17 01 2018 439421 شناسه:

تفسیر سوره حدید جلسه 3 (تدریس:مشهد مقدس)

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 بسم الله الرحمن الرحیم

﴿هُوَ اْلأَوَّلُ وَ اْلآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ (3) هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیّامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی اْلأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فیها وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ (4)﴾

در آن کریمه ﴿هُوَ اْلأَوَّلُ وَ اْلآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ﴾ چهار اسم از اسامی کلیّه حق تعالی بیان شد که جامع این چهار اسم «محیط» است که خدا ﴿بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مُحیطٌ﴾[1] است، چون ﴿بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مُحیطٌ﴾ است قبل از هر چیزی خواهد بود و بعد از هر چیزی هم خواهد بود و با ظاهر هر چیزی هم خواهد بود و با باطن هر چیزی هم خواهد بود؛ قهراً جایی فرض نمی‌شود که از احاطه خدای متعالی بیرون باشد جامع این اسمای چهارگانه «محیط» است: ﴿وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ﴾ چون علمش صفت ذات اوست و مانند ذات نامحدود است، پس جایی فرض نمی‌شود که از حیطه علمی حق تعالی بیرون باشد. بعد از بیان کردن این اسمای ذات پرداختند به بیان فعل حق تعالی فرمود: ﴿هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیّامٍ﴾ خدای متعالی آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، بعد از آفرینش این مجموعه به تدبیر این نظام پرداخت اوّل آفرید، بعد به تدبیر پرداخت، اوّل خالقیت است بعد ربوبیت، اوّل آفرینش است بعد پرورش، اول خلقت است بعد تدبیر و تربیت؛ منتها مجموعه آسمانها و زمین را یعنی نظام ماده را در شش روز آفرید. منظور از این روز آن نیست که زمین یک بار به دور خود بگردد، زیرا بعد از پیدایش زمین پیدایش آفتاب و نظم خاص حرکت، سخن از شب و روز به میان می‌آید. قبل از تنظیم این امور، سخن از روز و سخن از شب نیست؛ اما اصل زمان که مقدار حرکت است و حرکت با اصل مادّه همراه است این قابل تصوّر است که در شش روز یعنی در شش مرحله از زمان نه یعنی شش‌تا 24 ساعت، شش برهه از زمان، شش مرحله از زمان و روز به معنای روزگار و به معنای زمان در قرآن کریم هم استعمال شده. در سوره مبارکه «آل عمران» آیه 140 این‌چنین است می‌فرماید: ﴿إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ﴾؛ اگر شما در جنگها مجروح می‌شوید قروح و جروح به شما اصابت می‌کند و آسیبی می‌بینید، دیگران هم آسیبدیده خواهند شد. در بحث دیگر و جایی دیگر فرمود حق آن است که اگر شما زخمی می‌دهید آنها هم زخمی می‌دهند شما رنج می‌برید آنها هم رنجور می‌شوند؛ اما ﴿وَ تَرْجُونَ مِنَ اللّهِ ما لا یَرْجُونَ﴾[2] شما به چیزی امیدوارید که آنها امید ندارند، آنها به خدا معتقد نیستند و امیدوار نیستند و می‌گویند انسان با مردن از بین می‌رود و خاک خواهد شد، پس امیدی برای آنها نیست، شما هستید که امیدوار به خدای متعالی هستید. پس رنج مشترک بین مؤمن و کافر است زخمی شدن مشترک بین حق و باطل است، الا اینکه امیدوار به رحمت حق بودن مخصوص مؤمنین است ﴿إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَما تَأْلَمُونَ﴾؛[3] اگر شما ألم و رنج دارید متألّم می‌شوید آلامی می‌بینید آنها هم ألم و رنج می‌بینند ﴿إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ﴾؛ اگر شما ألم و رنج می‌بینید ﴿فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَما تَأْلَمُونَ﴾؛ آنها هم ألم و رنج می‌بینند همان‌طوری که شما رنج می‌بینید؛ اما فرق این است که ﴿وَ تَرْجُونَ مِنَ اللّهِ ما لا یَرْجُونَ﴾؛ شما چیزی را امیدوارید که آنها امید ندارند.

 در صدر این آیه فرمود: ﴿إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ﴾؛ اگر به شما قرح و جراحتی رسید به آنها هم رسیده است ﴿وَ تِلْکَ اْلأَیّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النّاسِ﴾؛[4] این روزگاری است گاهی به نفع شما گاهی به نفع آنها ﴿وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ﴾؛[5] این روزگاری است که گاهی به حسب ظاهر آنها پیروز می‌شوند گاهی شما، ولی در این فراز و نشیب خدا می‌خواهد بیازماید ببیند مؤمن کیست و شهید و شاهد کیست ﴿وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ﴾؛ از شما شهدا اتخاذ کند، از شما کسانی را که شاهدند اتخاذ کند ﴿وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الظّالِمینَ﴾ در این کریمه «ایام» به معنی روزگار است، نه یعنی چند روز چندتا 24 ساعت ﴿وَ تِلْکَ اْلأَیّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النّاسِ﴾؛ یعنی این روزگاری است که گاهی به نفع آنها گاهی به نفع شماست. پس «یوم» به معنای روزگار و برهه‌ای از زمان هم استعمال شده، تنها به معنای یک بار حرکت زمین به دور خود نیست، به معنای 24 ساعت و شبانه روز نیست، در موارد دیگری هم «یوم» به معنای برهه‌ای از زمان استعمال شده.

 فرمود: ﴿هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیّامٍ﴾ در چند جای قرآن کریم آفرینش آسمانها و زمین را در شش روز بیان کرده: در سوره «اعراف»، در این سوره، در سوره «سجده» و مانند آن، ولی در سوره «سجده» تا حدودی این «ایام ستّه» را بیان کرده است که دو روزش برای زمین دو روزش برای آسمان دو روزش هم تقریباً برای موجودات بین زمین و آسمان. در سورهٴ «فصلت» این‌چنین آمده فرمود: ﴿قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذی خَلَقَ اْلأَرْضَ فی یَوْمَیْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدادًا ذلِکَ رَبُّ الْعالَمینَ﴾؛[6] آیا شما به خدایی که زمین را در دو روز آفرید کفر می‌ورزید؟ اگر در چند جای قرآن فرمود مجموعه سماوات و ارض را در شش روز آفرید، در این آیه سورهٴ «فصلّت» فرمود: ﴿خَلَقَ اْلأَرْضَ فی یَوْمَیْنِ﴾[7] پس زمین را در دو برهه و در دو مقطع از زمان آفرید. آن‌گاه روی زمین کوه‌هایی قرار داد که مانع نوسان و اضطراب و لرزش زمین باشد تا شما بتوانید به آرامی در زمین به سر ببرید ﴿وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ مِنْ فَوْقِها﴾؛[8] یعنی کوه‌هایی که راسی‌اند به منزله لنگرند، نگهبانان زمین‌اند ﴿وَ بارَکَ فیها﴾؛[9] برکتهای گوناگونی در زمین قرار داد ﴿وَ قَدَّرَ فیها أَقْواتَها فی أَرْبَعَةِ أَیّامٍ﴾؛[10] یعنی چهار روز جریان تأمین اقوات و ارزاق را تدبیر کردند، پس آفرینش زمین در دو روز بود. آیا این چهار روز همان تتمه مجموع آفرینش زمین با تدبیر و تأمین ارزاق شده چهار روز یعنی خلقت زمین با تأمین ارزاقِ روزیخورنده‌ها جمعاً شده چهار روز که آن دو روز مانده مخصوص آفرینش آسمانها باشد «کما ذهب الیه بعض المفسرین» که «خَلق الارض فی یومین و قدّر اقواتها فی اربعة ایام»؛ یعنی مجموع آفرینش زمین و تأمین ارزاق روزیخورنده‌ها چهار روز و چهار دوره طول کشید ﴿وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَکَ فیها وَ قَدَّرَ فیها أَقْواتَها فی أَرْبَعَةِ أَیّامٍ﴾ یا نه منظور این «اربعة ایام» فصول چهار گانه است که تأمین ارزاق و تدبیر امور روزیخورنده‌ها در چهار فصل انجام گرفت. آفرینش زمین در دو روز و این چهار روز مربوط به آن «ستّة ایام» نیست، این چهار روز یعنی چهار فصل که در طیّ فصول چهارگانه روزی‌های روزیخورندگان تأمین می‌شود و آن «ستّة ایام» که مربوط است به آفرینش مجموعه زمین و آسمانها آن باید بعداً توضیح داده شود فعلاً دو روزش به آفرینش زمین اختصاص پیدا کرده «کما ذهب الیه بعضٌ آخر».

﴿وَ قَدَّرَ فیها أَقْواتَها فی أَرْبَعَةِ أَیّامٍ سَواءً لِلسّائِلینَ﴾؛ یعنی روزیهایی که خدای متعالی در زمین آفرید این برابر با نیاز محتاجان است. آنها که سائل‌اند اعم از انسان و حیوان که از خدا رزق مسئلت می‌کنند به مقدار نیاز سائلین برابر با حاجت روزیخورنده‌ها خدای متعالی ارزاق تأمین کرده است ﴿سَواءً لِلسّائِلینَ﴾ سائلین تنها انسان نیستند، هر موجودی که نیاز به روزی دارد او سائل است ﴿یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾[11] آن سؤال اعم از این رزق ظاهری است و رزق باطنی یک سؤال عمومی است که هر موجودی سائل است؛ خواه فرشته خواه حیوان خواه انسان که هر لحظه از طرف مخلوقها سؤال و هر لحظه از طرف خالق پاسخ! از این طرف ﴿یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ از آن طرف ﴿کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی شَأْنٍ﴾[12] که مجموع این سؤال و جواب در یک کریمه تبیین شده هر لحظه از این طرف سؤال است و هر لحظه از آن طرف فیض و جواب، هر لحظه از این طرف حاجت است هر لحظه از آن طرف عطیه و موهبت، هر لحظه ﴿یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ هر لحظه ﴿کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی شَأْنٍ﴾، «کلّ یوم» نه یعنی هر 24 ساعت، بلکه هر ظهور، هر فیض، هر لحظه! نه اینکه هر روز او کار تازه می‌کند هر لحظه فیض جدید می‌دهد، چون از این طرف هر لحظه سؤال استف این‌طور نیست که اینها یک لحظه بی‌نیاز باشند، در تمام لحظات از این طرف حاجت است و در تمام لحظات از آن طرف عطایا و مواهب. پس از این طرف ﴿یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ از آن طرف ﴿کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی شَأْنٍ﴾ که مجموع این سؤال و جواب در یک آیه آمده است؛ اما آنچه مربوط به رزق ظاهری و امثال آن است در این کریمه فرمود: ﴿سَواءً لِلسّائِلینَ﴾ طوری نیست که خدای متعالی چیزی را زاید آفریده باشد یا چیزی را کمتر از مقدار نیاز خلق کرده باشد، هر اندازه که بشر نیاز داشته باشد و غیر بشر نه تنها خدا انسانی را بی‌روزی نیافرید هیچ حیوانی را هم بی‌روزی نیافرید، زیرا ﴿ما مِنْ دَابَّةٍ فِی اْلأَرْضِ إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها﴾[13] اگر ﴿ما مِنْ دَابَّةٍ فِی اْلأَرْضِ إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها﴾ به مقدار رزق هر دابه‌ای خدای متعالی روزی تأمین کرده است، پس ﴿وَ قَدَّرَ فیها أَقْواتَها فی أَرْبَعَةِ أَیّامٍ سَواءً لِلسّائِلینَ﴾ که این ارزاق برابر با نیاز روزیخورنده‌ها است نه شیء زایدی را آفرید که هرز و هدر برود، نه کم آفرید که موجودی بدون روزی خلق شده باشد.

 جریان آفرینش زمین را که ذکر فرمود آن‌گاه به جریان آفرینش آسمان می‌پردازد. می‌فرماید: ﴿ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ﴾؛ برای تنظیم کارهای آسمان، آسمان که در حد یک گاز و دودی بود به آسمان پرداخت که دخان بود، آن‌گاه این آسمانی که در حد دخان یا گاز و مانند آن از مادّه‌های تنظیم نشده بود آن را به صورت آسمانهای هفت گانه در آورد ﴿ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِْلأَرْضِ ائْتِیا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قالَتا أَتَیْنا طائِعینَ﴾؛[14] به آسمانها و زمین فرمود بیایید؛ یعنی منقاد امر ما باشید چه بخواهید چه نخواهید با طوع یا با کَره با میل یا بیمیل کَره در برابر طوع است، طوع در برابر یُسر است. یک وقت کار را انسان با آسانی انجام می‌دهد یک وقت با «کُرهٍ» انجام می‌دهد. کُره آن فشار و رنج درونی است. مادر در عین حال که به مادر شدن علاقه‌مند است؛ اما این کار مادری با کُره و دشواری است که «حَمَلَتْهُ کُرْهًا وَ وَضَعَتْهُ کُرْهًا»؛ اما «کَرْه» آن است که با کراهت همراه باشد؛ کاری که از بیرون بر انسان تحمیل کرده‌اند برابر با خواسته و میل انسان نیست، انسان را مُکره کرده‌اند انسان با کراهت آن کار را انجام می‌دهد و مایل نیست می‌گوید این کار را «عن کَرهٍ» انجام داد؛ یعنی روی کراهت و بیمیلی؛ اما کُره آن است که انسان با رنج و مشکلات درونی انجام بدهد نه تحمیل از بیرون باشد. فرمود: «طوعاً او کرهاً» بیایید و مطیع امر الهی باشید ﴿قالَتا أَتَیْنا طائِعینَ﴾، کَرهی در کار نیست، بیرونی در کار نیست که کسی ما را تحمیل کند، چون همگان منقادند: ﴿أَتَیْنا طائِعینَ﴾، نه «أتینا طائعَین» که تثنیه باشد؛ یعنی ما همراه دیگر قافله‌ای که مطیع فرمان تو هستند آماده ایم ﴿أَتَیْنا طائِعینَ﴾؛ یعنی با دیگر اطاعت‌کنندگان، نه تنها ما آمدیم بلکه ما همانند هر موجود ممکنی که مطیع امر توست منقاداً آمدیم: ﴿أَتَیْنا طائِعینَ﴾. آن‌گاه فرمود: ﴿فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فی یَوْمَیْنِ﴾[15] کار آسمانها را در دو روز به پایان رساند در دو برهه از زمان، پس کار زمین ﴿خَلَقَ اْلأَرْضَ فی یَوْمَیْنِ﴾[16] کار آسمانها هم ﴿فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فی یَوْمَیْنِ﴾ می‌شود چهار روز. موجوداتی که بین آسمان و زمین است از هوا و غیر هوا اینها را هم لابد در دو روز که اینها در قرآن کریم صریحاً تبیین نشده. آن‌گاه مجموعه نظام سماوات و ارض در شش روز خلق شده. آن جمله ﴿وَ قَدَّرَ فیها أَقْواتَها فی أَرْبَعَةِ أَیّامٍ﴾ ظاهر به معنای «فی اربعة فصول» است. پس اگر در چند جای قرآن فرمود خدا آسمانها و زمین را در شش روز خلق کرد، چون قرآن نور است در هیچ جای قرآن و هیچ مطلب قرآن ابهامی نیست، چون ابهام با نور بودن سازگار نیست، یک مطلب پیچیده‌ای که قابل فهم نباشد در قرآن کریم نیست، چون برای هدایت نازل شده مضافاً به اینکه خدای متعالی او را به نور توصیف کرده؛ منتها ممکن است انسان به او دسترسی نداشته باشد باید فحص و بحث کند و از روایات معصومین(علیهم السلام) مددی بگیرد تا حلّ بشود این‌چنین نیست که یک معما و امر پیچیده‌ای که «لاینحل» باشد در قرآن به عنوان آیه ذکر شده باشد. «نعم»! معارفی در قرآن است که دست افراد عادی به آنها نمی‌رسد، آن بطون عمیقه قرآن کریم است که رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود برای قرآن ظهری است و بطنی است و برای بطن او بطنی است و هکذا.[17] آن معارف بلند را اوحدی از اولیای الهی می‌فهمند؛ اما این‌چنین نیست که آیاتی که بر اساس دلالتهای ظاهری بخواهند از آن چیز بفهمند گنگ باشد و قابل درک نباشد، این با نور بودن سازگار نیست. مضافاً به اینکه خدای متعالی در سورهٴ «نحل» قرآن را بیانگر همه معارف قرار داد، فرمود: ﴿وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾؛[18] این کتاب کریم تبیان است، مبیّن همه حقایق است. اگر مبیّن همه حقایق است باید «بنفسه» بیّن باشد لااقل تبیان خود باشد تا تبیان معارف دیگر باشد، چیزی که دارای مطلب پیچیده و لاینحل است خود پیچیده و معماست چگونه می‌تواند «تبیان کلّ شیء» باشد؟ «فتحصّل» که قرآن کریم «من الاوّل الی الآخر» آیه‌ای ندارد که قابل درک نباشد. «نعم»! بطن دارد که قابل درک اوحدی است نه افراد عادی؛ اما ظاهرش هر چه فرموده است قابل درک است، چون برای ارشاد و هدایت آمده، یک و سراسر قرآن نور است، نور با ابهام سازگار نیست، دو و فرمود این قرآن «تبیان کلّ شیء» است، اگر «تبیان کلّ شیء» است خود باید بیّن باشد تا بیانگر باشد خود را لااقل باید بیان بکند تا بتواند تبیان چیزهای دیگر باشد، سه؛ اگر در چند جای قرآن کریم فرمود خدا آسمان و زمین را در شش روز خلق کرد هم اصل «یوم» را به ما فهماند که به چه معناست، هم این شش روز را تقسیم کرده است که ﴿خَلَقَ اْلأَرْضَ فی یَوْمَیْنِ﴾ درباره آسمان فرمود: ﴿فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فی یَوْمَیْنِ﴾؛ آفرینش آسمانها در دو روز آفرینش زمین در دو روز؛ قهراً آفرینش آنچه بین آسمان و زمین است آن هم در دو روز بوده. آن‌گاه مسئله «سماوات سبع» می‌ماند که این آسمانهای هفت گانه چیست؟ آن از بحث سورهٴ «حدید» که محل بحث است خارج است، اگر آیات مناسب آن بحث شد به خواست خدا مطرح می‌شود. بنابراین در همین آیه سورهٴ «حدید» که محل بحث است فرمود: ﴿هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیّامٍ﴾ هم معنای یوم و هم تقسیم ایام شش گانه روشن شد.

 بعد از آفرینش به پرورش می‌پردازد. وقتی که آفرید حالا به تدبیر و پرورش می‌پردازد: ﴿ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ﴾ معنای عرش و معنای «استواء علی العرش»، چون بحثهای مبسوطی دارد و در جای دیگر مفصلاً بحث شد اینجا تکرار نخواهیم کرد و آن بحثهایی که در سورهٴ «اعراف» و سایر سُور از عرش شده آنها می‌تواند کمک بکند. برای پرهیز از تکرار فقط به همین جمله اکتفا می‌شود که عرش مقام فرمانروایی است و مقام علم است، چون روایات عرش را به علم تفسیر کرده است «استواء علی العرش»؛ یعنی بر مقام فرمانروایی و تدبیر که بعد از مقام آفرینش است خدای متعالی پرداخت در مقام فعل و مقام فرمانروایی را هر جا ذکر می‌کند به دنبالش آثار تدبیر را بیان می‌کند و آثار تدبیر این است.

پرسش: در قرآن درباره زمین هفت گانه بحث شده؟

پاسخ: در قرآن کریم راجع به «سماوات سبع» بیان شده، درباره «ارضین سبع» بیان نشده، در ادعیه هست ولی در قرآن راجع به زمینها این‌چنین فرمود: ﴿وَ مِنَ اْلأَرْضِ مِثْلَهُنَّ﴾[19] این نشان می‌دهد که زمین هم دارای طبقاتی است. از ثامن الحج(علیهم السلام) سؤال کردند حضرت فرمود: «ارضٌ و سماءٌ، ارضٌ و سماءٌ» همان‌طور سائل می‌گوید حضرت دست مبارکش را «طبقاً عن طبق» نشان می‌داد که زمین است و آسمان، زمین است و آسمان و امثال آن.[20] حالا هر پایینی نسبت به بالایی زمین است یا نه کرات طور دیگر تنظیم شده است آن باید در بحث «سماوات سبع» مطرح بشود.

 در مقام تدبیر این امور لازم است؛ لذا این امور را فرمود. فرمود خدایی که آسمانها و زمین را آفرید باید آسمانها و زمین را تدبیر کند. تدبیر بدون علم نخواهد بود؛ لذا فرمود درباره زمین ﴿یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی اْلأَرْضِ﴾؛ آنچه در زمین فرو می‌رود از قطرات باران و بذرها خدای متعالی می‌داند ﴿یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی اْلأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها﴾؛ هر چه از زمین روییده می‌شود خدای متعالی می‌داند؛ خواه قطرات باران یا بذرهایی که به دل خاک می‌رود خواه گیاهان و درختهایی که می‌روید خواه انسانهایی که با مرگ وارد زمین می‌شوند خواه انسانهایی که «یوم القیامة» سر از خاک برمی‌دارند هر چه در زمین فرو می‌رود و از زمین بیرون می‌آید «الله یعلم»: ﴿یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی اْلأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فیها﴾؛ هر چه از آسمان نازل می‌شود و هر چه به آسمان عروج و صعودی دارد. اگر باران است که از بالا نازل می‌شود یا بخار است که به بالا برمی‌گردد خدا می‌داند و این امور مادّی را تنظیم می‌کند و اگر فیضهای معنوی است که از بالا نازل می‌شود خدا می‌داند و اگر کلمات طیّب بندگان صالح است که به طرف آسمان صعود می‌کند ﴿إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ﴾[21] خدا می‌داند، هر چه که از بالا نازل می‌شود خواه رزق ظاهری خواه رزق باطنی خدا می‌داند و هر چه که به بالا صعود می‌کند خواه امور مادی خواه امور معنوی خدا می‌داند؛ منتها امور معنوی به آسمان معنوی و امور مادی به آسمان مادّی صعودی دارند. اگر در سورهٴ «فاطر» فرمود: ﴿إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ﴾؛ به سوی خدا صعود می‌کند نه یعنی به طرف بالا چون خدا بالایی مادی و امثال آن ندارد او منزه از آن است که در بالا باشد و در زمین نباشد ﴿وَ هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی اْلأَرْضِ إِلهٌ﴾[22] پس هر چه که از بالا می‌آید چه رزق ظاهری چه رزق باطنی خدا می‌داند و هر چه که به سوی بالا می‌رود چه بخار و دخان چه کلمه طیّب خدا می‌داند ﴿وَ ما یَعْرُجُ فیها﴾ این درباره زمین و آنچه بین آسمان و زمین است؛ اما درباره انسان چون مقام تدبیر است فرمود: ﴿وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ﴾ این هم با شماست، همان‌طوری که با آسمان است هر چه از آسمان و به آسمان می‌رسد خدا می‌داند همان‌طوری که خدا با زمین است هرچه در زمین می‌رود و از زمین می‌روید خدا می‌داند، خدا با شما انسانها هم هست؛ هرچه در شما فرو می‌رود و از شما بیرون می‌آید خدا می‌داند، چه سخنی را می‌شنوید که از راه گوش وارد جان شما می‌شود چه چیزهایی را مطالعه می‌کنید که از راه چشم وارد جان شما می‌شود خدا می‌داند. چه چیزهایی از جانتان صادر می‌شود با گفتن یا نوشتن یا حرکتها وسیره‌ها خدا می‌داند. پس هر چه که در جان شما فرو می‌رود از راه چشم و گوش و مانند آن خدا می‌داند و هر چه از جان شما بیرون می‌آید از راه گفتن و نوشتن و عمل کردن و رفتار و گفتار و کردار خدا می‌داند، چون ﴿هُوَ مَعَکُمْ﴾ همان‌ طوری که «مع السماء» است همان ‌طوری که «مع الارض» است همان ‌طور «معکم» خواهد بود. همان‌طوری که ﴿یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی اْلأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها﴾ همان‌طور «یعلم» که چه چیزی را شما از راه چشم و گوش وارد جانتان کردید و چه چیزی را از راه زبان وقلم از جانتان بیرون آوردید.

 ﴿وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ﴾ این معیت را همان ‌طوری که در بحث قبل عنایت فرمودید قرآن کریم به دو قسم تقسیم کرد: یک معیت قیومیه است که خدای متعالی آن معیت را با هر موجودی دارد، چه با انسان خوب چه با انسان بد و این معیت را به عنوان اینکه هم به انسان امید بدهد هرگز ناامید نشود و هم هشداری باشد نسبت به انسان که انسان بداند در مشهد و در محضر خداست غافلاً زندگی نکند این نقش را دارد و اما آن معیت خاصه را قرآن وقف مؤمنین مخصوص می‌داند نه برای همه. درباره اصل معیت که خدا با همه است و هشداری است نسبت به افراد تبهکار در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» فرمود اینها که شب نشینی‌های نامشروع دارند توطئه‌گرند، در مجلسهای خصوصی حرفهای ناخوشایند می‌گویند خدا با اینهاست به رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود در سورهٴ «نساء» آیه 107 و 108: ﴿وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ فرمود از اینها که با خودشان خیانت می‌کنند تو دفاع نکن، چون هر تبهکاری به خودش خیانت می‌کند، این‌طور نیست که گناهکار نسبت به دیگری خیانت بکند هر خلافی را که انسان انجام می‌دهد مستقیماً نسبت به خود بد می‌کند اثرش غیر مستقیم به دیگری می‌رسد؛ لذا فرمود آنها که تبهکارند با خود خیانت می‌کنند ﴿وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ﴾ چرا؟ چون ﴿إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوّانًا أَثیمًا﴾، آن‌گاه در آیه بعد فرمود این خائنین ﴿یَسْتَخْفُونَ مِنَ النّاسِ؛ از مردم خودشان را پنهان می‌کنند که مردم اینها را نبینند از مردم مخفی باشند؛ اما ﴿وَ لا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ﴾ اینها اگر از مردم که مخفی بودند از خدا که مخفی نیستند چرا؟ برای اینکه ﴿وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضی مِنَ الْقَوْلِ﴾ اینها که شب بیتوته می‌کنند، در شب‌نشینیها تصمیمهای باطل می‌گیرند مگر نه آن است که از مردم مخفی شدند ولی از خدا که مخفی نشدند، زیرا خدا با اینها است در بیتوته اینها، در توطئه اینها، در سخنانی که در شب‌نشینیها دارند ﴿یَسْتَخْفُونَ مِنَ النّاسِ وَ لا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضی مِنَ الْقَوْلِ﴾ در آن تبییت، در آن بیتوته کردن، در آن شبیخون زدنهای فکری یا شبیخونزدنهای عملی، عده‌ای تصمیم گرفتند که با پیامبر عصرشان از راه شبیخون زدن به مبارزه برخیزند گفتند: ﴿لَنُبَیِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِکَ أَهْلِهِ﴾؛[23] ما شبیخون می‌زنیم آنها را از بین می‌بریم، بعد به اولیای دم می‌گوییم ما نمی‌دانیم چه کسی اینها را کشت؟ این تبییت تصمیمهای شبیخونزدن و شب‌نشینیها را قرآن کریم گوشزد کرد، فرمود در آن شب‌نشینیهای اینها خدا با اینها است در آن تصمیمهای شبانه اینها خدا با اینها است: ﴿وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ﴾ در بیتوته و شبنشینی‌هایشان چیزهایی را می‌گویند که ﴿لا یَرْضی﴾ خدا: ﴿إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضی مِنَ الْقَوْلِ﴾ چون ﴿وَ کانَ اللّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطًا﴾.

 این گونه از معیتها معیتهای قیّومیّه است که با همه است تا هیچ کسی نگوید من در آن حال ناامید بودم و تا هیچ کسی به خودش اجازه تباهی و گناه ندهد و اما آن معیّت خاصه که قبلاً اشاره شده آن مخصوص مؤمنین است که آن معیت، معیت همراه با رحمت و رأفت و لطف است. اگر موسای کلیم(سلام الله علیه) فرمود: ﴿کَلاّ إِنَّ مَعی رَبّی سَیَهْدینِ﴾[24] درباره رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده که فرمود: ﴿لا تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنا﴾[25] این حزن را به خود راه نده، زیرا آن لطف الهی با ماست. آن معیّت قیّومیّه هم با مؤمنین است هم با کافرین؛ اما این معیت خاصه برای مؤمنین و اولیای الهی است که فرمود: ﴿لا تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنا﴾، ﴿وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ﴾ نه تنها علیم، بلکه بصیر است؛ یعنی همه در حضور خدا هست. این‌چنین نیست که خدا علم به غیب داشته باشد اصلاً علم با غیب سازگار نیست علم یعنی شهود! علم با غیب جمع نمی‌شود؛ یعنی آنچه از نظر شما غیب است معلوم اوست در حقیقت علم، شهادت است والا علم با حجاب سازگار نیست غیب «بما أنه غیب» معلوم نخواهد بود. اگر درباره خدای متعالی آمده که ﴿عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ﴾[26] است؛ یعنی «لاغیب له»، نه اینکه غیبی هست و او به غیب علم دارد، غیب «بما انه غیب» معلوم نیست؛ یعنی آنچه برای شما برای شما غیب است و از نظر شما غیب است برای حق تعالی مشهود است و شهادت است، چون سراسر جهان هستی مشهود الهی است؛ لذا فرمود: ﴿وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ﴾ نه تنها «علیم»؛ یعنی در حضور ماست، نه تنها ما می‌دانیم شما چه می‌کنید، بلکه مشاهده می‌کنیم شما چه می‌کنید. این معنای مشاهده را در سورهٴ «یونس» به طور صریح تبیین کرده است، فرمود هیچ کاری نیست مگر اینکه ما شاهدیم و شما در مشهد ما این کار‌ها را انجام می‌دهید؛ در سورهٴ «یونس» آیه 61 صدر آیه خطاب به رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. فرمود: ﴿وَ ما تَکُونُ فی شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ﴾؛ تو در هیچ کاری نیستی و هیچ قرآنی را تلاوت نمی‌کنی، بعد خطاب به همه است ﴿وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاّ کُنّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا إِذْ تُفیضُونَ فیهِ﴾؛ همین که می‌خواهید وارد آن عمل بشوید در مشهد ما هستید، نه اینکه تنها ما می‌دانیم بلکه می‌بینیم «بصیرٌ لا بجارحه»[27] که بیان حضرت امیر(علیه السلام) است نه با چشم می‌بیند که این چشم داشتن نقص است و در این سوره خدای متعالی از هر نقص و عیبی تنزیه شده است ﴿سَبَّحَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾.[28] پس «بصیرٌ لا بجارحه»، چه اینکه «سمیعٌ لا بجارحه». در اینجا فرمود هیچ کاری نیست که شما وارد می‌شوید ﴿إِلاّ کُنّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا إِذْ تُفیضُونَ فیهِ﴾؛ همین که می‌خواهید وارد بشوید در مشهد و در محضر ما هستید؛ لذا گفتند هر کاری که می‌کنید «بسم الله» بگویید[29] که هشداری است اگر انسان بخواهد کاری را با «بسم الله» شروع کند کاری را می‌کند که بتواند در طلیعه‌اش نام خدا را ببرد و اگر نام خدا را برد نام خدا را تسبیح می‌کند، می‌گوید: ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ﴾ نمی‌گوید به نام خدا و به نام کسی اگر به نام خدا شد دیگر به نام خلق قهرمان نخواهد بود، چون اسم منزه نشد، نه تنها ما ذات را باید از هر شریکی منزه بدانیم نام ذات اقدس الهی را هم باید از هر شریکی منزه بدانیم، نه می‌توان به جای نام خدا نام دیگری را برد و نه می‌شود در کنار نام خدا نام دیگری را ذکر کرد. آنها که در هنگام ذبح حیوانی در مراسم افتتاح می‌گفتند به نام نامی فلان طاغوت، آن می‌شد میته؛ هم حرام بود و هم نجس؛ لذا فرمود آنچه را که ﴿أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللّهِ﴾[30] او را نخورید، در جاهلیت این کار را می‌کردند وقتی می‌خواستند گاو یا گوسفندی را ذبح کنند می‌گفتند به نام فلان بت. در رژیم طاغوت هم اگر می‌خواستند در مراسم افتتاح گوسفندی را قربانی کنند می‌گفتند به نام نامی فلان طاغوت، این می‌شد میته نه می‌شود به جای نام خدا نام غیر خدا را برد می‌شود مردار و نه می‌شود در کنار نام خدا نام غیر خدا را برد، چون ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ اْلأَعْلَی﴾[31] نه تنها «سبح» خدا را نه تنها ﴿سَبَّحَ لِلّهِ﴾، بلکه ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ اْلأَعْلَی﴾ این اسم را هم منزه از شریک می‌داند وقتی این کریمه نازل شد رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «اجْعَلُوهَا فِی رُکُوعِکُم‏»[32] این را در سجده قرار بدهید؛ لذا «سبحان ربی الاعلی» ذکر سجده است، چه اینکه وقتی ﴿فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظیمِ﴾[33] آمده، نقل شد که حضرت فرمود این را در رکوع خود قرار بدهید. بنابراین نه این نام بدل دارد که به جای او بنشیند می‌شود ﴿أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللّهِ﴾ نه این نام شریک دارد ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ اْلأَعْلَی﴾ گفتند هر کاری که می‌کنید نام خدا را ببرید یعنی کار باید طوری باشد که بشود در آغاز آن نام خدا را برد. از این جهت در این آیه 61 سورهٴ «یونس» فرمود هر کاری که می‌کنید در مشهد ما هستید: ﴿إِلاّ کُنّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا إِذْ تُفیضُونَ فیهِ﴾ بعد در ذیل آیه، علم کلّی حق تعالی را ذکر فرمود: ﴿وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی اْلأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ﴾.

«و الحمد لله رب العالمین»

 



[1] . سوره فصلت، آیه 54.

[2] . سوره نساء، آیه104.

[3] . سوره نساء، آیه104.

[4] . سوره آل عمران، آیه140.

[5] . سوره آل عمران، آیه140.

[6] . سوره فصلت، آیه9.

[7] . سوره فصلت، آیه9.

[8] . سوره فصلت، آیه10.

[9] . سوره فصلت، آیه10.

[10] . سوره فصلت، آیه10.

[11] . سوره الرحمن، آیه29.

[12] . سوره الرحمن، آیه29.

[13] . سوره هود، آیه6.

[14] . سوره فصلت، آیه11.

[15] . سوره فصلت، آیه12.

[16] . سوره فصلت، آیه9.

[17] . بصائر الدرجات، ج‏1، ص203.

[18] . سوره نحل، آیه89.

[19] . سوره طلاق، آیه12.

[20] . ر.ک: تفسیر القمی, ج2, ص328 و 329.

[21] . سوره فاطر، آیه10.

[22] . سوره زخرف، آیه84.

[23] . سوره نمل، آیه49.

[24] . سوره شعراء، آیه62.

[25] . سوره توبه، آیه40.

[26] . سوره انعام، آیه73.

[27] . ر.ک: نهج البلاغة (للصبحی صالح)، خطبه179.

[28] . سوره حدید، آیه1.

[29] . التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص25.

[30] . سوره بقره، آیه173.

[31] . سوره اعلی، آیه1.

[32] . من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص315.

[33] . سوره واقعه، آیات 74 و 96.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق