أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
﴿وَ إِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَ إِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ (٤) وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رُسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُم مُسْتَکْبِرُونَ (۵) سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِر لَهُمْ لَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ (۶) هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لاَ تُنفِقُوا عَلَی مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی یَنفَضُّوا وَ لِلَّهِ خَزَائِنُ السَّماوَاتِ وَ الأرْضِ وَ لکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لاَ یَفْقَهُونَ (۷)﴾
این سوره مبارکه که در مدینه نازل شد، برای تحلیل یک جامعه نفاق بود و افشاگری آنها. قرآن کریم از نظر فرد میفرماید به هر حال شخص یا مؤمن است یا کافر؛ گاهی هم ممکن است فردی منافق پیدا بشود که نفاقش فردی است. ولی جامعه نفاق، کارشان تشکیلاتی است و در نبرد با قرآن و عترت هستند، در نبرد با اسلام هستند، این دو؛ و نبرد اینها هم به صورت جنگ نرم است، به اصطلاح نرمافزار است، این سه؛ قرآن کریم همه این توطئهها را تبیین کرد، چهار؛ راه علاج را هم مشخص کرد، پنج. فرمود جنگ کفّار با شمشیر است و سپر، با آهن به میدان میآیند؛ اما اینها جنگشان با مسجد است و قَسم. مسجد ضرار درست میکنند، ﴿حَلاَّفٍ مَهینٍ﴾ [1]هم هستند. این با نرمافزار به جنگ دین میآید. اینکه علیه حکومت دینی در برابر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) صف کشیده است به تعبیر قرآن ﴿أَلَدُّ الْخِصَامِ﴾[2] است؛ یعنی لَدودترین، لجوجترین دشمن دین همین منافقین هستند، این با جنگ نرم شروع میکند؛ یعنی با مسجد ضرارسازی شروع میکند، با سوگند دروغ شروع میکند، با ذکر و تسبیح شروع میکند. همه اینها را یکی پس از دیگری قرآن تبیین کرد. بخش مهم اینها در سوره مبارکه «توبه» گذشت. این جریان مسجد ضرار در سوره «توبه» گذشت.[3] این مسجد میسازد برای چه مسجد میسازد؟ او نه به خدا معتقد است، نه به قیامت، نه به قرآن، نه به عترت. این یک نرمافزاری علیه دین است؛ لذا قرآن میفرماید این مسجد کاری از آن ساخته نیست، باید این را ویران است. سوگندی هم که یاد میکنند، تعبیر قرآن این است که ﴿اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّةً﴾؛ یعنی با نرمافزار دارد به جنگ دین میآید، این دو.
یک بیان نورانی در روایات است و آن بیان این است که در قرآن دارد که منافقین ﴿لاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلِیلاً﴾؛[4] این سؤال برای همه هست که اصلاً منافق خدا را قبول ندارد، قرآن را قبول ندارد؛ این چه استثنایی است که خدا میفرماید: ﴿لاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلِیلاً﴾؟ اصلاً دین ندارد، چون ﴿فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار﴾[5] است، چگونه قرآن میگوید اینها کم به یاد خدا هستند، این مشکل! اما در این روایت نورانی میفرماید اینها به یاد خدا هستند، به حسب ظاهر در مجالس؛[6] اما اینها فقط برای دنیا ذکر دارند، یک؛ دو: ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾،[7] دنیا یک چیز اندکی است. سه: کسی که دینش برای دنیاست، برای حفظ دنیا به یاد خداست، دینش کم است. این خیلی حرف دقیقی است! همه ما میمانیم که این ﴿لاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلِیلاً﴾، خیلیها آمدند گفتند این استثنا منقطع است. کافری که اصلاً خدا را قبول ندارد چگونه شما میگویید کم به یاد خدا هستند؟ اینها اصلاً ﴿أَلَدُّ الْخِصَامِ﴾ هستند. خود قرآن در سوره «توبه» فرمود اینها بدترین دشمن خدا و دین هستند. آن وقت چگونه ﴿لاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلِیلاً﴾؟ این یک امام میخواهد که خودش قرآن ناطق است و گرنه خیلیها آمدند گفتند این استثنای منقطع است و در آن ماندند؛ یعنی همه ما به حسب ظاهر میمانیم. فرمود اینها به یاد خدا نیستند واقعاً اصلاً به یاد خدا نیستند. این که به یاد خدا هستند در جمع مردم، برای دنیاست دنیا هم متاع قلیل است. پس ﴿لاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلِیلاً﴾، چون به لحاظ هدف که بررسی کنید اینها به دنبال متاع کمی هستند. اینها به دنبال بهشت که نیستند.
