02 11 1992 5023260 شناسه:

تفسیر سوره نساء جلسه 203

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

﴿وَ إِذا كُنْتَ فيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرائِكُمْ وَ لْتَأْتِ طائِفَةٌ أُخْري لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَيَميلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً واحِدَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كانَ بِكُمْ أَذًي مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضي أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَ خُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْكافِرينَ عَذابًا مُهينًا ﴿102﴾ فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا اللّهَ قِيامًا وَ قُعُودًا وَ عَلي جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَي الْمُؤْمِنينَ كِتابًا مَوْقُوتًا﴿103﴾

عدم اختصاص اقامهٴ جماعت به رسول الله (ص) در صلوة خوف

نكات ديگري كه در اين دو آيه مطرح است عبارت از اين است كه اينكه بعضيها پنداشتند اين حال، مخصوص رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است، براي اينكه فرمود: ﴿وَ إِذا كُنْتَ فيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ﴾ اين تام نيست، براي اينكه آيهٴ سورهٴ «توبه» درباره اخذ زكات هم فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها[1]، در حالي‌ كه اگر رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) رحلت كرده باشد، اخذ زكات و حكم زكات همچنان محفوظ است. پس اين‌چنين نيست كه ﴿خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ﴾ مخصوص پيغمبر باشد كه بعد از رحلت آن حضرت، اخذ زكات از بين رفته باشد.

استعمال سه‌گانهٴ «أخذ» و حكمت هر كدام

ثانياً اينكه سه بار كلمه اخذ را ذكر فرمود؛ يك‌جا اخذ سلاح است؛ يك‌جا اخذ سلاح و حذر است؛ يك‌جا اخذ حذر، براي آن تعليلي است كه در جمله قبل بيان فرمود و براي همان تعليلي است كه در همين آيه ذكر شد.

ريشهٴ قرآني تعبير «الكفر ملةٌ واحدة»

قبلاً در ذيل آيه قبل فرمود: ﴿إِنَّ الْكافِرينَ كانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبينًا[2] و اين تعبيري كه مرحوم محقق(رضوان الله عليه) در شرايع دارد، ديگران هم دارند كه «الكفر ملةٌ واحدة»[3] شايد بتوان ريشه قرآني اين تعبير را استنباط كرد. در آن بحث قبل فرمود: ﴿إِنَّ الْكافِرينَ كانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبينًا[4] اسم، جمع است و خبر، مفرد. نفرمود كافرين، اعدا هستند [بلكه] فرمود كافرين، عدواند. اين نشانه همان است كه «الكفر ملة واحدة»، چون همه اينها عليه اسلام تلاش مي‌كنند. اگر مي‌فرمود «ان الكافرين لكم اعداء» آن مطلب دقيق، تفهيم نمي‌شد. كافر از آن جهت كه كافر است دشمن اسلام و مسلمين است؛ با خودشان ممكن است يك ناهماهنگي دروني داشته باشند ولي وقتي نوبت اسلام و مسلمين رسيد، اينها يكنواخت عليه اسلام مي‌شورند. شايد نكته اينكه خبر، مفرد است و اسم جمع يعني فرمود كافران دشمن‌اند، نه دشمنان شمايند اين باشد و در اين آيهٴ محلّ بحث هم فرمود: ﴿وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَيَميلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً واحِدَةً﴾؛ دشمنان شما مي‌كوشند كه شما را بي‌سلاح ببينند آن‌گاه بتازند. براساس اين جهت شما هم بايد آن حذرتان و هوشمندي و بيداريتان را حفظ كنيد و هم سلاحتان را بگيريد.

