أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ (۱۰) تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بَأَمْوَالِکُمْ وَ أَنفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ (۱۱) یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (۱۲) وَ أُخْرَی تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ (۱۳) یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ کَمَا قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآمَنَت طَائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ کَفَرَت طَائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ (۱٤)﴾
در بخش پایانی سوره مبارکه «صف» رسالت وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را دو اصل مهم دانستند: یکی تتمیم نور دین؛ دیگری پیروز کردن اسلام بر سایر ادیان، لذا وجود مبارک آن حضرت فرمود: «الْإِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَی عَلَیْه»،[1] اینکه فرمود: ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ﴾، «أظْهَرَ, یُظْهِرُ» این در موارد مختلف معانی گوناگون دارد. یک وقت میگوییم «أظهر»؛ یعنی «دخل فی الظهر» در این آیه که فرمود: ﴿حِینَ تُظْهِرُونَ﴾؛[2] یعنی وقتی ظهر میشود نماز ظهر را باید بخوانید ﴿تُظْهِرُونَ﴾؛ یعنی «تَدخلون فی الظّهر» یا «تَصلون الی الظّهر» اینگونه از معانی در اینجا مراد نیست «أظهر»؛ یعنی «دخل فی الظّهر», در سوره مبارکه «روم» دارد که خدا را تسبیح کنید در بامداد و شامگاه ﴿حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ﴾,[3] ﴿تُمْسُونَ﴾؛ یعنی «تدخلون فی المساء», ﴿تُصْبِحُونَ﴾؛ یعنی «تدخلون فی الصباح» و ﴿تُظْهِرُونَ﴾؛ یعنی «تدخلون فی الظهر» یا «تصلون الی الظهر»، «تُمسی, تُصبح, تُظهر» برای آن سه زمان است که از بحث کنونی ما بیرون است.
یک ظهور هم به معنای غلبه با شمشیر است با زور و قلدری است که آنها در سوره مبارکه «توبه» و «کهف» گذشت. در سوره «توبه» آیه هشت به این صورت است: ﴿کَیْفَ وَ إِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ﴾ منتها عاملی اینها را اظهار میکند اینها خودشان میشوند ظاهر ﴿إِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلّاً وَ لاَ ذِمَّةً یُرْضُونَکُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَ تَأْبَی قُلُوبُهُمْ وَ أَکْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ﴾؛ فرمود این کفار و مشرکین اگر بر شما غالب شوند امضا, کنوانسیون, میثاق بینالملل, قطعنامه, تفاهم, هیچ چیزی را قبول نمیکنند ﴿إِلّاً﴾ همان تعهّد است, ﴿ذِمَّةً﴾ همان میثاق است ﴿لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلّاً وَ لاَ ذِمَّةً﴾ زیر تمام امضاها میزنند, زیر تمام قراردادها میزنند, زیر تمام قطعنامهها میزنند اگر دستشان برسد, اینها که با برهان پیروز نمیشوند اینها با شمشیر پیروز میشوند پس در اینجا که فرمود: ﴿إِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ﴾ خودشان با شمشیر پیروز شوند یا عامل دیگری باعث شود اینها پیروز شوند اینها هیچ تعهّدی را با شما امضا نمیکنند. در سوره مبارکه «کهف» وقتی اینها از خواب بیدار شدند به کسی گفتند این دینارها را بگیر برو در شهر خرید بکن مواظب باش که اینها تو را نشناسند، برای اینکه ﴿إِنَّهُمْ إِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ﴾؛[4] شما را سنگسار میکنند, رجم میکنند. این ظهور به معنای غلبه با شمشیر و قَهر و امثال آن است. پس در اینگونه از موارد منظور پیروزی و غلبه مادّی است.
اما اینکه فرمود: ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ﴾; یعنی غلبه با حجّت, با برهان! البته وقتی برهان و حق برای آنها روشن شد کسی در مقابل حق ایستاد آن وقت بر مسلمین دفاع لازم است آن مطلب دیگر است؛ اما اساس کار انبیا این نیست که با شمشیر جهانگیری کنند با برهان جهانگیری میکنند ﴿یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ﴾ اما ﴿وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ﴾ از یک طرف, ﴿لِیُظْهِرَهُ﴾؛ یعنی با برهان از طرف دیگر. اظهار به معنای اعلام, اظهار به معنای تعلیم, اظهار به معنای ظهور علمی در سوره مبارکه «جن» آیه 26 آمده. در سوره مبارکه «جن» مسئله معاد را در آیه 24 مطرح میکند ﴿حَتَّی إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً﴾؛ آنها درباره معاد سؤال میکنند بگو من یک موجود ممکن و مخلوقی هستم و ذاتاً نمیدانم معاد چه وقت اتفاق میافتد ﴿قُلْ إِنْ أَدْرِی﴾ «إنْ», «إنْ» نافیه است؛ یعنی من نمیدانم ﴿أَ قَرِیبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ یَجْعَلُ لَهُ رَبِّی أَمَداً﴾؛[5] آیا نزدیک است یا زمان میبرد من نمیدانم؛ اما ذات اقدس الهی فرمایشش این است که ﴿عَالِمُ الْغَیْبِ﴾ این «غیب» گرچه میتواند الف و لامش الف و لام جنس باشد؛ ولی احتمال اینکه الف و لام عهد هست هم مطرح است، چون نزدیکترین چیز است.
به هر حال این الف و لام یا الف و لام عهد است یعنی همین غیبِ معاد یا جنس است, اگر جنس باشد قدر متیقّن آن همین مسئله معاد است, اگر عهد باشد که خصوص معاد است عالمِ «الغیب» است ﴿عَالِمُ الْغَیْبِ فَلاَ یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَداً﴾، «أظهر»؛ یعنی أعلم, هیچ کسی را بر غیب خود عالم نمیکند ﴿إِلاّ مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ﴾[6] معلوم میشود رسول و اهل بیت(سلام الله علیهم) که یک نورند مستثنا هستند آنها بر غیب الهی به اظهار الهی یعنی به اعلام الهی عالم هستند. اینجا ظهور به معنای غلبه شمشیر که نیست ظهور به معنای پیروزی علمی است.
پس اساس کار انبیا ظهور علمی است با برهان, با حجّت, حقانیّت اسلام را روشن میکنند; حالا اگر کسی از آن به بعد ﴿یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ﴾ بر مسلمین دفاع واجب است. پس اساس بر این نیست که با شمشیر, دین را پیروز کنید با شمشیر غالب شدن در سوره «توبه» و در سوره «کهف» آمده, با برهان پیروز شدن در اینگونه از موارد در همین دو, سه موردی که قبلاً هم شاهدش گفته شد آمده.
پرسش:
پاسخ: بله, آنجا ﴿وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ﴾ دارد ﴿وَ کَفَی بِاللّهِ شَهِیداً﴾ هم دارد در سه مورد است یکسان نیست بنابراین خدا شاهد است آنجایی که خوششان نمیآید معنای آن این نیست که شکست نظامی بخورند آن شکست نظامی در درجه دوم است اوّل باید حجّت ظاهر شود وقتی حجّت ظاهر شد, بالغ شد حجّت تمام شد از آن به بعد اگر کسی خواست جلوی نور را بگیرد دفاع بر مسلمین واجب است؛ اما اوّل برهان است, اوّل استدلال است, اوّل حجّت است و «اظهر» هم به هر دو معنا آمده هم به معنای «أعلم» آمده «أظهره»؛ یعنی «أعلمه به و علّمه به» و هم «أظهرَ» به معنای غالب کرد او را, پیروز کرد او را. اینجا در درجه اوّل آنها میخواهند نور خدا را خاموش کنند شما باید برهان اقامه کنید اگر خواستند مبارزه کنند ذیل این آیه که جریان جنگ حواریون است که بحث آن گذشت این جریان جنگ بخش دوم است؛ یعنی بخش دفاع است. در آخرین آیه همین سوره مبارکه «صف» برای جریان دفاع است که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ﴾ این برای جریان دفاع است؛ اما رسالت اصلیاش همان برهان است و حلقه واسط بین آن مطلب و مسئله دفاع جریان ایمان است که ترغیب به جهاد میکند. این ترغیب به جهاد مقدمه است برای دفاع أظهر که اگر کسی خواست آن نور را با هر وسیله است خاموش کند شما دفاع کنید.
پرسش: تعبیر به جهاد بیشتر است یا دفاع؟
پاسخ: هر جایی که ضرورت داشته باشد او انفع است. یک وقت است که جهاد ابتدایی انفع است, یک وقت جهاد دفاعی انفع است؛ اما در درجه اوّل اساس کار بر دفاع است; یعنی با فشار نمیشود جامعه را متدیّن کرد، تمام این هشتاد غزوه و سریهای که بر اسلام تحمیل شده است همه اینها دفاعی بود، هیچ کدام جهاد ابتدایی نبود. اگر یک وقت معصوم(سلام الله علیه) مصلحت دید که جهاد ابتدایی کند آن هم در حقیقت بازگشتش به دفاع است، برای اینکه آن مستکبران نمیگذارند حرف انبیا به گوش توده مردم برسد. بازگشت جهاد ابتدایی هم در حقیقت به جهاد دفاعی است، برای اینکه آنها نمیگذارند کسی رابط بین انبیا و توده مردم باشد.
غرض این است که این سه بخش همگون است همسان است؛ اوّل فرمود برهان, بعد زمینه دفاع را مشخص کرد که ﴿هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ﴾ و آن تجارت منجیه ایمان به خداست ﴿وَ تُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ﴾ جهاد با مال و جهاد با جان. این کار را فرمود اگر شما انجام دادید شما را از عذاب خدا نجات میدهد. چندین فضیلت برای نجات است فرمود: ﴿ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ به طور قول اجمال این متن است، آن وقت این متن را شرح داد که چگونه خیر است ﴿یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ﴾؛ لغزشهای شما را میبخشد یک; چون تا انسان طاهر نشد وارد بهشت نمیشود ﴿وَ یُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ﴾؛ وارد این بوستان میشود دو; آنجا مساکن طیّبهای دارد سه; این در جنّت عدن است قرارگاه است، اینطور نیست که مدتی در آنجا باشید بعد از آنجا شما را به جای دیگر ببرند منتقل بشوید آنجا مَمرّ نیست مقرّ است «فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُم»[7] آن «دارالقرار» است این چهار; لذا معدن را معدن گفتند برای اینکه جایگاه استقرار این اجرام است این میشود «فوز عظیم»، تازه هنوز بین راه است ﴿وَ أُخْرَی﴾؛ یعنی فضیلت دیگری هم به شما میدهد که آن فضیلت محبوب شماست آن پیروزی از ناحیه خدا نصیب شما میشود و فتح مکه نصیب شما خواهد شد و مؤمنین را به این مواهب بشارت بدهید. آن وقت برای اینکه روشن شود این کار مخصوص پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیست فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ کَمَا قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ﴾ الآن شما ببینید متأسفانه برای مسیحیت همین یک سلسله مسائل اخلاقی مانده یکی پس از دیگری این احکام دین را گرفتند و الآن به این صورت در آمده. فرمود مبادا دفاع خود را رها کنید مثل مسیحیها باشید که آنها با دفاع، مسیحیت را حفظ کردند ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ کَمَا قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ﴾. طلیعهای که وجود مبارک عیسای کلیم فرمود این راه هجرت است. این ﴿مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ﴾ با «الی» که ذکر میشود؛ یعنی مهاجر الی الله باشید آنها آمادگیشان را اعلام کردند که ما دیگر حالا آماده شدیم هجرت ما به مقام عمل رسیده است ما «انصار الله» هستیم نه «انصار الی الله» ما آماده هستیم تا هر جایی که برسد. آن وقت در چنین فضایی ﴿فَآمَنَت طَائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ﴾ نه از آن به بعد! این «فاء», «فاء» تفریع است؛ یعنی آنها چون ایمان آوردند این حرف را زدند ﴿فَآمَنَت طَائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ کَفَرَت طَائِفَةٌ﴾ آن وقت ﴿فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ﴾ اینکه فرمود: ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾؛[8] چندین برابر کمک میکنیم اختصاصی به مسائل ثواب آخرت ندارد انسان اگر چند قدم در راه دفاع از دین بردارد ذات اقدس الهی چندین برابر او را یاری میکند ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ چه در مسائل مغفرتی بهشت, چه در مسائل دفاعی در برابر بیگانه ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾. پس همه اینها میتواند شرح آن متن باشد. فرمود اگر این کار را کردید این تجارت شما را از عذاب الیم نجات میدهد و این کار را کردید برای شما خیر است, چگونه خیر است؟ مغفرت هست, ورود در جنّت هست, سکونِ در مساکن هست, استقرار در جنّت عدن هست, یافت فوزِ عظیم هست, پیروزی بر دشمن هست همه اینها به منزله شرح این متن است که فرمود: ﴿ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ﴾ و این پاداش را هم مرحمت کرده است.
پرسش: سعد بن معاذ که در جنگ به شهادت رسید چرا شامل عذاب قبر شد؟ مگر غفران الهی شامل حالش نبود؟
پاسخ: بله, اخلاص میخواهد. کسی در میدان جنگ به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرض کرد که شما این پارچهها یا این پشمهایی که اینجا هست مقداری را به من بدهید. حضرت آمدند کنار شتر که جزء غنایم جنگی بود یک چند مختصری وبر از این شتر گرفتند شَعر داریم و صوف داریم و وبر, بُز شَعر دارد و گوسفند صوف و پشم دارد و شتر وَبر دارد. مقداری لای انگشتانشان وَبر گرفتند فرمود: «مَا لِی مِنْ فَیْئِکُمْ هَذِهِ الْوَبَرَةُ إِلَّا الْخُمُس»؛[9] من از این یک مختصر وَبر شتر که لای انگشتانم است یک پنجم حق دارم، از این میتوانم به تو بدهم دیگری مال من نیست مال بیتالمال است. دین برای این است که حقوق مردم حفظ شود «حقّ الله» هم حفظ شود حالا ـ خدای ناکرده ـ خیانت بکند؛ مثل اینکه نماز بیوضو خوانده این جنگ خائنانه همین طور است؛ لذا فرمود: «إِنَّ الشَّمْلَةَ الَّتِی أَخَذَهَا یَوْمَ خَیْبَرَ مِنَ الْغَنَائِمِ لَمْ تُصِبْهَا الْمَقَاسِمُ لَتَشْتَعِلُ عَلَیْهِ نَارًا».[10]
این اصل کلّی است ﴿فَآمَنَت طَائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ کَفَرَت طَائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ﴾ ما تأیید کردیم. «أَیْد» به معنای قدرت و قوّت است, «ذی الأید»؛ یعنی قوّت, تأیید, ﴿فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ﴾ اینجا این ظهور با آن ظهوری که قبلاً گفتیم بخش دوم ظهور است، آنجا ﴿لِیُظْهِرَهُ﴾؛ یعنی با برهان, نظیر آنچه در سوره مبارکه «جن» گذشت که فرمود: ﴿فَلاَ یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ﴾؛ یعنی ظهور علمی, اینجا ظهور, ظهور نظامی است این ظهور نظامی بعد از آن ظهور علمی است و اساس کار, ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ﴾ است بر دین, شمشیر پیروز نمیشود بر دین, برهان پیروز میشود و رسالت اصلی حوزهها این است که این کرسی آزاداندیشی را داشته باشند, این کنگرههای بینالمللی را داشته باشند باید با دست پر از مکتبها باخبر باشند تا اینکه استدلال وقتی به مرحله دوم و سوم رسید دیگر کسی, کسی را تکفیر نکند کسی, کسی را تفسیق نکند، چون در کرسیهای آزاداندیشی در مناظرههای بینالمللی جایی برای تکفیر و تفسیق نیست مناظرات علمی فقط برهان است. این ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ﴾ باید اینطور باشد.
غرض این است که ما دو ظهور داریم: یک ظهور فرهنگی داریم که فرمود: ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ﴾ یک ظهور نظامی داریم که فرمود: ﴿فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ﴾؛ اما ﴿فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ﴾ نتیجه اینگونه از فتح و ظهور هم همان است که در جریان فتح مکه اتفاق افتاد که حضرت فرمود: «اذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاء»,[11] این «اذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاء» با اینکه همه اینها شمشیر را گذاشتند و همه اینها سابقه سوء داشتند فرمود: «اذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاء» چون بنا بر کشتن نیست بنا بر احیاست.
پرسش:
پاسخ: تسبیح تکوینی است، خود شمشیر هم تسبیح میکند، این جهنم هم تسبیح میکند مگر جهنم خودکار است جهنم هم مطیع است، خود اهل جهنم هم همینطور است هرگز در جهنم ظلم نیست تمام ذرّات آتش معصوم هستند نه تنها فرشتههایی که مأمور به آتشاند ﴿لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ﴾[12] ذرّهای ظلم در جهنم نیست به اندازهای که باید بسوزانند میسوزانند، چنین عالمی است. دنیاست که دار امتحان است دار بلاست. یکی از بیانات نورانی ائمه(علیهم السلام) این است که ما عالمی پَستتر از دنیا نداریم «مِنْ هَوَانِ الدُّنْیَا عَلَی اللَّهِ أَنَّهُ لَا یُعْصَی إِلَّا فِیهَا وَ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلَّا بِتَرْکِهَا»؛[13] فرمود ما عالمی از این پستتر نداریم، همین که از اینجا گذشتیم یا به قبل رسیدیم یا به بعد هیچ معصیت نیست نه در قوس نزول قبل از دنیا معصیت است, نه در قوس صعود بعد از دنیا معصیت است. در برزخ احدی به احدی ظلم نمیکند, در ساهره قیامت اینطور است, در بهشت که ﴿لَا لَغْوٌ فِیهَا وَ لاَ تَأْثِیمٌ﴾[14] در جهنم هم این آتش کاملاً میفهمد ﴿إِذَا رَأَتْهُم مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظاً وَ زَفِیراً﴾[15] نه «اذا رأوها»؛ وقتی افراد را که میخواهند در دوزخ ببرند آتش جهنم از دور میبیند و میشناسند وقتی دید نعره میزند این رؤیت را به آتش نسبت داد فرمود: ﴿إِذَا رَأَتْهُم مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظاً وَ زَفِیراً﴾؛ ذرّهای ظلم نمیکند همان آتش, مسبّح حق است. بنابراین این «نار الله» است و اگر «نار الله» است دیگر عصیانی ندارد. در دنیا که عالم اعتبار است و عالم قرارداد، بله آنجا جای عصیان است. حالا اینجا پایان سوره مبارکه «صف» بود ـ انشاءالله ـ بعد از تعطیلات فروردین سوره بعد شروع میشود.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[2]. سوره روم، آیه17.
[3]. سوره روم، آیه17.
[4]. سوره کهف، آیه20.
[5]. سوره جن، آیه25.
[6]. سوره جن، آیه26.
[7]. الأمالی( للصدوق)، ص110.
[8]. سوره انعام، آیه160.
[9]. إعلام الوری بأعلام الهدی(ط ـ القدیمة)، ص121.
[10]. الجامع لأحکام القرآن، ج4، ص258؛ الصحیح البخاری، ص2466.
[11]. تهذیب الأحکام (تحقیق خراسان)، ج4، ص38.
[12]. سوره تحریم، آیه6.
[13]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، حکمت391.
[14]. سوره طور، آیه23.
[15]. سوره فرقان، آیه12.