اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
﴿وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَعِندَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِن كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الجِبَالُ(٤۶) فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَه إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ(٤۷) يَوْمَ تُبَدُّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الوَاحِدِ القَهَّارِ(٤۸) وَتَرَي المُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الأَصْفَادِ(٤۹) سَرَابِيلُهُم مِن قَطِرَانٍ وَتَغْشَي وُجُوهَهُمُ النَّارُ(۵۰) لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الحِسَابِ(۵۱) هذا بَلاَغٌ لِلنَّاسِ وَلِيُنذَرُوا بِهِ وَلِيَعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلهٌ وَاحِدٌ وَلِيَذَّكَّرَ أُولُوا الالبَابِ(۵۲)﴾
در جريان مكر مقصود آيه اين نيست كه با دسيسه تبهكاران گناه واقع نميشود يا ظلمي به طبقه محروم نميشود و مانند آن، آن را ذات اقدس الهي در قرآن كريم بازگو كرد فرمود بسياري از ظالمان منشأ فساد جامعه شدند ﴿ظَهَرَ الفَسَادُ فِي البَرِّ وَالبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ﴾[1] منظور مكر اين نيست كه فساد اقتصادي يا فساد اخلاقي رخ نميدهد منظور آيه مكر اين است كه آنها كه ميخواهند با دسيسه و نقشه دينزدايي كنند رسالت مرسلين را امامت ائمه را ولايت اولياي الهي را محو كنند موفق نخواهند شد هر كاري هم بكنند بالأخره دين در جهان زنده است چه اينكه الآن هم بالأخره مهمترين حرف را در جهان همين چند پيامبر ميزدند در بين اين نزديك هفت ميليارد بالأخره همين چند نفرند دارند اداره ميكنند وجود مبارك عيساي مسيح است موساي كليم است وجود مبارك حضرت ختمي مرتبت (عليهم السلام) است اين دو سه نفر هستند دارند اين جهان را اداره ميكنند بنابراين منظور از اينكه فرمود: ﴿وَإِن كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الجِبَالُ﴾ مكرهاي دينزدايي اثر ندارد اما مكرهاي ظلم و فساد اخلاقي اينها را قرآن فرمود بشر آزاد است و انتقام هم ميگيريم فرمود: ﴿ظَهَرَ الفَسَادُ فِي البَرِّ وَالبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ﴾[2] شاهد اينكه اين آيه فرمود مكر آنها اثر ندارد اين است كه فرمود: ﴿فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَه﴾ آنها كه مكر كردند كه پيام انبيا را فراموش بكنند دينزدايي بكنند موفق نيستند و خداي سبحان وعدهاي كه به انبيا داد فرمود: ﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا﴾[3] يا ﴿كَتَبَ اللَّهُ لأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي﴾[4] آنها محفوظ و محقق است بعد فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ﴾.
پرسش ...
پاسخ: نه بالأخره تا يك مختصر فشار برطرف شد بالأخره تمام اين محروميتهاي ديني با موفقيت روبرو شد در جهان نسبت به ميليونها سال هفتاد سال اصلاً قابل قياس نيست ولي بالأخره دين در كل جهان محفوظ بود الآن هم محفوظ است خوب.
چه وقت خداي سبحان انتقام ميگيرد؟ فرمود در روزي كه زمين عوض ميشود آسمان هم عوض ميشود ﴿إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ﴾ چه وقت انتقام ميگيرد ﴿يَوْمَ تُبَدُّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾ يعني «يوم تبدل الارض» غير از ارض «و تبدل السموات غيرها» در قرآن كريم تقريباً نزديك 250 بار كلمه ﴿يَوْمَ﴾، ﴿يَوْمَئِذٍ﴾ ذكر شده است كلمه ايام هم چند جاي قرآن كريم آمده ولي آن ايام غالباً مربوط به همين جريان دنياست اين بيش از دويست بار نزديك 250 بار كه اين كلمه با ﴿يَوْمَئِذٍ﴾ و مشتقاتش ذكر شده است غالب اينها مربوط به قيامت است گرچه جريان يوم احزاب است جريان جنگها از روزهاي دنيا هم به عنوان يوم ياد ميكنند ﴿اليَوْمَ أَكْمَلْتُ﴾[5] در آن هست ﴿اليَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ﴾[6] در آن هست اين گونه از كلمات كه يوم در آن به كار رفته به معني روز دنيايي است هست اما غالب مواردي كه كلمه ﴿يَوْمَ﴾ و ﴿يَوْمَئِذٍ﴾ در قرآن كريم آمده است مربوط به قيامت است و مهمترين اثر هم در مسائل اخلاقي همان جريان ياد قيامت است.
مطلب بعدي آن است كه در ساختن دنيا شش دوره طول كشيد تا اين سموات و ارض منظم شد ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ والأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ﴾[7] يعني شش دوره و تطور و دو مرحله براي آسمانها دو مرحله براي زمين دو مرحله هم براي موجودات بين الارض و السماء مدتها طول كشيد تا آسمان و زمين سبك خاص خودش را پيدا كند فرمود كه ﴿أَوَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ كَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا﴾[8] اينها به هم بسته بودند بعد ما اينها را فتح كرديم باز كرديم حالا شايد ميليونها سال اينها به هم مرتبط بودند اين كرات بعد يكي از ديگري متولد شد به اصطلاح منفجر شد الآن سياركها و ستارها و اينها يكي از ديگري ظهور ميكند ظاهر قرآن اين است كه كل اينها يك مجموعهاي بيش نبودند رتق بود همه اينها به صورت يك واحد منسجم بسته بودند بعد خداي سبحان اينها را باز كرد به صورت ستارهها و سيارهها و سياركها و زمين و اينها درآورد ﴿أَوَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ كَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا﴾ و اين هم شش مرحله طول كشيد ﴿وَالأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحَاهَا﴾[9] شد ﴿ثُمَّ اسْتَوَي إِلَي السَّماءِ وَهِيَ دُخَانٌ﴾[10] شد ﴿فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ﴾[11] اينها اول بسته بود تا باز بشود ميشود شش دوره طول كشيد و شايد شش دوره اگر به حساب سال و ماه بيايد ميليونها سال طول بكشد ولي در جريان قيامت فرمود به اينكه دفعتاً پديد ميآيد كل اين سموات و ارض بساطش برچيده ميشود ﴿وَالأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ القِيَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ﴾[12] دفعتاً قيامت ظهور ميكند بغتةً قيامت ظهور ميكند در سوره مباركه «اعراف» كه بحثش قبلاً گذشت آيه 187 فرمود از تو سؤال ميكنند كه قيامت چه وقت قيام ميكند ﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا﴾ سؤالها ميبينيد يكسان نيست سائلين هم يكسان نيستند جوابها هم يكسان نيست اين سه مطلب كاملاً از هم جداست هم سائلها يكسان نيستند هم سطح سؤالها يكسان نيست هم سطح جوابها يكسان نيست يك وقتي سؤال ميكنند كه قيامت چهوقت ميشود چهوقت قيام ميكنند و اينها يك وقتي اين تعبير را نگاه كنيد سؤال ميكنيد ﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا﴾ چهزماني اين قيامت لنگر مياندازد مرسا كه اسم مكان است مصدر ميمي است يا اسم مكان يعني لنگر انداختن يا لنگرگاه جبال را رواسي ميگويند براي اينكه عامل ثبات زميناند به منزله لنگر زمين هستند ﴿وَالقي فِي الأَرْضِ رَوَاسِيَ﴾[13] اينها لنگر زميناند در جريان كشتي نوح (سلام الله عليه) فرمود: ﴿بِسْمِ اللَّهِ مَجْريها وَمُرْسَاهَا﴾[14] يعني لنگر اين كشتي بسم الله است چه اينكه جريان اين كشتي هم بسم الله اين جا، است باد و اينها حركت نميكند وقتي نوح (سلام الله عليه) ميفرمود: ﴿بِسْمِ اللَّهِ﴾ و مقصودش حركت بود اين راه ميافتاد بعد ميفرمود ﴿بِسْمِ اللَّهِ﴾ مقصودش لنگراندازي بود اين آرام ميگرفت ﴿بِسْمِ اللَّهِ مَجْريها وَمُرْسَاهَا﴾[15] پس يك طوفاني هست يك كشتياي هست سرنشيناني دارد گاهي در جريان است گاهي در لنگراندازي اين سؤال يعني چه؟ بدون اينكه ما تأويل بكنيم دست به ظاهر بزنيم بر خلاف ظاهر معنا كنيم اگر چنانچه شواهد عقلي و نقلي برخلاف يافتيم خوب آيه برخلافش حمل ميشود تأويل ميشود اما اگر شواهد عقلي يا نقلي برخلاف نيافتيم و دليلي هم نيافتيم كه بايد اين آيه را برخلافش حمل كرد بايد به ظاهرش عمل كرد و ظاهرش حجت است ظاهر اين يعني چه؟ مردم از اين سؤال چه ميفهمند؟ از وجود مبارك پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) سؤال ميكنند كشتي قيامت چهوقت لنگر مياندازد؟ شما مستحضريد كه روايات فراواني است كه دلالت كند بر اينكه بهشت و جهنم الآن موجود است خيليها هم ميبينند آن جريان حارثةبنمالك اين است كه من گويا بهشت و اهلش را ميبينم جهنم و اهلش را ميبينم اوا و زوزه حيوانات جهنم را ميشنوم و مانند آن؛ خوب وقتي بهشت و جهنم است صحنه قيامت هم هست سؤال اين است كه اين كشتي چهزماني لنگر مياندازد؟ معلوم ميشود كه قيامت الآن موجود است و در حال حركت است و يك وقتي هم لنگر مياندازد اين سؤالات يعني چه؟ شما ميبينيد تفسير مرحوم شيخ طوسي (رضوان الله عليه) در همين جريان ﴿يَوْمَ تُبَدُّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ﴾ «فقد قيل كذا» همين يك خط و دو خط اين كار يك كتاب و دو كتاب نيست چه برسد به يك خط و دو خط خوب قيامت چهوقت لنگر مياندازد؟ همه اين حرفها را ما حمل بر مجاز ميكنيم اين قيامتي نيست و بعداً پيدا ميشود و اينها همه مجاز و تشبيه است دليل قطعي داريم تا باعث بشود از اين آيات صرف نظر بكنيم يا اين آيات را بايد به ظاهرش حمل كنيم ظاهر آيه اين است كه قيامت الآن موجود است و در جريان است و لنگرگاهي دارد و از حضرت سؤال كردند كه چهوقت لنگر مياندازد؟ پاسخي كه ميدهند ذات اقدس الهي فرمود: ﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي﴾[16] فقط خدا ميداند كه اين كشتي قيامت چهوقت لنگر مياندازد؟ ﴿لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ﴾[17] هيچ كسي قيامت را براي ظهورش كه وقتي خواسته است متجلي نميكند مگر خدا، خداوند همان طوري كه در جريان آفرينش آسمان و زمين اكنون تجلي كرده است به تعبير حضرت امير (سلام الله عليه) در نهجالبلاغه كه فرمود: «الحمد لله المتجلي لخلقه بخلقه»[18] در قيامت هم تجلي ميكند و اين را جلوه خود قرار ميدهد و اين را متجلي ميكند: ﴿وَالنَّهَارِ إِذَا جَلاَّهَا﴾[19] يعني سوگند به نهار وقتي كه روز امور را متجلي كرده است روشن كرده است وقتي روز بشود شمس طالع بشود اشيا روشن ميشوند متجلي ميشوند روز به وسيله شمس مجلي است و اشياء متجلياند اينجا خداي سبحان مجلي قيامت باشد و قيامت به وسيله نور الهي متجلي ميشود كل نظام تجلي حق است اينجا هم تجليه حق است گرچه به صورت تجلي نيامده باشد خوب فرمود: ﴿لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ﴾[20] اين قيامت بارش خيلي سنگين است آسمانها نميتوانند تحمل بكنند زمينها نميتوانند تحمل بكنند اگر قيامت يك حادثهاي بود كه آسمانها و زمين تحمل ميكردند ديگر تبديل نميشدند، كوبيده نميشدند يك حادثهاي است كه جهان را ميلرزاند ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ﴾[21] يك وقت هست زلزلهاي پنچ ريشتر هست شش ريشتر است بالأخره بعضي از بناهاي قوي را نميتواند بلرزاند يك وقت هست يك سونامي ايجاد ميكند خيلي اقيانوسها را تكان ميدهد آبها را جابهجا بكند ولي اينچنين نيست كه سلسله جبال را زير و رو بكند اما يك حادثه سنگيني است يك زلزلهاي است كه همه آسمانها و زمين فرو ميريزد اين يك ميليون ريشتر و يك ميليارد ريشتري نيست كل آسمان ميريزد؛ سقف ميريزد ﴿يَوْمَ تُبَدُّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾ كه ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ﴾ فرمود: ﴿ثَقُلَتْ فِي السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ﴾ جريان قيامت براي آسمانها سنگين است براي زمين سنگين است لذا آسمانها متلاشي ميشوند زمين هم متلاشي ميشود يك چنين چيزي است و خوب همه هم رحلت ميكنند ديگر كسي در آن حالت نيست كه بتواند تحمل بكند فرمود بگو كه قيامت ﴿إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ لاَتأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً﴾[22] چنين زلزله جهانفرسايي دفعي است پس در بدو پيدايش فرمود: ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ والأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ﴾[23] اما در ختم پيدايش فرمود يك امر دفعي است با يك تكان كل عالم به هم ميخورد فرمود يك چنين چيزي الآن هست ولنگر انداختن او به همان زلزله اوست الآن لنگر انداخت آن وقت جاري ميشود ﴿أَيَّانَ مُرْسَاهَا﴾[24] بايد اين لنگراندازي را هم مناسب با خود قيامت معنا كرد فرمود: ﴿لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ﴾ يك باري نيست كه آسمانها و زمين بتواند تحمل بكند كل آسمانها و زمين وضعش عوض ميشود آن وقت شماي پيامبر هم وضعت عوض ميشود اين طور نيست كه بتواني بماني كه همه انسانها اينچنيناند.
پرسش ...
پاسخ: بله خوب اشراط الساعه است وقتي كه بخواهد قيامت بكند كل اين نظام متزلزل ميشود بعد دفعتاً وارد صحنه قيامت خواهد شد.
پرسش ...
پاسخ: نه خوب چون زمان به وسيله حركت زمين به دور شمس زمان توليد ميشود اگر زميني برداشته شد شمسي برداشته شد منظومه شمسي برداشته شد راه شيري برداشته شد ديگر جرمي نيست حركتي نيست تا ما از آن زمان انتظار بكنيم هم چهوقت بر ميخيزد هم كجا وقتي گفتند كجا سؤال از مكان است وقتي گفتند چهوقت سؤال از زمان است اگر مكان و حركت و متحرك رخت بر بندد زمان هم همراهش رخت بر ميبندد ديگر قيامت اينچنين نيست كه در فلان سال تاريخي هجري شمسي يا هجري قمري يا ميلادي باشد كه كل تاريخ رخت بر ميبندد وقتي تاريخ رخت بر بست ديگر نميشود گفت قيامت چهوقت قيام ميكند يا كجا قيام ميكند.
پرسش ...
پاسخ: همين اين تقريباً چهار روايت در اين زمينه نقل شده كه ميبدي در كشفالاسرار نقل كرده بخشي از اينها هم در بحثهاي روزهاي قبل گذشته وقتي انسبنمالك از وجود مبارك پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) سؤال ميكند كه خوب وقتي زمين ميخواهد عوض بشود مردم كجا هستند؟ حضرت طبق يك روايت دارد «علي الصراط» يك، طبق روايت ديگر دارد كه «علي جسر جهنم» دو، طبق روايت ديگر كه در روز چهارشنبه خوانده شد «اضياف الله»اند مهمان الهياند ديگر جا ندارد اين سه، روايت چهارم سؤال شده است كه انس ميگويد از وجود مبارك پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) سؤال شد كه حالا اين زمين تبديل ميشود به چه زميني تبديل ميشود؟ وجود مبارك پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود كه از جبرئيل سؤال شده است ايشان پاسخ دادند كه تبديل ميشود «الي ارضٍ لم يذنب عليها، لم يعصي عليها» تبديل ميشود به زميني كه روي آن معصيت نشده اين غير از آن است كه تبديل سوري بشود كوهها را تپهها را بكوبند و درهها را صاف بكنند ﴿لاَّ تَرَي فِيهَا عِوَجاً وَلاَ أمْتاً﴾[25] خوب تازه اين جوابهاي چهارگانه زمينه توليد سؤالهاي فراوان است اين انسانها قبل از اينكه زمين تبديل بشود از زمين زنده ميشوند پس معاد قبل از اينكه زمين تبديل بشود حاصل شده است در حالي كه زمين تبديل ميشود به زمين ديگر و آسمان تبديل ميشود به آسمان ديگر اينها جزء ظهورات قيامتاند بعد مردهها زنده ميشوند اين مردم از همين زمين برخواستند پس حيات اخروي روي همين زمين است بعداً قيامت قيام ميكند اينكه نيست اگر چنانچه اين زمين و آسمان عوض شد به يك زميني تبديل شد كه «لم يعصي عليها» يا به زميني تبديل شد كه كره خبز نقي است يعني نان روشن چون از گندم سفيد كه نان درست ميكنند همين طور است مثل ناني كه از گندم سفيد تميز بدون مشوب بودن نان درست بكند خوب اگر زمين تبديل شد به چنين زميني از چنين زميني اجساد و اموات برخاست پس اين بدنها غير از آن بدنهاست اگر هم زمان است با تبديل همراه است بعد اين سه سؤال زمينه سؤالهاي ديگر را فراهم ميكند اين است كه انسان وقتي وارد بحث ميشود ميبيند تلي از سؤالها نزدش است كه خيلي از اين سؤالها را خيليها نميفهمند تازه مسئله تصور است چه برسد به تصور محمول و چه برسد به ربط بين موضوع و محمول و تا بشود تصديق و تا بشود نظري يا ضروري آن چيزي كه ضروري است اصل معاد است ذات اقدس الهي تمام اين انسانها را به عين همين خلق ايجاد ميكند به طوري كه يكديگر را ميشناسيم خطوط سرانگشت انسان همان است اعضا و جوارح همان است اما اين عين آن بودن اين هماني عقبههاي كئودي را بايد بگذراند بر همه ما واجب است كه معتقد باشيم عين اين جسم عين اين بدن را ذات اقدس الهي ميآورد اما چه طور ميشود؟ اين كار آساني نيست خوب انس يك هم چنين سؤالي كرده وجود مبارك پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از جبرئيل اين جوابها را داده اما ببينيد لحظه به لحظه براي آدم سؤال توليد ميشود خوب اگر زمين تبديل شده به ارضي كه «لم يعصي عليها» انسان قبل از تبديل از اين زمين زنده شد پس قيامت قبل از تبديل قيام كرد اينكه با ظواهر خيلي از آيات هماهنگ نيست اين است كه لحظه به لحظه با مبهم بودن و مجهول بودن انسان همراه است البته به هر اندازه بيشتر كار بكنند خوب مقداري روشنتر ميشوند ﴿يَوْمَ تُبَدُّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾ واين هم دفعتاً عوض ميشود ﴿لاَتأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً﴾[26] دفعتاً عوض ميشود.
پرسش ...
پاسخ: بله ديگر اگر در حال حركت باشد دفعتاً آرام ميگيرد خب.
پرسش ...
پاسخ: نه ديگر براي اينكه يوم القيامه سؤال ميكنند كه ايان آن وقت ميفرمايند كه اصلاً اين سؤال بر ميخيزد براي اينكه حركت و زمين و زمان كلاً برداشته ميشود و برداشته شد آن وقت كه قيامت قيام ميكند ديگر ارضي نيست زميني نيست ﴿وَالأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ القِيَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ﴾[27] ﴿إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَت﴾[28] ميشود ﴿وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَت﴾[29] ميشود ارض هم كه ﴿قَبْضَتُهُ﴾ خوب اگر شمس برداشته شد زمين به دور چه چيزي بگردد تا شب و روز پيدا بشود؟
پرسش ...
پاسخ: نه قيامت روايات فراواني دارد كه بهشت الآن موجود است جهنم الآن موجود است خيليها بهشت را ديدند و جهنم را ديدند.
پرسش ...
پاسخ: خوب بله در قيامت است ديگر.
پرسش ...
پاسخ: در قيامت است در صحنه قيامت است يك گوشهاش بهشت است يك گوشهاش جهنم يك گوشهاش صراط است در صحنهاي است كه در قيامت حسابرسيهاي عمومي است وگرنه يك گوشهاش بهشت است يك گوشهاش جهنم است.
پرسش ...
پاسخ: نه چهوقت اين كشتي لنگر مياندازد؟ يعني چهوقت آن مرحلهاي كه همه بايد زنده بشوند چهوقت است؟ غير از زمين غير از آسمان يك چيزي است به نام قيامت اين قيامت وقتي لنگر انداخت همه مردهها زنده ميشوند به حساب همه ميرسند اين قيامت چيست كه الآن در حال حركت است بعد آن وقت لنگر مياندازد؟ در سوره مباركه «فجر» دارد كه ﴿وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الإِنسَانُ وَأنَّي لَهُ الذِّكْرَي﴾[30] جهنم را ميآورند هم آن ميبدي در كشفالاسرار و هم چنين ديگران روايات زيادي نقل كردند كه فرشتگان فراواني با زنجيرهاي زياد جهنم را كشان كشان ميآورند اين يعني چه؟ سيد الاستاد (رضوان الله تعالي عليه) در الميزان اين را فرمودند بعيد نيست كه جهنم را ميآورند نظير همان ﴿وَبُرِّزَتِ الجَحِيمُ لِمَن يَرَي﴾[31] است و واقعاً خيلي مايه ميخواهد ظاهرش اين است كه جهنم منقول است روايت هم كه همين را تأييد ميكند ما هم كه همين را نميفهميم جهنم را ميآورند يعني چه؟ كشان كشان ميآورند يعني چه؟ ﴿وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الإِنسَانُ وَأنَّي لَهُ الذِّكْرَي﴾ در سوره مباركه «فجر» بعد از اينكه آن بخش اولش به پايان رسيد به اين صورت ميرسد ﴿وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الإِنسَانُ وَأنَّي لَهُ الذِّكْرَي ٭ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي ٭ فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ ٭ وَلاَ يُوثِقُ وَثَاقَهُ أحَدٌ﴾[32] سوره مباركه «فجر» آيه بيست به بعد اين است ﴿كَلاَّ إِذَا دُكَّتِ الأَرْضُ دَكّاً دَكّاً ٭ وَجَاءَ رَبُّكَ وَالمَلَكُ صَفّاً صَفّاً ٭ وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الإِنسَانُ وَأَنَّي لَهُ الذِّكْرَي ٭ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي﴾ جهنم را ميآورند آن روايت را دارد كه عدهاي از فرشتگان با زنجير كشان كشان جهنم را ميآورند اين يعني چه؟ خب.
پرسش ...
پاسخ: اينها درست است اما بالأخره نميشود گفت انسان بشود جهنم كه جهنم، جهنم است انسان را مياندازند در جهنم اما روايت هم نشان منقول بودن اوست كه با زنجير اين را ميآورند خب.
پرسش ...
پاسخ: نه بالأخره بايد يك چيزي باشد انسان چيزي است آن وقت خود انسان هم مشتعل است درست است اما اين را نميشود گفت كه جهنم يعني انسان خوب.
ببينيد اين روايات همان را تأييد ميكند اينها هم بايد روي آن بحث بشود مرحوم اميني (رضوان الله تعالي عليه) هميشه در خدمت ولايت كلي حضرت امير (سلام الله عليه) باشد مخصوصاً در ايام غدير ايشان اين روايت شريف را در همين كتاب شريف الغدير نقل ميكند از رساله «زين الفتي في سورة هل اتي» يك هم چنين رسالهاي نقل ميكند كه در زمان عثمان ظاهراً كسي آمده در محكمه او در دربار او و احتجاج كرده است از قبرستاني ميآمد و جمجمه سر يك كافري را از كنار كوه گرفته آورده گفته شما ميگوئيد به اينكه انسان اگر كافر باشد بعد از مرگ «في حفرة من حفر النار» و در نيران ميسوزد اين كافر است و از قبرش هم من سرش را آوردم جمجمه سرش را هم آوردم اين استخوان هم سرد است اين آتشش كجاست؟ اينكه ميگوييد در قبر سوخت و سوز است كجاست؟ عثمان و اينها كه خوب اهل تحليل نبودند پيشنهاد دادند به وجود مبارك حضرت امير (سلام الله عليه) حاضر بشوند حضرت را حاضر كردند و مثل ديگران نبود كه آن ادب را رعايت بكنند خدمت حضرت، حضرت تشريف آوردند بعد عثمان به اين سائل گفت «إذا المسئلة» سؤالت را تكرار بكن او هم گفته بود كه شما ميگوييد بالأخره كافر در قبر معذب است «في حفرة من حفر النيران» است مثلاً و اين سر يك كافر است و از قبرش درآورديم و اين سر سرد است حضرت دستور دادند كه زند و مسعار را حاضر كنند قبل از اينكه كبريت به اينها رواج پيدا كند سابقاً از سنگ چخماق و سنگ چخماق اين دو تا ماده را به هم ميزدند آتش روشن ميشد در بيابانها هم همين طور است درختي هم هست به نام مرخ و افار اين مرخ و افار خاصيتشان اين بود كه بيابانگردها و دامدارها همين كار را ميكردند اين شاخه را قطع ميكردند ميشكستند وقتي شاخه آن دو درخت مخصوص بود اين شاخه را ميشكستند به هم ميزدند جرقه ميزد ﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِنَ الشَّجَرِ الأَخْضَرِ نَاراً﴾[33] گفتند اين است اين يكي را كه به ديگري ميزدند جرقه ميزد در بيابان حجاز بود به نام مرخ و افار كه دامدارها و اينها همه استفاده ميكردند سنگ چخماق هم يك چيز رايجي بود كه دامدارها و بيابانگردها داشتند حضرت فرمود زند از يك طرف مسعار كه وسيله تسعير و اشتعال است در دست ديگر اين دو تا را حاضر كردند آن روز يك چيز رايجي بود براي آتش روشن كردن حضرت فرمود دست به هر كار بزنيد ميبينيد سرد است داخلش آتش نيست گفتند بله هيچ كدام آتش ندارد يكي را به ديگري زد آتش درآمد فرمود آتش از درون اين است تو ميخواهي دست به بيرون بزني ببيني سرد است يا نه اين به همراه خودش آتش دارد دلت ميخواهد اين گور مشتعل باشد كه تو دست بزني يا اين استخوان را دست بزني اين الآن درونش شعله است حضرت با اين مثال اين در الغدير است آنها فهميدند نه اسلام يك ملكوتي دارد يك باطني دارد يك ظاهري هم دارد يك ديد ديگري دارد با همه مسائل اخروي از منظر ديد مادي بررسي كرد اين ﴿نَارُ اللَّهِ المُوقَدَةُ﴾[34] اين يعني چه؟ اينها خيال ميكنند انسان كه ميميرد ميپوسد مثل هميني كه در تالار تشريح است در حالي كه اين سايه انسان است بدن انسان است انسانيت انسان جاي ديگر است غرض اين است كه اين سؤالها هست چهوقت قيامت لنگر مياندازد؟ اگر براي ما مسلم شد كه همه اينها منظور بايد تأويل بشود توجيه بشود برخلاف ظاهر حمل بشود خوب آدم برخلاف ظاهر حمل ميكند اما اگر دليل قطعي نبود ظاهرش اين است كه بخشي از جهنم منقول است ﴿وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ﴾[35] و روايات ديگري هم كه در ذيل اين آيه آمده است به همان ظاهرش حجت است اگر نه براي ما مسلم شد ما اين چيزهاي منقول نداريم خوب آن وقت ﴿وَجِيءَ﴾ را هم معنا ميكنند ﴿وَجَاءَ رَبُّكَ﴾[36] آن را هم برخلاف ظاهر حمل ميكنند ﴿أَيَّانَ مُرْسَاهَا﴾[37] را هم برخلاف ظاهر حمل ميكنند و هيچ محذوري هم ندارد عمده آن است كه بعد از تحقيق بايد ثابت بشود مطلب ديگر اين است كه اينكه فرمود: ﴿يَوْمَ تُبَدُّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾ اين تبديل را همان دو معنايي كه يكي از ابن عباس نقل شده است يكي هم از ابن مسعود مشابه اين در سوره مباركه «واقعه» درباره انسانها هم آمده كه انسانها هم وقتي كه بخواهند ظهور بكنند تبديل ميشوند آيه 60 سوره مباركه «واقعه» اين است كه ﴿ نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ المَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ ٭ عَلَي أَن نُبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنشِأَكُمْ فِي مَا لاَ تَعْلَمُونَ ٭ وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الأُولَي فَلَوْلاَ تَذَكَّرُونَ﴾ فرمود ما مرگ را بين شما تقدير كرديم كه ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ المَوْتِ﴾[38] و ما مسبوق نيستيم كه شما سابق باشيد جلو بزنيد جلوي مرگ را بگيريد حكم ما سابق است شما مسبوقيد ﴿وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ﴾ كه ما بشويم مسبوق شما جلو بيفتيد برخلاف اراده خدا كار بكنيد اين طور نيست ما اين مرگ را تقدير كرديم براي اينكه امثال شما را تبديل كنيم اين امثال اگر ناظر به دنيا باشد يعني گروه قبلي را ميبريم گروه بعدي را ميآوريم اين مربوط به جريان معاد نيست اما مرگ شما را مقدر كرديم كه مثل شما را خلق بكنيم يعني شما را به مثلتان تبديل بكنيم ﴿وَنُنشِأَكُمْ فِي مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ اين ناظر به مسئله معاد است فرمود اين چيزها را شما نميدانيد معاد چيست نظير ﴿وَإِن مِن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُم﴾[39] است اين براي اين مستحضريد شما وقتي در بحث فقهي ميرويد معنايش اين نيست كه آن بحث فقهي براي شما فتوا درست ميكند چون بالأخره اگر مجتهديد فتوايتان را از جاي ديگر ميگيريد اگر مقلديد كه فتوايتان را از مرجع ميگيريد در بحثهاي تفضيلي هم همين طور است اين طور نيست كه اگر يك كسي يك ماه يا دو ماه درباره يك آيه بحث كرد بايد براي او روشن بشود كه معاد چه طوري است معاد را بايد برابر همان مطلبي كه گفته شد كه بايد همه ما معتقد باشيم ذات اقدس الهي عين ما را جسم ما را بدن ما را به همين وضعي كه در دنيا هستيم زنده ميكند چه طور هست براي ما بايد با بحث و اينها روشن بشود.
پرسش ...
پاسخ: آن مربوط به ولايت خود حضرت است كه ميتواند به سورهاي گوناگون ظهور كند در دنيا و در آخرت خوب اولياي الهي يك قدرت خاص دارند كه خوب.
مطلب ديگر فرمود: ﴿وَبَرَزُوا لِلَّهِ الوَاحِدِ القَهَّارِ﴾ در همين سوره مباركه «ابراهيم» آيات قبل داشتيم كه ﴿وَبَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعاً﴾ در همين سوره مباركه «ابراهيم» آيه 21 اين بود: ﴿وَبَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعاً﴾ الآن دارد ﴿وَبَرَزُوا لِلَّهِ الوَاحِدِ القَهَّارِ﴾ آنجا سخن از اين است كه همهشان به براز ميآيند براز يعني صحنه باز اگر كسي وارد براز شد يعني صحنه باز شد قهراً بارز است ﴿يَوْمَ هُم بَارِزُونَ لاَ يَخْفَي عَلَي اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ﴾[40] كسي كه به براز آمده است بارز است ديگر كسي كه روي صحنه آمده است خوب همه ميبينند ديگر فرمود اينها به براز ميآيند به صحنه باز و فضاي باز ميآيند چيزي جلوي كسي را نميگيرد فرمود تمام اين كوهها و اينها در هم كوبيده ميشود صحنه صاف ميشود ﴿لاَّ تَرَي فِيهَا عِوَجاً وَلاَ أَمْتاً﴾[41] بعد چشم شما هم در قيامت تيز است حدت دارد ﴿فَبَصَرُكَ اليَوْمَ حَدِيدٌ﴾[42] آن وقت هيچ بيچارهاي نميتواند از شرمندگي خودش را پنهان كند كجا پنهان كند نه ديواري است نه تلي است نه كوهي است نه درختي است تا پشت آنها خودش را قائم كند چشم اهل محشر هم كه حديد است تيز است هركس در هر جايي باشد ديگري بخواهد او را بخواهد ببيند ميتواند ببيند خوب آن وقت چنين روزي انسان شرمنده چه ميتواند بكند نه جا براي استتار است نه دوري به منزله استتار است الآن در دنيا به احد الوجهين انسان از ديد ديگران غائب است يا نزديك است و كنار پشت ديوار يا دور است اين دوري به منزله استتار است فرمود هيچ تلي، حجابي، درختي، درهاي، كوهي، پستياي، بلندياي نيست ﴿لاَّ تَرَي فِيهَا عِوَجاً وَلاَ أَمْتاً﴾[43] ميگويند قاع يعني بيابان يك دست صف صف تأكيد اين قاع است ﴿قَاعاً صَفْصَفاً﴾[44] چشم آنها هم كه تيز است ﴿فَبَصَرُكَ اليَوْمَ حَدِيدٌ﴾[45] حدّت دارد آن وقت اين شرمنده بيچاره خودش را كجا پنهان بكند و همه هم در صحنه آمدند ﴿وَبَرَزُوا﴾ يعني «دخلوا الي البراز وردوا» ﴿وَبَرَزُوا لِلَّهِ الوَاحِدِ القَهَّارِ﴾ اينجا ديگر درباره مجرمين است درباره كفار و منافقان و مجرمان است فرمود: ﴿وَبَرَزُوا لِلَّهِ الوَاحِدِ القَهَّارِ﴾ براي هميشه در مشهد ذات اقدس الهي بودند كه آيات قبل شهادت ميداد اما الآن در مشهد ذات اقدس الهاند ميفهمند آن گاه خداي سبحان اوصاف اينها را ذكر ميكند لباس اينها را ذكر ميكند كيفيت ارتباط اينها را با يكديگر ذكر ميكند چهره اينها را ذكر ميكند ميفرمايد: ﴿وَتَرَي المُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الأَصْفَادِ﴾ اينها مقروناند بستهاند در قرآناند بستهاند باهم بسته است در زنجير بستهاند صفاد و صفد همان زنجير است اينها در زنجير است اينها در زنجير بسته است خوب مجرمين را باهم ميبندند يا هر كسي را با قرينش ميبندند؟ ﴿وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ﴾[46] هر كسي را با شيطانش به بند ميكشند يا كفاري كه باهم جلسات سوء داشتهاند آنها را باهم به بند ميكشند هر دو باشد درست است هر كدام باشد درست است ﴿وَتَرَي المُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الأَصْفَادِ﴾ اين براي بند كشيدن اينها اين همان است كه ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الجَحِيمَ صَلُّوهُ ٭ ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فَاسْلُكُوهُ﴾[47] هفتاد ذراع باشد يعني 35 متر باشد مثلاً اين براي يك نفر دو نفر نيست كه براي عدهاي است خب ﴿سَرَابِيلُهُم مِن قَطِرَانٍ﴾ جامههاي آنها از قطران است قطران نظير قير مادهاي مايعي سياه رنگ كه زود مشتعل ميشود كه همان كه آتش به آن برسد گُر ميگيرد و اگر كسي را بخواهند بسوزانند وقتي بدنش قيرآلود باشد زود مشتعل ميشود لباسشان اين است ﴿سَرَابِيلُهُم مِن قَطِرَانٍ﴾ خوب حالا نفت و گازوئيل ميآورند كه اين قطران را بسوزانند اين بدن را بسوزانند آن آتشي كه اين لباس قطراني را ميسوزاند قهراً بدنم سوخته ميشود آن از كجاست؟ فرمود: ﴿وَتَغْشَي وُجُوهَهُمُ النَّارُ﴾ چهرهاي كه براي خدا به خاك نيفتاده بود و مستكبرانه برخورد ميكرد آتش اين چهره را فرا ميگيرد آيا آتش بيرون است كه اين را فرا ميگيرد يا همان ﴿نَارُ اللَّهِ المُوقَدَةُ﴾[48] است كه از درون بر ميخيزد و چهره را مشتعل ميكند بعد به بدن ميرسد ذيل آيه دارد كه عمل اينها به اين صورت در ميآيد در ذيل فرمود: ﴿لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَت﴾ نه «بما كسبت» در سوره مباركه «توبه» ملاحظه فرموديد فرمود اينها كه مال حرام جمع كردند حالا اين مال حرام ولو اسكناس هم باشد به صورت اسكناس كاغذ نسوز در ميآيد ﴿يَوْمَ يُحْمَي عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَي بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هذَا مَا كَنَزْتُمْ﴾[49] فرمود روزي ميشود كه اين دينار و درهم را اين طلا و نقره را اين اوراق بهادار را اينها را داغ ميكنند به پيشاني و پهلو و پشت افراد حرام خوار كه اكتناز كردهاند و در راه خدا حقوق الهي را ندادند مياندازند اينها را با مالشان داغ ميكنند كي يعني داغ كردن تكوي يعني داغ ميشود قبلش هم درباره اكتناز است كه ﴿يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ﴾[50] وقت كِي ﴿يَوْمَ يُحْمَي عَلَيْهَا﴾[51] اينها را داغ ميكنند محمي يعني داغ شده ﴿يَوْمَ يُحْمَي عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ﴾ آنگاه ﴿فَتُكْوَي بِهَا﴾ اينها پشتشان را پهلوشان را چهرهشان را هم جبهههايشان را ظهور و هم پهلويشان را و هم پشتشان را آن را بعضي از اهل تفسير گفتهاند كه سِرّ اينكه اين سه موضع را داغ ميكنند كه بقيه بدن هم مشتعل ميشود اين است كه اولين باري كه اين مستكبران با مستمندان و مستضعفان روبهرو شدند چهره درهم ميكشند يا غضبناك ميشوند يا با بياعتنايي صورت بر ميگردانند چهره در هم ميكشند بعد صورت بر ميگردانند پهلو ميكنند نيم رخ به اينها نگاه ميكنند بعد هم پشت ميكنند ميروند اول جبهه است صورت است بعد پهلو است بعد پشت است لذا اين سه قسمت را داغ ميكنند ﴿ فَتُكْوَي بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُم﴾[52] خب.
أعاذنا الله من شرور انفسنا و سيئات أعمالنا.
«والحمد لله رب العالمين»
[1] ـ سورهٴ روم، آيهٴ 41.
[2] ـ سورهٴ روم، آيهٴ 41.
[3] ـ سورهٴ غافر، آيهٴ 51.
[4] ـ سورهٴ مجادله، آيهٴ 21.
[5] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 3.
[6] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 5.
[7] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 54.
[8] ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 30.
[9] ـ سورهٴ نازعات، آيهٴ 30.
[10] ـ سورهٴ فصلت، آيهٴ 11.
[11] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 29.
[12] ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 67.
[13] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 15.
[14] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 41.
[15] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 41.
[16] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 187.
[17] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 187.
[18] ـ نهجالبلاغه، خطبهٴ 108.
[19] ـ سورهٴ شمس، آيهٴ 3.
[20] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 187.
[21] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 1.
[22] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 187.
[23] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 54.
[24] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 187.
[25] ـ سورهٴ طه، آيهٴ 107.
[26] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 187.
[27] ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 67.
[28] ـ سورهٴ تكوير، آيهٴ 1.
[29] ـ سورهٴ تكوير، آيهٴ 2.
[30] ـ سورهٴ فجر، آيهٴ 23.
[31] ـ سورهٴ نازعات، آيهٴ 36.
[32] ـ سورهٴ فجر، آيات 23 ـ 26.
[33] ـ سورهٴ يٰس، آيهٴ 80.
[34] ـ سورهٴ هُمَزه، آيهٴ 6.
[35] ـ سورهٴ فجر، آيهٴ 23.
[36] ـ سورهٴ فجر، آيهٴ 22.
[37] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 187.
[38] ـ سورهٴ عنكبوت، آيهٴ 57.
[39] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 44.
[40] ـ سورهٴ غافر، آيهٴ 16.
[41] ـ سورهٴ طه، آيهٴ 107.
[42] ـ سورهٴ ق، آيهٴ 22.
[43] ـ سورهٴ طه، آيهٴ 107.
[44] ـ سورهٴ طه، آيهٴ 106.
[45] ـ سورهٴ ق، آيهٴ 22.
[46] ـ سورهٴ زخرف، آيهٴ 36.
[47] ـ سورهٴ حاقه، آيات 30 ـ 32.
[48] ـ سورهٴ هُمَزه، آيهٴ 6.
[49] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 35.
[50] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 34.
[51] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 35.
[52] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 35.