24 12 2005 4849745 شناسه:

تفسیر سوره ابراهیم جلسه 30

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَّكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي البَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الأَنْهَارَ (۳۲) وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالقَمَرَ دَائِبَيْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ (۳۳) وَآتَاكُم مِن كُلِّ مَا سَالتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ (۳٤)

بعد از اينكه فرمود عده‌اي در اثر بيراهه رفتن براي ذات خدا شركايي قائل شدند ﴿وَجَعَلُوا لِلَّهِ أَندَاداً لِّيُضِلُّوا عَن سَبِيلِهِ﴾[1] تهديدشان فرمود: ﴿قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَي النَّارِ﴾[2] برهاني اقامه فرمود براي توحيد ربوبي كه خداي سبحان مدبّر و مربّي نظام هستي است اولاً و غني محض است ثانياً و به هيچ وجه شريك‌بردار نيست ثالثاً و همه شئون شما را مانند همه شئون نظام هستي او اداره مي‌كند رابعاً بنابراين ﴿فاعبدوه و اطيعوه﴾ دليلي ندارد كه به غير خدا پناهنده بشويد.

مطلب مهم اين است كه گرچه امروز در اين محدوده سخن از بت‌پرستي نيست اما در همين عصر كه عصر علم است شما وقتي به بعضي از كشورهاي ديگر سري مي‌زنيد مي‌بينيد جريان بت‌پرستي يك امر رايجي است در هند بسياري از انحاي بت‌پرستي هست در چين و ژاپن هست در بعضي از كشورهاي غربي هم هست برخيها بت‌پرستي ندارند هواپرستي دارند كه اين هم يك بت‌پرستي دروني است بزرگان گفتند كه هوا الطف اصنام است اين اصنام و اين سنگها و چوبها كه تراشيند اينها اكثف الاصنام‌اند و هوا الطف الاصنام است بت‌ يا بت سنگين است ثقيل است جرمي است مثل همين سنگهاي تراشيده هفده، هجده متري كه الآن هم در چين هست يا نه خيلي لطيف و ظريف است و آن هوا و هوس است كه «اكثف الاصنام هي الاوثان و ألطف الاصنام هو الهوي» آنچه كه الآن دامنگير اين منطقه است اين است كه اينها دست‌درازي به ربوبيت نكردند كه بت را به جاي خدا بنشانند و بت‌پرستي را ترويج كنند ولي دست‌درازي به خلقت كردند خلقت را كنار زدند و طبيعت را به جاي خلقت گذاشتند چه بدانند چه ندانند الآن مشكل رسمي همين است طبيعت اين‌چنين كرد طبيعت اقتضا دارد طبيعت يك چنين آثاري دارد طبيعت چنين مي‌كند چنان مي‌كند خب به جاي اينكه بگوييم خلقت چنين است شده طبيعت حالا اين آيه تقريباً ده بركت از بركات الهي را مي‌شمارد مدبّر و مربّي و مالك همه اينها را خداي سبحان مي‌داند و شما مي‌بينيد علومي كه فعلاً بشر با آنها روبه‌روست و به آنها مبتلاست همين است كه اينها طبيعت را به جاي خلقت گذاشتند وقتي سخن از خلقت باشد خلقت زمين خلقت  آسمان خلقت آب خلقت هوا باشد خب خالقي هست رهبري هست مسئوليت هست اما وقتي سخن از طبيعت باشد هيچ مسئوليتي نيست انسان در برابر طبيعت چه مسئوليتي دارد؟ طبيعت چه چيزي هست اصلاً؟ او چكاره است؟ بعد از مرگ ما طبيعت با ما چه مي‌كند؟ طبيعت يك افسانه و افيوني بيش نيست اينها براي اينكه شانه از زير مسئوليت خارج كنند اين خلقت را كنار زدند طبيعت را جاي آن نشاندند حالا اين آيه تا حدودي روشن بشود آن گاه معلوم خواهد شد كه همان كاري كه بت‌پرستها كردند ﴿وَجَعَلُوا لِلَّهِ أَندَاداً لِّيُضِلُّوا عَن سَبِيلِهِ﴾[3] غربي و غرب‌زده همان كار را كردند طبيعت را به جاي خلقت نشاندند و خلقت را از صحنه خارج كردند و در تمام متون درسي دانشگاهي در فيزيك در شيمي در ساير بخشهاي وابسته به اين دو رشته اصلي همه‌اش سخن از طبيعت است اين طور هست اين طور مي‌شود اين طور بوده است اما چه كسي كرد براي چه كرد؟ اصلاً مطرح نيست فرمود: ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ﴾ يك ﴿وَالأَرْضَ﴾ دو، ده برهان در اين آيه است هر كدام برهان جاست ديگر البته جامع مشترك دارند اما نظم هر كدام دليلي ويژه است آفرينش آسمان البته سماوات اين جمع محلي به الف و لام البته اين ميليونها يا ميلياردها برهان است اين را در تك تك سياره و ستاره برهان است هر كدام از اينها دليل است بر و جود ذات اقدس الهي اين نظم حاكم ناظم مي‌طلبد ديگر اما همه اينها را يكجا ذكر فرمود فرمود آسمانها را او آفريد يا بايد ـ معاذالله‌ـ كسي بگويد تصادف است خودبه‌خود پيدا شده است اين را عقل باور نكند اگر تصادف در عالم حق باشد هيچ كسي حق فكر ندارد، چرا؟ براي اينكه اگر تصادف حق باشد يعني نظام عالم نظام علي و معلولي نيست يعني ربطي بين مقدمات و نتيجه نيست ربطي بين دليل و مدلول نيست آن وقت كسي كه با چنين توهمي دارد زندگي مي‌كند او اصلاً به خودش نبايد اجازه فكر كردن بدهد براي اينكه او فكر مي‌كند كه مقدماتي را ترتيب بدهد با فكرش و نتيجه برسد اگر ربطي بين نتيجه و مقدمات هست پس نظام، نظام علّي است مقدمات علّت نتيجه‌اند اگر ربطي نيست خب انديشيدن بيخود است ممكن است همين دو مقدمه را ديگري ترتيب بدهد و نتيجه ضد بگيرد بالأخره يك ربطي بين اين اشياء هست يا نيست؟ اگر ربط نباشد و تصادف و شانس حاكم باشد هيچ جايي براي انديشه و فكر نيست كسي حق ندارد بگويد من فلان مطلب را ثابت مي‌كنيم يا نفي مي‌كنم يا شك مي‌كنم حق شك هم ندارد چرا؟ براي اين كه اين مقدماتي ترتيب مي‌كند مي‌گويد اين مقدمات آن نتيجه را مي‌دهد فلان مقدمات آن نتيجه را مي‌دهد اينها متعارض‌اند و من شاكّم شكش هم فرع بر استدلال است اگر رابطه‌اي بين دليل و مدلول نيست و نظام، نظام علي نيست هيچ انديشوري حق انديشيدن ندارد پس نظام، نظام علّي است علت اين موجودات محير العقول چيست؟ خود طبيعت است طبيعت چيست؟ چه كسي او را آفريد؟ خود طبيعت منظّم را چه كسي ساخت؟ طبيعت زمين طبيعت آسمان يا طبيعت يك چيزي جداي از اين مجموعه شما طبيعت را معنا كنيد اگر يك چيزي است به نام طبيعت موجودي است مجرد عليم حكيم قادر خب شما اسمش را گذاشتيد طبيعت وگرنه اين همان مبدأ عالم است ديگر پس طبيعت جزء اوهام و خرافات است مثل شانس اگر كسي تفكر عقلي نداشت خواه ناخواه به دام افيون و افسانه مي‌افتد فرمود شما اين سماوات منظم را حساب بكنيد الآن اگر يك رياضي‌دان ماهر باشد كاملاً مي‌تواند خسوف و كسوف هزار سال قبل را برابر  اصول رياضي خوب روشن كند خسوف و كسوف هزار سال بعد را هم به طور رياضي مشخص كند در كتابهاي فقهي هم ملاحظه فرموديد در بحث تنجيم اينها را جدا كردند سيد مرتضي (رضوان الله عليه) و فقها و علما جدا كردند تا رسيد به مرحوم شيخ در مكاسب چه نجوم يك سلسله بحثهاي رياضي متقن دارد آنها نهي نشده احكام النجوم غير از مسائل رياضي نجوم است احكام نجوم به همين طالع‌بيني برمي‌گردد كه اگر فلان ستاره نزديك فلان ستاره باشد فلان كس مي‌ميرد فلان كس به جاه و جلال مي‌رسد فلان كس از تخت مي‌افتد اين را به صورت رسمي حكم بكنند و باور بكنند و اينها را مؤثر بدانند اينها جزء احكام النجوم است كه در نهج‌البلاغه هم اين نفي شده فرمود شما كه نجوم نگاه مي‌كردي گفتي فلان گروه پيروزند فلان گروه شكست مي‌خورند خيال مي‌كني اين جريان ستاره‌ها و سعد و نحس اينها مؤثرند حالا علامت قرار گرفتن اينها يك مطلب ديگر است اگر يك منجم ماهري باشد بر اساس ﴿لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ القَمَرَ وَلاَ اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ﴾[4] اينها به عنوان نفي جنس بيان شده فرمود آفتاب با همه جلال و شكوهي كه به او دادند حق ندارد يك ميليمتر فاصله بگيرد جلوتر برود حق ندارد شب از روز جلو برود