اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذَا البَلَدَ آمِناً وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ (۳۵) رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثيراً مِنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (۳۶) رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ المحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِنَ الَّثمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (۳۷) رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَي عَلَي اللَّهِ مِن شَيْءٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّماءِ (۳۸) الحَمْدُ للَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَي الكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ (۳۹) رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ (٤۰) رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الحِسَابُ (٤۱)﴾
اين بخش ادعيه فراواني از وجود مبارك حضرت ابراهيم (سلام الله عليه) است كه بعضي از آنها بازگو شد آنچه در سورهٴ مباركهٴ «بقره» گذشت دو چيز را وجود مبارك حضرت ابراهيم از خدا خواست آيه 126 سورهٴ مباركهٴ «بقره اين بود ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَداً آمِناً﴾ دو چيز ميخواست يعني اينجا شهر بشود يك و شهر امن بشود دو اما الآن كه در اواخر عمر مبارك آن حضرت است و كعبه هم ساخته شده است و در اثر جوشش زمزم عدهاي از اطراف كعبه به مكه متوجه شدهاند و آنجا زندگي ميكنند و اينجا شهر شد در اين باره عرض كرد: ﴿رَبِّ اجْعَلْ هذَا البَلَدَ آمِناً﴾ اين را با الف و لام ذكر كرد قبلاً دو چيز خواسته بود يكي اينكه اينجا بلد بشود يكي اينكه امن يكي مستجاب شد دومي را هم اينجا طلب ميكند كه حالا امن شد اينها نه مشكل داخلي داشته باشند كه به جان هم بيفتند به مشكل خارجي داشته باشند كه مورد طعمه غارتگران قرار بگيرند اين بود كه اين كلمه امن تكرار شد و كلمه ﴿رَبِّ﴾ گاهي ضمير متكلم وحده گاهي ربنا تكرار اين در اين ادعيه براي جلب توجه است گاهي شما ميبينيد در دعاها ميگويند ده بار بگوييد «رَبِّ رَبِّ» تكرار اين كلمه ﴿رَبِّ﴾ براي جذب عنايت الهي و جلب توجه ذات اقدس الهي است ﴿قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذَا البَلَدَ آمِناً﴾ و ايمان كه در كنار امن است مطلوب مهم انبيا و پيروان آنهاست لذا به خدا عرض كرد: ﴿وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ ٭ رَبِّ إِنَّهُنَّ﴾ يعني اين اصنام و اوثان ﴿أضْلَلْنَ كَثيراً مِنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾ كه اين آيه در نوبتهاي قبل بازگو شد ﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ المحَرَّمِ﴾ چون اين دعا در اواخر عمر مبارك آن حضرت است وقتي است كه كعبه ساخته شده و خداوند به وجود مبارك ابراهيم اسماعيل و اسحاق را عطا كرده است در آن موقع عرض ميكند ﴿عِندَ بَيْتِكَ المحَرَّمِ﴾ نبايد گفت كه اين قبل از ساختن كعبه است قبل از ساختن كعبه چگونه حضرت ابراهيم ميدانست اينجا بيت است تا گفته بشود اين به اعلام الهي است به علم غيب است يا چون اين بيت از زمان حضرت آدم (سلام الله عليه) سابقه داشت گرچه در اثر رخدادهاي طبيعي ويران شده است نيازي به اين توجيهها نيست براي اينكه اين در اواخر عمر مبارك حضرت است به شهادت آيه بعد كه دارد كه ﴿الحَمْدُ للَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَي الكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ﴾ اين معلوم ميشود در دوران پيري حضرت است يك وقتي كه حضرت اسماعيل و اسحاق را خدا به او داد دو خب قبلاً حضرت اسماعيل در خدمت پدر (سلام الله عليهما) اين كعبه را ساختند ديگر بنابراين ﴿عِندَ بَيْتِكَ المحَرَّمِ﴾ صادق است ﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ المحَرَّمِ﴾.
پرسش ...
پاسخ: بله ديگر كم كم ذريه چون مطرح است در اينجاها سخن از ذريه است لذا گاهي ميگويد كه ما را در حقيقت اين كار را بكن يا من و ذريهام براي اقامه نماز آمديم مثل اينكه آنجا كه مفرد ميآورد مثل آيه چهل ﴿رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي﴾ كه خودش را ميخواهد داخل كند و ذريه را جداگانه ياد كند مفرد ميآورد ﴿رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي﴾ وقتي ميخواهد از خودش و ذريه جمعاً ياد كند ميفرمايد: ﴿رَبَّنَا﴾ در همان آيه چهل اولش مفرد است متكلم وحده است بعد متكلم معالغير ﴿رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا﴾ يعني بعد از اينكه خودش و ذريه را با هم مطرحاند آنگاه ضمير متكلم معالغير ميآورد اما.
پرسش ...
پاسخ: چرا ديگر الآن سخن از دوران پيري حضرت است دوران پيري بيت ساخته شده بود ديگر اگر اول بود بله به آن توجيهاتي كه گفته شد به علم غيب يا به اعلام الهي به علم غيب خودش مسئله حل شده بود توجيه دارد اما وقتي كه در زمان پيري است و اين بعد از ساختن كعبه است ﴿عِندَ بَيْتِكَ المحَرَّمِ﴾ است ديگر.
پرسش ...
پاسخ: چرا آنجا كعبه ساخته شد ولي هنوز آنجا مكه اگر چنانچه ﴿يُجْبَي إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ﴾[1] نباشد آنجا يك سنگلاخي بيش نيست آخر از خود نه دامداري دارد نه كشاورزي حالا آيات سورهٴ مباركهٴ «عنكبوت» و قصص را ميخوانيم تا معلوم بشود كه اين نعمتهايي كه فراوان است از جاي ديگر آمده بعد از اينكه عرض كرد: ﴿فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِم﴾ دلهاي مردم را به اين سرزمين متوجه بكن مردم كه ميآيند هر كسي ميآيد براي نشر آثار خودش هم تلاش و كوشش بكند كه لذا فرمود جريان حج را واجب كرده كه اين يكي از راههايي است كه جعل افئده مردم علاقهمند به اين خاندان است كه دو جهت دارد هم علاقه طبيعي است هم علاقه تشريعي حالا آنها بازگو ميشود وگرنه خود مكه چيزي از خود ندارد نه جاي دامداري است نه جاي كشاورزي خب.
عرض كرد ﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ﴾ و اين وادي غير ذي زرع را تو ميتواني منشأ بركت بكني از خدا ميخواهد ﴿عِندَ بَيْتِكَ المحَرَّمِ﴾ كه اين خانهاي است كه حرمت دارد تو تحريم كردي غارتگري را و هيچ كس حق ندارد در حالت آلودگي وارد اين سرزمين يا اين محدوده بشود ﴿عِندَ بَيْتِكَ المحَرَّمِ﴾ عرض كرد خدايا بالأخره ما از اطراف شام و اينها گذشتيم اينها مناطق فراواني بود آنجايي كه بالأخره آبش مناسب، هوايش مناسب، كنار دريا مسئله دامدارياش فراوان باغدارياش فراوان مزرعهاش فراوان از همه اين ديار سرسبز و خرم گذشتيم آمديم ﴿بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ﴾ ما اينجا هدف اساسي داريم آن هدف اساسي اين است كه دين را به پا كنيم دين هم ستون ميخواهد لذا ستون دين نماز است اينها ما آمديم اينجا نماز را به پا كنيم يعني خيمه دين را به پا كنيم ما آمديم دو كار بكنيم دو معماري داريم دو مهندسي داريم يك معماري و مهندسي ظاهري ما اين است كه كعبه را بسازيم اين احجار را روي هم بگذاريم يك معماري و مهندسي ديگر اين است كه آن خيمه دين را به پا كنيم خيمه دين با عقايد و اخلاق و اعمال صالح ساخته ميشود اين خيمه هم به دست ماها بايد اقامه بشود آن توفيق را بده كه ما اين كارها را انجام بدهيم ما براي اين به اين سرزمين آمديم اصولاً جاي مرفّهنشين جاي پرنعمت آن اشتغالات مردم زياد است سر گرمي مردم زياد است تا مردم را وادار كنيد كه از اين ذخاير صرف نظر كنند طول ميكشد اما جايي كه ﴿بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ﴾ است همه چيز آماده است بالاخره يا انسان بايد به جايي برسد كه قطع علاقه كند يا در جايي زندگي كند كه چيزي نباشد بالأخره تا بتواند بساط دين را منتشر كند وگرنه اگر اين كعبه را در همان بيان نوراني حضرت امير (سلام الله عليه) هست در خطبه اول نهجالبلاغه كه اگر خداي سبحان ميخواست اين كعبه را اين مطاف را اين قبله را در بهترين سرزمين ميساخت ولي آن آثار و بركات را نداشت انسان ميرود سرزمين مكه تا به معرفت الهي و محبت الهي نزديكتر بشود از اين ذخاير دنيا يك مقداري فاصله بگيرد توشه آخرت تهيه كند براي اين آن سرزمين ميرويد ما هم براي اين همين آن سرزمين را انتخاب كرديم اينجا يك كعبه است و يك خيمه دين خيمه دين هم با ستونش كه نماز است شروع ميشود ما معماري كرديم كعبه را ساختيم حالا ميخواهيم معماري كنيم اين خيمه را ببافيم خياطي كنيم و اين خيمه هم ستون ميخواهد و ستونش هم نماز است و تمام اعمال انسان هم تابع نماز است در روايت ملاحظه بفرماييد: «كل شيء من عملك تبع لصلاتك»[2] و در رديف اولين چيزهايي كه سؤال ميكنند جريان نماز است و اگر نماز واقعاً احيا بشود يعني اقامه بشود بسياري از مشكلات حل است عرض كرد ما براي همين كار آمديم من اينها را اينجا آوردم ﴿رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلاَةَ﴾ تا نماز را اقامه كنند مستحضريد كه نماز بالأخره اركاني دارد اجزايي دارد شرايطي دارد و نماز بايد اقامه بشود اقامه نماز آثار فراواني دارد كه ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَي عَنِ الفَحْشَاءِ وَالمُنكَرِ﴾[3] همين است اگر كسي نماز خواند و ميخواهد بفهمد اين نمازش مقبول شد يا نه در حقيقت نماز خواند يا نماز را اقامه كرد اين تا پايان روز خودش را بررسي كند اگر ببيند انشاءالله منزه بود معلوم ميشود كه نماز را اقامه كرده اگر ببيند نه همين كه نمازش تمام شده مثل آدم قبل از نماز است معلوم ميشود نماز خوانده نماز را اقامه نكرده اين ستون را خوانده مثلاً اين مسجد اعظم چند تا ستون دارد بله اينكه مسجد نگهدار نيست اگر كسي يكي از ستونها را حفظ بكند به اين ميگويند اقامه اين عمود دين نماز آن است كه ﴿تَنْهَي عَنِ الفَحْشَاءِ وَالمُنكَرِ﴾ اگر گفتند الانسان ما هو؟ گفتند حيوان ناطق ما نه اثر حيات در كسي ديديم نه اثر نطق ديديم خب اين انسان نيست ديگر اين ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَي عَنِ الفَحْشَاءِ وَالمُنكَرِ﴾[4] به منزله جنس و فصل اوست گرچه اينها از سنخ مفهوماند و عناوين اعتبارياند ولي در فضاي شريعت بالأخره بهترين معرف نماز همين است اگر كسي خواند نهي از فحشا نداشت نهي از معاصي ديگر نداشت خب اين چه نمازي است الصلاة ما هي؟ جواب: «هي التي تنهي عن الفحشاء و المنكر» خب اگر كسي نماز صبحش را خوانده آمده منزل تا ظهر هر چه خواست گفت هرچه خواست كرد پس اين لم تنهي عن الفحشاء و المنكر نماز ظهر و عصر را خوانده تا غروب هر چه خواست گفت هر چه خواست كرد پس «لم تنهي عن الفحشاء و المنكر» «و ما لم تنهي فليست بصلاة و فهذا ليست بصلاة» «الصلاة ما هي»؟ اين است اينها اوائل امر است آن بارزترين مصداق اقامه صلات همان است كه در سورهٴ مباركهٴ «معارج » آمده كه اين صلاح فردي و جمعي را به اين صورت ذكر ميكند ملاحظه بفرماييد در سورهٴ مباركهٴ «معارج» نزاهت فرد و جامعه را در سايه نماز ميداند آيه نوزده سورهٴ مباركهٴ «معارج» اين است ﴿إِنَّ الإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً﴾ هلوع يعني چه؟ يعني ﴿ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ٭ وَإِذَا مَسَّهُ الخَيْرُ مَنُوعاً﴾[5] در رخدادهاي آزمايشي الهي اگر يك مختصر مصيبتي به او برسد دادش بلند است اگر يك خيري به او برسد انحصارطلب است ميگويد براي خودم باشد به ديگري نميدهد ﴿مَنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ﴾[6] است خب اين يك چيز بدي است ديگر آدم در امتحان فوراً جزع بكند و خيري كه به او ميرسد انحصار طلب باشد احتكار بكند به كسيندهد جلوي خيري را بگيرد گسترش را منع كند اينها بد است چه كسي نجات پيدا ميكند ﴿إِلاَّ المُصَلِّينَ﴾ خب صلاة جلوي جزع را ميگيرد جلوي هلوع را ميگيرد جزوع بودن را ميگيرد منوع بودن را ميگيرد اين ميشود اقامه صلاة ﴿إِلاَّ المُصَلِّينَ ٭ الَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ﴾[7] دائماً نمازشان را ميخوانند ديگر ـ معاذاللهـ كسي نميگويد قلب بايد پاك باشد نماز چيست؟ اقامه نماز اين است كه همين حقيقت حمد و سوره را با اجزاء و شرايط و اركان با حضور قلب و طمأنينه و اخلاص بخواند همين است ديگر غير از اين كه نيست كه ﴿الَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ ٭ وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ٭ لِلسَّائِلِ وَالمَحْرُومِ﴾[8] آن كسي كه قدرت سؤال دارد خب سؤال ميكند آن كسي كه محروم است قدرت سؤال هم ندارد انسان از مال خود چيزي هم به او عطا ميكند و باورش ميشود كه انفاق مال را زياد ميكند كم نميكند اين مثل هرس كردن درخت است كه باغبان وقتي شاخههاي زايد را هرس ميكند اين درخت بهتر ميوه ميدهد آن بيان نوراني امام جواد (سلام الله عليه) اين است كه «من أيقن بالخلف جاد بالعطية»[9] فرمود شما اگر انفاق كرديد حالا هر كسي در رشته خودش انفاق علمي دارد انفاق مالي دارد انفاق حيثيت و آبرويي دارد يك وقتي انسان با صرف يك آبرويي مشكل ديگري را حل ميكند ولو برايش سخت است با يك امضايي با يك نامهاي دنبال كار يك مؤمن واقعي ميرود كه كارش زمين نماند و هكذا در مسائل ديگر حالا اگر انفاق علمي كرد يا انفاق مالي كرد حضرت فرمود انفاق مثل آن نيست كه كسي سنگي را از زمين بردارد شما در سرزمينهاي بين قم و تهران ببينيد اگر يك سنگي را از يك جاي گرفتيد اين چالش ميماند مدتها ميماند تا حالا يك باران تندي بيايد كم كم بعد از چند سال اين پر بشود اما اگر يك قدح آب از يك جوب روان برداشتيد گرفتن همان و پر شدن همان اينطور نيست كه حالا بعدها پر بشود كه فرمود اگر كسي يقين داشته باشد ذات اقدس الهي جاي اين انفاق خالي شده را فوراً پر ميكند در بخشش كوتاهي نميكند منتها تا به آدم برسد طول ميكشد ممكن است طول بكشد ولي جايش پر شده است «من أيقن بالخلف» كه خدا خليفه اين جانشين اين را يقيناً ميفرستد «جاد بالعطية»[10] خب پس مردمان نماز گذار واقعي آنها كه اقامه نماز ميكنند آنهايند كه ﴿فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ٭ لِلسَّائِلِ وَالمَحْرُومِ ٭ وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ﴾[11] بعضي كمك عاطفي ميكنند اما متأسفانه نميدانند براي چهچيزي دارند كمك ميكنند براي اينكه دلشان ميسوزد از اين جهت دارند كمك ميكنند خب اين كار در حيوانات هم هست در گياهان هم هست اين كمك زخم خورده را دريافتن اين كار انسان نيست انسان زخم خورده را درمييابد قربة الي الله و تحصيلاً لزاد المعاد ﴿وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ﴾ قيامت را قبول دارند باور دارند ﴿وَالَّذِينَ هُم مِنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُشْفِقُونَ ٭ إِنَّ عَذَابَ رَبِّهمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ ٭ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ٭ إِلاَّ عَلَي أزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ ٭ فَمَنِ ابْتَغَي وَرَاءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العَادُونَ ٭ وَالَّذِينَ هُمْ لأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ ٭ وَالَّذِينَ هُم بِشَهَاداتِهِمْ قَائِمُونَ ٭ وَالَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ ٭ أولئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ﴾[12] سخن از نماز حفظ نماز دوام نماز دوبار ذكر شده ساير بركات فردي و جمعي جامعه هم چند بار ذكر شده اين مجموعا ميشود اقامه نماز كه اگر اين شد انسان را از هلوع بودن جزوع بودن منوع بودن نجات ميدهد اين معني اقامه نماز است.
پرسش ...
پاسخ: خب بله آن ديگر در روايات ما هم هست اگر چنانچه بين ركن و مقام عمري عبادت بكنند به جايي نميرسند براي اينكه ملاحظه ميكنيد وجود مبارك ذات اقدس الهي به پيغمبر فرمود اگر جريان ولايت حضرت علي را نگويي هيچ كاري نكردي فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ وَإِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾[13] از همين آيه ميشود استفاده كرد كه اگر كسي عمري بين ركن و مقام عبادت بكند و محبت اهل بيت و ولايت آنها را نداشته باشد هيچ كاري نكرده ديگر وقتي خدا به پيغمبر ميفرمايد دين منهاي ولايت يعني دين منهاي دين خب درباره ديگري به طريق اولا آن همه رواياتي كه مرحوم صاحب وسائل (رضوان الله عليه) نقل كرده است ريشه قرآنياش همين است خب چه كسي از پيغمبر بالاتر چه كسي بيش از پيغمبر زحمت كشيد فرمود اگر ولايت را ابلاغ نكني هيچ كاري نكردي خب پس اگر ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ اگر ولايت نداشته باشيد هيچ كاري نكرديد و تمام عمري كه بين ركن و مقام عبادت كرديد كان لم تكن خب.
پس ما اين كار را كرديم خدايا تا اينها نماز را اقامه بكنند.
پرسش ...
پاسخ: بله ديگر ما يك بحث فقهي داريم يك بحث كلامي داريم يك بحث تفسيري داريم بحث فقهي همين است شما ميبينيد در همين اصول هم بحث بين صحت و قبول فرق گذاشتند بله صحيح است يعني قضا و كفاره ندارد اما قبول الهي نيست كه درجات را خدا اضافه كند و اينها آن براي اينكه حداقل جهنم نميبرند بله براي اينكه اين دين، دين سهل است دين آسان است براي همه اما آنكه انسان را به مقام برتر ميرساند و به مراحل عالي بهشت ميرساند آن اقامه نماز است لذا شما در اصول ميبينيد بين قبول و بين صحت فرق است صحيح است يعني فقيه ميفرمايد كه اين قضا و اعاده ندارد اما از فقه كه گذشتيد وارد مسائل كلامي شديد ببينيد آيا خدا ين را قبول دارد يا نه اينكه در روايات هست كه گاهي نماز را ميپيچند «تلف و تضرب علي رأس المصلي» همين است گاهي در روايات دارد كه گاهي ملائكه اين نماز را ميپيچند روي يك پارچهاي ميزنند روي سر نمازگذار كه اين چه بود خواندي اين نه اولش معلوم بود نه وسطش معلوم بود نه حضور قلبش حضور قلب مستحضريد در فقه كه واجب نيست همين مقدار از نيت كه اگر از او چه ميكني؟ بگويد من دارم نماز ميخوانم كافي است در وضو همين همين كافي است اين براي سهولت بر تكليف است اين براي اينكه آدم جهنم نرود اين حد اقل است اما بخواهد به فضايل اجتماعي برسد در دنيا و فضايل بهشت برسد در آخرت آن اقامه نماز لازم است.
پرسش ...
پاسخ: او را خدا غريق رحمت كند مرحوم كاشف الغطاء را ولايت فوق اينهاست مرحوم كاشف الغطاء در همين جهاد كشفالغطاء ميفرمايد كه ما يك ستون دين داريم ستون خيمه داريم يك خود خيمه داريم يك چيزي بالاتر از خيمه نماز ستون خيمه است جهاد خود خيمه دين است ايشان در بحث جهاد ميفرمايد كه خب اگر بيگانه حمله كرد ديگر ديني نميماند تا شما ستون بگذاريد ستون را براي چه ميخواهيد بسازيد با ستون كه كسي سقفي درست نميكند سايهاي درست نميكند كه ايشان در كشفالغطاء دارد كه جهاد خيمه دين است و نماز ستون اين خيمه است در جريان ولايت در اين محاسنبرقي هست كه در قبر آن شش نفري كه به همراه انسان ميآيند آن شش فرشتهاي كه به همراه انسان ميآيند انسان را دلداري بدهند آنكه از همه زيباتر و مقتدرتر و برتر است ولايت است نماز يك طرف روزه يك طرف زكات يك طرف حج يك طرف اينها اطراف اين مؤمن را در قبر ميگيرند كه ما حافظ توييم در اين محاسنبرقي ملاحظه بفرماييد آنكه مهمتر از همه و زيباتر از همه است ولايت است[14] خب.
﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ المحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلاَةَ﴾ اين كار بايد بشود اين كار چطوري است؟ ﴿فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِم﴾ اين دو پيام دارد يكي مردم را تشويق ميبكند كه به اين طرف حرم و كعبه و مكه و فرزندان انبيا گرايش داشته باشند يكي هم فرزندان انبيا را تشويق ميكند كه مردمي زندگي بكنند كه دلهاي مردم به اين سمت باشد ﴿فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِم﴾ اين يك گرايشهاي طبيعي و فطري و تكويناً ذات اقدس الهي عطا كرده نميدانم شما چند بار مكه مشرف شديد يا نه آنهايي كه مكه مشرف شدند ميدانند هيچ احساس غربت نميكنند مثل اينكه در شهر خودشاناند يك چنين حالتي در مكه به آدم دست ميدهد غير از مدينه است با عظمت و جلالي كه مدينه دارد مكه با اينكه جمعه خونين بود آن وحشيگري را آمريكا كرد به دست همين آلسعود كه (عليهما من الرحمان ما يستحقان) همين ايام سالگرد اين جمعه خونين است اما باز معذلك كسي كه از منا برگشت آمد مثل اينكه در شهر خودش آمد در و ديوارش را كه نگاه ميكني كوچه پس كوچهاش راه ميرود اينطور است هيچ احساس غربت نميكند مكه اينها محصول همين دعاهاست خب پس هم آنها بايد مردمي زندگي بكنند هم مردم گرايششان بايد به آن سرزمين باشد گرايش مردم به سرزمين گاهي روي عنايتهاي الهي به همان اثر تكويني است گاهي هم به حكم تشريعي خب حج را واجب كرده براي مستطيعها در طول سال عمره را مستحب كرده براي معتمران كه اينها كعبه را آباد نگه بدارند خب در طول سال استحباب عمره از يك سو حالا بعضي از ماهها افضل از ماههاي ديگر و در اشهر حج براي مستطيعان حج را واجب كرده است براي غير مستطيع خب آن رجحان را دارد پس از يك سو تكويناً دلها را به سمت مكه متوجه كرده از سويي هم تشريعا حج را واجب كرده عمره تمتع را واجب كرده و بعضي از عمرههاي ديگر را هم مستحب كرده تا به اين سبب گرايش پيدا كنند.
پرسش ...
پاسخ: يك بار است ديگر.
پرسش ...
پاسخ: عمره به تبع حج واجب است ديگر واجب نيست كه.
پرسش ...
پاسخ: عمره اصلاً واجب نيست نه در عمره تمتع به تبع.
پرسش ...
پاسخ: عمره مستحب است بله.
پرسش ...
پاسخ: عمره هر سالي دوازده بار برود هست.
پرسش ...
پاسخ: بيشتر هم برود هر چه برود چون.
پرسش ...
پاسخ: خب البته او بايد ببيند كه چه چيزي افضل است آن البته افضلش اين است كه اين جوان را دريابد ديگر خب حالا افضل اين است كه انشاءالله او را دريابد خب.
بنابراين اينكه عرض كرد: ﴿رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِم﴾ اين چند پيام داشت كه اشاره شد ﴿وَارْزُقْهُم﴾ يعني اينهايي كه در اين سرزمين اولاد من در اين سرزمين هستند و آمدند آنها را از ثمرات برخوردار بكن معنايش اين نيست كه كشاورزي و دامداري مكه را تقويت بكن كه اينها از ثمرات مكه استفاده بكنند اين توسعه دارد مستحضريد مكه آن قدر جا براي كشاورزي و باغداري و اينها نيست در موارد ديگر مشخص كرد كه ما نعمتهايي كه به مكه ميدهيم از چه سنخ است در سورهٴ مباركهٴ «قصص» آيه 57 به اين صورت آمده ﴿وَقَالُوا إِن نَتَّبِعِ الهُدَي مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا﴾ بهانه آوردند گفتند اگر ما ايمان بياوريم به تو اين آدمربايان خشن ما را از سرزمين ما ميربايند اختطاف ميكنند ما گرفتار اين آدمربايانيم ناامن است اين منطقه و مانند آن بهانه آنها اين بود ميگفتند ﴿ نَتَّبِعِ الهُدَي مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا﴾[15] پاسخي كه ذات اقدس الهي ميدهد اين است كه ﴿أَوَ لَمْ نُمَكِّن لَهُمْ حَرَماً آمِناً﴾[16] اولاً اين منطقه منطقه امني است آدم ربايي و اينها در آن نيست يك، ﴿يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ﴾[17] جبايه يعني جمعآوري از جاي ديگر ميآورد اينجا اگر ابراهيم (سلام الله عليه) عرض كرد ﴿وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ﴾[18] يا ﴿وَارْزُقْهُم مِنَ الَّثمَرَاتِ﴾ معنايش اين نيست كه در همين جا كشاورزي و دامداري تقويت بشود تا كسي بگويد اينجا كه ﴿غَيْرِ ذِي زَرْعٍ﴾ است چه دعاي بيمستجابي خداي سبحان ميتواند از راههاي ديگر ثمرات فراواني به آن سرزمين منتقل بكند چه اينكه در طول سال نعمتها در مكه فراوان است با اينكه آنجا جا براي كشاورزي و باغداري و دامداري و امثال ذلك نيست اينجا دارد: ﴿يُجْبَي إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقاً مِن لَدُنَّا وَلكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ﴾[19] چه اينكه در سورهٴ مباركهٴ «عنكبوت» هم مشابه همين تعبير آمده از نظر امنيت البته در سوره «عنكبوت» راجع به امنيت به اين صورت آمده است آيه 67 سوره «عنكبوت» ﴿أوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَماً آمِناً وَيُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِم﴾ همه جا ناامن است مگر مكه اطراف مكه همه جا آدمربايي و قتل و غارت است چون آنجا حكومت قبيلگي بود ديگر حكومت مركزي و اينها كه نبود ﴿أفَبِالبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ﴾ امنيت فراواني نعمت در قرآن دو گونه است يك وقت است روي علل و عوامل طبيعي است نظير آنچه كه در سورهٴ مباركهٴ «سبأ» آمده آيه پانزده سوره «سبأ» آن سرزمينهايي كه از خودش دامداري و كشاورزي و باغداري كامل دارد اشاره ميكند آيه پانزده سوره «سبأ» اين است كه ﴿لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمالٍ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ﴾ فرمود اين منطقه سبا وقتي وارد شهر ميشويد چپ و راستش پر از باغ و نعمت است ﴿جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمالٍ﴾ طرف راستش باغ است طرف چپش باغ است سرزمينش خوب است حاصلخيز است آبش فراوان است اينها اينجا نعمتي است براي خودش ﴿بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ﴾ فرمود از اينها استفاده كنيد كفران نعمت نكنيد اما در جريان مكه نفرمود ﴿جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمالٍ﴾ چپ و راستش باغ است فرمود: ﴿يُجْبَي إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ﴾[20] دعاي حضرت ابراهيم هم همينطور است آن كارهاي عادي است گرچه آن هم به بركت الهي است اما اگر انسان در يك منطقه حاصلخيزي كه آبش فراوان هوايش مناسب زمينش زرخيز و حاصلخيز باشد خب آنجا معجزه را كمتر احساس ميكند گرچه آن هم معجزه است فرمود اين درختهايي كه شما از چوبش استفاده ميكنيد «أانتم تنبتون شجرها»؟ خودتان رويانديد يا ديگري او كارش همين است ﴿أفَرَأَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ ٭ ءَأَنتُمْ تَزرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ﴾[21] اما او يك ديد عميق علمي ميخواهد تا انسان بفهمد كه تنها زارع و كشاورز خداست ديگران كارشان «حرث» است نه زرع يعني يك باغبان يك كشاورز اين بذرها را از انبار به مزرعه منتقل ميكند بعد از شيار ميپاشد روي زمين همين اين را كه نميگويند زرع اين را كه نميگويند كشاورزي اين را ميگويند بذرافشاني كشاورزي آن است كه مرده را زنده بكند يعني اين حبه مرده را بهش حيات بدهند يك قسمتش را ريشه بكنند به زمين راهنمايي بكنند يك قسمت را خوشه بكنند و بالا بياورند جوانه بزند اين حيات بشود بشود گياه كه داراي حيات است فرمود آن كار خداست ﴿أفَرَأَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ﴾ نه تزرعون ﴿أفَرَأَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ ٭ ءَأَنتُمْ تَزرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ﴾[22] همان كاري كه پدر و مادر در جريان آفرينش فرزند نقش دارند همان اندازه كشاورز در پرورش اين گياهها نقش دارد پدر و مادر چه سهمي دارند فرمود پدر و مادر كارشان امني است يعني «نقل المني من موضع الي موضع آخر» همين ﴿أفَرَأَيْتُم ما تُمْنُونَ ٭ ءَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الخَالِقُونَ﴾[23] پدر و مادر كه خالق نيستند اصلاً نميدانند چه خبر است حيات چيست آيا بچه ميشود نميشود فرمود كار پدر و مادر امنا است كار كشاورز ظاهري حرص است نه زرع تا انسان اين توجيهات را تبيين كند يك مقدار طول ميكشد ولي در منطقه سنگلاخ اگر نعمتها فراوان باشد معلوم است معجزه است ديگر لذا ذات اقدس الهي درباره سرزمين حرم الهي مكه ميفرمايد ﴿فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ﴾ همه جا آيات الهي است اما آنجا آفتابي است ﴿فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ﴾[24] يعني كسي نيست برود مكه و آيات الهي را به صورت آفتابي نبيند كه هيچ چيز ندارد از خود و در طول سال مأمور است خب اين دعاهاي وجود مبارك حضرت ابراهيم است حالا در جريان جوشش زمزم سه قول را فخر رازي نقل ميكند ميتواند جامع اين سه قول را انسان اخذ كند اينكه آب زمزم جوشيد آيا به بركت دعاي حضرت ابراهيم است معجزه حضرت ابراهيم است؟ يحتمل، كرامت حضرت هاجر (سلام الله عليها) است؟ يحتمل، ارحاث حضرت اسماعيل (سلام الله عليه) است؟ يحتمل، عصمت از انبياست آن پيش درآمدهاي معجزه پيامبر را كه هنوز نيامده آثارش ظهور ميكند اين را در كلام ملاحظه فرموديد به آن ميگويند ارحاث. ارحاث ارحاث يك اصطلاح كلامي است آن كرامتهايي كه قبل از ظهور پيغمبري بارز ميشود نظير جريان حضرت عيسي كه گفتند كرامتهايي كه براي حضرت مريم (سلام الله عليهما) بود اينها جزء ارحاثات حضرت عيسي بود اين هم ممكن است دخيل باشد استجابت دعاي حضرت ابراهيم باشد كرامت خود حضرت هاجر (سلام الله عليها) باشد و ارحاث حضرت اسماعيل (سلام الله عليهم اجمعين).
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] ـ سورهٴ قصص، آيهٴ 57.
[2] ـ نهجالبلاغه، نامهٴ 27.
[3] ـ سورهٴ عنكبوت، آيهٴ 45.
[4] ـ سورهٴ عنكبوت، آيهٴ 45.
[5] ـ سورهٴ معارج، آيات 20 و21 .
[6] ـ سورهٴ ق، آيهٴ 25.
[7] ـ سورهٴ معارج، آيات 22 و 23.
[8] ـ سورهٴ معارج، آيات 23 ـ 25.
[9] ـ وسائل الشيعة، ج16، ص288.
[10] ـ وسائل الشيعة، ج16، ص288.
[11] ـ سورهٴ معارج، آيات 24 ـ 26.
[12] ـ سورهٴ معارج، آيات 27 ـ 35.
[13] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 67.
[14] ـ مهاسن برقي، ج1، ص288.
[15] ـ سورهٴ قصص، آيهٴ 57.
[16] ـ سورهٴ قصص، آيهٴ 57.
[17] ـ سورهٴ قصص، آيهٴ 57.
[18] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 126.
[19] ـ سورهٴ قصص، آيهٴ 57.
[20] ـ سورهٴ قصص، آيهٴ 57.
[21] ـ سورهٴ واقعه، آيات 63 و 64.
[22] ـ سورهٴ واقعه، آيات 63 و 64.
[23] ـ سورهٴ واقعه، آيات 58 و 59.
[24] ـ سورهٴ آلعمران، آيهٴ 97.