پس کار قرآن تحلیل جامعه نفاق است که اینها با نرمافزار دارند دین را از بین میبرند و گرنه آن مسجدسازی برای چیست؟ این پشت سر هم سوگند یاد کردن برای چیست؟ این از لطایف تعبیر قرآن کریم است که اینها این را سپر قرار دادند، معلوم میشود جنگ است؛ یعنی واقعاً به جنگ دین آمدند و گرنه انسان عادی یک وقت برای بارندگی چتر سر میگذارد. چتر چتر است؛ اما سپر دست نمیگیرد، سپر معلوم میشود مخصوص میدان جنگ است؛ منتها جنگ نرم است. پس آن مسجد ضرارساختنی که در سوره مبارکه «توبه» بحث آن در آیه 107 گذشت که فرمود: ﴿وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرَاراً وَ کُفْراً وَ تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِرْصَاداً لِمَنْ﴾، در اصل کمین کردند، پس این میشود جنگ نرم. اینجا هم فرمود: ﴿اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّةً﴾، میشود نرمافزار. آنگاه میفرماید از نظر خصوصیات روانی، اگر پیشرفتی نصیب شما شد، اینها نگران هستند. اگر شکست خوردید اینها خوشحال هستند. اینها ﴿إِن تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ﴾،[8] اگر ـ خدای ناکرده ـ سختی دامنگیر شما شد اینها خوشحال میشوند.
پس یک جامعه خاصی در مدینه بود به نام جامعه نفاق، جمعیت آنها هم کم نبود با نرمافزار شروع میکردند و سوگند را هم سپر قرار داده بودند، ذکرشان هم فقط برای دنیا بود. در مسجد شرکت میکردند، برای دیگران زیاد نماز میخواندند، زیاد ذکر میگفتند، به حسب ظاهر زیاد قرآن میخواندند، این طور بود؛ ولی چون برای دنیاست، ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾، لذا جمعبندی این مطالب را قرآن به صورت ﴿لاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلِیلاً﴾ ذکر فرمود طبق این روایت.
پرسش: در آیه سوم که میفرماید: ﴿فَطُبِعَ عَلی قُلُوبِهِم﴾ پس امکان استغفار توبه کجا میرود؟
پاسخ: بله، تا زنده هستیم اختیار هست؛ منتها توفیق را ذات اقدس الهی برمیدارد و ما را به حال خودمان رها میکند. یک وقت است ما میخواهیم برویم، مرتّب کمک میکند، فرستادگانی، فرشتههایی، علل و عوامل فراوانی کمک میکنند. یک وقت این کمکها را برمیدارد. در همان اوّل سوره مبارکه «فاطر» گذشت که ما کسی را گمراه نمیکنیم قلب کسی را سیاه نمیکنیم. ما اگر کسی مؤمن باشد توفیق میدهیم: ﴿مٰا یَفْتَحِ اللّٰهُ لِلنّٰاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلٰا مُمْسِکَ لَهٰا﴾؛ دری را که خدا بر اساس رحمت باز کند کسی نمیتواند ببندد؛ اما وقتی دیدیم عدهای بیلیاقت هستند و مرتّب علیه دین تلاش و کوشش میکنند، این درِ رحمت را به روی اینها میبندیم. ما کاری با او نداریم: ﴿وَ مَا یُمْسِکْ﴾؛ ما چیزی به او نمیدهیم، او را به حال خودش رها میکنیم، آن وقت میافتد. این بیان نورانی سیّدالشهداء(سلام الله علیه) در آن دعای عرفه این است که خدایا آن وقتی هم که من دارم ندارم: «أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنَایَ فَکَیْفَ لَا أَکُونُ فَقِیراً فِی فَقْرِی»؛[9] آن وقتی که دارم ندارم، چون دارم برای توست. انسان را به حال خودش رها بکند