اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿مَن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاَهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً ﴿18﴾ وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَي لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُوراً ﴿19﴾ كُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً ﴿20﴾ انُظرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَي بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلاً ﴿21﴾ لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَّخْذُولاً﴿22﴾
بعد از اينكه فرمود مردم دو قِسماند برخي دنياطلباند، بعضي آخرتطلباند آنها كه آخرتطلباند هم از دنيا برخوردارند هم از آخرت. فرمود دو مقام بايد محور بحث قرار بگيرد يكي مقام فاعل هست، يكي مقام فعل. در مقام فعل ما رحمتمان نامتناهي است بر اساس رحمت رحمانيه ما آنچه را كه آفريديم تأمين ميكنيم هم كافر را، هم مؤمن را تأمين ميكنيم هم حيوان را، هم گياه را تأمين ميكنيم ما همان طوري كه كبوتر را كه حلالگوشت است تأمين ميكنيم مار و عقرب را هم تأمين ميكنيم هيچ موجودي از رحمت رحمانيه ما نااميد نيست چون ﴿رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ﴾[1] از همين آيه نوراني آن دعاي كميل نشأت گرفته است كه «و برحمتك التي وسعت كلّ شيء» پس او رحمان است از طرف او هيچ قصوري نيست بر اساس رحمت رحمانيه كه «رحمته وسعت كل شيء» همه را تأمين ميكند حالا رحمت رحيميه كه مخصوص مؤمنان و متّقيان است بحث ديگر است اين از طرف فاعل كه او بُخل ندارد و او شُحّ ندارد و امساك ندارد و مانند آن.
آنچه را هم كه آفريد نامتناهي است به همه ميرسد ﴿وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً﴾ يعني «ممنوعا» همين مطلب را در پايان سورهٴ مباركهٴ «يونس» يا «هود» بيان فرمود كه ﴿ما شَاءَ رَبُّكَ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ﴾[2] «جَذ» يعني قطع «مجذوذ» يعني مقطوع. فرمود اين منقطعالآخر نيست بعضيها كه داراييشان تمام ميشود مجذوذ است، يعني مقطوع است يعني منقطعالآخر است همين مقدار بود تمام شد. اينكه درباره بهشت فرمود: ﴿لاَ مَقْطُوعَةٍ وَلاَ مَمْنُوعَةٍ﴾[3] همين است نه يعني اين فيض تمامشدني است نه كسي جلويش را ميگيرد چون خود خداي سبحان خواست به نحو ابد اين فيض باشد ديگر اگر براي بهشتيها در بهشت ابديّت مقرّر و مقدّر شد پس نه نعمت كم ميآيد كه بشود منقطعالآخر نه كسي جلويش را ميگيرد ﴿لاَ مَقْطُوعَةٍ وَلاَ مَمْنُوعَةٍ﴾.
در بخش پاياني سورهٴ مباركهٴ «هود» و مانند آن هم فرمود: ﴿عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ﴾، ﴿مَجْذُوذٍ﴾ يعني «مقطوع» يعني فيض خدا تمامشدني نيست اين دعاي نوراني شب جمعه كه او «دائم الفضل علي البريّه» است گذشته و حال و آينده را دربرميگيرد پس فيض تمامشدني نيست او هم كه داراي رحمت رحمانيه است كه ﴿وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ﴾[4] البته رحمت خاصّه دارد كه مخصوص مؤمنان و متّقيان است آن علوم است، معارف است، بهشت است، درجات بهشت است و آن به همه كس نميرسد.
خب، فرمود الآن بحث در رحمت رحمانيه خداست از يك سو و گسترهٴ فعل و فيض اوست از سوي ديگر آنچه را كه مربوط به رحمت رحمانيه اوست در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» به اين صورت گذشت آيه 156 اعراف كه فرمود: ﴿وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ﴾ هر چه مصداق شيء است مشمول رحمت است براي اينكه هستي دارد، بقا دارد، رزق دارد و مانند آن اينچنين نيست كه مار و عقرب را محروم بكند فلان طاير حلالگوشت را متنعّم بكند اين طور نيست، اما ﴿فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ﴾[5] كه اين علي احتمالٍ ميتواند به نحو استخدام باشد يعني از آن رحمت قبلي يك معناي خاص اراده شد كه رحمت رحمانيه است، ضميري كه به آن مرجع برميگردد يك معناي مخصوص است كه رحمت رحيميه است. رحمت خدا نامتناهي است، اما براي مؤمنين يك رحمت ويژهاي مقدّر ميكند. الآن در اين آيه ﴿كُلّاً﴾ كه اين تنوينش عوض مضافاليه است يعني «كلاً من الذين يريدون العاجلة والذين يريدون الآخرة» كه اين عِوَض مضافاليه است ﴿كُلّاً﴾ يعني «كلّ الفريقين» چون دو فرقه را قبلاً ذكر كرد. فرمود: ﴿مَن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ﴾، ﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَي لَهَا سَعْيَهَا﴾ كذا و كذا ﴿كُلّاً﴾ يعني «كلّ الفريقين» كه اين تنوين عِوض مضافاليه است. ما هر دو گروه را تأمين ميكنيم براي اينكه نه از طرف ما بخل و شُحّ و امساك است، نه اين فيض تمامشدني است ما رحمتمان نامتناهي است در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» بيان شد اين آنچه را كه ما خلق كرديم به همه ميرسد اين را اينجا فرمود، فرمود: ﴿وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً﴾ اين منقطع نيست، اين ممنوع نيست نه اين عطا تمام ميشود نه كسي جلويش را ميگيرد پس به همه ميرسد.
مطلب ديگر اين است كه يك وقت است اعطاست، يك وقت ايتاست، يك وقت مزيد نعمت است آن عناوين خاصّ خودشان را دارند كه در آيات ديگر محلّ بحث شد. يك وقت امداد است امداد نه يعني كمك آن ميشود معاونت، اگر كسي خواست ريشهٴ اين لغت را همراه لغت معنا كند نبايد بگويد امداد كرده يعني كمك كرده آن ميشود عون و معاونت و اعانت و اينها. امداد آن كمك متّصل مدّتدار است كه گذشته را به حال و آينده، حال و آينده را به گذشته آنچنان وصف ميكند كه بشود ممتد چنين كمكي را ميگويند امداد گاهي بدهد گاهي ندهد كه اعانت است نه امداد فرمود ما اينچنين نيستيم كه گاهي بدهيم گاهي ندهيم ما كمك ما امداد است يعني از آن لحظهاي كه به دنيا آمده تا بخواهد رحلت كند پشتسر هم از ما ميخواهد ما هم پشتسر هم به او ميدهيم آن اعانت و اعطا و ايتا و امثال ذلك عناوين ديگر است و آيات ديگر به عهده اوست.
پرسش:...
پاسخ: آن خلق براي معرفت ذات اقدس الهي آفريده شدند اما الآن در تأمين روزي اوست. در تأمين روزي اگر بفرمايد ما اعطا ميكنيم درست است، ايتا بكنيم درست است، رزق ميدهيم درست است، مزيد رزق درست است همه اينها درست است اما هيچكدام از اينها مشكل بشر را حل نميكند بشر يك نياز متّصل دارد يك پاسخ متّصلي هم ميخواهد يك نياز ممتدّ متّصل مدّتدار دارد يك كمك متّصل مدّتدار كه باعث امتداد بشود ميخواهد اين را ميگويند امداد.
پرسش: شما فرموديد گذشته را به حال و آينده متصل بكند.
پاسخ: بله ديگر متّصل ميكند ديگر.
پرسش: آن وقت كه عطا نبوده چگونه متصل ميكند؟
پاسخ: آنجا تعبير به امداد نفرمود در آن حديث كه آنجا كه تعبير به امداد نفرمود.
پرسش: لزومي ندارد بفرمايد ما داريم طبق آن مشكل را...
پاسخ: بالأخره اگر كسي نبود سالبه به انتفاي موضوع بود ديگر اگر سالبه به انتفاي موضوع است يعني شخص نبود تا خداي سبحان به او مدد كند اما اگر پديد آمد چون نيازش ممتدّ است پاسخش هم بايد ممتد باشد ديگر چنين كاري را ميگويند امداد، پس بنابراين اگر گفته شد خداي سبحان ﴿يَمُدُّ﴾، ﴿يُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ﴾[6] غير «يُؤْتِكُمْ» يا غير از «يَزِدْكُمْ» يا غير از «يهبوا لكم» و مانند آن است.
پرسش: پس امدادهاي غيبي چيست؟
پاسخ: همين امدادهاي غيبي اين است.
پرسش: يعني قبلاً نبوده؟
پاسخ: بله، قبلاً بود منتها اين شخص آگاهي نداشت قبلاً امداد بود بعضيها محسوس بود، بعضيها مستور بود كارِ خدا فيض دائم است منتها بعضي براي ما مشهود است، بعضي براي ما مشهود نيست، بعضي عادي است، بعضي غيرعادي است فرمود: ﴿كُلّاً نُّمِدُّ﴾ به دليل اينكه در سورهٴ مباركهٴ «الرحمن» فرمود: ﴿يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ اين صدرش ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾[7] خب مگر سؤال و حاجت و نياز لحظهاي است يا روزانه است يا ماهانه است يا سالانه است، اگر سؤال دائمي است پاسخ دائمي ميطلبد ديگر اينچنين نيست كه انسان گاهي محتاج باشد گاهي محتاج نباشد يا گاهي محتاج به خدا باشد گاهي محتاج به ديگري باشد اين طور نيست كه. حاجت ما به خدا دائمي است، فيض خدا هم نسبت به ما دائمي است چنين كاري را ميگويند امداد، اگر فاعل اهل سخا و جود است بالقول المطلق و فعل او هم تمامشدني نيست از اين دو عنصرِ محوري ميتوان امداد را استنباط كرد لذا فرمود: ﴿كُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾.
پرسش: آيا انسان به آذوقه احتياج دارد?
پاسخ: بله، خب ديگر انسان مادامي كه در دنيا زندگي ميكند ﴿وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَداً لاَّ يَأْكُلُونَ الطَّعَامَ﴾[8] به مسكن احتياج دارد، به غذا احتياج دارد، به لباس احتياج دارد ﴿وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَداً لاَّ يَأْكُلُونَ الطَّعَامَ﴾ مادامي كه انسان در اين دنيا زندگي ميكند ديگر به لوازم دنيا محتاج است منتها اينها ابزارند انسان به حرام محتاج نيست، انسان به غذا محتاج است غذا هم دو قِسم است حلال و حرام به ما گفتند از حرام بگذريد از حلال استفاده كنيد، اگر يك وقت انسان مضطرّ شد به اكل ميته آمدنِ اضطرار باعث سلب حرمت است كه «رفع ... و ما اضطرّوا اليه»[9] ما به حرام مضطرّ نيستيم ما به خوردن مضطرّيم اگر دوتا فرع داشت كه ما موظفيم حلال را انتخاب بكنيم، اگر يك فرع داشت نظير كسي كه در سال مجائه و گرفتار مُردار شده است اين يك فرع دارد حرمت هم رخت برميبندد «رفع... ما اضطرّوا اليه» به هر تقدير نياز ما دائمي است از اين طرف ﴿يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ «كل لحظةٍ لحظةٍ لحظةٍ مستمرّةً» از آن طرف ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾[10] يوم نه يعني شبانهروز، يوم نه يعني روزِ در مقابل شب، يوم نه يعني مثلاً چند ساعت يوم يعني ظهور در هر ظهوري او كار تازه ميكند خود يوم ظهوري از ظهورات اوست، فيضي از فيوضات اوست.
پرسش: آيا عقلاً اجازه ميدهند كسي كه خودش عقل ندارد كسي كه نميداند و دچار شده و عاجله ميخواهد ما هم در اختيارش بدهيم كسي كه خمشگين شده و چاقو ميخواهد يك عاقلي بيايد چاقو در اختيارش بگذارد.
پاسخ: نه خير، اول كه خشمگين نبود به او گفتند خشم پيدا نكن عقل دادند كه خشم پيدا نكند، نقل گفتند خشم پيدا نكن، اگر كسي عصباني بخواهد بشود قبلاً راههاي ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾[11] را فراسوي او نصب كردند اما حالا اگر كسي عصباني شد راهي براي گناه نداشته باشد كه هنر نكرده ابزار گناه فراوان است در حال غضب اگر توانست خودش را كنترل كند به وظيفه عمل كرده، در حال اشتها اگر توانست خودش را مهار كند هنر كرده فرمود ما اينها را ميآزماييم اينها وسيله آزمايش است اگر كسي عصباني نشود يا عصباني بشود ولي نتواند گناه بكند كه عالم، عالم امتحان نيست كه، خب.
پرسش:...
پاسخ: چرا ديگر رحمتِ مطلقه است ديگر.
پرسش:...
پاسخ: ديگر رحمت رحمانيه است، رحمت رحيميه كه نيست رحمت رحيميه را در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» فرمود آن براي متّقيان است آيه 156 سورهٴ مباركهٴ «اعراف» اين بود ﴿وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ﴾ اما ﴿فَسَأَكْتُبُهَا﴾ كه اين ضمير «ها» به رحمت برميگردد علي الاستخدام، استخدام اين است كه از مرجع يكي، از راجع يكي دوتا معنا اراده بشود اينها لابد در مطوّل ملاحظه كرديد.
خب، استخدام يك صنعت ادبي است كه از مرجع مثل ﴿وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ﴾ خب ﴿بُعُولَتُهُنَّ﴾ اين ضمير «هنّ» به مطلقات برميگردد اعم از رجعيّات و خلعيّات و باينات يا به خصوص رجعيّه برميگردد? قبلاً مطلّقات ذكر شده كه اعمّ از طلاق رجعي و باين و امثال ذلك بود ضميري كه به مطلّقات برميگردد به بعضي از آنها برميگردد اين را از نظر صنعت ادبي ميگويند استخدام.
پرسش: استاد معذرت ميخواهم اگر چيزي كه رحمت است عذاب نميخواهد ديگر.
پاسخ: رحمت، چون جهنم هم رحمت است.
پرسش:...
پاسخ: نه، رحمت رحمانيه جهنم هم رحمت است، سمّ هم رحمت است چه اينكه بهشت رحمت است ميوه هم رحمت است. رحمت رحمانيه كه «برحمتك التي وسعت كلّ شيء»[12] آن رحمت رحمانيه است، اما ايمان و تقوا و بهشت و فضايل رحمت رحيميه است كه براي مؤمنين است اين «برحمتك التي وسعت كلّ شيء» جهنم بر اساس رحمت است گرچه براي كافر عذاب است، ولي مؤمنيني كه مظلوم واقع شدند وقتي ميبينند ذات اقدس الهي بر اساس ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ﴾[13] دارد از اسرائيليها انتقام ميگيرد ﴿يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ﴾[14] ميشود اينچنين نيست كه چيزي در عالم موجود باشد و مصداق رحمت نباشد، نعم مصداق رحمت رحيميه ممكن است نباشد اين تفكيكي كه در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» آيه 156 بين دو قِسم رحمت ذكر كرد همين است فرمود: ﴿وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ﴾ اما ﴿فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ﴾ اگر «برحمتك التي وسعت كلّ شيء» جهنم هم رحمت است، مار و عقرب هم رحمتاند اما آن رحمت رحيميهاي كه ما ميگوييم «بسم الله الرحمن الرحيم» «الرحمن» به يك معناست، «الرحيم» به يك معنا اين رحمت رحيميه براي مؤمنان و مردان صالح و صاحبان فضايل است.
خب، فرمود ما هر دو گروه را از نعمتمان برخوردار ميكنيم و نه از طرف ما بُخل است نه عطايمان تمام ميشود ما اگر ندهيم كه اينجا به معناي آزمايش نيست در سورهٴ مباركهٴ «انعام» كه قبلاً بحثش گذشت آيه 165 اين بود فرمود: ﴿وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلاَئِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ﴾ ما ميدهيم براي ابتلا و امتحان ديگر، خب اگر خداي سبحان در كلاس امتحان ابزار قرار ندهد با چه چيزي بيازمايد? در بحثهاي روزهاي قبل هم داشتيم كه گاهي به مُحرِم ميفرمايد: ﴿لاَ تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾[15] گاهي هم به همين محرمان در حج يا عمره ميفرمايد اين آهوها و حيوانات شكاري را كه بالاي كوه هستند ما دستور ميدهيم اينها پايين بيايند در تيررس شما در دسترس شما قرار بگيرند تا شما را بيازماييم از اين طرف ميگوييم ﴿لاَ تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ از آن طرف ميگوييم ﴿لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنَالُهُ أَيْدِيكُمْ وَرِمَاحُكُمْ﴾ خب اگر اين آهوها در بالاي كوه باشند در دسترس كسي نباشد، تيررس كسي نباشد آن وقت ﴿لاَ تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾[16] چه آزمايشي است? از اين طرف اگر نامحرمي از جلوي كسي اصلاً عبور نكند ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾[17] چه امتحاني است? از اين طرف ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ از آن طرف چهارتا نامحرم هم از جلوي آدم عبور ميدهد تا انسان را بيازمايد و هكذا در سَمع و مسائل ديگر امتحان معنايش همين است.
خب، در اين بخش فرمود: ﴿كُلّاً نُّمِدُّ﴾ ما امداد داريم نه تنها اعطا يا ايتا يا مزيد رزق ما نميگذاريم قطع بشود انواع و اقسام فيض را به شما ميرسانيم به هر طريقي باشد فيض ميرسانيم او دائم الفيض است از آن طرف افاضه دائم است، اما از اين طرف استفاضه دائم است و نميگذاريم قطع بشود ﴿كُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ اين ﴿هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ بدل مفصّل من المجمَل است وقتي گفتند «كُل» يك امر جامع و مُجمَل است وقتي تفصيل داديم گفتيم ﴿هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ اين بدل مفصّل از مجمل خواهد بود ﴿كُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ﴾.
پرسش: آيهٴ 156 سورهٴ «اعراف» ميفرمايد: ﴿قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ﴾ به دنبالاش ميفرمايد ﴿وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ﴾ پس معلوم ميشود كه عذاب هم رحمت است.
پاسخ: همين ديگر اين تأييد ميكند كه، اين هم تأييد ميكند كه عذاب هم جزء رحمت است ديگر براي اينكه شما وقتي سورهٴ مباركهٴ «الرحمن» را مطالعه ميكنيد اين «الرحمن» با ترجيعبند ﴿فَبِأَيِّ آلاَءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ﴾[18] همراه است يعني به كدام يك از نعمتهاي خدا شما مثلاً انكار ميكنيد، تكذيبشان ميكنيد وقتي نام جهنم را ميبرد اين ﴿يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِن نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلاَ تَنتَصِرَانِ﴾[19] بهبه عجب نعمتي است ﴿فَبِأَيِّ آلاَءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ﴾ خب ﴿يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِن نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلاَ تَنتَصِرَانِ﴾ اين رحمت است ديگر اين زندان براي كسي كه ظالم هست گرچه سخت است اما براي مظلوم رحمت است، اگر نباشد، خب مظلوم ﴿يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ﴾[20] چه خواهد بود? اينچنين نيست كه فقط دربارهٴ بهشت بفرمايد: ﴿فَبِأَيِّ آلاَءِ رَبِّكُمَا﴾ ﴿هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ ٭ يَطُوفُونَ بَيْنَهَا وَبَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ ٭ فَبِأَيِّ آلاَءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ﴾[21] بهبه عجب نعمتي است جهنم واقع ما هم وقتي وارد قيامت شديم انشاءالله وقتي ميخواهيم برويم بهشت در و ديوار جهنم را ميبوسيم ميگوييم اگر تو نبودي ما دست از گناه برنميداشتيم تو باعث شدي كه اكثري ما اين طور هستيم خيلي از ما براي ترس از جهنم است كه دست به گناه نميبرند ميبينيد اين همه فضايل براي نمازشب است نمازشبخوان خيلي كم است اما دو ركعت نماز صبح را حتماً ميخوانند آن براي جهنم است ديگر اگر براي بهشت و فضيلت باشد اين همه فضايل براي نمازشب ذكر كردند چرا مشتريانش كماند غالب ما «خوفاً من النار» داريم عبادت ميكنيم الآن در و ديوار زندان را آدم ميبوسد براي اينكه اگر اينها نباشد خيليها خيلي از ماها احياناً ممكن است دست به كارهاي ديگر بزنيم اين است كه ميفرمايد: ﴿هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ ٭ يَطُوفُونَ بَيْنَهَا وَبَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ ٭ فَبِأَيِّ آلاَءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ﴾ در كلّ عالم همان طوري كه بهشت رحمت است، جهنم هم رحمت است البته نسبت به بهشت وقتي سنجيده ميشود اين عذاب است، نسبت به كافر سنجيده ميشود عذاب است، اما وقتي كه شما وقتي دستشوييها را نگاه ميكنيد دستشويي را نسبت به هال و پذيرايي نگاه ميكنيد ميگوييد جاي كثيفي است، اما وقتي در نقشه نگاه ميكنيد از چشم مهندس و معمار نگاه ميكنيد اگر دستشويي نباشد كه خانه ناقص است دستشويي بايد سرِ جايش باشد، اتاق پذيرايي هم بايد سرِ جايش باشد، اگر از چشم معمار و مهندس نگاه بكنيد دستشويي بايد سرِ جايش باشد اگر ميخواهيد بسنجيد بر اساس قياس و سنجش حرف بزنيد، بله دستشويي در برابر اتاق پذيرايي جاي بدي است.
خب، فرمود: ﴿كُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ اينها را امداد ميكنيم ﴿مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ﴾ حالا «فان قلت» چگونه دائماً عطا ميكني ولي عطايت چگونه است? اعطا دائمي است اما عطا چقدر است? مثل اينكه شما بگوييد من دائماً از اين خزينه برميدارم آن وقت اين سؤال مطرح است كه خزينهات چقدر است? ميگويي خزينهام نامتناهي است، خب اگر خزينه محدود باشد شما هم بگوييد من دائماً دارم اعطا ميكنم اين مهفوف به قرينه است يعني مادامي كه خزينه هست، پس شما بايد آن سؤال را هم پاسخ بدهيد اگر گفتيد من دائماً دست به جيب هستم، اگر از شما سؤال كردند جيبت چقدر است? بگو «وسعت سماوات والأرض» نامتناهي است.
بنابراين اعطاي دائم عطاي غيرمجذوذ ميطلبد فرمود: ﴿وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً﴾ اين نامتناهي است وقتي اين نامتناهي بود پس بنابراين امداد هست، جريان دنيا و آخرت هست و در هيچ لحظهاي هم تمام نميشود. بعد فرمود: ﴿انُظرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَي بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلاً﴾ ﴿انُظرْ﴾ يعني نظريه بده نظير ﴿أَوَ لَمْ يَنظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[22] نظير ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ﴾[23] يعني نظريه بدهيد ببينيد براي فردايتان چه كار كرديد ﴿انْظُرْ كَيْفَ يَفْتَرُونَ عَلَي اللّهِ الْكَذِبَ﴾[24] اين اصلاً ديدني نيست مگر فتنه ديدني است? آن محاسبات عميق نفساني مگر ديدني است? اين نظريه است نه نظر به معناي نگاه ﴿انُظرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَي بَعْضٍ﴾ از يك سو، ﴿انْظُرْ كَيْفَ يَفْتَرُونَ عَلَي اللّهِ الْكَذِبَ﴾[25] از سوي ديگر ﴿وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ﴾[26] از سوي ديگر و مانند آن، خب. البته آنچه كه وجود مبارك موساي كليم عرض كرد ﴿رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ﴾[27] آن ديگر نظر خاص است نه نظرهاي به اين معناي نظريهپردازي.
فرمود: ﴿انُظرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَي بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلاً﴾ گاهي گفته ميشود كه دنيا را ذات اقدس الهي به كافر نميدهد يا نبايد بدهد و اينها خداي سبحان ميفرمايد اولاً اين وسيله آزمون است يك، و ثانياً معيار ارزش نيست براي ما. در سورهٴ مباركهٴ «زخرف» آيه 33 به اين صورت است ﴿وَلَوْلاَ أَن يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِن فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ ٭ وَلِبُيُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرراً عَلَيْهَا يتَّكِئُونَ﴾ فرمود ما اگر اين هراس نبود كه خيليها به كفر رو بياورند چون ميبينند هر كه كافرتر است يا كافر است وضع او بهتر است يا بِه است، اگر اين هراس نبود ما به كفار آن قدر مال ميداديم كه اينها سقف منزلشان را اين تيرِ سقف را به جاي آهن يا چوب نقره درست ميكردند نردبانهاي نقرهاي يا طلا درست ميكردند، ولي ميترسيم كه مردم بگويند هر كه كافر است وضع مالياش خوب است به كفر رو بياورند ﴿ وَلَوْلاَ أَن يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِن فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ ٭ وَلِبُيُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرراً عَلَيْهَا يتَّكِئُونَ ٭ وَزُخْرُفاً﴾ اما ﴿وَإِن كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ﴾ اين براي ثابت كردن اينكه ارزش در آنها نيست لكن اصل آزمون هست اما گاهي سؤال ميشود اگر حق پيروز است چرا گاهي مؤمنها شكست ميخورند يا چرا گاهي ائمه(عليهم السلام) شكست خوردند و اينها. اين هم در بحثهاي قبل اشاره شد كه حق هميشه پيروز است حق هرگز شكست نميخورد. در مقام علمي كه حق اصلاً شكست نميخورد براي اينكه حجت و برهان با حق است ﴿فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ﴾[28] است، ﴿حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِندَ رَبِّهِمْ﴾[29] است و امثال ذلك، اما در مقام اجرا حق بخواهد عمل بشود افراد مورد امتحان قرار ميگيرند، اگر تابع رهبري انبيا و اولياي الهي بودند به عمل صالح رو آوردند ولو كم هم باشند پيروز ميشوند بر اساس ﴿كَمْ مِن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ﴾[30] اما اگر حق را ياري نكنند ﴿غَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا﴾[31] بشود بله در آن شرايط آنها شكست خوردهاند نه حق شكست خورده است.
در سورهٴ مباركهٴ 47 كه به نام مبارك پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) است آيه چهار به اين صورت است فرمود: ﴿وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنْهُمْ وَلكِن لِيَبْلُوَا بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ﴾ اينها پاسخ به سؤالات ضمني است كه خيلي هم به بحث مربوط نيست. اين ﴿وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنْهُمْ﴾ به مسلمانها و مجاهدين ميفرمايد كه اگر خدا ميخواست از آنها انتصار ميگرفت «انتصر» يعني «انتقم» خب ميتوانست به وسيله عذابهاي گوناگون، به وسيله عذابهاي گوناگون از آنها انتقام بگيرد ولي اين تكامل نشد شما را ميخواهد بيازمايد شما مگر نميخواهيد به مقام اولياي الهي برسيد به مجاهدين «في سبيل الله» برسيد، بهشت براي شما باشد همين طور رايگان بهشت را تقسيم بكنند يا ميخواهيد به كمال برسيد، كمال برسيد بايد آزمايش بشويد ديگر. براي حفظ دين است خدا ميتواند از راههاي غيبي اين همه معجزات و كرامات را كه ارائه كرد باز هم ارائه كند ﴿وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ﴾ يعني «لانتقم من الكفار» ﴿وَلكِن لِيَبْلُوَا بَعْضَكُم بِبَعْضٍ﴾ شما را ميخواهد با دفاع مقدس بيازمايد وگرنه او نيازي ندارد.
آن وقت در بيانات نوراني حضرت امير اين است كه شما منتظر باشيد صِرف اينكه حق با شماست خودبهخود پيروز بشويد و باطل شكست بخورد اينچنين نيست اگر كلّ عالم بر اساس معجزه و كرامات اداره ميشد، ميشد عادت ديگر خارق عادت نميشد كه. عالم بر اساس علل و عوامل طبيعي اداره ميشود در هنگام لزوم از معجزات و كرامات طرفي ميبندند. در نهجالبلاغه خطبهٴ 56 اينها بحثهاي حاشيهاي است سؤال هم كه ميكنيد سعي كنيد سؤال علمي باشد يك و مناسب بحث باشد دو.
اين فرمود در خطبهٴ 56 به اين صورت درآمد فرمود اگر ما هم مثل شماها بوديم به اصحاب خود خطاب ميكرديم اگر ما هم مثل شما بوديم كه درخت اسلام سبز نميشد «لَوْ كُنَّا نَأْتِي مَا أَتَيْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّينِ عَمُودٌ وَ لاَ اخْضَرَّ لِلإِيمانِ عُودٌ» فرمود ما كه در خدمت پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بوديم اگر مثل شماها بوديم كه دور ما جمع شديد درختي از اسلام سبز نميشد، شاخهاي از اسلام باقي نميماند «لَوْ كُنَّا نَأْتِي مَا أَتَيْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّينِ عَمُودٌ» ستوني از ستونهاي دين بهپا نميشد «وَ لاَ اخْضَرَّ لِلإِيمانِ عُودٌ» براي ايمان شاخهاي سبز نميشد بعد سوگند ياد ميكند ميفرمايد اگر شما ميخواهيد ديندار باشيد بايد رهبري ما را بپذيريد مطيع رهبر باشيد ببينيد من چه كار ميكنم شما همان كار را انجام بدهيد وگرنه شما بايد حرف بنياسرائيل را بزنيد بگوييد به موساي كليم و هارون بگوييد ﴿فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَا هُنَا قَاعِدُونَ﴾[32] اينكه نميشود كه آنها به موساي كليم ميگفتند تو و خداي تو با اينها بجنگيد مسئله را حل كنيد خبر پيروزياش را براي ما بياوريد ما اينجا نشستيم فرمود چنين ملّتي ﴿أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ﴾[33] چهل سال هم بايد اينها سرگردان باشند اگر حق پيروز ميشود در عالم آزمون، مقاومت ميخواهد مبارزه ميخواهد و مانند آن.
خب، فرمود حالا برگرديم به آن تتمّه مطلب به رشتهٴ بحث برگرديم فرمود: ﴿انُظرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَي بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلاً﴾ اينكه فرمود: ﴿وَلَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلاً﴾ آنجا نشئهٴ عمل است جزاست يك و درجاتش هم به مراتب بيشتر و بالاتر از درجات دنياست دو، چون ﴿إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ﴾[34] و ابدي هم هست آنگاه اين همه معارف توحيدي را اگر كسي ببيند معذلك يك چيز بدلي بسازد خدا آن موجودي است كه جاعل نظام هستي است شرك و شريك يك چيز بدلي است كه انسان ميسازد مجعول انسان است وگرنه در عالم چيزي به عنوان «شريك الباري» وجود ندارد فرمود اين كار بدلي را نكن بدل خدا چيزي نساز ﴿وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ الله كه هست همه اين كارها را هم انجام ميدهد چيز ديگري به نام بت نساز نه به خود تكيه بكن نه به ديگري تكيه بكن چون تو و ديگري فاقد هرگونه قدرتي هستيد، اگر اين كار را كردي اين حالت قيام و مقاومت و ايستادن و ايستادگي شما گرفته ميشود يك آدم زمينگير ميشوي. قيام و قعود كنايه از قدرت و ضعف است قدرت و عجز است يك آدم مقتدر ايستاده است ولو نشسته باشد، يك آدم زبونِ ذليلِ اسير نشسته است اگرچه ايستاده باشد منظور ايستادن يا نشستن فيزيكي نيست يك آدم مقتدر ولو در اتاق خودش نشسته است روي صندلي نشسته است اما ايستاده است يك آدم سائل نيازمند زبون نشسته است اگرچه ايستاده دارد گدايي ميكند اين قيام و قعود يعني ايستادن و ايستادگي و مقاومت.
فرمود اگر شريك قائل شدي نشستهاي براي اينكه از او كه كاري ساخته نيست از تو هم كه كاري ساخته نيست آن موحّد است كه هميشه ايستاده است وگرنه تو نشستهاي كاري از تو ساخته نيست اينكه فرمود: ﴿إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ﴾[35] قيام براي اوست انسان حالات گوناگوني دارد برترين و برجستهترين حال براي دفاع همان حالت ايستادن است ديگر انساني كه قدرت دفاعي دارد ايستادگي دارد گرچه نشسته باشد.
فرمود اگر مشرك بودي نشستهاي حالا شرك درجاتي دارد دركاتي دارد آن بخشهاي ضعيف شرك همان ريا و سُمعه و بازيهاي عادي است فرمود يك آدم بازيگر نشسته است به دنبال چه چيزي ميگردد از خود او كاري ساخته نيست آن خداي جعلي و بدلي هم كه او تراشيده از او هم كه كاري ساخته نيست پس نشسته است چون نشسته است زبون است، ذليل است، عاجز است اين عجز دستبافت خود اوست، دستساخت خود اوست، دستپخت خود اوست ﴿مَذْمُوماً مَّخْذُولاً﴾ يك وقت است انسان بالأخره در اثر پيري ضعيف ميشود آن مذموم نيست اما يك وقت در اثر سوء اختيار و انتخاب خود، خود را ضعيف و ذليل ميكند فرمود اگر اين كار را كردي اولاً از قيام به قعود آمدي ديگر نشستهاي كاري از تو ساخته نيست، ثانياً مذمومي عقل مذمّتت ميكند، نقل مذمّتت ميكند اين ابراهيم خليل(سلام الله عليه) فرمود: ﴿أُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ﴾[36] همه ميگويند اُف بر شما، اُف بر شما آخر به دنبال چه كسي راه افتاديد حالا فرق نميكند آن كسي كه ـ معاذ الله ـ به دنبال ريا و سُمعه است آن يك مشكل خاصي دارد يا دنبال وَثن و صنم است آن يك مشكل ديگر دارد بالأخره فرمود به دنبال چه كسي راه افتادي? هميشه نشستهاي و هميشه خودت را از درون مذمّت ميكني انبيا و اوليا هم تو را مذمّت ميكنند فرمود چرا نشستهاي? بلندشو يك موحّد قائم است.
پرسش:...
پاسخ: آن «فاء» اين است كه «فتصير قاعدا» وگرنه «تقعد» به معناي قعود است اما ﴿فَتَقْعُدَ﴾ يعني «فتصير قاعدا» اين كار را نكن كه نشسته ميشوي منصوب بودنش هم براي، همين جهت است.
خب، ﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ﴾ الآن كه ايستادهاي چرا ميخواهي بنشيني? چرا نشسته باشي? از ملت نشسته كاري ساخته نيست، از ملت ايستاده است كه كاري ساخته است ﴿لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[37] اين از نظر قدرت، قدرت از تو گرفته شد براي اينكه از خودت كه كاري ساخته نيست از چيزي كه تو به عنوان بت آنها را قبول داري و ميپرستي آن هم در سورهٴ مباركهٴ «فاطر» فرمود از آنها هم هيچ كاري ساخته نيست در سورهٴ «فاطر» آيه چهارده به اين صورت آمده است ﴿إِن تَدْعُوهُمْ لاَ يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ﴾ اين اوثان و اصنام حالا يا اوثان و اصنام فيزيكي كه وجود مبارك ابراهيم و ديگران فرمودند شما ﴿تَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ﴾[38] دستتراش خودتان را ميپرستيد يا آن معنايي كه اهل معرفت گفتند، گفتند «الطف الأوثان الهواء»[39] كثيفترين و لطيفترين بت همان هواست يك انسان هواپرست در حقيقت ﴿أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ﴾[40] مشرك است ديگر آن بزرگواران كه ميگويند اثقل بتها همان صنم و وثن بيرون است و الطف بتها همين هواست براي همين جهت است هوا نظير سنگ و چوب وزن مادّي ندارد لطيف است اما دردناكتر از ساير بتهاست همانها كه گفتند اثقل اوثان صنم و وَثن چوبي و سنگي است و الطف اوثان هواست همانها گفتند
اي رفيقان زين مقيل وزان مقال اتّقوا انّ الهويٰ حيض الرجال[41]
يك آدم حايض ديگر عبادت نميكند يك انسان هواپرست حايض است نزد اهل معرفت او ديگر راهي ندارد براي عبادت كه به دنبال چه چيزي ميخواهد بگردد.
خب، در سورهٴ مباركهٴ «فاطر» فرمود اينها كه چيزي نميشنوند بر فرض هم بشنوند كاري از اينها ساخته نيست پس آدم ميشود نشسته چون خودش كه مشكل خودش را حل نميكند آن هم كه به او مراجعه كرده خودش را به او سپرده او هم اصلاً اهل درك نيست بر فرض هم درك بكند كاري از او ساخته نيست پس بنابراين اين ميشود نشسته، بعد مذمّت عقلي و نقلي هم براي اوست، زبون بودن هم دامنگير اوست فرمود: ﴿فَتَقْعُدَ﴾ در حالي كه ﴿ مَذْمُوماً مَّخْذُولاً ﴾ اين ﴿مَذْمُوماً﴾ را در جمله قبل هم فرمود در همين بحث كه دو آيه قبل گذشتيم آيه هيجده همين سورهٴ مباركهٴ «اسراء» فرمود: ﴿ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاَهَا مَذْمُوماً﴾ اين مذمّت در آخرت هم هست.
«أعاذنا الله من شرور أنسفنا و سيّئات أعمالنا و الحمد لله رب العالمين»
[1] . سورهٴ اعراف، آيهٴ 156.
[2] . سورهٴ هود، آيهٴ 108.
[3] . سورهٴ واقعه، آيهٴ 33.
[4] . سورهٴ اعراف، آيهٴ 156.
[5] . سورهٴ اعراف، آيهٴ 156.
[6] . سورهٴ نوح، آيهٴ 12.
[7] . سورهٴ الرحمن، آيهٴ 29.
[8] . سورهٴ انبياء، آيهٴ 8.
[9] . مستدرك الوسائل، ج6، ص423.
[10] . سورهٴ الرحمن، آيهٴ 29.
[11] . سورهٴ جمعه، آيهٴ 2.
[12] . مفاتيحالجنان، دعاي كميل.
[13] . سورهٴ سجده، آيهٴ 22.
[14] . سورهٴ توبه، آيهٴ 14.
[15] . سورهٴ مائده، آيهٴ 95.
[16] . سورهٴ مائده، آيهٴ 94.
[17] . سورهٴ نور، آيهٴ 30.
[18] . سورهٴ الرحمن، آيهٴ 13.
[19] . سورهٴ الرحمن، آيهٴ 35.
[20] . سورهٴ توبه، آيهٴ 14.
[21] . سورهٴ الرحمن، آيات 43 ـ 45.
[22] . سورهٴ اعراف، آيهٴ 185.
[23] . سورهٴ حشر، آيهٴ 18.
[24] . سورهٴ نساء، آيهٴ 50.
[25] . سورهٴ نساء، آيهٴ 50.
[26] . سورهٴ حشر، آيهٴ 18.
[27] . سورهٴ اعراف، آيهٴ 143.
[28] . سورهٴ انعام، آيهٴ 149.
[29] . سورهٴ شوريٰ، آيهٴ 16.
[30] . سورهٴ بقره، آيهٴ 249.
[31] . سورهٴ انعام، آيهٴ 70.
[32] . سورهٴ مائده، آيهٴ 24.
[33] . سورهٴ مائده، آيهٴ 26.
[34] . سورهٴ عنكبوت، آيهٴ 64.
[35] . سورهٴ سبأ، آيهٴ 46.
[36] . سورهٴ انبياء، آيهٴ 67.
[37] . سورهٴ حديد، آيهٴ 25.
[38] . سورهٴ صافات، آيهٴ 95.
[39] . فتوحات مكيه، ج2، ص590.
[40] . سورهٴ جاثيه، آيهٴ 23.
[41] . مثنوي معنوي، دفتر ششم.