أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
﴿رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۵) لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ وَ مَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ (۶) عَسَی اللَّهُ أَن یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عَادَیْتُم مِنْهُم مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدِیرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۷) لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ (۸) إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ وَ ظَاهَرُوا عَلَی إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَ مَن یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (۹)﴾
سوره مبارکه «ممتحنه» که ملاحظه فرمودید از اوّل با تبرّی شروع شد، در اثنای این بخش از سوره، وجود مبارک خلیل خدا را اسوه قرار داد؛ فرمود: ﴿قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ﴾، انبیای ابراهیمی أعم از مسلمانها و کلیمیها و مسیحیها یک اسوه مشترکی دارند. این اسوه مشترک باید این کارآمدی را داشته باشد که برابر این سوره عمل بشود در این سوره فرمود کسانی که شما را از سرزمین شما بیرون کردند و بیرون میکنند که به صورت فعل مضارع ذکر شد که مفید استمرار است: ﴿یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ﴾، با اینها مبارزه کنید، این مطلب اوّل.
جریان بیرون کردن از سرزمین، به عنوان تمثیل است و نه تعیین، این مطلب دوم.
اگر کفّار مردم مسلمان سرزمینی را در همان سرزمینشان ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ﴾[1] باشد، مشمول این آیه است، اصل سوم. فرقی ندارد الآن آنچه برای فلسطینیهای محروم میگذرد که «یخروجونهم من دیارهم» یا این یمنیهای مظلوم میگذرد که «یذبحون أبنائهم و نسائهم فی دیارهم»، فرقی نمیکند. آنچه به عنوان کنگرههای بینالمللی قرآن مطرح است در عین حال که تلاوت قرآن، ترتیل قرآن، قرائت قرآن، تفسیر مفهومیاش، همه اینها برکت است، عمده عمل به پیام این قرآن است که به مسیحیها، به یهودیها، به مسلمانها میگوید که به فکر یمن و فلسطین باشید. اینهایی که اخیراً حضور رهبری آمدند، همین پیام را دریافت کردند. ببینید این ﴿یُخْرِجُونَ﴾ که مضارع است از گذشته که خبر نمیدهد، این طور نیست که قرآن ـ معاذالله ـ قرائتش مانده باشد. آنچه را که فرعون پلید میکرد، الآن بدتر از آن را یک عده درباره یمنیها میکنند. اینها «یذبّحون ابنائهم و نسائهم و یقتلون رجالهم»، آنها ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ﴾[2] بودند؛ اما اینها وقتی بمب میریزند زن و بچه هر دو را یکجا میکشند. اینکه تکرار فرمود یکبار در آیه چهار فرمود: ﴿قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ﴾، بعد در آیه ششم فرمود: ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ﴾، کسی که به امید قیامت به سر میبرد باید راه خلیل حق را طی کند. کسی که میگوید بر خدا توکل میکنیم و موحدانه سخن میگوید باید به خلیل خدا ائتسا کند. ببینید پایان آیه چهار هر چه هست توحید است: ﴿رَبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا﴾، نه «توکلنا علیک». این تقدیم جار و مجرور مفید حصر است در این سه جمله: ﴿رَبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا وَ إِلَیْکَ أَنَبْنَا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ﴾، اصرار این سه جمله که موحدانه با خدا سخن میگویند، نشانه آن است که کسانی به خلیل حق(سلام الله علیه) تأسی دارند که موحّد ناب باشند. اگر شما میبینید این کنگرههای بینالمللی هر ساله هست؛ اما همچنان «یذبحون ابنائهم و نسائهم» که بدتر از کار فرعون است در یمن میگذرد، بدتر از کار فرعون در جریان غزّه و امثال غزّه میگذرد، حالا ﴿یُخْرِجُونَ﴾ در جریان فلسطین است که بیش از صد سال است که اینها را از سرزمینشان بیرون کردند. «یذبحون» هم الآن چند سال است که در یمن و اینها مطرح است. غرض این است که قرآن یک کتاب حیاتبخش است که جامعه اسلامی را برای همه به رهبری خلیل حق(سلام الله علیه) دعوت میکند. فرمود اینها میگویند: ﴿رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا﴾، خدایا! اینها هر کاری که میخواهند بکنند روی مسلمانها آزمایش میکنند «فتنه»؛ یعنی آزمایش. اینکه طلا یا نقره را میگذارند در کوره ببینند که خالص است یا خالص نیست، این را میگویند «فتنه»؛ یعنی آزمایش کردن. فرمود این کفار ما را آزمایش میکنند. ما را مورد آزمایش اینها قرار ندهید که درباره ما مسائل خودشان را آزمایش بکنند. این سلاحها کشتار جمعی را در کشورهای اسلامی آزمایش میکنند یا به یمن میدهند، یا به غزّه میدهند و اینها. ببینید این دستور تازه است، اگر درباره فرعون فرموده بود: ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ﴾، ﴿وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ﴾ در کنارش بود؛ اما وقتی بمب روی مسلمانهای یمنی میریزد هر دو هست: «یذبحون أبنائهم و نسائهم». ﴿یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا﴾ که آمد درباره مسلمانهایی که نزدیک هفتاد سال آواره شدند همین است که آنها را از سرزمین بیرون کردند. پس فرمود معیار این است و تمام این شرور هم برای استکبار است و صهیونیسم. این است که فرمود شما باید مبارزه کنید، یک؛ با چه کسی مبارزه کنید؟ دشمن اصلی شما استکبار و صهیونیسم است، دو؛ اما کسانی که احتمال پیروزی معنوی میدهید که ممکن است دوباره برگردند نسبت به آنها نهی نشد، آنها ممکن است برگردند و ایمان بیاورند؛ اما مادامی که ایمان نیاوردند البته حکم کفر بر آنها بار است. این است که در آیه پنج فرمود: ﴿رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً﴾ که روی ما آزمایش بکنند. کشورهای اسلامی بشوند موش آزمایشگاهی آنها، این سلاحها را آنجا آزمایش بکنند. ﴿وَ اغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ﴾، عزت مختص توست، حکمت مختصّ توست و اگر کسی را بخواهی عزیز کنی بر اساس حکمت عزیز میکنی، هیچ کس بیجا عزیز نمیشود، هیچ کس بیجا ذلیل نمیشود در دستگاه الهی.
آیه شش تکرار آیه چهار هست با یک عبارت دیگری: ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ﴾ که «لام» هم اضافه شده، ﴿فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ﴾؛ اگر کسی به امید آینده است، باید راه خلیل الهی را طی کند. ﴿لِمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ وَ مَن یَتَوَلَّ﴾، اگر کسی به جای تبرّی، تولّی کند، چون مستحضرید دینی که به ما آموختند، اصولی دارد و فروع دینی؛ در فروع دین آنجا از نماز و روزه و خمس و زکات و اینها شروع میشود پایان آن تولّی و تبرّی است اینها جزء ارکان فروع دین است. آن عقیدهها جزء اصول دین است؛ اما تولّی و تبرّی که به چه کسی علاقه داشته باشیم، به چه کسی علاقه نداشته باشیم، از چه کسی بیزار باشیم، به چه کسی دل ببندیم، اینها جزء فروع دین ماست. به استکبارش، به صهیونیسمش، نسبت به اینها باید تبرّی داشت، نسبت به آل سعودش تبرّی داشت. اینهایی که نسبت به مسلمانها ﴿یَقْتُلُونَ﴾[3] هست، ﴿یُذَبِّحُونَ﴾ هست و مانند آن باید تبرّی داشت. فرمود اگر کسی به جای تبرّی، تولّی داشته باشد خدا بینیاز است، یک؛ و تمام نعمتها برای اوست و او محمود مطلق است عدهای هم او را حمد میکنند: ﴿إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾،[4] این دو؛ حالا شما به جای تبرّی، تولّی کردید نسبت به کفار، آسیبی نمیرسانید.
نسبت به افرادی که در مکه بودند، آنهایی که ﴿یُخْرِجُوکُمْ﴾ بودند هیچ! ﴿وَ ظَاهَرُوا عَلَی إِخْرَاجِکُمْ﴾ بودند مسلمانهایی که در مکه بودند هیچ کدام از این کارها را نکردند، دین دستور نمیدهد که شما با آنها دشمن باشید، بلکه در آینده به وسیله فتح مکه اینها مسلمان میشوند؛ قهراً میتوانید با آنها یک زندگی مسالمتآمیزی داشته باشید، ﴿عَسَی اللَّهُ أَن یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عَادَیْتُم﴾، به حسب ظاهر، ﴿مَوَدَّةً﴾ نه اینکه با اینها با اینکه کافرند مودت داشته باشید! که بگوییم این آیه نسخ شده است به آیه ﴿فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ﴾![5] نه اینها برمیگردند بعد از فتح مکه مسلمان میشوند، به استثنای امویها و امثال آن که در بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) هست که اموی زندگیشان را دو بخش تشکیل داد: قبل از فتح مکه کافر بودند بعد از فتح مکه منافق شدند، اینها لحظهای اسلام نیاوردند: «مَا أَسْلَمُوا وَ لَکِنِ اسْتَسْلَمُوا»؛[6] اینها بعد از اینکه مجبور شدند اسلحهها را بعد از فتح مکه زمین بگذارند، مستسلِم شدند نه مسلِم. باطناً کافر و ظاهراً مسلمان و همانها نفاق خودشان را داشتند؛ لذا زندگی ابوسفیان، معاویه و امثال اینها را دو بخش تشکیل داد، قبل از فتح مکه کافر بودند بعد از فتح مکه هم منافق شدند اینها لحظهای ایمان نیاوردند.
پرسش: این دستور قرآن که میفرماید: ﴿یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقین﴾[7]چرا پیغمبر ...؟
پاسخ: ﴿وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾،[8] این جهاد فرهنگی و فکری و امثال آن است با ﴿وَ اغْلُظْ﴾ هست و گرنه با منافقین که جبهه جنگ تشکیل نمیداد؛ یعنی تولّی نباشد تبرّی باشد، یک؛ پیشنهادات اینها را قبول نکن، دو؛ اینها را نفوذی قرار نده، سه؛ با اینها مؤمنان شما پیوند دوستانه برقرار نکنند، چهار؛ اینها ﴿وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾ است. در بعضی از آیات دارد که کفّار و مشرکین باید از شما بترسند. مستحضرید این امر غایب امتثالپذیر نیست؛ یعنی نسبت به مشرکین چه امر حاضر باشد چه امر غایب باشد که باور ندارند. این امر غایب به مشرکین، امر حاضر به مؤمنین است؛ یعنی «یا ایها الذین آمنوا» طوری زندگی کنید که کفار از شما بهراسند نه حمله کنید. وقتی شما مثل یک سلسله جبال نفوذناپذیر بودید آنها میترسند، هیچ عاقلی با بیل و کلنگ به جنگ قله دماوند نمیرود. اینکه امر غایب یعنی امر غایب! امر غایب یعنی کفّار باید از شما بترسند. این یعنی چه؟ یعنی طرزی باید مثل سلسله جبال باشید که دیگری طمع نکند و گرنه او نه با امر حاضر تحریک میشود نه با امر غایب. چند بخش از قرآن کریم به امر غایب دارد که حتماً باید آنها از شما بترسند. نه شما حمله کنید! آن قدر باید شما مستحکم باشید که کسی هوس حمله نکند همین! این ﴿خُذُوا حِذْرَکُمْ﴾[9] از این قبیل است و ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾[10] از این قبیل است، ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾[11] از این قبیل است، طوری باشید که کفار قدرت حمله نداشته باشند همین! کسی به شما نگفته که حمله بکنید، شما که مأمور حمله نیستید. شما باید بیطرفی زندگی کنید با استقلال و امنیت؛ اما کسی به خودش اجازه برهم زدن نظم و امنیت شما را نداشته باشد و گرنه امر غایب به کفار یعنی چه؟ آنها باید از شما بترسند، این قابل امتثال نیست. اینکه در تعبیراتی آیات به صورت امر غایب دارد آنها باید از شما بترسند؛ یعنی شما باید مثل سلسله جبال البرز باشید هیچ کس به جنگ قلّه دماوند با بیل و کلنگ نمیرود و قلّه دماوند هم کاری به کار کسی ندارد جز اینکه منشأ برکت است. در واقع نظام اسلامی هیچ کاری با بیگانه نداشت جز منشأ امنیت و برکت و رفاه و ادب و اخلاق بود، کاری به کار کسی نداشت.
پرسش: ...
پاسخ: به هر حال تهدید جدّی هم ذات اقدس الهی دارد. میفرماید اگر کسی به جای تبرّی، تولّی داشته باشد، به دین آسیب نمیرساند به خدا آسیب نمیرساند، برای اینکه ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ﴾؛ اما در بخشهای دیگر هم میفرماید اثر تلخ این تولّی به خودشان برمیگردد؛ آیه نُه دارد که ﴿وَ مَن یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾، این ظلم دامنگیر همینهایی است که به جای تبرّی، تولّی دارند، یقیناً دامنگیر اینها میشود.
پرسش: ...
پاسخ: آنکه هست؛ ولی منظور این است که این کسی که تبرّی را به تولّی تبدیل کرده است قرآن کریم نرم نرم او را تربیت میکند. یک وقت میفرماید خدا بینیاز است؛ یعنی حالا بر فرض شما به جای تبرّی تولّی کردید ضرری به خدا نمیرسانید. در آیه نُه میفرماید: ﴿وَ مَن یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾.
فرمود: ﴿عَسَی اللَّهُ أَن یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عَادَیْتُم مِنْهُم مَوَدَّةً﴾، برخی از مفسّران خیال کردند که این آیه با آیه ﴿وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾[12] و مانند آن این نسخ شده است. سخن از نسخ نیست، این تغییر موضوع است تبدّل موضوع است. وقتی در فتح مکه اینها اسلحه را زمین گذاشتند و ایمان آوردند یا به حسب ظاهر تسلیم شدند، دیگر جنگی در کار نیست. نه اینکه اینها در حالی که محارب هستند با اینها دوست باشید تا ما بگوییم نسخ شده است با آیه ﴿وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾ از آن قبیل نیست، نسخی در کار نیست، دوستی البته با کفر جمع نمیشود. یک وقت است به ما میگویند نسبت به آنها إحسان کنید، این میشود. محبت بکنید، میشود؛ کمک بکنید، میشود؛ اما دوستی برابر همان آیه سوره «شوریٰ» که این ظرف، ظرف مستقر است دوستی ما یکجا برای قرآن و عترت است دیگر دوستی زائدی نداریم که به دیگری بدهیم، ﴿قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ﴾ «المستقرّة» ﴿فِی الْقُرْبَی﴾،[13] ما دیگر دوستی اضافی نداریم به این و آن بدهیم؛ اما احسان کردن، خیر رساندن، شما ببینید دین، دین رحمت و برکت است. در کتاب وقف ملاحظه بفرمایید، «مسئلةٌ»: آیا کسی میتواند مال را وقف بکند برای سگان گرسنه؟ گفت بله. سگ است! نجس العین است! شما دارید مال را وقف میکنید که اگر این سگ صاحبی نداشت گرسنه بود یک تکه نان به او بدهند، گوشت به او بدهند، این دین است! این دین اجازه میدهد که حالا ما فقیر داشته باشیم و امثال آن داشته باشیم! البته صدقات واجب معیار خاص خودش را دارند. زکات واجب معیار خاص خودش را دارد؛ اما اگر کسی مال خودش را وقف کرد گفت بخشی از مال مرا، یا ثلث مرا بدهید به یهودیهای گدا، کلیمیهای گدا که در این کشور زندگی میکنند. کشور به هر حال کشور علی و اولاد علی است این شرعاً صحیح است. فعل معصوم حجت است. متأسفانه آن ایام 24 و 25 ذی حجّه به سادگی میگذریم جریان مباهله آن است جریان آیه «هل اتیٰ» آن است. چند بار در همین بحث تفسیر اشاره شد ببینید وقتی اهل بیت را شما معرفی میکنید به وسیله قرآن کریم، میگویند: ﴿وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً﴾؛[14] خیلیها این ضمیر ﴿حُبِّهِ﴾ را به طعام برمیگردانند! آنهایی که ابراری فکر میکنند، ولی آنهایی که مقرّبینی فکر میکنند ضمیر ﴿حُبِّهِ﴾ را به «الله» برمیگردانند. لازم نیست کلمه «الله» قبلاً ذکر بشود، الله همه جا حاضر است. لازم نیست کلمه «الله» قبلاً ذکر بشود تا بگوییم مرجع ندارد. ببه هر حال اینها ﴿وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً﴾، مسکین و یتیم معنایش معلوم است شب سوم به اسیر دادند؛ اسیر چه کسی بود در مدینه؟ ما در مدینه مسلمان اسیر نداشتیم. اینها در جنگ بدر و غیر بدر همین مشرکینی که علیه اسلام میجنگیدند گاهی آنها از ما شهید میگرفتند از ما اسیر میگرفتند گاهی هم ما از آنها میکشتیم از آنها اسیر میگرفتیم. این مشرک بود، بتپرست بود در جنگ با مسلمانها اسیر شد. حضرت میفرماید ولو اسیر است الآن که کاری با ما ندارد. در کشور ما یک بتپرست اسیر نباید گرسنه باشد. آن وقت شما دلتان میخواهد با این بیکاری و با این بیاشتغالی مشکلی پیش نیاید؟! آن وقت ما میگوییم شیعه او هستیم یعنی چه؟ اگر هر سه نفر از همین قبیل بودند مثلاً یتیم بود مسکین بود مثلاً بیسرپرست بود، بله میگفتیم که اینها مسلمان هستند؛ اما وقتی یک مشرک در زمین ما فرمود به هر حال الآن اسیر شماست، الآن که اسلحه به دست نیست، آن هم آن علی و اولاد علی(سلام الله علیهم) آن هم آن روزه گرفتن، آن هم آن گونه قرض کردن! اصلاً تاریخ دومی ندارد، ﴿وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً﴾ واقعاً تلاوت آن برای آدم دشوار است چه رسد به تفسیر و عمل کردنش! اینها که هم میدانستند این چه کسی است، خدا هم خبر داد به اینها، اینها هم میدانستند که چه خبر است. جمعیت مدینه هم آن روز زیاد نبود که حالا اسرا را نشناسند اسیر هم زیاد هم که نبود، شناخته شده بود اگر میآمد دم درِ خانه، معلوم بود که این چه کسی است، این را میگوید نباید گرسنه باشد. آن وقت این خدا با این دین به ما میگوید راه خلیل حق را طی کنید، آن وقت ما نه فلسطین مظلوم خواهیم داشت نه یمن مظلوم که هر روز این طور میشود. آن وقت از آن طرف ما کنگرههای بینالمللی قرائت قرآن داریم، آن باید سرجایش محفوظ باشد، همراه با این عمل. غرض این است که ما یک حلقه مشترکی با یهودیها داریم با مسیحیها داریم، با همه آزاداندیشان دنیا داریم که به هرحال «خلیل من همه بتهای آزری بشکست»[15] به تعبیر جناب سعدی، این خلیل حق است این است! آن وقت این مشترک بین همه انبیای ابراهیمی است. یعنی بر یهودیها واجب است، بر مسیحیها واجب است، بر ما واجب است که هم به داد فلسطینیها غزّه برسیم هم به داد یمنیها.