میافتد. فرمود ما هرگز کسی را گمراه نمیکنیم، هرگز دست نمیزنیم به چاه نمیاندازیم. وقتی فیض را گرفتیم او میافتد و گرنه این طور نیست که ذات اقدس الهی کسی را گمراه بکند. اوّل سوره مبارکه «فاطر» جزء محکمات است و شارح بسیاری از آیات دیگر است. فرمود ما در را یا باز میکنیم یا میبندیم، همین! ﴿مَّا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ﴾، ﴿وَ مَا یُمْسِکْ﴾، میبندیم و نمیگذاریم بیاید. این میشود: «وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَدا»،[10]
پرسش: توفیق توبه را گرفتن با غفّاریت نمیسازد.
پاسخ: نه خدا غفور است. در همین سوره میفرماید که توبه کنید. پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ﴿رَحْمَةً لِلْعالَمینَ﴾[11] است، خودتان توبه کنید، بروید در محضر حضرت، از حضرت بخواهید، او هم برای شما طلب مغفرت میکند اثر دارد. الآن هم در باز است. بازگشت آن به این است که شما با دست خودتان بستید. بازگشت آن این است که شما با دست خودتان این رحمت را بستید.
فرمود اینها با تشکیلات کار میکنند. پس نفاق یک وقت نفاق فردی است حساب دیگری دارد؛ اما نفاق تشکیلاتی راهش همین است. واقعاً وارد جنگ میشوند؛ لذا فرمود: ﴿جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾،[12] برای اینکه اینها آمدند به جنگ تو؛ منتها کفار با جنگ سختافزار، اینها با جنگ نرمافزار، همین! آنها آمدند مسجد را خراب میکنند، اینها مسجد میسازند. آنها آمدند کعبه را ـ معاذالله ـ از بین ببرند اینها با سوگند جلوی دین را میگیرند. وقتی هم حرف میزنند ﴿وَ إِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ﴾، حرفهای آهنگین میزنند، ظاهر فریبایی هم دارند، ظاهرنمایی میکنند. فرمود اینها را گوش میدهد به حسب ظاهر، ﴿وَ إِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ﴾، اما باطن اینها ویران و آلوده است.
اینجا هم فرمود: ﴿تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَ إِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ﴾، در سوره مبارکه «توبه» فرمود: ﴿فَلاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَ لاَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ﴾ کذا. ﴿وَ یَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنَّهُمْ لَمِنکُمْ﴾؛ اینها حلّاف هستند پشت سر هم قسم میخورند کسی از آنها سؤال نکرد! مرتّب قسم میخورند که ما از شما هستیم.
در آیه پنجاه همان سوره مبارکه «توبه» این بود که ﴿إِن تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِن تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ﴾، اگر ـ خدای ناکرده ـ آسیبی ببینید، اینها خوشحال میشوند. اگر فتح و پیروزی نصیب شما بشود اینها نگران میشوند؛ لذا میفرماید همه امکانات را ما به اینها دادیم اینها به سوء اختیار خودشان فاصله گرفتند. در همین سوره مبارکه «توبه» گذشت که اینها ﴿أَوْ مُدَّخَلاً﴾، یک سوراخ موشی اگر ببینند فوراً میروند داخل آن تا در زمان جنگ آسیب نبینند. «مدَّخَل»؛ یعنی همین! غارات، غار و امثال آن پیدا کنند فوراً آنجا پناه میبرند.
در سوره مبارکه «احزاب» دارد که در زمان جنگ اینها ﴿بَادُونَ فِی الأعْرَابِ﴾، «بادون» آن جمعیتی که بروند در بادیه و بیابان. دیدید آن وقتی که مناطق مسکونی را بمباران میکردند عده زیادی شهر را تخلیه کردند. در سوره «احزاب» دارد که آن وقتی که کفار به مدینه حمله میکردند و مانند آن، اینها ﴿بَادُونَ فِی الأعْرَابِ﴾؛ یعنی در بیابانها در بادیهها باشید. بعد ﴿یَسْأَلُونَ عَنْ أَنبَائِکُمْ﴾، میگویند شهر چه خبر؟ چه کسی آمد؟ چه کسی رفت؟ از دور میخواهند از وضع شهر باخبر باشند، این کار منافقان است؛ یا کار ﴿فی قُلُوبِهِمْ مَرَض﴾[13] است، یا ضعیف الایمان است و مانند آن. همه این قسمتها را تشریح کرده است.
در این قسمت فرمود هر صیحهای که آمد علاقهمند هستند که یک مُدّخَل پیدا کنند، سوراخی پیدا کنند بروند داخل آن، ﴿أَوْ مَغَارَاتٍ﴾؛ غاری پیدا کنند بروند داخل آن. ﴿قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ﴾؛ کجا منصرف میشوند؟ کجا میروند؟
پرسش: ...
پاسخ: اسلام هست، ایمان هست، کفر هست، نفاق هست «الی یوم القیامة».
پرسش: افرادی هستند که میگویند این آقا منافق است، این آقا فلان است.
پاسخ: با آنکه نمیشود افراد را متهم کرد. هر کسی گرفتار کار خودش است، ولی قرآن کریم خصوصیاتش را مشخص کرده است. یک بیان نورانی از امام باقر(سلام الله علیه) هست که این کتاب الهی میزان است خودتان را بر این میزان عرضه کنید.[14]حضرت فرمود این ترازوست شما آیاتش را خوب بررسی کنید خودتان را با این عرضه کنید میزان باشید، آن وقت اگر ـ خدای ناکرده ـ مشکلی در شماست به اصلاح خودتان بپردازید، در دیگران مشکلی پیدا کردید به اصلاح آنها قیام کنید و مانند آن.
اینها چون تشکیلاتی کار میکنند، در قبال مؤمنین هستند. مؤمنین را قرآن کریم مشخص کرد فرمود: ﴿الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ﴾[15] اما درباره منافقین فرمود: ﴿الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ بَعْضَهُم مِن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ﴾، این است. کار تشکیلاتی دارند، نرمافزاریشان همین است.
فرمود: ﴿وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رُسُولُ اللَّهِ﴾؛ راه توبه باز است، بیایید برگردید. ﴿لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُم مُسْتَکْبِرُونَ﴾؛ به حال استکبار گردنکشی میکنند سرشان را میپیچانند، گردنشان را میپیچانند، ما و پیغمبر! ما و استغفار! این است. پس راه تا آخرین لحظه باز است.
خدا مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) را غریق رحمت کند! این هم از لطایف فرمایش ایشان است؛ این برهانی کسی در مسئله نیست، ولی یک تعبیر لطیف ذوقی ایشان دارند و آن این است که مرگ از پا شروع میشود. ذات اقدس الهی دفعتاً میتواند روح را از بدن قبض کند که فرمود: ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا﴾،[16] ﴿یَتَوَفَّی الأنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا﴾.[17] اما وقتی این محتضر میخواهد بمیرد، اوّل پای او سرد میشود؛ یعنی روح از پا قطع علاقه میکند، نه از سر. کمکم به ساق و کمکم به دهن و کمکم مغز و اینها. فرمایش مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) این است که ذات اقدس الهی میتوانست روح را اوّل از مغز شروع بکند یا یکجا روح را از بدن قبض بکند؛ اما از پا شروع میکند تا انسان نیمه مرده و نیمه زنده بگوید خدا. حالا که به حسب ظاهر دلیلی بر قبول آن توبه نیست، ولی به هر حال این راه هست. یک انسان نیمه مرده هم بگوید خدا، او کمک میکند. ما دلیلی نداریم بگوییم این حرف درست نیست. نه از سعه رحمت خدا باخبر هستیم، نه از عفو الهی باخبر هستیم. این معنا هست که یکجا روح را قبض نمیکند و از مغز هم شروع نمیکند. خیلیها هستند که وقتی پایشان سرد شد فهمیدند که دارند میروند. اما زبان باز است، فکر هنوز باز است میتواند تغییر کند، اینها هست. بعضیها هم اصلاً ما دیدیم صریحاً گفتند حالا آخرهاست شما به دنبال چه میگردید؟ پا را چرا گرم میکنید؟ صریحاً گفتند. پس این خداست، تا این لحظه هم مهلت میدهد.
گفتند بیایید پیغمبر برای شما استغفار کند، در سوره مبارکه «نساء» دارد که ﴿وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّاباً رَحِیماً﴾[18] بیایند حضور شما، خودشان هم استغفار بکنند. حالا اگر دعای اینها مستجاب نشد تو ای پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که مستجاب الدعوه هستی برای آنها دعا کنی، یقیناً اثر دارد. الآن هم در زیارت حضرت همین جمله خوانده میشود، چون اینها زنده و مردهشان یکی است. داخل حرم مطهر نبوی که آدم میرود همین آیه را میخواند.
پرسش: همین طوری بیاید یا ...؟
پاسخ: تائباً و واقعاً بیاید. نه اینکه قبلاً هم میآمد منافقانه میآمد. مگر حضور حضرت نمیآمدند منافقانه میآمدند. ﴿وَ إِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ﴾، با حضرت گفتگو میکردند؛ اما بیایند، واقعاً بیایند نه اینکه مثل قبلاً میآمدند: ﴿وَ إِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ﴾ بودند و مرتّب سوگند یاد میکردند. فرمود هر کسی بیاید این طور است الآن هم در حرم مطهر مشرف میشوند همین طور است. الآن در زیارت حضرت همین آیه در حرم مطهر هم خوانده میشود. فرمود تا آن لحظه هست، پس درِ رحمت تا آخرین لحظه باز است. فرمود آن لحظه هم به اینها بگویند باز گردنکشی میکنند: ﴿لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ﴾، این «یصدون» که قبلاً گفته بودند برای اینکه این «فاء» خیلی حرف دارد: ﴿اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا﴾، کسی که میخواهد میدان جنگ برود چه کار میکند؟ زره میپوشد، سپر میگیرد، وارد میدان میشود. فرمود اینها با سپرِ قَسم وارد میدان جنگ شدند. این «فاء» فای تفریع است؛ یعنی اگر خواستند راه خدا را صدّ کنند، از راه قَسم صدّ میکنند. اینها هستند. پس از این طرف هیچ مشکلی نیست درِ رحمت باز است. اینها «صادّاً»؛ یعنی «منصرفاً»، یک؛ «صارفاً»، دو؛ «انصرفوا بأنفسهم و صرفوا غیرهم». ﴿وَ هُم مُسْتَکْبِرُونَ﴾، در برابر دین خدا با کبریایی برخورد میکنند، این را عمداً به سوء اختیار خودشان بستند؛ لذا میفرماید: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِر لَهُمْ﴾، تو مکمّل توبه اینها هستی. آن مقوّم اصلیاش خود اینها هستند باید بیایند توبه کنند. ﴿لَن یَغْفِرَ اللَّهُ﴾، این «لَن» نفی تأکید است و نه تأبید. ﴿لَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ﴾، چرا؟ ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ﴾، «فَسَقَ»؛ یعنی «خَرَجَ». ما هر چه گفتیم این نیامد، حالا ما چه کار بکنیم؟ یعنی عمداً دست اینها را بگیریم بیاوریم در بهشت؟ این که با دین تا توانست مبارزه کرد، اینکه نمیشود. برای اینکه ﴿هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لاَ تُنفِقُوا عَلَی مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ﴾، این برهان مسئله است. فرمود این عرب به شکار سوسمار میرفت، ما او را طوری تربیت کردیم که در حال إحرام از آهو میگذرد، این از زمین به آسمان رفت. مگر اینها به دنبال سوسمار نمیرفتند و سوسمار شکار نمیکردند؟ مگر درباره اینها نفرمود:﴿لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُم﴾؛[19] مگر نفرمود: ﴿لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللّهُ بِشَیْءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنَالُهُ أَیْدِیکُمْ وَ رِمَاحُکُمْ﴾،[20] این آهوها، این حیوانات نرمگوشتی که در بالای کوههای عرفه هستند، فرمود ما عمداً اینها را جلوی چادر شما میآوریم ما امتحان میکنیم، در تیررس شما هستند، دسترس شما هستند. ما اینها را میآوریم ما امتحان میکنیم. ﴿بِشَیْءٍ مِنَ الصَّیْدِ﴾؛ همین صیدهای آهو. همین حلالگوشتهاست. ﴿تَنَالُهُ أَیْدِیکُمْ﴾؛ با دست میتوانید بگیرید. حالا شمشیر حسابش دیگر است. اینکه از سوسمار نمیگذشت حالا از آهو میگذرد ما این را از زمین به آسمان بردیم. حالا چهار نفر فقیر هم داخل آنها هستند. من به اینها کمک میکنم. اینها میروند به آنها میگویند چرا به این فقرا کمک میکنید؟ این پستفطرتی تا کجا؟ این میشود جنگ نرم. این تحریم اقتصادی از جای دیگر نیست، این تحریم اقتصادی بدتر از استکبار است. ثروتهای اساسی دست همان یهودیها بود که در خیبر بودند و گرنه مدینه سرمایهدار سنگین نداشت. همین که بتواند خودش یک شام و ناهاری داشته باشد. اینها که از مکه آمدند مدینه، جا نداشتند. اموال منقولشان را که کسی نمیخرید غیر منقول هم که قابل نقل و انتقال نبود، اینها با دست خالی از مکه به مدینه آمدند کجا بروند؟ رفتند در مسجد. اصحاب صفّه شدند. چه کسی اینها را تأمین میکرد؟ همین مردم مدینه که ﴿وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ﴾،[21] اینها میآمدند میگفتند که چرا به اینها نان میدهید؟ به اینها ندهید که پیغمبر را تنها بگذارند. این عربی را که فرمود ما اینها را از زمین به آسمان بردیم. قدّارهبندی بود، قسمت مهم اینها در جاهلیت از قدّارهبندی ارتزاق میکردند مخصوصاً در مکه. برای پسرشان وقتی زن میگرفتند که این بتواند قافلهای را غارت کند! چون آنجا نه جای صنعت بود، نه کشاورزی بود، نه دامداری بود فقط یک گروه خاصی سرمایه داشتند. بقیه با غارتگری زندگی میکردند امن نبود. در قرآن فرمود که مگر نمیبینند که همه جا ناامن است مگر مکه.[22] همه جا خطر راهزنی هست مگر در مکه، ما اینجا را امن کردیم.
این مردمی که به دنبال سوسمار میرفتند حالا از آهو میگذرند، ما اینها را این گونه کردیم. اینها میگویند چرا به این فقرا کمک میکنید؟ این قابل هدایت است؟ ﴿هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لاَ تُنفِقُوا عَلَی مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ﴾؛ این فقرایی که اطراف پیغمبر هستند فقیر هستند، چیزی به اینها ندهید ﴿حَتَّی یَنفَضُّوا﴾؛ او را رها کنند. این بدتر است، این خداست حالا تحریم بیگانه را انسان بگوید چطور میشود اینها؟ وقتی خدا این تحریم را حلّ کرد آن را هم یقیناً حلّ میکند. ما به تعبیر عزیزمان حضرت آقای حسنزاده که فرمود:
به مجاز این سخن نمیگویم ٭٭٭ به حقیقت نگفتهای الله[23]
﴿وَ لِلَّهِ خَزَائِنُ السَّماوَاتِ وَ الأرْضِ وَ لکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لاَ یَفْقَهُونَ﴾، مگر شعیب براهین صدّیقین و نمیدانم برهانهای عمیق کلامی و برهان تمانع و برهان توارد و اینها را مطرح میکردند که به شعیب بگویند ما نمیفهمیم شما چه میگویی. در سوره مبارکه «هود» به شعیب گفتند ما نمیفهمیم تو چه میگویی؛ یعنی آن بحثهای کلامی و اعتقاید و فلسفی و مطالب عمیق فقهی و مطالب عمیق اصولی و مسئله ترتّب و اجتماع امر و نهی و اینها را مطرح میکرد؟ یا میگفت دزدی نکنید و کم ندهید؟ اختلاس نکنید؟ همین! ببینید آیه 83 به بعد سوره مبارکه «هود» این است: ﴿وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیال﴾؛[24] کمفروشی نکنید، گرانفروشی نکنید، بدفروشی نکنید، همین! جامعه را اینها اصلاح میکند. آن مطالب عقلی دقیق مخصوص حوزه و دانشگاه است. مشکل جامعه همین است که انسان معیب نفروشد، کم نفروشد، گران نفروشد، اختلاس نکند، نجومی نگیرد، دروغ نگوید، همینهاست، جامعه راحت است. حالا مگر برهان تمانع و توارد علّتین و یا مسئله ترتّب کفایه بر جامعه مطرح است؟ همین حرفهایی که میزدند در آیه 91 دارد که ﴿یَا شُعَیْبُ مَا نَفْقَهُ کَثِیراً مِمَّا تَقُولُ﴾؛ خیلی از حرفهایت را ما نمیفهمیم همین است! این نفاق است. بله اگر وجود مبارک شعیب آن مطالب عمیق عقلی را در میان میگذاشت قرآن مطرح میکرد. حضرت فرمود: ﴿لاَ تَنْقُصُوا الْمِکْیَالَ وَ الْمِیزَانَ﴾، این یک؛ ﴿وَ لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾، دو. این هم همین! چیزی کم نگذارید، مال مردم را کم نگذارید، خلف وعده نکنید، در امانت خیانت نکنید همین! اینها میگفتند ما نمیفهمیم تو چه میگویی؟ یعنی قبول نداشتند این مکتب را.
بنابراین اگر قرآن میفرماید که اینها نمیفهمند، نه یعنی ما مسئله ترتّب را مطرح کنیم اینها نمیفهمند! نه، کسی که مالدوست است خیانت بد است را نمیفهمد، همین! امانت چیز خوبی است را نمیفهمد. یک بیان نورانی حضرت امیر در نهج دارد که: «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَی فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَی فَیَصُدَّ عَنْهُ وَ ذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاء»؛[25] این یک جنازه عمودی است بعد افقی میشود. فرمود در بین زندهها این مرده است. برای اینکه فقط مال میخواهد. وقتی بگویید خیانت نکنید، این نمیفهمد. یعنی شما بررسی کنید ببینید شعیب(سلام الله علیه) مطالب عقلی علمی مطرح میکرد یا همینهایی که خوانده شد همینها را میگفت؟ وقتی «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَی فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَی فَیَصُدَّ عَنْهُ وَ ذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاء»، این نفاق همین است. حالا برای اوحدی از افراد مطالب عادی را ائمه(علیهم السلام) مطرح میکردند. فرمودند اینها کسانی هستند که گفتند: ﴿لاَ تُنفِقُوا عَلَی مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی یَنفَضُّوا﴾، و در حالی که منافقین واقعاً نمیفهمند.
در یکی از غزوهها به هر وسیلهای بود اینها وارد شدند نمیخواستند بجنگند. دیدند که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حرف اوّل را میزند مؤمنان و رزمندهها و مجاهدان حرف بعدی را میزنند. کسی از اینها تحویل نمیگیرد. گفتند ما اگر به مدینه برگردیم توطئه میکنیم و آن نفاق خود را علنی میکنیم آنکه عزیز است رو کار میآید، اینها که ذلیل هستند اینها را از شهر بیرون میکنیم منظورشان این است که ـ معاذالله ـ پیامبر و اهل ایمان را از مدینه بیرون میکنیم ما میمانیم، ﴿یَقُولُونَ لَئِن رَجَعْنَا﴾، حال این حرف و تصمیم را در میدان جنگ گرفتند. ﴿إِلَی الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الأعَزُّ مِنْهَا﴾، که منظور خودشان هستند، ﴿الأذَلَّ﴾، که ـ معاذالله ـ پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مؤمنین هستند. آن وقت خدا میفرماید: ﴿وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ﴾، «الی یوم القیامة» این اصل هست. ﴿وَ لکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لاَ یَعْلَمُونَ﴾؛ منافق نمیداند که عزت مخصوص خداست مخصوص پیغمبر است و مخصوص مؤمنین. در بحثهای قبلی هم ملاحظه فرمودید که گرچه ذات اقدس الهی عزت را هم برای خودش هم برای پیغمبر هم برای مؤمنین قرار داد؛ اما در آیات دیگر این مسئله توحید را تبیین کرد که مبادا کسی خیال کند که غیر از خدا کسی بالاصالة عزیز است! آنجا فرمود: ﴿الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً﴾.[26]
«و الحمد لله رب العالمین»
[1]. سوره قلم، آیه10.
[2]. سوره بقره، آیه204.
[3]. سوره توبه، آیه107.
[4]. سوره نساء، آیه145.
[5]. سوره نساء، آیه145.
[6]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج2، ص501.
[7]. سوره نساء، آیه77.
[8]. سوره توبه، آیه50.
[9]. إقبال الأعمال(ط ـ القدیمة)، ج1، ص348.
[10]. الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج2، ص524.
[11]. سوره انبیاء، آیه107.
[12]. سوره توبه، آیه73؛ سوره تحریم، آیه9.
[13]. سوره بقره، آیه10؛ سوره مائده، آیه52؛ سوره انفال، آیه49.
[14]. ر.ک: تحف العقول، ص284؛ «اعْرِضْ نَفْسَکَ عَلَی کِتَابِ اللَّهِ فَإِنْ کُنْتَ سَالِکاً سَبِیلَهُ زَاهِداً فِی تَزْهِیدِهِ رَاغِباً فِی تَرْغِیبِهِ خَائِفاً مِنْ تَخْوِیفِهِ فَاثْبُتْ وَ أَبْشِرْ فَإِنَّهُ لَا یَضُرُّکَ مَا قِیلَ فِیکَ وَ إِنْ کُنْتَ مُبَایِناً لِلْقُرْآنِ فَمَا ذَا الَّذِی یَغُرُّکَ مِنْ نَفْسِکَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ مَعْنِیٌّ بِمُجَاهَدَةِ نَفْسِهِ لِیَغْلِبَهَا عَلَی هَوَاهَا فَمَرَّةً یُقِیمُ أَوَدَهَا وَ یُخَالِفُ هَوَاهَا فِی مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ مَرَّةً تَصْرَعُهُ نَفْسُهُ فَیَتَّبِعُ هَوَاهَا فَیَنْعَشُهُ اللَّه...».
[15]. سوره توبه, آیه71.
[16]. سوره انعام، آیه61.
[17]. سوره زمر، آیه42.
[18]. سوره نساء، آیه64.
[19]. سوره مائده، آیه95.
[20]. سوره مائده، آیه94.
[21]. سوره حشر، آیه9.
[22]. سوره بقره، آیه125.
[23]. شعر از علامه حسن زاده آملی.
[24]. سوره هود، آیه84.
[25]. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، خطبه87.
[26]. سوره نساء، آیه39؛ سوره یونس، آیه65.