اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَي أُمَمٍ مِمَّن مَعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ (٤۸) تِلْكَ مِنْ أَنبَاءِ الغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هذَا فَاصْبِرْ إِنَّ العَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ (٤۹)﴾
در جريان نوح(سلام الله عليه) اين معارف مطرح است كه اول كسي كه احتجاج توحيدي را ارائه كرده است و عليه و ثنيت و ثنويت و هر گونه بت پرستي برهان اقامه كرد و قيام كرد وجود مبارك نوح(سلام الله عليه) بود زيرا در عهد آدم(عليه السلام) هنوز مسئله بت پرستي و شرك رواجي پيدا نكرده بود و نوح(سلام الله عليه) با انحاي بت پرستها و بت پرستي رو به رو بود و براهين اقامه ميكرد و در طي اين نه قرن و نيم تلاش و كوششش در همين زمينهها بود لذا فرمود ﴿سلام علي نوح في العالمين﴾[1]
مطلب دوم اين است كه اين سؤال و جوابي كه در وسط واقع شد ﴿و نادي نوح ربه﴾[2] بعد به صورت فعل معلوم خداي سبحان پاسخ داد ﴿قال يا نوح﴾[3] اين به منزله جمله معترضه است كه در اثنا واقع شده كل آن قصه به صورت قيل قيل بيان شده ﴿قيل يا ارض ابلعي ماءك و يا سماء أقلعي﴾[4] بعد به صورت فعل مجهول بيان شده ﴿و غيض الماء و قضي الامر ... و قيل بعدا للقوم الظالمين﴾ براي اين كه اين قصه هماهنگ باشد در اين قسمت هم فرمود ﴿قيل يا نوح اهبط بسلامٍ منا و بركات عليك﴾
مطلب بعدي آن است كه خداي سبحان كه يكي از اسماي حسنايش سلام است انسانها را به دارالسلام دعوت ميكند كه ﴿و الله يدعوا الي دارالسلام﴾[5] و بهشت هم مظهر اين نام الاهي است كه دارالسلام است و گاهي دعوت به سلامت است مثل ﴿والله يدعوا الي دارالسلام﴾[6] گاهي اهداي سلام و سلامت است نه دعوت به سلامت آنجا كه سخن از دعوت به سلامت است افراد بايد با حسن اختيار خود اين راه را طي كنند تا به مقصد برسند آنجا كه اهداي سلامت است و سلام است يك فيض خاصي است كه خداي سبحان به كسي عطا ميكند گاهي خداوند وحي تعليمي دارد، حكمي دارد، كه مربوط به انبياي تشريعي است گاهي هم وحي فعلي دارد اين وحي فعلي يعني در درونِ دلِ انسان يك گرايشي پيدا ميشود آن مرحله عاليهاش مربوط به ائمه(عليهم السلام) است مراحل وسطا و نازلهاش مربوط به مؤمنان است درباره ائمه اعم از ائمه بعد از اسلام و ائمه قبل از اسلام فرمود ﴿و جلعناهم ائمة يهدون بامرنا﴾[7] آنگاه دارد ﴿و أوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصّلاة﴾[8] نه ان احكموا يا او اعلموا ما اين فعل را وحي كرديم يعني انسان گاهي در خود احساس ميكند كه ميل پيدا ميكند فلان كار را انجام بدهد اين نمونهاي از وحيِ فعل است درباره مؤمنين گاهي فرشتگاني كه مأمورند براي ارشاد و هدايت انسانها يك گرايشي در دل انسان ايجاد كنند كه انسان به تهجّد علاقمند بشود به قرآن علاقمند بشود به حديث علاقمند بشود به نماز اولِ وقت علاقمند بشود به اعتكاف علاقمند بشود يك ميلي در قلب كسي پيدا ميشود در برابر وسوسه شياطين كه ﴿يوسوس في صدور الناس ٭ من الجنة و الناس﴾[9] كه ميل به گناه در كسي ايجاد ميشود به وسيله وسوسه شياطين، ميل به اطاعت هم پيدا ميشود به وسيله الهام فرشتهها در مراحل برتر و بالاتر وحيِ فعل است كه خداي سبحان به خود اسناد ميدهد كه ﴿و أوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلاة و ايتاء الزكاة﴾[10] ما به ائمه(عليهم السلام) جريان اقامه نماز را وحي كرديم نه اينكه نماز واجب است نماز را به وسيله وحي تشريعي بيان كرديم و گيرنده آن وحي تشريعي هم پيغمبر است نه امام لكن بعد از روشن شدن اين كه نماز واجب است در اينها اقامهٴ نماز را ما احيا كرديم كه ميل دارند علاقه دارند به اقامه نماز علاقه دارند به ايتاي زكات اين فعل است بنابراين گاهي خداي سبحان مطلب علمي را افاضه ميكند گاهي حكم را افاضه ميكند گاهي خود آن نعمت را آنجايي كه دعوت و هدايت است نظير ﴿و الله يدعوا الي دار السلام﴾[11] عمومي است يا گاهي يك فيض عامي نصيب توده مومنان ميشود مثل ﴿و السلام علي من اتّبع الهدي﴾[12] اما در اين گونه از موارد سخن از علم و حكم و امثال ذلك نيست سخن از سلامت خارجي و فعل خارجي و عطاي خارجي است آن هم خاص است ﴿يا نوح اهبط بسلام منا و بركات عليك﴾.
مطلب ديگر آن است كه در اين گونه از موارد احتياج دارد به فعلِ مخصوص آن هم با عنايت الاهي براي اينكه محيط محيطِ پرخطر است نه جا براي زندگي است نه جا براي تغذيه يك جاي طوفان زده نه مسكني هست نه آشيانهاي هست نه چادري هست نه خيمهاي هست نه جاي سكونت هست نه جاي تجارت هست مسكن نيست به هيچ وجه براي تغذيه هم چيزي نيست بالاخره يا لبنيات است يا دامداري است همه اينها رخت بسته است در چنين فضايي كه نه جا براي سكونت است نه جاي براي زندگي بالاخره يك فيض خاصي بايد تأمين كنندهٴ سلامت باشد ديگر مثل اينكه در آتش، آخر در آتش نه جا براي ماندن است نه جا براي نفس كشيدن در آنجا دستور سلام خاص ميدهد ﴿يا نار كوني بردا و سلاما علي ابراهيم﴾[13] اين سلام خاص ميطلبد در جريان طوفان هم همينطور است يك سرزمين طوفان زده آخر جا براي زندگي نيست انسان دو لحظه بخواهد بايستد در اين باتلاقها خب فرو ميرود ديگر، كجا بايستد؟ تا عنايت الاهي نباشد هماني كه آتش را جا براي ماندن و نشستن قرار ميدهد سرزمين طوفان زده را هم بشرح ايضاً [همچنين] اينجا سلام خاص ميطلبد آنجا فرمود ﴿يا نار كوني بردا و سلاما علي ابراهيم﴾[14] همين جا شده جا براي نشستن اينجا هم درباره وجود مبارك نوح(سلام الله عليه) و همراهان با ايمانش فرمود ﴿يا نوح اهبط بسلام منا و بركات﴾ خب اينجا جاي باتلاق است كجا آدم بنشيند فرمود همين كه پايين بياييد همه چيز تأمين است هم مسكنتان تأمين است هم روزيتان تأمين است چطور در آتش همه چيز تأمين شده بود اينجا هم در آب همه چيز تأمين است منتها آب حالا همه فروكش كرده اين كه يك سلام خاص ميطلبد ﴿قيل يا نوح اهبط بسلام منا و بركات عليك و علي امم ممن معك﴾ در جريان تكريم انبيا ذات اقدس إلاه براي اينها يك حرمت خاصي قائل است ديگران در كنار سفره انبيا نشستهاند با هم مشمول يك سفره نيستند در بسياري از روايات دارد كه اگر كسي فلان كار را كردند با اهل بيت محشور ميشوند بله با اهل بيت محشور ميشوند اما اينطوري نيست كه درجهشان يكي باشد در كنار يك كرسي باشند در غالب اين موارد كه نعمت الاهي را خداي سبحان براي انبيا و امت آنها ذكر ميكند دو جمله ميآورد جداگانه و مستقل يكي عطف بر ديگري اما نسبت به توده مردم كه ميرسد با يك جمله تعبير ميكند در همين سورهٴ مباركهٴ احزاب همين آيهٴ معروف ﴿ان الله و ملائكته يصلون علي النبي﴾[15] اين تمام شد اين جمله تمام شد ﴿يا ايها الذين آمنوا صلّوا عليه و سلموا تسليما﴾[16] در آنجا ميفرمايد كه شما با ما نياييد ما اول تسليممان را داريم بعد شماها بياييد اين يك نحوه تفريق، نفرمود خدا و فرشتگان و مؤمنين بر پيامبر صلوات ميفرستند اينطور نفرمود فرمود ماها كارمان را انجام ميدهيم شما بعدها بياييد همين كاري كه ما كرديم بكنيد ولي در جريان مؤمنين هم آنجايي كه ميخواهد براي مؤمنين فيض و رحمت خاصه را ذكر بكند خودش را جدا ذكر ميكند فرشتگان را جدا، آنها را با خودش نميآورد براي احترام پيغمبر فرشتهها را به همراه خودش ذكر ميكند كه ﴿ان الله و ملائكته يصلون علي النبي﴾[17] اما براي تصليه بر مؤمنين فرمود ﴿هو الذي يُصلّي عليكم﴾ اين جمله تمام شد ﴿و ملائكته﴾ اين چنين نيست كه بفرمايد ان الله و ملائكته يصلون عليكم اما آنجا دارد ﴿ان الله و ملائكته يصلون علي النبي﴾[18] در آنجا با جلال و شكوه بر پيغمبر تصليه دارد اما نسبت به مؤمنين در همان سورهٴ احزاب ملائكه را هم حتي با خودش يكجا ذكر نميكند فرمود ﴿هو الذي يصلّي عليكم و ملائكته ليخرجكم من الظلمات الي النّور﴾[19] از چند جهت جا به جايي حاصل ميشود يكي نسبت به پيغمبر خودش با ملائكه باهم تصليه دارند مؤمنين را به همراه نميبرند بعد ميگويند مؤمنين شما طبق وظيفهتان بعدها اين كار را انجام بدهيد نسبت به مؤمنين كه رسيد خودش تنها بر مؤمنين تصليه دارد ملائكه را به همراه نميآورد براي اينكه مؤمن در حدّ پيغمبر نيست كه يكجا تجليل و تكريم بشود اينجا هم همينطور است فرمود ﴿يا نوح اهبط بسلام منا و بركات عليك﴾ اين تمام شد ﴿و علي امم ممن معك﴾ اينطور نيست كه بفرمايد اهبط بسلام منا و بركات عليكم بلكه عليك را جدا ذكر ميكند و علي امم را هم جدا ذكر ميكند
مطلب بعدي آن است كه اينهايي كه همراه نوح(سلام الله عليه) بودند خب اينها هم مؤمن بودند البته
سؤال ...
جواب: نه چون امم بعد از ذكر امت است بعد از ذكر پيغمبر، اول نام پيغمبر را ميبرد يعني حضرت نوح(سلام الله عليه) را
سؤال ...
جواب: بله نسبت به سلام و بركات براي اينكه اين تأكيد نشود يا احتمال ذكر عام بعد از خاص نشود آنجا احياناً احتمال هست كه اين سلام تحيت باشد و بركات همان فيوضات خاصه وگرنه تأكيد را به همراه دارد در همان ﴿ادخلوها بسلام آمنين﴾[20] هم همين دوتا احتمال هست كه ﴿ادخلوها بسلام آمنين ....﴾[21] آن سلام اعم از تحيت و فعل است قهراً آمنين ميشود تأكيد يا نه آن سلام براي تحيت است و آمنين دربارهٴ امر فعل است كه ميشود تأسيس اگر ما در آنجا گفتيم ﴿ادخلوها بِسلامٍ آمنين﴾[22] آنجا اعم از تحيت و فعل دانستيم كه امن هم در همان سلامت داخل است قهراً آمنين ميشود تأكيد اينجا هم بشرح ايضا [همچنين] اگر گفتند ﴿اهبط بسلام منا و بركات﴾[23] اين سلامت يعني امنيت و تغذيه و تأمين مسكن و همه چيز سالم است قهراً آن بركات ميشود تأكيد اما اين چون عطف است حتي از آنجا قويتر است آنجا دارد ﴿ادخلوها بسلام آمنين﴾[24] عطف نيست اينجا عطف است اولا اين است كه مثلاً اين سلام همان تحيت باشد و بركات تأمين مسكن و تغذيه و هوا و فضا و همه نيازها باشد
سوال ...
جواب: شايد آنها داخل در قسمت نبي است برابر آنچه كه در زيارت جامعه آمده است كه «كنتم نورا واحدة» آنها يك نورند اگر يك نورند در همان ﴿ان الله و ملائكته﴾[25] داخلاند خب ﴿يصلون علي النبي﴾[26]
مطلب بعدي آن است كه ﴿يا نوح اهبط بسلام منا و بركات عليك﴾ در برخي از تفسيرها آمده است كه اين سلام سلام توديع است يعني وقتي انسان مسافرتي را به پايان رسانده و دارد حالا پياده ميشود ميگويند برو در امان خدا برو خدا حافظ سلام توديع در عربها رواج دارد اما نسبت به ذات اقدس إلاه توديع اصلاً معنا ندارد انسان در هر حالي باشد در كنار سفره ضيافت اوست از يك مقطعي به مقطعي ديگر از يك سفرهاي به سفره ديگر ميرود قهراً توديع ميشود نسبي نه نفسي آنجا كه فرمود شما در ضيافت الاهي بوديد ﴿و حملناه علي ذات ألواح و دسر﴾[27] در سورهٴ مباركهٴ قمر يعني در جريان طوفان مهمان ما بوديد ما شما را حمل كرديم جا به جا برديم ﴿و حملناه علي ذات ألواح و دسر﴾[28] يا ﴿انا ... حملناكم في الجارية﴾[29] و مانند آن در اين حال طوفان كه ﴿بسم الله مجرياها و مرساها﴾[30] شما در ضيافت الاهي بوديد در اين صحنه مهمان خدا بوديد حالا به سلامت پايين بياييد يعني اين محدوده ضيافت تمام شده است اما ضيافت ديگر دارد شروع ميشود اينطور نيست كه نسبت به ذات اقدس إلاه سلام توديع وجهي داشته باشد از اين سفره به سفره ديگر نسبت به اين اگر كسي گفت سلام سلامِ توديع است ميشود توديعِ نسبي نه نفسي بر خلاف اينكه انسان اگر با كسي همسفر بود دارد او را خداحافظي ميكند او ميگويد سلام عليكم يا عليك السلام سلام توديع و توديع نفسي هم هست اما اينجا توديع حتماً توديع نسبي است نه نفسي ﴿يا نوح اهبط بسلام منا و بركات عليك﴾ درباره ﴿و علي امم ممن معك﴾ اينها كسانياند كه ظاهراً ﴿و علي امم ممن معك﴾ اينها كسانياند كه همراه وجود مبارك نوح بودند لكن همه آنها بالفعل نبودند چون آنهايي كه همراه حضرت نوح بودند همان اهل او بودند همسر او كه در اثر كفر غرق شد آن فرزندش هم كه در اثر نفاق غرق شد ميماند بعضي از اعضاي خانواده او، لكن طبق آن دوتا آيهٴ سورهٴ مباركهٴ صافات كه در بحث ديروز اشاره شد به يك مناسبتي همه اينها اهل حضرت نوحاند و ذريه حضرت نوحاند اما بر اساس همين آيات قبلي سورهٴ هود كه فرمود ﴿و ما آمن معه الا قليل﴾[31] ديگر نميشود نسبت به اين قليل گفت اينها اممي بودند ﴿و علي امم ممن معك﴾ حالا گذشته از اينكه در روايات دارد مثلاً، تاريخ دارد هشتاد نفر بودند اينها امم نيستند حداكثر يك امتي باشند حالا جمع بياورند بگويند ﴿و علي امم﴾ آن هم ﴿ممن معك﴾ ظاهراً اين من بايد مِن ابتداييه باشد نه تبعضيه يعني بر امتهايي كه از كساني كه با شما هستند متكوّن ميشوند از كساني كه با شما هستند امتهاي با ايماني به دنيا ميآيند قهراً اينها بايد مؤمن باشند به دو قرينه يكي اينكه خداي سبحان وقتي بر انبيا سلام ميفرستد ﴿سلام علي نوح في العالمين﴾[32] و مانند آن ذكر ميكند درباره ساير انبيا هم همينطور است ميفرمايد ﴿سلام علي نوح في العالمين﴾[33] آيهٴ 79 سورهٴ مباركهٴ صافات ﴿انا كذلك نجزي المحسنين﴾[34] پس هر كس اهل احسان باشد از سلام الاهي برخوردار است منتها به درجه ايمان و صلاح و فلاح خودش، اگر برابر سورهٴ احزاب خداوند بر مؤمنين صلوات ميفرستد ﴿هو الذي يصلي عليكم و ملائكته ليخرجكم من الظلمات الي النور﴾[35] اگر خداي سبحان بر مؤمن صلوات ميفرستد و اگر ملائكه بر مؤمنين صلوات ميفرستند خداي سبحان و ملائكه نسبت به مؤمنين هم سلام ارسال ميكنند كه سلام همان سلامت از نقص از يك سو سلامت از عيب از سوي ديگر و سلامت از ﴿في قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا﴾[36] از اينگونه از امور است خب
سؤال ...
جواب: آن قرينه ميخواهد نسبت به حضرت ابراهيم كه ﴿كان أمة قانتا﴾[37] چون به تنهايي رهبري يك امت را به عهده داشت وگرنه افراد عادي را نميگويند امت
سؤال ...
جواب: بله اينها چون منشأ پيدايش يك گروه فراواني بودند آنها هم احياناً شدند امت، الان اينجا امم هست جمع امت است اگر اين مِن مِنِ تبعضيه باشد يعني امتهايي كه آن امتها بعضي از كساني هستند كه با شمايند خب همه كساني كه با حضرت نوح بودند مؤمن بودند چرا نسبت به آنها بركات نباشد اين يك و اين گروه كم كه ﴿و ما آمن معه الا قليل﴾[38] چگونه به دو قسم تقسيم ميشود كه بعضي از اينها تازه امم هستند معلوم ميشود اين مِنْ مِنِ ابتداييه است نه تبعيضيه ﴿ و علي امم﴾ي كه از كساني كه همراهان شما هستند پديد ميآيند
سؤال ...
جواب: بله آن بعيد است كه خداي سبحان بر آنها سلام بفرستد الان چون دارد ﴿اهبط بسلام منا و بركات عليك و علي امم ممن معك﴾ يعني سلام الله علي فلان حمار بر فلان فرس بر فلان بقر؟ اين كه نيست ﴿ما من دابة في الأرض الا علي الله رزقها﴾[39] يك ﴿ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها﴾[40] دو ميشود گفت كه ما من دابة في الارض و لا طائر يطير في السماء الا امت امثالكم اما اينها افساري دارند افسارشان به دست خداست اين درست است اما بگوييم سلام خدا بر اينهاست [درست نيست]، لذا احتمال اينكه اين امت آن امم حيواني باشد خيلي بعيد است
سؤال ...
جواب: نه اين سلام تشريفي و تكريمي است ديگر پيداست كه سلام ما بر نوح سلام ما بر كساني كه محسن و مؤمناند كه در سورهٴ صافات دارد كه ﴿سلام علي نوح في العالمين ٭ انا كذلك نجزي المحسنين﴾[41] معلوم ميشود يك سلام خاص است كه با كرامت همراه است نه سلام به معناي مطلق سالم بودن
از اين جريان پيداست كساني كه همراه حضرت نوح بودند منشأ پيدايش امتهايي شدند و همينطور هم هست برابر سوره صافات آنهايي كه نجات پيدا كردند اهل نوح بودند يك، و آنهايي هم كه باقي ماندند ذريه نوح بودند دو يعني آيهٴ 76 و 77 سورهٴ صافات اين است ﴿و نجيناه و اهله من الكرب العظيم﴾[42] ديگر من معه را ذكر نفرمود معلوم ميشود كه نوح و اهل نوح ﴿و جعلنا ذريته هم الباقين﴾[43] فقط ذريه نوح ماندند
سؤال ...
جواب: بله آخر چون در صدد تحديد است ما چه كساني را نجات داديم قصهاي كه در صدد تحديد است مفهوم دارد القاب اوصاف كنيهها اينگونه از عناوين هر كدام در جاي خود بدون اين كه در مقام تحديد باشند مفهوم ندارند لذا اثبات آنها ماعدا را نفي نميكند اما وقتي در مقام تحديد باشد مفهوم دارد ديگر، آن هم ضمير فصل بياورد به نام هم و خبر را هم با الف و لام ذكر بكند اگر بفرمايد ذريته هم الباقون اين مفيد حصر است ديگر هم ضمير فصل هم معرفه بودن آن خبر اين كه فرمود ﴿و جعلنا ذريته هم الباقين﴾[44] يعني اينها فقط ماندند البته اگر ما دليل معتبري داشته باشيم كه بگوييم منظور از اين ذريه نظير اهل ذريه معنوي است نه ذريه شناسنامهاي و نسبي مثل اينكه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله علي و آله و سلم) فرمود «انا و علي ابوا هذه الامه» آن يك راه ديگري دارد البته منتها آن بايد با دليل خاص ثابت بشود در سورهٴ مباركهٴ توبه مشابه اين صحنه گذشت نظير آيهٴ 56 سورهٴ توبه كه منافقان سوگند ياد ميكردند كه از شمايند ﴿و يحلفون بالله انهم لمنكم و ما هم منكم ولكنهم قوم يفرقون﴾[45] كه در سورهٴ مباركهٴ توبه بحثش گذشت فرمود منافقين ميگويند از شمايند اينها از شما نيستند همانطوري كه پسر نوح از اهل نوح نبود منافقين از جامعه اسلامي نيستند از امت اسلامي نيستند ولو سوگند ياد كنند ﴿و يحلفون بالله انهم لمنكم و ما هم منكم و لكنهم قوم يفرقون﴾[46] اينها كساني هستند كه ﴿اتخذوا ايمانهم جنة﴾[47] هر وقت مشكل پيدا كردند سوگند ياد ميكنند جُنّه يعني سپر اين قسم دورغ سپر اينهاست اينها سوگند ياد ميكنند كه جزء امت اسلامياند ولي بدانيد اينها جزء امت اسلامي نيستند خب اگر ما يك قرينهاي داشته باشيم كه منظور از اهل و همچنين منظور از ذريه در سورهٴ مباركهٴ صافات ذريه به معناي عام اهل به معني عام يعني اهلِ ولايت و اهل ديانت و مانند آن باشد بله ميگوييم در سفينه نوح حضرت نوح نجات پيدا كرد و اعضاي مسلمان خانواده او نجات پيدا كردند و مؤمنان آن شهر اما اگر ما قرينهاي نداشتيم و ظاهرش هم حمل بر حقيقت بود اصلِ در استعمال حقيقت بود اين است كه اين اهل و اين ذريه كه در جاهاي ديگر به كار رفت شامل همان اعضاي خانوادهاش ميشود و اين هفتاد هشتاد نفر اعضاي خانواده او بودند نوهها و نتيجهها و نبيرههاي حضرت نوح بودند كه در طي نه قرن و نيم ايمان آوردند
سؤال ...
جواب: بله ديگر در روايت دارد كه هشتاد نفر به او ايمان آوردند
سؤال ...
جواب: نه به او ايمان آوردند وگرنه نسلش كه فراوان بود براي اينكه نزديكترين نسلش همين پسرش بود كه به او كفر ورزيد در سورهٴ مباركهٴ اسراء آيه دوم به اين صورت است فرمود ﴿و آتينا موسَي الكتاب و جعلناه هدي لبني اسرائيل الا تتخذوا من دوني وكيلا﴾[48] به بنياسرائيل گفتيم كه توكلتان فقط بر خدا باشد غير خدا را وكيل نگيريد اينها چه كساني هستند ﴿ذرية من حملنا مع نوح﴾[49] اينها ذريه كسانياند كه همراهان نوح بودند خب اگر سورهٴ مباركهٴ صافات دارد كه ذريهٴ تنها گروهي كه ماندند ذريه نوح(سلام الله عليه)اند اينها ميشوند ذريه مع الفصل آن مَن حملنا ميشود ذريه بلا فصل ﴿ذرية من حلمنا مع نوح﴾[50] پس اگر به قرينه سوره صافات تنها گروهي كه ماندند ذريه نوحاند اين آيه را ميشود چنين معنا كرد كه اين بني اسرائيل ذريه همراهان نوح بودند خود همراهان هم ذريه حضرت نوح بودند ذريه يعني فرزند اعم از بلا فصل يا مع الفصل در سورهٴ مباركهٴ مريم هم تعبيري آمده است كه از آن نميشود مخالفت با آيه سورهٴ صافات استفاده كرد [از] آيهٴ 58 سورهٴ مباركهٴ مريم چيزي مخالف با سورهٴٴ صافات برنميآيد بعد از اينكه انبيايي را نام ميبرد ميفرمايد ﴿اولئك الذين انعم الله عليهم من النبيين من ذرية آدم و ممن حملنا مع نوح﴾[51] كه اين برابر با همان سوره اسراء درميآيد اينها ذريه آدم بودند يك و از كساني كه حملنا مع نوح ديگر آنجا ذريهٴ حملنا مع نوح ندارد ﴿من ذرية آدم﴾[52] يك، و ممن نه من ذريه من حمل ﴿و ممن حلمنا مع نوح﴾[53] يعني از كساني كه با نوح حمل شدند خب اينهايي كه با نوح حمل شدند ممكن است ذريه حضرت نوح باشند و ديگران ذريه مع الفصل باشند نظير آنچه كه در سورهٴ مباركهٴ قمر هست كه ﴿انا لمّا طغا الماء حملناكم في الجاريه﴾[54] خب خطاب به مؤمنان عصر نزول قرآن است ميفرمايد وقتي طوفان پديد آمد ما شما را سوار كشتي كرديم شماها را يعني بالاخره اجدادتان را سوار كرديم شما هم به عنوان ذراري آنها ياد شديد ﴿انا لما طغا الماء حملناكم في الجارية﴾[55] اينها محمول مع الواسطهاند و آن اجداد و نياكانشان محمول بلاواسطهاند كه همه شان در كشتي بودند
سؤال ...
جواب: نه خب چون آنجا ظاهرش حصر است ديگر دوتا قرينه در سورهٴ صافات هست فرمود ﴿و نجيناه و اهله من الكرب العظيم﴾[56] نفرمود «نجيناه و اهله و من حملناه معه» يا «من آمن معه» اين يك در آيه بعدش دارد كه ﴿و جعلنا ذريته هم الباقين﴾[57] اين ضمير فصل با معرفه بودند خبر مفيد حصر است و اين قصه سرايي هم در مقام تحديد است هم اين مفهوم دارد ميشود سياق هم ضمير فصل و خبر مفيد حصرند ميشود سباق آن كه از خود كلمه و جمله در ميآيد منسبق الي الذهن است به اصطلاح تبادر دارد ميگويند سباق آن كه از صدر و ساقه قصه به دست ميآيد ميشود سياق هم سياق دليل بر اين كار است هم سباق دليل بر اين كار است كه اينها ماندند البته اگر روايت معتبري باشد كه بگويد منظور از اينها همان ذريه معنوي است آنگاه گفته ميشود اعضاي خانواده او كه به آن حضرت ايمان آوردند يك گروهاند مؤمنان ديگري هم كه با حضرت ايمان آوردند گروهي ديگرند
سؤال ...
جواب: بله؟
سؤال ...
جواب: بله آن هم خب.
اما اينكه فرمود ﴿و امم سنمتعهم﴾ يعني اينچنين نيست كه حالا اگر كسي آقا زاده بود امام زاده بود پيغمبر زاده بود براي هميشه اين سمت محفوظ است فرمود خيلي از اين آقا زادهها را خيلي از اين پيغمبر زادهها را ما سوزانديم به دريا فرستاديم آن بيان نوراني حضرت امير يكي دو سه سال قبل هم همينجا خوانده شد در خطبه قاصعه در آن بخشهايي كه اختلاف داخلي پيش آمد و عليه او شوريدند و شورشي كردند فرمود مردم من را تنها نگذاريد نگوييد حالا ما تلاش كرديم انقلاب كرديم به جايي رسيديم اين طاغوتيهاي شرق اين طاغوتيهاي غرب اينها سوابق سوئي دارند در همين خطبه قاصعه فرمود امروز اگر ما را تنها گذاشتيد اينها دوباره سر بلند ميكنند همين شرقيها و همين غربيها فرمود شما اين سه چهار مرحله را خوب از ذهنتان بگذرانيد قبل از ابراهيم(سلام الله عليه) يك جاهليتي بود در دوران فترت بالاخره بنا شد بت پرستي و ستاره پرستي و شمس پرستي و قمر پرستي و اينها رواج پيدا كند ابراهيم(سلام الله عليه) قيام كرد و با احتجاج و با تبر مسئله را حل كرد ﴿و لقد آتنا ابراهيم رشده﴾[58] او هم با حجت هم با تبر مبارزات را شروع كرد ﴿حرقوه و انصروا آلهتكم﴾[59] را هم تحمل كرد بالاخره يك حكومتي تشكيل داد اين حكومتي كه تشكيل داد كساني كه حكومت اسلامي او را تأييد كردند ماندند ماندند ماندند، داود پيدا شد سليمان پيدا شد ﴿و آتيناهم ملكا عظيما﴾[60] پيدا شد و مانند آن بعد اينها كساني بودند كه ﴿فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلوٰة و اتبعوا الشهوات﴾[61] كذا و كذا، به دنبال باند بازي و دنيا گرايي و اينها در آمدند دوباره همين كسراها و قيصرها فرمود اكاسره و قياصره، اكاسره همين اين كسراهاي شرقِ حجاز بودند قياصره همان قيصرهاي غرب حجاز بودند اين در نهج البلاغه در خطبه قاصعه هست فرمود دوباره همين اكاسره همين قياصره قيام كردند همين پيغمبرزادهها را همين ابراهيم زادهها را همين داود و سليمان زادهها را اينها را به بند كشيدند اينها را چارويدار كردند شما خيال كرديد وقتي بيگانه بر سر كار آمد به شما پست كليدي ميدهد؟ «فتركوهم عالةً مساكين اخوان دبر و وبر»[62] فرمود اينها قيام كردند اين امام زادهها را به بند كشيدند اينها را رد كردند بالاخره آن روز وسيله نقليه اسب و شتر و قاطر و حمار بود ديگر، بالاخره اين حمار يك حمارداري ميخواهد يا نه؟ يك تيمار، يك كسي بايد باشد اين ماشين يك ماشينشو ميخواهد يا نه؟ فرمود اينها كه آمدند شما را ماشين شور ميكنند به دليل اينكه همين امام زادهها را اصحاب دبر و وبر كردند اين اسبها را كه نميشود در طويله همينطور رها كرد كه يك كسي بايد باشد چارويدار باشد يا نه؟ فرمود همينها را آوردند زخم پشت اسب و قاطر را به اينها دادند كه اصحابِ دبر باشند پشت اين اسبهاي باري كه زخم ميشد به اينها چارويدارها ميدادند كه تيمار كنند آن شترها كه موي سينهشان كه به آن ميگويند وبر اين قسمتها كرك را ميگويند وبر اين و برها را بايد بچينند و بشويند و تحويل اينها بدهند اينها را اصحاب وبر كردند فرمود اگر ما را تنها بگذاريد اينها دوباره سر بلند ميكنند شما را چارويدار ميكنند حواستان جمع باشد اين طور نيست حالا كه اينها آمدند شما را وزير و وكيل بكنند كه اين بيان نوراني بود كه ذات مقدس اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) در خطبه قاصعه دارد ريشهاش در قرآن كريم است فرمود كسي خيال نكند حالا امام زاده است براي هميشه امام زاده است نوح زاده باشد وقتي در مسير نباشد بيگانه ميآيد و او را به كام ميكشد ﴿و امم﴾ يعني هناك امم كه اين مبتداست براي خبر محذوف و هناك امم كه ﴿سنمتعهم﴾ آنها يك چند صباحي ميراث خوار انقلاب نوح(سلام الله عليه) هستند خيال ميكنند هميشه نعمت هست اما طولي نميكشد كه ﴿ثم يمسهم منا عذاب اليم﴾ تا هيچ كسي خيال نكند اگر نعمتي هست خودش پيدا كرده و اگر توسري خورد روزگار به او توسري زد روزگار چه كسي است؟ كسي كه مديرِ عامل اين روزگار است رب العالمين است و لاغير فرمود نوح سالم ماند و پيروان راستين نوح سالم ماندند برخي از ذراريِ اينها هم تربيت كردند فرزندان صالح و شايستهاي بر اساس ﴿قوا انفسكم و اهليكم نارا﴾[63] كه ما بر آنها هم سلام ميفرستيم ﴿و علي امم ممن معك﴾ اما ﴿و امم﴾ يعني هناك امم كه ﴿سنمتعهم﴾ اينها به جاي اينكه شاكر باشند خيال ميكنند هميشه همينطور است ﴿ثم يمسهم منا عذاب اليم﴾ نه روزگار روزگار چه كسي است؟ كل جريان است چه تعذيبش چه تكريمش من الله سبحانه و تعالي است ﴿ثم يمسهم منا عذاب اليم﴾ بعد به پيغمبر(صلّي الله علي و آله و سلم) منت ميگذارد ميفرمايد اينها اخباري است كه نه كسي ميدانست نه در هيچ كتابي نوشته است گرچه در تورات و انجيل في الجمله قصه نوح آمده اما بالجمله نيامده پسرش چه كسي بود چگونه غرق شد و ما چگونه كشتي را به كوه جودي فرستاديم از آنجا چگونه سرنشينان كشتي را به يك سرزمين طوفان زده كه هيچ چيز نداشت آورديم پياده كرديم همه چيز به آنها داديم چيزي كه وجود مبارك ابراهيم(سلام الله عليه) وقتي هاجر با آن نوزاد را به آن سرزمين غير ذي زرع يعني نه تنها داير نبود باير هم نبود نه تنها باير هم نبود موات لم يزرع هم نبود بلكه موات غير ذي زرع بود موات لم يزرع يعني اگر كند و كار بشود آب درميآيد قابل كشت هست اما سنگلاخ يك موات لم يزرع نيست چون موات لم يزرع عدم ملكه است موات غير ذي زرع ﴿ربنا اني اسكنت من ذريتي بواد غير ذي زرع عند بيتك المحرم ربّنا﴾[64] غير ذي زرع غير از لم يُزرع است عرض كرد ﴿الي من تذروني﴾ هاجر به وجود مبارك ابراهيم عرض كرد آخر اينجا جاي زندگي نيست فرمود ﴿الي رب هذه البلية﴾ خب هماني كه ما را در آتش حفظ كرد اينجا هم حفظ ميكند ديگر، اينجا يك مشت سنگلاخ است نه تنها داير نيست باير هم نيست نه تنها باير نيست موات لم يُزرع هم نيست موات غير ذي زرع است ولي «حكم آنچه تو انديشي لطف آنچه تو فرمايي» با جديت فرمود ﴿الي رب هذه البليه﴾ وجود مبارك نوح سؤال نكرد البته مطمئن بود كسي كه تا حال مهمانداري كرده ﴿و هي تجري بهم في موج كالجبال﴾[65] با بسم الله مهمان داري كرده الان هم با بسم الله پذيرايي ميكند و آنها هم نگفتند بالاخره الان ما برويم اينجا كجا برويم آخر پياده بشويم؟ شما ديديد بعضي صحنههاي طوفان زده ساحلي را هيچ جا براي نشستن نيست ولو يك لحظه فرمود ما همه چيز را تأمين ميكنيم ذات اقدس إلاه فرمود سلام بر تو سلام بر همراهان تو سلام بر آيندگاني كه راهي راه تواند اما يك عده هستند بيراهه ميروند ﴿و امم﴾ كه ﴿سنمتعهم ثم يمسهم﴾ بعد به پيغمبر فرمود قدر اين حرفها را بدان تو كجا اين حرفها را ميدانستي قومت كجا ميدانست يهوديها كجا ميدانستند مسيحيها كجا ميدانستند ﴿تلك من انباء الغيب﴾ حالا سخن در اين نيست كه نوح(سلام الله عليه) از وضع پسرش خبر نداشت اينها كه عالم بالذات نيستند آنكه بالذات عالم غيب و شهادت است خداست گرچه درباره وجود مبارك پيغمبر فرمود ما به تو ياد ميدهيم كه ﴿وَ لتعرفنهم في لحن القول﴾[66] اما بعد از اينكه ما گفتيم اگر ما تعريف نكرده بوديم كه اينها را نميشناختي در بعضي از جاها دارد كه ﴿عفا الله عنك لم اذنت لهم﴾[67] تو كه نميداني آنها چه خبرند كه همينطور اجازه دادي ﴿عفا الله عنك لم اذنت لهم﴾[68] اينجا هم از همان قبيل است ميفرمايد ﴿تلك من انباء الغيب نوحيها اليك ما كنت تعلمها﴾ نه لم تعلم، ما كنت تعلم يعني تو آن نبودي كه بداني حالا اگر ما نگفتيم از چه راهي ياد ميگرفتي يا بايد ذاتاً بداني كه نميداني يا بايد به كتاب آسماني اهل كتاب مراجعه كني اين تفصيلها آنجا نوشته نيست ﴿ما كنت تعلمها﴾ نه لم تعلم، يك ﴿علم الانسان ما لم يعلم﴾[69] داريم يك ﴿و يعلمكم ما لم تكونوا تعلمون﴾[70] داريم اين يك پيام ديگر دارد درباره پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلم) همينطور فرمود، فرمود ﴿و علمك ما لم تكن تعلم﴾[71] نه ما لم تعلم يعني تو آن نبودي كه ياد بگيري خب از كجا ياد بگيري؟ اينجا هم فرمود ﴿ما كنت تعلمها﴾ اگر وحي ما نبود هيچ راهي نبود براي تو
سؤال ...
جواب: آنجا هم همينطور بود آنجا هم ذات اقدس إلاه به اينها افاضه كرد ديگر مثل ﴿و علّم آدم الأسماء﴾[72] خب اگر ﴿و علم آدم الاسماء﴾[73] نبود انسان كامل را به اسماي الاهي آگاه نميكرد خب او هم نميدانست او هم مثل ملائكه بود فرمود ﴿ما كنت تعلمها انت و لا قومك﴾ در بين قوم شما هم عرب بودند هم عبري بودند هم يهودي هم در آنجا حضور داشتند بالاخره اهل كتاب حضور داشتند هيچ كدام نميدانستند قبل از اين اين صحنهها برايتان نبود حالا كه اين است همانطوري كه نوح نه قرن و نيم صبر كرد و در هر پاراگراف تاريخي متقيان اهل نجاتاند شما هم صبر كنيد ﴿فاصبر ان العاقبة للمتقين﴾ يعني در هر مجموعه داستاني پايان به سود اهل تقواست در هر مجموعه تا برسد اين مجموعه مجموعه به ظهور مبارك حضرت(سلام الله عليه) كه ﴿ان الارض يرثها عبادي الصالحون﴾[74] در هر مجموعه داستاني ﴿و العاقبة للمتقين﴾.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] ـ سورهٴ صافات، آيهٴ 79.
[2] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 45.
[3] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 46.
[4] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 44.
[5] ـ سورهٴ يونس، آيهٴ 25.
[6] ـ سورهٴ يونس، آيهٴ 25.
[7] ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 73.
[8] ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 73.
[9] ـ سورهٴ ناس، آيات 5 ـ 6.
[10] ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 73.
[11] ـ سورهٴ يونس، آيهٴ 25.
[12] ـ سورهٴ طه، آيهٴ 47.
[13] ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 69.
[14] ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 69.
[15] ـ سورهٴ احزاب، آيهٴ 6.
[16] ـ سورهٴ احزاب، آيهٴ 56.
[17] ـ سورهٴ احزاب، آيهٴ 56.
[18] ـ سورهٴ احزاب، آيهٴ 56.
[19] ـ سورهٴ احزاب، آيهٴ 43.
[20] ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 46.
[21] ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 46.
[22] ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 46.
[23] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 48.
[24] ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 46.
[25] ـ سورهٴ احزاب، آيهٴ 56.
[26] ـ سورهٴ احزاب، آيهٴ 56.
[27] ـ سورهٴ قمر، آيهٴ 13.
[28] ـ سورهٴ قمر، آيهٴ 13.
[29] ـ سورهٴ حاقه، آيهٴ 11.
[30] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 41.
[31] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 40.
[32] ـ سورهٴ صافات، آيهٴ 79.
[33] ـ سورهٴ صافات، آيهٴ 79.
[34] ـ سورهٴ صافات، آيهٴ 80.
[35] ـ سورهٴ احزاب، آيهٴ 43.
[36] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 10.
[37] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 120.
[38] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 40.
[39] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 6.
[40] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 56.
[41] ـ سورهٴ صافات، آيات 79 ـ 80.
[42] ـ سورهٴ صافات، آيهٴ 76.
[43] ـ سورهٴ صافات، آيهٴ 77.
[44] ـ سورهٴ صافات، آيهٴ 77.
[45] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 56.
[46] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 56.
[47] ـ سورهٴ مجادله، آيهٴ 16.
[48] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 2.
[49] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 3.
[50] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 3.
[51] ـ سورهٴ مريم، آيهٴ 58.
[52] ـ سورهٴ مريم، آيهٴ 58.
[53] ـ سورهٴ مريم، آيهٴ 58.
[54] ـ سورهٴ حاقه، آيهٴ 11.
[55] ـ سورهٴ حاقه، آيهٴ 11.
[56] ـ سورهٴ صافات، آيهٴ 76.
[57] ـ سورهٴ صافات، آيهٴ 77.
[58] ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 51.
[59] ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 68.
[60] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 54.
[61] ـ سورهٴ مريم، آيهٴ 59.
[62] ـ نهج البلاغة، خطبهٴ 192.
[63] ـ سورهٴ تحريم، آيهٴ 6.
[64] ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 37.
[65] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 42.
[66] ـ سورهٴ محمد، آيهٴ 30.
[67] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 43.
[68] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 43.
[69] ـ سورهٴ علذق، آيهٴ 5.
[70] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 151.
[71] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 113.
[72] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 31.
[73] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 31.
[74] ـ سورهٴ انبياء، آيهٴ 105.