فرمود: ﴿عَسَی اللَّهُ أَن یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عَادَیْتُم مِنْهُم مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدِیرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ٭ لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ﴾، گاهی میآمدند سؤال میکردند از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که ما فامیلی داریم ارحامی داریم مادر ما، برادر ما، اینها در مکه هستند میتوانیم؟ فرمود آنها که کاری نکردند برای شما؛ نه شما را اخراج کردند، نه در اخراج شما کمک کردند. دستشان برنیامد، عیب ندارد، ﴿أَن تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ﴾؛ اینها کفّاری هستند که کاری علیه شما نکردند؛ اما کفّاری که هر روز یا فلسطین را، یا یمن را یا امثال آن را یا علیه ایران توطئه میکنند آنها محور شرارت هستند. ﴿لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ﴾؛ نسبت به اینها بِرّ و نیکی کنید. ﴿وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ﴾، چون رعایت عدل واجب است نسبت به کافر. حالا اگر کسی بخواهد به یک سگ ظلم بکند، مگر میتواند؟ حرام یعنی حرام است. کاری با ما ندارد، دارد میرود، آدم بیخود سنگ بگیرد به او بزند یعنی چه؟ شما این فتاوای مراجع را نگاه کنید آیا ظلم به سگ جایز است؟ یک وقت است که موذی است، بله، «قبل أن یوذی» باید او را طردش کنید؛ اما کاری به کار کسی ندارد. یا سگ گله است، یا سگ باغ است، برای حراست او را تربیت کردند کاری با آدم ندارد. آیا شرعاً جایز است کسی سنگ بگیرد به اینها بزند؟ ظلم به سگ هم گفتند حرام است، اگر کسی احساس خطر بکند، بله.
فرمود: ﴿أَن تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ٭ إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ﴾، مثل استکبار و صهیونیسم، مثل آل سعود. ﴿وَ أَخْرَجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ﴾، الآن این آیه «الی یوم القیامة» باید عمل بشود یا نه؟ وگرنه اگر مربوط به صدر اسلام بود که همه آنها رخت بربستند. آن وقت چگونه ما به ابراهیم(سلام الله علیه) تأسی کنیم؟ این آیه، آیه روز است.
پرسش: آیات اینها را دو دسته کرده: یک عده دشمنانی که به ما ضرری نمیرسانند و کاری به ما ندارند با دشمنانی که قسمخورده هستند و علیه ما پیماننامه مینویسند مراد آیه کدام یک از اینها هست؟
پاسخ: استکبار و صهیونیسم برای آیه نُه است.
پرسش: ...
پاسخ: حالا آن را باید خودشان توضیح بدهند که آیا به نفع بود یا نبود؟ به اجازه رهبری بود. قراردادی بود و در صدر سوره مبارکه «توبه» هم فرمود: ﴿فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ﴾؛[16] قرارداد بستید به قرارداد خود عمل بکنید و اگر آنها نقض کردند شما هم نقض بکنید: ﴿فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَی سَوَاءٍ﴾،[17] اینکه بدون اجازه نبود.
پرسش: شرایطی داشت، اینها که به شرایط عمل نکردند.
پاسخ: حالا آنها هم خلاف کردند هر کس به شرایط عمل نکرد.
﴿إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ وَ ظَاهَرُوا عَلَی إِخْرَاجِکُمْ﴾؛ با اینها هرگز شما رابطه نداشته باشید. مبادا دوست اینها باشید برای همیشه با اینها تبرّی داشته باشید، ﴿أَن تَوَلَّوْهُمْ﴾ و بدانید که اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ تحت ولای آنها بود، یک؛ یا نسبت به اینها به جای تبرّی، تولّی داشت، دو؛ نه تنها ما آیه شش را داریم: ﴿هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ﴾، بلکه میگوییم که ﴿فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ و اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ ظالم بود طبق تعبیر قرآن کریم مورد انتقام الهی است که «أعاذنا من شرور أنفسنا».
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1]. سوره بقره، آیه49؛ سوره ابراهیم، آیه6.
[2]. سوره بقره، آیه49؛ سوره ابراهیم، آیه6.
[3]. سوره اعراف، آیه141.
[4]. سوره اسراء، آیه44.
[5]. سوره توبه، آیه5.
[6]. نهج البلاغة(للصبحی صالح), نامه16.
[7]. سوره توبه، آیه73؛ سوره تحریم، آیه9.
[8]. سوره توبه، آیه73؛ سوره تحریم، آیه9.
[9]. سوره نساء، آیه71.
[10]. سوره بقره, آیه63.
[11]. سوره انفال, آیه60.
[12]. سوره نساء، آیه89.
[13]. سوره شوری، آیه23.
[14] . سوره انسان، آیه8.
[15]. دیوان سعدی، غزل40؛ «دگر به روی کسم دیده بر نمیباشد ٭٭٭ خلیل من همه بتهای آزری بشکست».
[16]. سوره توبه، آیه7.
[17]. سوره انفال، آیه58.