روز از شب جلو برود اين‌چنين نيست ﴿لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ القَمَرَ﴾ آن حسابي دارد اين حسابي دارد آن نظمي دارد اين نظمي دارد نه او كند و تند مي‌شود نه اين كند و تند مي‌شود ﴿لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ القَمَرَ وَلاَ اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ﴾ اين نظم محير العقول كه الآن با صدها دانشكده بضعه از بضعه‌هاي فراوان راه كهكشان را تازه دارند درك مي‌كنند اين يك ناظم حكيم علي الاطلاق مدبّر علي الاطلاق عليم علي الاطلاق مي‌خواهد فرمود: ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ﴾ يك ﴿ وَالأَرْضَ﴾ دو آن وقت شما به دنبال بت و بت‌پرستي مي‌رويد ﴿وَجَعَلُوا لِلَّهِ أَندَاداً﴾[5] كه كار جاهليت است يا در متون درسي دانشگاههايتان خلقت را پس مي‌زنيد طبيعت را به جاي او مي‌نشانيد اين هم كار جاهليت قرن بيستم است فرق نمي‌كند وقتي دانشگاهها اسلامي مي‌شود كه اين متون اسلامي بشود متون وقتي اسلامي بشود كه خلقت حاكم باشد نه طبيعت چه كسي خلق كرد چه چيزي خلق كرد آن گاه معلوم مي‌شود ما اصلاً فيزيك غير اسلامي نداريم شيمي غير اسلامي نداريم اينها آمدند گفتند مگر فيزيك اسلامي و غير اسلامي دارد اصلاً فيزيك غير اسلامي نداريم كار كار خداست الآن ـ معاذالله‌ـ اگر كسي بيايد درباره قرآن يك چنين كاري بكند مبدأ نزول قرآن كريم را كه ذات اقدس الهي است كه «انزل الينا نورا» «ارسل الينا رسولا» اين را انكار كند نبيند كه چه كسي قرآن را فرستاد؟ اين آغاز قرآن انجام قرآن كه ﴿لِيَقُومَ النَّاسُ بِالقِسْطِ﴾[6] باد مردم در حشر حساب و كتابي دارند ﴿ فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ ٭ وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ﴾[7] اينها را هم بگذارد كنار خب قرآن يك متن عربي منسجم است روي ادبياتش كار كند روي معاني بيانش كار كند روي قصصش كار كند روي براهينش كار كند بعد بگويد قرآن كه اسلامي و غير اسلامي ندارد كه خب شما اول و آخرش را زديد بله يك كتاب عربي هست اما چه كسي نازل كرده؟ اصلاً قرآن غير اسلامي نيست اين كتاب كتاب الهي است اگر كسي يك چنين كاري بكند نبيند چه كسي فرستاد و براي چه فرستاد آن مبدأ و معادش را انكار كند يك كتاب متقن عربي مي‌خواهد عربي يابد بگيرد فعل و فاعل ﴿وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ اقْصَى المَدِينَةِ﴾[8] اين هم فعل ماضي آن هم فاعل و آن هم حرف جر و آن هم متعلق و ادبيات را روي اين بخواند قصص را روي اين بخواند تاريخ را روي اين بخواهد بعضي از مواعظ اخلاقي را روي اين بخواهد بعد بگويد قرآن كه اسلامي و غير اسلامي ندار كه تفسير كه اسلامي و غير اسلامي ندارد كه نه اصلاً تفسير اسلامي است و غير اسلامي نيست اين كتاب تدويني خداست در خارج هم كتاب تكويني خدا است آسمان اوراق اين كتاب است زمين ورق اين كتاب است بحار و انهار اوراق اين كتاب‌اند ليل و نهار اوراق اين كتاب‌اند شما داريد كتاب الهي را تورق مي‌زنيد فعل خدا را بررسي مي‌كند منتها چه كسي خلق كرد براي چه خلق كرد اين ﴿هُوَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ﴾[9] را گذاشتيد كنار يك كتاب منقطع الاول و الاخر را بررسي كرديد قهراً خلقت را هم پس زديد طبيعت را به جاي او نشانديد بعد مي‌گوييد فيزيك كه اسلامي و غير اسلامي ندارد اصلاً ما فيزيك غير اسلامي نداريم شما داريد كار خدا را بررسي مي‌كند شما داريد فعل خدا را بررسي مي‌كنيد فرمود آسمان برويد بحث همين است زمين برويد بحث همين است ﴿وَهُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَفِي الأَرْضِ إِلهٌ﴾[10] آسمان حكم همين است الآن اگر كسي اين افسانه‌ها به صورت امر رايج روز در آمده خيليها سفر كرات ديگر را در پيش گرفتند رفتند آنجا و زندگي كردند آنجا هم حرف همين حرف است آنجا هم ﴿وَهُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَفِي الأَرْضِ إِلهٌ﴾ حرف همين حرف است آنجا هم همين تفسير است همين فقه است همين احكام است همين دستور است فرمود: ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ﴾ يك ﴿وَالأَرْضَ﴾ دو خلقت آسمانها خلقت زمين بنابراين اين برنامه‌هاي آسمان شب اين برنامه‌هاي كيهان‌شناسي همه اينها بايد صبغه اسلامي بپذيرد كه خلقت الهي اين است خدا چنين كرده است همين ترجمه حرفهاي بيگانه‌ها نيايد در رسانه‌هاي ملي ما حيات وحش هم همين‌طور است از بس در طي اين بيست و پنج سال گفته شد كه كم كم برنامه‌ها دارد عوض مي‌شود اينها در زيست‌شناسي اين طورند حيات بحري اين طورند حيات بري اين طورند حيات وحش اين طورند ترجمه فيلمهاي بيگانه است چه كسي اينها را آفريد براي چه اينها را آفريد هيچ جنبنده‌اي نيست مگر ذات اقدس الهي عهده‌دار روزي اوست اينها اصلاً در برنامه‌هاي حيات‌بخش رسانه‌ها كه نيست خب اينها آموزنده هم نيست اگر اينها با برنامه‌هاي ديني همراه باشد خيلي آموزنده است خيليها علاقه‌مندند ببينند اينها چگونه زندگي مي‌كنند چگونه زاد و ولد دارد چگونه شكار مي‌كنند اما خب بگويد چه كسي خلق كرده براي چه خلق كرده خود به‌ خود خلق شدند كه نيست طبيعت اينها را خلق كرده كه نيست پس بگوييد خداي سبحان ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ﴾ يك ﴿وَالأَرْضَ﴾ دو ايات بعدي ﴿وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً﴾ اين جريان هواشناسي هم همين‌طور است پيش‌بيني مي‌كنند همه اينها سير افقي است كه فلان‌جا نسيم برمي‌خيزد از راه دور كم كم به صورت تندباد مي‌شود كم كم ابر توليد مي‌شود كم كم ابر را راهنمايي مي‌كنند كم كم ابرها را تلقيح مي‌كنند اين ابرها باردار مي‌شوند بعد مي‌بارد خب چه كسي اين كارها را كرده فرمود: ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ﴾[11] و‌﴿نَسُوقُ المَاءَ إِلَي الأَرْضِ الجُرُزِ﴾[12] بعد فرمود شما اگر به راه باشيد به راه زندگي كنيد ﴿وَأَن لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَي الطَّرِيقَةِ لأَسْقَيْنَاهُم مَاءً غَدَقاً﴾[13] شما اگر بيراهه نرويد راه كسي را هم نبنديد احتكار نكنيد گرانفروشي نكنيد تورم ايجاد نكنيد ربا نگيريد ربا ندهيد و مانند آن ما به اندازه كافي به شما باران مي‌دهيم اين وعده صريح قرآن كريم است مرحوم بوعلي خدا رحمتش كند يك رساله‌اي در اين زمينه نوشته يك در مهم‌ترين كتابش در الهيات فلسفه كه شفاست مي‌فرمايد: «دع هولاء المتفلسفه» آنهايي كه داعيه روشنفكري دارند مي‌گويند چه رابطه‌اي بين نماز استقساء و بين باران اينها را رها كن اينها نه مبدأشناسند نه معادشناس آن كه نتواند ثابت كند بين نماز استسقاء و آمدن باران رابطه است او متفلسف است و نه فيلسوف اين را صريحاً اين بزرگوار در مهم‌ترين كتاب فلسفي‌اش مي‌گويد خب اگر اين معارف عرضه ‌بشود در حيات وحشمان در حيات‌شناسي‌مان در هواشناسي‌مان اين نظام مي‌شود نظام اسلامي اما بله گاهي نماز جمعه هم پخش مي‌شود گاهي هم دو آيه قرآن بخش مي‌شود اين نشد رسانه ملي مذهبي اين نشد رسانه ديني اين نشد يك حكومت ديني حكومت ديني آن است كه ﴿آناءِ اللَّيْلِ ... وَأَطْرَافَ النَّهَارِ﴾[14] خلقت به جاي طبيعت بنشيند يعني خلقت جاي اصلي خود بنشيند طبيعت به جاي خلقت ننشيند سير عمودي به جاي سير افقي بنشيند اين‌چنين نيست كه هوا حركت كرده به صورت تندباد درآمده اينجا باران آمده بلكه يك راهنمايي دارد يك رهبري دارد كه راهبرد خاص را ارائه مي‌دهد.

پرسش ...

پاسخ: آنكه خب بدتر او به نام انسان است ولي خب خيلي از اينها انسان را خيال مي‌كنند وقتي مي‌ميرد مي‌پوسد اين علوم انساني اسلامي مي‌گويد انساني كه مي‌ميرد از پوست به در مي‌آيد خب خيلي فرق است مهم‌ترين عامل سعادت مردم اعتقاد به معاد است عتقاد به مبدأ را مشركين هم داشتند مشركين ﴿وَلَئِن سَالتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ﴾[15] خدايي كه مسئوليت نخواست خدايي كه پيغمبر نفرستد خدايي كه جزا و كيفر ندهد پاداش و كيفر ندهد او را مشرك هم قبول دارد چه اينكه مشرك هم قبول داشت مگر در جاهليت مشركان خدا را قبول نداشتند به عنوان خالق اين فقط ثمره علمي داشت براي آنها اما مي‌گفتند انسان كه مرد مي‌پوسد خبري بعد از مرگ نيست عمده آن است كه ﴿هُوَ الأَوَّلُ﴾[16] به هو الاخر همراه باشد ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ﴾[17] همراه باشد وگرنه ﴿نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ﴾[18] را جاهليت هم داشت خب پس اولين دليل اين است كه ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ﴾ يك ﴿وَالأَرْضَ﴾ دو ﴿وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً﴾ از بالا براي شما باران فرستاد چقدر آيات نزول باران لطيف و دقيق است مي‌فرمايد از كه حالا بخشي در سورهٴ مباركهٴ «نور» هست بخشي در ساير سور كه ما اين ابرهايي را كه باردار كرديم در همان فضا اينها را غربالي مي‌كنيم نه شلنگي خب اين همه باران اگر شلنگي بريزد كه خانه‌ها را خراب مي‌كند به مردم آسيب مي‌رساند مزرع و مرتعي باقي نمي‌ماند ما در همان فضاي باز اين را به صورت غربال در آورديم ﴿فَتَرَي الوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ﴾[19] اين تگرگها اين دانه‌ها از تك تك اين حلقه‌ها مي‌ريزند ما اين را ودقي كرديم خلال برايش ذكر كرديم غربال كرديم نه شلنگ همه اين كارها را ما در آسمان كرديم كه شما قطرات مي‌بينيد اگر بشر اين راه را ادامه بدهد باران مصنوعي هم مي‌تواند بياورد اين‌چنين نيست كه باران مصنوعي آوردن ممنوع باشد كه اينها راهي است كه خداي سبحان نشان داد فرمود: ﴿وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً﴾ سه، چهار ﴿فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ﴾ اين ميوه‌هاي رنگارنگ و گوناگون را ﴿رِزْقاً لَّكُمْ﴾ از همين باران و خاك آورديم ديگر كه در سورهٴ مباركهٴ «رعد» بود كه ﴿وَفِي الأَرْضِ قِطَعٌ مُّتَجَاوِرَاتٌ﴾[20] شما يك هكتار زمين مي‌بينيد در يك جا خاك يكي زمين و آب يكي هوا يكي فضا يكي شمس يكي قمر يكي باغبان يكي كود يكي اما مي‌بينيد برگها شبيه هم نيست ميوه‌ها شبيه هم نيست گلهاي گوناگوني كه مي‌رويند معطرند عطرهاي اينها شبيه هم نيست ﴿وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَي بَعْضٍ فِي الأُكُلِ إِنَّ فِي ذلِكَ لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾[21] فرمود ما اين كارها را كرديم ﴿رِزْقاً لَّكُمْ﴾ پنج ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ الفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي البَحْرِ بِأَمْرِهِ﴾ كشتي‌راني را بالأخره شما بايد در دريا سفر كنيد خودتان سفر دريايي كنيد بارهايتان را جابجا كنيد ما كشتي سازي را به شما آموختيم يك كشتيها را در دريا روان كرديم دو دريا را مسخر كرديم كه مزاحم كشتي نشود سه بادها را دستور داديم كه به سمت خاص اين كشتيها را به مقصد برساند چهار همه اينها را ما انجام داديم اينها براي ما هستند يك نشانه ما هستند دو در اين آيه سخن از خلقت دريا و كشتي دريا و مسخر شدن است در سورهٴ مباركهٴ «رحمٰن» به عنوان اينكه اين كشتيها ملك الهي‌اند و در سلطنت ذات اقدس الهي هستند سخن به ميان آمد آيه 24 سورهٴ مباركهٴ «رحمٰن» اين است ﴿وَلَهُ الجَوَارِ المُنشَآتُ فِي البَحْرِ كَالأَعْلاَمِ﴾ جواري همين اين كشتيهاي جاري روي درياست كه اينها مثل دكل مثل پرچم مثل ستون مثل علامتهاي روي دريا مرتب در حركت‌اند اينها براي خداست از اين لطيف‌تر آنچه كه در سورهٴ مباركهٴ «شوري» آيه 32 آمده فرمود اينها نشانه من‌اند نه تنها ملك من‌اند من را نشان مي‌دهند ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ الجَوَارِ فِي البَحْرِ كَالأَعْلاَمِ﴾ خب حالا اگر كسي نابينا باشد و اين تابلو را نبيند ديگر ﴿أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَي إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُوا الالبَابِ﴾[22] فرمود آن كسي كه نظام هستي را به عنوان آيات الهي مي‌بيند بصير است ديگري كور است ﴿أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَي﴾ كه اعمي در مقابل عالم قرار گرفت «افلا يتذكرون» فرمود اينها نشان من‌اند خب شما اين نشان را به هم زديد كشتي رانيهايتان خب دانشكده كشتي‌راني يك دانشكده خاصي است براي ساختن كشتي و راهنمايي مگر هواپيما راندن خلباني دانشكده ندارد مگر اين راهنمايي و رانندگي آموزش ندارد هر جايي آموزشي دارد منتها اينهايي كه ساده‌ترند به صورت دانشكده‌اي نيست آن كه پيچيده‌ترند به صورت دانشكده‌اي است اول فرمود مخلوق خدايند بعد فرمود ملك خدايند بعد فرمود نشان خدايند ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ الجَوَارِ فِي البَحْرِ كَالأَعْلاَمِ﴾ در غالب اين موارد فرمود به دستور خدا اينها راه مي‌روند حركت مي‌كنند اين ﴿بِأَمْرِهِ﴾ در كشتي‌راني نيست در كشتي‌سازي نيست اين ﴿بِأَمْرِهِ﴾ در تمام رشته‌هاي علمي ما هم هست اگر طبيعت رخت بربندد خلقت به جاي طبيعت در متون درسي نشيند اين سرفصل هم به او اضافه بشود كه خداي سبحان چنين كرده است عقل بشر كه داده الهي است اين را صنع ذات اقدس الهي مي‌داند اين دانشجو ديگر بي‌وضو سر كلاس نمي‌رود مثل طلبه است در اينجا سخن از قال الله است در دانشگاه سخن از فعل الله است آنجا سخن در اين است كه خدا چه كرد اينجا سخن در اين است كه خدا چه گفت اگر قداست دانشگاه اسلامي بيشتر از حوزه نباشد كمتر نيست با اين ديد وقتي وارد بشود ديگر لازم نيست به او بگويند دختر و پسر بايد كلاسشان جدا باشد مگر به طلبه‌ها مي‌گويند خود اين درس فرشته‌منش مي‌كند آدم را خدا چنين كرد خدا چنين مي‌كند خدا چنين دستور داد فرمود اين كشتيها به امر او مي‌رود اينها را بايد برهاني كرد به دستور او مي‌رود دستور خداي سبحان گاهي دستور عمومي است گاهي دستور ويژه است دستور عمومي همين است كه بادها را راهنمايي مي‌كند آبها را مسخر مي‌كند كشتيها را روي آبها حركت مي‌دهد آبها را دستور مي‌دهد كه موجي ايجاد نكنند بگذارند اين كشتي سلامت به مقصد برسد اينها دستورات عمومي ذات اقدس الهي است كه فرمود: ﴿بِأَمْرِهِ﴾ يعني اين كشتيها ﴿لِتَجْرِيَ الفُلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ﴾[23] در همين آيه محل بحث سوره «ابراهيم» كه مي‌خوانيم فرمود: ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ الفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي البَحْرِ بِأَمْرِهِ﴾ ديگر كسي نمي‌گويد من خودم كشتيرانم گاهي دستور ويژه مي‌دهد دستور ويژه ديگر تابع باد و هوا و شرايط خاص و اينها نيست نظير آنچه كه در سورهٴ مباركهٴ «هود» از قصه حضرت نوح گذشت كه آيه 41 سورهٴ مباركهٴ «هود» اين بود كه ﴿وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْريها وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ وجود مبارك نوح طبق اين تفسير دستور داد به همسفرانش كه سوار كشتي بشويد اين كشتي تابع باد نيست كه ما ببينيم كدام طرف باد مي‌آيد كشتي در همان جهت موافق حركت كند كه باد او را ببرد اين بخواهد لنگر بيندازد با بسم الله لنگر مي‌اندازند نه با سكوت و سكون و آرامش باد بخواهد راه بيفتد با بسم الله راه مي‌افتد ﴿بِسْمِ اللَّهِ مَجْريها وَمُرْسَاهَا﴾ ارسا يعني لنگر انداختن كه لنگر مي‌اندازند اين كشتي آرام مي‌شود اجرا هم كه خب معلوم است فرمود وقتي پيامبر الهي به دستور خدا بگويد: ﴿بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ﴾ قصد راه افتادن كشتي داشته باشد اين حركت مي‌كند وقتي مي‌خواهد اين كشتي بايستد ﴿بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ﴾ اين كشتي مي‌ايستد اين دستور ويژه است همان خدايي كه دو دستور دارد در باب پيدايش آب دو دستور هم دارد در كيفيت جريان كشتي در همان جريان نوح ملاحظه فرموديد يك دستور عمومي ذات اقدس الهي است براي پيدايش آب خب چشمه‌ها قناتها جويها نهر و بحرها اينها آب مي‌دهند ديگر اينها امر عادي‌اند اما آدم دفعتا نشسته مي‌بيند در بخاري آب در مي‌آيد خب بخاري كه جاي آب نيست كه اين جاي آتش است فرمود: ﴿وَفَارَ التَّنُّورُ﴾[24] دفعتاً ديدند اين تنوري كه عمري در آن آتش در مي‌آيد حالا مرتب فواره مي‌زند آب اين دستور ويژه است اين‌چنين نيست كه اگر او بخواهد يك وقت دستور بدهد در بخاري آب در بيايد نتواند كه فرمود دستورش چه ويژه باشد گاهي ويژه است گاهي عمومي همان طوري كه در پيدايش آن سيل و طوفان اين طور بود در پيدايش و پرورش كشتيراني هم همين‌طور است حالا ما اين معجزات و اينها كه بحث كلامي است اين مي‌افتد در علوم انساني دانشگاهها اما در كشتيراني دانشكده كشتيراني دانشكده خلباني اينها بايد همين مطالب مطرح بشود چه كسي كرد؟ براي چه كرد؟ اين دريايي كه اگر يك وقتي بخواهد بجنبد تسونامي ايجاد مي‌كند و هزارها نفر را يكجا خاك مي‌كند اين به فرمان كيست؟ يا ـ معاذالله‌ـ انسان بايد گرفتار شانس و بخت و اتفاق بشود نظام علّي و معلولي را منكر باشد كه يك امر بين‌الغي است كه اصلاً او نمي‌تواند زندگي داشته باشد براي اينكه ربط علّي را منكر شد استدلال نمي‌تواند بكند يا بايد حق را بپذيرد پس بنابراين خلقت آسمان و زمين دو و نازل كردن باران سه پرورش ميوه‌ها چهار مسخر كردن كشتيها در دريا پنج و مسخر كردن نهرها شش نهرها براي اين است كه دريا آب فراوان دارد اما به درد كشاروزي نمي‌خورد فرمود من بحر را براي كشتيرانان و كشتيراني مسخر كردم نهر را براي دامداري و كشاورزي مسخر كردم آن باران هم كه اگر بيايد منفعت جامع و خاص براي كشاورزي و دامداري و كارهاي ديگر دارد ولي بالأخره شما كشاورزيتان از نهر است نه از بحر دامداريتان هم از نهر است نه از بحر حالا آن روابط تجاريتان در مسافرتهايتان از بحر انجام مي‌گيرد ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ الأَنْهَارَ ٭ وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالقَمَرَ دَائِبَيْنِ﴾ «دائب» يعني مستمر خب سماوات و ارض دو تا باران سه تا پيدايش و پرورش ميوه‌ها چهار تا تسخير كشتيها پنج تا تسخير نهر شش تا تسخير شمس و قمر هفت و هشت تا تسخير ليل و نهار نه و ده تا فرمود اينها همه را منظم كردم فوايدي هم مشخص شده فوايد آفتاب مشخص شده فوايد ماه مشخص شده شما تنظيم ماههايتان هم مشخص است يكي از بركاتش همين بررسي حسابهايتان است ولي آثار فراوان ديگر هم دارد روز براي چيست؟ شب براي چيست؟ شب براي آسايش و استراحتتان است روز براي كسب و كارتان است اينها همه را ما براي شما مسخر كرديم مقرر كرديم جبري در كار نيست اينها كه بايد خلق بشوند طرزي خداي سبحان اينها را تنظيم كرده است كه به سود اهل ارض باشد اين تسخير در مقابل قسر است قسر با سين قسر آن است كه بر خلاف خواسته شيئي او را وادار بكنند جايي برود قسر غير از جبر است جبر در مقابل تفويض است در موجود متفكر مختار است قسر در عالم طبيعت است آب را با فشار بخواهند بالا اين قسر است اما آبي كه از قله كوه سرازير شده به سينه كوه رسيده به دامنه كوه آمده يك كشاورز اين آب را راهنمايي بكند كه هرز نرود به زير درخت و نهال و مزرع و مرتع برود اين دارد اين آب را تسخير مي‌كند يعني آبي را كه مي‌خواهد از بالا به پايين برود او را درست راهنمايي مي‌كند كه هدر نرود اين را مي‌گويند تسخير اگر كسي در لوله گذاشت و فشار داد و بالا برد اين مي‌شود قسر اما آب را با جريان عادي دارد زير اين درختها مي‌برد به ميل طبيعي اوست بر آب تحميلي نيست منتها هرز نمي‌رود جلوي هرز را گرفتن جلوي هدر رفتن را گرفتن به مقصد رساندن اين مي‌شود تسخير فرمود موجودات سپهري اين طورند موجودات زميني اين طورند خود زمين اين طور است خود «شمس» اين طور است خود «قمر» اين طور است خود «ليل» اين طور است خود «نهار» اين طور است و مانند آن.

پرسش ...

پاسخ: نه به بركت چه كسي؟ اينها در هر عصري به بركت انسان كامل آن عصر است كه «بيمينه رزق الوري»[25] اما فايده‌اش عام است مثل اينكه قرآن به بركت پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شده است ولي هدايتش عام است همه بايد بهره ببرند به بركت انسان كامل اينها حيات دارند ولي نفعش براي عموم مردم است خب بنابراين ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالقَمَرَ دَائِبَيْنِ﴾ اينها مستمراً اين‌چنين‌اند نظم هم محفوظ است ليل و نهار هم همين‌طور است شب محفوظ است ﴿وَلاَ اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ﴾[26] اين هم همين‌طور است اين شب نمي‌تواند جلو بيفتد روز هم نمي‌توان جلو بيفتد اينها نظم خاص خودشان را دارند منتها كار شب آسايش و آرامش و مطالعه و عبادت و اينهاست كار روز كسب و تلاش و كوشش است آن كسي كه شب و روز دارد تلاش و كوشش مي‌كند اين از بهره‌برداري صحيح محروم است.

 

«و الحمد لله رب العالمين»

 

[1] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 30.

[2] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 30.

[3] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 30.

[4] ـ سورهٴ يٰس، آيهٴ 40.

[5] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 30.

[6] ـ سورهٴ حديد، آيهٴ 25.

[7] ـ سورهٴ زلزله، آيات 7 و 8.

[8] ـ سورهٴ قصص، آيهٴ 20.

[9] ـ سورهٴ حديد، آيهٴ 3.

[10] ـ سورهٴ زخرف، آيهٴ 84.

[11] ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 22.

[12] ـ سورهٴ سجده، آيهٴ 27.

[13] ـ سورهٴ جن، آيهٴ 16.

[14] ـ سورهٴ طه، آيهٴ 130.

[15] ـ سورهٴ لقمان، آيهٴ 25.

[16] ـ سورهٴ حديد، آيهٴ 3.

[17] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 156.

[18] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 150.

[19] ـ سورهٴ نور، آيهٴ 43.

[20] ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 4.

[21] ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 4.

[22] ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 19.

[23] ـ سورهٴ جاثيه، آيهٴ 12.

[24] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 40.

[25] ـ مفاتيح الجنان، دعاي عديله.

[26] ـ سورهٴ يٰس، آيهٴ 40.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق