترسي به آن حرفها نداريم حرم رفتيم در و ديوار را ميبوسيم و کار خوبي هم ميکنيم. نه اينکه خداي ناکرده کار بدي باشد، نخير، خيلي کار خوبي ميکنيم.
«النَّاسُ كُلُّهُمْ أَحْرَارٌ» اين حرف را چه کسي گفته؟ الآن دم از آزادي میزنند آزادي آزادي، اين حرفها را علي و اولاد علي گفتند و گفتند و گفتند و بعد مردم شنيدند و گفتند حرف خوبي است. پس هرگز ما دهن باز نميکنيم بگوييم اين بناي عقلا است. يک قدري عقبتر بايد برويم اين عقلا از انبيا گرفتند؛ بخش وسيعي از رواياتي وجود دارد که انبياي قبلي گفتند خدايا، تو که ما را فرستادي قانون و دستور هم بده؟ اين را حتماً يعني حتماً هر عالم روحاني بايد بداند که اين روايات ميگويند که انبياي قبلي با کدام قانون و با چه وضعي جامعه را اداره کردند؟ مرتباً به ذات اقدس الهی عرض ميکردند قانون قانون، قانون قانون، ما را فرستادي قانون بفرست، ما را فرستادي دستور بفرست، اين قدر گفتند ذات اقدس الهی هم گفت و گفت و گفت، حالا در دست و پاي همه آمد، همه فهميدند حالا تازه ميگويند اين آزادي حق اجتماعي است و مردم ميفهمند. علي اين را فرياد زد «النَّاسُ كُلُّهُمْ أَحْرَارٌ»، منتها آنکه در حوزه ما رايج است اصالة الحلية اصالة الطهاره، اصالة الحلية اصالة الطهارة» اصالة الحريه را شما اصلاً شنيديد؟ نشنيديد، ما هم نشنيديم، در اين کتابها دفن شده بود؛ اين حرفها را امام راحل و اين شهدا، اين بزرگواراني که در راه دين شربت شهادت نوشيدند زنده کردند. هفتاد و پنج درصد کتابهاي علمي فقهي دينی روايي اهل بيت که نسيا منسيا بود عرضه شد الآن همه کتابها تقريباً عرضه است هيچ کس نميتواند بگويد اين محل ابتلا نيست لذا وجود مبارک حضرت امير فرمود که اگر شما حق ديگري را رعايت ميکنيد حق آمريکا را رعايت ميکنيد او حق شما را رعايت نميکند در جريان توافق کذايي و کذايي آن را پاره ميکند و دور مياندازد، اگر شما همچنان بخواهيد با او رابطه دوستانه و صميمانه و امثال ذلک داشته باشيد «فَقَدْ عَبَدَهُ»، اين روا نيست. آزادي سر جايش محفوظ است نه اينکه به کسي اهانت کنيد.
اين ايام هم ايام کرامت است. واقع دين دين بوسيدني است. هر ملتي هم کريم است. ما موظفي هستم کريمانه رفتار کنيم. او حالا يا مسلمان است يا کافر چکار داريم! اگر خداي ناکرده نسبت به ما اهانت کرد، اين بيان نوراني وجود مبارک حضرت امير است که در آنجا فرمود: «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ»[6] سنگي که آمد را برگردان. همين علي است. فرمود يک سنگ ستمي که از ترامپ و امثال ترامپ آمد اين را برگردان. ««رُدُّوا الْحَجَر» اگر مردي! «مِنْ حَيْثُ جَاءَ»يک سنگي به شما بزند شما همينطور سنگخور باشيد که نميشود. اين علي است. اين را کجا فرمود؟ اين را در يک فرمايش ديگري از کلمات نوراني فرمود.
هم فرمود «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ» هم «لَايَمْنَعُ الضَّيْمَ الذَّلِيلُ»[7] هر دو در نهج البلاغه است يکياز آنها در خطبه بيست و نهم است که فرمود « لَايَمْنَعُ الضَّيْمَ الذَّلِيلُ»يعني يک ملت فرومايه ستمپذير است؛ آدم ذليل و ملت ذليل ملت پست ملت فرومايه که با کرامت سازگار نيست ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾[8] اين هفته هفته کرامت نيست اين سال سال کرامت نيست اين عمر عمر کرامت است. ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾ انسان کريم نه کار سست و سهل ميکند نه کار سست و سهل ديگري را تحمل ميکند؛ ادب را سر تا پا در زندگي خود حفظ ميکند، هيچ جا بيادبي نميکند، هيچ کسي را تحقير نميکند، ادب را نسبت به مسلمان و کافر رعايت ميکند، تعهدي کرد تا آخر پاي امضايش ميايستد. اين صريح قرآن در سوره مبارکه «توبه» است مگر با مشرکين پيغمبر تعهد نبست؟ مگر دستور صريح نداد فرمود شما اين را نقض نکنيد، تا آنها میپذيرند بپذيريد، هرگز خودتان بدون دليل کاغذ را پاره نکنيد توافق را پاره نکنيد، مادامي که آنها تحمل ميکنند احتمال کنيد تحمل کنيد، مادامي که آنها نقض عهد نکردند شما نقض عهد نکنيد، مادامي که آنها خلاف نکردند شما خلاف نکنيد؛ اما زير بار ستم هم نرويد. آن را در سوره مبارکه «توبه» فرمود اين هم بيان نوراني حضرت امير است که «لَايَمْنَعُ الضَّيْمَ الذَّلِيلُ» يعني همين؛ يعني ملت با کرامت زير بار ستم نميرود، ضيم را ذلت را جز ملت پست احدي تحمل نميکند.
فرمود «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ» سنگ نزن سنگپراکني نکن اما سنگي که آمد برگردان. کريم باش. اين يعني چه؟ يعني بزرگ و بزرگوار باش کريمانه زندگي بکن حالا اينطور نيست که ما اين بيبي(سلام الله عليها) را يا وجود مبارک حضرت امام رضا را و همه ائمه را فقط در ان ده روز گرامي بداريم اين گرامي داشتن برای اين ده روز و ده سال نيست؛ اينها بالاصاله از طرف ذات اقدس الهی کريم هستند، ملت ما را هم کريمانه تربيت کردند فرمود اينچنين باشيد.
بنابراين اين کرامت وصف انسان است انسان کريم است ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾. ما اميدواريم ذات اقدس الهی اين نظام را به برکت شهدا به برکت شهادت افرادی نظير آيت الله شهيد مطهري و بزرگان ديگر صحيحاً و سالماً به صاحب اصلياش برگرداند و جانباختگان حادثه اخير را مشمول عنايت ويژه خودش قرار بدهد. به مسئولين هم آن هشياري بيشتري را بدهد که چنين رخدادي ديگر اتفاق نيفتد. به فرد فرد شما اساتيد بزرگ و بزرگوار عزت و جلال و شکوه دنيا و آخرت مرحمت بفرمايد. روح امام راحل و شهدا را هم با انبياي الهي محشور فرمايد. مقام معظم رهبري را مشمول عنايت ويژه اهل بيت قرار بدهد.
«غفر لله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
[1] . بحارالانوار، ج83، ص22 ؛ ر.ک: علل الشرائع، ج2، ص360.
[2]. الكافي، ج7، ص414.
[3]. مثير الأحزان، ص41؛ بحار الأنوار، ج44، ص367..
[4]. سوره مائده، آيه1.
[5]. سوره مومنون، آيه44.
[6]. نهج البلاغه، حکمت314.
[7] . نهج البلاغه, خطبه29.
[8]. سوره اسراء، آيه70.