أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
﴿وَ الضُّحی (1) وَ اللَّیْلِ إِذا سَجی (2) ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی (3) وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولی (4) وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی (5) أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوی (6) وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدی (7) وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنی (8) فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَرْ (9) وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ (10) وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ (11)﴾.
﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ (1) وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ (2) الَّذی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ (3) وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ (4) فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً (5) إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً (6) فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ (7) وَ إِلی رَبِّکَ فَارْغَبْ (8)﴾.
گرچه چند نوبت در تفسیر سوره مبارکه «ضحی» مطالبی ارائه شد؛ اما چون سوره مبارکه «ضحی» و سوره «شرح» یعنی سورهای که «علم بالغلبه» آنها «ضحی» و «شرح» است اینها یک پیوند ناگسستنی باهم دارند؛ لذا در فقه با اینکه سخن از جواز یا عدم جواز، کراهت یا عدم کراهت قِران بین سورتین نه قرآن، قِران بین سورتین در فقه مطرح است که «أن یقرن بین السورتین» آیا جایز است یا نه؟ بر فرض جایز باشد مکروه است یا نه؟ در جریان سوره «ضحی» و «شرح» چون پیوند ناگسستنی بین مطالب این دو سوره است سخن از آن است که اینها در قرائت به جای یک سوره این دو سوره باید خوانده بشود.
حالا حکمش فرض است یا نفل است و مانند آن، این را فقه باید بیان کند ولی این دو سوره را در نماز بعد از سوره مبارکه «حمد» یکجا باید خواند؛ چه اینکه سوره مبارکه: ﴿أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفیلِ﴾[1] با سوره مبارکه: ﴿لِإیلافِ قُرَیْشٍ﴾[2] این دو سوره چون پیوند ناگسستنی با هم دارند در نماز بعد از سوره مبارکه «فاتحة الکتاب» با هم مطرح میشوند. احکامش فرضاً و نفلاً و مانند آن در فقه بیان شده شعب فراوانی دارد و امثال آن. لذا در تفسیر ﴿أَ لَمْ نَشْرَحْ﴾ آن «ضحی» مطرح بشود در تفسیر «ضحی» ﴿أَ لَمْ نَشْرَحْ﴾ مطرح بشود.
در جریان «ضحی» عصاره بحث این است که قرآن قول ثقیل است که ﴿إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلا﴾[3] گرچه وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) توانایی تحمل این بار سنگین را به عنایت الهی پیدا کرد ولی این بار توانفرسا است؛ لذا هم در تنجیم مطرح است هم فاصلههای متفاوت. اینکه فرمود ما قرآن را نجوماً و فاصلهدار زمانی بر تو نازل کردیم ﴿لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ﴾[4] برای اینکه این بار سنگین یکجا بخواهد نازل بشود بسیار دشوار است. سنگینی این بار از یک طرف، هجمه همهجانبه این بار از طرف دیگر، این ستوهآورنده است؛ لذا ذات اقدس الهی این را ترقیق کرده است؛ اولاً آنجایی که ﴿وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ﴾[5] که نه عبری است نه عربی، نه تازی است نه فارسی، آن را تنزّل داد به صورت ﴿إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون﴾[6] و نزول قرآن هم به نحو آویختن حبل متین است نه انداختن باران و تگرگ و برف و مانند آن، این دو مطلب. اگر از بالا انداخته بشود، میشود تجافی که اصلاً با کار الهی هماهنگ نیست و عظمت قرآن هم در تجلی است نه در تجافی. هم تدریج شد هم بارش گرفته شد آن ﴿عَلِیٌّ حَکِیمٌ﴾[7] القا نشد بلاواسطه، بلکه تجلی شد تلقی شد «الدَّانِی فِی عُلُوِّهِ وَ الْعَالِی فِی دُنُوِّه»[8] به صورت عربی مبین درآمد تا تحملپذیر باشد.
