30 12 2003 4871712 شناسه:

تفسیر سوره هود جلسه 12

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَي المَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ المَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ (۷) وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ العَذَابَ إِلَي أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلاَ يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ (۸)

گرچه قرآن كريم آسمانها و زمين را اول آفريد بعد بشر را بعنوان خليفه الله خلق كرد گرچه آسمان و زمين را مسخر انسانها قرار داد و گرچه آسمانها و زمين را براي آزمون انسانها قرار داد تا مشخص بشود كه چه كسي ﴿احسن عملا﴾ هست لكن اگر كسي خليفه خدا نشد و ﴿احسن عملا﴾ نشد اين آسمان و زمين همه شان از او مهم تر و بالاتر و بزرگ‌تر هستند بيان ذلك اين است كه انسان آن جنبه مادي‌اش كه ﴿اني خالق بشرا من طين﴾ از نشئه طبيعت است زمين است و مانند آن اگر كسي زميني فكر كرد و تمام تلاش و كوشش اين بود كه از زمين بهره برداري كند و محصول عمرش را در زمين بگذارد و برود اين چندتا خطر او را تهديد مي‌كند اول اينكه هر گز اين ترقّي نخواهد كرد هميشه سر به حبوط و سقوط دارد هرگز بالا نخواهد آمد ثانيا آسماني كه در بالاي سر او قرار دارد از او بالاتر است زميني كه زير پاي او قرار دارد از او بالاتر است و دهها خطر از اين قبيل ولي اگر همين انسان آن جنبه ﴿نفخت فيه من روحي﴾ را تقويت كرد نه ﴿اني خالق بشرا من طين﴾ را شده خليفه خدا از زميني كه روي آن راه مي‌رود بالاتر است از آسماني كه زير او قرار دارد بالاتر است كاري او انجام مي‌دهد كه از زمين ساخته نيست از آسمان ساخته نيست از سلسله جبال ساخته نيست اينها خطوط كلي است كه قرآن كريم بيان كرد اصلش كه ﴿اني خالق بشرا من طين فاذا سويته و نفخت فيه من روحي﴾ معفو عنه است كه انسان از طين كه به عالم طبيعت و ماده برمي‌گردد و از روح الهي كه عالم فرا طبيعي است بعد فرمود همين انسان را ما بعد از آسمان و زمين خلق كرديم براي اينكه فرمود اينها را مسخر شما قرار داديم چه اينكه حضرت آدم (سلام الله عليه) انسانهاي ديگر را بعد از آفرينش زمين و آسمان خلق كرد بعد هم فرمود من امانت را به همه اين موجودات عرضه كرده ام آنها از توان حمل اينها را نداشتند از حمل اينها ناتوان بودند در پايان سوره مباركه احزاب به اين صورت فرمود  آيه 72 سوره مباركه احزاب همان آيه معروف ﴿انا عرضنا الامانت علي السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها فاشفقن منها فاحتملها الانسان﴾ اين اباء اباء محمود وممدوح است چون اباي اشفاقي است برخلاف اباي شيطان كه اباي استكباري است و مذموم است آن ﴿أبا و استكبر﴾ است كه مذموم است اما اين ابا كه اشفاق است و مقدور نبودن و ضعف و درخواست و خواهش و تمني را به همراه دارد اين ابا مذموم نيست به قرينه ﴿فاشفقن منها﴾ پس يك امري است نسبت به شيطان كه ابي آنجا با و استكبر همراه است معلوم مي‌شود اباي استكباري است و مذموم است اين اباي سماوات و ارضين و ارض و جبال اباي اشفاقي است يعني ما مقدورمان نيست ﴿فابين ان يحملنها فاشفقن منها﴾ و انساني كه خليفه خدا است در حقيقت اين امانت را حمل كرد و اين آسمان و زمين را كه ذات اقدس اله  مسخر او قرار داد براي آزمون آن است كه چه كسي ﴿احسن عملا﴾ است گاهي اين را بصورت كلي بيان مي‌كند مثل آيه محل بحث

سوال: جواب:  چون غالبا به اين مقام خلافت نمي‌رسند ظلوما جهولا فرمود وگرنه آنهايي كه ﴿حمل التورات ثم لك يحملوها﴾ آنها ظلوم و جهول هستند آنهايي كه واقعا حمل كردند خليفة الله حمل كرده است در سوره مباركه كهف آيه 8 فرمود كه ﴿انا جعلنا ما علي الارض زينة لها لنبلوكم ايكم احسن عملا﴾ اين جزئي از آن كل است كه در سوره مباركه يونس محل بحث قرار مي‌گيرد در سوره يونس آيه محل بحث اين است كه آسمانها و زمين را در ستة ايام خلق كرد ﴿و كان عرشه علي الماء﴾ اين مجموعه ﴿ليبلوكم ايكم احسن عملا﴾ ولي در سوره مباركه كهف آيه 8 گوشه‌اي از اين مجموعه را بيان كرده فرمود ﴿انا جعلنا ما علي الارض زينة لها﴾ نه لكم آنچه كه روي زمين است بالأخره زينت الارض است يعني اگر كسي باغ خوبي درست كرده خانه خوبي درست كرده فرش و اتومبيل خوبي دارد آن محدوده زمين با اينها مزين مي‌شود نه خود انسان زينت انسان را در سوره حجرات مشخص كرده است كه چه چيزي زينت انسان است كه فرمود ﴿حبب اليكم الايمان و زينكم في قلوبكم﴾ آنكه در جان انسان است زينة الانسان است آنكه روي زمين است زينة الارض است در باره آسمان‌ها هم همين طور است در باره زمين اينجا بصورت جزئي فرمود ﴿انا جعلنا ما علي الارض زينة لها﴾ نه لكم ﴿لنبلوهم ايكم احسن عملا﴾ درباره ستاره‌هاي آسمان هم فرمود ﴿انا زينا السما الدنيا بزينة الكواكب﴾ اين ستاره‌ها و شمس و قمر زينة السماء هستند نه زينة الانسان اينها زينة السماء هستند البته ﴿زيناها للناظرين﴾ هست اما بالاخره زينة السماء است نه زينه الانسان زينت انسان همان است كه در سوره مباركه حجرات مشخص كرده است

سوال: جواب:  آن هم همين طور ديگر فرمود به اينكه اين چهار جسم مزاحم انسان هستند از جمادات گرفته معادن نباتات حيوانات برخي از انسانها اينها دامي براي ترقي انسان هستند ﴿زين للناس حب الشهوات من النساء و البنين و القناطير ايمقنطره من الذهب و الفضه و الانعام و الحرس﴾ انسان گرفتار همين امور چهارگانه است يا گرفتار معادن است زر و سيم است يا گرفتار كشاورزي است باغ و بوستان و باغ است يا گرفتار دامداري است دامهاي فراواني دارد يا گرفتار زن و فرزند است ديگر اين اقسام چهارگانه دام را همين آيه مشخص كرد كه در سوره مباركه نساء بحثش مبسوطاً گذشت اين ﴿زين للناس حب الشهوات﴾ اين همان شهوات است اين ايمان و كمال نيست البته اينها تعديل شده‌اش براي يك زندگي لازم است و اما اينها دام نباشد كه كسي را سرگرم بكند تمام اين سرگرميها روي اين چهار گروه است ديگر يا در معادن است يا روي نباتات يا روي حيوانات است يا روي انسان

سوال: جواب:  همين است زينت است براي شما نيست براي ارض است زينت انسان همان است كه در سوره مباركه حجرات مشخص كرد اينها زينة الارض است يا زينة السماء است كه ﴿زينا ها للناظرين انا زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب﴾ خوب اين مجموعه براي انسان براي اينكه ابزار كار او باشد زينت آسمان است يا زينت زمين است و حوائج انسان هم با اين بر آورده مي‌شود در حد ابزار ولي زينة الانسان همان ايمان و اعتقاد و اخلاق است كه در سوره حجرات بيان شد اگر انسان به دام اينها نيفتد از آسمان بالاتر است از زمين بالاتر است از سلسله جبال بالاتر است برابر بخش پاياني سوره مباركه احزاب اما اگر خداي ناكرده به دام اينها بيفتد به دام اينها كه افتاد آن امانت ﴿نفخت فيه من روحي﴾ را از دست داد مي‌ماند همين بدن يك متر و نيميه در بعضي از روايات دارد كه اين به اندازه قبرش حرف مي‌زند خوب قبر انسان همين يك متر و نيم معمولي است ديگر انسان منهاي آن جنبه خليفة اللهي منهاي آن جنبه ﴿نفخت فيه من روحي﴾ مي‌ماند همين بدن چند طائفه از آيات عهده دار  اين بخش است مي‌فرمايد به اينكه شما اگر آن جنبه ملكوت و خليفة اللهي را گذاشتي كنار ﴿لن تبلغ الارض طولا لن تخلق الارض و لم تخلق الجبال طولا﴾ فرمود آرام تر راه برويد نه به ستبري زمين هستيد نه به بلندي كوه هستيد به چه چيزي مينازيد شما؟ در سوره هاي متعدّد قرآن كريم به اين بخش انسان اشاره كرده فرمود به اينكه آسمان از شما بزرگ‌تر است زمين از شما بزرگ‌تر است همه اينها از شما شديدتر هستند و بزرگ‌تر هستند در سوره مباركه نازعات آيه 28 فرمود ﴿أ انتم اشد خلقا ام السماء بناها رفع سمكها و سويها﴾ شما بزرگتر هستيد يا آسمان شما بلندتر هستيد يا آسمان؟ اگر سخن از خليفة اللهي نيست سخن از ﴿نفخت فيه من روحي﴾ نيست سخن از پيكر مادي است و ابزار مادي است خوب آسمان كه از شما بالاتر است در جريان اينكه انسان وابسته به طبيعت هرگز ترقّي نمي‌كند اين را بزرگان حكمت گفته‌اند اين انسان زمين گرا مثل شجر است اين زندگي گياهي دارد ديگر بالاخره يك درخت خوبي است يعني خوب تغذيه مي‌كند بالنده است خوب سبز مي‌شود خوب فربه مي‌شود خوب جامه در بر مي‌كند همين مي‌گويند درخت هرگز ترقي نمي‌كند اين كه بالا آمده فرع او است نه اصل او اصل او كه ريشه اوست و سر اوست و دهان اوست دل در گل آن بالانس زده بالاخره آن پاهاش آمده بالا حالا اگر كسي سرش را بگذارد زمين و پايش را بگذارد بالا اينكه بالا نيامده اين فرع اوست بالا آمده مي‌گويند اين پاي درخت است كه بالا آمده نه سر درخت سر درخت دارد خاك مي‌خورد آن كسي هم كه گياهي زندگي مي‌كند شجري زندگي مي‌كند همين است تمام تلاش و كوشش او اين است كه از خاك در بياورد تحويل خاك بدهد بيان نوراني حضرت امير (سلام الله عليه) كه در أوايل نهج البلاغه فرمود يك عده در حكومتهاي گذشته زندگي شان بين آشپزخانه و دستشويي خلاصه مي‌شد بين نسيل و معتلف معتلف آنجا است كه شتر علف مي‌خورد نسيل آنجا كه مدفوع مي‌ريزد خوب يك حيوان مگر بين نسيل و معتلف جاي ديگر زندگي مي‌كند اين در همان اوائل نهج البلاغه  است فرمود عده‌اي در حكومت سومي تمام همشان بين شمالا نسيل جنوبا معتلف همين ديگر حد سوم و چهارمي نداشتند كه همين معنا در حيات گياهي هم هست البته كه چه از معتلف از آبدارخانه و آشپزخانه در مي‌آيد بعد آنها تحويل چه چيز مي‌دهند اين طور نيست كه اينها حيات انساني داشته باشند منتها قرآن كريم خيلي عفيفانه و مؤدّبانه اينها را تحليل مي‌كند مي‌گويد اگر اين جنبه خليفه اللهي نباشد جنبه انساني نباشد شما به چه چيزمي‌نازيد اگر به همين طبيعت باشد كه ﴿‌أ انتم اشد خلقا ام السماء بناها رفع سمكها و سويها و اغطش بينها و اخرج ضحيها و الارض بعد ذلك دحٰها﴾ اينها از شما بالاتر است در سوره مباركه

سوال: جواب:  اكبر هم دارد در همين سوره مباركه فاطر آيه 57 تعيبر به اكبر دارد آيه 57 سوره مباركه فاطر اين است ﴿و خلق السموات و الارض اكبر من خلق الناس ولكن اكثر الناس لا يعلمون﴾ خوب آن كسي كه الهي نمي‌انديشد و خليفة الله نيست ﴿و نفخت فيه من روحي﴾ را رها كرده حرفش اين است كه ﴿من اشد منا قوه﴾ ديگر مگر حرفش غير از اين است او كه مي‌گويد ﴿من اشد منا قوة﴾ مي‌فرمايد كه ﴿‌أانتم اشد خلقا ام السماء﴾ آن جنبه علم و معنويت و قداست را كه ندارد مي‌ماند زور و بازو خوب اين زورو بازو را آسمانها و زمين از شما بيشتر دارند آنها هم نگفتند من افضل منا كه آنها گفتند ﴿من اشد منا﴾ بعد ﴿قل الذي خلقكم اشد منكم قوة﴾ خوب اينها معيار فضيلت‌شان شدت زور و بازو بود يعني پيكر و بدن و طبيعت بود ماده بود ذات اقدس اله جواب آنها را به همين سبك مي‌دهد اگر سخن از داعيه بزرگي داشتند كه خداي سبحان آنها را به يك وضع ديگري جواب مي‌دهد آنها مثلا همين جريان قوم عاد آيه 15 سوره مباركه فصلت اين است ﴿فاما عادً فاستبكروا في الارض بغير الحق و قالوا من اشد منا قوة اولم يروا ان الله الذي خلقهم هوا شد منهم قوة و كانا باياتنا يجهدون فارسلنا عليهم ريحا صرصراً اياما نحسات لنذيقهم عذاب الخزي في الحياة الدنيا﴾ بساط اينها را ما جمع كرديم آنكه ديگر سخن از خليفة اللهي و قلب المومن عرش الرحمن و اينها ندارد پس غير او از او اشّد هستند غير او از او اكبرند چنانكه در سوره مباركه لقمان هم فرمود بالأخر يك مقدار آرام تر حركت كن متوضعانه برو ﴿انك لن تخلق الارض و لن تبلق الجبال طولا﴾ كجا اينقدر با منت راه مي‌روي چه مي‌خواهي بگويي چه كار مي‌خواهي بكني بالاخره زمين از تو بزرگتر است كوه از تو بزرگ‌تر است آني را كه بايد داشته باشي كه نداري مي‌ماند مسئله طبيعت كه اينها از تو بزرگ‌تر هستند از تو شديدتر هستند از تو قوي‌تر هستند

سوال: جواب:  بله لذا ذات اقدس اله مي‌فرمايد خدا از شما شديدتر است نه اينكه فلان كار براي خدا آسان باشد و فلان كار ديگر آسان‌تر كارهاي خدا آسان و آسان‌تر ندارد لذا اگر يك وقتي در بخشي از قرآن فرمود كه فلان كار براي خدا آسان‌تر است فورا ترميم مي‌كند كه مي‌فرمايد اين را ما براي فهم مخاطبان گفتيم اينكه فرمود ﴿و هو ا هون اليه﴾ در جريان معاد مي‌فرمايد معاد براي خدا آسان‌تر از مبدا است براي اينكه در جريان مبدا هيچ چيزي نبود ﴿هل اتي من الانسان حين من الدهر لم يكن شيئا مذكورا سماوات و ارضين﴾ اينها هيچ نبودند خدا اينها را بعنوان نو آوري ايجاد كرده  در جريان معاد همه اينها موجودند منتها پراكنده خدا اينها را جمع مي‌كند دوباره انسان مي‌سازد اينكه محذوري ندارد بعد فرمود ﴿أ فعينا بالخلق الاول بل هم في لبس من خلق جديد﴾ تا مي‌رسد به اين بخش كه ﴿و هو اهون عليه﴾ يعني بازسازي عالم از تاسيس عالم براي خدا آسان‌تر است بعد فرمود ﴿و له المثل الاعلي و لله المثل الاعلي﴾ مبادا كسي خيال كند كه معاد براي خدا آسان‌تر از مبدأ است چون در برابر قدرت نامتناهي كه با اراده كار مي‌كند چيزي آسان و چيزي آسان‌تر نيست همه علي السواء است اما وقتي كسي خود را شديد مي‌داند مثل قوم عاد كه مي‌گويند ﴿من اشد منا قوة﴾ پاسخش اين است كه قدرت خدا از قدرت شما بيشتر است گرچه آن هم عند التحليل به اين صورت در مي‌آيد كه قدرت شما عطيه الهي است اينطور نيست كه واقعاً شما قدرت داشته باشيد جداي از قدرت خدا و قدرت خدا بيشتر از قدرت شما باشد چون اعضا و جوارح شما جنود الهي است خوب پس آنچه را كه در سوره مباركه لقمان آمده آن را همين طرز تأييد مي‌كند كه ﴿انك لن تخلق الارض و لن تبلغ الجبال طولا﴾ فتحصل كه اگر آسمان و زمين براي كسي كه ﴿ليبلوكم احسن عمالا﴾ مال كسي است كه بالأخره در صدد تاثير حسن عمل است و اگر چنانچه كسي اين راه را طي نكرده او نه به غايت خودش رسيده و نه غايت و هدف آفرينش را رعايت كرده نه به آيه پاياني سوره مباركه طلاق عمل كرد كه ﴿الله الذي خلق سبع سموات و من ا لارض مثلهنّ يتنزل الامر بينهنّ لتعلموا أن الله علي كل شيءٍ قدير و أنّ الله قد احاط بكلّ شيءٍ علما﴾ نه به آيه پاياني سوره مباركه ذاريات فرمود آيه پاياني كه ﴿ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون﴾ آنجا خلقت آدم را ذكر مي‌كند اينجا خلقت عالم را ذكر مي‌كند عالم و آدم براي اين خلق شدند كه خليفة الله مشخص شود كه ﴿احسن عملا﴾ مشخص شود

خوب اينكه فرمود ﴿ليبلوكم احسن عملا﴾ اين است معناي اينكه كسي احسن عمل باشد عملش بهتر باشد خالص‌تر باشد عقلش كاملتر باشد ورعش و پرهيزش از محارم الهي بيشتر باشد اين براي آن است كه انسان به آن كمال والا باشد كمال والا كي ظهور مي‌كند فرمود يك كسي در نشئه طيبعت انسان كاملي شده است خوب بهره‌اي كه او مي‌برد چيست؟ مي‌فرمايد دنيا كه جاي چنين بهره‌اي نيست چون دنيا دار تكليف است و آزمون و اين به قيامت برمي‌گردد و اگر شما اين مردم را به قيامت دعوت بكني به بهشت تبشير بدهي و از دوزخ انذار بكنيد اينها مي‌گويند اين حرفها افسون و افيون است ﴿و لئن قلت انهم ميعوثون من بعد الموت ليقولن الذين كفروا ان هذا الا سحرا مبينا﴾ سحر را گاهي به الفاظ قرآن مي‌گويند براي اينكه مثل اين نمي‌توانند بياورند گاهي به محتواي قرآن مي‌گويند مثل اينجا  اين گونه از آيات البته فراوان نيست كه به محتوا هم سحر گفته بشود اين محتواي قرآن است اينكه وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله علي و آله و سلم) به مردم مي‌فرمايد ﴿انكم مبعوثون من بعد الموت﴾ يعني جريان معاد را از طرف خدا به اطلاع مردم مي‌رساند آنها مي‌گويند اين ترفند شما است همين طور كه ساحران حركتهاي ترفندي دارند اقوال ترفندي هم دارند همين طوري كه فيلم و اينها حركت‌هاي اينها سريع است و ترفند و چشم بند حرفهايي هم مي‌زنند كه قابل برهان نيست و چشم بندي و ترفند است مي‌گويند اين حرف شما كه در حقيقت محتواي قرآن است نه لفظ قرآن اين سحر است گاهي به فصاحت قرآن بلاغت قرآن و اعجاز قرآن اينها انگشت مي‌گذارند مي‌گويند سحر است گاهي روي محتواي قرآن حالا ولو لفظ عادي هم باشد اينكه مي‌گويند ﴿انكم مبعوثون من بعد الموت﴾ يك سوره به تنهايي نيست كه تحدي شده باشد لكن محتواي اين را افيون و افسون دانستند ﴿ليقولن الذين كفروا ان هذا الا سحر مبين﴾

﴿و لئن اخرنا عنهم العذاب الي امة معدوده ليقولن ما يحبسه﴾ به تعبير سيدنا الاستاد (رضوان الله عليه) مي‌فرمود از اين آيه معلوم مي‌شود همان طوري كه ديگران هم گفتند سوره مباركه هود بعد از سوره يونس نازل شده در سوره يونس آيه 47 به اين صورت آمده است كه ﴿و لكل امة رسول﴾ هر امتي پيامبري دارد ﴿فاذا جاء رسولهم﴾ وقتي پيامبرشان آمد اتمام حجت كرد بلاغ مبين كرد حرف در دلهاي رسيد بعد از تماميت نصاب حجت نپذيرفتند ﴿قضي بينهم بالقسط﴾ به حق بين اينها داوري مي‌شود عذاب مي‌آيد حيات اينها را برمي‌دارد يك گروه ديگر مي‌آورد ﴿ان يشا يذهب كم و يات بخلق﴾ جديد اين يك اصل كلي است كه در سوره مباركه يونس بيان شد اينجا هم همينطور است فرمود ﴿لئن اخرنا عنهم الاعذاب الي امة معدوده ليقولن ما يحسبه الا يوم ياتيهم ليس مصروفا عنهم و حالق بهم ما كانوا به يستهزئون﴾ اين در عين حال كه قابل انطباق بر جريان معاد هست قابل انطباق با عذاب‌هاي دنيوي هم هست اگر وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله علي و آله و سلم) آنها را به عذاب الهي تهديد مي‌كند يك مقدار آن عذاب طول بكشد اينها مستعجلانه يا مستهزئانه مي‌گويند پس كو عذاب نظير آنچه كه وجود مبارك نوح (سلام الله عليه) به قومش گفته بود آنها گفتند ﴿يا نوح قد جادلتنا فاكثرت جدالنا فاتنا بما تعدنا﴾ اگر راست مي‌گويي عذاب خدا را بياور اين استعجال مستهزئانه را اقوام گذشته هم داشتند اينجا هم مي‌فرمايد ﴿و لئن اخرنا عنهم العذاب الي امة معدوه ليقولن ما يحبسه امة﴾ همين طوري كه به يك جميعت متشكل گفته مي‌شود امت براي اينكه در امام آنها يك امامي هست رهبري آنها به بعهده دارد مقصد واحد دارند مقصود واحد دارند از اين جهت اين جمعيت متشكل را مي‌گويند «امة» گاهي به معناي زمان مشخص هم هست زمان محدود هم هست نظير آنچه كه در آيه 48 همين سوره مباركه يوسف آمده كه فرمود ﴿و قال الذي نجي منهما و ادكر بعد امة﴾ يعني ﴿وادكر﴾ يعني اذكر متذكر شد بعد از گذشت يك مدتي اينجا ﴿امة معدوده﴾ يعني مدتي كه خيلي طولاني نيست پس ﴿امة﴾ گاهي بمعناي مدت و زمان است نظير آيه 45 سوره مباركه يوسف ﴿معدوده﴾ يعني كم يعني قابل شمارش نظير آنچه كه باز در جريان خريد و فروش حضرت يوسف گفت كه ﴿و شراه بثمن بخس دراهم معدوده﴾ اين ﴿دراهم معدوده﴾ معدودة و ﴿معدوده﴾ در قرآن و مانند آن در قبال بغير حساب است درباره يك عده‌اي فرمود ذات اقدس اله به آنها آنقدر اجر مي‌دهد كه به حساب درنمي‌آيد چه اينكه در سوره مباركه بقره آيه 212 به اين صورت بود ﴿والله يرزق من يشاء بغير حساب﴾ اين بغير حساب معنايش اين نيست كه معاذ الله بيحساب مي‌دهد خدا كارش بر اساس حكمت و رياضي است ﴿انا كل شيئ خلقناه بقدر كل شيئ عندنا بمقدار﴾ هرچيزي حسابي دارد نظمي دارد كتابي دارد اين ﴿بغير حساب﴾ نه بعني بي حساب ﴿بغيرحساب﴾ يعني به حساب درنمي‌آيد اين قدر عطاء مي‌كند كه به حساب درنمي‌آيد در قبال اين معدوده گاهي چون چيزي كه كم باشد قابل شمارش هست اما كسي نمي‌تواند شنهاي بيابانها را بشمارد كه اينها مي‌گويند ﴿بغير حساب﴾ است يعني قابل حساب و عد نيست نه اينكه بي حساب است

سوال: جواب:  البته ذات اقدس اله همه كارهايش مي‌فرمايد ﴿انا كل شيئ خلقناه بقدر كل شيئ عندنا بمقدار﴾ «ما يعلم عزيز الوحوش في الخلوات» اين از بيانات نوراني حضرت امير است در نهج البلاغه فرمود «يعلم عزيز الوحوش في الخلوات و معاصي العباد في الخلوات واختلاف النينان في البحار الغامرات» فرمود همه اين رفت و آمد‌ها را خدا مي‌داند الان مثلا اگر رفت و آمد بود بشر مي‌تواند تشخيص بدهد روي زمين كه كدام اتومبيل آمده با چه سرعتي آمده يا كي آمده اثر پايش چيست بالاخره يك كار مادي است و اثر دارد همين درباره هوا ممكن است همين درباره دريا ممكن است البته ممكن است علم بشر پيشرفت بكند به اينجا‌ها هم برسد اما ذات اقدس اله من الازل الي الابد به همه اين ذرات آگاهي دارد كدام هواپيما اينجا ردّ شده چه اثري گذاشته با چه سرعتي ردّ شده معلوم نيست اين مال هوا در دريا هم همين طور است فرمود ﴿و اختلاف النينان في البحار الغامرات﴾ نينان جمع نون است نون يعني ماهي و ذا النون يعني صاحب آن نون صاحب ماهي اختلاف يعني رفت و آمد فرمود رفت و آمد «نينان» ماهي‌ها را در دريا در چه عمقي رفتند از كجا حركت كردند به كجا رسيدند با چه سرعتي رفتند در بين راه به كدام ماهي برخورد كردند همه را خدا مي‌داند ﴿واختلاف النينان في البحار الغامرات﴾ خوب اينها همه پيش ذات اقدس اله مشخص است لكن در اينگونه از موارد كه فرمود ﴿يرزقن يشاء بغير حساب﴾ يعني به حساب درنمي‌آيد نه بي‌حساب البته بعضي‌ها محاسبه نمي‌شوند در قيامت چون حسابشان پاك است نيازي به محاسبه نيست آنها ﴿يدخلون الجنه بغير حساب﴾ يعني محاسبه ديگر لازم نيست براي اينكه مشخص است چيزي كه بين الرشد است لازم به محاسبه نيست اما ورود شان به بهشت بالاخره حساب شده است اينجا كه فرمود ﴿امة معدوده﴾ يعني يك زماني كه قابل شمارش است و آنگاه طولي نمي‌كشد كه مثلا عذاب الهي مي‌آيد و اينها را در بر مي‌گيرد و ﴿لئن﴾ كه لامش بمعناي قسم است سوگند ياد كرد ﴿لئن اخرنا عنهم العذاب الي امة معدوده ليقولن ما يحبسه﴾ درباره عذاب قيامت مي‌گويد افيون است و افسون حرفهاي ترفند درباره عذاب دنيا مستعجلانه استهزاء مي‌كنند مي‌گويند پس كو؟ پس نسبت به عذاب قيامت كه ﴿انكم مبعوثون من بعد الموت ليقولن الذين كفروا ان هذا الا سحر مبين﴾ نسبت به دنيا مي‌گويند پس كو؟ مي‌فرمايد ﴿الا﴾ چون مطلب مهم است وسط آيه با ﴿الا﴾ شروع شده گاهي اين حرف تنبيه در اول آيه است گاهي در وسط آيه هر مطلب مهمي را با هشدار و تنبه دادن به مخاطب باالا شروع مي‌كنند ﴿الا يوم ياتيهم فليس مصروفا عنهم﴾ آن عذاب از اينها برداشته نمي‌شود ﴿و حاق بهم ما كانوا به يستهزئون﴾ آنچه را كه اينها مسخره مي‌كردند همان اينها را در برمي‌گيرد ﴿حاق﴾ يعني أحاط ﴿و لا يحيق المكر السيئ الا باهله﴾ هم همين است ﴿و حاق بهم ما كانوا به يستهزئون﴾

و الحمد لله رب العالمين

 


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق