اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلاَلَةِ إِنِ امْرُوا هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِن لَمْ يَكُن لَهَا وَلَدٌ فَإِن كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِن كَانُوا إِخْوَةً رِجَالاً وَنِسَاءً فَلِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّوا وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿176﴾
عدم اختصاص حكم آيه به مورد شأن نزول
گفتند جابربنعبد الله در حال بيماري سختاش به رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) عرض كرد: من دربارهٴ مالم چه كنم؛ خواهرهاي زيادي دارم چطور وصيت كنم ارث اينها چگونه است؟ اين آيهٴ مباركهٴ آخر سورهٴ «نساء» نازل شد[1]. گرچه برابر اين شأن نزول، آن استفتا كننده يك نفر است ولي در حقيقت، سوال سوال همهٴ مردم است. گرچه براي حل اشكال جابربنعبدالله كه اين مسئله را سوال كرد آيه نازل شد ولي در حقيقت براي حل اشكال همهٴ مردم است. لذا هم در استفتا كلمهٴ ﴿يَسْتَفْتُونَكَ﴾ به صورت جمع ذكر شد، نه مفرد و هم در خطاب فرمود: ﴿قُلِ اللّهُ يُفْتِيكُمْ﴾.
تعيين متعلَّق «في الكلالة» در آيه
مطلب دوم آن است كه گرچه متعلق استفتا در سوال، معلوم نيست كه ﴿يَسْتَفْتُونَكَ﴾ دربارهٴ چه چيز ولي از جواب روشن ميشود كه استفتا دربارهٴ كلاله است. اين كلمهٴ ﴿فِي الْكَلاَلَةِ﴾ متعلق به «يُفْتي» است نه «يَستفتي» ولي معلوم ميشود كه استفتاي آنها هم دربارهٴ كلاله بود. مطلب سوم و چهارم هر دو قبلاً گذشت: يكي اينكه فتوا يعني حل مشكل، خواه مشكل مربوط به مسائل فقهي باشد خواه غير فقهي، ﴿أَفْتُونِي فِي أَمْرِي﴾[2] و مانند آن كه در قرآن استعمال شد اينها اختصاصي به مسائل فقهي ندارد، حل يك مشكل علمي فتواي در آن مسئله خواهد بود.
كلاله هم بستگان عرضي انسان را ميگويند؛ مثل برادر خواهر عمو عمه خاله دايي امثالذلك.
پدر، مادر، فرزند را كلاله نميگويند كه اينها ارتباط طولي است. منشأ كلاله و مواد اشتقاق كلاله در آيهٴ دوازده همين سورهٴ مباركهٴ «نساء» كه قبلاً بحث شد مبسوطاً گذشت؛ آيهٴ يازده سورهٴ مباركهٴ «نساء» كه قبلاً بحث شد به ضميمهٴ آيهٴ دوازده آنها هم براي بيان وارثان عمودي است يعني طولي و هم براي وارثان عرضي. در آيهٴ دوازده دارد: ﴿وَإِن كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلاَلَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ﴾، كلاله گاهي به مورث گفته ميشود گاهي هم به وارث.
الان اينجا مسئله اين است كه اگر كسي بميرد، پدر يا مادر و همچنين دختر يا پسر نداشته باشد برادرهاي او يا خواهرهاي او چگونه از او ارث ميبرند. در آيه، فقدان فرزند را شرط فرمود ولي فقدان پدر يا مادر را شرط نكرد، آن به وسيلهٴ روايات مشخص ميشود كه فرمود: ﴿قُلِ اللّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلاَلَةِ إِنِ امْرُوا هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾؛ اگر كسي بميرد و فرزند نداشته باشد، اين فرزند اختصاصي به پسر ندارد كه فخررازي در تفسير[3] و مانند ايشان ذكر كردهاند. اين فرزند، شامل پسر و دختر خواهد شد.
رد ادعاي عامه در اطلاق ولد بر پسر و دختر در قرآن
فرمود: ﴿إِنِ امْرُوا هَلَكَ﴾؛ اگر كسي بميرد و فرزند نداشته باشد ﴿لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾ خواه پسر خواه دختر، نشانهٴ اينكه فرزند هم بر پسر اطلاق ميشود هم بر دختر، آيهٴ يازده همين سورهٴ مباركهٴ «نساء» است كه قبلاً گذشت: ﴿يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُم لِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ﴾، خب اين اولاد شامل پسرها و دخترها خواهد بود. چه اينكه در سورهٴ مباركهٴ «مؤمنون» آيهٴ 91 كه فرمود: ﴿مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ﴾، آنجا كه فرمود: ﴿مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ﴾ هم حرفهاي كساني كه گفتند ﴿عُزَيْرٌ ابْنُ اللّهِ﴾[4] را نفي ميكند هم حرفهاي كساني را كه گفتند عيسي، ابنالله است[5] [را] نفي ميكند هم حرفهاي مشركيني را كه ميگفتند ملائكه، بناتالله هستند[6] را نفي ميكند هم ابن را هم بنت را. فرمود: ﴿مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ﴾؛ نه عزير فرزند خداست [و] نه عيسي فرزند خداست نه ملائكه فرزندان خدا هستند. غرض آن است كه ولد، در قرآن كريم هم بر دختر هم بر پسر اطلاق ميشود و اينكه در آيهٴ محل بحث فرمود: ﴿إِنِ امْرُوا هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾ يعني فرزند نداشته باشد خواه پسر و خواه دختر. پس اينكه بعضي از علماي اهل سنت گفتهاند اگر كسي بميرد و دختر داشته باشد، خواهر او با آن دختر يكجا ارث ميبرند و دختر، حاجب نيست ولي اگر پسر داشته باشد پسر، حاجب است و خواهر ارث نميبرد اين برخلاف ظاهر آيه است. ظاهر آيه اين است كه اگر كسي بميرد و فرزندي نداشته باشد خواه پسر و خواه دختر، در اين حالت خواهر او ارث ميبرد اين هم يك مطلب.
جمع شدن ارتباط سببي با طبقات ارث
﴿إِنِ امْرُوا هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾ اما آيا والد داشته باشد يا نه زوجه داشته باشد يا نه، در مسئلهٴ زوجه كه يك ارتباط سببي است نه نسبي، زن و شوهر با همهٴ طبقات ارث جمع ميشود، چون اينها براساس مسئلهٴ سبب ارث ميبرند نه نسب. آن آيهٴ مباركهٴ سورهٴ «احزاب» كه فرمود: ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ﴾[7] كه طبقات سهگانه براي ارث تنظيم شده است آنها كساني هستند كه از راه رحامت و نسب ارث ميبرند، نه از راه سبب وگرنه آنهايي كه از راه سبب ارث ميبرند، مثل زوجيت اينها با همهٴ طبقات ارث جمع ميشوند و آيه در صدد بيان اين است كه از نظر ارحام كسي نباشد، غير از خواهر.
مشروط بودن ارث براي طبقه دوم با وجود عدم طبقه اول در روايات
روايت مشخص كرده است كه اگر پدر يا مادر هم داشته باشد ديگر به خواهر چيزي نميرسد. پس دو شرط دارد: يكي اينكه فرزند نداشته باشد؛ يكي اينكه پدر يا مادر نداشته باشد. اگر پدر يا مادر داشت، خواهر يا برادر ارث نميبرند و اين شرط را روايات اهلبيت مشخص كرده است. اجماعي هم كه در اين مسئله ادعا كردند اين نشانهٴ آن است كه اين روايات، متلقي بالقبول است وگرنه اجماع تعبدي، نيست چون با بودن اين همه روايات در مسئله نميشود گفت اجماع تعبدي منعقد شد، اين نشانهٴ عمل به اين روايات است.
بيان وجود پنج فرض در محل بحث
پس اگر كسي بميرد و فرزندي نداشته باشد طبق اين آيه و پدر يا مادري هم نداشته باشد طبق آن نصوص كه عدل قرآن كريم محسوب ميشود، در اين حال چند فرض است: يك وقت است يك خواهر دارد، حالا اين ميت خواه مرد باشد خواه زن، عمده آن وارث است نه مورث. اين ميت خواه مرد باشد خواه زن بالأخره يا يك خواهر از او مانده است يا يك برادر يا چند خواهر يا چند برادر يا چند برادر و خواهر، از اين پنج فرض بيرون نيست يا يك برادر است يا يك خواهر است يا چند خواهرند يا چند برادرند يا چند برادر و خواهر. بعضيها به صورت صريح در اين آيه آمده است [و] بعضي به صورت ضمني روشن شد.
الف: اول: حكم خواهرِ تنها
آنجا كه كسي بميرد و يك خواهر از او بماند، پدر و مادر نداشته باشد فرزند هم نداشته باشد يك خواهر از او مانده باشد: ﴿وَلَهُ أُخْتٌ﴾، ﴿فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ﴾؛ نصف را ميبرد اين نصف را بالفرض ميبرد، نصف را هم بالرّحامه ميبرد كه ميگويند بالرد براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ﴾[8] ميبرد. آن آقاياني كه از اهل سنت گفتند كه نصف براي خواهر است و نصف براي عمو كه قائل به تعصيب هستند آن سخن، تام نيست. پس اگر كسي بميرد و يك خواهر داشته باشد نصف مال براساس فرض به او ميرسد و نصف ديگر براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ﴾[9] كه ميگويند بالرد به او ميرسد، اين فرع اول.
ب: دوم: حكم برادر تنها
فرع دوم اين است كه ﴿وَهُوَ يَرِثُهَا إِن لَمْ يَكُن لَهَا وَلَدٌ﴾؛ اگر كسي بميرد و يك برادر داشته باشد، گرچه ظاهر آيه اين است كه آن ميت زن باشد ولي نقشي ندارد در اين جهت، عمده وارث است نه مورث. اگر كسي بميرد و يك برادر داشته باشد همهٴ مال را ارث ميبرد در صورتي كه پدر و مادر نداشته باشد و در صورتي كه فرزند، اعم از پسر و دختر هم نداشته باشد ﴿وَهُوَ﴾ يعني آن برادر، ﴿يَرِثُهَا﴾ يعني يرث آن خواهر را در صورتي كه آن خواهر، فرزند نداشته باشد.
علت تفكيك حكم برادر و حكم خواهر در آيه
از اينجا معلوم ميشود كه چرا اين آيهٴ پاياني سورهٴ «نساء» مانند آيهٴ دوازده سورهٴ «نساء» نيست. در آيهٴ دوازده سورهٴ «نساء» اينچنين فرمود: ﴿وَإِن كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلاَلَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ﴾ يعني براي آن ميت، برادر باشد يا خواهر ﴿فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ﴾. اما در آيهٴ محل بحث نفرمود «و لها أخ او اخت» مسئلهٴ أخ را از اُخت جدا كرده است، برخلاف آيهٴ دوازده. در آيهٴ دوازده دارد كه ﴿وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ﴾ يعني اگر كسي بميرد برادر يا خواهر داشته باشد؛ اما در اينجا نفرمود اگر كسي بميرد برادر يا خواهر داشته باشد، فرمود اگر كسي بميرد خواهر داشته باشد حكمش آن است كه نصف ميبرد بقيه را مثلاً بالرد و اگر برادر داشته باشد همه را ارث ميبرد، چون حكم برادر و خواهر از نظر فريضه فرق ميكند، لذا نفرمود «و له أخ او اخت» مسئلهٴ أخت را جدا ذكر كرد مسئلهٴ أخ را جدا ذكر كرد؛ خواهر را جدا برادر را جدا و اما آيهٴ دوازده چون سهم برادر و خواهر يكي است در آنجا، آنها چون كلالهٴ مادرياند نه كلالهٴ پدري و مادري يا كلالهٴ پدري آنها برادر و خواهر مادرياند و سهم آنها مساويِ هم است كم و زياد ندارد، لذا فرمود: ﴿وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ﴾. پس سرّ اينكه در آيهٴ دوازده سورهٴ «نساء» فرمود اگر كسي بميرد برادر يا خواهر داشته باشد، اين هر كدام يك ششم ميبرند براي اينكه دربارهٴ كلالهٴ ابي، برادر مادري يا خواهر مادري نقشي ندارند يكسان ارث ميبرند. ولي دربارهٴ برادر پدر و مادري يا برادر پدري اينها هم با خواهر فرق ميكنند.
از اين جهت در آيهٴ دوازده فرمود: ﴿وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ﴾ ولي در آيهٴ پاياني سورهٴ «نساء» نفرمود «و له أخ او اخت» بلكه ﴿وَلَهُ أُخْتٌ﴾ را فرع اول قرار داد و ﴿وَهُوَ يَرِثُهَا﴾ كه به معناي «و له أخ» است اين را در فرع دوم قرار داد، اين هم يك مطلب. ﴿وَهُوَ﴾ يعني برادر ﴿يَرِثُها﴾ يعني يرث خواهر را اگر براي آن خواهر فرزندي نباشد خواه دختر خواه پسر، چه اينكه براي او پدر يا مادر هم نبايد باشد كه آنها قبلاً رحلت كرده باشند. در اين حال، همهٴ مال را برادر ميبرد. خب، پس اگر كسي بميرد و خواهر ابويني يا ابي داشته باشد همهٴ مال را ميبرد؛ منتها نصفش را بالفرض و نصفش را بالرد و الرحامه و اگر برادر داشته باشد همهٴ مال را ميبرد. پس از اين جهت فرقي نشد؛ منتها در آن بالفرض بودن يا بالرد بودن فرق بود از اين جهت، قرآن اينها را دو تا فرع جداي از هم ذكر كرد.
چند نكته درباره نزول آيه
آن آيهٴ دوازده سورهٴ «نساء» مربوط به برادر و خواهر مادري است و در زمستان هم نازل شد. گفتند آن آيهاي كه دربارهٴ كلاله نازل شد و آيهٴ دوازده سورهٴ «نساء» است در زمستان نازل شد، گفتند آن آيةالشتاء است و اين آيهاي كه در پايان سورهٴ «نساء» است گفتند اين آيةالصيف است [كه] در تابستان نازل شد[10]. چه اينكه بعضيها هم گفتند اين آيه، آخرين آيهاي است كه بر پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نازل شد[11]. در حالي كه عدهاي نقل كردند آخرين آيهاي كه بر پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نازل شد آيهٴ ﴿وَاتَّقُوْا يَوْمَاً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَي اللّهِ﴾[12] است[13]، نه اين آيهٴ پاياني. اينها دو سه نكته بود كه مربوط به اصل آيه است يعني شأن نزول كه دربارهٴ جابر نازل شد: يكي اينكه اين آيه آيةالصيف است؛ يكي اينكه عدهاي گفتند اين آخرين آيهاي است كه بر پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نازل شد، اينها مسائلي است مربوط به اصل آيه، مربوط به فروع ضمني نيست.
ج: سوم: حكم دو خواهر و بيشتر
بعد فرمود: ﴿فَإِن كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ﴾؛ اگر آن خواهرها دو نفر بودند يعني دو نفر و بيشتر، مشابه اين در همان آيهٴ دوازده گذشت؛ در آيهٴ دوازده دارد: ﴿فَإِن كَانُوا أَكْثَرَ مِن ذلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِيْ الثُّلُثِ﴾ اينجا فرمود اگر دو نفر بودند يعني دو نفر و بيشتر كه طبق روايات، اينچنين مشخص فرمود: پس اگر كسي بميرد يك خواهر داشته باشد؛ خواهر پدري و مادري يا خواهر پدري حكمش آن است. اگر يك برادر داشته باشد، آن هم فرع دوم حكمش مشخص. فرع سوم آن است كه اگر دو خواهر داشته باشد. فرع چهارم آن است كه اگر سه يا بيش از سه هم داشته باشد، آن را با روايات ميشود تشخيص داد كه حكمشان همين است. پس اين فرع سوم، شامل فرع چهارم هم خواهد بود يعني اگر كسي بميرد دو خواهر و بيشتر داشته باشد آنها دو سوم مال را بالفرض ميبرند بقيه را هم براساس اولواالارحام ميبرند، تعصيب باطل است.
د: چهارم: حكم مجموع خواهر و برادر
فرع بعدي آن است كه ﴿وَإِن كَانُوا إِخْوَةً﴾ اگر آن ورثه، اخوه بودند اخوه، مجموع برادر و خواهر است چه اينكه مجموع برادرها را هم ميگيرد. اگر همه برادر بودند كه بالسويه تقسيم ميشوند، چه اينكه اگر همه خواهر بودن حكمشان همان ثلثان است كه گذشت ولي اگر برادر و خواهر بودند ﴿وَإِن كَانُوا إِخْوَةً رِجَالاً وَنِسَاءً﴾، در اينجا ﴿فَلِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ﴾؛ برادر دو برابر خواهر سهم ميبرد.
گذشته از شاهد خارجي يعني روايات كه تعيين ميكند اين براي كلاله يعني برادر و خواهر پدري و مادري است يا برادر و خواهر پدري است و مادري را شامل نميشود و آيهٴ دوازده همين سورهٴ «نساء» كه قبلاً گذشت، مخصوص برادر و خواهر مادري است شاهد داخلي هم تعيين ميكند. شاهد داخلي اين است كه در آنجا فرمود اينها يك ششم ميبرند در اينجا سهم بيشتري است، چون برادر و خواهر از راه پدر و مادر به ميت ارتباط برقرار ميكنند و اين ارتباط سه نحو است: يك وقت است كسي فقط از راه مادر با ميت ارتباط دارد يعني برادر يا خواهر مادري ميت است. يك وقت است فقط از راه پدر با ميت ارتباط دارد يعني برادر يا خواهر پدري ميت است. يك وقت است ابويني است يعني برادر و خواهر پدري و مادري ميت است. هر كس از راه آن «من يتقرب بالميت» ارث ميبرد. در آيهٴ دوازده، اين سهام كمتري ذكر شده است معلوم ميشود كه آنها از راه مادر ارث ميبرند. در آيهٴ پاياني سورهٴ «نساء» سهام بيشتري است، معلوم ميشود كه اينها از راه پدر و مادر يا از راه پدر به ميت نزديكاند.
مطلب ديگر آن است كه در خلال بحث ارث در همين سورهٴ مباركهٴ «نساء» مشخص شد كه اينچنين نيست كه سهم زن در اسلام هميشه كمتر از سهم مرد باشد يا نقش زن در ارثبري در اسلام، هميشه كمتر از نقش مرد باشد، بلكه ثابت شد كه گاهي مرد بيش از زن ميبرد همين جريان معروف كه برادر، دو برابر خواهر ميبرد (اين يك)، گاهي زن بيش از مرد ميبرد كه فروع فقهياش در آن قسمتها مشخص شد. آنجايي كه زن سهماش بيش از مرد است، آنجا مشخص شد. فرع سوم جايي است كه زن و مرد معادل هم ميبرند، مثل پدر و مادر كه ﴿لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ﴾[14]. سه فرع آنجا با شواهد مبسوطش بيان شد يعني در بعضي از جاها مرد بيش از زن ارث ميبرد در بعضي از جاها زن بيش از مرد ارث ميبرد در بعضي از جاها زن و مرد همتاي هم و معادل هم ارث ميبرند، اين سه فرع با شواهدش در آيهٴ يازده و دوازده سورهٴ «نساء» مبسوطاً گذشت. نكتهٴ مهمي كه مربوط به اين آيهٴ پاياني سورهٴ «نساء» است آن است كه گاهي نقش زن در ارثبري مثل نقش مرد است (اين يك)، گاهي نقش زن در ارثبري قويتر از نقش مرد است (اين دو).
در آن آيهٴ يازده و دوازده سه تا فرع مطرح شده بود كه يك فرع روشن بود، دو تا فرع نياز به توضيح داشت. آن فرعي كه روشن بود اين است كه گاهي مرد دو برابر زن ارث ميبرد خب، اين يك چيز روشني است و همه هم ميدانند ولي خيال ميكنند همه جا در همهٴ شرايط، اسلام براي مرد دو برابر زن ارث قرار داد. آن دوتا فرعي كه محتاج به توضيح بود يك بحث مبسوطي دربارهٴ آنها به عمل آمد اين بود كه گاهي زن، معادل مرد ارث ميبرد گاهي زن بيش از مرد ارث ميبرد حالا يا بيش از او ارث ميبرد يا نقشي دارد كساني كه بالامّ متقرباند بيش از كساني كه بالأب متقرباند ارث ببرند. گاهي زنها در بعضي از شرايط، دو برابر مردها ارث ميبرند؛ مثلاً اگر پسراني از راه مادر به كسي ارتباط داشته باشند و دختراني از راه پدر به كسي ارتباط داشته باشند اين دخترها دو برابر آن پسرها ارث ميبرند ولو آن واسطه يكي مرد است يكي زن؛ اما ميراث كه در خارج تقسيم ميشود اين ميراثي كه بالفعل تقسيم ميشود به دخترها دو برابر پسرها ميرسد. پس اينچنين نيست كه هميشه مال در خارج نحوهٴ توضيحاش اين باشد كه مرد، دو برابر زن ببرد. به هر دليلي كه اين فرع سوم تقرير شد روشن شد كه گاهي در اسلام مال را طرزي تقسيم ميكنند كه دختر، دو برابر پسر ميبرد اين فرعي بود كه آنجا گذشت.
ه: پنجم: حكم مجموع كلالهٴ ابويني و كلالهٴ امّي و كلالهٴ أبي
آنچه مربوط به اين آيهٴ پاياني است؛ اگر اين آيهٴ پاياني سورهٴ «نساء» با آيهٴ دوازده سورهٴ «نساء» جمع شد چه كنيم؟ يعني آيهٴ دوازده سورهٴ «نساء» براي برادر و خواهرهاي مادري است. آيهٴ پاياني سورهٴ «نساء» براي برادر و خواهرهاي پدري يا پدري و مادري است. حالا اگر مجموع اين دو تا آيه مصداق پيدا كرد يعني كسي مُرد و برادران و خواهران او سه گروه بودند: بعضيها برادر و خواهرهاي مادري بودند؛ بعضيها برادر و خواهرهاي ابويني بودند؛ بعضيها برادر و خواهرهاي ابي بودند اينجا چطور تقسيم ميكنند؟ در اينجا آن برادر و خواهرهاي مادري و همچنين برادر و خواهرهايي كه پدري و مادرياند ارث ميبرند. آنها كه برادر و خواهر پدرياند، اصلاً ارث نميبرند. اينجا باز نقش زن در حاجب بودن مؤثر است، گرچه اين برادر و خواهرها از راه مادر به ميت ارتباط دارند اينها ارث ميبرند، آن گروه سوم كه فقط از راه پدر به ميت ارتباط دارند ارث نميبرند و آن گروهي هم كه از راه پدر و مادر به ميت مرتبطاند؛ چون باز مادر آنجا حضور دارد ارث ميبرند. پس اگر كسي اين پنج مسئله را بررسي كند فروعي هم مشابه اين دارد، آنگاه روشن خواهد شد كه اين تهمت به اسلام نميچسبد كه اسلام حق زن را هميشه كمتر از مرد دانست. شما اين پنج فرع را كه بررسي كنيد رواياتش هم آن بحث مبسوطاً خوانده شد، از اين پنج فرع معلوم ميشود كه در بعضي از موارد، سهم زن دو برابر سهم مرد است در بعضي از موارد سهم زن معادل سهم مرد است در بعضي از موارد معلوم ميشود كه زن آنقدر قدرت دارد كه «من يتقرّب بها» يعني كساني كه به وسيلهٴ زن به ميت مرتبطاند ارث ببرند ولي كساني كه از راه مرد به ميت مرتبطاند يعني برادر و خواهرهاي پدري اصلاً ارث نبرند. شما اين فروع پنجگانه را كه جمعبندي ميكنيد ميبينيد در اسلام هرگز سهم زن كم نيست.
خب، فرع بعدي آن است كه اگر اين اخوه همهشان نساء بودند كه حكمشان در فرع قبل روشن شد كه فرمود: ﴿فَإِن كَانَتَا اثْنَتَيْنِ﴾ يعني «اثْنَتَيْنِ» و مازاد و اگر همهشان مرد بودند آن هم جا براي تفاوت نيست كه برادري بر برادر ديگر ترجيح داشته باشد، اين حكمشان روشن است لذا اينها را به صورت صريح ذكر نفرمود ولي آنجايي كه برادر و خواهر باشند البته ابويني يا ابي تنها ﴿وَإِن كَانُوا إِخْوَةً﴾ اگر ابويني نبودند، ابي به تنهايي ﴿وَإِن كَانُوا إِخْوَةً رِجَالاً وَنِسَاءً فَلِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ﴾.
تقدير مربوط به «ان تضلّوا»
بعد فرمود: ﴿يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّوا﴾؛ اين ﴿أَن تَضِلُّوا﴾ يعني «لئلا تَضِلُّوا»؛ «كراهة ان تضِلُّوا» نظير ﴿إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهَالَة﴾[15] يعني مبادا اينكه «كراهة أَن تُصِيبُوا» مبادا گمراه بشويد. يك وقت است در مسئلهٴ ارث، انسان به خيال خام خود برخي را بر بعضي ميخواهد ترجيح بدهد. در قرآن كريم ميفرمايد: ﴿لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَرِيضَةً مِنَ اللّهِ﴾[16] گرچه صدر آيات ارث سخن از ايصا و سفارش است؛ توصيه است ولي در پايان آيهٴ ارث دارد ﴿فَرِيضَةً مِنَ اللّهِ﴾؛ اين حكم الزامي خداست، معلل كرد فرمود: ﴿لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً﴾؛ شما نميدانيد فايده به كدام يك از شما بيشتر ميرسد، بگذاريد «علي كتاب الله» تقسيم بشود. شما چه ميدانيد اين مالي را كه ميخواهيد به اين بيشتر بدهيد او در آينده از اين مال چه بهرهٴ سوء ميبرد يا آن يكي را كه ميخواهيد مال كمتر بدهيد چه ميدانيد كه از او چه آثار خيري در جامعه ظهور نميكند، چه ميدانيد؟ ﴿لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً﴾ بنابراين بگذاريد «علي كتاب الله» مال بين ورثه تقسيم بشود. اينجا هم بيان كرد فرمود كه ﴿يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّوا﴾؛ مبادا گمراه بشويد به دلخواه عمل بكنيد. بعد در پايان اين آيه كه در حقيقت، پايان سوره هم هست فرمود: ﴿وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾؛ هم به مصالح و مفاسد عليم است هم به سود و زيان عليم است. شما ﴿لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً﴾؛ او ميداند كه كدام يك به حال شما نافعترند و مصلحت را همين تشخيص داد.
بسياري از شعب فرعي ارث را روايات تعيين كرده است. چه اينكه در ذيل همين آيه، رواياتي است كه گرچه ظاهر آيه اين است كه فرزند نباشد ولي رواياتي كه مرحوم كليني(رضوان الله عليه) و ديگران نقل كردهاند كه در تفسير شريف نور الثقلين جلد اول، صفحهٴ 579 اين روايات را نقل كردهاند نشانهٴ آن است كه اگر كسي بميرد و پدر يا مادر و همچنين پسر يا دختر نداشته باشد. محمدبنمسلم از امام محمد باقر(عليه السلام) نقل ميكند: «اذا ترك الرجل أمّه او أباه او أبنه او أبنته فاذا ترك واحد من الاربعة فليس بالذي ان الله تعالي في كتابه قل الله يفتيكم فيالكلاله» يعني گرچه در اين آيه دارد كه ﴿لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾ اين ولد، اختصاصي به فرزند ندارد به پسر ندارد دختر هم شامل ميشود (يك) و بايد اضافه كرد كه پدر و مادر هم نداشته باشد براي اينكه حكم پدر و مادر قبلاً بيان شده است و اگر پدر و مادر جزء طبقهٴ اولاند و براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ﴾ كه اولويت تعيني است، نميگذارند ارث به طبقهٴ دوم يعني كلاله برسد. بنابراين اين روايات نشان ميدهد كه ﴿لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾ يعني «لَيْسَ لَهُ وَلَدٌولا والد»؛ «ولا والد» را از جاي ديگر از آيات ديگر و أدله ديگري بايد استفاده كرد.
پرسش:...
پاسخ: نه در روايات دارد ولد، اعم از دختر است و پسر ديگر؛ مثل همين روايتي كه.
پرسش:...
پاسخ: همان در همين روايت دارد كه اگر كسي پسر يا دختر نداشته باشد آن وقت به خواهرها ارث ميبرد به برادرها ارث ميرسد و اگر پسر يا دختر داشته باشد ارث نميبرد، آن كلاله ارث نميبرد.
مطلب ديگر آن است كه اين سورهٴ مباركهٴ «نساء» اوايلاش با مسائل مالي شروع شد، آخرش هم با مسائل مالي ختم شد كه اين «رد العجز إلي الصدر» است و يك تناسبي بين صدر و ذيل آيه است. چون اوايلاش اين است كه ﴿وَآتُوا الْيَتَامَي أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ﴾، بعد جريان مهر و جريان رعايت اموال يتاميٰ بود، بعد بخش استقلال اقتصادي زنها و مردها بود مسائل مالي و مسائل ارثي [و] آخر سوره هم به همين ختم شد، اين يك مطلب.
شروع سورهٴ نساء با بيان قدرت خداوند و ختم آن با بيان علم خداوند
مطلب ديگر آن است كه اول اين آيه با قدرت خداوند شروع شد، اول اين سوره با قدرت خدا شروع شد و آخر اين سوره هم با علم خدا شروع شد. يعني در اول اين سوره فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبَاً﴾؛ هم از قدرت خالقي خدا سخن گفت هم از قدرت مراقب بودن خدا، كه رقيب بودن البته يك نحو شهود و حضور علمي است. در پايان اين سوره فرمود: ﴿وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾؛ خدايي كه ﴿عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ است و ﴿بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾ است اول و آخر اين سوره را با اين مسائل تنظيم كرد؛ هم خالقيت مطلقه را و هم عالميت مطلقه را. حالا آنچه در بحث فردا به خواست خدا مطرح است جمعبندي خود اين سورهٴ مباركه است كه اين سوره، محورهاي اصلي آن چيست و آن غرر آياتي كه در اين سوره است چيست و پيامهاي جامعي كه از اين سوره استفاده ميشود چيست.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] - ر.ك: التبيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 408.
[2] - سورهٴ نمل، آيه 32.
[3] - التفسير الكبير، ج 11، ص 275.
[4] - سورهٴ توبه، آيه 30.
[5] - سورهٴ توبه، آيه 30.
[6] - سورهٴ اسراء، آيه 40.
[7] - سورهٴ احزاب، آيه 6.
[8] - سورهٴ احزاب، آيه 6.
[9] - سورهٴ احزاب، آيه 6.
[10] - التفسير الكبير، ج 11، ص 275.
[11] - التبيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 408.
[12] - سورهٴ بقره، آيه 281.
[13] - مجمع البيان، ج 2، ص 677.
[14] - سورهٴ نساء آيه 11.
[15] - سورهٴ حجرات، آيه 6.
[16] - سورهٴ نساء، آيه 11