پس اصل تنجیم، یعنی تفریق یعنی فاصله انداختن در بین نزول آیات و سور یک حکمت الهی دارد و این کار شده است و هرگز سخن از تودیع نبود و نیست. هرگز سخن از قلی و دشمنی و عداوت ـ معاذالله ـ نبود و نیست. این به جعل شبیهتر است به تهمت شبیهتر است؛ همان طوری که گاهی بیادبیهای زمینی داشتند میگفتند سحر است شعبده است جادو است کهانت است یا ـ معاذالله ـ جنون است، گاهی هم بیادبی عمودی داشتند رابطهاش را با خدای سبحان از ناحیه خود جعل میکردند که این تودیع است از یک سو، دشمنی است از سوی دیگر. لذا ذات اقدس الهی در این دو سوره «ضحی» و «شرح» به این دو جریان پرداخت که اولاً این تنجیم و تنزیل و تدریج «لحکمةٍ» است؛ ثانیاً سخن از تودیع نیست سخن از قلی نیست و ثالثاً نِعَم فراوانی که ذات اقدس الهی بر تو ای پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) روا داشت در قوس نزول هر چه باید داشته باشی داری وقتی میخواستی صادر اول، بلکه بالاتر از آن، ظاهر اول بشوی به عنوان خلیفه مطلق الهی که ﴿هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ﴾[9] ولیّ مطلق حق شدی، خلیفه مطلق حق بودی و خلیفه مطلق جمیع آثار مستخلفعنه را به مقدار امکان دارا است.
اما در قوس صعود هم این چنین است، ما گفتیم بگو ﴿رَبِّ زِدْنی عِلْماً﴾[10] این خواستن تو همان و اجابت همان. اینکه گفتیم ﴿قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْماً﴾ یعنی بخوان تا بدهیم.
بنابراین اصل تفریق و تنجیم ﴿لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ﴾ است برای تثبیت قلب تو است، آن بار سنگین را یکجا بردن دفعتاً بردن بدون فاصله بردن خیلی سخت است لذا تنجیم شد تفریق شد ﴿لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ﴾. پس همان طوری که سحر نیست شعبده نیست جادو نیست کهانت نیست، تودیع نیست قلی هم نیست ﴿ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی﴾ این تنجیم برای آن است و نشانه نعمتهای مستمر الهی هم در سوره «ضحی» و «شرح» کنار هم آمده است. در سوره «ضحی» که تا حدودی بحث آن گذشت آنجا فرمود: ﴿وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی﴾، بعد فرمود: ﴿أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوی ٭ وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدی ٭ وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنی﴾ اینها نعَم الهی است. در سوره مبارکه «شرح» آغازش ﴿أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ٭ وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ ٭ الَّذی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ٭ وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ﴾ همه اینها نعمت است. اینکه میبینید در فقه گفتند این دو سوره را یکجا در نماز بعد از «فاتحة الکتاب» بخوانند یا سوره مبارکه: ﴿أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفیلِ﴾ را با سوره مبارکه: ﴿لِإیلافِ قُرَیْشٍ﴾ این دو سوره چون محتوای مشترک دارد در نماز به جای یک سوره بخوانند، در تفسیر هم باید این چنین باشد. در تفسیر سوره «شرح» بدون توجه به سوره «ضحی» و بالعکس کار تامی نیست.
غرض آن است که اصلش روشن نیست مگر وجود مبارک حضرت گزارش میدهد که دَه روز یا دوازده روز الآن وحی نیامده؟! یک مقدار به جعل شبیهتر است یک مقدار تنجیم یک امر واقع بود و حضرت هم گزارش میداد بعد از مدتی حالا یا دوازده روز یا پانزده یا کمتر و بیشتر گاهی هم در بخشهای دیگر یک اربعین فاصله شده بود.
بنابراین ذات اقدس الهی میفرماید این بار سنگین را حتماً باید نجوماً تحمل کرد گرچه وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به جایی رسید که «ذکره مع ذکر الله» است «اسمه مع اسم الله» است. اینکه وجود مبارک حضرت هادی(سلام الله علیه) در زیارت «جامعه کبیره» به زائرین دستور میدهد که به بارگاه رفیع ائمه(علیهم السلام) به هر کدام از اینها رسیدید به همه اینها عرض ادب کنید بگویید: «ذِکْرُکُمْ فِی الذَّاکِرِینَ وَ أَسْمَاؤُکُمْ فِی الْأَسْمَاءِ» گرچه به حسب ظاهر دیگران هم نام دارند شما هم نام دارید نام دارند نام دارید ذکر دارند ذکر دارید یاد دارند یاد دارید منتها «فَمَا أَحْلَی أَسْمَاءَکُم».[11] وجود مبارک پیغمبر به جایی رسیده است که ذات اقدس الهی نام او را کنار نام خود در اذان برده است، در اقامه برده است، در مسئله تشهد برده است، نام پیغمبر را کنار نام خود ذکر کند میشود ﴿وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ﴾. اذان بدون این قِران درست نیست اقامه بدون این قِران درست نیست تشهد نماز بدون این قِران درست نیست، شهادت به توحید شهادت به رسالت.
این ﴿وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ﴾ است این ـ معاذالله ـ با تودیع هماهنگ نیست با قلی و دشمنی و بیمهری هماهنگ نیست. آنگاه ذات اقدس الهی در آغاز سوره که حتماً این دو سوره در هنگام تفسیر باید ملحوظ هم باشند چه اینکه آن دو سوره: «فیل» با «قریش» باید هماهنگ باشند؛ پیام ﴿أَ لَمْ نَشْرَحْ﴾ این است که ما این سینه را باز کردیم. مستحضرید شرح در برابر متن است، تفصیل در برابر اجمال است و ما این را باز کردیم آنکه میگوید «سینه خواهم شرحه شرحه»،[12] وقتی این گوسفند را این گوشت را قطعه قطعه میکنند میگویند شرحه شرحه کرده است. باز کردن، متن را گشودن، مجمل را مفصّل کردن، واحد را تکثیر کردن اینها جزء شرح است. صدر با دانش مشروح میشود چیزی این صدر را مشروح نمیکند مگر حقایق ملکوتی.
یک بیان نورانی از امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) است در تجرّد علم که علم مجرد است و نفسی که عالِم میشود مجرّد است؛ در آن بیان نورانی که در نهج آمده فرمود: «کُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ بِه»[13] که این در کلمات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) از دیرباز سخن از تجرد روح است که روح به وسیله علم گشایش پیدا میکند هر مظروفی وقتی وارد شد بر ظرفیت ظرف فشار میآورد از ظرفیت ظرف کم میکند؛ یعنی ظرفی که دَه لیتر آب جا دارد اگر پنج لیتر آب ریخته شد آن ظرف گنجایش دَه لیتر بعدی را ندارد فقط گنجایش پنج لیتر را دارد چون این مظروف که آمد به مقدار خود ظرف را اشغال کرد. «کُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ بِه»؛ اما دانش وقتی وارد سرزمینی شد به نام دل، آن ظرف را توسعه میدهد. اگر کسی در حوزه یا دانشگاه ظرفیت فراگیری دَه مطلب را داشت همین که این مطالب دهگانه وارد دل او شد این دل را توسعه میدهد میتواند ظرفیت پیدا کند برای فهمیدن صد مسئله. این مظروف به ظرف ظرفیت میدهد برخلاف ظروف دیگر، مطالب دیگر و امور مادی.
شرح صدر به این است که همان قول ثقیل که آمده است در عین حال که وزین است ظرفیت ظرف را هم به همراه خود میآورد، یک؛ توسعه ظرف هم از محصولات رهآورد اوست، دو؛ با آمدن وحی، شرح صدر پیدا میشود. با آمدنِ وحی، دل وسیعتر میشود. با آمدن نور کلام الهی، جان توسعه پیدا میکند. فرمود درست است این وحی، وحی سنگینی است اما ما وسیله آسان کردن آن را فراهم کردیم، چه اینکه در چند آیه بعد دارد که در کنار هر دشواری یک آسانی است؛ البته امور دنیا این طور است وضع الهی این طور است. آن جایی که غضب الهی غضب خالص است که ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمینَ مُنْتَقِمُونَ﴾[14] به نام دوزخ، آنجا عسر شدید است عسر مضاعف است نه اینکه ﴿إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً﴾، در جهنم یسری نیست، در فشارهای برزخ یسری نیست؛ این در سبکهای دنیا و عنایتهای دنیا که خدا اگر فشاری آورده حتماً آسانی را وارد میکند که آن دشواری را برطرف کند در دنیا است. اگر پذیرش وحی سنگین است ﴿إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً﴾ اگر مبارزه با شرک و جاهلیت و الحاد سنگین است ﴿إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً﴾ اگر ساختن با جامعهای که طاغوتانه زندگی میکنند سخت است ﴿إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً﴾. اینها جاهلیت علمی داشتند برای اینکه حکمران آنها در بخش معرفت گمان بود ﴿إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ﴾ و حکمران آنها در بخشهای عملی هوس بود ﴿إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُسُ﴾[15] این دو تا مضمون است: یکی مربوط به عقل نظر است که اینها گمانمدار هستند نه علممحور. یکی هم مربوط به عقل عمل است که اینها هوسپرست هستند نه عقلمدار. ﴿إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُسُ﴾ یعنی در بخش معرفت و اندیشه گمان، در بخش گرایش هوس. با چنین جامعهای مبارزه کردن و اینها را عقلمحور و عدلمدار کردن خیلی سخت است.
بنابراین سختی آنها را باید تحمل بکنید ما گفتیم ﴿إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً﴾ سنگینی وحی را باید تحمل کنید ما گفتیم ﴿إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً﴾ وحی دشوار را برای تو آسان کردیم ﴿وَ نُیَسِّرُکَ لِلْیُسْری﴾[16] که بالاتر از ﴿فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری﴾ است، نه تنها آن دشوار را برای تو آسان کردیم بلکه تو را برای پذیرش دشوار آسان قرار دادیم؛ همه اینها نعمتهای الهی است که باعث پیوند ناگسستنی بین سوره «شرح» و سوره «ضحی» است. ﴿أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ﴾ صدر تو که ظرف این علوم و معارف است آن را باز کردیم وسیع کردیم تا این مطالب ظرفیت خودش را پیدا کند. ﴿وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ ٭ الَّذی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ﴾ آن سنگینی را که هم در مسئله تحمل قول ثقیل است هم در تعلیم افراد جاهلی است که این ﴿إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُسُ﴾، هم در تحمل مبارزاتی که آنها علیه اسلام تحمیل کردند این بار سنگین است؛ فرمود همه این بارها را هم با شرح صدر ما آسان کردیم، هم با نهادن آن وزر و سنگینی این کار را سبک کردیم و هم اصل کلی وضع ما این است که ﴿إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً﴾ و این حادثهها «فاقرة الظهر» است. در جریان قیامت دارد که «فاقرة الظهر» است یعنی کمرشکن است. حادثه دردناک و سنگین را میگویند «فاقرة الظهر»؛ ستون فقرات را میشکند. اگر سخن از قیامت و جهنم باشد آنجا ﴿ثُمَّ لا یَمُوتُ فیها وَ لا یَحْیی﴾[17] حساب دیگری دارد؛ اما در جریان دنیا باشد قابل تخفیف است. اصل این مطالب عمیق قرآنی ﴿أَنْقَضَ ظَهْرَکَ﴾ است کمرشکن است؛ کسی مشکلات تحمل وحی را درست ارزیابی کند مشکلات اجتماعی را درست تحمل کند معلوم میشود گرفتار «فاقرة الظهر» است؛ اما ذات اقدس الهی این حوادث و رخدادهای تلخ «فاقرة الظهر» را به صورت ﴿الَّذی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ﴾ بیان کرده فرمود ما اینها را نهادیم سنگینی آن را به زمین گذاشتیم. وقتی بار تو را سبک کردیم تو را بالا آوردیم ﴿وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ﴾ آن بار سنگین را از دوش تو گرفتیم؛ آنگاه ﴿وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ﴾ محقق شد، برای اینکه تو که حالا بار سبک داری قدرت پرواز داری پرواز میکنی. در همین چند نوبت جریان اذان و اقامه و تشهد نماز مشخص شد ﴿وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ﴾ و این اختصاصی به شما ندارد گرچه در زمینه شما وارد شده است؛ درباره انبیا این چنین بود درباره امم این چنین است درباره آینده این طور است چه اینکه درباره گذشته همین طور بود، منتها آن مصداق برترش و مصداق برینش درباره شما است.
﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً ٭ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً﴾ از ابن عباس و دیگران رسیده است که اگر دشواری باشد دو برابر آن آسانی میآید و آن را از بین میبرد. در صدر اسلام ذات اقدس الهی به وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تلاش و کوشش را دستور داد که او بتواند تمام این فاصلهها را کم کند این حجابها را بردارد؛ اما الآن میفرماید آنچه برای شما دشوار بود بسته بود ما باز کردیم، آن راههایی که باید میرفتید سخت بود سهل کردیم، حالا باید مواظب باشید که نگران نباشید ﴿إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً﴾. حرف ابن عباس این است که هرگز دو یسر در برابر یک عسر شکست نمیخورند، حتماً آن یسر و آسانی دو برابر، آن دشواری یک برابر را از بین خواهد بُرد، چرا یسر دو برابر عسر است در همه موارد نسبت به رحمت الهی؟ آن البته «وَسِعَتْ رَحْمَتُهُ»[18] هست «سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ»[19] است سبقت رحمت خدا است نه سرعت؛ سرعت حساب دیگری دارد. رحمت خدا همیشه بیش از غضب خدا است و پیش از آن است. اینکه کمرشکن بود کمرت را ما راست کردیم تو را نامور کردیم بالا آوردیم ﴿وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ﴾. ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً ٭ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً﴾؛ زمخشری در کشاف[20] و دیگران میگویند که نام بردنِ یسر و عسر باعث میشود که روشن بشود حمل قرآن، تفسیر قرآن، عمل به قرآن، علم قرآن توانفرسا نیست ﴿إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً﴾ البته درجاتش فرق میکند با هر دشواری یک آسانی هست به استثنای دشواریهای دوزخیها در جهنم.
﴿فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ٭ وَ إِلی رَبِّکَ فَارْغَبْ﴾ گرچه نام تو در کنار نام خداست چه در اذان چه در اقامه و مانند آن؛ اما هرگز بنده در تلو ربّ قرار نمیگیرد. انسان برده خدا است و بنده خداست، هر کاری بکند در هر زمان و در هر زمین، عبد خدا است. اما اینکه میفرماید: ﴿فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ٭ وَ إِلی رَبِّکَ فَارْغَبْ﴾ ما برمیداریم یعنی آن فاصله و حُجب را کم میکنیم تا شما بتوانید بهتر و روشنتر با نام خدا و یاد خدا حرکت کنید. ﴿فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ﴾ درست است که نام تو را در کنار نام خدا بردیم، درست است که درود بر تو را در کنار درود بر خدا(جلّ و علی) ذکر کردیم اما بدان بشر محدود است، «یشغله شیءٌ عن شیءٍ، شأنٌ عن شأنٌ»، اله محدود نیست «لَا یَشْغَلُهُ شَیْءٌ عَنْ شَیْءٍ»[21] و «لَا یَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ»[22] نه هیچ عاملی او را از عامل دیگر باز میدارد نه اکنون که در شیئی سرگرم است اشتغال به آن مانع اشتغال به چیز دیگری است او «لَا یَشْغَلُهُ شَیْءٌ عَنْ شَیْءٍ» است. اما انسان است که اگر یک کار مشغول است بتواند کار دیگر انجام بدهد دشوار است؛ لذا فرمود: ﴿فَإِذا فَرَغْتَ﴾ از عبادتت یا از آن کار لازمی که در دست داشتی ﴿فَانْصَبْ ٭ وَ إِلی رَبِّکَ فَارْغَبْ﴾ هم به ذکر بپرداز، هم به نماز مستحب بپرداز، هم به نوافل دیگر بپرداز و اشتیاق خود را نسبت به پروردگار اعمال بکن؛ زیرا اگر از یک عبادت خسته شدی به عبادت دیگر، از یک نام و یاد خسته شدی به نام و یاد دیگر. انسان «یشغله شیء عن شیء» است لذا فرمود: ﴿فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ٭ وَ إِلی رَبِّکَ فَارْغَبْ﴾ و ذات اقدس الهی «لَا یَشْغَلُهُ شَیْءٌ عَنْ شَیْءٍ» است دیگر درباره او لازم نیست به خدا عرض کنند که شما اگر از بررسی اعمال فلان شخص یا فلان حال فارغ شدی، به اعمال دیگری بپرداز و مانند آن، این چنین نیست.
«و الحمد لله رب العالمین»
[1]. سوره فیل، آیه1.
[2]. سوره قریش، آیه1.
[3]. سوره مزمل، آیه5.
[4]. سوره فرقان، آیه32.
[5]. سوره نمل، آیه6.
[6]. سوره زخرف، آیه3.
[7]. سوره زخرف، آیات1ـ4.
[8]. الصحیفة السجادیة، دعای47.
[9]. سوره کهف، آیه44.
[10]. سوره طه، آیه114.
[11]. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص616.
[12]. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اول؛ «سینه خواهم شرحه شرحه از فراق ٭٭٭ تا بگویم شرح درد اشتیاق».
[13]. نهج البلاغة(للصبحی صالح), حکمت205.
[14]. سوره سجده، آیه22.
[15]. سوره نجم، آیه23.
[16]. سوره أعلی، آیه8.
[17]. سوره أعلی، آیه13.
[18]. البلد الأمین و الدرع الحصین، النص، ص410.
[19]. البلد الأمین و الدرع الحصین، النص، ص410.
[20]. الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج4، ص771.
[21]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج1، ص203.
[22]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج1، ص306.