اما اينكه فخررازي ذكر كرد كه در جمله اول اخذ سلاح قيد شده است، در جمله دوم هم اخذ سلاح و هم حذر براي آن است كه در جمله اول، راجع به كساني بود كه دارند نماز خوف انجام مي‌دهند؛ براي اولين بار است نفرمود هم حذر را بگيريد و هم سلاح را، براي اينكه دشمنها از نزديك يا دور كه مي‌ديدند نمي‌فهميدند اينها دارند چه كار مي‌كنند، اينها خيال ‌كردند دارند صف‌ آرايي مي‌كنند. وقتي يك نماز تمام شد [و] معلوم شد كه يك عده دارند نماز مي‌خوانند يك عده فقط سنگردارند، به اين فكر مي‌افتند كه حالا كه اينها دارند نماز مي‌خوانند پس ما تهاجم را شروع بكنيم. حالا فهميدند كه مسلمين دارند نماز مي‌خوانند چون اين نماز دوم كه ركعت دوم امام است و نماز دوم است براي آن طايفه، چون طايفه اول رفتند طايفه دوم آمدند _گرچه نماز اول هركدام محسوب مي‌شود_ اينجا شايد بخواهند حمله كنند، براي اينكه قبلاً نمي‌فهميدند كه مسلمين دارند چه كار مي‌كنند، ديدند صف بستند. بعد وقتي ديدند دارند نماز مي‌خوانند و همه‌شان هم در اين نماز نيستند، احتمال اينكه در ركعت دوم حمله بكنند هست، لذا فرمود اين گروه دوم كه مي‌آيند هم مسلحانه بيايند هم با هوشمندي بيايند. گروه اول كه نمازشان تمام شد رفتند آن سنگر را حفظ مي‌كنند آنها آماده باشند؛ گروه اول كه نمازشان تمام شد رفتند سنگر را تحويل گرفتند سر پست‌اند، آماده باشند. آنها ديگر لازم نيست به آنها بگويند كه «خذوا حذركم و اسلحتكم» كسي كه سر پُست آماده باش است هم مسلح است هم هوشيار؛ اما اين گروه دوم كه آمدند دارند نماز مي‌خوانند، اينها كه سَر پُست نيستند، اينها سلاح همراهشان است [و] به فكر نمازشان‌اند. در اينجا فرمود كه هم سلاح همراهتان باشد هم به حال آماده باش نماز بخوانيد، لذا در جمله اول به گروه اول نفرمود در حال نماز آماده باش داشته باشيد، براي اينكه هنوز دشمن نمي‌فهمد شما داريد چه مي‌كنيد، براي اولين بار است. درباره گروه دوم كه اينها فهميدند شما داريد نماز مي‌خوانيد يك عده جابه‌جا شدند، درباره گروه دوم است مي‌فرمايد كه در حال نماز هم مسلح باشيد هم آماده باش[5]. تعبير بدي نيست لطيفه بدي نيست؛ اما خب درباره آن گروه اول هم اين حالت آماده باش هست، براي اينكه در سرفصل همه اين بخشها فرمود: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ[6] آن را چون قبلاً فرمود.

تبيين حكم عقلي در خلال احكام فقهي

مطلب بعدي آن است كه در بسياري از موارد ملاحظه فرموديد كه قرآن كريم بعد از اينكه يك حكم تعبّدي را ذكر فرمود، آن معيارهاي عقلي را هم تحليل مي‌كند. گاهي هم در وسط آن حكم تعبّدي آن معيارهاي عقلي را تبيين مي‌كند، اينجا از آن قبيل است كه هنوز حكمهاي فقهي تمام نشده آن حكم عقلي را تبيين كرد. فرمود سرّ اينكه ما مي‌گوييم مسلح باشيد و آماده باش، براي همين است كه ﴿وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَيَميلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً واحِدَةً﴾ يك وقت است كسي سلاح به دوش دارد؛ اما غافل است. مي‌فرمايد نه، صرف برداشتن سلاح كافي نيست آن آماده باش بودن لازم است، براي اينكه ممكن است دشمن از اين غفلت شما سوء استفاده كند.

دلگرمي با وعدهٴ پيروزي به مؤمنين

مطلب بعدي آن است كه اينكه فرمود شما آماده باش داشته باشيد، مسلح باشيد، دشمن خواستش اين است كه شما را در حال غفلت ببيند و تهاجم كند و در قبل هم فرمود: ﴿إِنَّ الْكافِرينَ كانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبينًا[7] همه اينها براساس علل عادي است. شما از آن جهت كه مؤمنيد پيروزيد، براي اينكه ﴿إِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْكافِرينَ عَذابًا مُهينًا﴾ اين مخصوص آخرت نيست [بلكه] اين يك دلگرمي به مؤمنين است كه شما بدانيد كه خداوند آنها را خوار خواهد كرد. گاهي هم بالصراحه مي‌فرمايد كه خداوند ﴿قاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْديكُمْ[8]. مسئله آخرت يك امر قطعي است [كه] اين با پيروزي دنيايي آنها منافات ندارد. در خلال مسئله جنگ كه مي‌فرمايد: ﴿إِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْكافِرينَ عَذابًا مُهينًا﴾ ناظر به آن است كه شما اگر اين دستورات الهي را فراموش نكنيد در متن جنگ در حال خوف هم نماز يادتان نرود، خدا آنها را خوار خواهد كرد و شما را پيروز مي‌كند؛ گرچه آنها عدو مبين‌اند از يك طرف، گرچه آنها ﴿وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَيَميلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً واحِدَةً﴾ از طرف ديگر ولي ﴿إِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْكافِرينَ عَذابًا مُهينًا﴾ اين يك دلگرمي به مؤمنين است. كسي مؤمنين را مطمئن مي‌كند كه آرامش دلها به اميد اوست. خب، اين تنها يك حكم كلامي را در برندارد كه شما بدانيد كه خداوند در قيامت كافرين را عذاب مي‌كند، بلكه آن را شامل مي‌شود و مسائل پيروزي مسلمين در دنيا را هم وعده مي‌دهد. حالا بعضي از نكات ديگري باز در همين آيه هست، چون هنوز اين بحث تمام نشده.

بررسي احتمالات در «فإذا قضيتم»

بعد فرمود: ﴿فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا اللّهَ قِيامًا وَ قُعُودًا وَ عَلي جُنُوبِكُمْ﴾، اين ﴿فإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ﴾ يا به اين معناست كه وقتي نمازتان تمام شد، اين برنامه‌هاي آينده را انجام بدهيد يا معنايش اين است كه وقتي كه مي‌خواهيد نماز بخوانيد ﴿فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ﴾ يعني «اذا اردتم ان تقضوا الصلاة» هر دو تعبير، در قرآن كريم آمده و براي هر كدام هم حكم خاص است؛ اما اينكه ﴿فإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ﴾ يعني «اذا اردتم ان تصلوا» مشابه‌‌اش در سورهٴ مباركهٴ «نحل» درباره قرائت قرآن آمده است كه فرمود: ﴿فإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ﴾، ﴿إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ﴾ يعني «اذا اردت ان تقرأ القرآن» آيهٴ 98 سورهٴ «نحل» اين است كه ﴿فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ﴾ يعني «اذا اردت ان تقرأ القرآن فاستعذ» كه اين جزء آداب تلاوت است. پس ﴿إِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ﴾ يعني «اذا اردتم ان تقضوا الصلاه» گاهي ممكن است نه به معناي فراغت از نماز باشد ﴿إِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ﴾ يعني وقتي نمازتان تمام شد،

مشابه آنچه در جريان قضاي مناسك حج آمده است، نظير آيهٴ دويست سورهٴ مباركهٴ «بقره» آنجا فرمود: ﴿فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا﴾ كه اينجا هم جريان نماز، مثل جريان مناسك حج است. آنجا فرمود وقتي مناسك حجّتان تمام شد، شبها كه در منا فراغتي داريد، نظير دوران جاهليت به ذكر نياكان خود نپردازيد [بلكه] به ذكر حق باشيد يعني شبها را در منا به ياد حق بگذرانيد. اين‌چنين نباشد كه حالا كه از اعمال حج فراغتي پيدا كرديد، به بطالت بگذرانيد: ﴿فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا﴾ البته اختصاصي هم به منا ندارد ولي خب، چون در منا اين‌چنين بود، اين مصداق كاملش درباره مناست. آن وقت اين آيه هم از همين قبيل باشد كه: ﴿فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا اللّهَ قِيامًا وَ قُعُودًا وَ عَلي جُنُوبِكُمْ﴾.

اگر اين ﴿إِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ﴾ كه محلّ بحث است _در سورهٴ «نساء»_ نظير آيهٴ دويست سورهٴ «بقره» باشد كه فرمود: ﴿فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ﴾ كه اين ناظر به اذكار بعد از عبادت حج است، آن وقت محلّ بحث هم راجع به اذكار بعد نماز خواهد بود و اين‌هم مؤيدي دارد و آن آيهٴ سورهٴ «انشراح» است. در آيهٴ سورهٴ «انشراح» آن بخشهاي پاياني‌اش يعني آيهٴ هفت و هشت اين است كه ﴿فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ٭ وَ إِلي رَبِّكَ فَارْغَبْ﴾ البته، آنجا ديگر فراغت ديگر خيلي روشن است كه يعني تمام شدن نماز نه يعني اراده كردي كه از نماز فارغ بشوي ﴿فَإِذا فَرَغْتَ﴾ يعني وقتي از نماز فارغ شدي، ديگر نگو نمازم تمام شده به فكر غفلت و بطالت باشي، بلكه ﴿فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ﴾ يعني به تلاش و كوشش و رنج، خود را عادت بده [و] به بطالت نگذران ﴿وَ إِلي رَبِّكَ فَارْغَبْ[9]. تنها اين تقديم «الي» بر رب براي اين نيست كه آخر آيه قبلي حرف «باء» داشت، آخر اين آيه هم حرف «باء» داشته باشد يعني آيهٴ قبل فرمود: ﴿فَانْصَبْ﴾ اينجا هم بخواهد بگويد: ﴿فَارْغَبْ﴾ كه فواصل آيات رعايت بشود، بلكه نكته مهم، حصر است. وقتي مي‌گويد ﴿وَ إِلي رَبِّكَ فَارْغَبْ﴾ يعني به غير خدا رغبت نكن. اين تقديم صله، نشانه حصر است، مثل ﴿إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّاكَ نَسْتَعينُ[10].

خب، در آنجا ناظر به احكام بعد از نماز است يعني نماز كه تمام شد، ديگر به بطالت نگذران به ياد حق سرگرم باش. چه اينكه در سورهٴ مباركهٴ «جمعه» هم آمده است كه ﴿فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي اْلأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ﴾؛ كه وقتي نماز تمام شد برويد به سراغ كسب و كارتان كه از مواهب الهي برخوردار بشويد، روزي حلال فراهم بكنيد ولو روز جمعه است؛ اما باز به ياد خدا باشيد: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلي ذِكْرِ اللّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ٭ فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي اْلأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ اذْكُرُوا اللّهَ كَثيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[11] يعني بعد از اينكه نماز ظهر جمعه‌تان تمام شد، به دنبال كارتان برويد و زياد هم به ياد خدا باشيد. مبادا كسي بگويد من كه نمازم شد ديگر چه حاجت به ياد خدا. آن نماز، انسان را دائماً به ياد خدا متذكر مي‌كند. به هر تقدير، اين آيهٴ مباركه دوتا احتمال در آن هست: يك احتمال كه ﴿فإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ﴾ نظير﴿فاذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ[12] كه در سورهٴ «بقره» است، نظير ﴿فإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ﴾ كه در سورهٴ «جمعه» هست، نظير ﴿فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ[13] كه در سورهٴ «شرح» است كه اين ناظر به دستورالعمل بعد از تمام شدن نماز است؛ احتمال دوم آن است كه ﴿فإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ﴾ يعني «اذا اردتم ان تصلوا»؛ وقتي خواستيد نماز بخوانيد.

نظر مرحوم مقدس اردبيلي در خصوص احتمالات فوق

اگر منظور، قبل از فراغ باشد ناظر به آن است كه حالا كه مي‌خواهيد نماز بخوانيد در حال خوف، به مقدار خوف كيفيت نمازتان هم عوض مي‌شود يا ايستاده است يا نشسته است يا به پهلو آرميدن است و مانند آن: ﴿إِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا اللّهَ قِيامًا وَ قُعُودًا وَ عَلي جُنُوبِكُمْ﴾ كه مرحوم مقدس اردبيلي اين احتمال را مقدم مي‌داند بر احتمال اينكه ﴿فإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ﴾ يعني اذا فرغتم من الصلاة، بلكه مي‌خواهد بيان كند كه اين ﴿فإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ﴾ دارد حكم نماز را ذكر مي‌كند، چون در حال خوف، نماز كه مي‌خوانيد اگر توانستيد ايستاده، نشد نشسته، نشد بر پهلو. حالا تقديم ايستاده بر نشسته و تقديم نشسته بر پهلو قرارگرفتن[14]، اين را از تقديم ذكري استفاده مي‌كنند؛ اما در پهلو آيا پهلوي راست مقدم است يا پهلوي چپ مقدم است يا استلقا كه آن‌هم مثلاً مصداق جنب باشد مقدم است آن را حرف ديگري دارند يا تخيير يا اگر ترتيب هست بايد از نصوص روايي استفاده بشود وگرنه اين در حال خوف اول، ايستادن است و بعد نشستن است، بعد به پهلو قرارگرفتن.

شواهد قرآني ديگر بر احتمال فوق

خب اين احتمال، ناظر به آن است. چه اينكه مؤيد اين احتمال، در سورهٴ مباركهٴ «آل عمران» گذشت؛ در سورهٴ «آل عمران» آن بخشهاي پاياني اين بود كه: ﴿الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيامًا وَ قُعُودًا وَ عَلي جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً[15] كه در اواخر سورهٴ مباركهٴ «آل عمران» اين بحثش گذشت. در تفسير شريف نورالثقلين، ذيل همان آيات پاياني سورهٴ مباركهٴ «آل عمران» در جلد اول اين تفسير، صفحه 423 روايتي را از مرحوم كليني نقل مي‌كند كه از امام باقر(سلام الله عليه) نقل فرمود كه اينكه خداوند فرمود: ﴿الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيامًا وَ قُعُودًا وَ عَلي جُنُوبِهِمْ[16] وجود مبارك امام باقر(سلام الله عليه) طبق اين نقل چنين فرمود: «الصحيح يصلي قائماً و قعوداً المريض يصلي جالساً، و علي جنوبهم الذي يكون اضعف من المريض الذي يصلي جالساً»[17]. اين حالات گوناگون را بر حالت نماز تطبيق فرمود. لذا مرحوم مقدس اردبيلي دارد كه اين ﴿فإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ﴾ ناظر به حالات گوناگون نماز است[18]. چه اينكه در سورهٴ مباركهٴ «بقره» هم قبلاً گذشت كه بعد از اينكه فرمود: ﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطي وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتينَ﴾، فرمود: ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً أَوْ رُكْبانًا فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَما عَلَّمَكُمْ﴾ خب، حالا كه بايد محافظ نمازها باشيد اگر در حال خوف است، ببينيد خوفتان تا چه اندازه است. در حال مسافرت و در حال جبهه و جنگ اگر لازم بود پياده نماز بخوانيد، نشد سواره نماز بخوانيد خب پياده مقدم بر سواره است: ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً﴾ يا پياده ﴿أَوْ رُكْبانًا﴾؛ يا سواره نماز بخوانيد. ﴿فَإِذا أَمِنْتُمْ﴾ ديگر حالا خوفتان تمام شد ﴿فَاذْكُرُوا اللّهَ كَما عَلَّمَكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ[19] آنجا هم اين بحث گذشت كه آيا اين منظور آن است كه ذكر عادي داشته باشيد يا منظور آن است كه وقتي خوفتان برطرف شد، نماز را به حالت عادي برگزار كنيد. همين دوتا احتمال در آيهٴ محلّ بحث هم هست كه ﴿فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا اللّهَ قِيامًا وَ قُعُودًا وَ عَلي جُنُوبِكُمْ﴾، برابر آن روايتي كه مرحوم كليني ذيل آيهٴ سورهٴ «آل عمران» نقل كرد[20] يا برابر همين آيهٴ 239 سورهٴ «بقره» كه فرمود: ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاًأَوْ رُكْبانًا﴾. اينها در صورتي است كه منظور از ﴿إِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ﴾ يعني «اذا اردتم ان تصلوا» باشد.

بررسي احتمالات در معناي ذكر

اگر منظور اين باشد كه ﴿فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ﴾ يعني نمازتان تمام شد، نظير ﴿فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ﴾ كه درباره مناسك حج است آنجا سه تا احتمال داده شد. اينكه فرمود: ﴿فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ﴾ يعني وقتي نمازتان تمام شد ﴿فَاذْكُرُوا اللّهَ قِيامًا وَ قُعُودًا وَ عَلي جُنُوبِكُمْ﴾ اين ذكر يا منظور، مطلق اذكار است، نظير آنچه درباره قضاي مناسك حج آمده است: ﴿فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا[21] يا منظور اين ذكر، چون بعد از نماز است ذكر خاص است آن تعقيبات است كه اصرار دارند تعقيبات بعد از نماز، مثل حالت نماز باشد يا نه، چون در دنباله بحث مسافرت هست اين مطلق ذكر نيست و مطلق تعقيب نيست، بلكه همان تسبيحات مخصوص است كه مسافر بعد از فراغت از نماز براي جبران فضيلت از دست رفته، آن اذكار و تعقيبات را مي‌خواند. چون مسافر، نماز ظهر و عصر و عشاء آن دو ركعت است. فضيلت آن دو ركعت [ديگر از نماز عصر و عشاء] را از دست داد و اين از دست دادن فضيلت دو ركعت هم براي امتنان بود كه خداوند در حال سفر، ملاحظه حال مسافر را كرده است. حالا اگر مسافر خواست هم از اين سهولت برخوردار باشد هم از آن فيض محروم نماند، دستور آن است كه مسافر بعد از اينكه نمازش دو ركعت بود و تمام شد سي بار اين تسبيحات اربعه را ذكر بكنند: «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر».

خب پس ﴿فإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا اللّهَ قِيامًا وَ قُعُودًا وَ عَلي جُنُوبِكُمْ﴾ سه تا احتمال هست [كه] هر كدام از اينها شاهدي هم دارد. اما آن شاهد اول، نظير همان آيهٴ سورهٴ مباركهٴ «بقره» است درباره مناسك حج كه ﴿فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ[22] چه اينكه آيات سورهٴ «انشراح» هم تأييد مي‌كند ﴿فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ٭ وَ إِلي رَبِّكَ فَارْغَبْ[23] و احتمال دوم را روايات فراواني كه درباره تعقيبات نماز آمده است تأييد مي‌كند كه ديگر نيازي به خواندن آن روايات ندارد.

شواهد روايي بر احتمال سوم معناي ذكر

احتمال سوم كه تقريباً نسبت به افراد ديگر يك مقدار كمتر است آن احتياج دارد كه شاهد روايي‌اش خوانده بشود. مرحوم صاحب وسائل در كتاب شريف وسائل الشيعه در ابواب صلات مسافر، باب 24 اين روايات را نقل مي‌كند، روايتش هم معمول بهاست. سليمان بن حفص المروزي مي‌گويد: «قال الفقيه العسكري(عليه السلام) يجبُ علي المسافر ان يقول في دُبُر كل صلاةُ يَقصِّرُ فيها» كه تعبير به وجوب فرمود، معلوم مي‌شود كه مستحب مؤكّد است؛ واجب است يعني خيلي ثواب دارد، واجب است بر هر مسافري كه نمازش شكسته است بعد از هر نماز بگويد «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر ثلاثين مرة لتمام الصلاة»[24]؛ كه اين صلاة براي اينكه متمم آن نماز باشد، چون نمازش قصر است تمام نيست ولي براي جبران فضيلت آن دو ركعت از دست رفته، سي بار اين تسبيحات اربعه را ذكر مي‌كند. روايت اول كه خوانده شد طبق نقل مرحوم شيخ طوسي(رضوان الله عليه) بود.

روايت دوم را مرحوم صدوق(رضوان الله عليه) در كتاب عيون الاخبار نقل كرده است از وجود مبارك امام رضا(سلام الله عليه) كه «أنّه صَحِبَه» يعني اين رجاء بن ابي ضحاك در خدمت امام رضا(سلام الله عليه) در يك مسافرتي در خدمت حضرت بود: «فكان يقول بعدَ كل صلاة يَقصُرُها»؛ مي‌ديد كه امام رضا(صلوات الله و سلام عليه) بعد از هر نماز، يك بار و دو بار نفرمود اگر يكبار مي‌گفت يا دوبار خب مي‌گفتند كه اين اصل ذكر است جزء مطلق ذكر است و خصوصيتي ندارد؛ اما مسافرتهاي آن روز طولاني بود، بعد از هر نماز شكسته مثلاً اين ذكر را بعد از نماز صبح و نماز مغرب نمي‌گفت [بلكه] بعد از نماز ظهر و عصر و عشا مي‌گفت آن‌هم مرتب در هر نماز شكسته مي‌گفت اين معلوم مي‌شود خصوصيتي دارد، پس اصلاً جزء تعقيبات مطلق نماز نيست «كان يقول بعد كلّ صلاة يَقصُرُها سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر ثلاثين مرةً» خب، بعد از هر نماز قصر مي‌گفت _بعد از نماز مغرب و صبح نمي‌گفت_ آن‌هم به صورت مستمر بود آن هم عدد سي، اين نشان مي‌دهد كه يك سنت خاصه است، اينها استنباط از فعل وجود مبارك امام رضا(سلام الله عليه). بعد فرمود: «هذا تمام الصلاة»[25] اين ديگر از نظر قول است و مسئله را بازتر مي‌كند. مي‌فرمايد كه اين نمازهاي شكسته با اين سي بار «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر» گفتن، به منزله نماز تمام است.

خب، پس اينكه فرمود: ﴿فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا اللّهَ قِيامًا وَ قُعُودًا وَ عَلي جُنُوبِكُمْ﴾ اين در دو مقام بحث شده است: يكي اينكه ﴿قَضَيْتُمُ﴾ يعني اگر خواستيد نماز بخوانيد، طبق حالات خوف يا ايستاده يا نشسته يا به پهلو كه تفسيرش را فقه بيان كرده و اگر منظور اين باشد كه وقتي نمازتان تمام شد به ياد خدا باشيد اين سه تا احتمال دارد. اين‌چنين نيست كه اينها مباين هم باشند، همه اينها در فقه تصوير شده است و تثبيت شده است. يعني در فقه تثبيت شد كه در حال نماز اگر كسي عذر دارد ايستاده، نشد نشسته و نشد به پهلو و باز هم در فقه از نظر سنن اثبات شده است وقتي نماز تمام شده است حالا يا مطلق ذكر يا تعقيبات خاصه يا خصوص اين تسبيحات براي نماز مسافر.

جريان عادي احكام بعد از رفع خوف

﴿فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا اللّهَ قِيامًا وَ قُعُودًا وَ عَلي جُنُوبِكُمْ﴾ بعد ﴿فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَي الْمُؤْمِنينَ كِتابًا مَوْقُوتًا﴾. اين ﴿فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ﴾ نظير آن ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ﴾ است. در سورهٴ مباركهٴ «بقره»، خوف باعث شد كه اينها حالات گوناگون داشته باشند. فرمود: ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً أَوْ رُكْبانًا فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَما عَلَّمَكُمْ﴾ بعد از اينكه فرمود: ﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطي وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتينَ﴾، فرمود: ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً أَوْ رُكْبانًا فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَما عَلَّمَكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ[26]؛ اگر در حال خوف نماز مي‌خوانيد يا سواره يا پياده، طبق حالات گوناگون. اگر خوف برطرف شد امنيت آمد، به همان روالي كه قبلاً خدا به شما آموخت نماز بخوانيد. اينجا هم مشابه آن خواهد بود كه ﴿فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ﴾ يعني «اذا اردتم ان تقضوا الصلاه في حال الخوف» حالا يا قيام يا قعود يا به پهلو ﴿فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ﴾؛ وقتي مطمئن شديد خوفتان زايل شد، ديگر به روال عادي ﴿فَأَقيمُوا الصَّلاةَ﴾؛ اين ﴿فَأَقيمُوا الصَّلاةَ﴾ «الف» و «لام‌»اش هم «الف» و «لام» عهد است يعني همان صلات معهود را اقامه كنيد وگرنه اصل صلات كه در حال خوف هم بود.

تقابل أمن و خوف با همديگر

اين ﴿فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ﴾ نه يعني «اذا وصلتم الي اوطانكم»، براي اينكه اين لازمه‌اش آن است كه در مقابل ﴿وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي اْلأَرْضِ﴾ باشد كه در دو آيه قبل قرار گرفت. در اول آيهٴ 101 اين است كه ﴿وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي اْلأَرْضِ﴾ در اول و صدر آيهٴ 101. الآن ما در آيهٴ 103 هستيم، اين ذيل آيهٴ 103 كه فرمود: ﴿فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ﴾ به اين معنا باشد يعني «فاذا بلغتم الي وطنكم و وصلتم الي وطنكم» اين بايد مقابل با ﴿وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي اْلأَرْضِ﴾ باشد كه آن در صدر دو آيه قبل است كه در آيهٴ 101 اين است: ﴿وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي اْلأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ﴾، بعد در آيهٴ 102 مي‌فرمايد: ﴿وَ إِذا كُنْتَ فيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ﴾، بعد در آيهٴ 103 مي‌فرمايد كه ﴿فَإِذا قَضَيْتُمُ الصَّلاةَ﴾ كذا و كذا و در ذيل آيهٴ 103 دارد كه ﴿فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ﴾؛ اين ﴿فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ﴾ اگر در مقابل سفر باشد فاصله خيلي است؛ اما اگر در مقابل خوف باشد اين ﴿فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ﴾ يعني «فاذا زال الخوف». حالا اگر در مسافرت هستيد و خوفتان زايل شد، حكم همين است. منظور اين نيست كه به وطن رسيديد، منظور تقابل سفر و حضر نيست [بلكه] منظور، تقابل امن و خوف است ﴿فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ﴾ يعني «فاذا زال الخوف»، نه ﴿فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ﴾ يعني «فاذا وصلت الي مدينتكم». مثل همان آيهٴ سورهٴ مباركهٴ «بقره» آنجا دارد كه ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً أَوْ رُكْبانًا فَإِذا أَمِنْتُمْ[27] اين خوف در مقابل امن است، اينجا هم ﴿فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ﴾ يعني اگر احساس امنيت كرديد در مقابل خوف.

«و الحمد لله رب العالمين»

 

[1] - سورهٴ توبه، آيه 103.

[2] - سورهٴ نساء، آيه 101.

[3] - ر.ك: شرائع الاسلام،ج 1، ص 305؛ الخلاف، ج 4، ص 25.

[4] - سورهٴ نساء، آيه 101.

[5] - التفسير الكبير، ج 11، ص 206.

[6] - سورهٴ نساء، آيه 71.

[7] - سورهٴ نساء، آيه 101.

[8] - سورهٴ توبه، آيه 14.

[9] - سورهٴ شرح، آيات 7 و 8.

[10] - سورهٴ فاتحه، آيه 5.

[11] - سورهٴ جمعه، آيات 9 و 10.

[12] - سورهٴ بقره، آيه 200.

[13] - سورهٴ شرح، آيه 7.

[14] - زبدة البيان في تفسير القرآن، ص 123.

[15] - سورهٴ آل‌عمران، آيه 191.

[16] - سورهٴ آل‌عمران، آيه 191.

[17] - تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 423.

[18] - زبدة البيان في تفسير القرآن، ص 123.

[19] - سورهٴ بقره، آيات 238 و 239.

[20] - الكافي، ج 3، ص 411؛ تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 423.

[21] - سورهٴ بقره، آيه 200.

[22] - سورهٴ بقره، آيه 200.

[23] - سورهٴ شرح آيات 7 و 8.

[24] - وسائل الشيعه، ج 8، ص 523.

[25] - وسائل الشيعه، ج 8، ص 523.

[26] - سورهٴ بقره، آيات 238 و 239.

[27] - سورهٴ بقره، آيه 239


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق